ویچر بودن یا دوواهکین شدن، تفاوت در چیست؟
چرا نظرات در مورد ویچر و اسکایریم، بین افراد مختلف تا این حد متفاوت است؟ در این یادداشت توضیح میدهم که تفاوت اصلی ویچر و اسکایریم در چیست
خبر خرید استودیوهای زنیمکس و بتسدا (بزسدا، بثزدا، بدسدا یا هر چیزی که شما صدایش میکنید) توسط مایکروسافت، یکی از انفجاریترین خبرهای چند سال اخیر صنعت ویدیوگیم بود. درست از لحظهی انتشار خبر توسط جیسون شرایر، تحلیلها تفسیرهای مخاطبین و صاحبنظران حوزه در زمینههای مختلف آغاز شد. از پیشبینیهای حول رقابت سونی-مایکروسافت در نسل نهم گرفته، تا گمانه زنی دربارهی بازیهای آیندهی استودیوهای این ابر کمپانی. یکی از پس لرزههای این اتفاق، مطرح شدن دوبارهی الدر اسکرولز بعنوان یکی از بهترین فرنچایزهای بتسدا، و بحثهای پیرامون آن بود.
ممکن نیست نام الدر اسکرولز به میان بیاید و بحثی در باب مقایسهی آن با سری ویچر شکل نگیرد. شباهت ذاتی این دو سری باعث میشود وقتی راجع به یکی صحبت میکنید ناخودآگاه پای دیگری هم وسط بیاید. دو بازی جهانباز نقش آفرینی، که هر دو ستینگ قرون وسطایی دارند. داستانشان دربارهی درگیریهای سیاسی لردها، دوکها و شوالیههاست و در هر دو شما نقش یک هیولا کُش زبردست را دارید که سیاستمداران پایتان را به دنیای کثیفشان باز میکنند. و اتفاقا در هر دو باید با ترکیب مهارتهای رزمی و جادو راهتان را از میان دنیای زیبا، وسیع و ترسناک بازی باز کنید و پیش بروید.
اما چرا نظرات در مورد این دو بازی، بین افراد مختلف تا این حد متفاوت است؟ حتما شما هم دوستانی دارید که اسکایریم را وجب به وجب گشتهاند اما ویچر ۳ را بعد از چند ساعت نیمه کاره رها کردهاند. یا برعکس، ویچر ۳ از نظرشان بهترین بازی تاریخ است اما اسکایریم را تا اولین اژدها هم نتوانستهاند تحمل کنند. دلیل این اتفاق چیست؟ اینکه یک بازی داستان بهتری روایت میکند یا جوایز بیشتری برده؟ یا اینکه دیگری عمق و آزادی عمل بیشتری دارد و ریشهدارتر است؟ شاید اینها هم باشند اما من به عنوان کسی که هر دو بازی را عاشقانه دوست میدارد بزرگترین عامل تفاوت بین ویچر ۳ و اسکایریم (بعنوان آخرین نسخه از فرنچایزهایشان) را یک چیز میدانم: رویکرد در قبال نقش آفرینی
قدمت بازیهای نقش آفرینی به قدمت بشر است. این تصور که این ژانر بعد از تولد بازیهای رایانهای به وجود آمده تصور غلطی است. اصلا کودک انسان از زمانی که درک ابتدایی از انسان بودنش پیدا میکند شروع به بازی کردن انواع نقش آفرینی ها میکند. حتما شما در کودکی تفنگ دست گرفته و در نقش پلیس به دنبال آدم بدهای خیالی افتادهاید. یا با تکمیل کردن کلکسیون لوازم آشپزخانهی مینیاتوریتان سعی کردهاید که میزبان بهتری برای مهمانهای عروسکیتان باشید. گرگ شدن در گرگم به هوا، یا هر نقشی که در خاله بازی داشتید یا حتی دکتر شدن در دکتر بازی، همه و همه گونههای مختلف نقش آفرینی محسوب میشوند.
