چند هفتهای از عرضه بزرگترین انحصاری پلی استیشن ۴ در سال ۲۰۲۰ میگذرد و ظاهرا همچنان جنجالهای The Last of Us 2 پایانی ندارد. هر چند که بازی توانست رضایت کامل منتقدین را جلب کند و میانگین امتیاز ۹۵ حسابی خوش بدرخشد اما شکایتها و انتقادهای گیمرها احتمالا زندگی نیل دراکمن و افراد درگیر در پروژه را جهنم کرده است. تمامی این حواشی هم مربوط به داستان بازی میشود، تعجبی هم ندارد چرا که سخت است بتوان دستاوردهای بازی در زمینههای گرافیک، گیمپلی و موارد دیگر را منکر شد از طرفی نیل دراکمن سعی بر روایت داستانی داشته که هر کسی مشتاق شنیدنش نیست.
البته اشتباه نکنید، به نظر من هم داستان The Last of Us 2 ضعفهای واضح خودش را دارد و به هیچ وجه موفق نمیشود خودش را از لحاظ انسجام و ظرافت روایت داستان به نسخه اول نزدیک کند. اما برای آنکه بتوانیم در مورد داستان بازی قضاوت کاملتری داشته باشیم، بهتر است بار دیگر داستان The Last of Us 2 را با هم مرور و تحلیل کنیم. پیش از آن دو نکته مهم را فراموش نکنید، اول اینکه پاراگرافهای بعدی قرار است کل داستان بازی را لو بدهند بنابراین اگر هنوز موفق به تجربه لست آو آس ۲ نشدهاید، خواندن ادامه مطلب چندان تصمیم درستی نیست. همچنین بخشهایی از این تحلیل بر پایه نظر شخصی است اما خوشحال میشوم نظر و تحلیل شما را هم در مورد داستان بازی بدانم.
قسمت اول – فوران خشم و نفرت
داستان The Last of Us 2 به شکلی بینهایت هوشمندانه آغاز میشود و چندین ساعت ابتدایی بازی در انتقال تمامی پیامها و احساساتش بینقص عمل میکند. مکامله آغازین جوئل با برادرش تامی از طرفی اجازه نمیدهد اتفاقات نسخه قبل را فراموش کنیم و پشت سر بگذاریم و از طرفی دیگر اوج علاقه و وابستگی جوئل به الی را برایمان برملا میکند. کمی بعد بازی نشان میدهد که رابطه بین جوئل و الی کمی شکراب است و ما به عنوان مخاطب دلیلش را نمیدانیم.
کمی بعدتر خودمان را در نقش یک شخصیت کاملا جدید میبینیم و بازی آرام آرام رو میکند که چه اتفاقی در شرف رخ دادن است. ابی در صحبت با دوستش اوون (Owen) از این میگوید که باید «او» را پیدا کند و وقتی صحبت از شهر جکسون پیش میآید، تقریبا مطمئن میشویم منظور او همان جوئل خودمان است. واکنش ابی در اولین برخوردش با جوئل و تامی زمانی که برای نجاتش میآیند، دیگر فرضیهمان را تایید اما همزمان این امید را در دلمان زنده میکند که شاید ابی به خاطر نجات یافتنش به دست جوئل، در تصمیمش تجدید نظر کند.
در نهایت The Last of Us Part 2 با مرگ به شدت وحشیانه و روحفرسا جوئل آخرین مهره پارت اول داستانش را حرکت میدهد. آنطور که از نظرات بر میآید، تقریبا بسیاری با نحوه اجرای این مرگ مشکل داشتند و از آن ناراحت هستند. اما این نارضایتی به نظرم مهر تاییدی بر تصمیم درست نویسندگان بازی است. چرا؟ چون این خروش و عصبانیتی که در وجودتان شکل میگیرد، همان چیزی است که بازی برای جلو بردن داستانش و رساندن پیامش به آن نیاز دارد. از طرفی یک مرگ حماسی یا هالیوودی در دنیای The Last of Us که همواره سعی کرده روی خط واقعگرایی باقی بماند، جایی ندارد. در دنیای واقعی هم کسی که تمام فکر و ذکرش انتقام است، به کسی که پدرش را کشته اجازه نمیدهد آخرین حرفهایش را بزند یا مرگی آسان را برایش رقم بزند.
مرگ جوئل دنیایی از خشم و نفرت را در وجود الی آزاد میکند و نحوه پیادهسازی آن باعث میشود شما هم همین سطح از عصبانیت را تجربه کنید و به اندازه الی تشنه انتقام بمانید. بعد از تماشای این مرگ وحشتناک، حالا بازی کمی فرصت عزاداری و خالی کردن احساسات را به شما و الی میدهد. اگر در آن لحظه تنها شوکه و عصبانی شده بودید، حالا رفتن به خانه جوئل و دیدن الی که حتی دستش برای لمس دستگیره در هم میلرزد و آن ساعت لعنتی را بر میدارد کافی است تا اشکهایتان از گونهها سرازیر شود. اما حالا زمانش نیست که الی بخواهد در جکسون ماندگار شود، او فقط به انتقام فکر میکند و حالا وقتش رسیده که وارد قسمت میانی روایت بازی شویم.
