فیلم سینمایی The Wretched – چگونه این عنوان ترسناک به یکی از پرسودترین فیلمهای دوران کرونا تبدیل شد؟
از آنجایی که اکران بسیاری از فیلمها به دلیل شیوع ویروس کرونا عقب افتاده و بسیاری از سینماها نیز تعطیل شدهاند، عنوان ترسناک The Wretched یا همان «رنجور» با وجود آنکه در سینماهای ماشینی اکران ...
از آنجایی که اکران بسیاری از فیلمها به دلیل شیوع ویروس کرونا عقب افتاده و بسیاری از سینماها نیز تعطیل شدهاند، عنوان ترسناک The Wretched یا همان «رنجور» با وجود آنکه در سینماهای ماشینی اکران شد، توانست ورای انتظار ظاهر شده و فروش نسبت خوبی داشته باشد. این فیلم تاکنون حدود دو و نیم میلیون دلار در گیشهی خانگی کسب کرده است. در حالتِ عادی، این رقم دلیلی برای جشن گرفتن نیست؛ دو میلیون دلار حکمِ پولِ خُرد خیلی از فیلمهای بزرگِ دیگر را دارد. اما این رقم در مقایسه با دیگر فیلمهای استودیوی فیلمسازی آیافسی و فیلمهای مستقل عالی است.
با توجه به شرایط موجود و درحالی که بسیاری از بلاکباسترهای هالیوود بخاطر ویروس کرونا زمینگیر شدهاند، عنوان The Wretched از فرصت به دست آمده استفاده کرد و برخلاف بودجه اندکی توانست خودش را برسر زبانها بیندازد. رنجور همچنین تاکنون ششبار بهطور متوالی صدرنشینِ جدول باکس آفیس بوده است، درصورتی که اگر بخواهیم آن را با عناوینی همچون «تایتانیک»، «آواتار»، «حس ششم» و «بلک پنتر» مقایسه کنیم، درمییابیم که رنجور اولین فیلمی است که شش آخرهفته متوالی صدرنشینِ جدول بوده.
بِرِت پیرس که همراه با برادر کوچکترش، درو کارگردانی این فیلم را برعهده داشته موفقیت (The Wretched) را به نوعی مدیون ویروس کرونا میداند، وی در این باره گفته:
میدونید، حس عجیبی است، همه به شما تبریک میگویند، مخاطبان زیادی فیلم ما را تماشا کرده و از آن لذت بردهاند، اما گاهی اوقات این فکر از ذهنم عبور میکند، اینکه بخاطر وضعیت وحشتناک شیوع ویروس و شرایط آشفته جهان ما به این موفقیت رسیدهایم. یادم میآید که یکی از دوستانم میگفت: « میدونی که این اتفاقات خوب بخاطر کرونا افتاده؟» و من در عین اینکه کمی جا خورده بودم در جواب او گفتم، البته خود فیلم هم دلیل محکمی برای این موفقیت بوده.
اگرچه که موقعیت زمانی یکی از ابزارهای تأثیرگذار بوده، اما این فیلم علاوه بر علملکرد نسبتا خوبی که در گیشه داشت، نقدهای مثبت زیادی دریافت کرد و میتوان اینطور گفت که عنوان «رنجور» تمامی خصوصیاتِ معرفِ بیموویهای ترسناکی را که زمانی پای ثابت و باعث رونق سینماهای ماشینی بودند تیک میزند. درو پیرس هم درباره بحران کرونا و لزوم از سرگیری برخی برنامهها این چنین میگوید:
در این موقعیت که اکران تعداد زیادی از فیلمها به تأخیر افتاده، وجود سینماهای ماشینی خیلی به کار میآید. این نوع سینماها به فیلمهایی که نمیتوانستند اکران گستردهای داشته باشند، کمک زیادی کرده، حتی در گذشته نیز همین سینماهای ماشینی بودند که چنین امکانی را برای عنوانی مثل The Evil Dead ( مرده شیطانی) فراهم کردند.
جالب است بدانید که فضای جنگلگونه و به نوعی محل زندگی جادوگر عصبی رنجور، از همین عنوان The Evil Dead الهام گرفته شده، چراکه طبق گفته برادران پیرس، پدرشان در آن فیلم مسئول جلوههای ویژه بوده. برت که در آن زمان ۲ سال داشته و حتی راه رفتن را تازه آموخته بود فضای آن فیلم را این چنین توصیف میکند:
من بیخبر از همهجا در حال راه رفتن در یکی از صحنههای بسیار ترسناک فیلم بودم، نمیدانستم قرار است چه اتفاقی بیفتند، خیلی خیلی ترسیده بودم. شاید باورش کمی سخت باشد اما تا زمانی که به ۱۵ سال نرسیده بودم، این فیلم را کامل تماشا نکردم، چراکه آن صحنهها مدام در ذهنم تداعی میشد و مطمئن بودم آن بدترین صحنهای است که در تمام عمرم دیده ام. در عین حال که این ترس از عناوین وحشتآور در جانم ریشه کرده بود، به نوعی به آن اعتیاد پیدا کرده بودم و همین دلیلی شد که به سمت ساخت چنین فیلمی با تم ترسناک بیایم.
