صنعت بازیهای ویدیویی یکی از بزرگترین بخشهای سرگرمی در کل جهان است و هر روز نیز در حال تکامل و گسترش پیدا کردن میباشد. با شیوع کرونا در طی ۲ سال اخیر، محبوبیت و همهگیریِ ویدیو گیم، افراد به مراتب بیشتری را جذب این مدیا کرده تا اوقات فراغت خود را با بازیهای ویدیویی بگذرانند. با توجه به پیشرفت تکنولوژی و فناوریهای هوش مصنوعی، بازیها نیز واقعگرایانهتر از هر زمانی شدهاند و در گسترههای متفاوتی توسعه پیدا میکنند و منتشر میشوند.
اگر همین الان به بازار بروید یا از طریق فروشگاههای آنلاین نگاهی به بازیهای ویدیویی روز بیندازید، به راحتی میتوانید عناوینی را پیدا کنید که مطابق سلیقهتان باشند و نیازهایتان برای سرگرم شدن را برطرف سازند؛ اما مدتی است که این راهکار مثل قبل جواب تضمینی برای رفع خستگی نبوده و اتفاقا خود همان بازی حسی به شما منتقل میکند که فکر کنید بیشتر خسته شدهاید و دلتان نمیخواهد بازی کنید. در ادامه مقاله به چند دلیل که باعث خستهکننده شدن بازیهای ویدیویی در جهان امروز شدهاند میپردازیم، همراه ما باشید.
به عنوان یک سازنده بازی، شما موظف هستید که سطح دشواری یا چالشهای اثر خود را جوری تنظیم کنید که حالت یکنواخت نداشته باشد و بتواند در زمانهای متفاوت، افراد متفاوتی را سرگرم خود سازد. رسیدن به این مهم اصلا آسان نیست، اما شکست خوردن و افتادن در دام برخی تلهها که باعث بد شدن بازیتان میشود بسیار ساده و راحت است، موارد زیر برخی از دلایلی هستند که میتوانند بازی را خسته کننده، و بازیکن را از تجربه اثر شما دلزده کنند:
تکراری شدن بازی
استفاده کردنِ چندین باره از یک یا چند مکانیزم گیمپلی به هنگام ساخت بازی، از کارهایی است که هر بازیسازی انجام میدهد تا روند توسعه محصولش تسریع پیدا کند و زودتر آماده انتشار گردد. این فرمول میتواند صرفهجویی خوبی در زمان باشد و بهجای چندین سال، بازی را در یک یا ۲ سال آماده کند؛ پس از لحاظ کلی کار بدی نیست و به نفع شخص توسعهدهنده هم هست. این مسئله ولی نمیتواند به معنی مجاز بودن کپی و پیست اجزای مختلف گیمپلی در مراحل مختلف یا حتی بازیهای مختلف باشد. برای مثال عناوین چند سال اخیر یوبیسافت را نگاه کنید: مجموعههای فارکرای یا اساسینز کرید به وضوح در حال کپی کردن المانهای نسخه قبلی خود هستند و به قولی به «فرمول موفق دست نمیزنند». اما این کار میتواند منجر به تکراری شدن و در نتیجه خستهکننده بودن بازی شود.
بازی باید از صفر تا ۱۰۰ سرگرمکننده باشد. اگر عنوانی که در حال تجربهاش هستید فقط در بخش ابتدایی و نهایی خوب کار کرده باشد، در میانهی قصه شما از بازی دلزده خواهید شد و به احتمال زیاد دیگر آن را ادامه نخواهید داد. معرفی المانهای جدید در طول بازی میتواند تجربه از اثر را تازه و هیجانانگیز نگه دارد، برای مثال پرسونا 5 تا آخرین لحظات هم دست از معرفی مکانیزمهای جدید بر نمیدارد و مدام در حال تزریق عناصر تازه به بازی است که باعث حفظ تعامل بازی و بازیکن میشود. متاسفانه این بخش مهم در اغلب عناوین AAA امروزی به فراموشی سپرده شده و سازنده ترجیح میدهد ریسک نکند و با همان فرمول قدیمی پیش برود.
داستانها به راحتی قابل پیشبینی شدهاند
وقتی بازیکن بتواند داستانِ بازی را به راحتی پیشبینی کند و با هر مرحله که جلو میرود متوجه درست بودن حدس خود شود، بدون شک از بازی خسته میشود و علاقهاش به تجربه ادامهی اثر را از دست میدهد.
