سریالهای فراموششده: سریال Sons of Anarchy و داستان رفتن و نرسیدن پیوسته
سریال Sons of Anarchy نه تنها یکی از دیدهنشدهترین سریالهای چند سال اخیر تلویزیون لقب میگیرد بلکه در سطح و اندازه داستانسرایی بینظیر و شخصیتپردازی خارقالعادهاش هم تحسین نشده است. در نگاه نخست، به نظر ...
سریال Sons of Anarchy نه تنها یکی از دیدهنشدهترین سریالهای چند سال اخیر تلویزیون لقب میگیرد بلکه در سطح و اندازه داستانسرایی بینظیر و شخصیتپردازی خارقالعادهاش هم تحسین نشده است. در نگاه نخست، به نظر میرسد با عنوانی خستهکننده و بیهدف روبرو هستیم که حتی به روایتی که القا میکند هم باور ندارد. اما واقعیت این است که زندگی غمانگیز و سرشار از عبرت جکس تلر (با هنرنمایی احتمالا تکرارنشدنی چارلی هانام) با عبور از همه کلیشههای تکراری، فراتر از یک سریال معمولی ظاهر میشود. در ادامه مجموعه مقالههای معرفی سریالهای کمتردیدهشده با معرفی سریال Sons of Anarchy همراه ویجیاتو باشید.
شکاف بزرگی میان تماشاگران پروپاقرص فیلمهای سینمایی و عاشقان واقعی سریالهای تلویزیونی وجود دارد. این شکاف در کوتاهترین توضیح ممکن به محدودیتهای کیفی خلاصه میشود. به عبارت دیگر، تماشاگران سینما با تماشای سریالهای تلویزیونی با مدیوم بسیار پایینی روبرو میشوند که کیفیت لازم را برای سرگرمکردن آنها ندارد. به نظر میرسد واقعیت امر هم تفاوت زیادی با دیدگاه شاید افراطی هواداران سینما نداشته باشد. بسیاری از سریالهای تلویزیونی به دلیل بودجه کمتر و ساختار کمارزشتر در تبدیلشدن به عناوین خاطرهساز چند قدمی عقب هستند. اگر فیلمنامه بینظیر سریال روی بازیگران توانای آن بنشیند باز هم ممکن است تدوین و فیلمبرداری سریال ضعیفتر از انتظارات هر سینمارویی باشد. به ویژه اگر با عنوانی اکشن روبرو باشیم، کیفیت ناراحتکننده صحنههای اکشن هم به این تجربه نهچندان دلچسب اضافه میشود.
با این حال تجربههای استثنایی هم در این میان وجود دارند. سریالهایی مانند Breaking Bad در کنار عناوین پرهزینهای مانند Game of Thrones و Boardwalk Empire ثابت میکنند شاید فیلمنامهنویسان توانمند باید قدرت واقعیشان را در سریالهای تلویزیونی نمایش دهند. تبدیلشدن تماشای یک سریال تلویزیونی به یک تجربه سینمایی، دقیقا همان چیزی است که هواداران سینما عاشقانه در جستجوی هستند. تجربهای که برای هواداران تلویزیون پدیده عجیبی نیست و اگرچه به سختی پیدا میشود اما یک احساس بینظیر است. همان احساسی که سریالهای کمتردیدهشدهای مانند ساخته ارزشمند کرت ساتر سرشار از آن هستند.
داستان سریال Sons of Anarchy درباره یک گروه موتورسواری در شهری خیالی به نام چارمینگ در ایالت کالیفرنیا است. باشگاهها و گروههای موتورسواری اهمیت ویژهای در فرهنگ عام آمریکاییها دارند و کرت ساتر به عنوان خالق سریال به سراغ این سوژه ناب رفته تا روایتی تمام عیار داشته باشد. باشگاه موتورسواری داستان ما که نام آن نشاتگرفته از نام سریال است فراتر از چند دیوانه موتورهای سنگین هارلی دیویدسون به نظر میرسد. آنها که در ظاهر صاحب یک مکانیکی هستند، در پشت پرده به خرید و فروش اسلحه و قاچاق مواد مخدر میپردازند و تلاشهای شبانهروزی اعضای گروه برای مخفیکردن تجارتهایی که چندان هم پنهان نیست، معمولا به چالشهای بزرگی تبدیل میشود. در میان همه این چالشهای غیرقانونی میتوانید مفاهیمی مانند عشق، خیانت، خانواده، رفاقت و افسردگی را با گوشت و پوست و استخوان احساس کنید.
