ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

بررسی انیمیشن Mirai
بررسی

بررسی انیمه Mirai؛ من هم وجود دارم

برای بزرگسالانی مثل ما، دیدن دوباره جهان و آدم ها از چشمانِ یک پسر بچه کوچک، حسی از یک تجربه مشترک اما دور و فراموش شده را زنده می کند. یادمان می آورد که چگونه ...

مینا سهیلی
نوشته شده توسط مینا سهیلی | ۸ خرداد ۱۳۹۸ | ۲۰:۲۹

برای بزرگسالانی مثل ما، دیدن دوباره جهان و آدم ها از چشمانِ یک پسر بچه کوچک، حسی از یک تجربه مشترک اما دور و فراموش شده را زنده می کند. یادمان می آورد که چگونه با صدای بلند حسادتمان را فریاد می زدیم، چگونه از دیدن دانه های سفید برف حیرت زده می شدیم و چگونه آدم بزرگ ها را به فرشته و جادوگر تقسیم می کردیم. کان که در ابتدا مالک قدرتمند حیاط به نظر می رسد و کل خانه را در کنترل خود دارد، در مقابل یک نوزاد بانمک، از خودش ضعف نشان می دهد و برای فرار از واقعیت، به دنیای تخیلاتش پناه می برد. آیا این تخیلات می توانند کان را برای زندگی بهتر در واقعیت یاری کنند؟ ویجیاتو را در بررسی انیمه (2018) Mirai همراهی کنید.

بررسی انیمه Mirai

  • نویسنده و کارگردان: Mamoru Hosoda
  • صداپیشگان: Rebecca Hall, John Cho, Daniel Dae Kim
  • استودیوی سازنده: Studio Chizu
  • بودجه: نامشخص

از وارثانِ میازاکی

هوسودا مثل هر آدم نترس و جاه طلب دیگری سعی می کند بعد از کارمندی برای استودیوهای توئی و مدهاس، استودیوی شخصی اش چیزو را تاسیس کند. فرزندان گرگی (Wolf Children) متولد شده همین استودیو در سال 2012 است؛ فیلمی درخشان، منسجم و بسیار تاثیرگذار از زندگی مادری که به خاطر عشق به یک گرگینه، همه رنج های با او بودن را می پذیرد. این انیمه 117 دقیقه ای، هم به لحاظ ایده های تصویری و هم از نظر اثرگذاری حسی بر مخاطب، قوی تر از فیلم میرایی است اما به دلایل زیادی که بخشی از آن به سلایق جشنواره ها بر می گردد، میرایی بیشتر مورد توجه قرار گرفت و در نهایت نامزد اسکار بهترین انیمیشن و نامزد جایزه گلدن گلوب در سال 2019  شد. در واقع هوسودا بیشتر با میرایی بر سر زبان ها افتاد.

بررسی انیمه Mirai

دیدن مجموعه آثار این فیلمساز نشان می دهد که او چه بخواهد و چه نخواهد، متاثر از بزرگان انیمیشن ژاپن، به خصوص هایائو میازاکی است. هر چند که هوسودا تلاش کرده تا در عین حال، سبک و سیاق شخصی خود را دنبال کند. اگر میازاکی خالق داستان هایی افسانه ای، اسطوره ای، حماسی، خیالی و تاریخی است، هوسودا با وجود عناصر خیالی در کارهایش، بیشتر به سمت زندگی واقعی و روزمرگی هایش تمایل دارد. البته ناگفته نماند که وقتی میازاکی به سراغ نمایش واقعیت می رود، شاهکاری مثل باد بر می خیزد (2013 The Wind Rises ) را خلق می کند. ماجرای این فیلم به تاریخ معاصر ژاپن بر می گردد؛ وقتی که جیرو هوریکوشی به عنوان یک طراحِ هواپیماهای جنگنده، تلاش می کند کشورش را جلو بیندازد. میازاکی زندگینامه این طراح ژاپنی را با ایده های خود، دراماتیک کرده است اما چندان به سراغ فانتزی و پر و بال دادن های خیالی نرفته  تا تلخی ها و سختی ها بیشتر خودشان را به مخاطبان نشان دهند.

