نقد سریال سیاوش – در ظاهر متفاوت، در باطن تکراری
سریال سیاوش بهعنوان یکی از جدیدترین سریالهای شبکه نمایش خانگی در هشت اپیزودی که تا امروز از خودش نمایش داده نه آنقدر قدرتمند ظاهر شده که در زمره بهترین سریالهای شبکه نمایش خانگی قرار بگیرد ...
سریال سیاوش بهعنوان یکی از جدیدترین سریالهای شبکه نمایش خانگی در هشت اپیزودی که تا امروز از خودش نمایش داده نه آنقدر قدرتمند ظاهر شده که در زمره بهترین سریالهای شبکه نمایش خانگی قرار بگیرد و نه آنچنان ناامیدکننده ظاهر شده که دیگر ارزش تماشاکردن هم نداشته باشد. با نقد سریال سیاوش همراه ویجیاتو باشید.
موج عظیم سریالسازی که از چند سال پیش در شبکههای تلویزیونی کابلی و سرویس استریمهای استریم خارجی آغاز شده بود حالا به ایران رسیده است. واقعیتی که صریحتر از همیشه به نظر میرسد، آن است که با موفقیت باورنکردنی سرویس استریم نتفلیکس و سریالهای شبکه HBO بازار عرضه و تقاضای مجموعههای داستانی رونق عجیبی گرفتهاند. در ایران هم در شرایطی مشابه با تقاضای جهانی، انگیزه بیشتری برای تولید سریالها شکل گرفته و سریال سیاوش یکی از عناوینی لقب میگیرد که در این طوفان بزرگ به درون خانه مخاطبان راه پیدا کرده و امیدوار است که سهم قابل توجهی از این استقبال تصاحب کند.
چرا سریالسازی در ایران رونق گرفت؟
بیشتر از ده سال پیش، سریالهای شبکه نمایش خانگی در ایران در ابتدای مسیری بودند که چندان روشن نبود. نهتنها سرمایهگذاران برای ورود به این وادی خلوت تردید داشتند بلکه جذب مخاطبان هم اندکی دشوار به نظر میرسید. اما امروز، شرایط به حدی دگرگون شده که کارگردانهایی مانند منوچهر عادی فعالیت در مدیوم سریال را به چارچوبهای متفاوت فیلم سینمایی ترجیح میدهند و سوپراستارهایی مانند محمدرضا گلزار هم پذیرفتهاند که سریالهای شبکه نمایش خانگی گزینههای مناسبتری از فیلمهای تکراری هستند.
سریالهایی که این روزها روی سرویسهای استریم منتشر میشوند، بیشتر از قبل مورد توجه مخاطبان ایرانی قرار میگیرند. شاید یکی از دلایل بسیار مهم این استقبال را باید در شیوع ویروس کرونا پیدا کرد. شیوع این ویروس که به تعطیلی سالنهای سینما یا فعالیت محدود آنها منتهی شد، مخاطبی که نیازمند به محتوای جدیدی در فضای هنر هفتم بود را ناچار میکرد که به فضای مجازی پناه بیاورد و در دنیایی که فیلمهای سینمایی جدید اکران نمیشوند، سریالها بهترین جایگزین به نظر میرسند.
در سال آینده هم سریالهای جدیدی به شبکه نمایش خانگی راه پیدا میکنند که شاید مهمترین آنها سریال جیران باشد؛ سریالی که حسن فتحی را بهعنوان کارگردان در اختیار دارد و پریناز ایزدیار هم از نقشهای اصلی آن است. ظاهرا سرویس استریم فیلیمو تلاش میکند تا دنیای سریالهای تلویزیونی کمدی تاریخی خود پیرامون شاههای قاجار را خلق کند و سریال جیران تنها یکی از پنج سریالی است که آنها در حال توسعه آن هستند.
