بررسی فیلم X-Men: Dark Phoenix – شاهنامه آخرش خوش نیست
مردان ایکس فراز و نشیب زیادی را در سینما تجربه کرده و جزو معدود فیلمهایی به حساب میآید که به ریبوت آن هم به سبک خاص خودش انجام شد. سازندگان مردان ایکس آنقدر به آثاری ...
مردان ایکس فراز و نشیب زیادی را در سینما تجربه کرده و جزو معدود فیلمهایی به حساب میآید که به ریبوت آن هم به سبک خاص خودش انجام شد. سازندگان مردان ایکس آنقدر به آثاری که در این فرنچایز ساختند احترام میگذارند و آنها را دوست دارند که حتی در ریبوت این مجموعه هم کاری کردند که فیلمهای سه گانه اولیه همچنان در خط داستانی باقی بمانند. پیچیدگی این نوع از فیلمنامه نویسی تا فیلم X-Men: Days of Future Past ادامه داشت و پس از آن ایکس من وارد یک سرازیری شد؛ مسیری که انتهای آن به دره فیلم Dark Phoenix رسیده است. با بررسی این فیلم همراه ویجیاتو باشید.
- کارگردان: سایمون کینبرگ
- بازیگران: جیمز مک آوی، جنیفر لارنس، مایکل فاسبندر
- بودجه: ۲۰۰ میلیون دلار
فیلم مردان ایکس قبلی با نام X-Men: Apocalypse بیشتر شبیه به یک بازی ویدئویی دوران بازیهای ۱۶ بیتی بود که با یک رنگ و لعاب خاص به اکران در آمده باشد. آپوکالیپس تقریبا یکی از دشمنان اصلی و مطرح این فرنچایز را به ورطه ناجوری کشاند و پتانسیلهای این ابرشرور را با خاک یکسان کرد. Dark Phoenix اما رویه فیلم Days of Future Past را پیش گرفته تا با استفاده از یک داستان اصیل و محبوب کمیک بوکی از سری ایکس من، بار دیگر یک فیلم سینمایی جذاب برای طرفداران کمیک و سینما بسازد.
سایمون کینبرگ که پیش از این به نویسندگی و تهیه کنندگی آثار سینمایی دست میزد و جزو نویسندگان ثابت مجموعه ایکس من نیز به شمار میرفت، برای اولین بار سکان کارگردانی را بر عهده گرفته است. کمپانی فاکس قرن بیستم پایان بندی مجموعه ایکس من خود را با ریسک بزرگی به دستان کینبرگ سپرده و همین اشتباه باعث شده که فیلم تبدیل به اثری نه چندان موفق شود. استرس و وسواس کینبرگ باعث شده که فیلمنامه بارها و بارها دوباره نوشته شود و فیلم تبدیل به معجونی نچسب شود که در هیچ یک از عناصر آن حرف کاملی برای گفتن نیست.
کینبرگ پیشتر ثابت کرده که با دنیای ابرقهرمانان غریبه نیست و دو فیلمنامه قوی سری فیلم ایکس من یعنی دو اثر X-Men: The Last Stand و Days of Future Past را به رشته تحریر در آورده اما در Dark Phoenix نتوانسته از تبحر خود استفاده کند. او کمیک بوکی قوی را به تنزل کشانده و پایان بندی ناامید کنندهای برای سری محبوب ایکس من بعد از گذشت نزدیک به بیست سال به ارمغان آورده، کاری که تقریبا اکثر طرفداران را عصبانی کرده است.
فیلم Dark Phoenix میخواهد داستان بد شدن جین گری را تعریف کند؛ یکی از افراد شاخص ایکس من که قدرت زیادی دارد و این قدرت کمتر از دیگران به چشم میآید. ماجرای بد شدن و شرور شدن جین گری در کمیک Dark Phoenix به همین سادگی یک خط ذکر شده نیست و پیچیدگیهای خاص خودش را دارد اما این موضوع در فیلمنامه فیلم دقیقا در همان یک خط تعریف شده؛ جین گری قرار است بد بشود و بقیه ایکسمنها با او بجنگند. همین!
فیلمنامه بی در و پیکر Dark Phoenix کاری کرده که تک تک ابرقهرمانان محبوب ما تبدیل به کاراکترهایی مقوایی شوند و دائما رنگ عوض کنند. ابرقهرمانان ناگهان تبدیل به قهرمانان مردمی میشوند و سپس همهشان دشمن ملت شده و در این بین خودشان نیز ناگهان لجباز، عاشق، شرور و صفات دیگری میگیرند. پیچشهای داستانی برای ایجاد این تغییرات اصلا کافی نیست و گل سر سبد این تحولات که در دستان شخصیت جین گری است نیز تعریفی ندارد. جین گری بعد از حلول یک چیز عجیب و غریب درون او (که از فضا آمده) کم کم خصوصیات پلیدیاش گل میکند و تا راه ابرشرور شدنش یک کارهایی هم میکند ولی نهایتا با ادای جملاتی چون: خیلی حال میده! و نمیتونم کنترلش کنم! و چند قطره اشک، دمار از روزگار ایکس منها در میآورد.