نه سیاه و نه سفید، خاکستری؛ یک تراژدی بیمثال
همه آنچه به عنوان یک فیلمنامه بیمثال برای یک سریال هیجانانگیز و بهیادماندنی نیاز داریم در سریال Sons of Anarchy جمع شده است. شخصیتهای بینظیری که به صورت کاملا لایه به لایه پردازش میشوند به داستان غیرقابل پیشبینی و همه جانبه سریال کمک میکنند تا هر زمانی که نیاز باشد تماشاگر را متنفر و یا ناامید کند و حتی روایتهای عاشقانه را در برابرش قرار دهد. داستانسرایی سریال با وجود همه آرامشی که دارد، همگام با شخصیتهایش خشمگین و عاشق میشود و برای رسیدن به اوج از حذف یا نابودی هیچکدام از شخصیتهای سریال نمیترسد. شخصیتهایی که سریال با جان و دل به آنها میپردازد، آنقدر به تماشاگر نزدیک میشوند که حتی بیاحساسترین بینندهها را به واکنش احساسی وا میدارند.
از مجموعه سریالهای فراموششده بخوانید:
- فیلسوف کمدین نیویورکی در سریال Louie
- تنها انسان باقیمانده از شیوع ویروسی در سال ۲۰۲۰ در سریال The Last Man on Earth
- جیمز باند بیتربیت در سریال Archer
- وقتی والتر وایت در سریال Ozark حسابدار میشود
بخش اصلی داستان پیرامون بازیگر نقش اول آن یعنی چارلی هانام میچرخد. او در نقش جکس تلر، فرزند همان پدری است که گروه موتورسواری سانز آف آنارکی را به قدرتی بیمثال در چارمینگ تبدیل کرده و اگرچه حالا هویت واقعی گروه کمرنگ شده اما جکس میخواهد تلاش کند تا گروه خانوادگیاش را به اوج بازگرداند. او در کنار مادرش یعنی جما تلر (با هنرنمایی تحسینبرانگیز کتی سگال) و دوست قدیمی پدر یعنی کلی مارو (با نقشآفرینی بیمثال ران پرلمن) جمعی خانوادگی و دوستانه از اعضای دور و نزدیک گروه را مدیریت میکنند که روزگاری زیر سایه پدر مرحوم جکس بودند.
در سریال Sons of Anarchy هیچ شخصیتی حتی به صورت نسبی هم دوستداشتنی یا نفرتانگیز نیست. هنر کرت ساتر و دوستانش که این روزها سریال Mayans MC اسپینآف این سریال را تولید میکند آن است که شخصیتها را با قراردادن در وضعیتهای گوناگون به تصمیمهایی مجبور میکند که ذهنیت خودشان را در برابر تماشاگر تغییر میدهند. این همان هنری است که شاید زمان و ظرفیت پردازش آن در یک فیلم سینمایی وجود ندارد. اما فیلمنامه خارقالعاده سریال تنها بخشی از جذابیتهای بینظیر آن را شامل میشود.
بنابراین مفهوم خانواده به عنوان یکی از مهمترین مفاهیمی که در سریال Sons of Anarchy روایت میشود، روی مرز باریکی از عشق و نفرت حرکت میکند. شاید این تعریف ریسکپذیر همان تعریف جامع و مانعی باشد که از خانواده وجود دارد. گرههای خانوادگی سریال آنقدر پیچیده و جذاب میشوند که تماشاگر به مرور زمان خودش را بخشی از خانواده جکس تلر میداند و با مرگ هر شخصیتی سوگوار میشود و برای هر موفقیتی جشن میگیرد. با همین روایت خاکستری است که شخصیت محبوب تماشاگر در فصل نخست در فصل پایانی به یک پروتاگونیست نفرتانگیز تبدیل میشود.
سنتی؛ به اندازه موسیقی کانتری
گروههای موتورسواری در آمریکا پیشینهای طولانی دارند. بنابراین بخش عظیمی از فرهنگ سنتی آمریکایی را به دوش میکشند و طبیعی است که دغدغههای تقریبا منسوخشده آنها در برابر فرهنگ مدرن آمریکایی مقاومت کند. سریال Sons of Anarchy نژادپرستی پوسیده گروههای موتورسواری آمریکا را به زیبایی به تصویر میکشد. همانطور که موسیقی کانتری بخش مهمی از موسیقی متن سریال شده پایبندبودن به سنتها هم بخش مهمی از ارزشهای سانز آف آنارکی است و موسیقی ارزشمند سریال برای مدتی تقریبا بیپایان در گوش تماشاگر باقی میماند.