توسعه دهندگان بازیهای ویدیویی برای درگیر نگه داشتن مخاطب با محصول خود محکوم به استفاده از المان سورپرایز هستند. شاید یکی از مثالهای خوب برای نشان دادن این عنصر مهم در بازیها، Undertale باشد. عنوانی که در ابتدا انگار تمی کودکانه دارد و میخواهد داستانِ کلیشهای فرار یک دخترک از شهر هیولاها را روایت کند، اما هر چه جلوتر میرویم متوجه عجیب و غریب بودن فضا میشویم و با هر دیالوگ یا اتفاق داستانی، بیش از پیش غافلگیر میشویم و میبینیم که این بازی چطور توانسته عنصر سورپرایز را در خود بگنجاند.
وقتی بازیساز بتواند خودش را در قالب شخص گیمر تصور کرده و از دید او به قضایا نگاه کند، قادر به غافلگیر کردن مخاطب خواهد شد و در دام قابل پیشبینی بودن نخواهد افتاد.
کمبود چالشهای درست و حسابی
وظیفه خالق بازی این است که چالشهایی عادلانه و البته درست و حسابی در اختیار بازیکن قرار دهد تا اوقاتی که او پای اثر صرف میکند، بیهوده نباشد. یکی از مهمترین وجه تمایزهای صنعت گیم نسبت به دیگر سرگرمیها، همین چالش و تعامل با مخاطب است. شما میتوانید با طراحی پازلها یا دشمنان بسیار ساده، کاربر حرفهای را از خود دور کنید، یا با طراحی دشمنانی که به شکل غیرمنطقی سخت هستند، مخاطبان کژوال را از بازی برانید. قرار گرفتن در حد میانه کاری است که بازیها باید انجام دهند تا از کسالتآور نشوند.
این مورد در عناوین نقشآفرینی به مراتب بیشتر دیده میشود. شما با چند ساعت گرایند میتوانید همه را شکست دهید و رسما تبدیل به موجودی فناناپذیر شوید که از هیچکس ترسی ندارد. سازندگان باید دقت کنند که به ازای هر نوع پیشرفت بازیکن، دشواریها و چالشهای مناسب او خلق کرده و وی را در تعامل با دنیای خود نگه دارند. قطعا این مسئله به ردهبندی سنی محصول هم مرتبط است و شخص توسعهدهنده باید کار خود را بهقدری منعطفپذیر بسازد تا قشر مخاطب از تجربهی بازی خسته نشود. بسیاری از عناوین امروزی متوجه این مسئله نمیشوند، یا اگر هم بشوند، عمدا چالشهای آسانتری طراحی میکنند تا ردهبندی سنی پایینتری دریافت کنند و در نتیجه به فروش بیشتری دست پیدا کنند.
ریتم خیلی تند یا خیلی کند در بازیها
حتی اگر تمام بخشهای روایت داستان در بازی بینقص باشد و در حد عالی ظاهر شود، ریتم نامناسب در روایت، میتواند کل کار را زیر سوال ببرد. ویدیو گیم، سینما نیست و هر چقدر هم از لحاظ بصری به سینما نزدیک شده باشد، همچنان محکوم به ایجاد ارتباط با مخاطب و حفظ تعامل با او در بازی است، به گونهای که گیمر حس کند که واقعا مفید است و با جهانِ اثر همکاری دارد.
هر چه بازی طولانیتر باشد، قاعدتا بازیکن هم تعامل بیشتری با این محصول خواهد داشت، و کار سازنده برای حفظ ریتم و سرعت هم بیش از قبل میشود. نویسنده یا کارگردان برای سرگرم نگه داشتن یا پر کردن ساعاتِ تجربه، نمیتوانند متکی به کاتسینهای فراوان شوند و مجبورند از المانهای متفاوتی کمک بگیرند تا کاربر با آنها درگیر شود و متوجه گذر زمان نشود. روایت بیش از حد کند را میتوانید در نمونهای مثل اساسینز کرید والهالا ببینید؛ شخصیت اصلی مجبور به فتح کل انگلستان است که حداقل 50 ساعت طول میکشد و بازی در این میان اصلا قادر به حفظ ریتم و سرعت مناسب نیست و در اواخر داستان، انقدر از نفس میافتد که نه تنها بازیکن، بلکه خود بازی هم از ادامه دادن راه خسته میشود.