در سالی که گذشت سریالهای متعددی روی سرویسهای استریم ایرانی قرار گرفتند که در گروه سریالهای شبکه نمایش خانگی قرار میگیرند:
- سریال ملکه گدایان
- سریال قورباغه
- سریال خوب بد جلف: رادیو اکتیو
- سریال میخواهم زنده بمانم
- سریال سیاوش
- سریال گیسو
با این حال سابقه سریالهای شبکه نمایش خانگی در دنیای مجموعههای داستانی ایران به سال ۱۳۸۹ بازمیگردد. سریال قلب یخی با کارگردانی محمدحسین لطفی و تهیهکنندگی کمال طباطبایی فضای جدیدی را به مخاطب ایرانی معرفی کرد که برای او بیگانه بود. سریالهای شبکه نمایش خانگی همگام با فصلهای دوم و سوم سریال قلب یخی آهسته آهسته وارد ماجرا شدند و تلاش کردند سهم بیشتری از بازار نوظهوری که جمعیت عظیمی از مخاطبهای کنجکاو را میزبانی میکرد، پیدا کنند.
اگرچه سریالهایی که خارج از محدودیتهای صدا و سیما ساخته میشدند در نهایت بیرون از چارچوب خستهکننده و اسفناک تلویزیون ملی قرار میگرفتند اما این آزادی عمل هم کمک بزرگی به آنها نمیکرد و در نهایت شکستخورده به نظر میرسیدند. تا امروز بیشتر از ۵۰ سریال تلویزیونی در شبکه نمایش خانگی عرضه شده که بسیاری از آنها کاملا فراموش شدهاند. شکستهای معمولا بزرگی که این سریالها تجربه میکردند، چند دلیل عمده داشت:
- در شرایطی که سریالهای تولیدی صدا و سیما بودجه مشخصی از سازمان دریافت میکرد، سرمایه مورد نیاز سریالهای شبکه نمایش خانگی که شامل هزینه تولید، دستمزد بازیگران، قراردادهای پخش و انتشار میشد آنقدر زیاد بود که هر تهیهکنندهای حاضر به مدیریت پروژه نبود.
- سرمایهگذارانی هم که تهیهکنندگی سریالهای شبکه نمایش خانگی را برعهده میگرفتند از انتشار غیرقانونی محصولاتشان در فضای مجازی ناراضی بودند. این اتفاق عملا باعث میشد که بخش قابل توجهی از درآمد سریالها که از فروش در بسترهای قانونی به دست میآمد، از دست برود.
- کارگردانهایی که سابقه قابل توجهی در دنیای هنر هفتم داشتند از حضور در پروژههایی که ریسک بزرگی به نظر میآمدند، امتناع میکردند.
- و از همه مهمتر؛ مخاطب سریالهای شبکه نمایش خانگی برای تماشای هر اپیزود باید سیدی یا فایل سریال را بهصورت جداگانه تهیه میکردند. این دردسر نسبتا بزرگ باعث میشد بسیاری از مخاطبان احتمالی این سریالها از تماشای آنها پشیمان شوند و یا روشهای غیرقانونی که عملا هیچ سودی برای شرکت تولیدکننده نداشت را جایگزین کنند. به عبارت دیگر، بستر مناسبی برای انتشار سریالهای شبکه نمایش خانگی وجود نداشت.
داستان سریال سیاوش چیست؟
سیاوش [با هنرنمایی میلاد کیمرام] کشتیگیری است که پس از سالها تلاش و کوشش به اردوی تیم ملی دعوت شده و حالا باید در مسابقات انتخابی المپیک شرکت هم کند. اما نامزد او یعنی مرجان [با نقشآفرینی مرجان اتفاقیان] به شکل مرموز و ناامیدکنندهای تصمیم گرفته تا ارتباطش را با سیاوش قطع کند. سیاوش که نمیداند دلیل کمرنگشدن این رابطه چیست با عصبانیت از اردوی تیم ملی خارج میشود تا دلیل آن را بفهمد و متوجه میشود که نامزدش به بیماری کبد مبتلا شده و باید هر چه زودتر جراحی پیوند کبد انجام دهد.
مرجان که فرصت زیادی ندارد باید هزینه سنگین این جراحی را بپردازد اما توانایی پرداخت رقم هنگفت آن را در سطح شرایط مالی خود و خانوادهاش نمیبیند. بنابراین سیاوش که تازه دلیل دوری خودخواسته نامزدش را درک کرده، وارد عمل میشود و تلاش میکند تا سرمایه مورد نیاز برای انجام این جراحی را فراهم کرده و نامزدش را نجات دهد. در شرایطی که سیاوش در یک قدمی حضور در مسابقات جهانی قرار دارد، همه چیز برای حفظ سلامتی مرجان تغییر میکند.
