تحلیل داستان The Last of Us 2
چند هفتهای از عرضه بزرگترین انحصاری پلی استیشن ۴ در سال ۲۰۲۰ میگذرد و ظاهرا همچنان جنجالهای The Last of Us 2 پایانی ندارد. هر چند که بازی توانست رضایت کامل منتقدین را جلب کند ...
چند هفتهای از عرضه بزرگترین انحصاری پلی استیشن ۴ در سال ۲۰۲۰ میگذرد و ظاهرا همچنان جنجالهای The Last of Us 2 پایانی ندارد. هر چند که بازی توانست رضایت کامل منتقدین را جلب کند و میانگین امتیاز ۹۵ حسابی خوش بدرخشد اما شکایتها و انتقادهای گیمرها احتمالا زندگی نیل دراکمن و افراد درگیر در پروژه را جهنم کرده است. تمامی این حواشی هم مربوط به داستان بازی میشود، تعجبی هم ندارد چرا که سخت است بتوان دستاوردهای بازی در زمینههای گرافیک، گیمپلی و موارد دیگر را منکر شد از طرفی نیل دراکمن سعی بر روایت داستانی داشته که هر کسی مشتاق شنیدنش نیست.
البته اشتباه نکنید، به نظر من هم داستان The Last of Us 2 ضعفهای واضح خودش را دارد و به هیچ وجه موفق نمیشود خودش را از لحاظ انسجام و ظرافت روایت داستان به نسخه اول نزدیک کند. اما برای آنکه بتوانیم در مورد داستان بازی قضاوت کاملتری داشته باشیم، بهتر است بار دیگر داستان The Last of Us 2 را با هم مرور و تحلیل کنیم. پیش از آن دو نکته مهم را فراموش نکنید، اول اینکه پاراگرافهای بعدی قرار است کل داستان بازی را لو بدهند بنابراین اگر هنوز موفق به تجربه لست آو آس ۲ نشدهاید، خواندن ادامه مطلب چندان تصمیم درستی نیست. همچنین بخشهایی از این تحلیل بر پایه نظر شخصی است اما خوشحال میشوم نظر و تحلیل شما را هم در مورد داستان بازی بدانم.
قسمت اول - فوران خشم و نفرت
داستان The Last of Us 2 به شکلی بینهایت هوشمندانه آغاز میشود و چندین ساعت ابتدایی بازی در انتقال تمامی پیامها و احساساتش بینقص عمل میکند. مکامله آغازین جوئل با برادرش تامی از طرفی اجازه نمیدهد اتفاقات نسخه قبل را فراموش کنیم و پشت سر بگذاریم و از طرفی دیگر اوج علاقه و وابستگی جوئل به الی را برایمان برملا میکند. کمی بعد بازی نشان میدهد که رابطه بین جوئل و الی کمی شکراب است و ما به عنوان مخاطب دلیلش را نمیدانیم.
کمی بعدتر خودمان را در نقش یک شخصیت کاملا جدید میبینیم و بازی آرام آرام رو میکند که چه اتفاقی در شرف رخ دادن است. ابی در صحبت با دوستش اوون (Owen) از این میگوید که باید «او» را پیدا کند و وقتی صحبت از شهر جکسون پیش میآید، تقریبا مطمئن میشویم منظور او همان جوئل خودمان است. واکنش ابی در اولین برخوردش با جوئل و تامی زمانی که برای نجاتش میآیند، دیگر فرضیهمان را تایید اما همزمان این امید را در دلمان زنده میکند که شاید ابی به خاطر نجات یافتنش به دست جوئل، در تصمیمش تجدید نظر کند.
در نهایت The Last of Us Part 2 با مرگ به شدت وحشیانه و روحفرسا جوئل آخرین مهره پارت اول داستانش را حرکت میدهد. آنطور که از نظرات بر میآید، تقریبا بسیاری با نحوه اجرای این مرگ مشکل داشتند و از آن ناراحت هستند. اما این نارضایتی به نظرم مهر تاییدی بر تصمیم درست نویسندگان بازی است. چرا؟ چون این خروش و عصبانیتی که در وجودتان شکل میگیرد، همان چیزی است که بازی برای جلو بردن داستانش و رساندن پیامش به آن نیاز دارد. از طرفی یک مرگ حماسی یا هالیوودی در دنیای The Last of Us که همواره سعی کرده روی خط واقعگرایی باقی بماند، جایی ندارد. در دنیای واقعی هم کسی که تمام فکر و ذکرش انتقام است، به کسی که پدرش را کشته اجازه نمیدهد آخرین حرفهایش را بزند یا مرگی آسان را برایش رقم بزند.
مرگ جوئل دنیایی از خشم و نفرت را در وجود الی آزاد میکند و نحوه پیادهسازی آن باعث میشود شما هم همین سطح از عصبانیت را تجربه کنید و به اندازه الی تشنه انتقام بمانید. بعد از تماشای این مرگ وحشتناک، حالا بازی کمی فرصت عزاداری و خالی کردن احساسات را به شما و الی میدهد. اگر در آن لحظه تنها شوکه و عصبانی شده بودید، حالا رفتن به خانه جوئل و دیدن الی که حتی دستش برای لمس دستگیره در هم میلرزد و آن ساعت لعنتی را بر میدارد کافی است تا اشکهایتان از گونهها سرازیر شود. اما حالا زمانش نیست که الی بخواهد در جکسون ماندگار شود، او فقط به انتقام فکر میکند و حالا وقتش رسیده که وارد قسمت میانی روایت بازی شویم.
بیشتر بخوانید:
- چطور The Last of Us 2 تلاش کرد از نفرین محبوبیت قسر در برود؟
- کارگردان بازی The Last of Us 2 در واکنش به انتقادها: به بازی افتخار میکنیم
- بررسی بازی The Last of Us 2
قسمت دوم - تغییر الی و خاکستری شدن او
با وجود تمام کارهای نادرستی که الی و جوئل تا به امروز انجام دادهاند، آنها قهرمانهای داستان ما هستند. چون که ساعتها در نسخه اول با آنها وقت گذراندهایم و به خاطر دیدن همهچیز از نگاه آنها و علاقهای که بهشان داریم، قادر هستیم تمام این تصمیمات و اعمال شنیع را توجیه کنیم. اما حالا وقتش رسیده این طرز فکر به آرامی تغییر کند.
الی هیچ چیزی جز انتقام سرش نمیشود اما این یکی از آن فیلمهای کوتاه بزن بهادر نیست که در عرض چند دقیقه قهرمان داستان در راه انتقام لشگری از دشمنان را چون موجوداتی بیاهمیت و بینام و نشان بکشد و در نهایت هم به هدفش برسد. الی در مسیری خطرناک قدم گذاشته، خطرناک هم از جهت تهدید برای جان و سلامتیاش هم اینکه میتواند او را تبدیل به شخصی کند که دیگر برای اصلاحش راه برگشتی نیست. این وقفه در گرفتن انتقام و حتی رو به رو شدن با WLF باعث میشود خشم جمع شده بیشتر در وجودتان بیقراری کند و به مرور هم که به هدفتان نزدیکتر میشوید، در درست بودن کارهایتان شک کنید.
The Last of Us 2 این شک و تردید را از دو طریق به آرامی تزریق میکند: خشونت بیحد و حصر بازی و انسانیتر کردن دشمنان الی. خشونت بسیار زیاد و واقعگرایانه بازی چه در بطن گیمپلی و چه میانپردهها سبب میشود کم کم انتقام در ذهنمان از آن بکشبکش جذاب و هیجانانگیز شکلی زشت و ناراحت کننده به خود بگیرد. هر چند که نمیتوان منکر شد همچنان کشتن دشمنان بازی به اشکال وحشیانه لذتبخش است اما اینکه میبینیم این دشمنان همدیگر را به اسم صدا میزنند یا به مرگ دوست و رفیقشان واکنش نشان میدهند، هضم این خشونت را کمی سختتر میکند.
از آن طرف الی را در حال انجام کارهایی میبینیم که هیچ وقت فکرش را نمیکردیم و به مرور زمان سختتر میشود که با تمام این کشت و کشتار موافق بود. الی آنقدر تشنه انتقام است که اهمیتی نمیدهد دینای حامله به مراقبت نیاز دارد، جسی را در وسط راه ول میکند و برای انتقام گرفتن از ابی تمامی دوستانش را میکشد. درست بر خلاف ابی که ابتدای بازی از کشتن الی و تامی صرفنظر کرد.
اما تمام اینها هنوز قرار نیست نظر ما را نسبت به الی تغییر دهند یا جلوی ما را از کشتن ابی بگیرند. در این قسمت داستان The Last of Us 2 میخواهد به ما نشان بدهد که الی و جوئل، شخصیتهای خوب داستان نیستند، هر چقدر هم که ما دوستشان داشته باشیم و الی در این راه دارد هم اطرافیانش را از دست میدهد و هم خودش را.
قسمت سوم - سرگذشت ابی و پاشنه آشیل داستان
تا به اینجا داستان و روایت در رسیدن به دو هدف اول خود کاملا موفق عمل کردهاند. الی و ما تا سر حد مرگ عصبانی و جویای انتقام هستیم و حالا در بخش دوم به عنوان ناظری که کنترلی بدون انتخاب روی تصمیمات الی داریم، متوجه میشویم در دنیای لست آو آس سفید و سیاهی وجود ندارد و الی هم دارد به چیزی تبدیل میشود که در وهله اول به خاطرش میخواستیم ابی را تیکه و پاره کنیم. حالا نوبت به تعریف و روایت سختترین و چالشبرانگیزترین بخش داستان رسیده است. جایی که باید با این حقیقت روبهرو شویم که ابی هم آن شخصیت منفی و تمام سیاهی نیست که فکر میکردیم.
