توجه: در این نقد هیچ اسپویلی وجود ندارد
پس از ماهها تأخیر، تغییر و عدم اطمینان، سرانجام زمان آن فرا رسید که فیلم Tenet ساخته کریستوفر نولان در سراسر جهان دیده شود. از زمان بسته شدن اجباری سینماها به علت همهگیری ویروس کرونا در جهان، Tenet به عنوان اولین انتشار بزرگ استودیویی برای “نجات سینماها” انتخاب شد. اما سوال مهم این است؛ آیا این تریلر جاسوسی اکشن ارزش این میزان هیاهو را دارد یا نه؟
بازتولید متفاوت فیلمهای جیمز باند با یک ایده زمینهای دیوانه پیرامون فیزیک دانشگاهی، یازدهمین اثر نولان را به خطرناکترین و ریسکیترین کار او تاکنون تبدیل کرده است. تنت تا لبه لیوانش پُر است از استعارههای سینمای نولان. به نظر این فیلمساز بریتانیایی با تنت فیلمی را ارائه داده که ترکیبی از فضای جاسوسی جیمز باند، تلقین (Inception) و ذوب شدن ذِهن به سبک Memento است.
با تمام اوصاف، نویسنده سایت دیجیتال اسپای یعنی ایان ساندوِل طی یک مقاله تلاش داشته به سوالات مختلف بینندگان فیلم Tenet پاسخ دهد. قطعا لازم به ذکر نیست اما اگر فیلم جدید کریستوفر نولان را تا اتنها تماشا نکردهاید، از خواندن ادامه مقاله خودداری بفرمایید. حال اگر فیلم را دیدهاید و سوالات مختلفی در ذهنتان نقش بسته، در ادامه این مقاله با ما همراه باشید و بدانید که این مطلب کلا اسپویل فیلم است!
تماشاکنید: تنت به زبان ساده
تماشای نسخه باکیفیت از یوتیوب ویجیاتو
- کریستوفر نولان به انتقاد از فیلمهای ابرقهرمانی میپردازد
- شکست تجاری Tenet میتواند دلیلی بر مرگ همیشگی سینماها باشد؟
- یادداشت: چرا “Tenet” را دوست نداشتم؟

اگر بخواهم تنت نولان را در یک جمله کوتاه تفسیر کنم، باید بگویم: فیلم از نظر بصری استانداردهای گاهی چشمنواز سینمای نولان را دنبال میکند، و حتی ممکن است در مواردی از آنها پیشی بگیرد. اما تراکم داستانی آن به گونهای است که باید به توصیه یکی از شخصیتهای فیلم، سعی نکنید آن را درک کنید، بلکه باید آن را تنها احساس کنید.
تنت یک دستاورد سینمایی فکانداز، جاهطلبانه و جسورانه است که نقاط قوت کریستوفر نولان را در خود جای داده، اما فراموش نکنیم یک چنین اثر خاصی برای عالی خطاب شدن توسط بیننده عام بسیار پیچیده است. تنت نشان میدهد که هیچکس بهتر از کریستوفر نولان نمیتواند سینمای هوشمند، مهیج و بدیع را با سینمای بلاکباستری ترکیب کند، اما توجه به این نکته نیز مهم است که همیشه چنین ترکیبی نتیجه دلخواه را نمیدهد.
در بستر فُرم تنت یک فیلم ژانری سرحال است که با نمادهایی شبیه به جیمز باند گِره به سینمای علمی تخیلی خورده، در واقع فیلم از منظر فضاسازی بسیار شبیه به “Inception” است (یک فیلم سرقتی با چرخش علمی تخیلی) و با همان توضیحات مداوم علمی درون آن اثر.

تصور اصلی در اینجا این است که یک ماده معدنی نادر میتواند آنتروپی اشیا را معکوس کند. از نظر سینمایی این سوژه در حکم مکگافین فیلم عمل میکند و البته فهم آن برای بیننده عام نیز بسیار پیچیده است. حالا همین سوژه گیجکننده تبدیل به علتی میشود که میتواند باعث بروز جنگ جهانی سوم شود. اما سازمانی جاسوسی به نام تنت با پروتاگونیستهایش به دنبال حل این معما است.
به عنوان یک فیلم اکشن، “تنت” مانند یک جت جامبو غوغا میکند. در این میان سنگینی ابزارآلاتِ بزرگ، آن چیزی است که بیشتر به شما ضربه هیجانی میزند. کامیونها و کشتیها، توربینهای غول پیکر و هلیکوپتر، تودههای بتونی و بوئینگ 747 همه در التهابات این اثر ذوب شدهاند.
در نتیجه تنت یک فیلم به معنای واقعی کلمه سنگین است. هدایت عالی لحظات اکشن و مبارزات تنبهتن در تنت یک اتفاق نیکوست. همچنین به نحوه فیلمبرداری صحنههای اکشن نیز هیچ شکایت و ایرادی وارد نیست.

از زمان مشاهده راهرو چرخشی هتل در Inception، نولان و تیم بدلکاری او جسارت بیشتری پیدا کردهاند. بنابراین تنت پُر شده از صحنههای اکشن آدرنالینساز به سبک همان راهرو چرخشی. تنت یک بلاکباستر تمامعیار است که متکی به بدلکاریهای واقعی و تعقیب و گریزهای کُشنده است. همچنین از نظر بصری تنت بسیار حیرتانگیز است، فیلمبرداری با وضوح 70 میلیمتری توسط Hoyte van Hoytema یک لذت کامل برای دیدن است.
مانند سایر فیلمهای نولان، ترکیب صدا گاهی عالی و لحظهای پرخاشگرانه است، تا حدی که در صحنههای اکشن بیننده به جای تمرکز برتصویر، محو شنیدن صداسازیها میشود. البته چنین نکتهای همیشه چیز خوبی هم نیست.
خیلی از طرفداران سینمای نولان از همکاری نکردن هانس زیمر با او در تنت، نگران بودند. اما باید بگویم موسیقی متن لودویگ گورانسون برای تنت، به شکل ویژهای مطابق با استانداردهای هانس زیمر است. در واقع این یک موسیقی کلاسیک نولانی، برای مفهومی ترین اثر نولان است.
هرگونه بحث طولانی درباره طرح فیلم باید تا زمانی که افراد بیشتری آن را ندیدهاند، متوقف شود، اما فیلم مطمئناً از لحاظ بصری حماسی است.

اما مشکل فیلم تنت نیز در این جمله خلاصه میشود؛ تنت در حکم یک مکعب روبیک است که با حل شدن، چیزی بیش از پیچیدگی طراحی خاص خود نشان نمیدهد. نولان با این فیلم راه خود را در پیچ و خم تصورات پیچیده و ایدههای عجیبش گُم کرده است.
با گذشت سالها، کریستوفر نولان به طور فزایندهای به عنوان فیلمسازی شناخته شده که بین “یکی برای خودش” (The Prestige ، Inception ، Interstellar) و “یکی برای استودیوها” (بیخوابی، سهگانه شوالیه تاریکی، دانکرک) به صورت متناوب در حرکت بوده است. حالا به قول نولان تنت شخصیترین کار او تاکنون است. اما این جمله لزوماً تنت را منجر به بهترین فیلم او نکرده است.
مشکل فیلم نولان سرچشمه از پیچیدگی عجیب فیلمنامه آن میگیرد. وقتی شخصیتهای خود فیلم نمیتوانند کاملاً درک کنند چه چیزی در تنت در حال اتفاق افتادن است، از یک بیننده معمولی چه انتظاری میرود؟! داستان پُر پیچ و خمِ Tenet باعث میشود Inception در مقایسه با آن یک تریلر اکشن ساده به نظر برسد.

با تماشای فیلم متوجه میشوید درک بیشتر آنچه در Tenet اتفاق میافتد غیرممکن است. خود من بعد از تماشای فیلم دو روز است که در حال مطالعه قانون دوم ترمودینامیک و مباحث مربوط به پیکان زمانی هستم. (این اتلاف وقت بود) من در یک روز دو بار فیلم را تماشا کردم، به امید این که بازدید دوم به درک من کمک کند.
اما با تمام این اوصاف، مطمئن نیستم که بتوانم اتفاقات تنت را با جزئیات کامل برای شما توضیح دهم. برای مثال شما در درک معنای تنت، هم نیاز به وارونگی زمان دارید و هم ندارید. حتی اگر شما مانند یکی از شخصیتهای داخل فیلم فوق لیسانس فیزیک هم داشته باشید، به احتمال زیاد برای پیروی از طرح تنت بازهم تلاش خواهید کرد.
یکی دیگر از مشکلات فیلم غیرقابل درک بودن دیالوگها است. برای فیلمی پیچیده چون تنت، که در آن هر جمله و کلمه برای درک فریبکاریهای متراکم فیلم مهم است، عدم ارتباط با شخصیتهای فیلم، یک نکته منفی بزرگ در قصه پردازی محسوب میشود. در برههای از یک فیلم دو و نیم ساعته، باید بدانید که در آن چه خبر است. نیاز به شناختن مخاطرات و اهمیت دادن به چگونگی پیش آمدن یا نشدن شرایط مهم است. اما تنت نولان چنین چیزی ندارد و در لحظاتی خسته کننده میشود.

حداقل آثار قبلی نولان چون میان ستارهای و تلقین که به فضای تنت میخوردند و با مولفه زمان بازی میکردند، دارای یک هسته متحرک احساسی بودند. اما تنت به شدت فاقد چنین موضوع بزرگی در دل تعاملات خود است. برای مثال اولی ماهیت زمان را از طریق یک ادیسه فضایی و داستان پدر و کودکی کاوش میکند که برای بیننده جذاب است، و در دانکرک او از زمان استفاده میکند تا یک تجربه ناخن جویدن کاملاً هیجانی از پروسه نجات بسازد.
آنچه باعث شده نولان به عنوان یک کارگردان محبوب شناخته شود، این است که او به طرز منحصر به فردی دامنه فیلمهای پرفروش و پیچیده را مخلوط کرده، آنهم بدون از دست دادن هسته انسانی داستان هایش. این همان چیزی است که باعث میشود اثری مانند تلقین ارزش تعامل و دیده شدن را داشته باشد. چرا که برای شما مهم است این شخصیتها چه کسی هستند، کجا میروند و غیره.
اما نولان با تنت فیلمی پیچیده با ایدهای جالب ساخته که هیچ فرصتی برای توسعه ارزشمند شخصیت یا داستانی که عمق قابل توجهی داشته باشد ندارد.
خرید بهترین تلویزیونها از دیجیکالا
جان دیوید واشنگتن به معنای واقعی کلمه “قهرمان داستان” نامیده میشود (اسمی که هرگز به آن ارجاع نمیشود)، او قهرمانی سنتی است، زیرا به راحتی مایل است جان خود را فدای دیگران کند. اما این همه چیزی است که نقش او ارائه میدهد. در واقع تمام وقت این قهرمان صرف نجات جهان میشود و بیننده با او به عنوان یک انسان هویتدار ارتباط برقرار نمی کند.
رابرت پتینسون نیز یک شخصیت فرعی لذتبخش است، اما او نیز دارای یک هویت و شناسه شخصیتی درست نیست. هیچ چیز دیگری به غیر از مأموریت و رفت و برگشت خوبی که به یک دوستی محکم تبدیل میشود، برای این دو شخصیت وجود ندارد. شاید عمیقترین شخصیت تنت الیزابت دبیکی و قوس شخصیتی پیرامون او باشد. اما به معنی واقعی کلمه بازیها خوب است اما شخصیتها نه.
شاید صحنههای اکشن تنت از نظر هیجان و خلاقیت بینظیر باشد، واشنگتن، پتینسون و دبیکی همگی درخشان باشند و داستان آن چنان پیچیده و چالش برانگیز باشد که سالها در مورد آن بحث شود، اما هویت و احترام یک اثر برای بیننده مهمترین دارایی یک فیلم است. چیزی که تنت نولان خیلی آن را ندارد.