عدم وجود پاداشهای مناسب برای بازی کردن
دریافت پاداش یکی از مهمترین عناصر در طراحی بازی است. بازیکن وقتی مرحله یا چالشی را کامل میکند، انتظار دریافت پاداش دارد و اگر این اتفاق نیفتد، علاقهاش به ادامهی بازی را از دست خواهد داد. تصور کنید ساعتها مشغول کشتن چند راهزن بودید و توانستهاید بالاخره پناهگاه آنها را تصرف کنید، حالا در جست و جوی چند آیتم جذاب مشغول به لوت میشوید و چیزی که به دست میآورید چند تکه سیب است! این نوع پاداش دادن به بازیکن نه تنها مفید نیست، بلکه به ضرر خود بازی هم تمام میشود و حتی ریتم را هم بر هم میزند.
برای یک نمونهی خوب در پاداش دادن به بازیکن، به اوتر ورلدز فکر کنید. شما با لِول آپ کردن، کسب مهارتهای جدید، کشتن دشمنان یا انجام برخی فعالیتهای جانبی، میتوانید به آیتمها یا مناطقی دست پیدا کنید که در حالت عادی در دسترس نیستند و به عنوان جایزه برای بازیکنان در نظر گرفته شدهاند. هیچ لزومی بر تک محوری بودن جوایز وجود ندارد؛ چه آیتم، چه سلاح، چه یک نقشهی جدید و چه حتی لباس و وسایل ظاهری، میتوانند در نوع خود و در مقایسه با کاری که مخاطب انجام داده، جایزهی خوبی به حساب بیایند و حس خستهکننده بودن را از بازی دور کنند.
بعضی بازیها مخصوص سلیقه شما نیستند
گاهی اوقات جواب این سوال که چرا بازی برایم خستهکننده شده، بسیار آسان است: محصولی که در حال تجربهاش هستید برای شما ساخته نشده. اگر بخواهم دقیقتر بگویم، میتوانم این قضیه را با طعم غذاهای مختلف مقایسه کنم. برای مثال شاید شما عاشق قرمهسبزی باشید و هر بار که این غذا را بخورید، از چشیدن طعمش لذت ببرید، اما دوست شما از قرمهسبزی متنفر است و اصلا دلش نمیخواهد لب به این خوراکی بزند. بازیهای ویدیویی نیز چنین هستند، شاید یک عنوان AAA پر زرق و برق در نگاه اول دلتان را بدزدد، اما وقتی خودتان مشغول به تجربهاش میشوید متوجه حس لذتبخش نبودن این اثر میشوید و با اینکه باورش سخت است (چون برای آن هزینه کردهاید)، اما باید قبول کنید که این اثر مطابق ذائقه شما ساخته نشده.
پس اگر دیدید همه عاشق یکی از مجموعههای شناختهشدهی ویدیو گیم هستند اما شما توانایی برقرار کردن ارتباط با آن را ندارید و زود خسته میشوید، هیچ نگران نشوید، چون آشپزی که این غذا را پخته سلیقه شما را نمیدانسته، اما قطعا جای دیگری، و محصول دیگری هست که بتواند نیازهایتان را برطرف کند، حتی اگر بقیه از آن خوششان نیاید!
زیاد بازی کردن
اگر تمام کاتسینها و دیالوگهای بازی مورد علاقهتان را حفظ هستید و احساس خستهکننده بودن بازیهای ویدویی را دارید، پیشنهاد میکنم دیگر به آن بازی سر نزنید و دنبال تجربهای جدید باشید. گاهی اوقات تغییر فاز میتواند در بهتر شدن حال شما تاثیرگذار باشد، اگر RPGباز ماهری هستید و خسته شدهاید، شوترهای اول شخص را امتحان کنید. اگر همیشه استراتژی بازی میکردید به خودتان استراحت بدهید و چند بازی معمایی یا حتی ورزشی تجربه کنید. هیچوقت برای برگشتن به بازی مورد علاقهتان دیر نیست و تمام شخصیتها همانجایی که بودند، باقی میمانند.
این مسئله در علم روانشناسی نیز با نام «اثر نهفتگی» شناخته میشود. اگر در ادامهی کاری دچار مشکل شدهاید یا حس میکنید که دیگر علاقهای به آن در خود نمیبینید، بهتر است تا مدتی اصلا فکرش را هم نکنید و اجازه دهید که به کل از ذهنتان خارج شود، بعد از چند روز که ذهن به آرامش رسیده، سراغ همان کار قبلی برگردید و متوجه خواهید شد که تا چه اندازه تغییر کردید و به احتمال زیاد، دیگر حوصلهتان سر نمیرود.
