مهم نیست که در این چند سال اخیر، پلیاستیشن داشتهاید یا نه. The Last of Us یکی از پرافتخارترین بازیهای ۱۰ سال اخیر محسوب میشود که حتی اگه تجربهاش هم نکرده باشید، حداقل اسم آن را شنیدهاید. قسمت اول لست آو آس که سال ۲۰۱۳ عرضه شد، آنقدر سر و صدا کرد که همان سال توانست بیشتر از ۲۵۰ عنوان بهترین بازی سال را برای استودیوی سازندهاش یعنی ناتی داگ به ارمغان بیاورد. امروز میخواهیم قصه ساخت لست آو آس یا معروفترین قصه پدر و دخترانه ویدیوگیم را تعریف کنیم.
شروع ساخت لست آو آس از سال ۲۰۰۹، یعنی دقیقا بعد از اتمام Uncharted 2 شروع شد. وقتی که تازه عادت کرده بودیم تا ناتی داگ را هر سال با نسخهای جدید از آنچارتد ببینیم، ایدهای متفاوت، آینده ناتی داگ را تغییر داد. برخلاف آنچارتد، لست آو آس در مورد دنیایی خیلی جدیتر، با فضایی پسآخرالزمانی بود. بازی دو کاراکتر اصلی داشت؛ جول که یک بازمانده آخرالزمانی بود که همان ابتدای بازی دخترش را از دست میداد و به قاچاقچی تبدیل میشد و الی، دختری ۱۴ ساله که ظاهرا تنها انسان بازماندهای است که بدنش در برابر ویروسی که کل دنیا را به زانو در آورده، مقاوم میماند.
داستان اصلی بازی خیلی ساده است؛ قصهای که جول و الی را به سفر از شرق تا غرب آمریکا میکشاند و یکی از بهترین بازیهای داستان محور قرن بیست و یکم محسوب میشود. با این حال، قصه ساخت بازی و ایدهی جاه طلبانهای که خالق آن یعنی نیل دراکمن داشت، اصلا به همین سادگی نبود.
نیل دراکمن، که امروز او را به عنوان یکی از مدیران ارشد ناتی داگ میشناسیم، به عنوان یک برنامهنویس وارد این شرکت شد. ایدهای که دراکمن برای بازی داشت، ترکیبی از گیمپلی بازی Ico، یک شخصیت اصلی شبیه بروس ویلیس از فیلم Sin City و دنیایی شبیه فیلم Night of the Living Dead بود. اما چیزی که جرقه ساخت بازی را زد، کامیک بوکی به اسم Turning بود. این کامیک بوک داستان پلیسی را روایت میکند که دخترش را از دست میدهد. در ادامه با آشنا شدن با دختر جدیدی، حالا تمام هدف این خلافکار در محافظت کردن از این دختر خلاصه میشود. دراکمن آنقدر تحت تاثیر این ایده بود که اول برنامه داشت که قصه لست آو آس را در قالب یک کامیک بوک در آورده و به چاپ برساند.
از طرف دیگر، همه چیز در ناتی داگ داشت به خوبی پیش میرفت. زمانی که آنچارتد 2 تازه عرضه شده بود، بروس استریلی که بعدا کارگردان اصلی بازی هم شد، دنبال ایدههایی جدید برای ساخت بازی بود. استریلی، ایده دراکمن را تغییر داد و دنیایی را درست کرد که اول قرار بود تمام زنها در آن از ویروس در امان باشند و الی تنها بازمانده زن بود. هر چند که این ایده در نهایت آنقدر خوب نبود و حتی خیلی از کارمندهای وقت ناتی داگ آن را زنستیزانه میدانستند.
پروسه آزمون و خطای سازندهها با داستان، یک پروسهی عجیب و غریب بود. دراکمن در این بین میگوید که آنها در ناتی داگ به این موضوع اعتقاد دارند که ایده اصلی این است که اول کار، تا جایی که میتوانید باید در به ثمر نشاندن ایده شکست بخورید تا به بهترین نتیجه ممکن برسید. روند داستان و آرک شخصیتها در طول زمان به شدت دچار تغییر شد و یکی از موارد بحثبرانگیز یا پایان بازی، در نهایت به تصمیمی برمیگشت که جول انتهای بازی میگرفت و نتیجه همه چیز را برای The Last of Us Part 2 تغییر میداد.
حالا که همه چیز داستان مشخص شده بود، نوبت به بزرگتر کردن پروژه میرسید. برای اولین بار در تاریخ ناتی داگ، این استودیو تیمهای خود را به دو قسمت تقسیم کرد تا به صورت همزمان کار کنند. تیم اول مشغول ساخت Uncharted 3 شد و تیم دوم The Last of Us را میساخت؛ بازی جاهطلبانهای که در تمام بخشها یک چالش جدید برای این تیم بود.