هیچ واقعیتی در مورد اینکه جناحهایی که در فیلم مشاهده میکنیم چه کسانی هستند یا اینکه چرا آنها به هر چیزی اهمیت میدهند، در تنت وجود ندارد. در واقع نولان با تنت به ما میگوید: “درِ مغز خود را بِبَند” و تنها به تصاویر تماشا کُن! همینُ بس. تنت بلندپروازانهترین پروژه کریستوفر نولان در سطح مفهومی است، اما او در جایی از مسیر تولید تنت فراموش کرده که برای چه کسی آن را میسازد.

بینندگان نمیتوانند دیالوگ های تنت را به طور کامل درک کنند و احتمالاً در تلاش برای درک طرح پیچیده آن نیز همین مشکل را دارند. اما این آزمونِ ریاضی فیزیک دشوار، یک اکشن مسحورکننده است که میتواند بیننده تنت را امیدوار کند. در مجموع این بینندگان هستند که باید تصمیم بگیرند آیا از معمای داستانی متراکمی که نولان برای گره گشایی برای آنها ایجاد کرده لذت میبرند یا خیر.
پیچیدگیهای فیلم جدید کریستوفر نولان واقعا زیاد است و اساسا مفاهیم موجود در آن به خودی خود هر فردی را گیج میکنند. در نهایت امیدواریم این مقاله از ایان ساندوِل تا حدی به درک و بینش بیشتر شما از وقایع تنت کمک کرده باشد.
بیشتر بخوانید:
?دردو برشما دوستان مهربان و گرامی
، من این فیلم رو به درخواست دوست خوبم که از کاربران ویجیاتو هم هست تماشا کردم و ازم خواسته شد که دریافت از این را حاصل کنم:
بینش لازمه هرچیز است،
مطالب دوستان مطالعه شد،همه دوستان جامع توضیح دادند و صاحب علم بودند. و نتیجه حقیر اینست که فیلم کاملا روانو قابل فهم است ،دوستانی که به هر دلیل متوجه و اگاه فیلم نشدند،تلاشی کوچک کنند و علمشان را تا مباحث اراعه شده در این فیلم برسانند، وکافیست نگرششان رو عوض و با زاویه دید بهتر تماشا کنند، نگرش.
جالب بود،دقایقی از روزم را به خود گرفت..
✋توجه
اما نکته بنده فراتراز این فیلم هست،
هر انچه تا به امروز علم و تکنولوژی کسب کرده این جهان،وتا جایی که به تکامل برسد (۱۰سال،۱۰۰سال، ۱۰۰۰سال و… گذشته و اینده) هیچ است و
قطره ایست در دریا..
انسان فراتر ار از انسان است?
اخر فیلم ، اونی که در رو باز کرد و حتی تیر هم خورد ، نیل بود درسته؟
سلام. بعضی از دوستان سعی کردن از نظر علمی توضیح بدن. البته بعضی هم به استناد خود فیلم گفتن فقط حسش کنید.
در حقیقت توضیح علمی این فیلم چندان پیچیده نیست. میخوام تلاشمو بکنم که این تحلیل رو ساده بیان کنم.
اول : آنتروپی یعنی بی نظمی. یعنی فرض کنید توپی رو شوت میزنین، توپ از حالت سکون حرکت میکنه و از شما دور میشه. آنتروپی اون رو اگه بر عکس کنین، در واقع توپ به سمت شما میاد و شما توپ رو میگیرید. دقت کنید نگفتم شما مجدد توپ رو برعکس شوت میکنید. شما میگیرید.
چند تا مثال دیگه، سنگ رو پرتاب میکنید و برعکسش سنگ رو میگیرید. یا پاتونو میذارید تو چاله آب و برعکسش پاتونو از چاله آب بر میدارید.
دوم: مفهوم زمان.. برای موجودات سه بعدی یعنی ما، زمان همیشه یه مفهوم خطیه.. یعنی همیشه به سمت جلو حرکت میکنه. ما هرگز بر نمیگردم به زمانی که در گذشته داشتیم.
ولی اینجاست که نولان خلاقیت نشون میده و میگه با تلفیق زمان و آنتروپی میشه برگشت به گذشته.
این برگشت به این صورته که فرض کنید شما در زمان خودتون و با آنتروپی کل دنیا به سمت جلو حرکت میکنین. یعنی همین زندگی الان.
اون دستگاه تو فیلم فقط میتونه آنتروپی شما رو عکس کنه و در نتیجه شما بر عکس آنتروپی دنیا به سمت جلو میرید. خب واضحه که اگه از یه اتاق شیشه ای یه نفر با دو آنتروپی به خودس نگاه کنه، حس میکن طرف مقابل داره بر عکس حرکت میکنه و اگه کسی که معکوس شده این کار رو تا ۲ هفته ادامه بده، میرسه به جایی که طرف مقابل دو هفته پیش بوده.
نکته اینجاست که اختلاف سن فرد عادی و معکوس شده در این مثال ۴ هفته هست. یعنی فرد دو هفته رفته جلو و معکوس شده و دوباره با معکوس رفته جلو و رسیده اینجا. دقت کنید نمیگم برگشته. میگم با آنتروپی معکوس رفته جلو.
بنابر این دو تا نکته متصوره.
یک : اگه معکوس شدی برای برگشت به آنتروپی جهان، باید دوباره بری تو دستگاه.
دوم : وقتی معکوس میشی در یک جغرافیای مشخص، دو تا از خودت با زمان های مختلف وجود دارن. تو سکانس فرودگاه در واقع سه تا واشنگتن وجود داشت.
یکی میخواست برسه به مرکز پنتاگون که ببینه اونجا چیه، یکی میخواست الیزابت رو ببره تو دستگاه برای درمان و یکی داشت الیزابت درمان شده رو از فرودگاه خارج میکرد.
هر سه واشنگتن داشتن مسیر زمانی خودشون رو به سمت جلو میرفتن و سن ها شون متفاوت هست ولی در یه موقعیت جغرافیایی حضور دارن. بنابر این اگه در مسیر زمان خودشون به واشنگتن معکوس شده نگاه کنن میبینن که داره بر عکس حرکت میکنه.
برای درکش بهتر کافیه با یه خودکار یه خط مستقیم بکشین و خودکار رو از روی صفحه بر ندارین، از انتهای خط و با فاصله کم جهت رو ۱۸۰ درجه برگردونین و موازی قبلیه خط رو ادامه بدین و دوباره معکوس کنین و موازی دو تا خط قبلی خط سوم رو ادامه بدین . تقریبا زیگزاگ.
بنابر این در این شکل جایی وجود داره که شما ۳ تاخط رو میبینید. هر کدوم زمان متفاوت خودشون رو دارن ولی در یک برش.
امیدوارم کمک کرده باشم.
فک کنم نولان کلا عاشق مفهوم زمانه و کتاب تاریخچه زمان استیون هاکینگ هم از کتابهای مورد علاقه ش باشه.
چون تو اون کتاب هاکینیگ ذکر میکنه که زمان به ۳ دلیل یک طرفه ست
۱ – جنبه ترمودینامیک
۲ – جنبه حافظه ی انسان
۳ – جنبه کیهان شناسی (گسترش جهان با گذر زمان)
در مورد گزینه ی ۱ که همین فیلم tenet رو ساخته
در مورد گزینه ی ۲ هم که هممون فیلم memento رو به یاد داریم
احتمالا فیلم بعدیش تو این ژانر در موردگزینه ۳ ساخته بشه.
فقط یک جمله به دوستان در مورد دیدگاه هایی که ارائه دادن
این فیلم پر از کد آقای نولان برای هدف خاصی ساخته شده
برای درک این موضوع …لازمه
در این فیلم دنبال باور عامیانه فیلم نباشید
به دنبال ریشه ی علمی آن باشید .
بعضی از نظرات رو خوندم و واقعا شوکه شدم!!! بگذریم. چیزی که جا افتاده در دیدگاه طرفداران سینمای نولان(که خودم جزوشونم) و توی این مقاله تا حدودی بهش اشاره شده اینه که فیلمهای قبلی نولان نه تنها لایه لایه بودن بلکه طوری ساخته شده بودن(و این معجزه این آدمه به نظرم) که دوست داری باز نگاهش کنی. خیلی فیلمهای پیچیده ساخته شدن ولی همشون یه نقطه مشترک دارن: مایلی بعد از اینکه فیلم رو دیدی بری گوگل سرچ کنی و ریویوو بخونی. من شخصا با فیلهمای قبلی نولان همچین حسی نداشتم. اتفاقا برعکس اصلا دوست نداشتم ریویو بخونم دوست داشتم فیلم رو چندین بار ببینم. فرمولمم این بود، دو بار پشت سر هم و دو سه بار با اختلاف زمانی چند ماهه فیلم رو میدیدم. اما این فیلم نولان، با توجه به اینکه فوق لیسانس مکانیک هستم و عاشق فیزیک و توی ١٧ سالگی درک درستی از نسبیت عام انیشتین پیدا کردم، اصلا حس اینکه دوباره فیلم رو ببینم ندارم. حس بدی دارم. حس میکنم فیلم اینتراستلار و اینسپشن به دهن نولان مزه کرده و رفته پیش فیزیکدانها و پرسیده از نظر تئوری های موجود چی از همه پیچیده تر میتونه باشه. چند تا رو شنیده و بعضی هاشونو تفهمیده و اینو فهمیده و بعد نشسته فکر کرده که خوب چطور میتونم کاری کنم که مخ مخاطب گیرپاچ کنه!!! این فیلم ذاتا پیچیده نیست بلکه پیچیده شده انگار و این منو اذیت میکنه. به نظر من این نولانی ترین فیلم نولان نبود. و به قول نویسنده این مقاله واقعا نولان فراموش کرده انگار که اصلا واسه چی داره فیلم میسازه. اصلا بحث درک مفاهیم فیلم نیست. کسانی که ادعا میکنن فیلم رو فهمیدن ببخشید واقعا مضحکه حرفاشون. یه استادی داشتیم حرف زیبایی زد توی دوره کارشناسیم. گفت شاید تو کل تاریخ بشر ١٠ نفر معنی واقعی انتروپی رو درک نکرده باشن. به نظرم این فیلم از مدار اینترتین و سرگرمی و همینطور از مدار یک فیلم علمی خارج شده. حتی الهام بخش هم نیست(مثل اینسپشن که توصیه میکنم حداقل ١٠ باز ببینینش. اگر فکر میکنین فهمیدین اشتباه میکنین!!!! موضوع اصلا چیزی نیست که توی فیلم میبینید. من بار ۵ یا ۶ ام تازه فهمیدم چرا کلمه اینیپشن انتخاب شده برای اسم فیلم. اصلا موضوع یه چیز دیگست که میتونین توی دنیای واقعی ازش الهام بگیرید) این فیلم فقط برای اینه که نولان بگه عجب ادم خفنیم!!! همین.