بیشتر بخوانید:
- چطور The Last of Us 2 تلاش کرد از نفرین محبوبیت قسر در برود؟
- کارگردان بازی The Last of Us 2 در واکنش به انتقادها: به بازی افتخار میکنیم
- بررسی بازی The Last of Us 2
قسمت دوم – تغییر الی و خاکستری شدن او
با وجود تمام کارهای نادرستی که الی و جوئل تا به امروز انجام دادهاند، آنها قهرمانهای داستان ما هستند. چون که ساعتها در نسخه اول با آنها وقت گذراندهایم و به خاطر دیدن همهچیز از نگاه آنها و علاقهای که بهشان داریم، قادر هستیم تمام این تصمیمات و اعمال شنیع را توجیه کنیم. اما حالا وقتش رسیده این طرز فکر به آرامی تغییر کند.
الی هیچ چیزی جز انتقام سرش نمیشود اما این یکی از آن فیلمهای کوتاه بزن بهادر نیست که در عرض چند دقیقه قهرمان داستان در راه انتقام لشگری از دشمنان را چون موجوداتی بیاهمیت و بینام و نشان بکشد و در نهایت هم به هدفش برسد. الی در مسیری خطرناک قدم گذاشته، خطرناک هم از جهت تهدید برای جان و سلامتیاش هم اینکه میتواند او را تبدیل به شخصی کند که دیگر برای اصلاحش راه برگشتی نیست. این وقفه در گرفتن انتقام و حتی رو به رو شدن با WLF باعث میشود خشم جمع شده بیشتر در وجودتان بیقراری کند و به مرور هم که به هدفتان نزدیکتر میشوید، در درست بودن کارهایتان شک کنید.
The Last of Us 2 این شک و تردید را از دو طریق به آرامی تزریق میکند: خشونت بیحد و حصر بازی و انسانیتر کردن دشمنان الی. خشونت بسیار زیاد و واقعگرایانه بازی چه در بطن گیمپلی و چه میانپردهها سبب میشود کم کم انتقام در ذهنمان از آن بکشبکش جذاب و هیجانانگیز شکلی زشت و ناراحت کننده به خود بگیرد. هر چند که نمیتوان منکر شد همچنان کشتن دشمنان بازی به اشکال وحشیانه لذتبخش است اما اینکه میبینیم این دشمنان همدیگر را به اسم صدا میزنند یا به مرگ دوست و رفیقشان واکنش نشان میدهند، هضم این خشونت را کمی سختتر میکند.
از آن طرف الی را در حال انجام کارهایی میبینیم که هیچ وقت فکرش را نمیکردیم و به مرور زمان سختتر میشود که با تمام این کشت و کشتار موافق بود. الی آنقدر تشنه انتقام است که اهمیتی نمیدهد دینای حامله به مراقبت نیاز دارد، جسی را در وسط راه ول میکند و برای انتقام گرفتن از ابی تمامی دوستانش را میکشد. درست بر خلاف ابی که ابتدای بازی از کشتن الی و تامی صرفنظر کرد.
اما تمام اینها هنوز قرار نیست نظر ما را نسبت به الی تغییر دهند یا جلوی ما را از کشتن ابی بگیرند. در این قسمت داستان The Last of Us 2 میخواهد به ما نشان بدهد که الی و جوئل، شخصیتهای خوب داستان نیستند، هر چقدر هم که ما دوستشان داشته باشیم و الی در این راه دارد هم اطرافیانش را از دست میدهد و هم خودش را.
قسمت سوم – سرگذشت ابی و پاشنه آشیل داستان
تا به اینجا داستان و روایت در رسیدن به دو هدف اول خود کاملا موفق عمل کردهاند. الی و ما تا سر حد مرگ عصبانی و جویای انتقام هستیم و حالا در بخش دوم به عنوان ناظری که کنترلی بدون انتخاب روی تصمیمات الی داریم، متوجه میشویم در دنیای لست آو آس سفید و سیاهی وجود ندارد و الی هم دارد به چیزی تبدیل میشود که در وهله اول به خاطرش میخواستیم ابی را تیکه و پاره کنیم. حالا نوبت به تعریف و روایت سختترین و چالشبرانگیزترین بخش داستان رسیده است. جایی که باید با این حقیقت روبهرو شویم که ابی هم آن شخصیت منفی و تمام سیاهی نیست که فکر میکردیم.
اگر داستان بازی را مثل یک نمایش تئاتر بدانیم، این بخش همان نقطه اوج و کلایمکس اجرا است. جایی که به برخی از مهمترین سوالاتمان پاسخ داده میشود، با حقایقی پنهان آشنا میشویم و داستان برای فرود نهایی آماده میشود. اجرای درست این بخش به شدت دشوار است. ناسلامتی ما یک نسخه کامل و ساعتها زمان را با جوئل و الی گذراندهایم و حالا بازی نهایت چند ساعت فرصت دارد تا نظرمان را تغییر دهد. این قضیه هیچ ربطی به خود شخصیتهای الی و ابی هم ندارد. کافی بود تا جای این دو کاراکتر عوض میشد و در نسخه اول ابی با جوئل همراه میشد و حالا کاراکتر جدیدی به نام الی از راه میرسید تا همه از او متنفر شویم.