بزرگترین چالش بازی تا آن زمان، چالش طراحی هوش مصنوعی بود. ایده کلی بازی این بود که بازی ۲ پروتاگونیست داشته باشد و حتی اگه به فصل زمستان هم دقت کنید، سازندهها واقعا طوری بازی را طراحی کرده بودند که جلوتر، یک فصل کامل را با الی بازی میکردیم. اما به جز این، هوش مصنوعی الی برای قسمتهایی که با جول بازی میکردیم، یک اتفاق کاملا جدید و متفاوت بود.
طراحی این هوش مصنوعی طوری انجام شده بود که تلفیقی از نحوه بازی بازیکن و دنیای اطرافش باشد. الی در بازی نه دست و پاگیر بود، نه خیلی بزن و بهادر. دقیقا شبیه به یک دختر ۱۴ ساله که از او انتظار داریم تا به عنوان یک شخصیت کمکی ما را همراهی کند. هوش مصنوعی دشمنها اما وارد مرحله دیگری شده بود. دشمنهایی به اسم کلیکر که حواس شنوایی فوقالعادهای داشتند و اگر کوچکترین صدایی از بازیکن در میآمد، به ما حمله میکردند. این موضوع باعث شده بود تا بخش مخفیکاری بازی طوری طراحی شود، که از عمد حس فلاکت و دستِ پایین داشتن در مبارزات را القا کند.
اما بازی با آثار قبلی خود ناتی داگ هم متفاوت بود. خیلی از المانهایی که بازی درمراحل اولیه ساخت داشت، بعدا تغییر پیدا کرد تا کمتر شبیه به آنچارتد باشد. مثلا زاویه دوربین در لست آو آس طوری طراحی شده تا جول را آرامتر نشون دهد و کمتر مثل نیتن دریک فرز و سبک باشد. حتی اگر دقت کنید، زاویه دوربین و سیستم مبارزات تن به تن بازی به شدت با آنچارتد فرق دارد تا قسمت اول لست آو آس یک بازی بقا باشد.
اما لست آو آس، یکی از بازیهایی بود که اهمیت نقش بازیگرها برای بازی را به این صنعت نشان داد. شخصیت جول را تروی بیکر یا مرد هزارچهرهی دنیای صدا بازی میکند و اشلی جانسن که تا آن زمان کمتر شناخته شده بود، نقش الی را ایفا میکرد.
جالب اینجاست که بدانید اشلی جانسن خیلی قبلتر از تروی بیکر برای نقشش انتخاب شده بود و بخش زیادی از چیزی که الی را به کاراکتری که امروز میشناسیم تبدیل کرد، خود جانسن بود. تیم اصلی حالا یکچالش دیگر داشت و آن هم این بود که چطور میتواند بازیگری را پیدا کند که آنقدر شیمی خوبی را بین دو شخصیت ایجاد کنه که بازی به آن محصول نهایی تبدیل شود. نقش جول در نهایت به تروی بیکر رسید.
جالب اینجاست که این دو نقش، حتی برای بازیگرهای حرفهای مثل این دو نفر هم چالشبرانگیز بود. اشلی جانسن که زمان ساخت بازی اول تقریبا ۳۰ ساله بود، قرار بود صداپیشهی یک دختر ۱۴ ساله باشد و تروی بیکر ۳۸ ساله، نقش یک مرد تقریبا ۵۰ ساله را بازی میکرد.
در نهایت، میتوان گفت که لست آو آس از هر لحاظ و جنبهای، یکی از پرزحمتترین پروژههای اوریجینال ده سال اخیر محسوب میشود. بازیای که چه در بخش فنی و چه در بخش داستانی، ناتی داگ را به جلو هل داد تا بیش از پیش به استانداردی که امروز دارد نزدیکتر باشد.
بازی حتی در بخشهایی مثل موسیقی هم سر و صدا کرد و چندین جایزه برنده شد. نیل دراکمن بعد از عرضه بازی موفق شد تا کامیک بوکی که همیشه در ذهنش بود را با کمک انتشارات دارک هورس منتشر کند و بعدا به همراهی بروس استریلی، حتی Uncharted 4 را هم به عنوان پایان راه نیتن دریک بسازد.
لست آو آس یکی از آن پروژههایی است که حتی اگر از قصه ساخت و عرضه پیچیده دنبالهاش فاکتور بگیریم، همچنان یکی از پرزحمتترین ساختههای ویدیوگیمی است. آنقدر پیچیده و عجیب که شاید هیچ بازی دیگری در سالهای اخیر نتواند زحمتهای بازیسازی را با این دقت به ما نشان دهد.