خوب ببینید دوستان برخی یکم تند روی میکنن و میگن که اونایی که نفهمیدن برن تست هوش بدن این حرف شما اشتباهه چون به واقع این فیلم یک فیلمی بود گنگ و این رو در سایت های خارجی هم برید متوجه میشید و اصلا اصل فیلم هم بر این بوده ک سعی نکن حتما درک کنی فقط حس کن !! ولی من ی سری توضیحات بدم شاید خوب بود براتون
اینده دنیا به سمتی رسید که دیگ زندگی کردن رو به جلو سخت شد به دلیل انواع مشکلات پس باید زندگی برعکس بشه و رو به عقب !! ک ی دانشمندی این تکنولوژی رو ساخت ولی بدلایلی نخواست کسی اینکارو کنه چون یکسری پارادوکس وجود داره به هر حال که اگر گذشته رو نابود کنیم ( گذشته ی حال ن گذشته ی اینده در این قسمت ماجرا البته بطور کلی مشکلی نیس) خوب چطوری ما در اینده هستیم ؟ یکم جلوتر باز این رو توضیح میدم خدمتت بگم به هر حال هدف این بود که زمان برعکس بشه و در واقع ایندگان باید رو به عقب که برای خودشون به رو جلو محسوب میشه زندگی کنن –دوستان دقت کنید انتروپی یعنی بی نظمی و طبق فیزیک هر چه زمان به جلو بره بی نظمی بیشتر میشه مثلا یک جسم بیفته انتروپی ایجاد میشه حالا دقت کنید وقتی زمان رو به عقب حرکت کنه در واقع انتروپی کم میشه !!! و این در درک شما برای اشیا خوبه !! دوستان زمان سه حالت داره همین عادی ک الان هست ی مورد دیگر اینکه زمان سریع باشه که در واقع ما به اینده میریم مثلا اگر من بتوانم با سرعت نور یک هفته به فضا برم و بیام بر روی زمین صد سال گذشته !! حالت سوم این هس زمان کند حرکت کنه ک در واقع ما به سمت گذشته حرکت میکنیم !! حالا وقتی این زمان به سمت گذشته حرکت کنه و هر چه بیشتر در هم تنیده بشه به یک نقطه ای میرسه که نابودی ایجاد بشه یعنی دقت کنید من نباید به گذشته ی خودم برخوردی داشته باشم ( نباید پوست رو لمس کنم ) دوستان ی چیز جالبتر که من متوجه شدم قضیه همین سوالمون این بود ک اگر ایندگان گذشته رو نابود کنند چطور میشه خودشون در اینده باشن !!!! مثل اینکه نولان داره میگ : دو راه برای برگشت به گذشته وجود داره یکی اینکه زمان کند بشه یکی اینکه زمان وارونه بشه در اولی زمان کند میشه ولی رو به جلو هست دقت کنید در اینصورت ایندگانی نیست اگر گذشتگان نابود بشن ولی در صورت بالعکس شدن زمان در واقع چون جهان داره از سمت اینده به گذشته برمیگرده ولی برای ایندگان خودشون حرکت رو به جلو محسوب میشه در اینصورت کشتن افراد به ضرر ایندگان نیست این موضوع مهمیه !!! چون زمان گذشته رو به جلو حرکت نمیکنه کلا زمان داره وارونه حرکت میکنه حالا با هر سرعتی — بعضیا میگن نیل چرا ماسک نزد در واقع نکته ی ماجرا اینه وارونگی زمان که با برعکس بودن انتروپی همراهه متفاوت هس با اینکه به گذشته برگردیم که زمان رو به جلو حرکت میکنه البته قبول داریم که زمان خیلی کند تر حرکت میکن در نهایت سعی کن حس کنی فیلمو — دوستان خیلیا این فیلم براشون نامفهومه ولی قصه شون شبیه همون خیاط و پادشاه و لباس حلال زاده هاست ! با تشکر
به نظر من یه فیلم خوب از دنیای سینما فیلمیه که بتونه مخاطب رو به چالش بکشه . این فیلم این کار رو کرد. با خلق صحنه های جذاب و تخیلی مخاطب رو به چالش و فرو رفتن در داستان فیلم می کنه.
فیلم زیاد پیچیده نبود که اینقدر دوستان پیچیده اش کردید و بحث های فلسفی می کنید.
۱- با توجه به سکانس اولیه که نقش اول میمیره با خوردن قرص و میره کما و بعد به دنیا باز میگردوننش و … نشون میده که حتما یه تنت ۲ ای هم است که تکمیل کننده سکانس های نامفهوم تنت ۱ باشه.
۲- نولان با خلق سکانس های علمی تخیلی که بر اساس فرضیات سفر در زمان و مشکلاتی که فرضا شاید برای ادم به وجود بیاد فیلم رو جلو برده و اینکه با کنار هم گذاشتن سکانس های ابتدایی تا حدود زیادی داستان فیلم رو می فهمید.
۳- بعدشم برای به چالش کشیدن ذهن ها رفته سراغ همون داستان “اول مرغ بود یا تخم مرغ ” که تهش میرسه به یه دایره که هی همینطوری میری جلو و به نقطه ی اولت میرسی.
با توجه به نحوه پایان بندی تنت قطعا دنباله داره بنابراین مشکل شخصیت پردازی وجود نداره این که ما اطلاعاتی از قهرمان نداریم و نمیدونیم کیه و از کجا اومده بخاطر ضعف شخصیت پردازی نولان نیست بلکه بخاطر اینه که داستان از وسط ماجرا شروع میشه و شخصیت واقعی قهرمان یجایی تو اینده و احتمالا تو تنت بعدی برای ما فاش میشه و خودش رو نشون میده.مشکل اصلی ضغف بازیگری واشنگتنه.انقدر ماست و ربات گونه فیلم و بازی کرد که من منتظر بودم اخر فیلم بفهمم اون ی ربات انسان نماست که هوش مصنوعی قوی داره و فرستادنش تا دنیا رو نجات بده و از دور کنترل میشه.البته الیزابت دبیکی و رابرت پتینسون نقششونو خوب ایفا کردن و در حد انتظار ظاهر شدن
نولان نمیخاد فیلمش یکبار دیده بشه اون میخاد مخاطبش چندین بار فیلمو تماشا کنه خود فیلم یک نمونه الگوریتم سفر در زمان هست اگه بار دوم ببینید متوجه میشید و بار سوم هم همینطور.اگه از آخر به اول هم ببینید بازم داستانش جذابه.حتی اگه راجب شخصیت هاش فکر هم کنی پازل های جدیدی به فیلم اضافه میشه که خودت باذهنت حلش میکنی مثلا پسر اون تاجر اسلحه جزو آیندگان هست و باز هم پارادوکس پدربزرگ! این فیلم علاقه مندان به فیزیک رو به وجد میاره!
حالا همه بحث های فیزیک که شده به کنار کاری با اونها ندارم ولی مثلا صحنه ای که با چهار تا کامیون و ماشین آتش نشانی میرن اطراف ماشین حمل که توسط پلیس اسکورت میشه چرا انقدر مبتدی ساخته شده. پلیسا همینجور صبر میکنن تک تک کامیونا بیان دورشون اونها هم اصلا متوجه خطر نمیشن به راهشون ادامه میدن. پلیس ایرانم اگه بود دو تا ماشین میومد کنارش میفهمید یه حرکتی میزد. چنتا ازین صحنه های مبتدی داشت که از همچین فیلمی بعید بود.
دیشب دیدم این فیلمو فوق العاده بود واونقدرها که تعریف منفی پشت فیلم بود که نامفهومه اصلا اینطور نبود درسته داستان کمی پیچیدس ولی کاملا قابل درکه اون منتقدین عزیزی که براشون هضم داستان مشکله یه تست آی کیو بدن احتمالا زیر ۷۰ باشن .
به نظرم فیلم جذابی بود…واقعیتش من زیاد سعی نکردم درکش کنم فقط سعی کردم از فیلم و پیچیدگی هاش هرچند نامفهوم لذت ببرم….یکی از دوستانم در مورد تنت میگفت یا ما خیلی کندذهنیم یا نولان خیلی نابغه ست یا هم ما کندذهنیم هم نولان نابغه ست به هر حال قضاوتش با شما…آثار نولان رو من خودم خیلی دوست دارم نمیدونم یه سبکیه، خاص برای من، لذت بخش، سبک روایت داستانشو دوست دارم و نقدی هم بر فیلم تنت ندارم اما از نگاه یک بیننده عام (خودم رو عرض میکنم) به نظرم آقای نولان اگه یکم بیشتر مراعات ذهن من مخاطب عام رو میکرد بهتر بود و از پیچیدگی های داستان تا حدی می کاست احتمالا لذتش چندین برابر هم میشد البته شاید خود کریسوفر نولان هم از قصد میخواسته این پیچیدگی ها وحود داشته باشه و شاید فکر میکرده این باعث جذاب تر شدن اثر میشه و یا شاید هم با اینکارش از ما میخواسته فیلم رو دفعات دیگر با دقت بیشتر تماشا کنیم به هر حال نمیشه فهمید در ذهن ایشون جی میگذره اما به نظرم کارگردان و نویسنده باهوشیه و احتمالا هیچوقت از ما نمیخواسته که در مسائل علمی پیچیده ای مثل تنت تفکر عمیق کنیم و شاید پاسخ ها همه در فیلم نهفته باشه به هر حال کسی نمیدونه اما من مطمئنم برخلاف دوستانی که دنبال تئوری های علمی رفتند کریستوفر نولان هیچوقت این فیلم رو برای عده ای خاص با فهم علمی نساخته و فارغ از پیچیدگی هاش برای همه ساخته شده لذا توصیه میکنم زیاد دنبال نظریات علمی نگردید و احتمالا در فیلم نکاتی نهفته ست که کسانی که شاید چندین بار تماشا میکنند این اثر رو متوجه بشند؛ در مجموع به نظرم فیلمی بود که میشد ازش لذت برد و تماشا کردنش رو به دوستانی که ندیدند توصیه میکنم
فیلم بسیار زیبایی بود و من خیلی از دیدنش لذت بردم و این تنها فیلم غیر آبکی بود که داخل این چند سال دیدم
کسانی از اورریتد بودن نولان میگن که از سینما اندازه یه سر سوزن چیزی نمیدونن. طرف تمام شناختش از مفهوم سینما چهارتا فیلم روشنفکر بازی اروپاییه که رو مانیتور لپ تاپ یا گوشیش دیده بعد برای ما تز میده.
نولان قطعا از بهترین کارگردان های نسل خودشه (اگه بهترین نباشه) و یکی از بهترین کارگردان های تاریخ سینما.
اسم چندتا کارگردان بیارید که مثل نولان حتی یه فیلم بد هم تو کارنامشون نیست (با سطح شناخت و سلیقتون کار ندارم و حقیقت برام ملاکه) اسم بیارید … اسم زیر ده نفر رو فقط میتونید بیارید که نولان هم یکی از اون هاست بعد بازم بعد از شخصیت پردازی شاهکار سه گانه بتمن و استفادش از کهن الگو ها تو ژانری که کسی فکر نمیکرد اصلا بشه به اون شکل باز یه عده میگن شخصیت پردازی بلد نیست!!!!!