هر چقدر که به شخصه جرات نیل دراکمن و تیمش را برای روایت چنین داستانی ستایش میکنم اما متاسفانه روایت داستان بزرگترین ضربهاش را از همین قسمت میبیند. قبل از آنکه در مورد ایرادات این بخش صحبت کنیم، بیاید اول اهداف این بخش طولانی از بازی که کنترل ابی را بر عهده میگیریم با هم بررسی کنیم.
تمام اتفاقاتی که در این بخش از بازی میافتند یعنی از روابط ابی با دوستانش گرفته تا نجات دادن لو (Lev) و یارا (Yara) قرار است روی هر دوی ما یعنی کاراکترها و مخاطب تاثیر بگذارد. وقتی ابی جلوی چشمانش مرگ پدرش را میبیند که بدون دلیل قانعکنندهای به دست جوئل کشته شده و بارها این کابوس را میبیند، تلنگری میخوریم و به این فکر میکنیم که اگر بخواهیم منصف باشیم؛ همانطور که به الی برای گرفتن انتقام حق میدهیم، باید همین حق را برای ابی هم قائل شویم.
وقتی ابی با اوون و دیگر دوستانش همراه میشود، میفهمیم افرادی که تا به الان با الی به وحشیانهترین شکل ممکن کشتهایم، انسانهای عادی و حتی خوشطینت بودهاند و از سمت دیگر بهتر متوجه میشویم ابی برای بار دوم دارد چه رنج و خشمی را تحمل میکند وقتی دوستانش را بیجان روی زمین مییابد. رابطه ابی با لو هم دو ویژگی مهم دارد. اول آنکه محرکه این رابطه و دلیلی که تصمیم میگیرد ابی او و خواهرش را نجات دهد، عذاب وجدانی است که او از کشتن یک انسان تحمل میکند. کمک کردن به بقیه یکی از موثرترین کارهایی است که باعث میشود نسبت به خودمان احساس بهتری داشته باشیم. ویژگی دوم، تاثیری است که این رابطه در آینده روی الی و در نتیجه ما میگذارد.
در نگاه اول، ساختار این بخش عالی و بسیار هدفمند است. اما چرا در نهایت به پاشنه آشیل روایت داستان تبدیل میشود؟ چون هیچ کدام از این بخشها به جز شاید رابطه ابی با پدرش، ظرافت و عمق کافی را ندارند. از آنجایی که این بخش به خودی خود هم طولانی است و پرداختن بیشتر به آن اتفاقا باعث زده کردن بیشتر مخاطب میشد، احساس میکنم بهترین تصمیم این بود که بخشهایی از آن حذف میشد. برای من به شخصه تماشای مرگ پدر ابی به دست جوئل و کابوسهای وحشتناک او کافی بود تا در نظرم تجدید نظر کنم و بتوانم به ابی هم چون الی حق بدهم.
اما آیا یکی دو ساعت به تصویر کشیدن رابطه ابی با دوستانش کافی بود تا برای مرگشان بیشتر ناراحت شوم؟ به هیچ وجه. حضور این کاراکترها به اندازهای کم و سطحی است که باز هم فکر کردن به مرگ دوبارهشان به دست الی و تامی، باعث واکنش احساسی خاصی نمیشود. شاید وجود این روابط برای رسیدن به پایانبندی ضروری باشد اما اجرای نادرست آن باعث میشود همان همذاتپنداری بسیار اندکی که با ابی در ابتدا داشتیم هم از بین برود. اما برای صحبت در مورد هدف از به تصویر کشیدن رابطه ابی و لو برای ما، باید به سراغ قسمت پایانی داستان برویم.
قسمت چهارم – بخشش
پایانبندی و بخش انتهایی داستان روی کاغذ نیاز به تحلیل و توضیح خاصی ندارد و به نظر سر راست و البته برای بسیاری غیرمنطقی است. الی بعد از آنکه ابی برای بار دوم از گرفتن جانش میگذرد، به همراه دینا و پسرش به خانهای روستایی نقل مکان میکنند، به ظاهر زندگی خوب و آرامشبخشی دارد تا اینکه میفهمیم او همچنان صحنه مرگ جوئل را بارها و بارها در ذهنش میبیند و دچار حمله عصبی میشود. از راه رسیدن تامی و گفتن اینکه ابی را پیدا کرده کافیست تا الی بار دیگر شال و کلاه کند تا انتقامش را به سرانجام برساند با این تفاوت که در لحظه آخر پشیمان میشود.
چرا الی بعد از گذشت مدتی دوباره تصمیم به انتقام میگیرد؟ چرا در آخرین لحظه بعد از نبردی طولانی پشیمان میشود؟ اینها سوالاتی هستند که اگر نتوانیم برایشان جوابی پیدا کنیم، نشان میدهد The Last of Us 2 در پایانبندی داستانش شکست خورده است اما من معتقدم که نویسندگان در بخش پایانی هم چون دو پارت اول موفق شدهاند از عهده اجرای اهدافشان بر آیند.
