نقد فصل اول سریال Superman & Lois – زندگی خانوادگی مرد پولادین
نقد فصل اول سریال Superman & Lois توسط وبسایت IGN به صورت عاری از اسپویل اما با اشاره کلی به اتفاقات مهم داستان منتشر شده که در ادامه میتوانید ترجمه آن را از ویجیاتو مطالعه ...
نقد فصل اول سریال Superman & Lois توسط وبسایت IGN به صورت عاری از اسپویل اما با اشاره کلی به اتفاقات مهم داستان منتشر شده که در ادامه میتوانید ترجمه آن را از ویجیاتو مطالعه کنید.
سریال Superman & Lois از دل Supergirl و دیگر سریالهای اقتباس شده از کمیکهای دیسی شبکه سیدبلیو بیرون آمده است اما از ساختار ویلنِ هفته آنها خلاص شده و انگار با آنها یک دنیا فرق دارد. قسمت آخر فصل اول این سریال پنجشنبه پخش شد تا پایانی بر ۱۵ قسمت پخش شده باشد که به صورت ماهرانه مثبتنگری احساساتی، درام شخصیتی، اکشن لذتبخش و به طرز عجیبی بهروزرسانههای جدید نسبت به اسمالویل (Smallville)، محل زندگی غرب میانه کلارک کنت، را با هم ترکیب میکند. اگر فرهنگ عامه امروزه پر از داستانهای ابرقهرمانی نمیبود، سریال Superman & Lois احتمالاً میتوانست یک احیای فرهنگی برای سوپرمن باشد، مثل فیلمهای ریچارد دانر با اجرای کریستوفر ریو. با این حال، این سریال در به تصویر کشیدن متفاوت و ظاهراً متناقض داستانهای سوپرمن به نوشتههای گرنت موریسون (نویسنده All Star Superman) متمایل میشود و در همین روند نیز هویت خودش را تشکیل میدهد.
سریال Superman & Lois پس از وقایع کراساوور Crisis on Infinite Earths شبکه سیدبلیو ادامه پیدا میکند که در آن یک تهدید چند بعدی دفع شد، و مثل روند معمول دیسی کامیکز، چندین تغییر بزرگ در دنیای داستانها ایجاد شد. یکی از این تغییرات این بود که کلارک کنت (با بازی تایلر هوچلین) و لوئیس لین (با بازی الیزابت تالوک) صاحب دو پسر شدند که قبلاً نداشتند و حالا به نوعی انگیزه Superman & Lois هستند، فقط این که این سریال از این دوقلوها به عنوان یک سوپرایز کیهانی استفاده نکرده است (ارتباط سریال با اروورس را در بهترین حالت میتوان معمولی توصیف کرد). در سکانسهای آغازین، سریال داستان رابطه بین کلارک و لوئیس و زندگی خانگیشان با پسرهای نوجوانشان با نامهای جاناتان (با بازی جوردن الساس) و جوردن (با بازی الکس گارفین) را دوباره روایت میکند. وجود این دو پسر غیرعادی نیست، هر چند، فعلاً. آنها زندگی میکنند و همیشه این طور زندگی کردهاند، زندگیهایی سر راست در متروپلیس، و با این که سریال در نهایت سابپلاتی مربوط به مولتیورس دارد اما تهدیدی برای پاک کردن وضعیت معمول این روایت نیست که در آن سوپرمن در برابر بزرگترین چالش زندگیاش قرار میگیرد: پدر بودن.
وقتی دیلی پلنت توسط یک شرکت خوشهای بیرحم خریداری شده و تبدیل به یک یک مجموعه غیراخلاقی میشود، هر دوی لوئیس و کلارک خودشان را در وضعیتی بدون شغل ثابت میبینند. بهترین راهی که برای گذران زندگی پیدا میکنند این است که به اسمالویل بازگردند، مکانی که برای کلارک خاطرات خوش زیادی دارد اما به خاطر رکود اقتصادی به شدت تغییر پیدا کرده است. ایدهآل بودن گذشته کلارک به عنوان یک نوستالژی برای مخاطبان به تصویر کشیده میشود؛ کلارک از خانه دوران کودکیاش طوری صحبت میکند که انگار اسمالویل مربوط به Superman: The Movie سال ۱۹۷۸ دانر است، که خود آن نیز یک اشاره نوستالژیک به دهه ۵۰ میلادی و دوران نورمن راکول با مناطق پر از فنسهای سفید میخی شکل بود. با این حال، این منطقه حالا با یک محلهای جایگزین شده که در آن هم پیدا کردن شغل و هم پیدا کردن همسایههای قابل اعتماد سخت شده است. آپدیتهای واقعگرایانه مدرن سریال باعث تشکیل پسزمینه جاناتان و جوردن میشود که زندگیشان نه تنها توسط این نقل مکان بزرگ تغییر پیدا کرده بلکه متوجه شدهاند که پدرشان در واقع مرد پولادین است و توسط یک ویلن مرموز (با بازی ووله پارکس) با زرهی تقریباً آسیب ناپذیر تحت شکار قرار گرفته (هویت واقعی این شخصیت باعث خوشحالی کمیکخوانها خواهد شد).