با بالا رفتن سن، اولویتهای زندگی هم تغییر میکنند
اغلب ما از دوران کودکی مشغول بازی کردن بودهایم. دورانی که هیچ مسئولیت خاصی بجز درس خواندن روی دوش نداشتیم و ساعات زیادی را میتوانستیم پشت کنسول یا پیسی بگذرانیم. این علاقه در طول سالیان، بیشتر هم شد و هنوز هم از بین نرفته است. مسئلهای که وجود دارد این است: هر چه بزرگتر شوید، مسئولیتهای بیشتری هم خواهید داشت. زندگی منحصرا برای بازی کردن نیست و کارهایی که باید برای ادارهی آن انجام دهید بسیار زیادند، به همین علت نمیتوان مثل قبل بازی کرد یا مثل قبل، از بازی کردن لذت برد.
اگر اولویت شما برای پر کردن ساعات خالی، بازی کردن بوده، چند سال دیگر متوجه خواهید شد که این اولویت با مسئلهای همانند رسیدن به کارهای دانشگاه یا شغلی که به دست آوردهاید جابهجا شده. این مسئله قطعا چیز بدی نیست، اما چه بخواهید و چه نه، باعث میشود مشغلههای ذهنی زیادی داشته باشید که گاهی باعث خستهکننده شدن زندگی، از جمله بازیهای ویدیویی میشود. اگر به این مرحله رسیدید، خود را سرزنش نکنید، همه چیز بهتر خواهد شد و به اصطلاح «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش» را تجربه خواهید کرد!
هایپ زیاد بازی و نتیجهی بد
پادشاه به نگهبان زیر برف گفت: «سردت نیست؟» نگهبان جواب داد: « ۱۰ سال با همین وضعیت گذراندهام، مشکلی پیش نمیآید.» پادشاه به او قول داد که لباس گرمی برایش بیاورد، اما وقتی به قصر رسید وعدهاش را فراموش کرد. فردای همان روز جسد یخزدهی نگهبان را جلوی کاخ پیدا کردند. این نتیجهی وعدههایی است که عملی نمیشوند؛ وعدههایی که مخاطب را هیجانزده میکنند اما در برآورده کردن آرزوی او موفق نیستند. اینجاست که وقتی متوجه میشوید اثر مورد انتظارتان طبق توقعات عمل نکرده، هم از خود بازی عصبانی میشوید و هم از بازیساز.
نمونه برای بازیهایی که هایپ دروغین خلق کردند و بعد از انتشار مثل کشتیِ به گل نشسته شکست خوردند بسیار زیاد است، چندی پیش با هم نگاهی به چند مورد از آنها داشتیم که میتوانید از طریق این لینک سری به آنها بزنید.خلاصه اینکه، وقتی هایپ در اجرا موفق نشود، باعث زده شدن مخاطب از بازی میشود و باعث کمتر شدن عمر خود آن محصول هم میگردد.
مواردی که در بالا بررسی کردیم، قطرهای از دریای علل خستهکننده شدن بازیهای ویدیویی برای گیمرهاست. اگر فکر میکنید موردی جا مانده یا از قلم افتاده، حتما در بخش کامنتها گوشزد کنید. یادتان هم نرود که استراحت بین ۲ نیمه اصلا کار بدی نیست و گاهی برای ادامهی بازی، الزامی هم هست.
۱- «تکراری شدن بازی» که می توان با تجربه بازی ها ی مختلف در سبک ها ی متنوع به راحتی از این موضوع پیش گیری کرد . در واقع مثلا حداقل ۳ یا ۴ یا ۵ بازی مختلف در دسترس باشد که هر وقت خسته شده ایم به سراغ باقی برویم و هر کدام را که دیگر نخواستیم یا تمام تمام کردیم به سراغ دانلود یا خرید یک بازی دیگر برویم .
۲-«پیش بینی داستان» این مورد هم برای طرفداران داستان اتفاق می افتد که خب خیلی اتفاق مرسومی است که می توان به تجربه ی داستان هایی بیش از حد متفاوت مثل خود undertale یا بازی the last of us 2 می تواند تجربه ی بسیار خوبی برای تنوع باشد . یا مثال بازی farcry 3 لااقل از نظر من داستانی متفاوت داشت که می تواند بسیار لذت بخش برای افراد تنوع پسند باشد .
۳- خب نبود چالش درست حسابی که قبلا وجود نداشت کلا با بازی ها ی بسیار سخت ۲ بعدی اون موقع و الانم با وجود بازی ها ی aaa که این مشکل به وجود اومده ، اما باز هم بازی ها ی چالش بر انگیزی ، از عناوین مستقل گرفته تا بازی های سولز لایک وجود دارند که می تونن طرفدار ها ی چالش رو راضی کنن .