Kill me god
با شروعی مهیج ،تقریبا مبهم ؛ابتدا گفتم عه هنرپیشه چه خوش شانسه ! بعد مشخص شد که نجات اون ماجرایی دارد. زیاد به جزییات نمی پرداخت و هنوز برام نامشخص هست که چطور این پدیده انعکاس به وجود آمده اصلا محرک این پدیده و نحوه ی استارت(شروع به کار کردن یعنی یهویی منعکس بشی معلوم نبود).بعضی جاها به اکسیژن نیاز داری و در بعضی جاها نه!به نظر من فیلم سینمایی به هر حرکتی که در آن صورت میگیره باید دلیل منطقی داشته باشه(منطق بیننده را جذب کنه)!بایستی این فیلم ،مینی سریال می بود چون هنوز داستان تمام نشده.>
با این رفتاری که باهامون میشه انصافا حقشه همه نولان فن های واقعی کمپلت بحث های سایت های سینمایی داخلی رو تحریم کنن و یه سایت یه دست فقط مخصوص بررسی سینمای نولان و واسه طرفداراش ساخته بشه. حتی اگه یه چیز پرتعصب و مبتذلی مثل اسپایدی هم از آب دربیاد هم باز اشکال نداره حداقلش اینه که مال خودمونه و دیگه اراجیف هیتر های افراطی رو نمیخونیم. اونور که صدای انتقاد های همه رو هم خفه میکنن خبر گذاشته درباره انتقاد تند نولان از اچ بی او مکس طرف برگشته کاملا منطقی از ایستادگی درست و مردونه نولان برای نجات سینما در مقابل امثال دایناسور سینما و اون یکی کارگردانه که یه زمانی خوب بود ولی دیگه نیست دفاع کرده که جفتشون هم اتفاقا از نابودی سینما و نیاز به نجاتش دم میزنند بعد برای نتفلیکس فیلم میسازن! یکیشون گفته مگه از استریم پخش شه از هنرش کم میشه؟! عزیز من تو به نقاشی نمیگی گالری ولی به فیلم میگی سینما. صددرصد اهمیت داره فیلم کجا پخش میشه. نتفلیکس هم سینما نیست. یه عده هم یه لفظ “بلاک باستر” رو یاد گرفتن میخوان باهاش بزنن تو سر فیلم های نولان. بلاک باستر یا غیر بلاک باستر فیلم نولان خدمت بزرگتری به سینما بوده تا فیلم اون بابابزرگی که دیپ فیک های یوتیوب از جلوه های ویژه گرون فیلم تلویزیونیش بهترن. همون جلوه ای که کلی پول بابتش هدر رفت و جالبه که فن بوی هاش دارن از تصمیم منطقی استودیو ها واسه تأمین نکردن بودجش (که کاملا درست بوده) واسه مظلوم نمایی استفاده میکنن!!! باید تحریم کنیم اینجوری نمیشه
فیلم را الان دیده ام به نظر من شاهکار دیگری از نولان است و بعدها راجع به این فیلم بسیار بحث خواهد شد اصلا این ایده معکوس زمان دیوانه کننده و صحنه های اجرای معکوس دیوانه کننده تر
تو شاهکاری کریستوفر
خداییش نمیشه خلاقیت نولان رو تحسین نکرد
این بشر ذهن اورژینالی داره
اصلا همین که یه فیلم بتونه اینقدر جدل ایجاد کنه و بیننده کنجکاو رو مجبور به دیدن چندباره و تحقیق درباره موضوعات فیلم بکنه یعنی کار خودشو کرده. به نظر من یکی از بهترین ساخته های نولان بود که بعدها تبدیل به یک اثر مرجع تواین ژانر میشه. در مورد ایراد شخصیت پردازی هم به نظرم کاملا تعمدی از سوی نولان موضوع فیلم در کنار محتوای بصریش نسبت به شخصیت ها و کلا درام فیلم چربش داشت و این کار رو بیشتر برای مخاطب خاص خودش ساخته بود تا مخاطب عام. من که به شخصه دیدن دوباره یک فیلم برام سخته از دیدن دوباره این فیلم به شدت لذت بردم
ایرادات و انتقادات برخی منتقدین و کاربران در ایران به نولان و تنت :
.
فیلم شخصیت پردازی نداشت
.
فیلم احساسی نبود
.
فیلم اکشن نداشت و اگه داشت ضعیف بود
.
فیلم خیلی پیچیده و نامفهوم بود
.
فیلم اصلا علمی و دانش بنیان نبود
.
فیلم رو دیدم نفهمیدم ، واقعا افتضاح
.
فیلم رو نصف دیدم حوصله م سر رفت ، خیلی بد
.
فیلم رو اصلا ندیدم احتمالا مزخرف
.
مخلص کلام : نولان تو نمیدونی چی ساختی ما میدونیم تو چی ساختی … و امید است با اندوخته های ما به رستگاری برسی ،،، آمین
چه اسطوره ایه این نولان انصافا
شیر مادر حلالش
تو این ۵۰ سالی که از خدا عمر گرفته چندتا از فیلم های فوق محبوب میلیون ها نفر رو در جهان ساخته و هنوزم به کارش ادامه میده
تنت هم شاهکار دیگری بود در کارنامه این بزرگ مرد
بنظر من چند تا باگ داشت فیلم اگه کسی راهنمایی کنه ممنون میشم:
یکی از قوانین فیلم این بود کسانی که از آینده به حال میومدند باید از ماسک اکسیژن استفاده میکردند در حالیکه الیزابت در بخش آخر فیلم وقتی که میاد تو کشتی و کنت و میکشه از آینده اومده بود ولی ماسک استفاده نمیکرد و قسمت پایینی فیلم که پریا رو تو ماشین میاد واشینگتن بکشه اینطور که معلوم بود از آینده اومده بود و باز ماسک نزده بود و اگر از آینده نیومده بود چطور همان لحظه که تماس گرفت الیزابت این متوجه شد؟!
چه قدر نقدتون مبتدانیه و بد هست . غرق در یه داستان پر پیچ و خمه نولان که نه هدفی داشت نه میشد ازش نتیجه ای گرفت . فیلم رو به شدت هایپ کردید
فیلم خوبی بود
ولی از اون دسته فیلم هایی بود که مخاطب خاص خودشو داره
برای مثال کسی که بیشتر فیلمایی که میبینه فیلمای درام هست طبیعتا نمیتونه با این فیلم به خوبی ارتباط برقرار کنه
یکی از دلایلی که باعث شد فیلم مثل کارای قبلی نولان نشه به نظرم شخصیت پردازی ضعیف بود
مثلا دیوید واشنگتون اصلا خانوادش کیه ، چجوری وارد این کار شده
یا مثلا سکانس اخر که میخواست با نیل خداحافظی کنه تقریبا میخواست گریه کنه ولی به رابطه ی دوستی بین اونا خیلی کم بها داده شده بود
و همچنین آشنایی کم بیننده با موضوع داستان
برای مثال اگه ما به فیلم inception نگاه کنیم
کاب (دیکاپریو) وقتی میخواست آدرین (پیج) رو بیاره تو گروهشون
به طور کامل نحوه کارو بهش توضیح داد و اونو تو چند تا از خواب ها برد
و همین اموزش کاب به ادرین باعث میشد بیننده بیشتر با ایده داستان ارتباط برقرار کنه ولی تو تنت همچینی چیزی نبود
و همونطور که تو نقد گفتین نولان فراموش کرده بود که داره برای بیننده فیلم میسازه
در کل فیلم خوبی بود ولی ایده داستان پتانسیل پتانسیل بیشتری داشت
در کل فیلم خوبی بود
اما اگه خیلی علمی بهش نگاه کنیم یه ایراد بزرگی داشت که نولان بهش دقت نکرده بود. ما میدونیم که نور یا به اصطلاح همون فوتون ها که خاصیت دوگانه دارند (که اینجا وقت نمیشه خیلی در موردش توضیح داد) سرعت مشخصی دارن و به این معنا هست که حداقل با توجه به علم امروزمون جهت دارن. خب نکتش همینجاست که اگر شما معکوس بشین و قدم در دنیای معمولی بذارین از دید شما دیگه اجسام پرتو های نور رو باز تاب نمیدن ،بلکه جهت نور معکوس شده و پرتوها از محیط جذب اجسام شده و در نهایت همه به سمت منشا نور (مثلا خورشید) بر میگردن. پس شما که معکوس شدین عملا هیچی رو نمیتونین ببینین مگر اینکه مثلا یه منبع نور معکوس شده هم با خودتون ببرید. بعدشم تازه ما نمیدونیم که اگه پرتوهای نور برعکس شده به اجسام معمولی بخوره چه اتفاقی ممکنه بیفته …
برای بار سوم هم امروز دیدمش
فیلم قطعا یه شاهکاره. نوشتن همچین فیلمی و ساختش قطعا کار هر کسی نیست همونطور که ساخت اینتراستلار و اینسپشن کار هر کسی نبود و همونطور که تبدیل پدیده ای مثل بتمن در ژانر ابرقهرمانی که زمان خودش کسی جدی نمیگرفت به یه شاهکار حماسی و قابل لمس سینمایی کار هر کسی نبود. همونطور که هر کسی نمیتونه تو سی سالگی فیلمی مثل ممنتو بسازه.
تنت هم به مرور زمان بعد از اینکه توسط مخاطب ها درک بشه به جایگاه خودش میرسه و طرفدارهای خودش رو خواهد داشت درست مثل پرستیژ. امکان نداره از این به بعد کسی چنین فیلم با چنین اکشنی بسازه و اسم تنت نولان نیاد.
امتیاز پایین فیلم در imdb هم بخش قابل توجهش بخاطر مشکلی هست که صدای فیلم داشته و برخی ها گفتن حتی میکس صدای فیلم در سینماهای مختلف باهم تفاوت داشته و تو بعضی سالن ها خیلی بلند بوده و بعضی جاها نرمال وگرنه قطعا امتیاز این فیلم هم باید بالای ۸ باشه البته از عزیزانی که هنوز موضوع ساده ای مثل اینکه کی اول فیلم پروتاگونیست رو نجات میده رو نفمیدن نمیشه انتظار درک داشت.
یکی بگه چرا نشون نداد اون اول فیلم که تو اکراینن یه نفر معکوس شده میاد جون قهرمان داستان و نجات میده ولی نشون نداد کار کی بوده؟
فیلم قشنگ و در عین حال متفاوتی بود مثل تموم فیلمهای نولان بود ولی سرتا پا تناقض بود…
برخلاف میان ستاره ای که به زور هم نمیشد یه تناقض با فیزیک رو توش پیدا کرد این فیلم سر تا پاش نقض قوانین نسبیت بود!!!
بابا انقدر هم پیچیده نبود نمی دونم تا سال چندم تحصیل کردین ولی همه قانون های پایه شیمی و فیزیک بود دیگه
من بعد از دیدن فیلم و کلی خوندن نقد به این نتیجه رسیدم که نباید سعی کرد درک کرد فیلمو بار اول با تمام دقت هر صحنه رو چند بار دیدم تا بفهمم چخبره اما در نهایت هیچ و بار دوم فقط سعی کردم از فیلم لذت ببرم و واقعا صحنه های معکوس شاهکار بودند نمیتونستم باور کنم اینا واقعی هستن
بقول همین دوستمون که توی نقد نوشته فیلم رو احساس کنید برای درکش تلاش نکنید
با سلام
نقد و بررسی فیلم هایی مثل تنت که ساخته شخصیت بزرگ و اندیشمندی مثل کریستوفر نولان هست واقعا کار هرکسی نیست.من خودم چندین فیلمشو دیدم و واقعا از بسیاری از کارهاش لذت بردم و روزها ذهنمو مشغول کرده بودند.
ذهن نولان یک ذهن درگیر با مفهوم فضا ،زمان و چالش مفهومی کردن اون برای مخاطبه.
خیلی از ماها تا قبل از دیدن ساخته های نولان علی الخصوص اینسپشن درکمون از فضا زمان در حد ریاضی و فیزیک دبیرستان بود اما بعد از دیدن این فیلم و یا اینتراستلار ( که شخصیت اصلی برای اولین بار به درون یک سیاهچاله نفوذ می کنه و زمان رو خم می کنه و به گذشته خودش بر می گرده ) هیچ نظر و تئوری ای نسبت به سفر بدرون یک سیاهچاله نداشتیم اما نولان برای ما یک تئوری روشن و زیبا درست کرد.
