ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم سینمایی

نقد فیلم بدون قرار قبلی – من ایران را دوست دارم

بهروز شعیبی در فیلم جدید خود سراغ ایران رفته است، ایرانی که همه ما در آن زندگی می‌کنیم و آن را می‌شناسیم اما شاید قدرش را ندانیم. شعیبی می‌خواهد به ما درباره این مرز و ...

آرش پارساپور
نوشته شده توسط آرش پارساپور | ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۳:۰۰

بهروز شعیبی در فیلم جدید خود سراغ ایران رفته است، ایرانی که همه ما در آن زندگی می‌کنیم و آن را می‌شناسیم اما شاید قدرش را ندانیم. شعیبی می‌خواهد به ما درباره این مرز و بوم بگوید و در کنار آن در یک درام آرام، کاراکتر خودش را آرام آرام پخته‌تر کند و ارتباطات او را نیز پر و بال دهد. البته در فیلم شعیبی، این ایران نازنین چندان به سیاست آلوده نشده و کاری با مسائل سیاسی جاری شده در آن ندارد (که این خودش می‌تواند از منظری یک نقطه ضعف باشد) اما فرهنگ و هنر و عرفان و... از نوع ایرانی در آن پیدا می‌شود و به نظر می‌رسد اثری است که در خارج ایران بیشتر مورد بخت و اقبال قرار بگیرد تا در بازار داخل.

بدون قرار قبلی الهام گرفته از یکی از داستان‌های مصطفی مستور است، نویسنده‌ای شهیر که آثارش امضای خاص خودش را پایش دارد و اگر از خوانندگان قصه‌های بی‌نظیر او باشید، از آرامش درونی قصه‌هایش لذت برده‌اید. مستور در داستان‌های خود، مخاطب را وارد یک بازی درام پر پیچ و خم نمی‌کند و به ساده‌ترین شکل ممکن، قصه‌اش را روایت می‌کند و حتی شخصیت‌های قصه را لزوما به مخاطب معرفی نمی‌کند و با فضاسازی درست کار خودش را پیش می‌برد.

فیلم بدون قرار قبلی

فیلم بهروز شعیبی هم دقیقا با همین فرمول قصه‌های مستور پیش می‌رود و بیشتر از آنکه از خود قصه و جزیئات آن وام بگیرد، وامدار لحن قصه‌های مستور است. فیلم او مثل غذایی دلنشین از مادربزرگ در آرام پز است که از صبح بار گذاشته شده و با شعله اندکش قرار است تا شب روی گاز باشد تا قشنگ جا بیفتد. بدون قرار قبلی هم دقیقا همین حس و حال را دارد و تماشای آن مانند خوانش رمانی خوب در یک بعد از ظهر طولانی تابستان است. ممکن است حتی کتاب را برای دقایقی کنار بگذارید اما شخصیت‌ها در دلتان گیر خواهند کرد و دوباره به سراغش خواهید رفت. از همین رو تماشای یک ضرب آن در سالن سینما انصافا کمی حوصله‌سر بر است و شاید با یک تدوین مجدد و حذف برخی سکانس‌ها، بتوان آن را به یک اثر نود تا صد دقیقه‌ای سرگرم‌کننده تبدیل کرد.

فیلم در مورد دختری به نام یاسمین (با بازی پگاه آهنگرانی) است که سی سال در خارج از ایران زندگی می‌کند و خبری از پدرش که در ایران است ندارد. او در آلمان با مادرش زندگی می‌کند و در یک بیمارستان کار می‌کند. وکیل پدر (با بازی صابر ابر) به یاسمین زنگ زده و خبر از فوت پدرش می‌دهد. او می‌گوید پدرش وصیت کرده تا یاسمین به ایران نیاید در زیر خاک دفن شود و از همین رو یاسمین تصمیم می‌گیرد پس از سی سال همراه با پسرش به نام الکس به ایران برگردد.

برگشت یاسمین به ایران و رفتن او به تهران و مشهد و مواجه شدن او با برخی از اقوام قدیمی و از همه مهم‌تر، گذشته پدری ناشناخته و شناخت ایرانی که وطنش است اما از آن اطلاعاتی ندارد، کلیت فیلم بدون قرار قبلی را تشکیل می‌دهند. وزنه ترازوی فیلمنامه به نمایش ایران و انس گرفتن کاراکتر اصلی با فرهنگ ایرانی است که داستان را پیش می‌برد.

پگاه آهنگرانی در نقش یاسمین به خوبی ظاهر شده و ته لهجه‌ای که برای خودش ساخته در بیشتر اوقات درست کار می‌کند. او قرار است نقش دختری ایرانی که از کودکی وارد فرنگ شده و حالا پس از سالها دوری به وطن بازگشته را بازی کند و از همین رو داشتن لهجه‌ برای این کاراکتر ضروری به نظر می‌رسد. آهنگرانی در اکثر سکانس‌ها این لهجه را حفظ می‌کند و در برخی مواقع نیز کنترل آن از دستش خارج می‌شود. الهام کردا هم قرار است نقش یک زن مشهدی را بازی کند که برخلاف شوهرش اصلا لهجه خوب این خطه از ایران را ندارد و با وجود اینکه بازی خوبی از خود ارائه می‌کند اما این لهجه نصفه و نیمه از دل دیالوگ‌های او بدجوری توی ذوق میزند.