اما شباهت های این دو هنرمندِ ژاپنی از تفاوت هایشان خیلی بیشتر است. ایده های تصویری و ریختِ فیلم های هوسودا و حتی طرح های داستانی در بعضی از ساخته هایش، آنقدر به آثار میازاکی شباهت دارد که اگر نام کارگردان اثر را نبینیم، تصور می کنیم این ها نیز از ساخته های میازاکی است. مثال های بی شماری می توان در این موضوع آورد؛ همزیستی انسان و گرگ و به طور کل، ارتباط انسان و طبیعت را در فیلم شاهزاده مونونوکه (Princess Mononoke پرفروش ترین فیلم ژاپن در سال 1997) به یاد بیاورید. این اثرِ عجیب و پر از نوآوریِ هایائو میازاکی، تاثیر آشکاری بر ایده اصلی فیلم فرزندان گرگی داشته است.

بررسی انیمه Mirai

پونیو (2008 Ponyo on the Cliff) نیز یک انیمیشنِ دیگر از میازاکی ست و درباره دختری که هم انسان و هم ماهی بوده و تمایل زیادی دارد که یک انسان شود. خاطرتان هست که مادر در انیمه فرزندان گرگی چطور به فرزندانِ گرگ - انسانش (موجوداتی ترکیبی مانند پونیو) می فهماند که باید بین این دو یکی را انتخاب کنند و هر یک از بچه ها هم به مسیری که دلشان می خواهد می روند. از شما می خواهم که مضامینی مثل فراموش کردن اسم، جست و جوی هویت و خانواده را در انیمیشنِ اسکاریِ شهر اشباحِ میازاکی (2003 SPIRITED AWAY) که به طور حیرت انگیزی پرداخت شده اند، در ذهنتان مرور کنید. آن وقت در هنگامِ دیدنِ فیلم میرای متوجه خواهید شد که همان مفاهیم و تم های همیشگیِ میازاکی چگونه به شکل دیگری مورد استفاده قرار گرفته اند. حتی آن قطارِ به یاد ماندنی که چیهیرو را با یک بلیط قدیمی سوار می کند و به شهر جدیدی دورتر از گرم خانه می برد، با شکل پیشرفته تری در چرخ دنده ها و بدنه اش، کان را با خود به ایستگاهِ تنهایی می برد.

در انیمه فوق العاده قلعه متحرک هاول (2004 Howl's Moving Castle) دخترکی که به یک پیرزن تبدیل شده با جابه جا کردن دایره ای بالای درِ قلعه به مکان جدیدی وارد می شود. رفت و برگشت های کان به مکان های مختلف از طریق حیاط خانه نیز، یادآورِ همین ایده روایی در فیلم میرای است. شاید خود هوسودا چنین تاثیرپذیری ای را کتمان کند و بگوید که شیوه و روش اش کاملا منحصر به فرد و متفاوت است و از دنیای کاملا جدیدی حرف می زند که تا پیش از او کسی چنین چیزهایی نگفته ولی او هم قطعا می داند که تا چه حد آثارش و در کل انیمیشن ژاپن به این مردِ سپیدمو مدیون است.

بررسی انیمه Mirai

هوسودا که بعد از اعلام بازنشستگی میازاکی در سال 2013، نتوانسته بود خوشحالی اش را پنهان کند، با گفته هایش نشان داد که تا چه حد نسل جوان تر می تواند بزرگانی را که باعث پیشرفت انیمیشن دستی ژاپن شده اند، بی رحمانه تخریب کند: « فکر می‌کنم هنوز هم امکان بهتر و بزرگ‌تر شدن برای صنعت انیمیشن ژاپن وجود دارد. دنیا هم زمانی که حرف از صنعت انیمیشن ژاپن می‌شد، فقط او (میازاکی) را می‌شناخت. این شهرت نباید مانع فکرها و ایده‌های تازه شود و راه را فقط برای یک نوع فیلمسازی هموار کند. صنعت انیمیشن ژاپن حالا فرصت آن را پیدا می‌کند که دست به تجربه‌های تازه بزند و سبک‌های متفاوتی را در فیلم‌هایش به نمایش بگذارد... آدم‌های خیلی زیادی فکر می‌کردند کار انیمیشن‌های ژاپنی تمام شده! و حالا که میازاکی فیلم نمی‌سازد، دیگر خبری از انیمیشن ژاپنی نخواهد بود. اما اگر کمی دقیق‌تر به موضوع نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که تازه تولد یک صنعت اتفاق افتاده است. بازنشستگی میازاکی آزادی و دموکراتیزه شدن را برای این صنعت به ارمغان آورده است». به هر حال رد شدن هوسودا از چند موقعیت کاری در استودیوی جیبلی قطعا دلیل خوبی برای این صحبت ها نیست بخصوص که او روزی شاگردِ میازاکی بوده و چیزهای زیادی از او آموخته است.