این خوب نیست که پروژه ای بزرگ مثل تنت رو ببریم زیر باد نقد های تند … این مدل فیلم ها واندیشه ها کمک می کنه تا ذهن ما باز بشه و ماورای جمود و بیروح بودن فیزیک رو با تئوری های جدید و جذاب دنبال کنیم و کی بهتر از نولان برای به پرده کشیدن این چالش ها…
اما نکته اینجاست که از نظر من تنت قابلیت سریال شدن داشت نه فیلم بودن چون اینقدر مفاهیم وتئوری و داستان داشت که واقعا با دو ساعت و نیم فیلم نمی شد همش رو برای مخاطب توضیح بده…(شایدم اصن دلیلی نداشته بخواد مفاهیم پیچیده اشو توضیح بده )
مثلا نیروهایی که در آخر فیلم بسیج می شن تا جلوی پایان دنیا رو بگیرن چی بودن از کجا اومدن ، یا چطور شخصیت منفی فیلم خودش قابلیت سفر در زمان رو داشت اما بازهم رو دست خورد و توسط همسرش کشته شد… شخصیت ها رو محور زمان خطی به عقب و جلو می رفتن و در نهایت به این نتیجه رسیدن که سرنوشت نمیشه تغییر داده بشه و از اساس هم طرف منفی نمی تونست دنیا رو نابود کنه همینطور که در اواخر فیلم جنازه دوست قهرمان فیلم افتاده بود یعنی همی چیز از قبل برنامه ریزی شده بود… پس چرا شخصیت ها با التهاب پیش می رفتند معلوم نیست…
در فیلم اونجرز وقتی تانوس بشکن زد همه چیز تموم شد و این اولین باری بود که من دیدم شخصیت منفی تونست به هدفش برسه… اونقدر ها هم بد نبود ولی خب بعد مجبور شدن سری بعدش هم درست کنن و قهرمان های مرده رو برگردونند. شاید نولان هم اگه همچین حرکتی می زد شاید فیلم جذابتر می شد تا اینکه ما از اول می دونستیم که زمان و سرنوشت غیر قابل کنترل شدنه.
به نظر من یکی از ضعیف ترین کارهای نولان بود، نه درام فیلم دراومده و نه حتی پیچیدگی ها و بار فلسفی فیلم که از ویژگی کارهای نولان هست،
این فیلم فقط و فقط یه اکشن سرگرم کننده میتونه باشه حتی اگر مخاطب عام رو خسته نکنه که به نظر من میکنه…
من علارغم علاقه ام به کارهای نولان انتظار این فیلم ضعیف رو نداشتم
به نظر من که از دسته مخاطبان عام هستم این فیلم بیانگر فاجعه ای در آینده بود که آدمهای حال مسببش هستن ! پیچیدگیهای فیلم برای مخفی شدن و غافلگیر شدن مخاطب ساخته شده تا در لحظه ای خاص در یک مکالمه تلفنی ماجرا فاش شود
مولانا!!؟؟
پرونده؟؟ داداش با این حرفت خداییش خودت موافقی؟ اینطور که تو گفتی فکر کنم نولان قبل ساخت فیلم بجای جلسات متعدد با کیپ تورن باید با شما جلسه میذاشت!
نمیدونم اسم جان ویلر به گوشت خورده یا نه ولی کیپ تورن شاگرد جان ویلر بوده!
Kip Stephen Thorne:
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%DB%8C%D9%BE_%D8%AA%D9%88%D8%B1%D9%86
تبریک میگم
تو هم دیده شدی
وقتی شخصی مثل نولان میتونه یک شخصیت ابرقهرمانی یعنی بتمن رو هم برای مخاطب عام و هم مخاطب خاص احیا کنه، وقتی که میتونه سخت ترین و مبهم ترین مسائل فیزیک و بحث سنگین فضا-زمان رو به آسانی و در فهم مخاطب عام توی فیلم اینتراستلار بگنجونه، وقتی که میتونه مرز رویا و واقعیت رو توی اینسپشن به آسانی زیر پا بزاره، و حتی وقتی که تونسته یکی از ساده ترین فیلمنامه های ممکن رو به پیچیده ترین شکل ممکن توی ممنتو پیاده کنه، معتقدم که میتونسته داستان پیچیده تنت رو از این آسان تر کنه چون میدونیم تواناییش رو داره.
اما وقتی یه فیلم به مفهوم بازی با زمان و سفر در اون میپردازه دیگه نمیشه با معیارهای یه فیلم عادی اون رو سنجید.
توی این ژانر و با این موضوع فیلمهای Looper، Predestination خیلی به تنت شبیهن. اما همین فیلمها هم توی خودشون پر از تناقض و پارادوکس هایی هستن که روی نظرات بیننده تاثیر گذاشته و کاملا نظرات رو صفر و صدی کرده.
در واقع میشه گفت وقتی هر کارگردانی سراغ این موضوع میره کاملا با خطراتش آشنایی داره و میدونه که روی لبه تیغ داره حرکت میکنه.
نولان از این لبه تیغ به سلامت بیرون میومد، اگر کمی معیارها و اصول ثابت فیلمسازیش رو تغییر میداد و متناسب با موضوعی این چنین سنگین و ریسکی که سمتش رفته بود اونارو بکار میگرفت.
با این اوصاف تنت هنوزهم فیلم خوب و قابل احترامیه. نه اونقدری بده که ضعیفترین فیلم نولان باشه، و نه اونقدر عالیه که ازش انتظار یه شاهکار رو داشت. موسیقی، طراحی صحنه، فیلمبرداری و تلاش عوامل برای خلق صحنه های معکوس که توسط خود بازیگرها انجام شده خوب و مثال زدنیه. درحالی که تدوین و فیلمنامه میتونست خیلی بهتر باشه.
درمورد شخصیت پردازی، اگر گذشته شخصیت اصلی فیلم وارد داستان میشد، همذات پنداری مخاطب با کاراکتر نیل کمتر میشد. شاید هدف اصلی سازندگان توجه بیشتر مخاطب به کاراکتر نیل و از خودگذشتگیهاش باشه.
درکل در باب فیلمهای نولان و کارگردانانی اینچنینی که سبک ثابت اما پیچیده ای دارن باید گفت مخاطبی که سمتشون میاد، باید بدونه قرار نیست با فیلمی ساده طرف باشه. بلکه باید با این پیش زمینه که داره با فیلمی از نولان که قراره با تمام عناصر طبیعت و زمان و فضا بازی کنه روبرو میشه و قرار نیست به سادگی فیلمهای تخیلی دیگه ای باشه، هرچند که برای مخاطب عام ساخته شده باشه.
سلام
بدرد دیدن به همراه خانواده میخوره؟
از نظر تکنیکی و البته موسیقی شاهکار بود مثل بقیه فیلم های نولان. از نظر داستان و شخصیت ها خیلی برجسته نیست ولی برخلاف بقیه بنظرم اونقدرا هم بد نیست و استاندارده. همه انگار دنبال ایده آل خودشون تو فیلم بودن و چون بهش نرسیدن راضی نشدن. پارسال سر فیلم روزی روزگاری در هالیوود تارانتینو هم چون درصد زیادی از مردم اصلا ارجاعات فیلم رو نفهمیده بودن و انتظارات دیگه ای داشتن میگفتن فیلم بدیه در صورتی که اصلا اینطور نبود. کلا توجه داشته باشید که تمام کارگردان هایی که اینقدر معروف میشن که اسمشون تبدیل به یه برند میشه بخاطر اینه که سینمای خاص خودشون با ویژگی های منحصر به فقط خودشون رو دارن فرق هم نمیکنه فیلمساز چقدر خوب باشه یا بد. حتی مایکل بی هم یه ویژگی هایی توی سینماش هست که فقط مختص به اونه و اتفاقا متأسفانه اکشن ساز های زیادی هم از روش کپی کردن!
بحث اینجاست که باید بدونی با چه دیدگاه و مقصودی طرفی. نولان با فیلم قبلیش میخواست شانسش رو تو اسکار امتحان کنه و عملا یه فیلم منتقد پسند و تاحدودی سفارشی ساخته بود که متای خیلی بالایی گرفت و نامزد اسکار هم شد ولی نبرد و ظاهرا نولان به این نتیجه رسیده که همون آثار خلاقانه دلخواه خودش رو بسازه بهتره که تنت همچین فیلمی هست و من خیلی از دانکرک بیشتر دوستش داشتم و نظر منتقدان هم برام مهم نیست. اصلا کلا اینا سلیقه ایه. اگه یه ایدئولوژی واحد واسه ارزیابی آثار سینما وجود میداشت که نیاز به وجود اینهمه منتقد تو دنیا نمیبود. یه کارشناسی میاوردن که چهارتا نمودار بکشه بگه که این فیلم این هست و این نیست و نمره و تمام و فردیتش هم اهمیتی نمیداشت چون میشد با یکی با همون درجه تحصیل عوضش کرد!
نخیر, سلیقه سلیقه سلیقه تو نظر دادن درباره هنر حرف اول رو میزنه چه خدای دانش سینمایی باشی چه اون آدمی که پای سریال های آبکی میشینه و کیفور میشه. اونوری ها خیلی خیلی زودتر از ما به این نتیجه رسیدن وقتی که برنامه راجر ایبرت و جین سیسکل رو ساختن که خیلی اوقات این دو تا نظرشون درباره یه فیلم ۱۸۰ درجه باهم متفاوت بود. منتها ما اینجا یه فراستی داشتیم که در و دیوار رو نگاه میکرد و میگفت مقوا و مبتذل و مردم این رو دیدن و گفتن عه چه باحال!
آقا حرفِ نولان کاملن مشخصه! من نمی فهمم این نقدها چیه که نوشتین! اصلن کی گفته که مخاطبِ نولان مخاطبِ عامه؟ اگر قرار باشه به عامه ی مردم توجه کنیم که می شه فیلم ایرانی! بعد هم جای ترمودینامیک نویسنده ی این ریویو چرا نمی ره نسبیت و هم زمانی بخونه؟ خودش هم توی فیلم از دنیاهای موازی حرف می زنه! یاد بگیریم اگر چیزی در سطحِ درکِ ما نیست در موردش حرف نزنیم! در موردِ دانکرک هم اول همه جبهه گرفتن تا بعده ها مشخص شد (معما چو حل گردد آسان شود!)
فیلم که عالی بود و لذت بردیم واقعا منتها از کامنت ها مشخصه که هیتر ها منتظر فرصت بودن
آقا اصلا بیاید اینم یه برد مال شما اصلا
اصلا فیلم بده شما راست میگی و گیج کنندست و چمیدونم شخصیت پردازی و ایناش رو نولان گند زده و همه اینا
خوب شد؟ حالا با خیال راحت بگیرید بخوابید دیگه واسه خودتون چون که این یکی دیگه قرار نیست بره تو تاپ ۲۵۰!
البته یه چیزیم هست شاید یکی از دلایل سوزش اینه که الان دارن میبینن نظرات کاربرای imdb هم نزدیک به نظر اونا بوده درباره این یه فیلمِ نولان و هضم قضیه واسشون سخته چون الان میبینن که همه کاربرای اون سایت هم بات و فیک و فن بوی نیستن و شاید فقط شاید سایت به بی اعتباری ای که قبلا میگفتن نیستش! تا دیروز بحث این بود که نولان چون از فلانی بیشتر تو تاپ ۲۵۰ فیلم داره پس باید حتما نامعتبر و پر اکانت فیک و بات و… باشه و الان دچار تناقض شدن خخخخ به هرحال فعلا دلتون رو به همین خوش کنید حالا حالا ها مونده نولان یه شکست هنری واقعی رو تجربه کنه
?so maybe next time, eh
در سالن نمایش،مردمی که برای تماشای اجرای ارکستر سمفونیک آمده اند با نمایش گروه دوم که ترس و وحشت را اجرا می کنند مواجه میشوند درست بر عکس گروه اول که آرامش را می آفرینند .سپس گروه سوم که برای خنثی سازی گروه دوم وارد معرکه شده اند می آیند و برای رسیدن به هدفشان با گازی که به سالن تزریق می کنند همه را به خواب میبرند ،تاهیچکس متوجه کارهای آنان نشود و در پس. پرده به اهدافشان برسند اما در میان گروه سوم گروه چهارمی هم هست که کل این برنامه را در خفا برای نجات کسی که لو رفته ترتیب داده اند و پس از نجات فرد ی که ادعا می کند که ارتباط برقرار کرده ،گروه پنجمی هم هستند که در لایه شدیدتری از حفاظت اطلاعات قرار دارند که تمام این نمایش را ترتیب داده که مامورشان را امتحان کنند که قرص را می خورد یا نه ؟ مانند نیو در ماتریکس.و وقتی گروگانگیر ساعت را یک ساعت به عقب میبرد مامور قرص را میخورد .یعنی در آن ساعت هم قرص را خورده و هم نخورده و پارادوکس از اینجا شروع میشود .