اگر داستان بازی را مثل یک نمایش تئاتر بدانیم، این بخش همان نقطه اوج و کلایمکس اجرا است. جایی که به برخی از مهمترین سوالاتمان پاسخ داده میشود، با حقایقی پنهان آشنا میشویم و داستان برای فرود نهایی آماده میشود. اجرای درست این بخش به شدت دشوار است. ناسلامتی ما یک نسخه کامل و ساعتها زمان را با جوئل و الی گذراندهایم و حالا بازی نهایت چند ساعت فرصت دارد تا نظرمان را تغییر دهد. این قضیه هیچ ربطی به خود شخصیتهای الی و ابی هم ندارد. کافی بود تا جای این دو کاراکتر عوض میشد و در نسخه اول ابی با جوئل همراه میشد و حالا کاراکتر جدیدی به نام الی از راه میرسید تا همه از او متنفر شویم.
هر چقدر که به شخصه جرات نیل دراکمن و تیمش را برای روایت چنین داستانی ستایش میکنم اما متاسفانه روایت داستان بزرگترین ضربهاش را از همین قسمت میبیند. قبل از آنکه در مورد ایرادات این بخش صحبت کنیم، بیاید اول اهداف این بخش طولانی از بازی که کنترل ابی را بر عهده میگیریم با هم بررسی کنیم.
تمام اتفاقاتی که در این بخش از بازی میافتند یعنی از روابط ابی با دوستانش گرفته تا نجات دادن لو (Lev) و یارا (Yara) قرار است روی هر دوی ما یعنی کاراکترها و مخاطب تاثیر بگذارد. وقتی ابی جلوی چشمانش مرگ پدرش را میبیند که بدون دلیل قانعکنندهای به دست جوئل کشته شده و بارها این کابوس را میبیند، تلنگری میخوریم و به این فکر میکنیم که اگر بخواهیم منصف باشیم؛ همانطور که به الی برای گرفتن انتقام حق میدهیم، باید همین حق را برای ابی هم قائل شویم.
وقتی ابی با اوون و دیگر دوستانش همراه میشود، میفهمیم افرادی که تا به الان با الی به وحشیانهترین شکل ممکن کشتهایم، انسانهای عادی و حتی خوشطینت بودهاند و از سمت دیگر بهتر متوجه میشویم ابی برای بار دوم دارد چه رنج و خشمی را تحمل میکند وقتی دوستانش را بیجان روی زمین مییابد. رابطه ابی با لو هم دو ویژگی مهم دارد. اول آنکه محرکه این رابطه و دلیلی که تصمیم میگیرد ابی او و خواهرش را نجات دهد، عذاب وجدانی است که او از کشتن یک انسان تحمل میکند. کمک کردن به بقیه یکی از موثرترین کارهایی است که باعث میشود نسبت به خودمان احساس بهتری داشته باشیم. ویژگی دوم، تاثیری است که این رابطه در آینده روی الی و در نتیجه ما میگذارد.
در نگاه اول، ساختار این بخش عالی و بسیار هدفمند است. اما چرا در نهایت به پاشنه آشیل روایت داستان تبدیل میشود؟ چون هیچ کدام از این بخشها به جز شاید رابطه ابی با پدرش، ظرافت و عمق کافی را ندارند. از آنجایی که این بخش به خودی خود هم طولانی است و پرداختن بیشتر به آن اتفاقا باعث زده کردن بیشتر مخاطب میشد، احساس میکنم بهترین تصمیم این بود که بخشهایی از آن حذف میشد. برای من به شخصه تماشای مرگ پدر ابی به دست جوئل و کابوسهای وحشتناک او کافی بود تا در نظرم تجدید نظر کنم و بتوانم به ابی هم چون الی حق بدهم.
اما آیا یکی دو ساعت به تصویر کشیدن رابطه ابی با دوستانش کافی بود تا برای مرگشان بیشتر ناراحت شوم؟ به هیچ وجه. حضور این کاراکترها به اندازهای کم و سطحی است که باز هم فکر کردن به مرگ دوبارهشان به دست الی و تامی، باعث واکنش احساسی خاصی نمیشود. شاید وجود این روابط برای رسیدن به پایانبندی ضروری باشد اما اجرای نادرست آن باعث میشود همان همذاتپنداری بسیار اندکی که با ابی در ابتدا داشتیم هم از بین برود. اما برای صحبت در مورد هدف از به تصویر کشیدن رابطه ابی و لو برای ما، باید به سراغ قسمت پایانی داستان برویم.
قسمت چهارم - بخشش
پایانبندی و بخش انتهایی داستان روی کاغذ نیاز به تحلیل و توضیح خاصی ندارد و به نظر سر راست و البته برای بسیاری غیرمنطقی است. الی بعد از آنکه ابی برای بار دوم از گرفتن جانش میگذرد، به همراه دینا و پسرش به خانهای روستایی نقل مکان میکنند، به ظاهر زندگی خوب و آرامشبخشی دارد تا اینکه میفهمیم او همچنان صحنه مرگ جوئل را بارها و بارها در ذهنش میبیند و دچار حمله عصبی میشود. از راه رسیدن تامی و گفتن اینکه ابی را پیدا کرده کافیست تا الی بار دیگر شال و کلاه کند تا انتقامش را به سرانجام برساند با این تفاوت که در لحظه آخر پشیمان میشود.
چرا الی بعد از گذشت مدتی دوباره تصمیم به انتقام میگیرد؟ چرا در آخرین لحظه بعد از نبردی طولانی پشیمان میشود؟ اینها سوالاتی هستند که اگر نتوانیم برایشان جوابی پیدا کنیم، نشان میدهد The Last of Us 2 در پایانبندی داستانش شکست خورده است اما من معتقدم که نویسندگان در بخش پایانی هم چون دو پارت اول موفق شدهاند از عهده اجرای اهدافشان بر آیند.
الی بیخیال زندگی به ظاهر آرام و دوستداشتنیاش میشود چون در اعماق وجودش میداند که هنوز این گره در ذهنش حل نشده است. فکر میکند که تنها راه پایان یافتن کابوسهای شبانه و حملههای عصبیش، تمام کردن کاری است که در اجرایش ناموفق مانده. در یکی از دیالوگهای قابل توجه این بخش، دینا به الی میگوید که «چرا نمیتونی مثل من بیخیال بشی؟ اگر ما برات اهمیتی داشتیم، میتونستی». تضاد جالب اینجاست که اتفاقا الی تا حدی به خاطر دینا و JJ (پسر دینا) این کار را انجام میدهد. او پس از اتفاقی که در مزرعه میافتد، میفهمد که حضورش در چنین شرایط روانی برای خود دینا و جی جی هم خطرناک است. او باید تا پایان این مسیر برود وگرنه فکر و ذهنش هیچ وقت آرام نمیگیرد.
اما اینکه چرا الی پس از چندین دقیقه نبرد نفسگیر با ابی آن هم در آخرین لحظه که دیگر چیزی نمانده بالاخره به هدفش برسد، بیخیال میشود، پاسخی چند لایه دارد. تحلیل اول من از این تصمیم، تاثیری است که الی از دیدن ابی و لو با هم میگیرد به خصوص وقتی میفهمد ابی حتی به خاطر نجات جان او حاضر است به اجبار با الی بجنگد. رابطه بین لو و ابی دقیقا یادآور رابطه جوئل و الی است و همین سبب میشود تا الی به یاد آخرین صحبتش با جوئل بیافتد که چطور با دلی شکسته ولی مصمم گفت که اگر به عقب برگردد، باز هم الی را نجات میدهد.
عامل مهم دیگر قطع شدن انگشتان الی در لحظات آخر است. با اینکه جوئل در همان چند ساعت ابتدایی بازی میمیرد، ما و الی حضورش را تا انتهای بازی احساس میکنیم و منظورم فلشبکهایی نیست که جوئل در آنها حضور دارد. گیتار به عنوان یکی از المانهای مهم بازی، نماد رابطه بین جوئل و الی است و الی با قطع شدن انگشتانش به یاد جوئل و یادگیری گیتار میافتد و همه اینها به آن سکانس تکان دهنده منجر میشود که پی میبریم الی و جوئل آخرین دیدارشان را با تلخی و دوری سپری نکردند و الی تصمیم گرفت برای بخشش جوئل حداقل تلاشش را کند.
جوئل وقتی به خاطر خودخواهی خودش جان الی را با کشتن فایرفلایها نجات داد و حس هدف داشتن در زندگی را از او گرفت، الی با تمام این وجود انتخاب کرد تا برای بخشیدن او تلاش کند. درست است که ابی عزیزترین فرد زندگیاش را کشته اما آیا تفاوتی وجود دارد؟ مهمتر از همه اینکه هر دو آنها به خاطر این چرخه انتقام تمام اطرافیانشان را از دست دادهاند و که میگوید با کشتن ابی قرار است این دور باطل به پایان برسد؟
پذیرفتن تمامی این پیامها به عنوان کسانی که عاشق جوئل بودهایم، سخت است و بازی هم در پروسه نرمال کردن ابی کمی شکست میخورد اما به نظرم میتوان درک کرد که چرا الی چنین تصمیمی را میگیرد و حتی اگر انتخابش در دست ما بود، ما هم چرا باید همین تصمیم را میگرفتیم. وقتی میگویند «اگر به سمت انتقام میروی، دو قبر حفر کن» منظور این نیست که احتمال دارد در این راه کشته شوی، صحبت از روح و روانت است که باید در این مسیر فدا کنی.