سریال Superman & Lois از چند روش به بررسی آیکونوگرافی سوپرمن میپردازد و داستان مربوط به دوقلوها جایی است که این بخش به بهترین شکل میدرخشد. کلارک کند، پسر کنزاسی ساده و نجیب، همیشه دو چهره قالب دارد که با توجه به وضعیت این شخصیت، یکی از این اجراها را به نمایش میگذارد یا المانهایی از شخصیتش را برای دیگر مردم نشان میدهد. یکی از آن چهرهها سوپرمن است؛ پسر درستکاری که باد در سینه دارد و دیگری کلارک کنت، گزارشگر خوش اخلاق و مضطرب که قوز میکند و با دیگران هماهنگ میشود. سریال Superman & Lois، این المانهای شخصیتش را از به کمک یک منشور جدا میکند تا جاناتان و جوردن خلق شوند. جاناتان یک ورزشکار موفق دبیرستانی است؛ یک بخش از مرد پولادین. در سمت دیگر، جوردن، گوشهگیرتر است. او زیر موهای بلند فرش مخفی میشود و اختلال اضطراب باعث میشود تا از دیگر مردم فاصله بگیرد. کلارک، به صورت تئوری، باید بتواند که دو پسر که نمایی از خودش هستند را بزرگ کند اما او راحتتر با جاناتان ارتباط برقرار میکند. فعالیتهای ابرقهرمانیاش باعث میشود تا کلارک زمان کمی برای کمک به مشکلات روزمره جوردن داشته باشد.
این دینامیک هم خیلی زود به هم میخورد وقتی که جوردن، و نه جاناتانِ بیشتر شبیه سوپرمن، شروع به نمایش تواناییهای کریپتونی خود میکند، مخصوصاً آنهایی که نیاز به تمرینات و نظارت کلارک دارند، مثل هیت ویژن و شنوایی شدیداً حساس. خیلی طول نمیکشد که اولویتهای کلارک به پسرش با قدرتهای فرا انسانی تغییر پیدا میکند و جاناتان به جایش تنها میماند. سریال شاید برای سوپرمن دارای حس نوستالژی باشد اما میدانید که پتانسیل دراماتیک او به عنوان یک پدر نه چندان بینقص، از طریقی، این شخصیت را بیش از هر زمان دیگر شبیه به یک انسان میکند.
در ابتدا، سریال Superman & Lois نمیتواند به خوبی بخش «لوئیس» که نیمی از عنوان سریال را به خود اختصاص داده مورد توجه قرار داد. تالوک به اندازه همان گزارشگر مشهور سرسخت است، هر چند در ابتدا در جهت مسیر دادن به خط کلی داستان مورد استفاده قرار میگیرد و در ادامه متوجه نقشههای شرورانه یک پروژه توسعه جدید در اسمالویل میشود که رهبری آن بر عهده میلیاردی با نام مورگان اج (با بازی آدام رینر) قرار دارد که قولهای او برای استخدامهای فراوان غیرواقعی به نظر میرسند. لوئیس موفق میشود تا ارتباطی بین شرکت اج با تعدادی از افراد ناپدید شده، و همچنین تعدادی افراد دوباره پیدا شده، پیدا کند؛ آن هم در حالی که سر و کله مردم با تواناییهای کریتونی پیدا میشود. در نهایت اما سریال به تالوک محتوای دراماتیک بیشتری میدهد، هم وقتی که او دچار اضطرابهای مادرانه میشود و هم وقتی که بر سر یک دوراهی اخلاق بین مسئولیتهای به عموم جامعه و خانوادهاش قرار میگیرد؛ خانوادهای که شامل پدرش، ژنرال سم لین (با بازی دیلن والش) نیز میشود که خود او نیز در شرایط بغرنج چنینی گیر افتاده است.
