بزرگترین تغییرات آمبرلا آکادمی در مسیر کمیک تا سریال
سریال آمبرلا آکادمی که از شبکهی نتفلیکس پخش میشود، دنیایی را به نمایش میگذارد که خیلی شبیه به دنیای کمیکهایی با همین نام نوشتهی Gerard Way و Gabriel Bá از انتشارات دارک هورس است. شباهتهایی که ...
سریال آمبرلا آکادمی که از شبکهی نتفلیکس پخش میشود، دنیایی را به نمایش میگذارد که خیلی شبیه به دنیای کمیکهایی با همین نام نوشتهی Gerard Way و Gabriel Bá از انتشارات دارک هورس است. شباهتهایی که حتی تا خود ماسکهای دومینویی که قهرمانهای این سری داستانها در دوران کودکی به صورت میزنند وجود دارد. اما مثل هر اقتباس دیگری، تغییرات قابل توجهی از منبع اصلی اقتباس هم وجود دارد. یا با هدف ایجاد موقعیتهای داستانگویی جدید یا برای استفادهی بیشتر از مواردی که از قبل در داستان اصلی وجود داشتهاند.
پلات کلی سریال از المانهای اصلی سری اول کمیکهای آمبرلا آکادمی با نام The Umbrella Academy: The Apocalypse Suite (انتشار از سال 2007 تا 2008) و بعضی از المانهای سری دوم کمیکها با نام The Umbrella Academy: Dallas (انتشار از سال 2008 تا 2009) نشأت گرفته است.
در این کمیکها داستان کودکانی تعریف میشود که با قدرتهای عجیبی متولد شدهاند و با کمک دکتر هارگریوز که سرپرستی آنها را به عهده میگیرد با مشکلاتی که در برابرشان قرار میگیرد دست و پنجه نرم میکنند. هر چند نهایتاً از هم جدا میشوند اما با اتفاق بدی که سالها بعد برایشان میافتد باز هم با یکدیگر متحد میشوند تا این بار جلوی نابودی دنیا را بگیرند. بعضی از شخصیتهای این کمیکها برای استفاده در داستان سریال دچار تغییراتی شدهاند.
استیو بلکمن (Steve Blackman) به عنوان شورانر این سریال، اقتباسی از دنیای کمیک آمبرلا آکادمی ساخته است که در بیشتر موارد تجربهی بهتری از محتوای کمیک را بدون این که خیلی از داستان اصلی منحرف شود ارائه میدهد اما تغییرات چشمگیری نسبت به محتوای کمیک هم در این اقتباس دیده میشود که در ادامه میتوانید شاهد آنها باشید. پس با ویجیاتو همراه شوید.
شمارهی 6
شخصیت شمارهی 6 (به اسم بن هارگریوز) کسی است که در همان سری اول کمیکها میمیرد و فقط در فلشبکها شاهد او هستیم اما در سریال او به صورت روحی به نمایش درآمده است که میتواند با شخصیت شمارهی 4 (به اسم کلاوس هارگریوز) ارتباط برقرار کند. وجود این رابطهی دو نفره باعث شده است ارتباطات شخصیتهای این خانواده با هم لایههای جدیدیتری را به خود ببیند.
البته در فصل اول سریال مشخص نمیشود که ارتباط شمارهی 6 با شمارهی 4 فقط به خاطر این است که کلاوس توانایی ارتباط برقرار کردن با ارواح را دارد یا به خاطر این است که شمارهی 6 میخواهد نزدیک خانوادهاش باشد و جای دیگری را ندارد که برود. همین ارتباط هم میتواند زمینهساز اتفاقاتی باشد که در فصل دوم سریال شاهد آنها خواهیم بود.
وانیا هارگریوز
در کمیکها، وانیا هارگریوز (شمارهی 7) از تمام خواهر و برادر خواندههایش تنهاتر و جدا افتادهتر است. علاقهی زیادی به نواختن ویولن دارد و قدرت زیادی از خود نشان نمیدهد ولی مشخص میشود که این پدرخواندهی اوست که با تجویز دارو، او را از قدرتهایش دور نگه میدارد و حقیقت را مخفی میکند. در سریال شاهد این هستیم که سالهای قبل و بعد از زمانی که دکتر هارگریوز وانیا را از تمرینات دیگر اعضای خانواده جدا کرده است و عذاب روحی و روانی که شمارهی 7 در این مدت تحمل میکند به نمایش درمیآید.