پس انسان همواره بر آن است که تخیلش را رها کند و هرچند کوتاه، لحظاتی از زندگیاش را صرف زیستن مصنوعی در موقعیتهایی کند که دیوارهای واقعیت برایشان بیش از حد بلند و ضخیماند. در سالهای اخیر با پیشرفت تکنولوژی و به وجود آمدن ویدیوگیمها، دیوارهای واقعیت هرروز نازکتر شدند و زیستن در دنیاهای خیال انگیز هرروز سهلتر و واقعیتر شدند. به همین دلیل است که نقش آفرینی یا RPG یکی از مهمترین و قدیمیترین ژانرهای ویدیوگیم ها هستند. اما برگردیم به بحث اصلیمان: ویچر و اسکایریم هرکدام چه رویکردی در قبال مفهوم نقش آفرینی داشته اند؟
گفتیم که نقش آفرینی یعنی زیست نباتی انسان در یک رویا که از واقعیت دور است. وجه تمایز این دو غول تاریخ نقش آفرینی همینجاست. همین رویا. اینکه ما به عنوان بازیکن چقدر در ایجاد این رویا دستمان باز است. سری الدر اسکرولز، از همان اولین نسخهاش در ۱۹۹۴ بنا را بر دادن ابتکار عمل به بازیکن گذاشت. اصلا یکی از دلایلی که این بازی در آن سالها بسیار محبوب و موفق شد هم همین بود. اینکه بازیکن میتواند شخصیت خودش را با ویژگیهای دلخواهش بسازد و مسیر ماجراجوییاش را خودش تعیین کند.
اسکایریم هم به عنوان آخرین نوادهی این خاندان، راه و روش نیاکانش را ادامه داد. بنای نقش آفرینی در اسکایریم بر آزادی عمل بازیکن است. بله! داستان از پیش نوشته شده و ابتدا و انتهای آن تا حدود زیادی مشخص است. اما اینکه شما به عنوان بازیکن از چه مسیری این سفر را انجام دهید کاملا به خودتان بستگی دارد. درواقع داستان بستری است برای شکل دادن به تخیل بازیکن. همین رویکرد باعث میشود که عناصر و مکانیسمهای RPG در خدمت این نوع از تجربه قرار بگیرند.
اسکایریم تا الان عمیقترین و پیچیدهترین درخت مهارتها را در بازیهای نقشآفرینی فانتزی ارائه کرده (اگر اشتباه میکنم تصحیح کنید). سوای مهارتهای مبارزه و جادوگری، شما حتی ویژگیهای اخلاقی شخصیتتان در بازی را هم تعیین میکنید. اینکه خشن باشد یا مهربان، شوخ باشد یا عبوث، چرب زبان باشد یا پر جذبه و... به همین دلیل است که هر بازیکنی تجربهی منحصر به فرد خودش را از اسکایریم میآفریند. در واقع یک دنیا با جزئیات فراوان توسط بتسدا خلق شده بود، که پیمودن و تبدیل شدن به یک قهرمان در آن تماما بستگی به سلیقه و رویای بازیکن داشت.
در سوی دیگر، ویچر رویکردی کاملا متفاوت در پیش گرفت. ویچر هم یک نقش آفرینی جهان باز است اما در این بازی شما به عنوان بازیکن قرار نیست هرطوری که دلتان میخواهد بازی کنید. شما در ویچر قرار است «گرالت» باشید و همه چیز در بازی، از کوچکترین حیوانات تا بزرگترین هیولاها در خدمت رساندن تجربهی خالص و تمام و کمال «گرالت بودن» به بازیکن است. به همین دلیل است که استفاده از عناصر نقش آفرینی در ویچر به گستردگی و تنوع اسکایریم نیست. شما حق انتخاب دارید، در درخت مهارتها، انتخاب مسیرها و یا پیش بردن مکالمهها، اما انتخابتان خارج از چارچوب تعریف شدهی شخصیت گرالت نمیتواند باشد.
شاید بگویید که خیلی از بازیها این رویکرد را دارند و شخصیت اصلی تعریف مشخص خودش را دارد، پس چه چیزی ویچر را منحصر به فرد میکند؟ پاسخ همان است که اول گفتم. نقش آفرینی. از اولین ثانیه تا آخرین لحظه از بازی، همه چیز برایتان مهیا شده تا شما خودتان را در کفشهای یک شکارچی هیولای تنها و بدعنق ببینید، که پشت زخمهای عمیقش یک قلب گرم میتپد. چه در داستان اصلی، چه در ماموریتهای جانبی و چه در چالشهای کوچک و بزرگی که در گوشه و کنار جهان وسیع و بدیع بازی انتظارتان را میکشند، شما باید گرالت بودن را بلد باشید تا پیش بروید.
