فیلمهای شاخصی که فرایند تولید وحشتناکی داشتند
در حالی که بیشتر مردم تصور میکنند فیلم سازی یک کار سرگرمکننده و گُل و بُلبُل است که با میلیونها دلار پول بیزبان همه اوقات خوشی را در پُشت صحنه آن سپری میکنند، اما در ...
در حالی که بیشتر مردم تصور میکنند فیلم سازی یک کار سرگرمکننده و گُل و بُلبُل است که با میلیونها دلار پول بیزبان همه اوقات خوشی را در پُشت صحنه آن سپری میکنند، اما در واقع، ماهیت و واقعیت سینما میتواند بسیار متفاوت باشد. برای مثال پروسه تولید بعضی از فیلمها یک کابوس واقعی است؛ در واقع با دخالتهای اجرایی کمپانیها، بازیگران بدخُلق، کارگردانهای خودخواه و ایدههای بد، کل یک تیم به سمت نابودی کشیده میشوند.
در حقیقت، برخی از مشهورترین فیلمهایی که تاکنون ساخته شدهاند دارای داستانهای تکان دهندهای در پُشت صحنه خود بودهاند. گاهی به اندازهای مشکلات در تولید یک بلاکباستر زیاد است که بسیاری از تیم بازیگران و اعضای گروه فنی علاقه مند هستند که فیلمبرداری را هرچه سریعتر به پایان برسانند و در اسرع وقت به سراغ پروژه دیگری بروند. حالا ما در ویجیاتو قصد داریم فیلمهای شاخصی که فرایند تولید وحشتناکی داشتند را به شما معرفی کنیم.
Jaws (1975)
این فیلمی است که ترسهای مادام العُمر از شنا در دریا را به وجود آورد و حتی شروعی بر بلاکباستر سازی در هالووید را نیز کلید زد. اما با همه این اوصاف، فیلم آروارهها، یکی از بهترین فیلم های اسپیلبرگ، در فرایند تولید یک کابوس مطلق بود. فناوری و جلوههای ویژه در دهه 70 میلادی به این شکل امروز نبودند و استفاده از سه کوسه مکانیکی که در طول فیلم از آنها استفاده میشد، تولید آن را برای تیم پُشت صحنه بسیار مشکل کرده بود. در واقع این کوسههای غول پیکر مکانیکی بارها و بارها با مشکل و خرابی روبرو میشدند و همین موضوع از بودجه ۴ میلیون دلاری فیلم، سه میلیون دلار را به خودش اختصاص داد. به طور کلی مشکلات ناشی از کوسههای مکانیکی به قدری زیاد بود که تأمین بودجه کار در میانه اثر دچار مشکل شد.
باید توجه داشته باشید که در آن دوران فیلمبرداری یک فیلم در دریا نیز کاری بسیار بلند پروازانه بود، بنابراین پروسه تولید در این زمینه نیز بسیار وحشتناک بود. گاهی کشتیهای تجاری قابهای اسپیلبرگ را خراب میکردند و دوربینها نیز بارها در آب غوطهور میشدند و حتی گزارش شده است که یک مورد از قایقهای استفاده شده در پشت صحنه فیلم قرق شده است. جالب است بدانید برنامه ریزی شده بود که فیلمبرداری این اثر 55 روز به طول انجامد اما تقریباً سه برابر این مقدار طول کشید و تجهیزات ویژه زیادی برای تهیه تصاویر زیر آب مورد نظر اسپیلبرگ طراحی و مورد استفاده قرار گرفت. شخص اسپیلبرگ سالها پس از نمایش فیلم اعتراف کرد که کم تجربگی و ساده لوحی او در روند تولید مسئله ساز آروارهها نقش پُررنگی داشته است.