همچنین شما میتوانید از طریق این لینک، داستان بازی the last of us 2 را به صورت کامل مطالعه کنید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
من بر خلاف اکثریت که داستان بازی اول رو خیلی بهتر میدونن، برای من کلیشه ای و عادی بود، خوب بودا ولی چیز عجیب غریبی نبود
اما بازی دوم برق از کله ادم میپرونه!! جو به شدت خارج از مرز و تابو شکنی داره و حس خشم و انتقام عجیبی توی کل بازی میچرخه
در مورد بخش ابی بنظرم باید روی رابطه ش با اوون بیشتر مانور میدادن و بخش جذابش اون بود نه لو
من وقتی دیدم اول بازی جوئل مرد حالم بد جور گرفته شد? ولی وقتی جای ابی بازی کردم فهمیدم داستان ابی خیلی با الی فرق نداره و ابی هم مثل الی بی پدر شده و همچنین بیشتر دوست هاش و نامزدش(اوون) رو الی کشت . من خودم به شخصه با بخش ابی خیلی حال کردم چون یه گروه بودیم ، ولی خوشم نیومد از اینکه جوئل مرد ???
با این اثر آقای نیل دراکمن واقعا خوش درخشید✌?
من خودم ps4 رو فقط برای لست ۲ و آنچارتد ۴ خریدم
دینا چی شد با بچه اش
فکر کنم دینا و بچه اش برگشته باشن جکسون
بهترین بازی بود که تو عمرم بازی کردم بهترین بهترین بهترین بهترین....
فقط یه بازی نیست یه دنیاست سی ساعت وارد یه دنیای دیگه شدن عاااااالی بود
به نظر من تقریبا به نفع الی شد
از این ور و از اون ور هردوطرف کشته دادن
الی:
جول،جس
ابی :
جري،مل،اوون،نورا،و چند عضو دیگر
بیشتر به نفع الی شد
به نظر من که الی خیلی بیشتر از اَبی حق داره چون اول wlfبودن که میخواستن بیماری رو به بدن الی وارد کنن و جویل برای نجات دادن ابی مجبور بود پدر اَبی رو بکشه و این چرخه انقدر ادامه داشت که اخر داستان به خود ابی و الی کشیده شد و اخرای داستان واقعا خیلی رو روحیه ی ادم تاثیر میزاره
خیلی عجیب...،
جويل. قاتلشو نجات داد!
اگه الی در آخرین لحظه به فکر جويل نمی افتد حتما آبی رو میکشت و میشه گفت جويل قاتلشو نجات داد،!!
با سلام خدمت اقای بهادری
باید بگم گه لست دو متفاوت ترین و درگیر کننده ترین بازی عمرم بود و به جرات حتی میتونم بگم بهترین بازی نسل ۸.ایرادو که تمام بازیهای شاهکار دارن از رد دد تا لست اف اس و بقیه.ولی این بازی تنها بازی بود که تمام احساسات و عواطف ادمو به چالش میکشونه جوری که عشق و نفرت و انتقام و حسادت و دوستی و دشمنی و بخشش و خنده و... رو به ادم القا میکنه واقعا حتی اکثر فیلمای بزرگ دنیا هم این همه احساس رو یه جا به ادم نمیدن.اینو هم قبول دارم که بخش گیم پلی ابی طولانی تر بود بیشتر انس میگرفتیم ولی الان هم که کوتاه تر بود مشکل خاصی پیش نیومد البته به نظر بنده. فقط میتونم بگم که مث فایت کلابه لست اف اس ۲ هر چه قدر زمان بگذره بهترعمق دلستانو درک میکنی من خودم شخصا جوعل رو کاراکتر منفی تلقی میکردم ولی بعد دیدم که تو یک فضای اخر الزمانی که قهرمانی وجود نداره چه کوتاهی در حق الی کرده بود؟ تو این فضای اخر الزمانی که همه به فکر نجات خودشونن مگه جوعل در حق الی خلاف این کارو کرد؟ همینه که لست دو رو متفاوت از سایر بازیها میکنه . در کل میتونم بگم کمتر اثری د تاریخ سینما و گیم هست که در عین حال که از بازی متنفر میشی عاشق بازی هم میشی و این نفرت باعث نمیشه که شاهکار بودن بازی زیر سوال بره و در حین این دو احساس دلت میگیرع و میخوای اشک بریزی واقعا تجربه نابی بود از این کار فقط از عهده ناتی داگ برمیاد گه واقعا تیم سازندش نابغن. در نهایت ختم کلام خوشحال میشم گه امتیاز شخصی شما به بازی رو بدونم از ۱۰۰. با تشکر
نباید جوئل می مرد و اگه الی نباید انتقام میگرفت در باره آبی هم صدق میکند اول اون شروع کرد
بازی بسیار متفاوتی بود. در این بازی قشنگ شاهد این بودیم که آدم ها برایه انتقام قسمتی از خودشون و اطرافیانشون رو از دست میدن اگه ابی درگیر انتقام از جوئل نمیشد همه دوستاش زنده بودن و با اوون زندگیه شادی داشتن اما نمیشه مقصر دونستش
این موضوع راجب الی هم صدق میکنه الی ادم هایه خوبه زیادی رو کشت و در انتها هم هدفشو کامل نکرد و این یکم سخته که برایه هیچ چیز جسی و دینارو از دست داد .
بدونه شک جوئل یکی از دوسداشتنی ترین کارکترهایه گیمه اما کار اون بسیار خودخواهانه بود و جون بسیاری از ادم ها قربانیه انتخاب جوئل شد.
بازی به خوبی بهمون نشون ادم ها رنج و درد هایی زیادی دارند و دست به کارهایی میزنند که در نگاه اول به نظر ما ظالمانه و نادرسته اما با درک اون فرد و با دیدنه جریان از دیده اون؛ بهش حق میدیم و در قضاوتمون تجدیده نظر میکنیم
لست اف اس شاهکاری بود که سال ها نظیرشو نمیبینیم.
قدرت داستان از برگردوندن خشم و نفرت بازیکن به ابی هست که آغاز داستان ابی به شکل فجیهی جوئل رو میکشه و نفرتی که بازیکن ازش برخوردار میشه تا بعدش که هدایت الی رو بدست میگیره و باهاش انس میگیره تا جایی که دوباره برمیگرده به داستان ابی.منظورم اینه که اگه بعد کشتن جوئل پلیر رو ابی میرفت من که نمیتونستم بازی کنم داستان به همچین زمانی نیاز داشت تا بازیکن کار وَحشتناک ابی رو هضم کنه
دوستان ، همه كامنتا رو خوندم ولي تعجب مي كنم اين همه آدم يكي از مهمترين رخدادهاي بازي رو فراموش كردن. شما مي گيد شخصيت ابي خوب پرداخت نشده؟! ابي عاشق اوون بود و با تمام وجودش دوسش داشت و توو فلش بكي كه براي اولين بار، فضاي آكواريوم رو نشون داد، اوون به ابي پيشنهاد ازدواج داد ولي ابي چنان غرق در آسيب مرگ پدرش بود كه به اوون گفت تا زماني كه انتقام پدرمم رو نگيرم نمي تونم با تو شروع كنم. و به خاطر همين جواب منفي، اوون رفت با مل، همكلاسي ديگه ي ابي و اين يكي از بزرگترين تقاص هايي بود كه ابي داد. از دست دادن عشق زندگيش. پس نگيد ابي تقاص نداد. سخصيت ابي به قدري زيبا و عميق ترسيم شد كه من به عنوان يكي از فن هاي هر دو سري، در سكانس پاياني، توان فشار دادن دكمه و آسيب زدن به ابي رو نداشتم. به اختلاف سلايق، احترام بذاريم. حرف اخرم اينكه بازي از احاظ جزييات گرافيكي و گيم پلي، سطحي رو نشون داد كه با باطعيت مي گم نه تنها پيشتر نبوده بلكه تا لا اقل ١٠ سال بعد، جزو ١٠ تاي برتر باقي خواهد موند.
از لحاظ داستان و روايت هم جزو ١٠ كار برتر تاريخ سينما و گيم محسوب ميشه.
تمام
Kamelan movafegham in game shahkar bod
بازی عالی تموم شد من خودم به شخصه اگه الی انتقامشو کامل میکرد ابی میکشت خیلی ناراحت میشدم از بازی بدم میومد عالی بود خیلی عالی
پدر ابی که توسط جوئل کشته شد همون مارلین بود که می خواست داروی این بیماری رو بسازه
اسکل مارلین زنه ??
باباش دکتر اصلی جراحیه بود
که وقتی جول رو میبینه چاقو جراحی دستش میگیره
جوئل چه کار کرده بود که الی باید می بخشیدش
چرا ابی جویل رو کشت ؟
چون که جول پدر ابی رو کشت ابی هم انتقام پدرش رو گرفت
به نظر من بازی با کارکتر ابی کسل کننده بود ما کلا علاقه ی زیادی به جوئل داشتیم من خودم وقتی بازیو گرفتم فقط منتظر بودم تا جای جوئل بشم ماجراهای نسخه اولو داشته باشم ولی وقتی یهو اول بازی جوئل اونجوری میمیره بعدش نصف بازیو باید جای قاتل جوئل بازی کنی خیلی رو اعصاب بود من خودم از وقتی که جای ابی شدم فقط لحظه شماری میکردم که دوباره الی بشم و با مرگ پدر ابی و دوستاش هیچ احساسی بهم دست نداد ولی با رابطه ای که بین الی و جوئل بود و مرحله اخر نسخه اول همه ما احساساتی شدیم ولی از کارکتر ابی هیچ حسی نگرفتیم فقط نصف بازیو منتظر بودیم که دوباره دو ساعت جای کارکتر الی باشیم
اتفاقا من عاشق کار با شخصیت ابی بودم
سلام ابی واسه چی جوئل رو کشت؟
در اصل شخصیت منفی بازی کی بود؟
چون جول پپدر ابی رو کشت
این خیلی خوبه که ما فرصت بازی کردن با ابی رو هم داریم و عملا داریم داستانو از بالا نگاه میکنیم. این طوری هیچ کسی نمیتونیم قضاوت کنیم ولی از لحاظ گیم پلی بعد از اون همه آپگرید و کرفت که با الی کردیم یکم حال آدم گرفته میشه
به نظرم بدون شک این بازی آبروی این نسل رو خرید و با فاصله از دنیای گیم جلوتر هستش...