نکتهی دیگر در مورد وانیا هم تبدیل او به یک ویولن سفید رنگ است که احتمالاً ظاهر او بعد از این تغییر یکی از نکات جذابی است که در کمیکها به تصویر کشیده میشود اما به نظر سریال اقتباسی از این کمیکها مسیر دیگری را برای نمایش آن در پیش گرفته است.
لیونارد پیبادی / کانداکتور
به جای این که وانیا مانند کمیکها به دست یک ارکست پر سر و صدا تبدیل به ویولن سفید بشود، اقتباس سریالی آمبرلا آکادمی لیونارد پیبادیِ سر به زیر را در مسیر زندگی او قرار میدهد.
لیونارد تبدیل به معشوق وانیا میشود تا بتواند از این طریق قابلیتهای شمارهی 7 که دکتر هارگریوز مخفی میکرد را آزاد کند و تحت کنترل خود درآورد.
بلکمن در این مورد میگوید:
«واقعاً فکر کردم که وانیا به یه آدم متعادل، به یه ویلن متعادل نیاز داره، کسی که [شما] الزاماً انتظاری ازش ندارید.
الن [پیج] واقعاً این حس رو داشت که نیاز بود کسی رو پیدا کنیم که ارزش سوء استفادههای روانی [که از وانیا شده بود] رو داشته باشه. کسی که زندگیش رو بشناسه. یادداشتها [ی دکتر هارگریوز] رو به دست میاره که باعث میشه متوجه همهی رازها بشه.»
مامان
شخصیت مامان هم حضور کمی در کمیکها دارد ولی سازندگان سریال تصمیم گرفتند نقش بیشتری در سریال برای او در نظر بگیرند. در سریال، گریس هارگریوز یک ربات کاملتر است و رابطهی مادری پررنگتری را نسبت به آن چیزی که در کمیکها شاهدش بودیم را با فرزندان هارگریوز به عهده دارد.
جرارد وِی در مورد شخصیت مامان گفته است که:
«استیو [بلکمن] شخصیت بیشتری به مامان داده. خیلی چیزای بیشتری از کمیکها وجود داره که میخوایم از اون به دست بیاریم. کلی داستان پیش زمینه داره. هنوز شاهد همهش نبودیم. پیش زمینهی داستانی زیادی رو از اون میبینیم که اکثرش هم استیو برای سریال در نظر گرفته.»
چا-چا و هیزل
آدمکشهایی که قابلیت سفر در زمان هم دارند و در کمیکها ابتدا سراغ شمارهی 5 و بعد سراغ کلاوس میآیند، در سریال وقت بیشتری برای به نمایش درآمدن دارند. در سریال آمبرلا آکادمی، به جای این که این دو شخصیت، دو قاتل روانیِ بدون صورت باشند که از شکنجه و قتل در کارشان لذت میبرند، به لطف بازیگرانی که صورتشان را برای این دو شخصیت قرض دادهاند حالا رابطهی آرامتر ولی عجیبتری با همدیگر دارند.
دیده شدن صورت چا-چا و هیزل بزرگترین تغییر نسبت به کمیکهاست اما تبدیل این دو شخصیت از دستگاههای کشتار بدون روح به دوستان و همکارانی که به طور «اتفاقی» برای زندگی خودشان دست به قتل میزنند حتی از تغییر قبل هم بزرگتر است.
کارگاه لوپو
کاراگاه لوپو، همیار آمبرلا آکادمی در ادارهی پلیس، در نسخهی سریالی تفاوت زمین تا آسمانی با کمیکها دارد. حالا دیگر خبری از شخصیت پلیس سیبیلو (که کم و بیش شبیه به کمیسر گوردون دنیای بتمن است) نیست و سر و کلهی یک خانم کاراگاه به اسم پَچ پیدا شده است که کمک میکند بعضی از رازهای داستان آشکار شوند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.