الی بیخیال زندگی به ظاهر آرام و دوستداشتنیاش میشود چون در اعماق وجودش میداند که هنوز این گره در ذهنش حل نشده است. فکر میکند که تنها راه پایان یافتن کابوسهای شبانه و حملههای عصبیش، تمام کردن کاری است که در اجرایش ناموفق مانده. در یکی از دیالوگهای قابل توجه این بخش، دینا به الی میگوید که «چرا نمیتونی مثل من بیخیال بشی؟ اگر ما برات اهمیتی داشتیم، میتونستی». تضاد جالب اینجاست که اتفاقا الی تا حدی به خاطر دینا و JJ (پسر دینا) این کار را انجام میدهد. او پس از اتفاقی که در مزرعه میافتد، میفهمد که حضورش در چنین شرایط روانی برای خود دینا و جی جی هم خطرناک است. او باید تا پایان این مسیر برود وگرنه فکر و ذهنش هیچ وقت آرام نمیگیرد.
اما اینکه چرا الی پس از چندین دقیقه نبرد نفسگیر با ابی آن هم در آخرین لحظه که دیگر چیزی نمانده بالاخره به هدفش برسد، بیخیال میشود، پاسخی چند لایه دارد. تحلیل اول من از این تصمیم، تاثیری است که الی از دیدن ابی و لو با هم میگیرد به خصوص وقتی میفهمد ابی حتی به خاطر نجات جان او حاضر است به اجبار با الی بجنگد. رابطه بین لو و ابی دقیقا یادآور رابطه جوئل و الی است و همین سبب میشود تا الی به یاد آخرین صحبتش با جوئل بیافتد که چطور با دلی شکسته ولی مصمم گفت که اگر به عقب برگردد، باز هم الی را نجات میدهد.
عامل مهم دیگر قطع شدن انگشتان الی در لحظات آخر است. با اینکه جوئل در همان چند ساعت ابتدایی بازی میمیرد، ما و الی حضورش را تا انتهای بازی احساس میکنیم و منظورم فلشبکهایی نیست که جوئل در آنها حضور دارد. گیتار به عنوان یکی از المانهای مهم بازی، نماد رابطه بین جوئل و الی است و الی با قطع شدن انگشتانش به یاد جوئل و یادگیری گیتار میافتد و همه اینها به آن سکانس تکان دهنده منجر میشود که پی میبریم الی و جوئل آخرین دیدارشان را با تلخی و دوری سپری نکردند و الی تصمیم گرفت برای بخشش جوئل حداقل تلاشش را کند.
جوئل وقتی به خاطر خودخواهی خودش جان الی را با کشتن فایرفلایها نجات داد و حس هدف داشتن در زندگی را از او گرفت، الی با تمام این وجود انتخاب کرد تا برای بخشیدن او تلاش کند. درست است که ابی عزیزترین فرد زندگیاش را کشته اما آیا تفاوتی وجود دارد؟ مهمتر از همه اینکه هر دو آنها به خاطر این چرخه انتقام تمام اطرافیانشان را از دست دادهاند و که میگوید با کشتن ابی قرار است این دور باطل به پایان برسد؟
پذیرفتن تمامی این پیامها به عنوان کسانی که عاشق جوئل بودهایم، سخت است و بازی هم در پروسه نرمال کردن ابی کمی شکست میخورد اما به نظرم میتوان درک کرد که چرا الی چنین تصمیمی را میگیرد و حتی اگر انتخابش در دست ما بود، ما هم چرا باید همین تصمیم را میگرفتیم. وقتی میگویند «اگر به سمت انتقام میروی، دو قبر حفر کن» منظور این نیست که احتمال دارد در این راه کشته شوی، صحبت از روح و روانت است که باید در این مسیر فدا کنی.
همچنین شما میتوانید از طریق این لینک، داستان بازی the last of us 2 را به صورت کامل مطالعه کنید.
من وقتی دیدم اول بازی جوئل مرد حالم بد جور گرفته شد? ولی وقتی جای ابی بازی کردم فهمیدم داستان ابی خیلی با الی فرق نداره و ابی هم مثل الی بی پدر شده و همچنین بیشتر دوست هاش و نامزدش(اوون) رو الی کشت . من خودم به شخصه با بخش ابی خیلی حال کردم چون یه گروه بودیم ، ولی خوشم نیومد از اینکه جوئل مرد ???
با این اثر آقای نیل دراکمن واقعا خوش درخشید✌?
من خودم ps4 رو فقط برای لست ۲ و آنچارتد ۴ خریدم
دینا چی شد با بچه اش
بهترین بازی بود که تو عمرم بازی کردم بهترین بهترین بهترین بهترین….
فقط یه بازی نیست یه دنیاست سی ساعت وارد یه دنیای دیگه شدن عاااااالی بود
به نظر من تقریبا به نفع الی شد
از این ور و از اون ور هردوطرف کشته دادن
الی:
جول،جس
ابی :
جری،مل،اوون،نورا،و چند عضو دیگر
بیشتر به نفع الی شد
به نظر من که الی خیلی بیشتر از اَبی حق داره چون اول wlfبودن که میخواستن بیماری رو به بدن الی وارد کنن و جویل برای نجات دادن ابی مجبور بود پدر اَبی رو بکشه و این چرخه انقدر ادامه داشت که اخر داستان به خود ابی و الی کشیده شد و اخرای داستان واقعا خیلی رو روحیه ی ادم تاثیر میزاره
خیلی عجیب…،
جویل. قاتلشو نجات داد!