نقطهی درخشان ویچر همین جاست. چیزی که CDPR را به توفیق بینظیر رساند، درواقع موفقیتشان در انتقال تجربهی گرالت بودن به مخاطب بود. حالا پاسخ سوالی که در ابتدا مطرح کردم تا حدودی روشن شده است. اسکایریم با تمرکز بر انتقال آزادی عمل به مخاطب، داستان و روایت را دستمایهای برای خلق قهرمان رویایی هر پلیر برای خودش کرد. در حالی که ویچر با تکیه به یک داستان قوی و جذاب، تمام پتانسیل بازی را صرف انتقال تجربهی زیستن به جای قهرمان داستان کرد. و هر دو به شکل افسانهای در هدفشان موفق بودند.
اختلاف سلیقهها دقیقا از همینجا شکل میگیرد. اگر ویچر را دوست نداشتید، احتمالا زیستن به جای شخصیتی مثل گرالت برایتان راحت نبوده و اگر اسکایریم را نپسندیدهاید ممکن است حوصلهتان در خلق یک شخصیت با خصوصیات منحصر به فردی که خودتان تعیین میکنید، سر رفته باشد. همه چیز به این بستگی دارد که دوست داشته باشید چه نقشی را چگونه بیافرینید. من که در هر دو جهان زندگی کردهام و راستش را بخوهید هنوز هم به آنها سر میزنم. بین این دو شاهکار، شما کدام را انتخاب میکنید؟
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اسکایریم، البته ویچر هم شاهکاره ولی اسکایریم برای من یه چیز دیگست
مسلما اول اسکایریم عالی بود مقاله و جذاب
تشکر بابت مقاله برای من skyrim بهترین بازیه عمرم بود.
بازي dragon age inquisition شايد ب بزرگي و وسيعي اين دوتا بازي نباشه ولي واقعا بازيي هستش ك ارزش وقت گذاشتن داره به نظر من حتما امتحان كنيد
اینکویزیشن بسیار بسیار محبوب منه...از همه نظر مابین این دوتاست و به نظرم تو بخش مبارزه ها از هر دوی این عزیزان سرتره...
به نظر من يكي از چيزايي كه خيلي باعث شد اسكايريم چند سال حتي بعد از انتشارش باز جذاب باشه dlcو ماد هايي بود كه براش اومد من اسكايريم ٥بار تموم كردم و هرسري يك سري ايتم ماموريت و مكان هايي داشتم و رفته بودم كه سري پيشش نرفته بودم واقعا ب نظر من اسكايريم ي شاهكار بوده.
متن واقعا درست و منطقی بود ولی به شخصه اکثر کسایی که دیدم حرفه ای بازی میکنن هردو بازی رو دوست داشتن و اینجوری نبوده که از یکی متنفر باشن دقیقا بخاطر همین تفاوت ریز ولی بی نهایت مهمی که دارن و شما هم به درستی بهش اشاره کردید
من به شخصه به شدت ویچر رو دوست دارم و اصلا نمیتونم بپذیرم کسی بخواد کوچیکش کنه ولی با این حال معتقدم الدر اسکرولز سری جریان ساز تر و برای شخص من, محبوب تری هستش. ویچر 3 برای من یکی از بازی های عالی ای هستش که تجربه کردم ولی اسکایریم برام فراتر از یک بازی هستش. اسکایریم به معنی واقعی کلمه و بدون اغراق پلیر رو وارد یک دنیای دیگه میکنه. دنیایی که توش باید بری کالج تا جادو یاد بگیری باید مبارزه و تمرین کنی تا مبارز قوی بشی باید کتاب بخونی تا پیشینه و تاریخچه خارق العاده بازی رو درک کنی. باید مثل یک کیمیاگر فکر کنی تا بتونی کیمیاگری کنی باید کتاب آشپزی بخونی تا بتونی آشپزی کنی یا آزمون و خطا کنی باید سخنور باشی تا بتونی با انتخاب صحیح دیالوگ ها حرفت رو به کرسی بشونی و......... واقعا نمیشه همش رو در یک کامنت گنجوند. اسکایریم بهت امکان فرار از زندان میده ولی در عین حال بهت اجازه میده توی زندان بمونی تا با پاک شدن سابقت از زندان خارج بشی و شروع دوباره داشته باشی. میذاره تیپ شخصیتی انتخاب کنی و میتونی اصلا الف باشی و نیازی نیست حتما آدم باشی.میتونی بری معدن متریال جمع کنی و شکار کنی برای چرم و... بعد بری با همون متریال اهنگری کنی و شیء بسازی (نه لزوما سلاح!) و همین کارو بیزینس خودت کنی و ثروتمند بشی. میتونی داستان بازی رو کلا دنبال نکنی و باز هم 100ها ساعت بازی کنی یا میتونی فقط و فقط داستان بازی رو طی کنی و بی نهایت از این داستان عمیق لذت ببری. میتونی ساید کوئست ها رو نری و دوباره 100ها ساعت بازی کنی و لذت ببری یا تمام ساید کوئست های بیشمار بازی رو بری و باز هم آرزو کنی کاش ساید کوئست های بیشتری وجود داشت. میتونی اصلا بزنی تو خط دین و مذهب و قدرت ها و آیتم های ماورایی بدست بیاری یا میتونی بری سمت شیطان و... میتونی داروغه و گارد و پلیس بشی یا میتونی دزد و تبهکار و قاتل سریالی بشی. و بینهایت میتونی دیگه.