میازاکی تا به حال چندین بار به دلیل خستگی های جسمی اعلام بازنشستگی کرده ( یکبار قبل از ساخت شاهکار شهر اشباح و یکبار هم پس از ساخت انیمیشن تحسین برانگیز بادبرمی خیزد) اما تقریبا به همان تعداد هم با یک اثرِ متفاوت و جذاب دیگر بازگشته است. امیدوارم این فیلمساز دوست داشتنی نسل ما هیچوقت بازنشست نشود و تنها مرگ او را از ساختن متوقف کند. البته از طرفی می توان مامورو هوسودا را درک کرد.  به هر حال وقتی یک خورشید می درخشد، ستاره های کوچک تر چندان به چشم نمی آیند اما هوسودا نباید فراموش کند که اگر میازاکی این راه سخت و دشوار انیمیشن دستی را هموار نمی کرد، نسل بعدی هرگز نمی توانست به راه های جدیدتر حتی فکر کند. تجربه نشان داده هر وقت هنرمندی به هنرمندان پیش از خود احترام لازم را نگذارد، در نهایت خود او هم مورد احترام نسل بعدی اش قرار نمی گیرد.

بررسی انیمه Mirai

افتتاح

فیلم در همان تیتراژ آغازین، با ایجازی زیبا و منحصر به فرد، گذر زمان را در یک خانواده کوچک نشان می دهد؛ از ازدواج، لحظات خوش و جروبحث گرفته تا آوردن یوکو کوچولو (سگ خانگی)، به دنیا آمدن کان و در نهایت حاملگی دوم مادر. خانه کوچک آنها روز به روز بزرگتر، جادارتر و مدرن تر می شود و پدرِ معمار ایده هایش را روی آن اجرا می کند. اما درختِ داخلِ حیاط پای ثابت این خانه است و تخریب نمی شود.

ریتمِ خوبِ تیتراژ به پرده اول فیلم هم سرایت می کند. در این بیست دقیقا اول همه چیز با سرعت ایده آلی روایت می شوند؛ بی خوابی های مادر، فداکاری های پدر در آشپزخانه، شروع لجبازی های کان و سپس ملاقاتش با سگِ انسان نما. ماساکاتسو تاکاگی که علاوه بر انیمه میرای، در دو اثرِ دیگر یعنی«فرزندان گرگ» و «پسر و دیو» نیز به عنوان موسیقیدان با هوسودا همکاری داشته، در ایجاد یک ریتم خوب و هماهنگ، کمک زیادی به تصاویر می کند.

بررسی انیمه Mirai

ورود به باغ تخیلات

کان، پسری شیطون، کنجکاو و تخیل باف است؛ «اومی بابا» یا «اونی بابا» جادوگرِ بدذاتی است که کان او را در داستان ها شناخته و موقع عصبانیت از پدر و مادرش، آن دو را با همان قیافه زشت و ترسناک تصور می کند. کان در کنار تخیل بافی اش، صاحب یک دنیای شخصی برای خودش است که در آنجا، قطارهای سریع السیر بهترین دوستانش محسوب می شوند. نکته ضمنی این ایده جالب به روحیه ژاپنِ معاصر بر میگردد که واقعا دلش می خواهد فرزندانِ ژاپن عاشق تکنولوژی و پیشرفت باشند. بنابراین ترجیح می دهند بالاترین مدل های ماشین را در دست  بچه هایشان ببینند. در همین دنیای شخصی ست که کان با حیاط خانه ارتباط متفاوتی برقرار می کند. او هر موقع که احساس کند در خانه به عنوان یک موجود اضافی دیده می شود، با چشمانی اشک آلود به خلوت خودش در باغ پناه می برد.

بررسی انیمه Mirai

اینجاست که تخیل شماره یک، یعنی ملاقات با یوکو سگه، در هیبت یک مرد ناراضی، به سراغِ کان می آید. او می خواهد با همه وجود از واقعیتی که شدیدا عذابش می دهد، فرار کند و تخیلات هم این بار کمکش می کنند. در صحنه بعد کان از پدر و مادرش می خواهد غذای بهتری به یوکو بدهند، در حمام در کنار پدر و مادر و میرایی کوچولو، آرام و شاد است و خلاصه به کلی آن حسِ بد را فراموش کرده است.