۴-«ریتم کند بازی» هم کاملا سلیقه ایست که کسی که بازی ها ی سریع دوست دارد می رود و بازی ها ی اکشن تر را تهیه و کسی که بازی هایی با ریتم کند دوست دارد می رود همان ها را خریداری می کند مانند death stranding که به نظر افرادی شاهکار و بی نقص و به نظر بعضی هم یک بازی بد بود .
۵-«نبود پاداش خوب» هم می توان با عناوین نقش آفرینی شاهکاری چون ویچر ۳ و اسکایریم ماست مالی کرد .
۶-«سلیقه« خب این مورد هم کلا به خود مخاطب بر می گرده و به یک سری از موارد دیگر این لیست هم مرتبطه !
۷-«تجربه ی زیاد یک بازی» هم که باز بر می گردد به تجربه ی همان گزینه ی اول و تفاوت چندانی ندارد و راه حل هم همان است که بوده .
۹ -«بالا رفتن سن» اینو ایده ای به ذهنم نمی رسه ?
۱۰-«هایپ زیاد بدون عمل» این دیگر به خود بازی ساز و وجدانش بر می گرده از ما کاری ساخته نیست ?
با تمام این موارد باز هم ممکن است بازی ها ی ویدیویی گاهی ما را خسته کنند و دلیلش هم همان چیزی است که فیلم ها ، رمان ها ، کمیک بوک ها گاهی اوقات برای ما خسته کننده می شوند .
ببخشید سرتون درد آوردم نیازی به بچه بیا پایین نیست ?
یه کلمه ساده:
پول
من لذت میبرم . نه شاید چون سیستم خوبی نبود و بچگی ام با آثاری چون شرک ۲ یا سندباد گذشت ، نه شاید زمانی که ps4 وجود داشت از روی عدم آگاهی آتاری خریدم و نه شاید هیچ کسی نبود که برام از شاهکار های نمره بگیر زمانه بگه …
من ، ۲۰ ساله ای که زیر آب وجب به وجب رپچر ( بایوشاک) رو دنبال بیگ ددی میگردم ، با حیرت به پنجره های اتوپیای ویران و شعار زده ای نگاه میکنم و صدای فشار آب درون لوله های صنعتی اش گاهی حس ترس بهم میدهد …
من بعد از ۱۵ سال از روی دوش لیان به دنبال اشلی هیولا های اسپانیایی رو کنار زدم تا در نهایت به آن سوی پایان یعنی آغازی برای ایدا وانگ برسم …
لحظه شماری میکنم تا برای بار اول در عمرم اساسینس کرید ۱ رو تجربه کنم ، با یوبی سافت شاهکار ساز نسل ۷ همراه بشم و سراز مرموز ترین داستان جنگی (spec of the line ) در بیارم .
dmc 5 را گوشه ی اتاقم میبینم در کنار لارا کرافت و آرخام نایت.و برای قدم زدن در نسل ۸ لحظه هارو میشمرم تا امکانش فراهم شه …
شاید آنقدر عقب که انگار از خواب اصحاب کهف بیدار شدم اما آنقدر غرق در دنیا های بزرگ که ریز به ریز ریختن برگ ها را درسی برای خود میبینم.
هنوزم لذت میبرم …
بیشتر و لذیذ تر….
خوشحالم که غرق در مصرف گرایی و ولع سریع و بی فکر تجربه کردند دنیای روز گیر نیافتادم…
کی گفته بازی ها خسته کننده هستن؟?
شاید به خاطر این واسه من خسته کننده نیست که تازه شرایط بازی کردن واسم فراهم شده
فقط کانتر و ایپکس بازی میکنم خب معلومه واسم خسته کننده نیست
من که نتونستم بازی های زیادی رو تجربه بکنم که ازشون خسته بشم.
من ماینکرفتو بازی کردم و زیاد ازش خسته نشدم چون توی ماینکرفت میتونی کار های زیادی انجام بدی.
اگه توی یه بازی هربار یه کار تکراری بکنی مطمئنا خسته کننده میشه.
ولی اگه کارهای متفاوتی انجام بدین بازی روز به روز لذت بخش تر میشه.
وقتی پیسیت زغالیه معلومه از گیم خسته میشی تو یه Xbox xبهم بده با یه گیمپس اسکلم اگه خسته بشم
دوم مسأله روحیه کلا تو این شرایط دیگه نه حوصلش رو داری نه وقتشو
Undertale فوق العاده نیست، شاهکاره! بهترین گیمه!
فقط بازی های ویدیویی نه همه چیز خسته کننده شده.
دوستان عزیز هر وقت توی بازی نتونستید چیزی رو شکست بدید بذارید بمونه و از زندگی لذت ببرید،بعدش هر وقت اعصابتون از کسی خورد شد دوباره بیاید سر بازی،حتما پیروز میشید!
