با انیمه شاهکار Neon Genesis Evangelion در ۲۵ سالگیاش بیشتر آشنا شوید
سریالهای انیمهای زیادی رابطه بین انسانها و ماشینها را به تصویر کشیدهاند اما Neon Genesis Evangelion احتمالاً اولین اثری بود که انسانها را به عنوان ماشین معرفی کرد. از شروع پخش در سال ۱۹۹۵، این ...
سریالهای انیمهای زیادی رابطه بین انسانها و ماشینها را به تصویر کشیدهاند اما Neon Genesis Evangelion احتمالاً اولین اثری بود که انسانها را به عنوان ماشین معرفی کرد. از شروع پخش در سال ۱۹۹۵، این انیمهی هیدئاکی آنو (Hideaki Anno) توانست خیلی زود فراتر از ژانر مکا برود؛ اثری که با جنگ، پایلوتهای نوجوان، سازمانهای مرموز، ابزارهای های تک (High Tech) و رباتهای راک اِم ساک اِم توصیف میشود.
تجسم مبهم هیدئاکی آنو از انسانها، تکنولوژی و پایان دنیا باعث طرح پرسشهایی در مورد حضور در جامعهای که به طور مداوم با تکنولوژی محاصره میشود شد. با نشأت گرفتن از تجربههای شخصی آنو با افسردگی، اپیزودهای نهایی مسیری پستمدرنتر به خود گرفتند تا سرعت روایت که گاهی سریع و گاهی کند در نوسان است بتواند دنیای درونی شخصیتها و ذات خود واقعیت را کند و کاو کند.
انیمه Neon Genesis Evangelion که در دنیای پسا آخرالزمانی توکیو ۳ (Tokyo-3) قرار گرفته، داستان شینجی (Shinji) ۱۴ ساله را به عنوان پروتاگونیست دنبال میکند که توسط سازمانی مرموز با نام نرو (NERV) برای هدایت سایبروگهایی غول پیکر به نام اونگلیون (Evangelion) یا ایوا (EVA) استخدام میشود تا دنیا را از حملههای رازآلود اینجل (Angel) نجات دهد. ایواها با کمرنگ کردن مرز بین انسان و ماشین، صرفاً یک دستگاه نیستند بلکه موجودات زندهای به حساب میآیند: آنها باید با میزبانهای انسانیشان اتصال برقرار کنند تا فعال شوند.
در زیر زره تکنولوژیک، پایلوتهای نوجوان سعی میکنند تا خودشان را چیزی جز سربازان نرو معرفی کنند. آنها دچار در هم شکستگی و شک در ارزش خود میکنند؛ آنها از قدرت نابود کننده و خودمختاری ایواها میترسند و در عین حال بدون آنها احساس بیارزشی میکنند. به این ترتیب، Neon Genesis Evangelion عدم اطمینان وجودیِ تجربه انسانی را به تصویر میکشد و پرسشهایی مثل «آیا انسانهای تعیین کننده ماشینها هستند یا ماشینها ما را تعیین میکنند؟» را مطرح میکند.
با گذشت حدود ۲۵ سال از شروع انتشار این انیمه افسانهای، مگومی هایاشیبارا (Megumi Hayashibara) به عنوان صدا پیشه شخصیت ری آیانامی (Rei Ayanami) و یوکو تاکاهاشی (Yoko Takahashi) به عنوان وکالیست این سری درباره پیوستند به فرانچایز، میراث آن و کار کردن با هیدئاکی آنو به عنوان خالق اثر صحبت کردهاند.
درباره پیوستن به Neon Genesis Evangelion
مگومی هایاشیبارا: وقتی این سری تلویزیونی معرفی شد یک مرحله تست وجود داشت. این مانگایی مشهور تو ژاپنه پس من هم برای میساتو (Misato) و هم برای آسوکا (Asuka) تست دادم. اول بیشتر با شخصیت باحال میساتو ارتباط برقرار کردم یا شخصیت بامزه و انرژیک آسوکا و امیدم به یکی از این نقشها بود. پس، وقتی انتخاب شدم، سوپرایز شدم که برای ری انتخابم کردن، کسی که شخصیت ساکتیه. مخصوصاً از اون جایی که از قبل برای اجرای شخصیتهای سرخوش شناخته میشدم.
یوکو تاکاهاشی: من اول کارم رو به عنوان خواننده بالاد شروع کردم اما چهار سال بعد از ترکیدن حباب [اقتصاد ژاپن در سال ۱۹۹۲] اوضاع فروش خوب نبود، پس به جاش درگیر انیمه شدم. فکر میکنم مواجهه من با Neon Genesis Evangelion هدیهای از بهشته. باعث شروع مجدد کارم شد. نه تنها یه سریال عالی برای کار بود بلکه از هر نظر بهترین انیمهست.
اول توسط توشیوکی اوموری (Toshiyuki Omori) به این سریال معرفی شدم، کسی که ترتیب دهنده The Cruel Angel’s Thesis بود. اول قرار بود من ترک پایانی رو بخونم، Fly Me To The Moon، اما تهیهکننده پرسید: «چرا [تِرَک] آغازین رو هم نخونی؟». هیچوقت هیجانی که موقع پخش آهنگ تم [The Cruel Angel’s Thesis] تو تلویزیون داشتم رو فراموش نمیکنم.