از هر لحاظ بهترین بازی این نسل بود
از نظر من بازی عالی بود بزرگترین ریسک سازنده تو مدل روایت داستانه که به نظرم عالی بود و یواش یواش با فلش بک ها داستان رو به خورد مخاطب میداد موضوعی که به نظر خیلی ها خوش نیومده اینه که به جای شخصیت ابی بازی بشه اما به نظرم کاملا لازم بود چون اگه این قسمت رو نداشتیم نمیشد عمیقأ شخصیت ابی رو شناخت و در مورد اینکه حق با کی هست تصمیم گرفت
میگید بازی از نظر داستان ضعف داره بعد ۱۰ میدید ۱۰ برای بازی های بدونه نقصه ?
ما یه تیم تحریریه هستیم و هر کس نظرات و دیدگاههای خودشو داره و خیلی طبیعیه در مورد بازیها هم نظرات مختلفی داشته باشیم و خب اینکه شایان هم به بازی ۱۰ نداد :D
سلام ببخشید آخر بازی چی میشه؟؟
پارت دو خیلی عمیق تر بود داستانش بنظرم.در عین حال که جذابیت بالایی داشت. کلی پیام داشت واسه انسانیت و داشت میفهموند انقد یطرفه قضاوت نکنید. واقعیت زندگی پر از درد و رنج و تلخیه و باید قبول کرد.از دست دادن عزیزا یکی از سخت تریناشه. این بازی با واقعیت زندگی روبروتون میکنه. چیزی که خیلی ها ازش فراری ان و همیشه گیر رویاپردازیه ذهن هستن. تجربه ی بی نظیری بود چیزی که نه تو سینما میشه پیدا کرد نه تو بهترین سریالا. فقط دنیای خفن گِیم میتونه همچین معجون باحالی بسازه و بزاره جلوت.
من بازی رو تموم کردم و لذت بردم ولی چند تا سوال ذهنم رو مشغول کرده
اول اینکه چطور میشه ابی به خاطر لو و یارا به یکباره به تمام دوستای خودش پشت کنه و اونا رو بکشه چه دلیلی باشد که ابی اینقدر به لو وابسته شه؟
دوم اینکه الی اون همه آدم کشت و دینا و جی جی رو ترک کرد تا در آخر ابی رو بکشه ولی آخر صرف نظر کرد تو خاطره آخر الی با جوئل چه چیزی بود که اون رو منصرف کرد؟
سوال اولت جوابش اینه که وقتی یارا میمیره ابی حتی واسه کارهایی که واسه این دو نفر انجام داده نمیتونه به کشتن بدتش چون ایزاک میکشتش دیگه و هنوزم یجای وجدانش مشکل داره بخاطر کشتن جوئل با توجه به اینکه بازی بمون نشون میده ابی انسانه ترمیناتور نیست هر چند تو قامت ترمیناتور الی هم وقتی میبینه ابی بخاطر لو باهاش وارد جنگ شد در واقع شخصیت ابی از دید الی به جوئل قوس داده شد و از نظرش منصرف شد هردوهم به اندازه ی کافی تقاص خون هایی که ریختنو دادن
خوبه بازم ... این خودش یه گام به جلوهه که قبول کردین بالاخره بازی یه ضعفایی داشته ...
برای ما که چندین بار LoU1 رو تموم کردیم و چندین بار هم کات سین ها رو مرور کردیم خیلی ساده بود که بگیم بازی از نظر داستانی حداقل دلمون رو شکسته... شما به قسمت 1 نگاه کنین چقدر عطش گیمر رو بالا نگه میداره که خب؟؟ یعنی قراره بعدش چی بشه؟ بین این همه داستان قسمت دو فقط یکی از دغدغه های ما رو مطرح می کنه که اگه الی بفهمه واقعیت رو چی؟ لست آف آس به خاطر اون بخش آخرش که جوئل الی رو نجات داد آخرای 1 لست نشد... کل دنیاش.. شخصیت پردازی هاش... بعد برای قسمت 2 میای یه باس میاری تو بعد میگی حالا بیا باهاش بازی کن تا بفهمی چقدر خوبه ... همه مثل همن. قضیه پوکیمون بازی رو بذاریم کنار که اگه وارد بشم می دونم ثبت نمی کنین ...
برای ساعت آخر بازی ... راستش من از فلش بک آخرین روزشون همچین حسی نگرفتم ... که الی ابی رو بخشید بعد این همه گیم پلی ولی جوئل رو سعی می کنه ببخشه سعییی می کنه!!!
شاید می تونست یه یادگاری از جوئل برداره که مخاطب بفهمه جوئل رو بخشیده ...
قشنگ آدم یاد گات میفته ... کارگردان میشینه توضیح میده ...
خب اینجااااا الی یادش رفت جوئل کی بوده =)
برای همین نبخشیدش ...
اینجا الی عصبانی بوده برای همین وقتی جوئل اومد تو خونه باهاش سنگین برخورد کرد...
اینجا اگه الی انگشتش قطع نمی شد نمی بخشید ابی رو ...
یک بازی مزخرف.. حتی یکشم بدردنخور بود... بعد یک عده میان میگن داستانش اینجوری بود ما گریه کردیم و فلان..خخخخخ .. یک تیکه اشغال یک تیکه آشغاله.. حالا هر اسمی روش بذارن ماهیتش فرقی نداره
عمو جون شما واست بده و زوده اینجور بازیارو تجربه کنی بدآموزی داره واسه شما. بزرگتر که شدی بهتره تجربه کنی این مدل بازیارو
پیشنهاد میکنم یه نینتندو سوییچ تهیه کنی و بازیه زیبا و مفرح و کودکانه Mario Smash Bros رو تجربه کنی
شبا هم خواب بد نمیبینی عمو جون
خودتو درگیر مسایل بزرگانه نکن و از کودکی لذت ببر
نسخه اول صد مرتبه از نسخه دوم بهتر بود.
بقول داداشمون مستر تو برو یه nintendo switch تهیه کن یا هم بازی های مثل crash یا ben ten یا sponge Bob رو بازی کن این صحنه های جنسی و خشونت بیشتر از سن تو از مدل حرف زدنت با اون خخخخ گفتن فهمیدم یه بچه ی زیر ۱۸ سالی این بازی برای بالای ۱۸ سال یعنی نیاز بلوغ عاطفی برای درکش هست
افرادی که این اثر رو کوبیدن یا به قولی همون Hater ها همشون یا به عمد و با هدف خاصی این کار رو کردن (اکس باکس فن های عزیز) که توی این 2نسل اخیر یدونه بازیه محشر که goty شده باشه ندارن - و یا اینکه اصلا اتفاقات این بازیو درک نکردن که این نشونه سطح بسیار بالای این بازی هستش
چطوره که همه سایتای مطرح داخلی همه نمره کامل به این بازی دادن که توی meta و open critic هم ثبت شده و منتقد های خارجی هم همه نمره قبولی به این بازی دادن بعد یه عده اینجوری نظر میدن
جمع کنیم بحث رو،
انصافا ممنونم ازت پدرام که کمتر مطلب و مقاله میگذاری اما در اینجور بحث ها ادم کیف میکنه حرف بزنه
جو این روزها جو سیاهی برای همه شده
شاید اونجا که گفتم اگه انتخاب داشتم ابی رو میکشتم بابت همین موضوع باشه، اگه بازی vr بود ممکن بود ماها حتی بدتر از جوئل یا ابی باشیم(خودم مثلا) ولی حقیقتا میفهمم چرا بعضیا با بازی کنار اومدن از برای داستان
اما من خودمو دغدغه مند میدونم که داستان حرف های بیشتری میتونست بزنه
قبلا هم گفتم فقط زمان و نه امتیاز خالی یا متای خالی یا غیره و غیره هیچکدوم بیشتر از گذر زمان نمیتونه شاهکار بودن یا تلخی اثر رو اثبات کنه
موفق باشی، منتظر نوشته های خوبت هستم
منظور مقاله و مطالب اینچنینی
خدایا بسه دیگه.خسته شدیم دیگه
ضعیف ترین کار بازی سپردن گیم پلی با ابی بود
یعنی کن فقط دوست داشتم زودتر تموم بشه نه اینکه اینهمه تایم بهش سپرده بشه خودت رواپگرید کنی!
لست اف اس به خاطر جوئل و الی لس اف اس هست نه به خاطر گیم پلی
پس اینکار باعث میشه گیمر حالش به هم بخوره که زوری باید یه کاراکتری که دوستش نداره رو بازی کنه! میتونست با کات سین تمام اینهارو نشون بده نه اینکه مجبور بشیم دوباره از روز اول با ابی بازی کنیم سایتل رو اونم اونهمه مدت طولانی که از الی و داستان دور بشیم!
با کاتسین واقعا نمیشد اون حس اصلی رو انتقال داد و قرار دادن پلیر به جای Abbey کار درستی بود ولی نحوه اجراش درست نبود، اون حس هم ذات پنداری رو نتوستن به خوبی اجرا کنند.