برای خودم عمل کرد!
ممنون از این مقاله زیبا
کامنتا رو خوندم دیدم همه با هم هم نظرن که اره دیگه حال نمیکنیم…
ولی من هنو حال میکنم چون پیشبینیش رو کرده بودم?
در واقع من هیچوقت بازی هایی که سبکشون شبیه هم هست رو پشت سر هم بازی نمیکنم
هی تغییر سبک میدم خسته نشم
الا من تازه وارد wow شدم. اولش میخواستم morrowind نصب کنم ولی الان دیگه نمیخوام
یه نقش آفرینی دارم بسه. بعدش گفتم برم فایتینگ
Mkke رو نصب کردم اونقد حال داد استوریشو همون چن روز اول تموم کردم
الان که فکرشو میکنم چن وقته استراتژیک بازی نکردم…
برم age of empires 3 رو دان کنم
سیو دارک سولزمو مگه داشتم بعد یه مدت دوباره برم(ng++)
پ ن: نگهبانه مگه نگفت من ده سالو همینجوری گذروندم؟ یروزه یخ زد که?
اره گرفتم الکی گف پادشاهو ناراحت نکنه…
من دیدم یارو دزرت تمپل رو ترکوند زیرش پورتال اند بود افتاد توش رفت اژدها رو کشت!
یک دقیقه و دوازده ثانیه رکورد جهانی
من فقط سه تا بازی برام خسته کننده نشدن bioshock infinte_GTA V_The Last Of us 2.
اونی که تو داری مغز نیست که یه میلیون تا ابر کامپیوتره?
هر چی که گفتین کاملا درسته، خودم یه گیمر پرو هستم، بازی واسم خسته کننده نیستن، اتفاقا لذت بخش هم هستن، هر بازی رو حداقل ۲ یا ۳ بار تموم میکنم، وقتی میخوای یه بازی رو شروع کنی، باید بفهمی چی به چیه، همه بازی ها خیلی چیزها بهت آموزش میدن، علم و دانش رو هم افزایش میدن، چون کلی تجربیات توشون هست و کلی بازی های متنوع وجود داره میتونی به سلیقه یا همینطوری بازی کنی و یه چیزی ازش یاد بگیری که تو زندگیت بدردت میخوره.
فقط اینو میتونم بگم
تکراری شدن گیم پلی ماموریت دیگه همه یه مثال میاد تو ذهنتون
نبود خلاقیت قبلا خیلی خلاقیت بود اثلا کاورشم خلاقیت داشت
تمرکز رو گرافیک خیلی بازی گرافیکی ندغضتم مثال نمیاد تو ذهنم الان
یکنواختی سبک مبارزه گاد آو وار
کش دادن الکی و پول دراوردن واقعا اساسینز کرید نیاز به یه کارکتر دک درست با داستان درست داره .یه خلاقیت.
و…
چی میشد پول انقدر مهم نبود که بالایی ها و نکات مقاله بوجود نمیومد هییب
بنظر من گرافیک وگرنه من بازیابی با گرافیک کم برام خسته کننده نیس
نمی دونم چرا ماین هنوز برام خسته کننده نشده
مفااه عالی بود. مصداق بارز پاراگراف ” عدم وجود چالش های درست حسابی” ، بازی رد دد ریدمپشن هست که به شکل عجیبی، آسونه و توو هیچ مرحله ایش نمی تونه یه ذره مهارتت رو به چالش بکشه. دیفیکالتی هم ماشالاش باشه نداره، چورینگ های زیاد و اسپم کردن دکمه ی x موقع سوارکاری از کسل کننده ترین بخش های این بازیه
مقاله عالی بود کاملا موافقم
قبلا بدون هیچ دغدغه ای بازی میکردم
الان همه بازیا حداقل رم ۸ میخان
ما گیمرا مث مکس پین هستیم
اون با شراب و رویا خودشو سرگرم
میکرد تا از دنیای واقعی فرار کنه
ما بازی میکنیم تا از دنیای واقعی
و افکار و دغدغه ها فرار کنیم
حداقل من که اینطورم
فیلم ها و سریال ها هم میشه گفت خسته کننده شده.