مسئله این که چطور باید با دنیایی پر از موجودات با قدرتهای فرا انسانی رفتار کرد (و آماده آن شد) از منطق گذر کرده و تبدیل به نبردی بین عقاید عمیق شخصی میشود. ویلن زرهی ووله پارکس یک قطعه حیاتی برای این معماست، نه فقط به خاطر این که در ابتدا در تضاد با سوپرمن و مورگان اج عمل میکند، بلکه به خاطر این که داستانش در یک درام انسانی معنادار و پیشرفته و غرایز نوع دوستانه ریشه دوانه که سریال با دقت در هر قسمت لایه از آن برمیدارد.
بازیگران مکمل به طور کلی عالی هستند؛ به خصوص همسایههای جدید خانواده کنت؛ خانواده کاشینگ. دختر مورد علقه سابق کلارک، لانا کاشینگ، متولد شده با نام خانوادگی لَنگ (با باز امانوئل چریکی)، مادر بیریای دو فرزند است و یادآوری از محله کوچکی است که در ابتدا هویت کلارک را شکل داده. همسر آتشنشان او، کایل کاشینگ (با بازی اریک والدز)، از ابتکارات اج برای اسمالویل به خاطر فوایدی که میتوانند داشته باشند پشتیبانی میکند که منجر به درگیری او و لوئیس میشود؛ کسی که کایل او را به عنوان یک بیگانه به این منطقه میبیند. میتوان گفت که والدز یکی از نقاط قوت سریال است؛ کسی که نقش یک مرد با اراده قوی اما گاهی جنگ طلب و گمراه را بازی میکند که مقاصد خوبش توسط غرور و نوشیدنیها سرکوب میشوند. دختر بزرگ خانواده کاشینگ، سارا (با بازی ایندی ناوارت)، راهنمای دوقلوها به اسمالویل است که مشکلات روحی و روانی خودش را دارد؛ موضوعی که سریال با دقت آن را مطرح میکند. این دختر و جوردن در مشکلات یکدیگر احساس همبستگی پیدا میکنند و به طور عاشقانه با هم ارتباط برقرار میکنند. خوشایند است که یک سریال از سیدبلیو تماشا کنید که روابط عاشقانه دوران نوجوانی دنیای داستان تمام نشانههای بارز خام و عجیب بودن روابط واقعی را در خود جای داده و شخصیتهای درگیرش نیز مثل هم مثل نوجوانهای واقعی رفتار کنند هم شبیه به آنها باشند.
خانواده کاشینگ یک دختر جوانتر نیز دارد ولی سریال دلایل و تدابیر خندهداری برای درگیر نکردن او در سکانسها دارد. پس از مدتی این وضعیت شبیه یک شوخی همیشگی است، هر چند یک شوخی که به نظر در سریالی که صمیمیت پررنگ تایلر هوچلین با لباس عضلانی مسخرهاش جور درمیآید، در جای درستی به کار رفته است. این ترکیب از مضحک و بیریا بودن در طی سکانسهای فلشبکی که اوریجین سوپرمن را روایت میکند، به چشم میآیند. در یک سکانس خاص، میبینیم که هوچلین کاور شماره ۱ کمیک Action Comics، اولین حضور سوپرمن در دنیای کمیکها را به صورت لایو اکشن خلق میکند. آن هم با لباس از مد افتاده (اما دراین مورد، کاملاً جذاب) سوپرمن از سال ۱۹۳۸. وقتی یک بچه از این لباس تعریف میکند، هوچلین پاسخ میدهد که: «ممنون، مادرم درستش کرده!» آن هم با یک صورت بدون خنده. سخت است که عاشق این نسخه از این شخصیت نشد، هم زمانی که شنل به تن دارد (این سوپرمن یک چند زبان مودب است که به تمام زبانها انسانها مسلط است و از مهاجرهای آسیب پذیر در برابر سفید پوستان نژاد پرست محافظت میکند) و هم وقتی که درگیر چالشهای بزرگ کردن دو نوجوان در یک دینامیک جدید غیرقابل پیشبینی میشود که هر از چند گاهی نقش ویلن این ماجرا را نیز بازی میکند. در ظاهر، جاناتان و جوردن ممکن است شبیه به نمادهای «جوک» و «نرد» به نظر بیایند اما آنها خیلی عمیقتر از این حرفها هستند. آن هم با ناامنیهای اجتماعی و خانوادگی که روی تصمیماتشان (شامل اشتباهترینهایشان) تأثیر میگذارند و همچنین علاقه کلی به یکدیگر، حتی در سختترین لحظات.