ولی من از کسایی هستم که چه از نحوه و چه از خود کشته شدن جوئل حمایت میکنم، نه اینکه خوشحال بشم چنین شخصیتی محبوبی کشته بشه ولی من بازی رو به خاطر این از بقیه بازی ها جدا میبینم که واقعیه، نمیخواد گول بزنه هر کاری بیجواب نمیمونه. و جالب ترین قسمتش این بود بر خلاف تصورم اصلا این اتفاق اواسط یا اواخر بازی نبود.
ولی به نظرم رسوندن مفهوم پوچی انتقام و سرانجام انتقام گیر کرده بود. اگر شما revenant رو دیده باشید میدونید منظورم از نشون دادن پوچ بودن انتقام چیه.
و با اینکه میدونم گذاشتن حق انتخاب شاید اون یکدستی روایت داستان رو از بین میبرد ولی واقعا دوست داشتم تو بعضی از قسمت های بازی حق انتخاب رو به بازیباز میدادن و تأثیر اون رو هم به بهترین شکل نشون میدادند.
ولی یه اشکالی بزرگی که بازی داشت هیکل Abbey بود اصلا منطق خاصی نداشت که اینطور باشه، به نظرم پارت آخر بازی که خیلی نحیف شده بود به مراتب طبیعی تر از حالت معمولیش بود.
بعد از حدود ۳۰ ساعت بلاخره تونستم بازی رو تموم کنم و بی شک میتونم بگم این بازی چیزی فرای شاهکار بود. شخصا دوست ندارم این بازی رو با نسخه اول مقایسه کنم چون معتقدم با دو اثر متفاوت طرف هستیم ولی این بازی بار داستانیش حتی از نسخه اول هم قوی تر بود و فکر میکنم آموزنده ترین بازی بود که تا حالا بازی کردم و تنها بازی که چند بار منو به گریه انداخت. به نظر من بزرگترین مشکل این بازی این بود که انقدر داستان عمیقی داشت که بیشتر مردم عاجز از درک بازی بودند و منم حق به اونها میدم.
مردم عاجز بودن
نه بابا اینم از اون حرفا بودا
کاش بقیه نویسنده های ویجیاتو هم جواب کامنتارو بدن اینطوری خیلی باحاله :))))
من فقط یه سوال دارم چطور جوئلی که تو قسمت اول به هیچ کس اعتماد نمی کرد میاد تو اون جمع با همه چاخ سلامتی می کنه کم مونده شماره شناسنامشم بگه. عملا گیمرو هویج فرض کردن. وصد البته شخصیت تهوع آوری مثه ابی که باید باهاش بازی رو هم جلو ببریم. دو سوم شخصیتام که اصن بود و نبودشون تو بازی تاثیری نداشت.
ببین به نظرم جواب به سوالت خیلی سادهاس و تو یکی از کامنتها هم بهش اشاره کردم. جوئل نسخه اول یه آدم شکسته و تراژدی دیدهاس که به طور طبیعی نسبت به همه چی شکاکه و محافظهکاره و دقیقا به همون اندازه هم طبیعیه که وقتی از اون شرایط خطر و فشار روحی و روانی خارج میشی، گاردت میاد پایین و بیشتر اعتماد میکنی. عجیبه برام که تا حالا همچین موردی رو ندیدی یا خودت تجربه نکردی.
خوب که چی؟؟
مثلا من خونه خودم تمام هوشمند است که سیستم امنیت خیلی بالایی دارند،چون خونه من سیستم امنیت بالایی داره منم باید احمق بشم هر غریبه ای رو به خونه راه بدم؟؟؟
آقا پدرام دمت گرم که با کاربرا بحث می کنی این خیلی خوبه به نظرم سایتتونم روز به روز داره بهتر میشه. حالا بحثمون: شما تو یه دنیای آخرالزمانی هیچ وقت نمی تونی و نباید این کارو کنی این حرکت از شخصیتی مثه جوئل غیر ممکنه که تو این دنیا زندگی می کنه. این بیشتر توجیه نویسنده برای خلق داستانه. و یه موضوعی هست که هر چقدر سن بالاتر می ره تغییرات شخصیتی و اخلاقی عوض نمیشه یا خیلی سخت عوض میشه. ما نمی تونیم با جوئل همزاد پنداری کنیم چون هیچ وقت همچین شرایطی رو تجربه نکردیم. موضوع مرگ و زندگی با تصمیمات روز مره خیلی تفاوت داره و اتفاقا کسی که این همه رنج می کشه تمام تلاششو می کنه که دیگه این رنجو تجربه نکنه و بسیار محتاط تر میشه و قاعدتا گارد اخلاقیشو هیچ وقت پایین نمیاره چون میدونه امکان داره دوباره ضربه بخوره.
اونجا آخرزمانه مثلا
شهربازی نیست که
بازی مگه واقعگرایانه نیست
چطور تو دنیایی که هر آدمی به نفع خودش کار میکنه میشه به کسی اعتماد کرد
در ضمن یه آدمی که یه عمر داره محافظه کارانه عمل میکنه میاد میاد اینقدر مسخره خودشو وامیده
خواهشا تمام جوانب رو در نظر بگیرید بعد دلیل بیارید
دقیقا وقتی اَبی پیشنهاد میده که "بریم عمارت پیش رفیقام " تامی و جوئل باید براشون سوال باشه که شما خانمی که تفنگ داری و تیرانداز و مبارزِ ماهری هم هستی، با یه عده از رفیقات توی فلان عمارت چیکار میکنی؟
قاعدتاً زندگی که نمیکنین اونجا، پس اومدین چیکار؟ پیکنیک؟ سیزدهبدر؟ برفبازی؟ چیدنِ تمشکِ کوهی از ارتفاعاتِ جکسون؟
باید فکرشون به کار بیفته و گارد دفاعیشونو حفظ کنن، نه اینکه سریع اصل بدن و پسرخاله بشن و تامی بگه "بچهها ایول خیلی مشتی هستین اصلا بیاین بریم جکسون منزلِ ما ماریا آبگوشت بار گذاشته"
اگر تو شرایط عادی این حرفو میزد اره حق با شما بود ولی شرایط مرگ و زندگی بود تو شرایط بحرانی ادم مطمئنن اشتباه میکنه فرصتی برای فک کردن نیست ناسلامتی داشتن تکه تکه می شدن
راه جایی که ابی میگفت نزدیک تر بود اون زامبی ها هم دنبالشون بودن به نظرم مجبور شدن برن اونجا
روحشونم خبر نداشت قراره چی بشه
نکته اول اینه که جوئل مدتی رو تو جکسون با یه کامیتونیتی زندگی کرده که کلی ادم رو پذیرش کردن و نجات دادن و یجورایی به اون شرایط خو گرفته، تغییر کرده که کاملا طبیعیه این از جواب اول نکته دوم اینکه ابی باید تهوع آور طراحی میشد تا تو نگاه اول ازش متنفر بشید و وقتی کنترلشو به دست میگیرید بازی به صورت استادانه ای سعی میکنه شخصیت تهوع آور ابی رو تو ذهن بازیکن مجددا تعریف کنه حالا چطوری با نجات دادن اون دوتا بچه. نشون دادن اینکه ابی هم عاشقه . احساسات داره مثه الی. حتی موقعی که تو ارتفاعات هستید ترس ابی نشون دهنده یکی از صفات بارز انسانیته. و در اخر کمپانی مثه ناتی داگ میدونه داره چیکار میکنه و چطوری داستانو تعریف میکنه چون اگر یه نگاه سابقه طراحا و کارمنداش بکنی میبینی که از گنده ها این صنعتن
جوئل و تامی الی باهم بودن با یه لشکر زامبی تنها دو راه داشتن یا توسط زامبیا بمیرن یا ریسک کنن برن تو پایگاه تا شاید نجات پیدا کنن
بازی ده ها کارکتر رو فدای کلاس اموزشی کرد که الی بانو یاد بگیره تمام تصمیماتش اشتباه بوده و گیمر مچل شده؟ این بازیه حتی اگه واقع گرایانه باشه، اگه قرار بود ما اینهمه وقتو هدر بدیم چرا با انتخاب های خودمون نباشه؟ ما تو زندگیمون ممکنه اشتباه کنیم اما ده ها نفرو که برای هیچی نمیتونیم بکشیم پدرام جان. میتونیم؟ شما میگی ما هم اشتباه میکنیم اخه با چه منطقی اون همه کارکتر(که به قول شما ما ربات میبینیم) اصلا npc محض رو میکشیم که بعدش واک اوی کنیم؟؟؟ این روشنفکر نمایی و سیاه بازیا حتی تو تمام اروپا و امریکا و بقیه دنیا هم متاس 3 و 4 به همراه اورده!
نمیشه شما قلب یکی رو پر از عشق به یک نفر کنی بعد 7 سال بگی خب خب اشتباه شد همه گی پر! باز 7 سال دیگه یه لست 3 بزنی توش خواهر زاده نمیدونم فلان کس از ناکجا بیاد انتقامشو از الی یا اصلا دینا بگیره! یا پسرش! این دنیای ما نیست!
با این منطق که با گرفتن انتقام به آرامش نمیرسی همونطوری که ابی هم نرسید. اون انتقام لذتبخشی که کیف میکنی مال فیلمهای اکشن و بازیهای سرگرم کنندهایه که یا انتقام گرفتن رو گلوریفای میکنن یا با بیاهمیت نشون دادن کسایی که کشته میشن، تبدیلش میکنن به یه موضوع سرگرم کننده. که البته من انتقادی به این موضوع ندارم، برای من هم دیدن اینکه جان ویک به خاطر انتقام یه سگ میزنه همه رو میکشه لذتبخش و سرگرم کنندهاس. ولی لست آو آس ۲ در مورد این نیست. در مورد این بود که بفهمی واقعا برای گرفتن انتقام باید دو تا قبر حفر کنی. حالا تو این پیغام رو دوست نداشتی؟ ۱۰ میلیون نفر دیگه هم دوست نداشتن؟ خیلی طبیعیه. قرار نیست همه دنیا از چیزی خوششون یا بدشون بیاد. فیلم و بازی هم داریم که نمرات کاربرانش ۱۰ ئه و اکثریت دوست دارن ولی ممکنه تو ببینی و متنفر بشی. همه مثل هم نیستیم که یه جور فکر کنیم و نظر داشته باشیم. حالا در مورد این نظراتمون صحبت میکنیم ممکنه روی هم تاثیر بذاریم و عقاید هم رو تغییر بدیم. منم نمیگم پایان بازی رو دوست داشته باش. میگم بایدی نداره که بازی بهت انتخاب بده.
