با بهترین فیلمهای فلسفی تاریخ سینما آشنا شوید [قسمت دوم]
در قسمت قبلی مقاله نگاهی به بهترین فیلمهای فلسفی تمام دوران انداختیم. عناوینی که اغلب توسط کارگردانهای مطرحی چون آلفرد هیچکاک، وودی آلن، ریدلی اسکات و فدریکو فلینی خلق شده و شهرت زیادی دارند. در ...
در قسمت قبلی مقاله نگاهی به بهترین فیلمهای فلسفی تمام دوران انداختیم. عناوینی که اغلب توسط کارگردانهای مطرحی چون آلفرد هیچکاک، وودی آلن، ریدلی اسکات و فدریکو فلینی خلق شده و شهرت زیادی دارند. در این آثار، عمدتا به مباحثی مانند اگزیستانسیالیسم، وجود خداوند و انسانیت در ابعاد مختلف پرداخته شده که هر انسانی را به تفکر وا میدارد.
کارگردانان فیلمهای فلسفی اغلب با کمک داستانپردازی و بهکارگیری دیالوگهای هوشمندانه پیام مورد نظر را به مخاطب انتقال میدهند. حال بهتر است بدون معطلی به سراغ بقیه آثار فلسفی رفته و با آنها نیز آشنا شویم؛ با ویجیاتو همراه باشید.
- 1 ۱۰. بارتون فینک (اثر برادران کوئن ـ ۱۹۹۱) Barton Fink
- 2 ۱۱. اعتیاد (اثر آبل فرارا ـ ۱۹۹۵) The Addiction
- 3 ۱۲. نمایش ترومن (اثر پیتر ویر ـ ۱۹۹۸) The Truman Show
- 4 ۱۳. ماتریکس (اثر واچوفسکیها ـ ۱۹۹۹) The Matrix
- 5 ۱۴. یادگاری (اثر کریستوفر نولان ـ ۲۰۰۰) Memento
- 6 ۱۶. زندگی بیداری (اثر ریچارد لینکلیتر ـ ۲۰۰۱) Waking Life
- 7 ۱۶. قلب من هاکبی (اثر دیوید او. راسل ـ ۲۰۰۴) I Heart Huckabees
- 8 ۱۷. درخشش ابدی یک ذهن پاک (اثر میشل گوندری ـ ۲۰۰۴) Eternal Sunshine of the Spotless Mind
- 9 ۱۸. چشمه (اثر دارن آرونوفسکی ـ ۲۰۰۶) The Fountain
۱۰. بارتون فینک (اثر برادران کوئن ـ ۱۹۹۱) Barton Fink
برادران کوئن که آثار بهیادماندنی نظیر فارگو (Fargo)، لبوفسکی بزرگ (The Big Lebowski)، جایی برای پیرمردها نیست (No Country for Old Men) و دهشتزده (Blood Simple) را در کارنامه دارند، در قالب این فیلم داستان مردی به نام بارتون فینک (با بازی جان تورتورو) را روایت میکنند؛ زندگی بارتون فینک بهشدت تحت تأثیر غروری هنری او قرار میگیرد و این موضوع او را بهمحض ورود به هالیوود به ورطه نابودی میکشاند.
فینک مردی باهوش اما ناتوان را به تصویر میکشد که خود را به مشتی دلار میفروشد اما مدام به خود میگوید که کار درست را انجام داده است. گاهیاوقات ما نمیدانیم که در آستانه فریبخوردن توسط عقاید فاشیستی زندگی روزمره هستیم. بنابراین فیلم "Barton Fink" تا حد زیادی خود را به عنوان یک استعاره برای بهشت و جهنم معرفی میکند.
۱۱. اعتیاد (اثر آبل فرارا ـ ۱۹۹۵) The Addiction
کاتلین (با بازی لیلی تیلور) که در رشته فلسفه از دانشگاه فارغالتحصیل شده در شهر نیویورک زندگی میکند. یکی از شبها، او به دام زنی خونآشام میافتد. این خونآشام که خود را کاسانوا (با بازی آنابلا شورا) معرفی میکند و با گفتن این جملات از کاتلین میخواهد برای نجات زندگیاش به التماس بیفتد: «به من بگو دور شو. از من نخواه مثل تو باشم؛ فقط به من بگو برم، از ته دل.»
بااینحال، کاتلین میخواست توسط کاسانوا گزیده و آلوده شود؛ او میخواست که یک خونآشام باشد. حالا با سبک زندگی جدید و تمام بیماریها و آسیبهای روحیاش در شهر سرگردان شده و خون انسانها را میمکد. بهمرور، سوالاتی در مورد اهمیت انسانیت در ذهن او شکل میگیرند.