Superman & Lois از نظر بصری نیز رویکرد جالب توجی دارد. نسبت تصویر صفحه عریض ۲.۲:۱ آن باعث میشود تا نسبت به همتایان سیدبلیوی خود بیشتر شبیه به فیلم باشد (نسبت تصویر تلویزیونی مدرن عمدتاً ۱.۷۸:۱ یا ۱۶:۹ است، به شکل یک تلویزیونی اچدی) و در حالی که نورپردازی سریال اکثراً به کمتنوعی همان سریالهاست، پالت رنگ داست بولش کمک میکند تا کاستیهایش مخفی شوند، آن هم در حالی که کنزاس دوران رکود را به تصویر میکشد.با این که رنگآمیزی کالر واش دیجیتالی که برای این افکت استفاده شده مدرن محسوب میشود، در بخش سینماتوگرافی نیز از لنزهای آنامورفیک دهه ۶ استفاده میشود که به این محله و شخصیتهایش یک حس سینماتیک کلاسیک میدهد و تصاویر مردمی که در غروب آفتاب منعکس میشوند را تبدیل به پرترههای لنداسکیپ زیبایی میکند. این دوگانگیهای زیبایی شناسی بهترین راه برای روایت داستانی است که در آن سوپرمن برای محافظت از آیندهاش، به گذشتهاش بازمیگردد.
اکشن سریال Superman & Lois پژواکی از نبردهای انفجاری و سریع فیلمهای مدرن مثل Man of Steel است اما هیچوقت خوش بینی دنیای گذشته را از دست نمیدهد که شبیه به نوری است که در سکانسهای آرامتر به درون تاریکی وارد میشود. همچنین کمبودی نسبت به مضحکی ابرقهرمانانه در فریم بندیها نیز وجود ندارد. شاید این سریال در مقایسه چیزی همانند The Flash، با حیثیتتر به نظر برسد اما کاملاً مشخص است که نسبت به زبان مصور کمیک بوکها که از آنها اقتباس شده، مسلط است. مثلاً وقتی سوپرمن در برابر یک ذهن مشترک از موجوداتی که قدرتهای کریپتونی دارند قرار میگیرد، این دسته از شخصیتها شبیه به یک صفحه اسپلش افقی فریم بندی شدهاند. با کلوزآپهایی از صورت آنها و بدنهایی در حال پرواز در نزدیکی، شبیه به یک موجود تک ذهنی با چشمهای براق قرمز به نظر میرسند. سریال Superman & Lois هیچوقت از خوب کمتر نمیشود و وقتی داستان و زیبایی شناسیهایش به طور کامل با هم ترکیب میشوند، در اکثر موارد عالی است.
سوپرمن، به عنوان یک شخصیت، برای دههها به عنوان یک نماد شناخته شده اما داستان او همیشه در خانواده ریشه دوانده؛ از والدینی که او را از یک سیاره در حال مرگ نجات دادهاند تا والدینی که او را در زمین بزرگ کردهاند. حالا Superman & Lois این سیر داستانی را توسعه میدهد؛ نه تنها با دادن یک خانواده به این شخصیت، بلکه با روایت یک داستان متقاعد کننده که در آن خانواده، در هر شکلی، نیروی پیشران هر شخصیت است؛ چه قهرمان و چه ویلن.
نتیجهگیری
یک سریال بیریا که استایلهای مدرن را با مثبت نگری دنیای گذشته ترکیب میکند. سریال Superman & Lois به سراغ تاریخچه مرد پولادین میرود و در عین حال نیز او را با یک چالش جدید رو به رو میکند: پسرهای دوقلوی نوجوان، که هر کدامشان بخش متفاوتی از شخصیت خودش را به تصویر میکشند.
به مطالعه ادامه دهید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سریال جذابییه خیلی وقته شروش کردم تنها مشکلی که داره بازیگر سوپر منه که اون جذبه و جذابیت سوپر من فیلمایDCرو نداره
اصلا ظاهر بازیگره به سوپرمن نمیخوره
من کل قسمتهاشو نگاه کردم سریال خوبی بود راجب سوپرمن و خانوادش
فقط کمی جلوه های ویژه ضعیفی داشت ک در فصل بعدی باید بیشتر کار کنن روش
مرسی از بررسیتون
از نظر من سریال خوبی است . من ۱۳ قسمت از فصل اول را دیدم و سریال به خوبی به سوپرمن و خانواده اش می پردازد .