در ایجاست که معتقدم ما (یکی یا هردومون) به قول خودت که خیلی اون مقاله رو دوست داشتم دچار دره وهمی شدیم! ما در بازی در نقش کارکتری قرار میگیریم که نیستیم! کارایی میکنیم که درحالت عادی راحت نمیتونیم! در نهایت خواسته هایی رو ارضا میکنیم که ازش به هر دلیلی محرومیم! این اساس سرگرمیهای الکترونیکی(اختصاصا بازی های ویدئویی و vr) هستش! اگه بنا باشه دنیای واقعی رو با کارکتر غیرواقعی و داستان فیکشنال مخلوط کنیم ملغمه ای میشه که نه اشپزش کیف کنه نه مشتری!
در مورد بی اهمیت کردن تمام شهدای راه انتقام الی هم دوستان و خانواده هایی داشتن(چه بدونیم چه ندونیم)
همچنان اصرار دارم که بازی (should) حق انتخاب یه پایان رو میداد!
دوست ندارم سریالی حرف بزنم چون باوری به این روش ندارم اما اینجا لازمه بگم
ما نیازی به نصیحت و خوردن اجباری این دستپخت نه چندان خوب نداریم
ما نمیخوایم یکی از اون سر دنیا نصیحتمون کنه به نکوهش کاری که مجبور بودیم تمام بازی بکنیم (کشتن و در نهایت انتقام )!
مفاهیمی مثل انسان دوستی و لطف و مهربانی با دنیای واقعی پسا اخرالزمان سازگار نیست، بازی که جای خود دارد، بخشش حتی بیشتر!!
با انتقام گرفتن به آرامش نمیرسی
این چیزای الکی ماله فیلم های قرن بوقه
طرف اونهمه آدمو میکشه، دو تا انگشتش قطع میشه بعد طرف رو ول میکنه
این چرت و پرته محضه شما خودتو بزار جای الی نمیری همونجا دهنش رو آسفالت کنی
در ضمن چجوری شد که ابی که انتقام میگیره بازی آدم خوبه نشونش میده
ولی الی که انقام نمیگیره و تو کل بازی مثل حیوون( به اصطلاح شما جان ویک) میزنه همرو میکشه میشه شخصیت بده
ببین همین که فکر میکنی من میگم یکیشون خوبه یکیشون بد، نشون میده متوجه منظورم نشده. هیچ کدومشون خوب یا بد نیستن، خاکستریان. آدمهایین که به فکر خودشون دارن به دلایل درستی کارهای اشتباه انجام میدن.
شاید منظور شما متوجه نشده باشم ولی منظور بازی رو متوجه شدم
شما اگه اون قسمتی که با الی هستی با قسمت ابی مقایسه کنی میفهمین
ابی که قاتله
با حیوونا بازی میکنه
آدما رو نجات میده کلی هم دوست دور و برشه که رابطشون باهاش خوبه
ولی الی چی
تک تنها میشه
کلی آدم رو با نفرت تمام میکشه
دوستش ترکش میکنه
افسردست
و......
این یعنی چی
شاید شخصیت ها رو با دو سه حرکت بخواد خاکستری جلوه بده
ولی عمدا یا سهوا حقیقت چیزه دیگه ای یه
اینجا شخصیتا همه خاکسترین خوب و بد نداریم بازی سعی میکنه همینو بگه. میخواد بگه همه شخصیتا بعد و منفی و خوب دارن صرفا یه عده فقط خوب و یه عده بد نیستن. دلیل اینکه ظاهر شخصیت ابی رو زمخت طراحی کردن هم همینه که شما تنفر پیدا کنی نسبت بهش و در ادامه بازی به شما بگه هرکسی داستان زندگی خودشو داره و زود قضاوت نکنید
ما که تو آخرالزمان نیستیم
هستیم؟
بنظر من این که گفتید بازی در بخش دوم نیمه دوم داستان ابی رو بد روایت میکنه اشتباهه چون ما دیدیم با رابطه ای که بین اون لو و یارا شکل گرفت حتی حاضر شد با بزرگترین ترس زندگیش یعنی ترس از ارتفاع روبرو شه، به جزیره اسکارزها یعنی محل خودکشی و حتی در آخر افراد خودی رو بکشه، همه اینا بنظر من نشون داد که میتونیم شخصیت ابی رو دوست داشته باشیم
ببین بد روایت نمیکنه، به نظرم عمق و ظرافت کافی رو نداره. با تمام مواردی که میگی موافقم ولی به نظر من یکم زیاد بودن این تمها باعث میشد هیچ کدوم اونقدر در نهایت تاثیرگذار نباشن. مثلا شاید اگه به رابطه ابی با لو بیشتر پرداخته میشد، واکنش منفی گیمرها بهش کمتر میشد.
بنظرم منکه رابطه با لو خیلی خوب بهش پرداخته شد و حسن ختماش هم همین بود که حاضر شد بخاطرش با الی بجنگه ،ولی بنظر من کشتن شده یارا اشتباه داستانی بود چون عملا تمام اون کارهایی رو که ابی بخاطرش کرد بیهوده شد و همچنین یارا شخصیتش خیلی پخته تر از لو بود
از دید کاراکتر که صد در صد، به نظر من برای متقاعد کردن مخاطب اون اثرگذاری قدرتمندی که از لست آو آس انتظار میره رو نداشت.
نظرتون درمورد کشته شدن یارا چیه؟
هم اضافی بود به نظرم هم نخوه اجراش خیلی بد بود. اون تیکه هم که بلند میشه آیزاک رو میزنه یکم مسخره بود :))))
تنها اشتباه لست ۲ بازی کردن تو نقش اَبی بود . بدون گیمپلی هم میشد اَبی رو درک کرد
باهات تقریبی موافقم. تو بخش اول به نظرم برای بیشتر کردن خشم مخاطب حرکت جالب و خوبی بود. من خودم حسابی عصبی بودم که این زده جوئل رو کشته و تو کنترلش رو میدی به من؟ آرزو میکردم مثلا میذاشتم تو همون یکی از صحنههای اول بازی بمیره و دیگه جوئل بلایی سرش نیاد. ولی به نظرم نبوغ داستان همین بود که این موضوع باعث میشد به اندازه الی تو هم عصبانی بشی. ولی در مورد بخش میانی به نظر منم خیلی زیاد بود و اصلا تو درک بیشتر کاراکترش تاثیر زیادی نمیذاشت.
یه نقد از کاربرا خوندم طرف میگه
نیل دراکمن میخواست متال گیر بسازه ولی فراموش کرد که کوجیما نیست
مشکل بازی دراکمنه که مثلا میخواست حرکت انقلابی بزنه مثلا ، زد ر... ید
در حالی که میتونست خیلی ساده تر ولی تاثیر گذارتر باشه مثل لست 1
یه پست خودم که اول قرار بوده لست 2 جهان باز باشه و اول بازی خیلی بیشتر از الآن روی ابی مانور بده
من این ایده رو خیلی دوست داشتم
و اینجوری میتونستن از ابی شخصیت بهتری بسازن
ببینید با تمام احترامی که برای شما و همه اعضای عزیز سایت ویجیاتو قائل هستم.
1 از پایان بندی داستان ناراضی هستم
2از مرگ جول هم ناراضی هستم.
3ابی نباید زندا بمونه هر کاری بهایی داره ولی ابی هیچ بهایی برای انتقام جول نداد فقط بهای انتقام الی قطع دو انگشتش است.
4جول چرا به افراد غریبه اعتماد کرد،تو نسخه اول گفت من به هیچ کسی اعتماد ندارم،اما تو نسخه دوم مثل یک آدم ساده لوح گول یک سری آدم رو میخوره و میمیره
5 ابی باید جول رو میبخشید حداقل بخاطر انتقام گرفتن از جول پشیمون میشد یا از الی معذرت خواهی میکرد.ابی باید بخاطر قتل جول مجازات بشه
6و همچنین بازی last of us فقط برای الی و جول است،نه هیچکس دیگه ای
اشتباه منظورمو متوجه نشید،لست 2 همانقدر که داستانش نقطه ضعف داشت،نقطه قوت هم داشت
ولی متاسفانه از نقاط ضعف داستان نمیشه چشم پوشی کرد،زیرا داستان عنصر اصلی بازی است.
من کسی رو مجبور نمیکنم به من لایک بده
هر کی موافق بود لایک کنه
هر کی مخالف بود دیسلایک بده
و همچنین با تشکر از آقای بهادری عزیز
در ضمن خواهش میکنم دیگه لست 2رو فراموش کنید و این موضوع دغدغه ذهنمون رو نکنید.
و همچنین الی اینقدر آدم کشت اعم از زن باردار و یک دختر نوجوان گیمر چطور بعدش تونست از کشتن ابی دست بکشه.