کاتلین فکر میکند که فلسفه هیچ هدفی ندارد و تاریخ بشریت چیزی جز یک نقاب برای پنهان کردن ضعف و آشفتگی انسان نیست. تمدنی که ما آن را جار میزنیم تنها تودهای از اجساد است که در نتیجه جنگ به جا ماندهاند. آبل فرارا فیلم «اعتیاد» یکی از سرگرمکنندهترین و جذابترین آثار فهرست بهترین فیلم های فلسفی تاریخ سینما را ارائه داده است که از قضا در دسته فیلمهای ومپایری نیز قرار میگیرد.
۱۲. نمایش ترومن (اثر پیتر ویر ـ ۱۹۹۸) The Truman Show
نمایش ترومن فیلمی طنز و علمی _ تخیلی به کارگردانی پیتر ویر است که جیم کری نیز به عنوان شخصیت اصلی در آن به ایفای نقش پرداخته است.
او در این فیلم نقش مردی به نام ترومن را ایفا میکند که تمام دنیای پیرامون او جعلی است؛ رابطهها، کار و زندگی او برای میلیونها تماشاگر تلویزیون پخش میشود. اما سوال این است که در این دنیا چه چیزی واقعی است؟ فیلم «ترومن شو» با داستان خود گریزی به اندیشههای فلاسفه بزرگی همچون دکارت، سارتر، شوپنهاور و افلاطون میزند و ما را به تفکر فرو میبرد.
نمایش ترومن جزو آن دسته از فیلمهای فلسفی است که تماشاگر را بسیار آشفته میکند؛زندگی مردی با بیش از ۵۰۰۰ دوربین ضبط میشود و بهطور ۲۴ ساعته، ۷ روز هفته و مستقیم برای مخاطبان پخش میشود. اینطور به نظر میرسد که ما خدایی هستیم که آقای ترومن را خلق کرده و حالا او را نگاه میکنیم و هر آنچه انجام میدهد را زیر نظر داریم. اما متأسفانه آقای ترومن از این موضوع آگاه نیست و حتی نمیداند که او چرخدنده اصلی دنیای پیرامونش است.
این فیلم یک آزمایش روانشناختی برای مخاطبان است تا در مورد آن بحث کنند و تصمیم بگیرند. نمایش ترومن اثری پیچیده است اما به تماشاگران اجازه میدهد با ماجراجویی در زندگی آقای ترومن، فرصتی برای قضاوت رفتارهای اجتماعی داشته باشند.
۱۳. ماتریکس (اثر واچوفسکیها ـ ۱۹۹۹) The Matrix
بسیاری از سینما دوستان کیانو ریوز را بهخاطر بازی در عنوان نامآشنای ماتریکس میشناسند. وی در این فیلم نقش شخصیتی بهنام نئو را ایفا میکند که روزها مشغول برنامهنویسی کامپیوتر است و شبها به هک کردن برنامههای دیگر میپردازد.
زندگی نئو با دریافت یک پیام مرموز در کامپیوتر خود و شروع جستجوهایش به دنبال مردی به نام مورفئوس (با بازی لارنس فیشبرن) تغییر میکند. زمانی که او با مورفئوس ملاقات میکند، متوجه میشود که واقعیت بسیار متفاوت از چیزی است که او و اکثر مردم تصور میکنند.
ماتریکس لبریز از نمایش نظریههای دینی و فلسفی گوناگون است؛ مکاتبی که طی سالیان دراز توسط صدها فیلسوف مطرح شده و هنوز در دانشگاهها تدریس میشود. افلاطون معتقد بود آنچه ما در این دنیا میبینیم صرفاً سایهای از واقعیت موجود است و برای دیدن دنیای واقعی نیازی به چشم نیست. واچوفسکیها همچنین مفهوم آگاهی دوگانه که توسط ویلیام دوبوآ مطرح شده بود را در کنار ایده دکارت در مورد توانایی تفکر در مورد نفس خود به تصویر کشیدهاند.
پس حقیقت چیست؟ یادتان باشد که هیچ چیزی وجود ندارد تا ماهیت حقیقت را تغییر دهد. بلکه حواس و تفکرات ما، ما را فریب میدهند. این فیلم با نشان دادن پیامی درباره زندگی انسان، میتواند تصورات ما درباره حقیقت را تغییر دهد. درنتیجه میتوانیم طرح خود از جهان را ارائه دهیم. مغز ما مسحور کننده است، اینطور نیست؟
۱۴. یادگاری (اثر کریستوفر نولان ـ ۲۰۰۰) Memento
«ممنتو» فیلمی نئو نوآر و روانشناسانه به کارگردانی کریستوفر نولان است که در سال ۲۰۰۰ اکران شد.