فیلم بدون قرار قبلی

صابر ابر نقشی فرعی را بازی می‌کند و حضور کوتاهش در فیلم موثر است و مصطفی زمانی نیز از پس ماموریت خود به خوبی برمی‌آید اما همانطور که ذکر شد، بی‌شک بار اصلی فیلم روی دوش پگاه آهنگرانی است. شخصیت پردازی که فیلمنامه برای کاراکتر یاسمین انجام داده مانند تمام اضلاع فیلم کند و آرام است. ما یاسمین را در وهله اول در بیمارستان می‌بینیم و جایی که به هر جان کندنی می‌خواهد بیمارش را احیا کند و البته خیلی زودتر از بقیه کادر درمان هم با منطق علمی با مساله برخورد می‌کند. در واقع در وهله اول فیلم یک دوگانگی از او می‌بینیم و متوجه می‌شویم او هم زنی احساسی است و هم نیست.

یاسمین یک مادر تنها است، پسری به نام الکس دارد که هیچ حرفی نمی‌زند و به نظر می‌رسد از مشکلات روحی رنج می‌برد و بسیار پرخاشگر است. ما هیچ کلمه‌ای درباره پدر این پسربچه در طول مدت زمان فیلم نمی‌شنویم و این مساله نشان می‌دهد که یاسمین از لحاظ عاطفی ضربه بدی خورده و احتمالا پیش از آن دختری سرزنده و شاد و صد البته احساساتی بوده که شرایط روزگار با او اینچنین تا کرده است.

یاسمین با شنیدن خبر فوت پدرش ناراحت می‌شود، ناراحتی که برای خودش غیرقابل درک است و نمی‌تواند آن را بپذیرد. ورود او به ایران، خاکسترهای خفته در دل او را بیدار می‌کند و کم کم او را تبدیل به همان زنی می‌کند که در درونش اسیر شده است. در واقع برخورد یاسمین با زندگی گذشته پدرش و شناخت او از ایران است که قفل دل او را باز می‌کند. حالش رو به بهبودی می رود و همین حال خوب روی فرزندش نیز تاثیر می‌گذارد.

فیلم بدون قرار قبلی

شخصیت یاسمین مهمترین عنصر فیلم است و خود «ایران» با تمام معنا و زوایای متعددش نیز در جای جای فیلم حضور دارد. ایران کشوری است با فرهنگ غنی، رفتارهای خاص مردم (که الهام کردا و نقشش ایفاگر آن است) و البته تم مذهبی که کارگردان از آن هم غافل نشده است و از همین رو شهر مشهد را برای روایت فیلمنامه خود انتخاب کرده است. مشهد، همیشه شهری مذهبی بوده (چه قبل انقلاب و چه بعد انقلاب) و ما قرار است المان‌هایی از عرفان را نیز در فیلم ببینیم که هرچند کمی غیرمنطقی ساخته و پرداخته شده‌اند اما در هر حال واقعیت جامعه هستند.

شخصا فردی را می‌شناختم که اصلا مذهبی نبود و زمانی که بعد ۲۰ سال به ایران برگشت، با شنیدن صدای اذان از کوچه پس کوچه‌ها گریه‌اش گرفته بود و خودش هم از این واکنش متعجب بود. شعیبی در فیلم خود با همین دیدگاه وارد مقوله مذهبی می‌شود و شخصیت اصلی را درگیر مسائل مذهبی می‌کند.

بدون قرار قبلی فیلم شسته رفته و تقریبا کاملی است، روند آن بسیار کند است و بخصوص یک سوم پایانی فیلم بیش از حد کشدار می‌شود. قطعا اگر بازیگرانی چون آهنگرانی و زمانی در فیلم نبودند، فیلم قابل دیدن نبود و برگ برنده اثر حضور همین افراد است.

چهلمین جشنواره فیلم فجر:

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (2 مورد)
  • Nostradamous
    Nostradamous | ۱۷ بهمن ۱۴۰۰

    فكر مي كنم اولين اكران اين فيلم رو در جشنواره ديدم.
    فيلم، نكات مثبتي هم داشت كه شما اشاره فرموديد.
    ولي قطعا با شكست شديد در گيشه مواجه خواهد شد. بسيار مونوتون و پيش پا افتاده و قابل پيش بيني و در سكانس پاياني ، به شكل اغراق آميزي نخ نما و سفارشي طور. بچه ي اوتيسمي هايپر اكتيو، ناگهان در حرم مطهر، مسحور و آروم ميشه و مصطفي زماني بساز بفروش رو ميذاره كنار مياد ميشه خادم حرم و … .
    آقا توروخدا تموم كنيد ساخت اين آثار نيمه سفارشي رو. اين سوژه ها فوقش به درد سريالاي ميان تهي رمضان ميخوره.

    • Ilia2008
      Ilia2008 | ۱۷ بهمن ۱۴۰۰

      حرف شما درست
      ولی باید اینارو نشون داد البته نه در این حد که صدا و سیما داره نشون میده

مطالب پیشنهادی