مورد ۱ یه قشنگ برای خودم اتفاق افتاده
یادمه کل سری اساسینز کرید رو ریخته بودم رو ps4 که از اول بازی کنم همه رو
از نسخه های اتزیو تا ۴ اصلا تکراری شدن بازی رو حس نکردم چون تو هر گیم گیم پلی و مراحل در حال پیشرفت و تغییر بودن
ولی وقتی رسیدم به سندیکت و یونیتی دیگه حالم داشت بهم میخورد
ولی دوباره وقتی رسیدم به اوریجینز بازی تغییر درست حسابی کرد و دوباره جذاب شد
ادیسه هم همینطور بود و اوایل والاهالا هم همینطور ولی الان فک کنم بیشتر از ۳ هفته میشه که والهالا رو گذاشتم کنار
در مورد گیم پلی هم بازم مثال دارم
چون خودم تو دنیای واقعی زیاد لگو داشتم به فکرم زد بازی های کنسولیش هم امتحان کنم
متای بازی ها چندان چنگی به دل نمیزد و منم همنیجوری به گیم نت گفتم لگو بریزه ببینم خودش چی میریزه
۲ تا لگو ریخت: هابیت و مارول سوپر هیروز ۱
برای مارول سوپر هیروز خیلی هایپ بودم و واقعا هم بازی قشنگی بود
ولی باهاتون شرط میبندم بعد از لگو هابیت تموم گیم پلی بازی های لگو براتون مسخره میشه
این بازی به قدری گیم پلی،داستان،محیط و کاراکتر های خوبی داشت(با وجود این که من حتی ۱ قسمت ارباب حلقه ها نگاه نکردم و از داستان هم سر در نمیاوردم) که سری بعدی به گیم نت یه لیست ۵ تایی لگو گفتم بریزه مثل مارول سوپر هیروز ۲ و دیسی سوپر ویَلِنز
اون ها هم اولش خیلی جذاب بودن ولی الان دیگه مراحلشون بیش از حد تکراری و حوصله سر بر شده
یه تبریک هم به شما که نشستی کل متن رو از بس بیکار بودی خوندی?
هِیییییی روزگار
مقاله عالی ، من اینقدر عاشق باز یهای ویدیویی هستم که خسته نمیشم از بسیاریش بازی هایی که ختی یک ثانیه هم خستم نکردند رد دد ۲ و گادآفوار بودن اما خیلی بازی های یوبیسافت حوصلمو سر میبره به خصوص این watch dogs legion واقعا نمیتونم ادامش بدم هیچ جذابتی برام نداره حتی ی داستان درست و حسابی هم نداره
قبلاً فکر می کردم فقط من بعضی وقت ها اینطوری میشم ولی الان فهمیدم که این یه درد مشترکه?
هر سبک و بازی اولین تجربش هیچ وقت تکرار نمیشه
شما تجربه اولین تجربه وارکرفت، زیدنت اویل و … را دیگه نمیشه تکرار بشه
شما سایلنت هیل را دوباره بسازند شکنکنید دیگه اونجوری حال نمیده
درسته
منم قبلا این حس رو تجربه کردم
اون دورانی که ۲۴ ساعت (واقعا ۲۴ ساعت بی اغراق) فارکرای ۳ می زدم
ولی الان، اگه کسی مثل من باشه که فقط آخر هفته اون هم روزی ۱ ساعت بازی می کنه، دیگه تا ابد از گیم خسته نمیشه??
دقیقا واسه منم خسته کننده شدن نمیدونم چرا
شاید بخاطر اینه که درس و مشق و اینا دارم چون از وقتی سال تحصیلی شروع شده دیگه زیاد علاقه ای به بازی کردن ندارم و بهم حال نمیده?
دلیل بعدی: زیرا با سیستم زغالی خود،نمیتوان رزولوشن،گرافیک،فریم ریت و … خوبی برای لذت بردن از بازی داشت
من معمولا بعد چند ساعت بازی کردن حقیقتا خسته میشم ولی چند روز بعد که میگذره دوباره دوست دارم بازی کنم عادی هست.