The Godfather (1972)
بسیاری از مردم و حتی منتقدان استدلال میکنند که این اثر بزرگترین فیلمی است که تاکنون ساخته شده است، اما فیلم پدرخوانده ساخته فرانسیس فورد کاپولا تقریباً برای همه افراد مشغول در پُشت صحنه آن یک تجربه جهنمی بود. برای مثال: تهیه کننده این فیلم یعنی شخص آلبرت اس رودی یک بار گفت که هیچکس از یک روز فیلمبرداری این اثر هم لذت نبرد. جالب است بدانید که کاپولا در آن سالها خیلی شناخته شده نبود و استودیو سازنده کار واقعاً او را نمیخواست، اما آنها تصمیم گرفته بودند کارگردانی ایتالیایی-آمریکایی را استخدام کنند تا اصالت بیشتری به فیلم بدهد.
در آن سالها خواستهها و دخالتهای زیادی در کار کاپولا مطرح شد که او برای کنار آمدن با آن فشار زیادی را تحمل میکرد. برای مثال کمتر از دو ماه به او فرصت داده شد تا فیلم را فیلمبرداری کند و از او خواسته شد که لوکیشن و زمان را به میسوری امروزی تغییر دهد، اما او نپذیرفت.
انتخاب بازیگران نیز یکی دیگر از موضوعات و مشکلاتِ بزرگ پروسه تولید فیلم پدرخوانده بود. کاپولا مارلون براندو را در نقش اصلی میخواست، اما این بازیگر بزرگ در آن زمان با کمپانی پارامونت رابطه بدی داشت و همین باعث تنش زیادی شد. کاپولا همچنین تنها کسی بود که آل پاچینو را میخواست و دوباره مجبور شد با استودیو سازنده مبارزه کند تا راه و روش خود را بدست آورد. بعد از انتخاب بازیگران، فیلمبرداری موضوع بعدی بود.
کاپولا سالها بعد گفت که انتظار داشت هر لحظه از کارگردانی این پروژه اخراج شود و دائماً مورد انتقاد قرار میگرفت، حتی مارلون براندو از او دفاع میکرد و تهدید کرده بود که اگر کاپولا در این فیلم نباشد، او نیز فیلم را ترک خواهد کرد. در واقع در آن دوران کارگردانی چون کاپولا مجبور بود بارها و بارها بجنگد تا ایدههای خود را به فیلم اضافه کند و چشم انداز خود را زنده کند. بدون تردید این عمل کار خوبی بود که او در روزها انجام داد.
Waterworld (1995)
فیلم Waterworld ساخته کوین رینولدز، در گونه خودش یک اثر کالت محسوب میشود. اما عمده شهرت آن به این دلیل است که فیلم یکی از سخت ترین آثار ساخته شده در تاریخ هالیوود است. جالب است بدانید تقریباً همه افراد درگیر در تولید این کار دچار فشارهای شدیدی شدند؛ زیرا بودجه اولیه 100 میلیون دلاری فیلم به سرعت تمام شد و در پایان تقریباً دو برابر این مبلغ مورد نیاز بود. به واسطه روایت داستانِ فیلم که جهانی پسا آخرالزمانی را نشان میدهد که یخهای قطبی در آن ذوب شده و آب کل سطح زمین را پوشانده است، تولیدکنندگان تصمیم گرفتند مجموعهای لوکیشنها را در سواحل هاوایی بسازند. برای این فیلم باید وسایل نقلیه خاصی ساخته میشد و همه بازیگران و خدمه باید برای هر روز فیلمبرداری بر روی این لوکیشنها به عقب و جلو منتقل میشدند.
این عملِ گروه تولید یک اقدام بزرگ لجستیکی بود، اما از بد روزگار و از روی بدشانسی با برخورد طوفان به این منطقه و نابودی قسمتهای زیادی از مجموعه لوکیشنها، اوضاع ساخت فیلم بدتر شد. البته این تمام ماجرا نبود، زیرا بازیگر ستاره این فیلم یعنی کوین کاستنر تقریباً یکبار تا مرز مرگ نیز پیشرفت و حتی یکبار هم در حال قرق شدن بود که او را نجات دادند، حتی در فرایند تولید چند زن بدلکار نیز زخمی شدند. جالب است بدانید شخص جاس ویدون (کارگردان دو قسمت اول انتقامجویان) که فقط در اواخر تولید برای کمک به برخی بازنویسیهای فیلمنامه به محل فیلمبرداری رفته بود، تجربه حضور خودش را اینگونه برای خبرگزاریها توصیف کرد: گذراندن "هفت هفته جهنمی" در پشت صحنه!