*حاوی اسپویل*
توضیح دادن وقایع شاید جالب نباشه اما راهگشاست. چند تا از بحث برانگیز ترین اتفاقات فیلم حول کاراکتر نیل(رابرت پتینسون) میگذره. این کاراکتر ۴ بار برخلاف زمان عادی به گذشته میره:
نیل در آینده به استخدام قهرمان فیلم در سازمان TENET درمیاد. پس از ماموریتهای زیادش با قهرمان(طبق اخرین حرفهای نیل) به گذشته و سالن اپرای اکراین فرستاده میشه تا جان قهرمان رو نجات بده.(بار اول)
پس از اون نیل در زمان جاری از دید قهرمان پنهان میشه تا در وقت مناسب یعنی بمبئی دوباره سرراهش ظاهر بشه و از دید قهرمان اولین ماموریتهاشون باهم شروع بشه، درحالی که از دید نیل ماموریتهای این دو از زمان آینده شروع شده و اون کاملا قهرمان رو میشناسه.(آگاهیش از نوشیدنی که قهرمان سفارش میده)
پس از فرار سیتور و تیر خوردن کت، همگی به یک هفته قبل و فرودگاه اسلو میرن.(بار دوم) توی فرودگاه از ماشین معکوس کننده زمان استفاده میکنن و زمان وارونه خودشون رو هم جهت با زمان عادی میکنن. بعد از فهمیدن مکان الگوریتم و سیتور و کاری که میخواد بکنه، به ۱۰ روز قبل در ویتنام میرن.(بار سوم) اینجا در عملیات برداشتن الگوریتم، مسیر نیل و قهرمان از هم جدا میشه و نیل در قالب تیم آبی به حرکت معکوس ادامه میده تا اگر خطری تیم قرمز رو تهدید میکنه بهشون اطلاع بده. وقتی از تله داخل زیرزمین باخبر میشه با ماشینی که داخل زیرزمین هست به زمان عادی برمیگرده تا بتونه قهرمان و ایوز(آرون تایلور جانسون) رو از تله مطلع کنهدکه موفق نمیشه. پس همزمان با اون دو با ماشین وارد صحنه میشه و اونهارو از انفجار نجات میده. اونجا مطلع میشه که ایوز و قهرمان اون پایین پشت یه در قفل شده گیر افتاده بودن و اینجا نیل برای بار چهارم و آخر در زمان معکوس حرکت میکنه و به گذشته میره تا قفل در رو باز کنه و در اونجا توسط یکی از افراد سیتور کشته میشه.
به عبارتی قهرمان وقتی که نیل اواخر فیلم به همراه ایوز سوار هلیکوپتر میشه که بره و زمانش رو وارونه کنه، دیگه اون رو نمیبینه تا زمان آینده فرابرسه و نیل رو برای اولین بار ببینه و استخدام کنه.
دونکته پیرامون نیلی که برای بار آخر وارونه شده وجود داره.
اگر براتون سوال شده که اگه نیل به قصد باز کردن قفل به گذشته رفته، پس چرا وقتی قهرمان و ایوز به محفظۀ دارای الگوریتم میرسن نیل کشته شده و در هنوز قفله؟
نمیشه گفت که نیل در قالب یک فرد مرده معکوس و زنده میشه و قفل رو باز میکنه!
جواب اینه که اگر جهت حرکت نیل که بصورت معکوسه رو به حالت عادی ببینیم و جهت حرکت ایوز و قهرمان رو عکس اون بدونیم، نیل وارد راهروی منتهی به محفظه میشه، قفل دری رو باز میکنه که اون دو داخل محفظه اون گیر افتادن. پس از عبور کردن اون دو از در و خارج شدنشون از محفظه، نیل وارد محفظه شده و قفلش میکنه و بعد خودش رو در معرض تیر قرار میده و میمیره.
ایوز و قهرمان هم در جهت معکوس از اونجا خارج میشن که به اول ماموریت برسن یعنی جایی که از هلیکوپتر پیاده میشن.(عکس جهتی که در فیلم از اونا میبینیم) به همین دلیله که طبق زمان رو به جلوی فیلم، بعد از زنده شدن نیل درِ قفل شده به روی اون دو باز میشه، نیل منتظر عبور اون دو از در میمونه و بعد به صورت معکوس از محفظه دور میشه.
نکته دوم هم اینکه نیلی که زمانش عادی شده و بعد با ماشین اون دو رو بیرون میکشه، چند دقیقه قبل خودش رو در حالت معکوس میبینه که داره وارد راهروی منتهی به در قفل شده میشه.
بچه ها پسر کیت همون مامور همکار واشنگتنه براهمین واشنگتن سعی میکنه زنه زنده بمونه… در آخر میگه تو خودت منو استخدام کردی… شاید مسخره کنید ولی اگه چند بار فیلم رو ببینین و دقت کنین متوجه میشین…
این فیلم با بیش از دو ساعت زمان اصلا نمیتونه اطلاعات مناسبی حتی از شخصیت اصلی به مخاطب نشون بده و این یه نقص واسه فیلم تک قهرمان محوره . مبارزه با دشمن ها خیلی مبتدی هست اصلا معلوم نیست آخر فیلم این دوتا گروه قرمز و آبی سمت کجا شلیک میکردن حتی یه سکانس از دشمن نشون نمیده . اکشن ضعیف .خیلی خسته کننده و حوصله سر بره در کل یه فیلم متوسط ساخت
خیلی سکانسها رو مجبور میشدم دوبار ببینم چون واقعا گیج میشی نکته بعدی اینکه شخصیت های اصلی داستان اصلا ازشون هیچ گذشته و خانواده ای به مخاطب نشون نمیده تک و تنها مث یه ربات می مونن با اینکه ۲ ساعت نیم فیلم طول میکشه واس همین نمیتوتی با شخصیتهای اصلی فیلم اونجور ک باید ارتباط برقرار کنی من فیلم میان ستاره ای رو خیلی بیشتر می پسندم
درمورد نقد شخصیت ها و داستان نظرها به قدر کافی گفته شده…
من فقط میخواستم برای کسایی که این رو با دارک مقایسه میکنن بگم که توی دارک خط زمان به صورت یه لوپ یا حلقه در نظر گرفته شده بود، ولی اینجا زمان همون حالت خطی رو داره اما میشه در جهت عکس هم حرکت کرد.
*تو دنیای واقعی اگه از دوران دبیرستانتون یادتون بیاد محور زمان مثل محور مکان نیست که بشه در جهت خلافش هم حرکت کرد*
بعد اگه اشتباه نکنم فکر کنم اگه بشه در جهت منفی زمان حرکت کرد دیگه جهان شما از علیت پیروی نمیکنه یعنی مثلا اینکه یه مورچه توسط یه پرنده خورده بشه به این ربطی نداره که قبلش پرنده و مورچه خلق شده باشن، نداره. یا شما میتونید صدای دوستتون رو بشنوید بدون اینکه اون حرفی زده باشه…
ولی حالا اگه بخواهید کاری کنید که آنتروپی برعکس شه، زمان عکس میشه به این صورت جای علت و معلول عوض میشن. یعنی باید لیوان شکسته باشه تا بتونه لیوان سالم هم وجود داشته باشه، یعنی مثل حالتی نیست که اصلن علت و معلول وجود ندارن
اینا وجود دارن فقط جاشون برعکس شده
اما توی دارک علت و معلول سر جاشون بود، نمیتونستی بفهمی نقطه ی آغاز کجاست
یک فیلم خستهکننده و ضعیف که نه به درد مخاطب عام سینما میخوره نه مخاطب جدی و عاشق سینما؛
فقط به درد عاشقان سینهسوختهی نولان میخوره که با هیجانی افراطی بهبه چهچه کنن و لذت ببرن
ببینید دوستان سینما قبل از اینکه هنر باشه سرگرمیه و برای ۹۰ تا ۹۵ درصد مردم دنیا هم حقیقت همینه. حالا یه عده میتونن بیان بگن که نه برای ما غذای روحمونه و فضیلت والایی در هنری که ما میپسندیم هست که در سرگرمی عوام نیست و… که اینا همه عقاید شخصی هستش و من تاجایی که تو پاچه دیگران نکنن مشکلی ندارم و احترام هم میذارم ولی اینایی هم که میان فکت وار میگن نخیر هنره اول و بعد سرگرمی و نه هر هنری و نه هر سرگرمی و از این حرفا یا اینکه در اقلیت بودن خودشون رو میخوان با مغلطه و گفتن اینکه هر چیزی که اکثریت قبول داره میتونه غلط باشه و مردم نادان هستند و نقل قول های عجیب فیلسوفانه توجیه کنن تا از این حقیقت تلخ رها بشن که کارگردان یا ژانر یا فرنچایز مورد تنفرشون میفروشه و شب رو راحت بتونن بخوابن, باید هرچه زودتر دست از سر فیلمباز ها بردارن!
درود بر شرف کریس نولان که داره تو بلاک باستر هایی که برای “مردم” ساخته شدن ذهنشون هم در کنار نشون دادن تصاویر شاهکار و خلاقانه و سرگرم کننده یکم قلقلک میده و به تفکر وا میدارشون. درود بر شرفش و به عقیده من همین تلفیق هنر و صنعت و علم که کمتر کسی به زیبایی این بشر روی پرده میاره باعث میشه در تاریخ موندگار بشه و خیلی از فیلمساز های انتلکت محبوب اون جماعتی که گفتم از اون طرف محو خواهند شد.
تاریخ قضاوت خواهد کرد!
بدبختی ماها اینجاست که اینقدر توی این چندسال از امثال فراستی سلبریتی های گل درشت ساختیم که نوچه هاش این روزا میان بحث های سینمایی رو به گند میکشن. هرکس اگر حد و اندازه خودش رو بدونه قطعا دنیا جای بهتری خواهد بود.
با تشکر
درود ؛ به نظرم اگر بخواهیم فارغ از منطق روایی و داستانی ( البته اگر فکر میکنیم با توجه به معکوس شدن همه چیز در این فیلم ! منطقی نیز وجود داشته باشد ! چون منطق ؛ اصل گزاره هاست) فیلم را در چهارچوب فیزیک نظری و یا فیزیک ذرات بنیادی توضیح دهیم بافیلمی شبه علمی آشفته با جملاتی بزرگ ولی توخالی و غیر سیستماتیک ازنظرعلم فیزیک روبرو هستیم( در فیلم به پلوتونیم و الگوریتم ۹ گانه آن در نقاط مختلف اشاره میکندکه واقعا پرسشهای فراوانی را به ذهن متبادرمیکندکه واقعا منظور کارگردان چیست ؟ دسترسی به ذره زمان و تسلط تمام و کمال برزمان خطی اشیا و معکوس نمودن آن؟ مشابه بوزون هیگز ؟ آیا با این مواد سرهم شده میخواست به مهبانگ اولیه برگردد ؟ جنگ جهانی سوم معکوس راه بیندازد؟ غیر از سردرگمی و رهاشدن و یا فقط” حس کردن” تماشاگر …
” تنت ” میتوانست فیلمی نود دقیقه ای با همان جذابیت های خاص فیلمهای کریستوفر نولانی باشد : صحنه های اکشن زد و خوردهای تن به تن در دالانها وکریدورهای پرنوروفلاش بکهای بعدی دوباره به آنها ؛ تصادف ماشینها ؛ دراین فیلم منهدم کردن یک بویینگ ؛ ضرباهنگ موسیقی و …
شاید نولان بااین فیلم خواسته ذهن تماشاگرانش را نسبت به فیلمهایش معکوس کند !