از آنجا که باشگاه موتورسواران سانز آف آنارکی در سایر شهرهای آمریکا و حتی کشورهایی مانند ایرلند هم چارترهایی دارد که همگام با گروه اصلی کار میکنند، بنابراین جکس تلر و خانواده بزرگش گاهی اوقات برای بازدید از سایر چارترهای باشگاه راهی سفرهای طولانی و جذابی میشوند که هر کدام به شکلی منحصربهفرد و جذاب داستان سریال را تحت تاثیر قرار میدهند.
با این حال زندگی شخصی جکس تلر بخش عظیمی از داستان سریال را به دوش میکشد. میراث خاندان تلر برای جکس چیزی بیشتر از آوارگی، اوباشگری، قاچاق و همیشه دست به اسلحهبودن نیست. خالقان سریال به همان میزانی که اهمیت و جذابیت گروه سانز آف آنارکی در زندگی جکس را روایت میکنند از آسودگی خاطر او در روزهای جداییاش از گروه هم پرده برمیدارند. بنابراین این دوگانه مرد جنگ یا مرد خانوادهبودن، در ثانیه به ثانیه اپیزودهای سریال دیده میشود. او در ابتدای سریال عاشقانه و بدون تردید در خدمت باشگاه است و در میانه فیلمنامه تقریبا به خانواده شخصیاش علاقهمند میشود و هر چه به پایان سریال نزدیک میشویم، تردید او به ادامهدادن یکی از دو راه را بیشتر احساس میکنیم.
دردهای موازی
سفرها و تعامل باشگاه با سایر چارترها به اندازه زندگی شخصی جکس تلر دوگانگی دارد. پس از آن که جکس دست نوشتههایی از پدرش پیدا میکند، به این یقین میرسد که گروه سانز آف آنارکی از مسیر اصلی خود خارج شده و تجارت غیرقانونی آنها دقیقا همان چیزی است که پدرش از آن امتناع میکرده اما تلاشهای جکس برای بازگرداندن باشگاه به مسیر اصلیاش همانقدر دشوار است که او میخواهد خانواده شخصیاش را داشته باشد. جما تلر، مادر جکس، و همسرش کلی مارو از بازگشت گروه به مسیر اصلیاش جلوگیری میکنند و میدانند خروج جکس از گروه رهبری باشگاه سرنوشتی جز نابودی منافع آنها ندارد.
به همین دلیل جکس دائما به دنبال این فرصت میگردد تا فرزندانی که همسر اولش یعنی وندی کیس (با بازی دری دیمتئو) به دنیا آورده را با همراهی همسر دومش یعنی تارا نولز (با هنرنمایی مگی استیف) بزرگ کند. او به هر دری میزند تا آیندهای را برای فرزندانش بسازد که میلیونها کیلومتر با کودکی و جوانی او فاصله دارد اما در مسیر رسیدن به این اهداف نهچندان بزرگ، با هزاران چالش بزرگتر روبرو میشود.
گذشته جکس تلر آنقدر بیهویت بوده که حال او را بیثبات کرده و همین دردهای بیپایان و موازی با هویت گروه برای او کافی به نظر میرسد تا تلاش کند زندگی متفاوتی را برای فرزندانش بسازد که هرگز شامل حال او نشده است. سریال Sons of Anarchy همه تلاشهای جکس تلر برای رسیدن به یک زندگی آرام را روایت میکند. روایتی باکیفیت و سرشار از داستانهای فرعی و شخصیتهای دوستداشتنی که برای همیشه در ذهن تماشاگر باقی میماند.
رفتن و نرسیدن پیوسته
سریال Sons of Anarchy روایت همه رفتن و نرسیدنهاست؛ همه جنگیدن و نبردنها، همه ایستادگی و زانوزدنها و همه خندیدن و اشکریختنها. سریالی که تماشاگرش را روی مرز باریکی از عشق و نفرت قرار میدهد تا هر شخصیت را به همان میزانی که سرزنش میکند، عاشقانه دوست داشته باشد و در این میان هنرنمایی بیمثال چارلی هانام مانند بذری درون یک خاک حاصلخیز، همگام با شخصیتپردازی جکس تلر رشد میکند. به همین دلیل اگر به دنبال تماشای یک تریلر اکشن با کیفیتی بسیار بالاتر از مدیوم تلویزیون هستید، ساخته ارزشمند کرت ساتر به همان شاهکاری تبدیل میشود که نیاز دارید.