Super Mario Bros (1993)
بسیاری از فیلمهای افتضاح مبتنی بر بازیها ویدیویی وجود دارد که حداقل کمی سرگرمکننده و گیشه پسند بودهاند، اما فیلم «برادران سوپر ماریو» به عنوان یکی از بدترینها در این شاخه شناخته میشود. یک پروسه تولید به شدت آشفته برای این کار، اطمینان حاصل کرد که فیلم از همان ابتدا محکوم به فنا است؛ اما محصول نهایی آنقدر بد بود که نینتندو تقریباً هرگز حتی دخالت مستقیم در پروژه تولید آن را نیز تصدیق نکرد و ترجیح داد تا هر زمان ممکن از پروژه فاصله بگیرد.
این فیلم در پیش تولید خود نام چندین کارگردان را پشت سر گذاشت و نام بسیاری از بازیگران مطرح نیز در نقشهای اصلی کار شنیده شد. برای مثال به نظر حیرت انگیز به نظر برسد، اما تام هنکس یکی از افرادی بود که برای بازی در نقش لوئیجی در نظر گرفته شده بود حتی و آرنولد شوارتزنگر نیز در یک زمان با این پروژه و عوامل آن ارتباط داشت. اما در پایان به ترتیب باب هاسکینز و جان لگویزمائو در نقشهای ماریو و لوئیجی انتخاب شدند.
سالها بعد از تولید فیلم، باب هاسکینز این اثر را بدترین کار سینمایی تمام عُمرش خواند و گفت اگر میتوانست به گذشته برگردد و هر بخشی از زندگی خود را تغییر دهد، او جلوی حضور خود در آن فیلم را میگرفت. دنیس هاپر فقید، بازیگر نقش پادشاه کوپا در این اثر نیز با انتقاد از همکاری خود با سازندگان فیلم، این تجربه را یک کابوس فراموش نشدنی خواند. جالب است بدانید این فیلم در نهایت با هزینهای بیش از بودجه تخمینیاش تمام شد و در طی یک دوره طولانی تولید تغییرات بیشماری را تجربه کرد. نتیجه نهایی نیز یک تفسیر مزخرف و تقریبا سورئال از یک سری بازیهای ویدیویی محبوب و کلاسیک شد.
Blade Runner (1982)
فیلم Blade Runner از ریدلی اسکات، یک کلاسیک بلامنازع و بخشی جدایی ناپذیر از تاریخ سینما است. اما این اثر تقریباً برای همه افرادی که در تولید آن نقش داشتند یک تجربه مخوف بود. قبل از اینکه اسکات حتی درگیر این پروژه شود، ایده اقتباس از رمان کلاسیک فیلیپ کیندرد دیک، مدتها بود که در جریان بود. طی چند سال نویسندگان متعددی فراخوانده میشدند تا داستان کاملاً پیچیده او را به یک فیلم دو ساعته تبدیل کنند. اما ریدلی اسکات سرانجام درگیر ماجرا شد و این اولین تجربه بزرگ او در ساخت فیلم در هالیوود و دور از زادگاهش انگلیس بود. کارگردان به سرعت فهمید که کارهای کمی متفاوت در ایالتهای مختلف بر روی اثر انجام شده و او برای سازگاری با شرایط کار جدید خود مجبور بود تلاش دو چندانی کند.
