نقد سریال لوکی (قسمت پنجم) – یک مهمانی زمردی
سریال «لوکی» باوجود آنکه بسیاری از تئوریها را محقق نکرده اما با شخصیتسازیهای جذاب و داستان جالب خود مخاطبان را هر هفته چهارشنبه به تماشای قسمت جدید دعوت میکند. سریال تا به امروز توانسته با ...
سریال «لوکی» باوجود آنکه بسیاری از تئوریها را محقق نکرده اما با شخصیتسازیهای جذاب و داستان جالب خود مخاطبان را هر هفته چهارشنبه به تماشای قسمت جدید دعوت میکند. سریال تا به امروز توانسته با پاسخ درست به سوالات به وجود آمده و استفاده از شخصیتهای کمیک بوکی هواداران ژانر ابرقهرمانی را از خود راضی نگه دارد. با ویجیاتو همراه باشید تا در ادامه به بررسی قسمت پنجم سریال لوکی بپردازیم.
انتهای قسمت قبل «موبیوس» و لوکی هر دو با روش خاص مامورین سازمان مغایرت زمان (TVA) حذف شدند و مشاهده کردیم که لوکی در دنیای دیگری چشم باز کرد و با نسخههای دیگر خود مواجه شد. پس به این نتیجه رسیدیم که لوکی و موبیوس کشته نشدهاند؛ بلکه به مکان دیگری انتقال پیدا کردهاند. لوکی در این قسمت با کید لوکی (kid loki)، لوکی کلاسیک(Classic Loki) و لوکی خودستا (boastful loki) بیشتر آشنا میشود و بینندگان نیز همراه او پای داستانهای آنان مینشیند. البته داستان لوکی تمساح (alligator loki) هنوز ناگفته مانده و هویتش تنها چیزیست که از او میدانیم.
قدرتهای متفاوت لوکیها را نیز نباید از قلم بیندازیم. لوکی کلاسیک توانایی باز کردن درگاه و ایجاد شهری شبیه به «آسگارد» را با توهمات دارد، کیدلوکی میتواند خنجر احضار کند و لوکی تمساح نیز توانایی تشخیص دروغ را دارد. پس میتوانیم نتیجه بگیریم زندگی در خطوط زمانی متفاوت باعث شده تا نسخههای مختلف لوکی قدرتهای متفاوتی، بنا به شرایط زندگیشان، به دست آورند. البته قدرت لوکی کلاسیک میتواند یادآورد آن میباشد که لوکی داستان ما نیز در گذشته با کمک یکی از سنگهای بینهایت میتوانسته واقعیت را افسون کند.
مطلبی که داستان زندگی لوکیها را جذاب میکند، اشارات آنها به کمیک بوکها است. لوکی در هیبت رئیس جمهور از جالبترین اشارات این قسمت به کمیک بوکها یا همان ایستراگ بود. صحنه درگیری خدایان شرارت با یکدیگر را میتوانیم از صحنههای تماشایی این قسمت بدانیم. لحظاتی که تمام خدایان نیرنگ و فریب برای قدرت بیشتر و بنا به ذات جاهطلبانهاشان درگیر میشوند، شرم را در حرکات لوکی میتوانیم ببینیم که از چاشنی طنز هم برخوردار است.
حضور ثوراگ (Throg) در صحنهای کوتاه از دقایق ابتدایی این قسمت را نیز میتوانیم از ایستراگهای قابل توجه بدانیم. ثوراگ در یک قوطی شیشهای میان هزاران وسیله دورریختنی گیر کرده است و تلاش میکند تا خود را نجات دهد. البته گویا کلاه مرد مورچهای (Antman) نیز در میان تپههایی از زباله دیده شده است. این موضوع میتواند نظریه حضور سازمان مغایرت زمان در یک بعد دیگر را پررنگتر کند. با توجه به دیالوگ موبیوس در قسمت اول که زمان به شکل متفاوتی از زمین در سازمان میگذرد، این نظریه منطقی به نظر میرسد.
قسمت پنجم سریال همزمان در سازمان مغایرت زمان و مکانی که لوکی در آن گیر افتاده است، شکل میگیرد. «راونا رنسلیر» و «سیلوی» با یکدیگر در سازمان مغایرت زمان درگیر هستند و طی این درگیری مکالماتی دارند که در آنها اطلاعاتی از مکان دقیق لوکی و دلیل قرارگیری او در آنجا به مخاطبان داده میشود تا سازنندگان از پیچیدگی غیرضروری داستان جلوگیری کنند. این حرکت بسیار مفید واقع شده است و پاسخ شک و شبهههای به وجود آمده را به خوبی میدهد.
سیلوی که متوجه میشود لوکی هنوز نمرده است برای کمک به او میشتابد و از صحنه سازمان مغایرت زمان به همراه یک تمپاد (TemPad) محو میشود. پس از آن راونا به سراغ شکارچی B-15 میرود. شکارچی او را از پیروزی «سیلوی» مطمئن میکند و این صحنه یکی از سکانسهای باشکوه این قسمت است. هرچند که مشخص نیست راونا چه قصدی دارد و به چه علت بدون دانش کافی از سازندگان پنهان سازمان حمایت میکند اما مقاومت شکارچی ستودنی است.