همین فیلمنامه بی در و پیکر باعث شده که بازیگران نیز نتوانند مانند قبل ظاهر شوند و تقریبا همه بازیگران یک نقش آفرینی ضعیف از خود به جای بگذارند. دیالوگهایی که برای بازیگران نوشته شده و فراز و فرودی که برای کاراکتر آنها در نظر گرفته شده، آنها را تبدیل به کاراکترهایی بی هویت کرده و تقریبا با هیچ یک از آنها دیگر نمیتوان ارتباط برقرار کرد.جیمز مک آوی در نقش پرفسور ایکس باز بهتر از بقیه عمل میکند اما فرسنگها با پرفسور ایکس فیلمهای قبلی فاصله دارد.
دشمنان فیلم که شامل جین گری و گروهی نامشخص میشوند، از تمامی ابرقهرمانان بی هویتتر خلق شدهاند. با اینکه فیلمساز سعی میکند با نقبی به زندگی گذشته جین گری، ما را با روحیه و احوالات او آشنا کند ولی توفیری پیش نمیبرد و نیروی فونیکس و موجودات پشت پرده آن نیز که از ناکجا آمدهاند هیچ هدفی جز تسخیر زمین (یا نابودی زمین، هرجور که دلتان میخواهد) ندارند. همانند آپوکالیپس، اینجا هم مشخص نیست که چرا ابرشروران پیشتر به فکر برنامه ریزی نقشه خود نیفتاده بودند و در این همه مدت زمان کجا بودند؛ کارگردان صرفا به ما میگوید آنها الان دست به کار شدند و میخواهند جنگ راه بیندازند، همین بس است.
جدا از تمام نقصهای فیلمنامه فعلی مردان ایکس، متاسفانه پایان بندی و داستان فیلم طوری روایت میشود که با گذشته آثار مردان ایکس تناقض دارد و تکلیف خیلی از مسائل پررنگ در آثار قبلی یا کاراکترهای مهم و محبوب مشخص نمیشود. نه مشخص میشود که جنوشا این وسط چه بود و نه رفتار و رابطه ایکس منها با یکدیگر منطقی پیش میرود. بسیاری از موارد ریز و درشت دیگری نیز در این میان وجود دارد که فیلم را نسبت به آثار گذشته فاصله انداخته و یا اختلافات فاحشی پدید آورده است.
فیلم Dark Phoenix نبردهایی در دل خود دارد که بعضا خوب از آب در آمده و میتوانند ریتم کند و داستان تکه تکه شده فیلم را جبران کنند. تعداد این نبردها البته اصلا کافی نیست و فیلم از لحاظ صحنههای اکشن نیز کم میآورد؛ در این بین به جلوههای ویژه نه چندان قوی نیز باید اشاره کرد که پیشرفت محسوسی نسبت به آپوکالیپس ندارند. فیلمبرداری فیلم سرگیجه آور است و با اینکه سعی شده تا از نماهای نزدیک استفاده شود (مانند همه فیلمهای مردان ایکس که بیشتر روی جنبه انسانی کاراکترهایش تمرکز دارد) اما این نماها در کل به جای آنکه تاثیرگذار باشد، فیلم را تبدیل به ملودرامی خسته کننده کرده است.
کینبرگ اصرار به این دارد که قصه خودش را بازگو کند و لااقل مانند آپوکالیپس شعله اکشن و بزن بهادری کاراکترهای فیلم را زیاد نمیکند تا با یک اثر صرفا اکشن فانتزی ابرقهرمانانه روبرو باشیم. فیلم میخواهد هم در دیالوگ قدرتمند ظاهر شود و هم در صحنههای اکشن و کارگردان نمیتواند این توازن را به وجود بیاورد. هم خر و هم خرما را خواستن کار سادهای نیست و کینبرگ با وجود اینکه پیشتر در اثری چون Days of Future Past توانسته بود چنین کاری را انجام دهد (لااقل روی کاغذ) اما این بار شکست میخورد.
شاید بیربط باشد اما فونیکس سیاه اولین فیلم بدون حضور ولورین (با بازی بینظیر هیو جکمن) به شمار میرود. با اینکه ولورین در اثری مثل آپوکالیپس نیز چندان نقش نداشت اما شخصا میتوانم به این خرافه ایمان بیاورم که بعد از رفتن هیو جکمن، روح و زیبایی نیز از فیلمهای ایکس من رخت بر بست. فاکس قرن بیستم با اشتباه بزرگ خود یعنی انتخاب یک کارگردان فیلم اولی، پایان بندی نه چندان زیبایی را برای حماسه خود خلق کرده که در قیاس با همتای خود یعنی فیلم Avengers: Endgame (که آن هم پایانی بر افسانه انتقامجویان به شمار میرود) در جایگاه بسیار پایینتری قرار میگیرد.
فیلم با بودجه دویست میلیون دلاری ساخته شده و در گیشه تاکنون شکست خورده (هرچند این مجموعه فیلمها صرفا فروش فیلمشان ملاک نیست و فروش کلی وسایل جانبی اعم از اسباب بازی و... را نیز باید در نظر گرفت) اما در کل به نظر میرسد که با پایان راه ایکس من در کمپانی فاکس قرن بیستم رسیدیم، با خریده شدن این کمپانی توسط والت دیزنی و اعلام رسمی این موضوع که ققنوس سیاه آخرین فیلم ایکس من است؛ باید دید که مردان ایکس در آیندهای نه چندان دور چطور به دنیای جدید مارول قدم خواهند گذاشت.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.