جالب است بدانید شخص ریدلی اسکات پس از تولید این اثر یک مصاحبه طولانی با روزنامهها انجام داد و گفت او کار در انگلستان را به کار در سینمای هالیوود ترجیح میدهد. او همچنین در این مصاحبه کارمندان استودیویی آمریکا را به ناتوانی، تنبلی و غرور متهم کرده بود. اسکات حتی تیغ نقدش را در این مصاحبه تندتر کرده و گفته بود تمام کارکنان پشت صحنه فیلم بلید رانر افرادی بیگانه ستیز بودهاند. گفته میشود که ریدلی اسکات تقریباً با همه تیم تولید در صحنه فیلمبرداری، از جمله شخص هریسون فورد، بازیگر ستاره سینما، بحث و جدل کرده است. خود هریسون فورد بعداً اعتراف کرد Blade Runner برای او تجربه سرگرم کنندهای نبوده است. از طرف دیگر ریدلی اسکات نیز فورد را یک درد واقعی برای تولید بلید رانر دانسته بود.
Dracula (1931)
یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی از رمان معروف برام استوکر، فیلم دراکولا ساخته تاد براونینگ است. دراکولای شخص براونینگ یکی از بهترین آثار کلاسیک سینمای وحشت نیز محسوب میشود. با این حال، علی رغم کسب نقدهای خوب و کسب عنوان سودآورترین فیلم سال استودیو یونیورسال، بسیاری از بازیگران و خدمه شرکت کننده در این پروژه از حضور در این کار بسیار ابراز تاسف کردند. برای مثال شخص بلا لوگوسی، بازیگر نقش دراکولا، مجبور شد سخت کار کند تا بتواند نقش خود را در وهله اول بدست آورد. علت این بود که تهیه کنندگان بسیاری از بازیگران دیگر را برای این نقش ترجیح میدادند. لوگوسی در پی اکران فیلم با حرفهای نژادپرستانهای روبرو شد که لهجه و ملیت مجاری او را نشانه رفته بودند. این بازیگر بعدها نیز فقط به دلیل تصویر و لهجه متمایزش توانست در فیلمهای ترسناک به عنوان شرور نقشی را پیدا کند.
جالب است بدانید بازیگران این پروژه در زمان فیلمبرداری آن به واسطه فشار سنگین کار، هر کدام دچار مشکلات فراوانی شده بودند. برای مثال: دویت فرای، که نقش رنفیلد را در این فیلم بازی میکرد، پس از اتمام این پروژه زندگی عادیاش کمی از ریل خارج شد و سطح استرس او تا حدی افزایش یافت که در اثر حمله قلبی فقط در 44 سالگی درگذشت. یکی دیگر از بازیگران ناراضی این پروژه هلن چندلر بود که در پِی فشارهای موجود در این فیلم، دچار اعتیاد به الکل شد. علاوه بر بازیگران، گفته شد که کارگردان تاد براونینگ نیز در ساخت فیلم اوضاع بدی داشته است زیرا بودجهاش قطع شده و بازیگران مورد نظرش را بدست نیاورده بود. بازیگران در آن دوران شکایت داشتند که براونینگ علاقه چندانی به روند فیلمبرداری نشان نداده و از کارل فروند که فیلمبردار کار بوده، برای کارگردانی کمک گرفته است.
The Abyss (1989)
بدون تردید قهرمان فیلمسازی مسئله دار باید جیمز کامرون باشد. کامرون علاوه بر اینکه مسئول برخی از گرانترین، موفق ترین و مورد تحسینِ منتقدان ترین فیلمها در تمام دورانها است، اما به دلیل داشتن نوعی از کمال گرایی افراطی، همیشه پروسه تولیدات او زمان مخوفی را برای تیم تولید فراهم میکند. برای مثال گفته میشود اگر کامرون در صحنهای به قاب یا تصویر مورد نظر خود نرسد، اجازه خوابیدن را نیز به کادر فنی پشت صحنهاش نمیدهد.