اگه الی در آخرین لحظه به فکر جویل نمی افتد حتما آبی رو میکشت و میشه گفت جویل قاتلشو نجات داد،!!
با سلام خدمت اقای بهادری
باید بگم گه لست دو متفاوت ترین و درگیر کننده ترین بازی عمرم بود و به جرات حتی میتونم بگم بهترین بازی نسل ۸.ایرادو که تمام بازیهای شاهکار دارن از رد دد تا لست اف اس و بقیه.ولی این بازی تنها بازی بود که تمام احساسات و عواطف ادمو به چالش میکشونه جوری که عشق و نفرت و انتقام و حسادت و دوستی و دشمنی و بخشش و خنده و… رو به ادم القا میکنه واقعا حتی اکثر فیلمای بزرگ دنیا هم این همه احساس رو یه جا به ادم نمیدن.اینو هم قبول دارم که بخش گیم پلی ابی طولانی تر بود بیشتر انس میگرفتیم ولی الان هم که کوتاه تر بود مشکل خاصی پیش نیومد البته به نظر بنده. فقط میتونم بگم که مث فایت کلابه لست اف اس ۲ هر چه قدر زمان بگذره بهترعمق دلستانو درک میکنی من خودم شخصا جوعل رو کاراکتر منفی تلقی میکردم ولی بعد دیدم که تو یک فضای اخر الزمانی که قهرمانی وجود نداره چه کوتاهی در حق الی کرده بود؟ تو این فضای اخر الزمانی که همه به فکر نجات خودشونن مگه جوعل در حق الی خلاف این کارو کرد؟ همینه که لست دو رو متفاوت از سایر بازیها میکنه . در کل میتونم بگم کمتر اثری د تاریخ سینما و گیم هست که در عین حال که از بازی متنفر میشی عاشق بازی هم میشی و این نفرت باعث نمیشه که شاهکار بودن بازی زیر سوال بره و در حین این دو احساس دلت میگیرع و میخوای اشک بریزی واقعا تجربه نابی بود از این کار فقط از عهده ناتی داگ برمیاد گه واقعا تیم سازندش نابغن. در نهایت ختم کلام خوشحال میشم گه امتیاز شخصی شما به بازی رو بدونم از ۱۰۰. با تشکر
نباید جوئل می مرد و اگه الی نباید انتقام میگرفت در باره آبی هم صدق میکند اول اون شروع کرد
بازی بسیار متفاوتی بود. در این بازی قشنگ شاهد این بودیم که آدم ها برایه انتقام قسمتی از خودشون و اطرافیانشون رو از دست میدن اگه ابی درگیر انتقام از جوئل نمیشد همه دوستاش زنده بودن و با اوون زندگیه شادی داشتن اما نمیشه مقصر دونستش
این موضوع راجب الی هم صدق میکنه الی ادم هایه خوبه زیادی رو کشت و در انتها هم هدفشو کامل نکرد و این یکم سخته که برایه هیچ چیز جسی و دینارو از دست داد .
بدونه شک جوئل یکی از دوسداشتنی ترین کارکترهایه گیمه اما کار اون بسیار خودخواهانه بود و جون بسیاری از ادم ها قربانیه انتخاب جوئل شد.
بازی به خوبی بهمون نشون ادم ها رنج و درد هایی زیادی دارند و دست به کارهایی میزنند که در نگاه اول به نظر ما ظالمانه و نادرسته اما با درک اون فرد و با دیدنه جریان از دیده اون؛ بهش حق میدیم و در قضاوتمون تجدیده نظر میکنیم
لست اف اس شاهکاری بود که سال ها نظیرشو نمیبینیم.
قدرت داستان از برگردوندن خشم و نفرت بازیکن به ابی هست که آغاز داستان ابی به شکل فجیهی جوئل رو میکشه و نفرتی که بازیکن ازش برخوردار میشه تا بعدش که هدایت الی رو بدست میگیره و باهاش انس میگیره تا جایی که دوباره برمیگرده به داستان ابی.منظورم اینه که اگه بعد کشتن جوئل پلیر رو ابی میرفت من که نمیتونستم بازی کنم داستان به همچین زمانی نیاز داشت تا بازیکن کار وَحشتناک ابی رو هضم کنه
دوستان ، همه کامنتا رو خوندم ولی تعجب می کنم این همه آدم یکی از مهمترین رخدادهای بازی رو فراموش کردن. شما می گید شخصیت ابی خوب پرداخت نشده؟! ابی عاشق اوون بود و با تمام وجودش دوسش داشت و توو فلش بکی که برای اولین بار، فضای آکواریوم رو نشون داد، اوون به ابی پیشنهاد ازدواج داد ولی ابی چنان غرق در آسیب مرگ پدرش بود که به اوون گفت تا زمانی که انتقام پدرمم رو نگیرم نمی تونم با تو شروع کنم. و به خاطر همین جواب منفی، اوون رفت با مل، همکلاسی دیگه ی ابی و این یکی از بزرگترین تقاص هایی بود که ابی داد. از دست دادن عشق زندگیش. پس نگید ابی تقاص نداد. سخصیت ابی به قدری زیبا و عمیق ترسیم شد که من به عنوان یکی از فن های هر دو سری، در سکانس پایانی، توان فشار دادن دکمه و آسیب زدن به ابی رو نداشتم. به اختلاف سلایق، احترام بذاریم. حرف اخرم اینکه بازی از احاظ جزییات گرافیکی و گیم پلی، سطحی رو نشون داد که با باطعیت می گم نه تنها پیشتر نبوده بلکه تا لا اقل ١٠ سال بعد، جزو ١٠ تای برتر باقی خواهد موند.