درباره کار کردن با هیدئاکی آنو
یوکو تاکاهاشی: من با آنو در روز ضبط ملاقات کردم. قبل از این که کس دیگهای آماده بشه وارد استودیو شدم. یه مرد که لباس سیاه و صندل پوشیده بود یهویی ظاهر شد. اون موقع نمیدونستم که کیه، پس سلام گفتم و مشخص شد که آنوئه. ملاقات شوکآوری بود. (میخندد.)
اولین آهنگی که خوندم، The Cruel Angel’s Thesis، وقتی ضبط شد که من هیچی در مورد سریال یا محتوا نمیدونستم. تنها اطلاعات قبلی که داشتم این بود که به نظر قرار بود برای یه انیمه عالی باشه. (میخندد). با این حال، آهنگ و متن سخت بود و من با خودم فکر میکردم که: «فرشتهها بیرحمن؟» یادمه که خیلی نگران بودم کجا نفس بذارم. خوشبختانه آهنگ خوب از آب دراومد اما ضبط باعث استرسم شد. به اندازه کافی تمرین نکردم. اصلاً از عهدهاش برنمیاومدم.
وقتی ضبطش کردیم، هنوز تصمیم گرفته نشده بود که کدوم آهنگ به عنوان آهنگ تم قراره انتخاب بشه. متن [مربوط به The Cruel Angel’s Thesis] تو روز ضبط با فکس رسید و دستیار اوموری به سرعت ازشون کپی کرد و به همراه موزیک برامون فرستاد. همه چیز دقیقه آخری بود.
مگومی هایاشیبارا: وقتی نوبت به احساسات ری میرسید، آنو به عنوان کارگردان بهم میگفت که: «سرکوبشون کن، سرکوبشون کن.» اون به من توضیح داد که : «این طور نیست که ری احساسات نداشته باشه اما نمیدونه که چطوری بروزشون بده.« یادمه که فکر میکردم احساسات از کجا میان؟ چی میشه اگه من ندونم؟
دنبال ارتباط بین این که چطوری از ذهن و صدام به طور همزمان استفاده کنم گشتم. تصمیم گرفتم که از «کلمات به عنوان روشی برای ارتباط برقرار کردن» استفاده کنم و تموم ریاکشنها و لحنها رو حذف کنم، مثل صداهایی که وقتی خوشحالی از خودت درمیاری یا اون عبارات خفهای که وقتی مود بدی داری به زبون میاری. ری آیانامی با حذف کردن تمام احساسات حق شناسی، مود و طعنه و تنها با سوار شد روی کلمات به وجود اومد.
من [یادم میاد] که برای دیالوگ «شینجی کون، بیا این جا» کلی برداشت داشتم. بالانس بین صدا و احساس نسبت به حالت عادی متفاوت بود، حتی یه کم دور بود. درک کردنش ساخت بود. موقع فیلمبرداری، آنو میگفت: «اوه، فقط یه کم دیگه اینطوری، فقط یه بار دیگه.» اینطوری بود که انگار توی یه هزارتوی بدون راه خروج بودم. هیچ ایدهای نداشتم که اون چی میخواست و من نمیتوانستم فاصله بین دلهامون رو اندازه بگیرم. اما به مرور، من شروع فهمیدم تفاوتها کردم و رویکردم نسبت به نقش رو تغییر دادم.
در مورد ۲۵ سالگی
مگومی هایاشیبارا: با این که من خودم رو یه بخش کوچیکی از ری میدونم،، فقط داشتم سعی میکردم چیزایی که توسط آنو به من توضیح داده شده بود رو بیان کنم، نسبت به به تصویر کشیدن شخصیت پیچیده اون احساس افتخار میکنم. انجام صدای یه شخصیت مثل داشتن روح کسی درون دستاته. از طریق کارم روی Neon Genesis Evangelion، من یاد گرفتم که چطور چیزها رو از زوایای متفاوت ببینم و درک کنم. یاد گرفتم که یک شخص فقط شامل چیزی که در ظاهر دیده و ثبت میشه نیست.
یوکو تاکاهاشی: من دو احساس دارم: «اینطور شده؟» و «سریع بود». تو ۲۵ سال گذشته، رابطه من با کار خیلی صمیمی شده. هر بار که Evangelion رو میبینم من متوجه یه چیز عمیق میشم. فکر میکنم که همه باید باهاش وقت بگذرونن و جنبه فکری خودشون رو توسعه بدن.
به مطالعه ادامه دهید:
- تقابل انیمههای رباتیک (مکا): Evangelion و Gurren Lagann
- نگاهی به انیمه Neon Genesis Evangelion – همچنان ستودنی
- معرفی بهترین انیمههای دهه نود میلادی: از گاندام تا بسکتبالیستها!
- از Evangelion تا Gurren Lagann: 5 انیمه روباتیک که حتماً باید تماشا کنید
- معرفی ۱۰ انیمه که پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به یک اثر لایو اکشن سینمایی دارند
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اولش که نمیدونستم چیه و فقط یکم ازش دیده بودم فک میکردم یه انیمه بی خاصیت، قدیمی، رباتی و ا#چی هستش
ولی بعدش که آشنا شد فهمیدم چقدر در موردش اشتباه می کردم و شاهکارِ
این انیمه زندگی یه فرد بزرگ که الان اسمش یادم نیست رو به گفته خودش تغییر داد
اونوقت بعضی ها میرن دوبله می بینن ?