چرا همون لحظه از کشتن دست نکشید تا اینطوری این همه آدم زندا بمونند؟؟
من متوجه نمیشم چرا همه چی رو سیاه و سفید و کاراکترهای داستان را مثل ربات میبینید. یعنی واقعا نشده که تو زندگی خودت اشتباهات زیادی بکنی و خیلی دیرتر از اونی که باید متوجه بشی؟ واسه من که شده :)) برای اینکه اون خشم فروکش کنه، بتونه تا حدی ابی رو درک کنه همه اون اتفاقات نیاز بود. همون کشتنها و تاثیراتش بخش مهمی بود که الی بفهمه داره به چه آدم دیگهای تغییر هویت میده که خودشم دوستش نداره. از طرفی یه سری تصمیمات رو تا وقتی تا لحظه گرفتنشون جلو نریم نمیتونیم بفهمیم واقعا چی میخوایم.
شما داری با آدمی که برای گرفتن انتقام یه جماعتو سلاخی کرد همزاد پنداری می کنی؟؟ الی رو ول می کردی تا خود قیامت دنبال طرف می رفت. بعد با یه فلش بک مسخره نظرت درباره کسی که مثله پدرت بودو می بخشی. مگه سریالا زپرتیه تلویزیونه. می دونم داستان بازی می خواست پیام خوبی بده ولی اینو به بدترین شکل ممکن بیان کرد.
یعنی دمت گرم دمت گرم. درد و بلات تو سر دراکمن
یه کاری با دراکمن کردین بنده خدا تو دلست 3 جول رو زنده میکنه وگرنه شرط میبندم ترور میشه
حتما بهش میگم دیگه اینکارو نکنه
خب این داستان بازیه.بازی میخواد ما رو متقاعد کنه که الی اشتباه میکرد اگه همون اول ابی رو میبخشید 30 ساعت گیم پلی با چی پر میشد؟ برف بازی؟
بله نظر منم عینا همینه
انقدر اشتباهات بازی نباید توجیه بشه!
۳. هیچ بهایی نداد؟ فکر کنم از دست دادن تمام دوستانش خیلی بهای سنگینی باشه خودش.
۴. آدمها قطعا به مرور تغییر میکنن که این تغییر اتفاقا خیلی منطقیه. جوئل نسخه اول یه آدم شکسته و افسرده بود که حتی با کسی واقعا صمیمی نمیشد. بعد از تمام وقایع نسخه اول و زندگی کردن تو یه شهر مجهز و با امکاناتی چون جکسون خیلی منطقیه که اتفاقا گاردت بیاد پایینتر.
۵. باید و نبایدها رو متوجه نمیشم. خب اگه ابی باید به خاطر قتل جوئل مجازات میشد، پس درست بود که جوئل هم مجازات شد. پس بعد اینکه الی ابی رو هم کشت، لو هم باید بیاد انتقام بگیره از الی. کی این چرخه متوقف میشه؟
۶. اینم که یه جمله خیلی متعصبانهاس و بازی هم سعی داره نشون بده که باید یکم فراتر از افق همیشگیت نگاه کنی.
من با مورد 4 شدیدا مخالف هستم
برای مخالفتت دلیل بیار اما اینکه انسانها در زمان صلح و احساس امنیت، گاردشون پایین میاد و در زمانهای احساس خطر محافظهکارتر میشن یه چیز ثابت شده و واضحیه نمیدونم چه مخالفتی داره.
خودش نمیدونست اینا ممکن است دزد یا غارتگر باشند؟؟؟
خوب الی هم باید مجازات بشه.
جنایت خیلی زیادی هم انجام داد.
دیگه الی اون کارکتری که همه دوسش داشته باشند
نیست
تو صحبتهاتون این منطق «باید» و «نباید»ها رو متوجه نمیشم واقعا. چه تو دنیای واقعی چه داستان و فیکشن، چرا باید چیزی به نام عدالت رعایت شه و آیا میشه؟ یعنی جدا تا حالا تو واقعیت آدم شروری ندیدی که تا آخر عمرش هم در صفا و امنیت زندگی کنه و هیچ اتفاق بدی واسش نیوفته؟ همونطور که زندگی به وفق مراد ما جلو نمیره، دنیایی که کاراکترها داخلش زندگی میکنن هم قرار نیست پاسخگو همه نیازها و خواستههاشون باشه. اگه غیر این باشه مسخرهاس :)))
مگه مجازات نشد الی؟ کل داستان داشت از درد روحی میمرد. همه دوستاشو از دست داد چی بدتر از این؟ الی از خودش متنفر شد بخاطر مرگ جوئل.
آقای بهاری در جواب موردِ ۵، این چرخه انتقام شاید متوقف شد، اما چرخههای جدیدی که به وجود اومد رو چطوری میشه توجیه کرد؟
این همه آدمی که الی و اَبی در طولِ بازی کشتن، محتمله که توی پارت ۳ (که صد در صد بالاخره ساخته میشه) بچهها یا خانوادشون بخوان بیان از الی و اَبی انتقام بگیرن
شما نمیتونی دربارهی شکستنِ چرخهی انتقام شعار بدی اما همزمان هزارتا چرخهی جدید ایجاد کنی (این شمایی که گفتم منظور نیل دراکمنه، نه آقای بهاری)
داستانِ بازی عملاً مثل یه دورِ باطل میمونه
بهادری هستم. ببین اگه حتی نسخه سومی در کار باشه، من بهت قول میدم قرار نیست حول محور انتقام باشه. مگه نسخه اول و کل سری در مورد انتقامه؟ :))) اینی هم که من گفتم منظورم این نبود که اگه الی ابی رو میکشت تو نسخه سوم لو میومد برای انتقام. اینجوری که دیگه نسخههای بعد تبدیل میشن به یه موضوع تکراری. چیزی که دارم تلاش میکنم بگم اینه که انتقام گرفتن و مسائل این شکلی به همین کثیفی و زشتیه که تو بازی دیدیم. بازی میخواست بهمون نشون بده که چرخه خشونت پایانی نداره. میخواست نشون بده که چطور تو قضاوتهامون «قبیلهگرایی» شامل میشیم. یعنی چون یه نفر دوست، هم وطن یا آشنامونه، بهش حق انجام کارهایی رو میدیم که به بقیه نمیدیم.
https://b2n.ir/m76012
عه، شرمنده که اشتباه گفتم، همیشه تو ذهنم بهاری سِیو بودین :)
حرفم درباره پارت ۳ صرفاً مثاله، وقتی که اَبی میفته دنبال جوئل و اِلی میفته دنبال اَبی، دور از ذهن نیست که بچهی فلان سرافایت هم بخواد بیفته دنبال قاتل والدینش (حالا نه اینکه حتماً داستانِ پارت ۳ بخواد این باشه)
من میگم وقتی شما هرلحظه داری توسطِ اِلی و اَبی چرخههای جدیدی ایجاد میکنی، صحبت کردن و شعار دادن از شکستنِ یه چرخهی انتقامِ خاص، نه جذابه نه رضایت بخشه و نه کاربردیه و نه اصلا تو جهانِ این بازی جا میگیره
کاری نداشت لو میکشت
خب باید لو هم میکشت تا اخرش به ی هیولای وحشتناک تبدیل میشد
اگه هر کاری بهایی داره باید بهت بگم که جوئل هم بهای کشتن پدر ابی رو نداده بود
نقد به شدت ضعیف
حالا فارغ از اینکه ممنون میشم دلایلت رو هم بگی ولی نقد با تحلیل داستان خیلی فرق داره.
سلام پدرام، دوباره روز از نو و روزی از نو شد
مقالتو کامل خوندم اما باز هم تناقضاتذزیادی هست که میشه 9 تا پیام دست کم گذاشت!
من تو بحث عای قبلی مفصل حرف زدم و حرف زدیم
به نظرم کسانی که از سرخوردگی های پایان بازی لذت میبرن با دارک سولز اشتباه گرفتن بازی رو! نمیخوام مقاله رو موشکافی کنم. ولی عجیبه که انتقام بده اما نه برای ابی! عجیب و حتی مسخرست که ابی بکشه و بذاره بره بعد به یکی مثل خودش بگه تو بیخیال شو! به قول خودت که خوبه خودت میگی، این داستان الی و جوئل ه. چرا ما باید تو یه جهان بی در و پیکر اخرالزمانی غصه کسانی رو بخوریم که هیچ فرقی با ما ندارن؟؟؟
الان به نظرت الی رستگار شد؟ ادم هایی که در راه یه هدف به قول خودت پوچ کشت زنده شدن؟؟ این قسمتو چطور توجیه میکنی؟ این همه قتل واسه هیچی؟اصلا توجیه منتطقی داره؟ این پایان یعنی 2 سه روز بازی برای هیچ بوده، چون بر میگردی سر خونه اول، میخوای ابی رو بکشی اما بازی نمیذاره! اگه پایان بازی همونجور که گفتم دو جور بود ایا همه ابی رو میبخشیدن؟؟ حتی خودت؟؟ من که نه!
ببین من تعجب میکنم که میگی بازی رو مثل تئاتر ببینیم تا ابی رو درک کنیم!
سبک این بازی اجازه نمیده اینطوری یه گیمر از خودش متنفر بشه(درحقیقت از بازی) چون شما یه چیزو تلقین کردی، یه چیز دیگه رو تحویل میدی!
بازخورد بد بازی هم دلیلش همینه و نشان از موفقیت نیست این متا! به قول خودت زندگی سازنده ها جهنم شده! به زور نمیشه همچین توهینی به شعور گیمرو جا انداخت!(جدا از جنبه های دیگه که ذکر نکردیم که شایسته نبود تو داستان گنجانده بشه!)