او که به هر دری زده تا هزینه جراحی پیوند کبد مرجان را فراهم کند به واسطه دوست صمیمیاش، سینا [با هنرنمایی محمد ولیزادگان]، در برابر نصرت [با درخشش رضا کیانیان] قرار میگیرد. نصرت پدر مارال [با نقشآفرینی ترلان پروانه] است. مارال که مشکلات روانی دارد، روزگاری نامزد سیاوش بوده اما حالا از خانه پدرش فرار کرده و آشفتهتر از همیشه به نظر میرسد. با این حال نصرت میداند که دخترش عاشق سیاوش است و به همین دلیل از کشتیگیر عاشقی که برای نجات نامزد خودش به او پناه آورده، درخواست میکند که با دخترش ازدواج کند.
نصرت میداند که مارال با زندگی در کنار سیاوش به آرامش میرسد و به سیاوش قول میدهد که اگر دخترش را به آرامش برساند، زندگی خوبی برای آنها بسازد. اما سیاوش که با هدف قرضکردن پول به نصرت پناه آورده بود، متوجه میشود که برای نجات نامزدش باید وارد رابطه دیگری شود. در این میان برادر سیاوش یعنی صابر [با هنرنمایی متفاوت مجید صالحی] هم از زندان آزاد میشود و به آغوش خانوادهاش بازمیگردد. سیاوش در نهایت موفق میشود مارال را از شرایط وحشتناکی که داشته خارج کند و هزینه جراحی نامزدش را بپردازد اما مرجان حین عمل جراحی جانش را از دست میدهد.
از مجموعه سریالهای فراموششده بخوانید:
- فیلسوف کمدین نیویورکی در سریال Louie
- شیوع ویروسی در سال ۲۰۲۰ در سریال The Last Man on Earth
- جیمز باند بیتربیت در سریال Archer
- وقتی والتر وایت در سریال Ozark حسابدار میشود
- کمدیتر از زندگی کارمندی با سریال The Office
- سریال Freaks and Geeks و روزهایی که ستارههای هالیوود نوجوان بودند
- سریال Sons of Anarchy و داستان رفتن و نرسیدن پیوسته
- سریال The X-Files و مخوفترین پروندههای ماورایی
داستان سریال سیاوش اندکی کلیشهای به نظر میرسد و سریال هم برای بیرونآمدن از محدودیتهای کلیشهگونهاش تلاش خاصی نمیکند. به همین دلیل سریالی که سروش محمدزاده کارگردانی کرده در بهترین حالت اثری لقب میگیرد که در اوج کلیشهایبودن، تلاشهایی برای متفاوتبودن هم میکند. اما در نهایت سیاوش در زمره بهترین سریالهای شبکه نمایش خانگی قرار نمیگیرد و صرفا درامی اجتماعی است که در روایت تکراری یک داستان کلیشهای هم درجا میزند.
طناب کمکی که سینما و تلویزیون ایران را دار زد
درامهای اجتماعی در روزگاری نهچندان دور در سینمای ایران جایگاه تازه و منحصربهفردی داشتند. آثاری که تلاش میکردند زاویه متفاوتی از جامعه را به تصویر بکشند و حرفهای جدیدی به مخاطبی که به تماشای آثار تکراری و بیهوده عادت کرده، ارائه دهند. اما درامهای اجتماعی که قرار بود به آثار فاخر سینمای تبدیل شوند، آهسته آهسته رویکردی تجاری پیدا کردند. به عبارت دیگر، داستانگوییهای کلی و جزئی جانشین ساختاری شدند که قرار بود زوایای آشکار و پنهانی از زندگیهای دشوار را نمایش دهد.
سریال سیاوش دقیقا محصول همین حرکتی است که اگرچه روزگاری در ظاهر طناب کمک برای نجات سینمای ایران وارد میدان شده بود اما حالا به طناب داری شباهت پیدا کرده که هر روز بیشتر از قبل گلوی خلاقیت در سینمای ایران را فشار میدهد. حالا داستان دردآور آدمها و مشکلات زندگی اجتماعی به ابزاری برای جذب مخاطب تبدیل شده است؛ سرنوشت غمانگیزی برای ژانری که قرار بود آینه واقعی تصاویر دردناک جامعه ایران باشد.