فقط میتونم بگم کپی از سریال دارک بود. چیز جدیدی نبود. مفهوم خاصی هم نداشت.فقط خواست هنرشو مثل اهنگ با من صنما شجریان به رخ بکشه که کشید ولی خب جالب نبود. من که خوشم نیومد احالا هر کسی سلیقه ای داره
راستش فیلم های قبلی نولان رو که دیدم بیشتر دوست داشتم
فیلم واقعا سطح خوبی داشت اما نه برای نولان ( نه مثل فیلم های قبلیش )
اگر فرد دیگه ای این فیلم رو می ساخت ؛ شاید اینطوری نقد نمیشد اما چون نولان سطح متفاوتی داره , شاید به این دلیل نقد منفی بیشتری داره?
سعی میکنم نظرمو جمع کنم.
واقعا نولان قابل تحسینه.
از اسم فیلم شروع میکنم. ( TENET )
طبق فرضیه این فیلم هر چیزی قابل معکوس پذیریه( وارونگی ). اما این معکوس پذیری از طرف دیدگاه عادی ، تفاوت داره. به اسم فیلم دقت کنید میبینید که حروف دقیقا تکرار شدن. حرف وسط یعنی N ، مرکز معکوس سازی اسم هست. اگر به صورت برعکس خونده بشه ؛ دوباره همون TENET خونده میشه اما با تفاوت ظاهری نسبت به حالت عادی. (( دقیقا مثل ماجرای فیلم و معکوس بودن. )) و نولان به خوبی برای پیدا کردن اسم وقت گذاشته و هم برای معنای اون.
فیلم از لحاظ اکشن ماجرا واقعا سطح بالای داره.
اما البته اگر در صحنه دزدی محموله و صحنه هواپیما ؛ اگر یکم اکشن ماجرا یک مقدار کمی بیشتری بود ؛ شاید بهتر میشدو واقعا سخته در این باره چیزی گفت چون ماجرا متفاوت میشد شاید. پس این یکی رو کلا در نظر نمیگیریم.
بازیگرا تونستن گلیم خودشونو از آب بکشن بیرون اما بیایید صادق باشیم. واقعا خود بازیگرا با این وجود نتونستن گاهی اوقات با فیلم ارتباط برقرار کنند (( دقیقا بر عکس اینسپشن که ماجرا عجیب بود و عجیب تر شد اما بازیگرا آگاهی خوبی داشتن و به کمک اون ماجرا رو به خوبی پیش بردن. ))
راستش رو بخوایید حدود ۱۰ دقیقه اول فیلم برام خیلی عجیب و البته لذت بخش بود. ماجرای خوبی داخل سالن اپرا پیش میره. اولین بار وقتی گلوله رو دیدیم که از داخل دیوار خارج شد ، برگشت ( دقیقا نمی دونم چی بگم ?? ولی میدونم منظورم رو متوجه میشید ) همگی گفتیم واو این چی بود؟ و به خودمون گفتیم چه فیلمی قراره بشه…
ادامه سریال رو به ۳ بخش تقسیم می کنم.
حدود ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه بعد که ماجرا پیش میره و اتفاقات مختلفی می افته. تا اینکه به دستگاه معکوس سازی وارد میشن. بعد از این لحظه تا حدود ۳۰ ۴۰ دقیقه ؛ فیلم معکوس میشه و همون ماجرا هایی رو که دیدیم دوباره داره از یه زاویه دیگه تکرار میشه ( معکوس شدنِ فیلم. دقیقا مثل معکوس شدن TENET که در بالا گفتم. ) از این موقع تقریبا میشه حدس هایی زد که چه چیزی شده و اینکه همون سرباز های معکوسی که داخل فری پورت اواسط ماجرا باهاشون درگیر شدن ؛ خودشون بودن.
۱۰ ۲۰ دقیقه آخر فیلم که به اون شهر میرن ؛ واقعا ماجرا عجیب اتفاق می افته.
در حین حال هم در گذشته و هم در آینده هستیم. هم در معکوس ماجرا.
اتفاقات طوری پیش میره که مخاطب واقعا گیچ میشه و نمیتونه به راحتی و یا حتی به سختی ماجرا رو تشخیص بده. که میتونست خیلی بهتر از این ها باشه. البته واقعا اکشن خوبی داره.
درباره مسائل مربوط به فیزیک فیلم ؛ تقریبا هیچ اطلاعاتی به مخاطب داده نمیشه و مخاطب نمیدونه دقیقا باید منتظر چی باشه (( باز هم میگم *تقریبا* ))
شما دقیقا این لحظات رو با اینسپشن مقایسه کن. در اینسپشن نکات و مسائل مربوط به فیلم گفته میشد اما نه در حد کامل در حدی که مخاطب رو یکم آماده کنه و تشنه بذاره. بعدش در دقایق پایانه همه چیز تغییر کرد و چیزی مشخص نشد. چون روال به نظر تغییر یافته بود. دقیقا مخالف این فیلم که مخاطب حدودا اطلاعاتی بدست نمی آورد درباره مطالب مربوط به فیلم. یا اصلا اینتراستلار رو در نظر بگیرید. وقتی اون فرد سیاه پوست به کوپر( متیو مککانهی ) نحوه کار سیاه چاله ها رو توضیح داد ؛ آیا واقعا سیاه چاله ها این قدر ساده هستند ؟ قطعا خیر. اما به این راحتی یه توضیح کوتاه اما مفید داد. کاری که در تنت اصلا شاهدش نبودیم. بلکه برعکس حجم مطالب به شدت با گذر زمان بالاتر میرفت.
اما به هرحال قطعا درباره مسائل مربوط به علم فیزیک که داخل فیلم بوده باید ساعت ها تحقیق بشه.
درضمن این مثال هایی که از فیلم های قبلی زدم ؛ برای اشاره کردن به موضوعات مختلف بوده.
درباره شخصیت نیل که از آینده همکار پروتاگونیست یا همون قهرمان ماجرا شده ؛ یکی از نظرات زیر این نقد خیلی برام جذاب بود اون هم این بود که این فرد ؛ دقیقا پسر کَت ( الیزابت دبیکی ) هست که در آینده بوده. راستش رو بخوایید میتونه واقعیت داشته باشه و البته ماجرا جذاب تر هم میشه..
یکی از دلایل دوست داشتن نولان دقیقا همینه. باعث میشه فرضیه ها و مطالب مختلفی به وجود بیاد. و مخاطبان بهش توجه کنند.
این فیلم میتونست در کنار بهترین آثار نولان قرار بگیره اما حیف که اونطوری نشد.
در نهایت تنها خواسته نولان از ما اینه که ؛ *سعی نکنیم فیلم رو درک کنیم بلکه فقط اون رو احساس کنیم.*
ببخشید طولانی شد.
یک فیلم رو اعصاب و دیوانه ک ساختش فقط از پس یک نفر بر میاد.نولان دیوانه تر از اون چیزی هس ک همه ما فکر میکنیم.من اصلا در حدی نیسم ک بخوام همچین فیلمی رو نقد کنم یا راجب بهش نظر بدم ولی از نظر من این فیلم دوتا ایراد بزرگ داشت ک اگر نولان این اشتباه هارو انجام نمیداد میشد بگی ک تا۱۰ سال هیچ فیلمی روی دست این نمیومد.۱.بازیگری وحشناک واشنگتن بود ک گند زد توی فیلم.چون برای این کارکتر ساخته نشده بود.ما اصلا با این شخصیت ارتباط برقرار نکردیم.اصن هدکس دیگه رو میتونست جاش بذاره ب جز این۲.نوع فیلم برداری فیلم ضعیف بود و یک جاهایی حتی داغون.یک سری صحنه های اکشن رو پشتیبانی نمیکرد و ما همراه فیلم نبودیم.و این ک خیلی هاتون در مورد پیچیدگی این فیلم نقد منفی کردین.درسته این فیلم یکی از پیچیده ترین فیلم های دنیا بود ولی باز در حد قابل فهم برای یک بیننده عادی بود(البته بعد از چند بار دیدن)من بار اول یک ساعت اول فیلم هیچی نفهمیدم اما بعدش رو دور داستان افتادم و اینقد ک شما در مورد پیچیدگیش بحث میکنین ب نظرم جای بحث نداره.خوب ک خود نولان هم توی فیلم داره بهتون میگه ک لازم نیس درکش کنین فقط احساسش کنین.صحنه های اکشن عالی داشت و حتی اکشن های برعکسش شاهکار بود در نوع خودش ولی در صحنه روسی زنش رو میبره توی سوله و زنه روی اون اسلحه میکشه و بعد ی دعوایی بینشون رخ میده یکی از افتضاح ترین و وحشتناک ترین صحنه هایی بود ک توی عمرم دیدم.حالا این مشکل فیلم برداری بود یا بازیگر نمیدونم ولی هرچی ک بود واقعا افتضاح بود در واقع از نولان بعید بود.و در اخر ی عده فیزیکدان هم هسن ک فیلم رو کوبیدن و نقد منفی کردن یکی ب اینا بگه جناب فیزیکدان ما داریم سینمای هالیوود رو میبینیم ن ی مستند فیزیک کوانتم از شبکه چهار پس اینقد راجب ب فیلم نظر چرند نده
با تشکر
نکنه این فیلم تو آینده ساخته شده و نولان واسطه ما و آیندگانه؟!!!!
من یه منتقد یا فیزیک دان نیستم اما به عنوانه بینده میتونم بگم تماما عالی بود فقط محرکه لازم که احساسات باشه رو نداشت بیشتر شبیه تکالیفه مدرسه بود تایه فیلمی که باید محوش بشیم
در میان ستاره ای نولان که تقریبا از نظره پایه شباهته زیادی با این کار داشت باعث میشد تو صحنه هایی ادم واقعا دلش بخواد گریه کنه اما تواین کار یه همچین چیزی دیده نمیشد چون همونطور که یکی از کاراکترایه کار گفت اگه نابودی حاصل میشد اونا اونجا نبودن و همین علتش میشد که بیننده دیگه نگرانه کاراکترا نباشه (ممکنه خیلیا تو دقایقه اول متوجهش نشده باشن )
در یک جمله مهیج از نظره بصری بی نقص ، از نظره عواطفه انسانی کمی دور از احساس و یک شاهکار از نظر درهم تنیدگی ساختار
دیدگاه روانشناسانه هم داشت . اینکه ما به نابودی جهان توسط یک فرد نمی گوییم کار خوب . و ادامه ی این ماجرا توسط یک فرد میگوییم خوب دقیقا حول محور زن و دامنه ی هستی شناسانه ای که در ابژه ی مادر وجود دارد بسیار زیبا بیان شده
من متوجه یه سوتی تو فیلم شدم
مگه نباید کسایی که معکوس میشن ماسک اکسیژن بزنن؟ پس چطور تو آخرای فیلم وقتی زنه معکوس میشه که بره دوباره به اون تعطیلات پیش شوهرش ماسک نداره؟
اسپویل خطر لو رفتن داستان.
.
.
.
.
مسخرهترین جای فیلم اونجا بود که زنش کشتش. میدونست اگه بکشش و دستگاه تشخیص بده مرده، دنیا به پایان میرسه و آخر گفت من کشتمش تا به هدفش نرسه و میدونستم تو (واشنگتن) یه راهی برای جلوگیری از پایان دنیا پیدا میکنی! از مسخره بودن این حرکت بگذریم؛ اگه هم ایدش اجرایی شده باشه(یه راهی واشنگتن پیدا میکرد) ، باید میدونست شوهرش وقتی داره میمیره و جون میده میدونه که با مردنش دنیا هم به پایان میرسه و به هدفش درواقع میرسه.