با این اوصاف فیلم «ورطه» محصول سال 1989 به کارگردانی جیمز کامرون یکی از بلندپروازانه ترین اقدامات سینمایی در تمام دورانها بود، زیرا بیشتر کار تولید این فیلم در اعماق آب قرار داشت. بازیگران و خدمه مجبور بودند ساعتهای زیادی چون یک ربات در زیر آب کار کنند و مدت طولانی را در شرایط تاریک و تنگ سپری کنند. حتی کامرون به بازیگران خود گفته بود که به جای اینکه برای استراحت به حمام بروند، خود را در همین آب تمیز و راحت کنند، زیرا او هیچ وقفهای در کارش نمیخواست.
فیلمبرداری فیلم ورطه برای اکثر بازیگران و عوامل این اثر وحشتناک، و برای بازیگران اصلی چون مری الیزابت ماسترانتونیو و اد هریس بسیار آسیب زا بود. برای مثال ماسترانتونیو در یک لحظه به صحنه فیلمبرداری مشهور هجوم برد و کامرون را متهم کرد که با بازیگرانش مانند حیوانات رفتار میکند. اد هریس نیز پس از اینکه یکبار تا مرحله غرق شدن در هنگام فیلمبرداری در سر صحنه پیش رفته بود، با عصبانیت و مشت گره کرده به سمت جیمز کامرون حملهور شده بود. هریس بعدها همچنین گفت که بازیگران این اثر چنان ناامید شده بودند که یک روز به طور تصادفی شروع به سطل زباله کردن اتاق رختکن خود کردند تا فقط عصبانیت آنها از بین برود.
Titanic (1997)
تایتانیک فیلمی دیگر از جیمز کامرون که ثابت میکند که کار کردن با او کار راحت یا سرگرمکنندهای نیست. فیلم تایتانیک ممکن است یکی از بهترین و بزرگترین آثار ساخته شده از منظر فنی در تاریخ سینما باشد؛ اما تولید حماسه جیمز کامرون در سال 1997 با مشکلات تولید فراوانی چون زخمی شدن در سر صحنه، عصبانیت تیم سازنده، شرایط کار دیوانهوار و داستانهای تکان دهنده در پشت صحنه همراه بود.
گفته میشود سختگیری جیمز کامرون در تایتانیک با بازیگران و کادر تولید به حدی زیاد بوده است که شخص کیت وینسلت به آنها گفته بود اگر قرار باشد روزی دوباره با کامرون کار کند، باید مبلغی دیوانهوار برای حضورش در فیلم کامرون به او پیشنهاد شود. همچنین بعدها شنیده شد که شخص جیمز کامرون مستقیماً عدهای از افراد پشت صحنه فیلم را که همزمان با هم به استراحت و حمام رفته بودند را اخراج کرده است.
جالب است بدانید که بازیگران فیلم تایتانیک مجبور بودند زمان زیادی را در آب سرد و یخ بگذرانند، حتی گفته شده است کیت وینسلت در طول این کار به ذات الریه مبتلا شد و بسیاری دیگر از اعضای بازیگران و خدمه به دلیل شرایط دشوار، سرماخوردگی و سایر عفونتها را گرفتند و بعضی از آنها به همین منظور به راحتی هرچه تمام از این پروژه دور شدند.
همچنین در روند تولید این اثر چندین بدلکار دچار جراحات، از جمله شکستگی استخوانها شدند؛ و یکی از اعضای ناراضی خدمه حتی مقداری فنسیکلیدین (نوعی داروی روانگردان) را با سوپ قاطی کرد و به خورد تیم سازنده داد که در نتیجه آن دهها نفر از جمله شخص کامرون مسموم شدند. زمان فیلمبرداری نیز بسیار فراتر از مدت تخمینی بود و بسیار بیشتر از آنچه که تصور میشد به طول انجامید که این موضوع نیز منجر به یک تجربه کلی شد که بسیاری از اعضای بازیگران و اعضای تیم ترجیح میدهند آن را برای همیشه فراموش کنند.
معرفی بهترین فیلمهای سینمایی را در ویجیاتو دنبال کنید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خلاصه که هر چی بلند پروازتر باشید بیشتر سر صحنه اذیت میشید...