تا اینجای ماجرا، داستان فیلم بی نقص جلو می رود و مخاطب خودش را برای یک گره بزرگ تر آماده می کند. گره ای که بتواند به حسادت کان شدت بیشتری ببخشد تا او برای پر کردنِ چاه عمیق تر، به دنبال راه حل های جدی تری برود. این توقع ما بر اساس خط روایی فیلم است که منتظر باشیم ببینیم کان برای پذیرشِ برادر بزرگتر بودن، چگونه رستم وار در تب و تابِ عبور از یک هفت خان قرار می گیرد. وقتی قرار است با یک کودک همراهی کنیم انتظار بیشتری برای موقعیت های پر جنب و جوش تر و هیجان انگیزتر داریم.

بررسی انیمه Mirai

مشکل آغاز می شود

به نظر می رسد این دنیای خیالی تنها در نگاه کان به وجود می آید و بزرگسالان که غرق در زندگی یکنواخت خود هستند، نمی توانند آن را ببینند. همانطور که خیلی از چیزهای دیگر را هم نمی توانند بفهمند. این فقط کان است که بخاطر سبکی روح و فکرش حتی می تواند به دلِ خاطرات پدرِ مادربزرگش برود و معمای  پیروزی او با پای شل را کشف کند.

بگذارید به صحنه ای برویم که در آن حوصله کان کاملا سررفته و میرای سه ماهه هم نمی تواند همبازی خوبی برایش باشد. ایده فیلمنامه نویس این است که او باز هم به باغ برود؛ شاید یک همبازی آنجا پیدا کند. وقتی میرای نوجوان را در برابرِ کان می بینیم خیلی خوشمان می آید. چراکه نه. چه چیزی از دیدنِ آینده آن مزاحم کوچولوی بی سرو صدا برای کان جذاب تر است. در همین وقت انتظاری مسحور کننده مثل یک چراغ در ذهنمان روشن می شود. بله میرای خودش با پای خودش آمده تا به برادرش نزدیک تر شود و آن حسِ صمیمیت را جایگزین حس حسادت (تم اصلی و مضمون کلیدی فیلم) کند.

بررسی انیمه Mirai

اما مشکل از جایی شروع می شود که ما متوجه می شویم میرایِ نوجوان نه تنها برای بدست آوردن دل برادرش نیامده که برای یک هدف کاملا شخصی و مضحک سر و کله اش پیدا شده و حاضر است برای برآورده شدنِ خواسته اش سرِ برادر را شیره بمالد. اما وقتی کان را می بینیم که با مظلومیت تمام دنبال یک همبازی ست و از خواهرش فقط و فقط یک رابطه دوستانه می خواهد و حاضر است همه جوره او را همراهی کند، دلمان برایش می سوزد.

مشکل زمانی جدی تر می شود که یک ایده خوب جایش را به یک ایده بد می دهد؛ میرای که سکاندارِ این صحنه شده و کان را کلا به حاشیه برده، اگر مراقب نباشد حتی پدر هم ممکن است او را ببیند و کار بیخ پیدا کند؛ بدیهی است که تخیلات کان را دیگر نباید پدرش متوجه می شد. حتی اگر آن تخیلات به زعم فیلمساز قرار باشد واقعی پنداشته شوند، باز هم واقعیاتی هستند که تنها به کان تعلق دارند.

در این قسمت فیلم، مخاطب به طور ناخوداگاه دچار حس سردرگمی می شود و طنزهای ماجرا هم نمی تواند این حس را کم کند. در نتیجه ما هم بعد از رفتن میرای نوجوان مثل کان می گوییم:« همون میرای کوچولو بهتره». البته این جمله هم باعث نمی شود که کان حتی اندکی از نوزاد خوشش بیاید. در واقع تخیل دوم نسبت چندانی با موضوع اصلی داستان ندارد و کمکی به بهتر شدن رابطه کان با خواهرش نمی کند. جذاب است که فیلمنامه نویس از نام میرای به معنی آینده برای موقعیت سازی در کارش استفاده کرده اما پرداختِ این ایده خوب به نفع هیچ کس جز میرای نیست. او حالا می تواند بدون دغدغه به ازدواج در بزرگسالی اش برسد بدون اینکه دردی از کان حل شده باشد. احتمالا هوسودا مایل بوده یکی از مراسم های ژاپنیِ بعد از تولد را در داخل فیلم جا دهد و به حجمی که این اتفاق در فیلم اشغال می کرده فکر نکرده است.