سریالی خوشساخت با داستانهایی فرعی که در کنار داستان اصلی پیشروی میکنند. روایت تراژدیک زندگی جکس تلر روی بستری خارقالعاده از یک فیلمنامه شخصیتمحور به زیبایی هرچه تمامتر شکل میگیرد و هرگز قرار نیست با کمک شخصیتهای بینهایت دوستداشتنیاش ناامیدکننده باشد. این ترکیب پیروز هیجان و درام با نوازش موسیقی کانتری روی چشم و گوش تماشاگرش مینشیند و شاید با پایانی سراسر احساسی برای مدتی بسیار طولانی در ذهن او باقی بماند. ماموریتی که خیلی از سریالهای شناختهشده در انجام کامل آن ناتوان هستند.
بیشتر بخوانید:
- نقد سریال The End of the F***ing World – یک تعریف سرخوشانه از عشق ابدی
- بهترین انیمیشنهای غیرهالیوودی ده سال اخیر
- بهترین فیلمهای گانگستری تاریخ سینما
- آیا هواداران قدرت بیشتری از عوامل یک فیلم سینمایی برای تصمیم گیری دارند؟
- پنج فیلم درباره فوتبال که کمتر دیدهشدهاند؛ از خیابان گرین تا یونایتد نفرینشده
- نقد سریال I Am Not Okay with This – انفجاری هیجانانگیز اما احمقانه
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سریال نسیت به سریال های دیگه کمتر دیده شده ولی واقعا میبینم هر فردی دیده این سریال رو به عنوان بهترین سریالی که دیده بیان میکنه پس هرکی ندیده بدون شک ببینه
حتما به خیلیا برمیخوره، البته اگه این پستو ببینن، ولی جدای هر سلیقه ای، این سریال، بهترینِ تاریخه، تقریبا از هر لحاظ. منتها خب هرکی اندازه شعورش میفهمه. من نمیگم اگه شمام ببینید خوشتون میاد، ولی فقط اونایی که پایانشو با اون آهنگ دیدنو مفهوم کل سریالو
و در حقیقت زندگی رو فهمیدن، میگیرن چی میگم.
خیلی خوب بود ، من کلا اهل سریال نیستم زیاد چون بیشتر از 80 درصد سریالای چه داخلی چه خارچی چرندن ( نریزین سرم و کلی سریال خفن مثال بزنین چون بیشترشون بعد چند قسمت تو حاشیه میرن یا حوصله سر بر میشن همیشه یه مشکلاتی هست و شاهکار کامل خیلی کمیابه بین سریالها )
ولی این سریال واقعا داستانش جالب بود :)
همین چندماه پیش یکم فضا میخواستم خالی کنم رو سیستم و رفتم یدفه دیگه آخرین سکانس قسمت آخر رو با اون اهنگ محشر دیدم و خیلی عاشقانه سریالو حذف کردم :|
اسپول اسپووووووووووووووووووویل :
اون صحنه که ننه شخصیت اصلی ( فک کنم اما بود اسمش ) زد زنش رو کشت ( همون عروسش رو در واقع ) حسابی حالم جا اومد خدایی D:
آخرت قسمت بود اونجاش دلم خنک شد چون حسابی متنفر بودم از اون پرستار ***** :|
کلا من همیشه با مثلا ادم خوبای داستان زیاد ارتباط برقرار نمیکنم و از بچگی جزو اونایی بودم که دلم میخواست تام بگیره جری رو بخوره خلاص شیم XD
واقعا فوق العادست داستان عالی موسیقی عالی بازیای عالی و غیره و غیره همونطور که گفته شد. اگر ندیدید اصلا از دست ندید که عاشقش میشید.
خیلی دوس داشتم این سریالو ببینم حتی دانلود کردم
اسپویل**************
ولی وقتی فهمیدم جکس تایلر تهش میمیره دیگه شروع نکردم
**********************************************************************************
به نظرتون ارزش داره با این اسپویل سنگینی که شدم ادامه سریال رو ببینم؟
بازم ارزش داره قطعا
دمت گرم بابت راهنماییت
7 قسمت اول خسته کننده و یکدفعه سریال منفجر میشه ! شاهکار کرت ساتر
سریالی که 2 بار دیدمش