پ.ن:
شاید من اشتباه میکنم. کسی فیلم رو دیده درستش رو بگه لطفا
به نظر من (کارشناس یا فیزیکدان نیستم…) یه فیلم اکشن جالب با یک نظریه فیزیکی بسیار سخت و گیج کننده بود که هنوز برای به تصویر کشیدن و توضیح دادنش زود بود ببینید برای مثال فیلم اینتر سلار قابل درک برای همه بود با این که داشت راجب نظریه نسبیت انیشتن حرف میزد نظریه ای که خیلی از من و شما اگر توی کتاب میخوندیمش از کنارش ساده رد میشدیم یا میگفتیم گیج کنندس و ولش کن ولی وقتی فیلم شد همه گفتن وای چه خوب چه عالی. این فیلم هنوز برای ساختنش عجله شد شاید اگر ۱۰ سال دیگه بود هم بهتر ساخته میشد چون خود نولان هم به نظر من درک کاملی برای به تصویر کشیدن این نظریه نداشت ولی فیلم جالب و خوبی بود میتونست با داشتن صحنه های احساسی حداقل عامه پسند تر باشه فیلم برای خیلی ها خشک بود
واقعا فیلم عظیمی بود. در افتادن با قوانین فیزیک توی سینما همیشه یه موضوع جذاب برای علاقمندان ژانر تخیلیه و کمتر کارگردانی شجاعت انجامشو داره که خب نولان با اینسپشن, اینترستلار و حالا تنت ثابت کرده که محتوای فیلمش میتونه تا حدی این بار علمیو پوشش بده… و من بلند پروازیشو تحسین میکنم. تنت از زیبایی های سینماست و قطعا ارزش دیدن داره…
ولی با همه این اوصوف برقراری ارتباط با فیلم های اینسپشن و اینترستلار خیلی راحتتر از تنت بود… و خب یکی از دلایلش اینه که پدیده ای که توی ماجرا در حال بحثه به یه درک و دانش درست حسابی و چند واحد فیزیک دانشگاهی نیاز داره که به همین خاطرم هست که واضحا نولان میگه انقدر سعی نکن درک کنی فقط احساس کن… شاید خود نولان هم عمیقا درکش نکرده. در حالیکه توی اینسپشن پدیده فیزیکی خاصی مد نظر نبود و بیشتر حالت تخیلی داشت و توی اینترستلار روایتی از یه ماجراجویی فضایی و نهایتا پیدا کردن رابطه فیزیکی …
ولی تنت میتونست در کنار این پیچیدگی ها یه خط داستانی جذاب هم در کنارش پوشش بده که مخاطب حداقل اگر نمیتونه اون اصولو درک کنه بتونه احساسات انسانیو حس کنه… توی اینترستلار رابطه پدر و فرزندی خیلی به فیلم روح می بخشید و توی اینسپشن چندین رابطه احساسی و خط داستانی وجود داشت که هرکدوم حرفی برای گفتن داشت…
اما در تنت پرداختن به یه رابطه مادر فرزندی که حتی یه مکالمه احساسی از این مادر و فرزند تو فیلم دیده نمیشه… یا یه رابطه دوستیِ احساسی که تا نصف بیشتر فیلم در هاله ای از بی اعتمادی و ابهامه به درک احساسات توی فیلم کمکی نمیکنه… یا اون سکانس اخر اندره و لحاظات اخر زندگیش و پشیمونیش از حرفی ک به زنش زده میتونست بار احساسی بهتری داشته باشه…
ولی خب هیچ کدوم از اینها انجام نشده بود و عمده توجه نولان روی همون قاعده فیزیکیِ غیر قابل درک بود. که حتی صحنه های مربوط به این قانون هم کاملا علمی نبود… در بحث تنفس سعی کرد با یه ماسک حلش کنه (که این رو من هنوز درک نکردم چرا شخصیتا که وارونه میشدن بعد از مدتی دیگه نیاز به ماسک نداشتن و فقط اولش نیاز داشتن!) ولی در برخی از موارد دیگه اشکال وارده…
یا موضوع بزرگی که باز شده بود “گرمایش زمین و بی ملاحظگی ملت ها در قبال منابع” بی هیچ نتیجه خاصی رها شد! یه ماموریتی بود و انجام شد و تنها نتیجش رفع شدن موقتی اون خطر بود… ماموریتی سری ک ب قول شخصیت اول هیچ کس ازش خبر دار نمیشه. و هیچ تلاشی هم در راستای جلوگیری از گرمایش زمین نشد… عملا هیچی به هیچی!
که جدای از همه این موارد دلیل ایندگان برای کشتن نسل قبل به نظرم مسخره میاد! این نظریه پدر بزرگ حتی اگر صحیح باشه و بتونی قبل از اینکه خودت ب دنیا بیای برگردی به زمان و پدر بزرگتو بکشی و خودت زنده بمونی و در حالت کلی تر اگر ایندگان, نیاکانشونو بکشن و خودشون زنده بمونن, بازم هیچ تغییری در منابعی ک در زمان حال در اختیار دارن و مشکل گرمایش زمینشون ایجاد نمیشه, همونطور که تغییری در خودشون ایجاد نشده و زنده موندن! پس هیچ تفاوتی براشون ایجاد نمیکنه که نیکانشون زنده باشن یا مرده… (این نظر شخصیه و برداشت من از این فرضیه)
خلاصه کلام همونطور ک در اغاز گفتم در پایان هم میگم فیلم عظیمی بود… استفاده از هواپیمای بویینگ و کشتی و توربین های عظیم الجثه و مخصوصا نبرد های معکوس خیلی چشم نواز و زیبا بود…
ولی عظیم بودن و بلند پروازانه بودن فیلم الزاما دلیلی بر مقبولیتش نیست… و به نظرم کُلیت داستان در کنار هم چیز جالبی از اب در نیومده بود مخصوصا برای مخاظب عام…
پ.ن: یک اثر هنری مستقله و نباید وابسته به کار های قبلی هنرمند دونسته بشه, مقایسات انجام شده با فیلم های اینترستلار و اینسپشن صرفا جهت درک و ادای بهتر منظور هست.
این فیلم ضعیف ترین اثر نولان تا به اینجای کار بوده. توجیه لازم نیست فیلمی که بیننده حتی چند بار هم که ببینه متوجه نشه و انقدر تلاش در پیچیدگی فیلم بشه که دیگه کارگردان یادش بره که فقط برای قشر دکترای فیزیک این فیلم شاید جذابیتی داشته باشه . هنر روایت سنگینترین موضوعات به طریقی هست که عده زیادی متوجهش بشن وگرنه خود این موصوعات میچیدگی دارن و صرفا ساختن فیلم روی این موضاعات فیلم پیچیده تحویل میده. Inception حقیقتا از این دست فیلم ها بود که یک موصوع پیچیده رو به ساده ترین شکل و قابل فهم روایت کرد
۲، سه بار با زیر نویس دیدم روایت فیلمو فهمیدم.ولی گیج کننده بود دوباره وقتی دوبله دیدم درست همون جمله های زیر نویس به صورت شنیداری فیلمو تماشا کردم انگار برای دفعه اول دارم فیلمو میبینم با شناخت از روایت داستان واقعا جذاب بود برام (البته دوبله بدون سانسور کلامی)راحت تونستم با فیلم ارتباط برقرار کنم و درک بهتری پیدا کردم،
این فیلم فقط دوبله باید ببینی.چون خود فیلم گیجت میکنه حالا با زیر نویس دیگه بدتر.
باید فلیم یک بار برعکس ببینین
در مرود آثار نولان یک نظری هست که میگه نولان قصد داره بیننده رو وارد داستان فیلم کنه و زمان پخش فیلم همون تجربه ای رو بهشون الغا کنه که شخصیت های داخل فیلم تجربهش میکنن
یعنی کل فیلم شبیه نمونه و مثالی برای محتوایی هست که داخل اثر بیان میشه
برای همین یکسری دیالوگ ها و اتفاقاتی رو داخل فیلم قرار میده که کلید فیلم هستن و در واقعیت بیشتر از اینکه دیالوگ شخصیت ها باشن پیامی هست که داره به بیننده داده میشه
یکی از مهم ترین دیالوگ ها همین هست که لازم نیست درک کنید بلکه احساسش کنید
و دیالوگ مهمی دیگه این بود که هر چیزی که ثبت بشه مستقیما در آینده خونده میشه ( وقتی که پریا به واشنگتن میگه که ما به راحتی میتونیم با افراد در اینده ارتباط برقرار کنیم )
و از نظر من کل محتوی فیلم رو دوش همین جمله بود و نولان قصد داشت که این اثر رو سال ۲۰۲۰ ثبت کنه شاید که در اینده کسانی “پیامشو بخونن” و مفهومشو درک کنن
به نظر من هرکسی سریال دارک رو دیده باشه این موضوع براش یه مقدار درکش راحتتر میشه ویک نکته دیگه احتمال میدم مرد اول فیلم تو ضریب خطا جای تمام اون سربازانی که دو دسته ابی و قرمز بودن این اشتباهاتو تکرار کرده بود و همزمان تناسخ هم به چالش کشید با توجه با این که تناسخ یکی ارپر طرفدارترین اعتقادهای مردم هند هم هست البته سیاست امروز آمریکا هم ایجاب میکنه بعد از ناتوانی خودش در استفاده در شرق حالا نا امید به سمت قطب دوم جمعیت دنیا بره و غیره
مثل این بود که داری تریلر فیلم رو تماشا میکنی. دو ساعت و نیم، هیجان و حرکت.
و گمان نمیکنم کسی توی تریلر، دنبال شخصیتپردازی باشه
باید چندساعتی کش میداد فیلمو
فیلم آشغالی بود خیلی تناقض داشت با موضوع فیلم و این که بخواهی درک کنی ساختار محتوایی داستانو غیر ممکنه با مثال توضیح میدم وقتی میخوای صدا تولید کنی برخورد دو جسم تولید فرکانس میکنه و به گوش شما میرسه و طبق نظر این فیلم گوش از هیچ تولید فرکانس میکنه و فقط صدا نیست نور هوا مولکول های تمام اجسام واکنش غیر ارادی دارن بعدم فیلم زمانو قسمت بندی کردی مثل کلاکت فیلم
فیلم قشنگ بود.. و مثل خیلی از اکشن ها سطحی نبود.. جلوه های ویژه عالی و داستان چند وجهی پیچیده.. البته من که تمام آثار نولان رو دیدم.. خیلی جاهاش برام قابل پیش بینی بود
ب نظرم نولان ی ادم مریضه ک سعی داره خودشو باهوش نشون بده(یا باهوش بودنشو نشون بده) اونم با مطالبی که دانشمندان کشف کردن اگه فیلم تلقین دیده باشین یک سری ابهامات(مث فرفره اخر فیلم) میزاره تو فیلمش در واقع خودش درکشون نمیکنه ی مثال میزنم فکر کنید انیشتین بعد اینکه به بمب اتم رسید یهو تموم اطلاعات تحقیاشو نابود میکرد کاملا بدون دلیل همون کاری که نولان تو تلقین کرد اگه این اتفاق میفتاد به نظرتون مردم در زمان حال چی میگفتن (وای چقدر این اقا پیشبینی دقیق کرده چقدر ادم خوبی بوده ) درحالی انیشتین هیچ دلیلی برای کارش نداشته
در اخر من فیلمو ندیدم ولی مطمعن باشید اگه جایی از فیلم رو نفهمید مشکل از نولان البته همیشه کرم نمیریزه خدا کنه اینم مث میان ستاره ای باشه
برای درک این سبک از فیلم های نولان باید به سینمای کوبریک مراجعه کرد
نولان با ساخت این فیلم چه چیزی رو میخواد بیان کنه و نشون بده واقعا پوشیده ست
فرم ، محتوا ، فیلمنامه و ….
بقول بزرگی که میگفت هر فیلمی جایگاه خودش رو داره
Tenet رو در جایگاه تنت ببینید ، یه فیلم مستقل و اول
نه در حال قیاس و قضاوت با اینسپشن یا دیگر کارهای نولان ،،، اصلا فک کنید یه فیلم دارید می بینید بدون عنوان و کارگردان