بررسی انیمه Mirai

تو هم بانمک هستی

همه مشکلات تقصیر کان و حسادت هایش نیست حتی اگر روایت گری فیلم مدام بخواهد ما را به این سمت ببرد که حسادت های کان را غیر طبیعی و بیش از اندازه فرض کنیم. به راحتی می توان فهمید که پدر و مادر به مقدار زیادی مقصر هستند. سر آنها بسیار شلوغ است. زن ناراحت است که نمی تواند با وجود مشغله کاری، مادر خوبی باشد اما سعی چندانی هم برای ایجاد نزدیکی با فرزندش نمی کند. تنها یک جمله را تکرار می کند:« کان قرار شد با خواهرت مهربون باشی...تو برادر بزرگ تری». اما حتی زمانی که کان یک اسباب بازی را به سر میرای نوزاد می زند باز هم پدر و مادر متوجه عمق فاجعه نمی شوند. گویا قرار است کان با آن سن و سال کم وضع پدر و مادرش را درک کند بدون آنکه خودش درک شود.

حتی پدر بزرگ و مادربزرگ هم تبعیض آشکاری بین کان و میرای قائل می شوند؛ در صحنه ای که از میرای کوچولو فیلم می گیرند و به کان بی توجهی می کنند آه از نهادمان بلند می شود. در جایی کان از مادرش می خواهد که برایش کادو بخرد و مادر می گوید: «الان که روز تولدت نیست». البته بعد از آن دوچرخه ای برایش می خرند اما کان محبت و توجه می خواهد نه فقط یک دوچرخه. تنها در یک پلان است که مادر کان را می بوسد و لقب فرشته به او می دهد، آن هم زمانی است که کان به خواب عمیقی فرو رفته است. دلسوزی ما زمانی به اوج خودش می رسد که سخت گیری پدر و مادر هم اوج می گیرد؛ آن ها  بخاطر لجبازی کودکانه کان، او را تنها و بی خبر در خانه رها می کنند و به مهمانی می روند.

کان مطمئن می شود که وجودش برای هیچکس اهمیتی ندارد. عجیب است که حتی میرای هم می آید تا پسربچه بی نوا را به شکل دیگری تنبیه کند. گویا تا کان با صدای بلند گریه نکرده کسی قرار نیست بفهمد که چه حال زاری دارد. نمی دانم آیا تا به حال شده پسر یا برادر کوچولویتان را بخاطر اینکه اندکی لجبازی کرده در خانه رها کنید؟ بعید می دانم.

بررسی انیمه Mirai

آلبوم خانوادگی

زمانی که مادر، عکس هایش را به کان نشان می دهد، متوجه می شویم که او یک برادر کوچکتر به نام یویچی دارد که به گفته خودش با هم رابطه خوبی داشته اند. در نتیجه در تخیل شماره سه که کان با کودکی مادرش در گذشته دیدار می کند، مخاطب توقع دارد که کان لااقل نمایی از رابطه مادر و دایی اش و نحوه ارتباط آن ها ببیند؛ اصلا مسئله این انیمه همین ارتباط است. اما این سفر به گذشته، تنها از خراب کار بودن مادر در کودکی پرده برمی دارد و  یک حس صمیمیت موقتی بین کان و مادرش در زندگی واقعی ایجاد می کند؛ چقدر شیرین است آن صحنه ای که  مادر در خواب است و این پسر کوچولوی اوست که نوازشش می کند.

ایده دیدن مادر در سن کودکی، باز از همان ایده های درخشان هوسودا محسوب می شود که متاسفانه تاثیر کامل خود را روی مخاطب نمی گذارد، چرا که در صحنه های بعد، رابطه مادر و پسر دوباره از نقطه صفر شروع می شود. در نتیجه این بار هم ورود به دنیای تخیلات، کمک خاصی به بهتر شدن رابطه کان و خواهرِ نوزادش نمی کند.

 

بررسی انیمه Mirai

در تخیل شماره چهار، کان با سفر به گذشته ای این بار دورتر، بابای مادربزرگش را (که یکبار او را در آلبوم عکس ها دیده ایم) ملاقات می کند. او مردی جذاب است که بعد از حضورش در جنگ جهانی دوم جانباز شده اما همچنان می تواند به کان یاد بدهد که چطور ترس هایش را فراموش کند و در نتیجه در زندگی واقعی اش دوچرخه را بدون دستگیره کمکی براند. اما این سفر تخیلی هم با همه زیبایی طبیعت و شکوه سرعتش، ارتباط چندانی با موضوع اصلی فیلم ندارد؛ چرا که هنوز حس فراموش شدگی و حسادت، برای کان از هر چیزی حتی از دوچرخه سواری هم مهم تر است و این را به راحتی با دیدن صحنه های بعد متوجه می شویم؛ دوباره آن ناراحتی ها، دهانِ باز چون غار و گریه با صدای بلند سروقتِ کان می آید.