شغل پدر آنها تبدیل فیلم به نوارهای ویدیویی بود و خود آنها نیز با کار کردن در مغازه ویدیوفروشی پول تو جیبیشان را به دست میآوردند، همین تجربیات یک کلاس درس فوقالعاده نیز بود، چراکه با استفاده از آن و همچنین الهام گرفتن از فیلمهای مورد علاقهشان مانند Fright Night ( شب وحشت)، Rear Window (پنجره پشتی) به کارگردانی آلفرد هیچکاک و فیلمهای مستقل دیگری مثل (Slacker) ،(Dazed And Confused) توانستند راه موفقیت را سریعتر پیدا کرده و روز به روز در آن پیشرفت کنند.
بنابراین شاید «رنجور» ظاهرِ مدرنی داشته باشد و متعلق به دورانی که کاراکترهای نوجوانش برای تحقیقات بهجای کتابخانهی محله، از اینترنت استفاده میکنند باشد، اما قلب سینمای نوستالژیک دههی هشتادی در سینهاش میتپد.
داستان حول داستان نوجوانی به اسم بـن (جان پاول هاوارد) میچرخد که درست درحالیکه والدینش پروسهی طلاقِ دردناکشان را پشت سر میگذارند، به دیدنِ پدرش در یک شهر توریستی میآید؛ بـن بلافاصله وارد ریتمِ فعالیتهای آشنای تعطیلات تابستان میشود که از کار کردن در اسکلهی قایق که به پدرش تعلق دارد شروع میشوند و تا گپ و گفتوگو با دختری خوشصحبت و شوخ به نام مالوری (پایپر کردا). بن درحالی که روزهای تکراری و ملالآوری را میگذارند، کم کم شم کارآگاهی، حس کنجکاوی و شور نوجوانی در او گل میکند و به جست و جوی جادوگر خبیثی که در همسایگی آنها پنهان شده میپردازد.
برادران پیرس پیش از اکران انتظار داشتند که فیلمشان در ۱۰-۱۵ سینما در آمریکا به نمایش دربیاید و پس از یک هفته دیگر خبری از آن نشود، اما چیزی که در واقعیت اتقاق افتاد، خلاف تصورشان بود، با شروع نمایش فیلم روی سرویس استریمینگ تعداد بیشتری به تماشاگران فیلم اضافه شدند و با گذشت هر هفته آمار تماشاگران بیشتر و بیشتر میشد. از دید این دو برادر این اتفاقی نبود که بتوان به حقیقت پیوستن آن را بهراحتی پذیرفت. حتی با توجه به پایانبندی فیلم برخی انتظار ساخت دنباله آن را نیز دارند. برت در همین باره میگوید:
ما اصلا فیلمنامه اولیه را به شکلی ننوشتیم که بخواهیم انتظار دنباله را از آن داشته باشیم، بلکه بیشتر میخواستیم همان پایان طعنهآمیز را پیش روی مخاطب قرار داده و آنها را کمی به فکر فرو ببریم. اما اگر راستش را بخواهید ایدههای فراوان و جالبی برای فیلم داشتیم که برخی از آنها بهخاطر عدم هماهنگی با داستان و نیمی دیگر به دلیل نبود ابزارهای لازم حذف شدند. اما اکنون که بحث آن داغ شده و خیلی از مخاطبان خواهان دنباله آن هستند، ما نیز برای ساخت آن هیجان زده هستیم. اگر بخواهیم قسمت جدید را بسازیم، بدون شک تغییرات زیادی در آن به وجود آورده و آن را گسترش میدهیم، نه اینکه داستان همان جادوگر را فقط با خانوادهای متفاوت روایت کنیم.
آنها همچنین اعلام کردهاند که ایده ساخت یک فیلم ترسناک جدید را نیز دارند:«مدتها است که دوست داریم همین تجربه را این بار با دنیای گرگینهها تکرار کنیم. ما به شخصه عاشق فیلمهای مربوطه به گرگ انسانها هستیم اما همانطور که درو معتقد است بسیاری از این فیلمها داستانی تکراری و یکنواخت دارند. اما ما میخواهیم داستانمان رنگ و بوی واقعیتر داشته باشد. امری که ما را بسیار بسیار هیجان زده کرده است.»
برت نیز به شرایط حال حاضر اشاره کرده و گفته:« اکنون واقعا نمیتوانیم بخاطر شیوع ویروس کرونا پروژه جدیدی را شروع کنیم، چراکه دست اندرکاران و عوامل پشت صحنه رعایتهای لازم را نمیکنند که این وضعیت را برای ما سخت کرده است.»
میتوان اینطور گفت که بزرگترین نقطهی قوتِ «رنجور»، آگاهیاش از بزرگترین نقطه ضعفِ فیلمهای ترسناک عامهپسندِ همتیروطایفهاش است. فیلمهایی نظیر احضار (The Conjuring)، آن (It) و راهبه (The Nun)، که چیزی بیش از مجموعهای از کلیپهای پراکندهای که همه به یک جامپ اِسکر ناشیانهی گوشخراش منتهی میشوند نیستند. این فیلم نه آنقدر تکان دهنده است که درگیرتان کند، نه آنقد خسته کننده که از تماشای آن پشیمان شوید، رنجور به نوعی در یک بیخبری پنهان به سر میبرد.
اگر تا کنون رنجور را تماشا نکردهاید، آن را ببینید و نظراتتان را با ما به اشتراک بگذارید.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عالی بود
فیلم خوبی بود