نولان فیلمنامه را بر اساس داستان کوتاهی از برادرش، جاناتان نوشتهاست. گای پیرس، کری-ان ماس و جو پانتولیانو نیز از جمله بازیگران این فیلم هستند. ممنتو شامل سکانسهای سیاه و سفید میباشد که روایت آنها خطی است و سکانسهای رنگی که وقایع به صورت برعکس (از آخر به اول) در آنها روایت میشود. در آخر داستان این دو نوع روایتها به هم پیوند میخورد.
نولان دراین فیلم میخواهد مخاطبانش بخشی از زندگی لئونارد شلبی (با بازی گای پیرس) باشند. بنابراین ما شاهد زندگی یک بازپرس سابق بیمه هستیم که طی یک حادثه، حافظه کوتاهمدت خود را ازدستداده است. آخرین چیزی که او به خاطر دارد تجاوز و قتل وحشیانه همسرش است و حالا میخواهد با کمک عکس، خالکوبی و یادداشت، قاتل را پیدا کند.
بیشتر بخوانید:
- تسخیر جسم انسان توسط فضاییها در فیلم هیولایی Sputnik
- 21 فیلم الهامبخش برای زمانی که عمیقاً دلسرد شدهاید
- آیا مولان بازگشتی محکم برای بازسازیهای لایو اکشن دیزنی است؟!
فیلم ممنتو را میتوان به جرئت یکی از بهترین فیلمهای فلسفی و نمایانگر مفاهیمی همچون حافظه، ادراک، اندوه، خودفریبی و انتقام دانست. نولان سعی دارد با مخاطبانش در مورد اهمیت بدن، نفس و حس عملی زمان صحبت کند. لودویگ ویتگنشتاین، فیلسوف نامدار اتریشی، زمانی پرسیده بود:«یک سگ معتقد است که صاحبش به بیرون رفته است. اما آیا او باور دارد که صاحبش به خانه بازخواهد گشت؟» Memento فیلمی پر از ابهام و پریشانکننده است و نقطه اوج دلهره در صحنه پایانی به مخاطب القا میشود؛ «آیا این پایان قصه لئونارد بود یا یادگاری دیگری وجود خواهد داشت؟
۱۶. زندگی بیداری (اثر ریچارد لینکلیتر ـ ۲۰۰۱) Waking Life
اگر فیلم یک پوینده تاریک (A Scanner Darkly) را دیده باشید به خوبی با روش فیلمبرداری دیجیتال و انیمیشنهای روتوسکپی آشنا هستید. ریچارد لینکلیتر به عنوان نویسنده و کارگردان ما را به یک ماجراجویی شگفتانگیز در مورد مردی بینامونشان دعوت میکند که در مجموعهای از رویاهای متوالی گرفتار شده است. لینکلیتر از مخاطبان میخواهد تا خود را با ترکیب تواناییهای منطقی و ظرفیت نامتناهی رویاهایشان به چالش بکشند؛ شبیه به فیلم «تلقین» اما نه دقیقاً مثل آن.
زندگی بیداری فیلمی راجعبه بیان فلسفه شخصی است. داستان تا حد زیادی در مورد الهاماتی است که لینکلیتر از دوستان و تفکراتش گرفته است و حالا ما باید در یک کشتی کنار او بنشینیم و تحت هدایتش، دنیای ادراکی او را تماشا کنیم. قصه فیلم در مورد مردی به نام وایلی ویگینز است که در سطوح مختلفی از رویا سفر میکند.
جزئیات این رویاها آنقدر زیاد است که شاید بخواهید برای درک بیشتر، چندین بار فیلم را تماشا کنید تا بهطور کامل مفاهیم و ایدههای داستان را متوجه شوید. «زندگی بیداری» مکاتب فلسفی زیادی را موردبحث قرار میدهد: بودیسیم، اگزیستانسیالیسم، جبرگرایی و … . به یاد داشته باشید که تکتک صحنههای فیلم پیام خاص خود را دارد و و با هربار تماشای آن دیدگاه جدیدی پیدا خواهید کرد.
۱۶. قلب من هاکبی (اثر دیوید او. راسل ـ ۲۰۰۴) I Heart Huckabees
قلب من هاکبی با عنوان اصلی (I Heart Huckabees)، یکی از بهترین عناوین فلسفی در مورد اگزیستانسیالیسم و معنای زندگی است. جیسون شوارتزمن، داستین هافمن، ایزابل هوپر، جود لا و لیلی تاملین از جمله بازیگران این فیلم هستند.
در این فیلم به ایده های فلسفی و هنری مختلفی، نظیر سارتر، فروید و سورئالیسم، اشاره می شوند. گرچه کارگردان فیلم اظهار داشت که این فیلم از مکتب بوداییسم ذن ریشه گرفته که حاصل رویایرویی او با رابرت ثرمن بودایی می باشد. بنابراین نمیتوان دقیقا گفت که کدام فلسفه بیشتر در فیلم دیده میشود.