داستانگویی ناامیدکننده
سریال سیاوش در روایت یک داستان عاشقانه تراژدیک به زشتترین حالت ممکن شکست میخورد. یکی از دلایل اصلی شکست سهمگین سریال سیاوش در داستانگوییاش را باید در محدودیتهای سینمای ایران پیدا کرد؛ جایی که تیغ بلند سانسور به کارگردان و فیلمنامهنویس و البته بازیگر اجازه نمیدهد که صحنههای عاشقانهتری از شخصیتهایشان را به تصویر بکشند. اما در همین ساختار محدودکننده هم آثاری بودهاند که در مدیریت یک روایت عاشقانه موفق عمل کرده باشند.
دیالوگهایی که میان سیاوش و مرجان رد و بدل میشوند، هیچ نشانی از یک عشق آتشین ندارند. برای سریالی که در همان اپیزودهای نخست از شکلدادن به یک رابطه تحت تاثیر قرارگرفته عاجز است کاملا قابل پیشبینی به نظر میرسد که در ادامه مسیر هم به مشکلات بزرگی گرفتار شود. با وجود همه ضعفهای جبرانناپذیری که در سریال سیاوش دیده میشود، هنرنمایی بازیگرانی مانند مجید صالحی به سریال کمک میکند تا اندکی از سرعت سقوطش کاسته شود.
مجید صالحی هم سندروم قدیمی را شکست داد
مجید صالحی که سالها در سریالها و فیلمهای کمدی حضور داشته هم مانند بسیاری از همکارانش به سندروم بازیگر کمدی مبتلا شده بود. این سندروم را میتوان به بازیگرانی نسبت داد که پس از مدتها درخشش [و البته تندادن به بسیاری از نقشها] در آثار کمدی چنان در ظاهر مضحک و خندهدار سینما فرو رفتهاند که تصورکردن آنها در سینمای درام به یک رویای غیرممکن تبدیل میشود. بازیگران [و حتی کارگردانها] در بسیاری از موارد به صورت کاملا عمدی تصمیم میگیرند تا به این سندروم مبتلا شوند اما زمانی خودشان را پیدا میکنند که به تماشاگر ثابت کردهاند که دلیلی برای حضور در نقشهای غیرکمدی ندارند.
به همین دلیل گمان میرود مخاطبی که به تماشای بازیگر کمدی در نقشها و داستانهای خندهدار عادت کرده از تماشای او در نقشهای جدی استقبال نمیکند. اما این گمان به شکل احمقانهای نادرست به نظر میرسد و البته که همه ماجرا نیست. بازیگرانی که به سندروم بازیگر کمدی مبتلا میشوند در بیشتر موارد نمیتوانند با روایتها و شخصیتهای غیرکمدی ارتباط برقرار کنند و خود را در مدیریت این مسئولیتهای [به ظاهر] سنگین ناتوان میبینند. شاید به همین دلیل بسیاری از بازیگرانی که با آثار کمدی شناخته میشوند اصلا تلاشی برای نزدیکشدن به آثار درام نمیکنند چراکه شکست این تصمیم انقلابی را قطعی میدانند.
در چنین شرایطی، بازیگری که به حضور در نقشهای کمدی [بسیاری از بازیگرانی که به سندروم بازیگر کمدی مبتلا میشوند حتی در فیلمهای درام هم در نقش کمدیترین شخصیت ماجرا هنرنمایی میکنند] عادت کرده آنقدر در باتلاق خندهداربودن فرو میرود که بیرونآمدن از این مهلکه مضحک را غیرممکن میداند. بارزترین مصداق جهانی برای سندروم بازیگر کمدی، آدام سندلر است که پس از درخشش در فیلم Uncut Gems باز هم نتوانست خودش را بهعنوان یک بازیگر غیرکمدی مطرح کند و البته واکنش جالبی به این شکست داشت.