بررسی انیمه Mirai

قطار تنهایی

زمانی که پدر و مادرِ کان او را تنها در خانه رها می کنند، او وارد تخیل شماره پنج یعنی قطار سریع السیر می شود. این یکی از بهترین قسمت های فیلم است که اوج و گره گشایی را یکجا در خودش دارد. در محوطه ایستگاه که کودکان گمشده زیادی به خانواده هایشان برگردانده می شوند، کان، سرگردان و بی صاحب منتظر است تا والدین اش به سراغش بیایند، اما چون اسم خودش و اعضای خانواده اش را فراموش کرده، ناچار است وارد قطار تنهایی شود. در این قسمت، کان بالاخره خودش را از رنج و غصه آزاد می کند و نقش جدیدش را می پذیرد. هر چند بهتر بود بعد از آن، کان دیگر میرای نوجوان را نبیند تا ما بتوانیم در آن تخیلات باشکوه و متحیرکننده،  برادر بزرگ بودن او را بالاخره تجربه کنیم . چیزی که مدام از آن فرار می کرد.

بررسی انیمه Mirai

اما این بار هم میرای نوجوان با حضور بدموقع خودش، آن حس عاطفی ای را که منتظرش بودیم مخدوش می کند و همان مفاهیم درخت خانواده، قدردانی نسبت به گذشته و هر آنچه را که مخاطب خود از طریق تصاویر و ماجراها دریافت کرده بود، دوباره تکرار می کند و در نتیجه اثرگذاری آن را کاهش می دهد. ضمنا مساله اصلی کان، زمان و مکان نیست که لازم باشد میرای به او بازگشت به زمان خودش را یادآوری کند؛ اصلا خود میرای، کان را بی محابا به آینده می برد.  یکی از نکات منفی فیلم همین است که ما از میرای نوجوان تا آخر فیلم چندان خوشمان نمی آید و نمی توانیم ارتباطی بین او و میرای کوچولو در ذهنمان ایجاد کنیم.

بررسی انیمه Mirai

نتیجه گیری

هر چقدر در این انیمه  زمان گذشته و حال، برایمان قابل فهم و ارزشمند است، آینده هیچ حس خاصی در ما ایجاد نمی کند و هوسودا دقیقا بیشترین مانور را روی مفهوم آینده می دهد. البته با وجود اینکه داستان فیلم انسجام کافی ندارد و بخش زیادی از تخیلاتِ کان کمکی به نیاز اصلی او نمی کند اما حیرتی که از دیدن آن همه جزئیات تصویری به ما دست می دهد حتما ارزش یکبار دیدن را دارد. یکی از این ایده ها، پرداخت قصه در یک محیط محدود است؛ در واقع به جز صحنه های مربوط به دنیای خیال، باقی در حیاط و محیط خانه اتفاق می افتند بدون آنکه یکنواخت و کسل کننده به نظر برسند.

هوسودا اصولا ما را با ایده های جزیی ترش بیشتر به وجد می آورد تا با ایده های روشنفکرانه اش. به طور مثال، در انیمه بچه های گرگی وقتی دختر می خواهد رازِ گرگینه بودن خود را به همکلاسی اش بگوید، ما شاهد تکان خوردنِ یک پرده سفید در میان آن دو هستیم؛ پرده ای که کاملا معنای استعاری دارد. در همین انیمه Mirai  وقتی که کان شروع به گریه می کند، دورش را ماهی های کوچولوی زیادی پر می کنند، تا جایی که اشک هایش به یک اقیانوس بزرگ پر از ماهی تبدیل می شوند. از طریق این تخیل تصویری ما احساس پسرک را بیشتر و بهتر درک می کنیم. نوع حرکاتِ نرم و آزاد و متنوع کارکترِ کان هم  از نوع همین ایده های تصویری است، چراکه باید رفرنس هایی واقعی  برای این حرکات طراحی و ضبط شود. زنده و روان بودن انیمیت های دوبعدی و دستی ژاپنی آسان به دست نمی آید و بسیار دشوار است، بنابراین هر موقع که چشم آن ها را می بیند لذت ویژه ای می برد.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (1 مورد)
  • Hamidreza
    Hamidreza | ۱۱ خرداد ۱۳۹۸

    انیمه واقعا زیبایی هست حتما ببینید واقعا جالبه

مطالب پیشنهادی