هدف و مقصود راونا کاملاً برای مخاطبان نامشخص است. گویا خودش هم دقیقاً نمیداند از چه چیزی دفاع میکند. دیالوگی از او در این قسمت وجود دارد که میگوید:« هر چیزی که پشت این سازمان است در معرض خطر قرار دارد.» و او، البته آنطور که سریال نشان میدهد، بدون آنکه واقعاً بداند چه کسی پشت تشکیلات سازمان قرار گرفته، سعی دارد از آن محافظت کند. مطلبی که غیرمنطقی به نظر میرسد یا حداقل تا به حال برای آن دلایل خوبی مطرح نشده است.
حضور زنان با نقشهای تعیینکننده سریال لوکی و شانه به شانه مردان، بدون آنکه مخاطب را دلزده یا دلسرد کند، از موضوعات تحسینبرانگیز این اثر است. سیلوی، راونا و حتی شکارچی B-15 به اندازه موبیوس و لوکی در پیشبرد سریال نقش دارند و میتوانیم این موضوع را از پیشرفتهای چشمگیر «مارول» بدانیم.
شخصیت «خانم دقیقه» را نیز نباید از یاد برد. شخصیتی که تاکنون تنها نقش کمک کننده و کوتاهی داشت؛ به نظر میرسد چیزهایی میداند که حتی راونا از آنها باخبر نیست. کاراکتری که در قسمتهای قبلی تنها چاشنی طنز داستان را تامین میکرد و تقریباً به خوبی از چشم بینندگان پنهان مانده بود، روی دیگری از خود را در قسمت پنجم به مخاطبان نشان میدهد. او به پروندههایی دسترسی دارد که حتی راونا نیز از محتویاتشان مطلع نیست. هیچ اطلاعات خاصی از هویت خانم دقیقه و خالقانش در دسترس نیست. این مبحث به چاشنی معمایی قسمت پنجم سریال افزوده است. عوامل سازنده سریال با این حرکت و محول کردن نقشی مهمتر به خانم دقیقه چرخش زیبایی در داستان ایجاد کردهاند.
سازمان مغایرت زمان اینطور که به نظر میرسد، به طور کلی قصد کشتن لوکیها را نداشته است و با توجه به اینکه تاکنون با نسخههای متفاوت لوکی مواجه شدیم، بعید نیست که پشت تشکیلات سازمان نیز یکی از لوکیها پنهان شده باشد و در تلاش بوده تا نسخههای مختلف خودش را به چالش بکشد. او به هر حال خدای حیله و نیرنگ است که دوست دارد پرستیده شود.
نظریه دیگری نیز درباره خالق سازمان وجود دارد و آن حضور «کنگ» (Kang the Conqueror)، یکی از دوستان راونا در کمیک بوکهاست. از آنجایی که سریال در موارد مختلف گوشه چشمی به داستان کمیک بوکها داشته است؛ هواداران معتقدند که در این باره نیز سازندگان اشارات به کاراکترهای کمیک بوکها خواهند داشت.
باوجود آنکه با پخش قسمت پنجم سریال هنوز هم هویت شخصیت شرور داستان پنهان مانده است اما این موضوع باعث نشده که چیزی از جذابیت داستان کاسته شود؛ زیرا ژانر معمایی و ماجراجویی اثر ایجاب میکند تا لحظات پایانی مخاطب شخصیت خبیث را نشناسد. همچنین این مسئله باعث وجود تفاوت بزرگی میان سریال لوکی و «وانداویژن» شده است. زیرا در وانداویژن حتی اثری از حضور یک شخصیت شرور دیده نمیشد اما در سریال لوکی از ابتدا نیز ردپای شخصیت خبیث داستان قابل مشاهده بود.
صحنه پایانی این قسمت را میتوانیم یکی از زیباترین سکانسهای آثار مارول بدانیم. لحظاتی که جادو با رنگهای مختلف صفحه نمایش را پر کرده و مخاطب را در صندلی خود میخکوب میکند. جلوههای ویژه در این قسمت قوی ظاهر شده و لحظات مبارزه لوکی و سیلوی با الیت (Alioth)، هیولای نگهبان، را تماشایی کرده است.
پخش سریال لوکی در چهارشنبه هفته بعد به پایان میرسد. هواداران و منتقدانی که تا به اینجا از روند سریال راضی بودهاند چشمانتظار قسمت بعدی هستند تا سرانجام سرنوشت سرگردان لوکی را تماشا کنند. آنها امید دارند که سازندگان به خوبی بتوانند تمام وجوه داستان را با پاسخهای دقیق به سوالات مخاطبان پایان دهند. باید منتظر قسمت سرنوشتساز این سریال بمانیم تا پس از آن بتوان درباره روند کلی اثر اظهارنظر کرد.
از رقابت مارول در برابر دیسی بخوانید:
- چرا مارول همیشه فیلمهای کوچکتر را بعد از فیلمهای Avengers اکران میکند؟
- آیا هواداران قدرت بیشتری از عوامل یک فیلم سینمایی برای تصمیم گیری دارند؟
- چرا مخاطبان با فیلمهای DCEU زک اسنایدر ارتباط برقرار نکردند؟
- درسهایی در حوزه کسب و کار که از فیلمسازی مارول آموختیم
- چرا بتمن DCEU نباید نقشی مشابه آیرون من داشته باشد؟
- دی سی علیه مارول در دوران پساکرونا
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عالی ! جدیدا فیلم ها و سریال به سوی گیج کردن مخاطب رفتند که من اصلا اسمشو کار هنری نمیزارم ?