از لحاظ داستان و روایت هم جزو ١٠ کار برتر تاریخ سینما و گیم محسوب میشه.
تمام
بازی عالی تموم شد من خودم به شخصه اگه الی انتقامشو کامل میکرد ابی میکشت خیلی ناراحت میشدم از بازی بدم میومد عالی بود خیلی عالی
پدر ابی که توسط جوئل کشته شد همون مارلین بود که می خواست داروی این بیماری رو بسازه
جوئل چه کار کرده بود که الی باید می بخشیدش
چرا ابی جویل رو کشت ؟
به نظر من بازی با کارکتر ابی کسل کننده بود ما کلا علاقه ی زیادی به جوئل داشتیم من خودم وقتی بازیو گرفتم فقط منتظر بودم تا جای جوئل بشم ماجراهای نسخه اولو داشته باشم ولی وقتی یهو اول بازی جوئل اونجوری میمیره بعدش نصف بازیو باید جای قاتل جوئل بازی کنی خیلی رو اعصاب بود من خودم از وقتی که جای ابی شدم فقط لحظه شماری میکردم که دوباره الی بشم و با مرگ پدر ابی و دوستاش هیچ احساسی بهم دست نداد ولی با رابطه ای که بین الی و جوئل بود و مرحله اخر نسخه اول همه ما احساساتی شدیم ولی از کارکتر ابی هیچ حسی نگرفتیم فقط نصف بازیو منتظر بودیم که دوباره دو ساعت جای کارکتر الی باشیم
سلام ابی واسه چی جوئل رو کشت؟
در اصل شخصیت منفی بازی کی بود؟
این خیلی خوبه که ما فرصت بازی کردن با ابی رو هم داریم و عملا داریم داستانو از بالا نگاه میکنیم. این طوری هیچ کسی نمیتونیم قضاوت کنیم ولی از لحاظ گیم پلی بعد از اون همه آپگرید و کرفت که با الی کردیم یکم حال آدم گرفته میشه
به نظرم بدون شک این بازی آبروی این نسل رو خرید و با فاصله از دنیای گیم جلوتر هستش…
از هر لحاظ بهترین بازی این نسل بود
از نظر من بازی عالی بود بزرگترین ریسک سازنده تو مدل روایت داستانه که به نظرم عالی بود و یواش یواش با فلش بک ها داستان رو به خورد مخاطب میداد موضوعی که به نظر خیلی ها خوش نیومده اینه که به جای شخصیت ابی بازی بشه اما به نظرم کاملا لازم بود چون اگه این قسمت رو نداشتیم نمیشد عمیقأ شخصیت ابی رو شناخت و در مورد اینکه حق با کی هست تصمیم گرفت
میگید بازی از نظر داستان ضعف داره بعد ۱۰ میدید ۱۰ برای بازی های بدونه نقصه ?
سلام ببخشید آخر بازی چی میشه؟؟
پارت دو خیلی عمیق تر بود داستانش بنظرم.در عین حال که جذابیت بالایی داشت. کلی پیام داشت واسه انسانیت و داشت میفهموند انقد یطرفه قضاوت نکنید. واقعیت زندگی پر از درد و رنج و تلخیه و باید قبول کرد.از دست دادن عزیزا یکی از سخت تریناشه. این بازی با واقعیت زندگی روبروتون میکنه. چیزی که خیلی ها ازش فراری ان و همیشه گیر رویاپردازیه ذهن هستن. تجربه ی بی نظیری بود چیزی که نه تو سینما میشه پیدا کرد نه تو بهترین سریالا. فقط دنیای خفن گِیم میتونه همچین معجون باحالی بسازه و بزاره جلوت.