در سینما و تلویزیون ایران هم بازیگران بسیاری وجود دارند که نتوانستهاند از سندروم بازیگر کمدی فاصله بگیرند. مهران مدیری با وجود سابقه درخشانی که در سینما و تلویزیون دارد اصلاً سمت نقشهای جدی نمیآید و رضا عطاران هم در جدیترین فیلمهایش بخشی از داستانی است که در نهایت در ژانر کمدی سیاه قرار میگیرد.
با این حال بازیگرانی هم در سینما و تلویزیون ایران وجود دارند که تصمیم گرفتهاند از سندروم بازیگر کمدی نجات پیدا کنند. یکی از آنها مهران غفوریان است که در قسمت دهم سریال قورباغه [نقد قسمت دهم سریال قورباغه را در ویجیاتو بخوانید] یکی از بهترین و متفاوتترین هنرنماییهایش را ارائه میدهد. یکی دیگر از بازیگران کمدی سینمای ایران که موفق شده سندروم کمدی را شکست دهد، مجید صالحی لقب میگیرد.
او که سالها به هنرنمایی در فیلمها و سریالهای کمدی درجه چندمی عادت کرده بود اخیراً با سریال سیاوش به شبکه نمایش خانگی آمده و جدیترین نقش همه دوران بازیگریاش را برعهده گرفته تا یک چالش بزرگ را تجربه کند. او در نقش صابر ساقی، تصویر جذابی از مردی لات و خانوادهدوست به تصویر میکشد که اگرچه در بسیاری از موارد از گرفتن یک تصمیم درست عاجز به نظر میرسد اما در نهایت تجربهای را به دوش میکشد که شخصیتش را جلا میدهد.
هنرنمایی تکراری میلاد کیمرام
اگرچه میلاد کیمرام در نقش سیاوش در نخستین اپیزودهای سریال سیاوش در جایگاه مهمترین بازیگر سریال قرار داشت اما در پایان نیمفصل نخست، بازیگران دیگری هم هستند که اهمیت و وزنه مهمی در داستان اصلی سریال پیدا کردهاند. با این حال نقشآفرینی میلاد کیمرام در سریال سیاوش تفاوت چندانی با هنرنماییهای قبلی او ندارد و اینجا هم با همان مرد ساکت همیشه عصبی و ناراحتی مواجه میشوید که تلاش میکند خودش را متمایز نشان دهد.
بازی او که به مرور زمان و در پیشروی اپزودیک داستان در کنار بازیگرانی مانند مجید صالحی و ترلان پروانه قرار میگیرد، آنچنان که باید چنگی به دل نمیزند و به همین دلیل باید پذیرفت که میلاد کیمرام بهعنوان نقش اصلی مرد سریال سیاوش درخشش قابل قبولی در سطح و اندازه وظیفهای که برعهده گرفته ندارد.
نیمفصل دوم امیدوارکننده ظاهر میشود؟
فصل اول سریال سیاوش در ۱۸ اپیزود ساخته شده و از همین حالا زمزمههای بسیاری پیرامون تولید فصل دوم آن هم به گوش میرسد. بنابراین نیمفصل دوم سریال احتمالا مانند یک شمشیر دولبه عمل میکند. به نظر نمیرسد که نیمفصل دوم سریال دلیلی برای روایت بیشتر داستان داشته باشد چراکه نویسندگان سریال ترجیح میدهند برگ برنده اصلیشان [البته اگر هنوز وجود نداشته باشد] را در فصل دوم به کار بگیرند.
اما نیمفصل دوم سریال سیاوش در بهترین حالت میتواند پایانی هوشمندانه برای داستانی بیجان، کلیشهای و تکراری در نظر بگیرد که به همان میزان که تمامکننده به نظر میرسد، قابل پیگیری هم باشد.
نقد نیمفصل دوم سریال قورباغه را در ویجیاتو بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
یکی میشه به من بگه داستان این سریال چیه؟ جدی داستانش چیه؟ همه جا به عنوان خلاصه داستان نوشته سیاوش به خاطر نامزدش میره که پول عمل جور کنه. خب نامزد که مرد الان موضوع چیه؟ قسمت نه را خود عوامل فیلم دیدن؟ واقعا موضوع چی بود؟
اگر صابر ساقی نبود ذره ایی این فیلم ارزش دیدن نداشت
دادا برو خودت ببین اونوقت اسپویل میشه