مطلب پیشنهادی:راهنمای شخصیتهای بخش No Return در The Last of Us 2قویترین و ضعیفترین شخصیتهای بازی کداماند؟
یکی از بازی هایی است که من همیشه دوست داشتم یک بار هم که شده تجربه اش کنم ولی با این گرونی ها یک رویا محسوب میشه
خلاصه در یک کلام شاهکار (به نظر خودم) 🙂
من واقعا از بازی لذت بردم، همه چیزش به جا بود، هم بخش داستانی هم بخش آنلاین نو آورانه، هم موسیقی، صدا گذاری، تنوع گیم پلی ، داستان جذاب، شخصیت پردازی عمیق، همزاد پنداری، اتمسفر، گرافیک و …هنوز هم بخش آنلاین رو بازی می کنم (روی پلی ۴ البته)
من بازی نکردم
ولی با چیزایی که شنیدم احتمالا یه حسی مثل حس من نسبت به RDR2 باید داشته باشه
وقتی یک بازی رو فراتر از یک گیمِ صِرف ببینی
البته همونطور که قبلا هم گفتم نسخه ۲ عناصری داشت که به نظرم این شاهکار رو خدشه دار کرده
فراتر از شاهکار هم نیست دیگه من خودم بازی کردم در کل خوبه ولی اونقدرام عالی که میگی نیست
شاهکار یعنی چی؟ اگر بخواهیم ۵بازی تاریخ رو بگیم دو تاش همین لست۱,۲ هست
امیدوارم یه روزی برای pc هم عرضه بشه تا بلکه بتونم این شاهکار رو تجربه کنم… (˘・_・˘) :'(
فقط اون صحنه که محسن و نیما به امین میگفتن این رد دد ۲ رو اسپویل کرد اون لست ۲(سیزن ۱ماینکرافت) ولی خدایی بازی محشری بود
یکی از دلایلی که دچار شک میشم که اگه قراره کنسول بازی بخرم ps یا xbox.از یک طرف عاشق ایکس باکس و بازیهاش مثل sea of thievesهستم و از طرف دیگه عاشق ps وبازی انچارتد و لست ۱و۲ .در این حد دودل میشم که با خودم میگم یعنی میشه مامان بابام قبول کنن هردوتا رو بگیرم؟(که صدالبته قبول نمیکنن)
کاملا بالعکس هم نه واقعا
دیگه تو سر اثر نباید کوبید که
نسخه دومش که خیلی عالی بود
همیشه به خودم میگم دوبازی هست که با وجود این ها حسرت نداشتن پلی استیشن به سراغم میاد : آنچارتد و د لست او اس. واقعا جزو شاهکار های صنعت گیم محسوب میشن و هر چی که افتخارات کسب کردن واقعا حقشونه
عالی بود
عا.شق این مقالهها هستم ، مخصوصا وقتی درباره چنین بازی خفنی مثه لست باشه
اول از همه تشکر بابت این مقاله زیبا
این بازی واقعاً شاهکار بود یه لحظه سال ۲۰۱۳ رو تصور کنید GTAv شاهکار بود
بایوشاک اینفینیت شاهکار بود tlou شاهکار بود عجب سالی بود .
بازی واقعاً خیلی خوب بود روایت داستان عالی بود و این ارتباط الی و جول رو هر کی میدید فکر می کرد پدر و دختر هستند و شخصیت پردازی و داستان عالی بود .
گیمپلی هم نسبتاً خوب بود و مشکل آنچنانی نداشت فقط تنها بخش عصاب خورد کن این بود که الی شنا بلد نبود??
واقعاً ناتی داگ شاهکار ساخته
پشت صحنه: The Last of Us: قصه پدر و دخترانه ویدیوگیم
پشت صحنه:۲ The Last of Us: قصه G های ویدیو گیم?
واقعا نمی دونم تو این مقاله چه خبره!!
این همه دیس از کجا میاد؟
از ویجیاتو خواهش می کنم یک کنترلی روی ادمین ها داشته باشه
پن: وقتی این کامنت نوشته شده، هر کامنتی زیر این مقاله بدون استثنا دستِ کم ۲۲ تا دیس داره!!
شاهکار تاریخ
آخرین بازمانده از ما یکی از بهترین بازی های داستانی در زمان خودش بود ولی نسخه دومش …….
ناتی سگ تونست سال ۲۰۱۳ شاهکار بسازه
اصن داستان جوری عمق داشت و توش غرق میشدی انگار داری تو اقیانوس هند دستو پا میزنی
(Sike)
کلی بخوام بگم بازی خوبی بود