من بازی رو تموم کردم و لذت بردم ولی چند تا سوال ذهنم رو مشغول کرده
اول اینکه چطور میشه ابی به خاطر لو و یارا به یکباره به تمام دوستای خودش پشت کنه و اونا رو بکشه چه دلیلی باشد که ابی اینقدر به لو وابسته شه؟
دوم اینکه الی اون همه آدم کشت و دینا و جی جی رو ترک کرد تا در آخر ابی رو بکشه ولی آخر صرف نظر کرد تو خاطره آخر الی با جوئل چه چیزی بود که اون رو منصرف کرد؟
خوبه بازم … این خودش یه گام به جلوهه که قبول کردین بالاخره بازی یه ضعفایی داشته …
برای ما که چندین بار LoU1 رو تموم کردیم و چندین بار هم کات سین ها رو مرور کردیم خیلی ساده بود که بگیم بازی از نظر داستانی حداقل دلمون رو شکسته… شما به قسمت ۱ نگاه کنین چقدر عطش گیمر رو بالا نگه میداره که خب؟؟ یعنی قراره بعدش چی بشه؟ بین این همه داستان قسمت دو فقط یکی از دغدغه های ما رو مطرح می کنه که اگه الی بفهمه واقعیت رو چی؟ لست آف آس به خاطر اون بخش آخرش که جوئل الی رو نجات داد آخرای ۱ لست نشد… کل دنیاش.. شخصیت پردازی هاش… بعد برای قسمت ۲ میای یه باس میاری تو بعد میگی حالا بیا باهاش بازی کن تا بفهمی چقدر خوبه … همه مثل همن. قضیه پوکیمون بازی رو بذاریم کنار که اگه وارد بشم می دونم ثبت نمی کنین …
برای ساعت آخر بازی … راستش من از فلش بک آخرین روزشون همچین حسی نگرفتم … که الی ابی رو بخشید بعد این همه گیم پلی ولی جوئل رو سعی می کنه ببخشه سعییی می کنه!!!
شاید می تونست یه یادگاری از جوئل برداره که مخاطب بفهمه جوئل رو بخشیده …
قشنگ آدم یاد گات میفته … کارگردان میشینه توضیح میده …
یک بازی مزخرف.. حتی یکشم بدردنخور بود… بعد یک عده میان میگن داستانش اینجوری بود ما گریه کردیم و فلان..خخخخخ .. یک تیکه اشغال یک تیکه آشغاله.. حالا هر اسمی روش بذارن ماهیتش فرقی نداره
جمع کنیم بحث رو،
انصافا ممنونم ازت پدرام که کمتر مطلب و مقاله میگذاری اما در اینجور بحث ها ادم کیف میکنه حرف بزنه
جو این روزها جو سیاهی برای همه شده
شاید اونجا که گفتم اگه انتخاب داشتم ابی رو میکشتم بابت همین موضوع باشه، اگه بازی vr بود ممکن بود ماها حتی بدتر از جوئل یا ابی باشیم(خودم مثلا) ولی حقیقتا میفهمم چرا بعضیا با بازی کنار اومدن از برای داستان
اما من خودمو دغدغه مند میدونم که داستان حرف های بیشتری میتونست بزنه
قبلا هم گفتم فقط زمان و نه امتیاز خالی یا متای خالی یا غیره و غیره هیچکدوم بیشتر از گذر زمان نمیتونه شاهکار بودن یا تلخی اثر رو اثبات کنه
موفق باشی، منتظر نوشته های خوبت هستم
خدایا بسه دیگه.خسته شدیم دیگه
ضعیف ترین کار بازی سپردن گیم پلی با ابی بود
یعنی کن فقط دوست داشتم زودتر تموم بشه نه اینکه اینهمه تایم بهش سپرده بشه خودت رواپگرید کنی!
لست اف اس به خاطر جوئل و الی لس اف اس هست نه به خاطر گیم پلی
پس اینکار باعث میشه گیمر حالش به هم بخوره که زوری باید یه کاراکتری که دوستش نداره رو بازی کنه! میتونست با کات سین تمام اینهارو نشون بده نه اینکه مجبور بشیم دوباره از روز اول با ابی بازی کنیم سایتل رو اونم اونهمه مدت طولانی که از الی و داستان دور بشیم!
بعد از حدود ۳۰ ساعت بلاخره تونستم بازی رو تموم کنم و بی شک میتونم بگم این بازی چیزی فرای شاهکار بود. شخصا دوست ندارم این بازی رو با نسخه اول مقایسه کنم چون معتقدم با دو اثر متفاوت طرف هستیم ولی این بازی بار داستانیش حتی از نسخه اول هم قوی تر بود و فکر میکنم آموزنده ترین بازی بود که تا حالا بازی کردم و تنها بازی که چند بار منو به گریه انداخت. به نظر من بزرگترین مشکل این بازی این بود که انقدر داستان عمیقی داشت که بیشتر مردم عاجز از درک بازی بودند و منم حق به اونها میدم.
کاش بقیه نویسنده های ویجیاتو هم جواب کامنتارو بدن اینطوری خیلی باحاله :))))
من فقط یه سوال دارم چطور جوئلی که تو قسمت اول به هیچ کس اعتماد نمی کرد میاد تو اون جمع با همه چاخ سلامتی می کنه کم مونده شماره شناسنامشم بگه. عملا گیمرو هویج فرض کردن. وصد البته شخصیت تهوع آوری مثه ابی که باید باهاش بازی رو هم جلو ببریم. دو سوم شخصیتام که اصن بود و نبودشون تو بازی تاثیری نداشت.