مورد ۱ یه قشنگ برای خودم اتفاق افتاده
یادمه کل سری اساسینز کرید رو ریخته بودم رو ps4 که از اول بازی کنم همه رو
از نسخه های اتزیو تا ۴ اصلا تکراری شدن بازی رو حس نکردم چون تو هر گیم گیم پلی و مراحل در حال پیشرفت و تغییر بودن
ولی وقتی رسیدم به سندیکت و یونیتی دیگه حالم داشت بهم میخورد
ولی دوباره وقتی رسیدم به اوریجینز بازی تغییر درست حسابی کرد و دوباره جذاب شد
ادیسه هم همینطور بود و اوایل والاهالا هم همینطور ولی الان فک کنم بیشتر از ۳ هفته میشه که والهالا رو گذاشتم کنار
در مورد گیم پلی هم بازم مثال دارم
چون خودم تو دنیای واقعی زیاد لگو داشتم به فکرم زد بازی های کنسولیش هم امتحان کنم
متای بازی ها چندان چنگی به دل نمیزد و منم همنیجوری به گیم نت گفتم لگو بریزه ببینم خودش چی میریزه
۲ تا لگو ریخت: هابیت و مارول سوپر هیروز ۱
برای مارول سوپر هیروز خیلی هایپ بودم و واقعا هم بازی قشنگی بود
ولی باهاتون شرط میبندم بعد از لگو هابیت تموم گیم پلی بازی های لگو براتون مسخره میشه
این بازی به قدری گیم پلی،داستان،محیط و کاراکتر های خوبی داشت(با وجود این که من حتی ۱ قسمت ارباب حلقه ها نگاه نکردم و از داستان هم سر در نمیاوردم) که سری بعدی به گیم نت یه لیست ۵ تایی لگو گفتم بریزه مثل مارول سوپر هیروز ۲ و دیسی سوپر ویَلِنز
اون ها هم اولش خیلی جذاب بودن ولی الان دیگه مراحلشون بیش از حد تکراری و حوصله سر بر شده
یه تبریک هم به شما که نشستی کل متن رو از بس بیکار بودی خوندی?
پ.ن کامنت قبلی اگه منتشر شد حدود نیم ساعت تو تایید بود واسه همین دوباره اینو فرستادم که نمیدونم میره تایید یا نه
اون اولی از همه حق تره
الان من یه چند وقتیه دارم واچ داگز۲ دو بازی میکنم و واقعا خسته شدم چون تمام مراحلش شبیه هم هست و
(اسپویل?)
فقط باید بری تو یه محیط ممنوعه یچیز رو بدزدی، ینفرو نجات بدی، مدارک بسوزونی یا فایل دانلود کنی
از طرفی نمیدونم چرا اصرار داره که فقط با مخفی کاری جلو بریم و مارکوس اگر دو تا تیر بخوره میمیره?
حققق ترین مقاله تاریخ
پس فقط من نیستم?
هرکی ندونه ما میدونیم الان صندلیت الیاف داخلش انقد فشرده شده که چند روز دیگه الماس استخراج میکنی
یک دیلیشم بر میگرده به این که
اویل این صنعت بازی ساز ها با عشق
بازی میساختن تا نامی به دست بیارن
و تا تا نام به دست اوردم کیفیت پایین اوردن تا پول به دست بیارن
پ.ن:کیفیت فقط گرافیک نیست
آره منم یه مدتی خسته شدم بیشترم بستگی به بازی داره و همچین بخاطر اینکه من مثل سابق وقت گیم ندارم قبلنا تا ۵.۶ ساعت بازی میکردم
الان اگه خیلی فارغ باشم حداکثر ۲ ساعت
ولی دوباره انرژی میگیرم مخصوصا اگه بازی بسیار خوب باشه
مورد اول در اکثر بازیها هست،مثال:
گاد آف وار:دو تا شمشیر آتیشی بردار هر چیزی که حرکت میکنه و نفس میکشه رو پاره کن
کالاف دیوتی:یدونه تفنگ با چند تا نارنجک بردار برو همه موجوداتی که با تفنگ تماس مستقیم دارند رو سوراخ کن
و…
واقعا خیلی وقته منم خسته شدم?
سیستم رو روشن می کنم موس رو میبرم روی یه بازی چند لحظه صبر می کنم و دوباره خاموشش می کنم??
خلاصه بگم بخش بزرگ پاسخ این سؤال بخاطر پوله !!!
یا بازیهای قدیمی رو کش میدن
یا ریمستر و ریمیک میکنن(تازه اگه گند نزنن توش)
بازی ناقص میدن با dlc فولش میکنن
کم تو تبلیغاتشون دروغ نمیگن
برا خلق عنوان جدید ریسک نمیکنن
پدر توسعه دهندهها رو با کرانچ درمیارن
کیفیت مهم نیست فقط بساز بفروش شده
حق ترین مقاله کل ویجیاتو اقای مدرسی?????
واقعا منم چند وقته هیچی بهم مزه نمیده، نه گیم نه انلاین نه …….
چرا خدایا چرا تو آخر هفته من باید اینجوری شم??????
اسکی: شنبه هم که میخواد بیاد اصلا حالم بده?
خب منم یه چندوقتیه rpg رو گذاشتم کنار چسبیدم به مخفیکاری
حق بود
قبلا ۱ روز کامل در هفته بازی میکردم
الان روزی یک ساعت