در کل اینکه ویچر یک بازی خارق العادس و یه سری چیزایی که درباره اسکایریم گفتم رو هم در نوع خودش داره ولی در نهایت یک بازی هستش با کارکتری مشخص
الدر اسکرولز و مخصوصا اسکایریم ولی فراتر از یک بازی هستش و رسما یک دنیای انحصاری و اختصاصی هستش که برای شما ساخته میشه... با حق انتخاب های بی نظیر و باورنکردنی.
دقیقا همینه...چقدر لذت بردم از عشقی که در کامنتت جاری بود...قابل توجه دوستانی که میگن اسکایریم اورریتده :)) اسکایریم نقش آفرینی به معنای کلمه ست
هر دوشون عالین و عالی میمونن ولی توی این نسل من فال اوت 4 رو ترجیح میدم به اسکایریم (شاید ربطی به هم ندشاته باشن) ویچر رو هم رو دستش فکر نکنم بازی بیاد اون سایبر پانک هم در حد ویچر نمیتونه بشه ولی از این دو بازی بهتر آثار فرامسافتور هست.
اسکایریم یه جورایی الگویی برای ویچر 3 بوده
اگه اسکایریمی با این قدرت ساخته نمیشد شاید الان ویچر هم اینقدر باحال نبود
ولی واقعا اسکایریم سلطان نسل هفته تو وجب به وجبش یه داستان خوابیده.
من جزو افرادی بودم که ویچر رو بیش از 5 بار صد درصد کردم ولی اسکایریم رو اصلا نتونستم تحمل کنم و اینکه از نظر من ویچر در بخش مبارزات سیستم بهتری داره و همونطور که گفتین داستان نقطه قوت ویچر محسوب میشه ولی از نظر من ازادی عمل بیش از حد که بعضی افراد توش گم میشن خوب نیست الان درسته سبک جی تی ای متفاوته ولی شما یک راه مشخص دارید با ازادی عمل بسیار زیاد ولی اسکایریم اینطور نیست.
به سال ساخت یه توجهی بکن
خب معلومه الان ویچر بهتره ولی سالی که اسکایریم اومد همه استاندارد هارو داشت و حتی این سبک و چند پله بالا برد
به عنوان کسی که عاشق دو تا بازیم و هر دو بازی رو بالای 10 بار(ویچر بالای 30 بار)تموم کردم کاملا باهاتون موافقم و در ویچر به نظر من به معنای واقعی "نقش آفرینی" میکنید و فقط اون المان انتخاب نقش دست ما نیست(یه بحثی هست اینجا که میشه گفت ویچر با تعریف تکست بوکی بازی نقش آفرینی محسوب نمیشه)و از اون طرف هم اسکایریم با درخت مهارت فوق العاده وسیعش و انتخاب عمل در تعیین نقش درخشش خودش رو نشون میده و هردو قطعا دو تا از بهترین ویدئوگیم های تاریخ محسوب میشن
بالای ۳۰ بار؟ یکم استراحت بده به خودت مرد :))
ولی جدا همینه...ویچر خیلی چارچوبمند (چارچوبمند چه کلمهایه درست کردم؟:دی) و داستان محورتره و یک هدف مشخص برای دنبال کردن داره...در صورتی که شما در اسکایریم میتونی بری یه راننده درشکه بشی بدون اینکه به اوضاع مملکت اهمیت بدی