فیلم، داستان زوجی به نامهای برنارد و ویویان (با بازی هافمن و تاملین) را دنبال میکند که مدیران یک آژانس کارآگاهی هستند؛ کار آنان این است که زندگی مشتریهای خود را زیرو رو میکنند تا علت دل نگرانیهای شان را کشف کنند. قلب من هاکبی مناظرات فلسفی بین فردگرایی و ارتباط درونی یک فرد نسبت به محیط، ایدهآلگرایی و موفقیت را بررسی میکند. اما این تمام داستان نیست.
افکار نامحدود در برابر درد و رنج در زندگی؛ اگرچه در انتها کاراکتر آلبرت (با بازی شوارتزمن) کشف میکند که موضوع دیگری مقدم بر این مسائل است و او میتواند روانشناسی افکار خود در مورد دشمن بزرگش را با نگاه کردن به آن فرد بهعنوان کسی که رنج میکشد و تنها به دنبال معنای وجودی خود است معکوس کند. این همانجایی است که مکتب ذن در بودیسم ما را به شفقت در مورد یکدیگر دعوت میکند.
۱۷. درخشش ابدی یک ذهن پاک (اثر میشل گوندری ـ ۲۰۰۴) Eternal Sunshine of the Spotless Mind
درخشش ابدی یک ذهن پاک، یک کمدی درام رمانتیک با بازی جیم کری و کیت وینسلت به کارگردانی میشل گوندری است و چارلی کافمن نیز نگارش فیلمنامه آن را برعهده داشته؛ کسی که آثار بینظیری همچون اقتباس (Adaptation)، بخشگویی، نیویورک (Synecdoche, New York) و جان مالکوویچ بودن (Being John Malkovich) را خلق کرده است.
داستان فیلم راجعبه زوجی است که پس از یک جروبحث، خاطرات یکدیگر را از ذهنشان پاک میکنند اما پس از دو سال و بهطور اتفاقی دوباره به یکدیگر علاقهمند میشوند. این فیلم از آن دسته عناوین غنی و عمیق است که میشل گوندری با داستانی پیچیده روابط انسانی، ارزش حافظه و خاطرات، فقدان و ارتباط بین دو روح را به تصویر کشیده است.
درخشش ابدی یک ذهن پاک، یکی از بهترین فیلم های فلسفی معاصر است که به شکلی دقیق و صحیح، عشق، اصالت و سورئالیسم را ترکیب کرده است.
۱۸. چشمه (اثر دارن آرونوفسکی ـ ۲۰۰۶) The Fountain
«چشمه»، به کارگردان دارن آرونوفسکی خالق آثاری همچون قوی سیاه (Black Swan)، پی (PI) و مرثیهای بر یک رویا (Requiem for a Dream)، فیلمی راجعبه معنویت و جاودانگی، حیات و مرگ، عشق ماندگار، درخت زندگی و چشمه جوانی است. این فیلم سه داستان موازی و کاملاً پیچیده را روایت میکند که با گذشت ۱۴ سال، هنوز تازه و جذاب به نظر میرسد.
در این فیلم هیو جکمن نقش مردی به نام تامی را ایفا میکند که با انجام جراحیهای تحقیقاتی روی میمونها سعی دارد درمانی برای بیماری همسرش ایزی (ریچل وایس) پیدا کند. در میانه این داستان، قصه دیگری پدیدار میشود؛ قصهای که در آن هیو یک جنگاور اسپانیایی است و ریچل او را برای پیدا کردن درخت زندگی و گرفتن شیره آن که زندگی جاویدان به انسان اعطا میکند فرستاده است.
در داستانی دیگر هیو یک فضانورد است که با درخت زندگی در فضا شناور می شود. او معتقد است ایزی بخشی از درخت زندگی بوده و با رسیدن به شیبالبا، (دنیای زیرزمینی مایاها) برسد، با ایزی دیدار خواهد کرد.
دانشمند، جنگجو و کاوشگر، هر سه داستان کاراکتر هیو جکمن را تکمیل میکنند؛ کسی که مرگ را چیزی جز یک دشمن برای غلبه کردن بر آن نمیبیند. او در هر داستان عشقی که در مقابلش قرار گرفته را رد کرده و میخواهد به دنبال معجزه باشد.
اگر شما نیز از طرفداران دنیای فلسفه و آثار این چنینی هستید، در اولین فرصت فیلمهای مذکور را تماشا کرده و نظراتتان را با ما به اشتراک بگذارید.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
۱۷ ۱۳ ۱۴ ۱۲و ۱۰ بهترین بودن
همشون فیلم های بسیار خوبی بودند
عالی بود ? لازم شد ممنتو و نمایش ترومن رو ببینیم .
خیلی عالی بود
بنظرم کل فیلم های ارونوفسکی فلسفی هستن