بازی ده ها کارکتر رو فدای کلاس اموزشی کرد که الی بانو یاد بگیره تمام تصمیماتش اشتباه بوده و گیمر مچل شده؟ این بازیه حتی اگه واقع گرایانه باشه، اگه قرار بود ما اینهمه وقتو هدر بدیم چرا با انتخاب های خودمون نباشه؟ ما تو زندگیمون ممکنه اشتباه کنیم اما ده ها نفرو که برای هیچی نمیتونیم بکشیم پدرام جان. میتونیم؟ شما میگی ما هم اشتباه میکنیم اخه با چه منطقی اون همه کارکتر(که به قول شما ما ربات میبینیم) اصلا npc محض رو میکشیم که بعدش واک اوی کنیم؟؟؟ این روشنفکر نمایی و سیاه بازیا حتی تو تمام اروپا و امریکا و بقیه دنیا هم متاس ۳ و ۴ به همراه اورده!
نمیشه شما قلب یکی رو پر از عشق به یک نفر کنی بعد ۷ سال بگی خب خب اشتباه شد همه گی پر! باز ۷ سال دیگه یه لست ۳ بزنی توش خواهر زاده نمیدونم فلان کس از ناکجا بیاد انتقامشو از الی یا اصلا دینا بگیره! یا پسرش! این دنیای ما نیست!
بنظر من این که گفتید بازی در بخش دوم نیمه دوم داستان ابی رو بد روایت میکنه اشتباهه چون ما دیدیم با رابطه ای که بین اون لو و یارا شکل گرفت حتی حاضر شد با بزرگترین ترس زندگیش یعنی ترس از ارتفاع روبرو شه، به جزیره اسکارزها یعنی محل خودکشی و حتی در آخر افراد خودی رو بکشه، همه اینا بنظر من نشون داد که میتونیم شخصیت ابی رو دوست داشته باشیم
تنها اشتباه لست ۲ بازی کردن تو نقش اَبی بود . بدون گیمپلی هم میشد اَبی رو درک کرد
ببینید با تمام احترامی که برای شما و همه اعضای عزیز سایت ویجیاتو قائل هستم.
۱ از پایان بندی داستان ناراضی هستم
۲از مرگ جول هم ناراضی هستم.
۳ابی نباید زندا بمونه هر کاری بهایی داره ولی ابی هیچ بهایی برای انتقام جول نداد فقط بهای انتقام الی قطع دو انگشتش است.
۴جول چرا به افراد غریبه اعتماد کرد،تو نسخه اول گفت من به هیچ کسی اعتماد ندارم،اما تو نسخه دوم مثل یک آدم ساده لوح گول یک سری آدم رو میخوره و میمیره
۵ ابی باید جول رو میبخشید حداقل بخاطر انتقام گرفتن از جول پشیمون میشد یا از الی معذرت خواهی میکرد.ابی باید بخاطر قتل جول مجازات بشه
۶و همچنین بازی last of us فقط برای الی و جول است،نه هیچکس دیگه ای
اشتباه منظورمو متوجه نشید،لست ۲ همانقدر که داستانش نقطه ضعف داشت،نقطه قوت هم داشت
ولی متاسفانه از نقاط ضعف داستان نمیشه چشم پوشی کرد،زیرا داستان عنصر اصلی بازی است.
من کسی رو مجبور نمیکنم به من لایک بده
هر کی موافق بود لایک کنه
هر کی مخالف بود دیسلایک بده
و همچنین با تشکر از آقای بهادری عزیز
در ضمن خواهش میکنم دیگه لست ۲رو فراموش کنید و این موضوع دغدغه ذهنمون رو نکنید.
نقد به شدت ضعیف
سلام پدرام، دوباره روز از نو و روزی از نو شد
مقالتو کامل خوندم اما باز هم تناقضاتذزیادی هست که میشه ۹ تا پیام دست کم گذاشت!
من تو بحث عای قبلی مفصل حرف زدم و حرف زدیم
به نظرم کسانی که از سرخوردگی های پایان بازی لذت میبرن با دارک سولز اشتباه گرفتن بازی رو! نمیخوام مقاله رو موشکافی کنم. ولی عجیبه که انتقام بده اما نه برای ابی! عجیب و حتی مسخرست که ابی بکشه و بذاره بره بعد به یکی مثل خودش بگه تو بیخیال شو! به قول خودت که خوبه خودت میگی، این داستان الی و جوئل ه. چرا ما باید تو یه جهان بی در و پیکر اخرالزمانی غصه کسانی رو بخوریم که هیچ فرقی با ما ندارن؟؟؟
الان به نظرت الی رستگار شد؟ ادم هایی که در راه یه هدف به قول خودت پوچ کشت زنده شدن؟؟ این قسمتو چطور توجیه میکنی؟ این همه قتل واسه هیچی؟اصلا توجیه منتطقی داره؟ این پایان یعنی ۲ سه روز بازی برای هیچ بوده، چون بر میگردی سر خونه اول، میخوای ابی رو بکشی اما بازی نمیذاره! اگه پایان بازی همونجور که گفتم دو جور بود ایا همه ابی رو میبخشیدن؟؟ حتی خودت؟؟ من که نه!
ببین من تعجب میکنم که میگی بازی رو مثل تئاتر ببینیم تا ابی رو درک کنیم!