ما داریم تفکری رو به زور و اجبار برامون جا میندازن(زید) که عامه گیمرا نمیپذرن! متای بازی اینو میگه.بازی باید به دهن گیمر شیرین بیاد که نیومده، چه اصراریه که به زور به به و چه چه کنید
خب آخه من جواب همه اینا رو دادم تو مطلب قبلی. اولا تمام کسایی که میمیرن و به قول خودت دیگه زنده نمیشن بخش مهمی از همین داستانه که نشون میده انقدر انتقام مسیر کثیف و زنندهایه حتی الی با گذشت کردن از ابی هم به پایان خوش نمیرسه و مهمترین افراد زندگیش که زنده بودن رو هم از دست میده. حتی دیگه قادر نیست گیتار بنوازه که یه جورایی اصلیترین وسیله برای زنده کردن یاد و خاطره جوئل بود. زندگی واقعی هم همینه، زندگی میتونه وحشتناک بشه و حتی اگه در آخرین لحظه هم تصمیم درست رو بگیری به این معنی نیست که همهچی درست میشه.
بعد کی گفته انتقام برای ابی بده؟ بازی نمیگه الی نباید انتقام بگیره، ابی باید بگیره. نشون میده که جفتشون وحشتناکترین کارها رو به خاطر انتقام انجام میدن و صرفا چون ما با الی بیشتر ارتباط برقرار کردیم، مشکلی با کارهاش نداریم. وگرنه ابی که نه تنها پدرشو از دست میده بلکه همه دوستاشو هم از دست میده. بحث انتخاب رو هم بهش اشاره کردم، اینکه بازی بهت انتخاب نمیده ایراد و نقطه ضعف نیست.
خب منم گفتم قابل هضم نیست! ابی تشنه انتقال از خون دوستاش گذشت؟؟؟ پس چرا جوئل مرد؟ برای چی؟ واقع گرایی اینجور تاثیری داره؟ یعنی یکی بخاطر هیچی از همه چیش میگذره؟؟ که اخر چوب دوسر نجس بشه؟ برای بازی ای که ابهامات و بی منطقی هایی مثل این پایان داره انتخاب حق مخاطبه!
خیلی عجیبه برام که چقدر داستان غیر منطقی و تلخ تموم میشه و اصرار همه فن ها (که حقم دارن) به خوبیشه! یعنی فن هایی که متا رو کم دادن از مریخ بودن؟؟؟
باو انتقام از همچون کسی تو داستان ما بد نیست! تو دیسانرد هم اگه بازی کرده باشی نمیتونی جیندش و دلایلا و لرد ریجنتو بدون مجازات ول کنی! یا باید بکشی یا زندانی یا داغ و یا... کنی. باز میدونم برهان میاری که این اینجور و اون اونجور ولی این بازی لست 2 به نظرم تمام نشده! چون اتفاقی نیفتاده برا ابی، اگه نکشت باکی نیست، میتونست بلایی چیزی سرش بیاره الی، نمیتونست؟ پاشو نمیتونست بزنه؟ کورش کنه یا...؟ بازی خشونتش اجازه میداد. اما نتیجه قطع انگشتان خود الی شد..!
کجای صحبتهام گفتم که افراد ناراضی از مریخ اومدن یا حق ندارن ناراحت باشن؟ :))) ببین یه سری چیزا سلیقه و نظر شخصیه. مثلا من اگه حق انتخاب هم داشتم انتقام نمیگرفتم، تو داشتی میگرفتی. صحبت در مورد این تفاوت نظرها برای خود من خیلی جذابه ولی خب بعیده نتیجه خاصی داشته باشه. اما در کنار سلیقه، فکت هم داریم. اینکه بازی «باید» حق انتخاب میداد، جمله درستی نیست. بایدی در کار نیست، یه تیم نویسنده و کارگردان بودن داستانی که میخواستن رو روایت کردن. تو هم اگه یه فیلم سینمایی ببینی ممکنه از داستانش خوشت نیاد، منطق داستان رو نقد کنی اما نمیتونی بگی چرا پایان فیلم نذاشت من انتخاب کنم. اگه میخوای به بحث تفاوت بین فیلم و بازی هم اشاره کنی، وجه تمایز این دو مدیوم اصلا داشتن قدرت انتخاب نیست. حالا با کنار گذاشتن اینها، من میگم به نظرم بزرگترین ضعف بازی در پرداخت نه چندان خوب به کاراکتر ابی بود ولی در باقی جاها من چیز غیرمنطقی ندیدم. تو دیدی؟ خب در مورد اونا صحبت میکنیم اما نگو که بازی بدی بود چون حق انتخاب نداد.
اخه عملا همین معنارو داره! منم قبلا گفتم ما با گفتگوی سلیقه ها به نتیجه نمیرسیم، چه بسا جز اینم بحثمون به جایی نرسه، اما خوب نیست هرکی دستش به کمپانی و قلم و موس میره چیزی بسازه که وقت و عمر گیمر یا هر مخاطبی رو هدر بده و به نتیجه ها هم نرسه! به قول خودت تو فیلم ها این تو بسیاری از اثار جدید سینمایی مشهوده! با احترام به هر نظری نمیشه انتظار داشت دنیا گلستون بشه شاید نظری اصلا درست نباشه یا کارشناسی نشده باشه و فقط منابعی رو هدر بده! نباید اسم هر ازمون و خطایی رو گذاشت جسارت چون میشه حماقت و خاطرات خوب مخاطبو بی دلیل تخریب میکنه!
این باید (should) در نظر بگیر اما برای ادای احترام به گیمر ها لازم تر از گیمپلی ابی بود! ببین باز هم نمیشه فیلم و بازی رو کامل مقایسه کرد! ما با بازی تعامل میکنم نه فقط تماشا! ولی کسی از از ومپایر و اپکس و اینا انتظارات یکسانی نداره چون داریم از لست 2 حرف میزنیم تا حیرت زده تر از قبل بشیم! من ادم سخت گیر دو اتیشه ای نیستم که دنیارو جهنم کنم اما مایوس شدن شامل این نمیشه! اونم بعد لست 1!
ببین اگه درست متوجه شده باشم، الان گفتی که هر کسی حق نداره بازی بسازه و نباید بسازه؟ این حرفت واقعا بیمنطقه و موضوع مهمی چون آزادی رو زیر سوال میبره. همونطور که تو آزادی از یه بازی انتقاد کنی، اونو نخری و ... هر شخص و استودیویی هم میتونه برای تعریف داستانی که داره، کتاب بنویسه، فیلم و بازی بسازه.
حقیقتا به این موضوع فکر نمیکردم اما اگه لازم باشه بد نیست از نوع درست و غلط رو به بحث بگذاریم!
به نظرم این حرف تو هم تعقل که ویژگی انسانه رو محدود میکنه! یعنی ما اساسا حق انتقاد نداریم و فقط باید تعریف و تمجید کنیم ! این مجال دیگه ای میطلبه و جاش اینجا نیست اگر چه خواهی نخواهی بحث ها به یه همچین زوایایی هم گیر میکنه، مثلا فجایایی مثل past cure یا agony رو هم نمیتونیم اساسا((بد)) قلمداد کنیم اگه حرف من اشتباهه؟؟!
یه چیزی هم یادم رفت، دراکمن مخالفان بازی رو نفرت پراکن خوند و الفاظی از این قبیل، ایا کارش تاییده؟
من با ازادی مشکلی ندارم(اخه کیه که داشته باشه) اما زمانی که agony و past cure رو ببینی کامنت من رو درک میکنی و میفهمی هر عنوانی حتی ایندی نمیتونه شایسته وقت و حوصله و ارزش و شان گیمر باشه!
ساده لو بودن جوئل غیرمنطقیه
ابی مجازات نشد؟؟؟ دوست عزیز شما هم مثه خیلیا توجه نکردی به داستان. ابی بیشتر از هرکسی تقاص پس داد. مرگ دوستاش. ترد شدنش از سمت مل. یبار تانزدیک بود اعدام بشه. بار دوم تو سنت باربارا به صلیب کشیدنش جوری که الی وقتی نگاهش بهش افتاد فهمید که ابی به اندازه کافی مجازات شده و دلش به حالش سوخت
چرا الی اونموقع دلش به حالش نسوخت؟؟
چرا ابی وقتی دید الی داره ضجه میزنه جول رو نکشه زد اونو کشت؟؟؟
یک لحظه ابی اگه فک میکرد الی دخترشه و حداقل اون لحظه الی به جول میگفت:(بابا تروخدا بلند شو) یا جول تو آخرین نفسش میگفت:(سارا دخترم دارم میام پیشت عزیزم) صد در صد صحنه احساسی تر میشد و همچنین جول رو نمیکشت.
دلیل اینکه ابی زد جول رو کشت کاملا منطقیه چون ابی 5 سال اخر زندگیشو واسه انتقام زندگی کرده بود با هوای انتقام بزرگ شده بود و بعد فهمید که انتقام روح و روان انسان هارو نابود میکنه. ببین ایده تو فقط یه ایدست مثه هزارتا اتفاق دیگه که میتونست جور دیگه ای اجرا بشه. از نظر من هم این گفته شما خیلی هالیوودی میشد و در تضاد با دنیای سیاه و وارونه لسته. از این نظر که شما میگی صحنه احساسی تر میشد هم مخالفم چون به هرچیزی که میخواست رسیده و همه مفاهیم و احساسات رو حالا به هرنحوی انتقال داده . یکی میگی اینطوری نباید میشد اونجوری من می خواستم بازی باید پیش میرفت! اشتباهه چون شما داری به روایت یه داستان گوش میدی قرار نیست طبق سلیقه شما پیش بره
واقعا ازت ممنونم آقای بهداری تو صحبت کردن هیچوقت کم نمیاری و در مورد چیزایی هم که گفتی ؛ تا حالا با هیچکس اینقدر هم نظر نبودم
واقعا جا داره که از آقای بهادری یه تشکر مخصوص بکنم به خاطر روایت داستانی که گفتی از بازی و اینکه واقعا خوب حرف هایی زدی