نگاهی به عروسکهای قاتل وحشتانگیز سینما
عروسکها بهخودیخود میتوانند وحشتآور باشند خصوصاً آنهایی که باهدف شباهت به ما انسانها ساخته میشوند. از چشمان شیشهای آنها، پوزخند خشکشان ، انگشتان کوتاه و پهنشان تا البسه گاه ترسناکشان، عروسکها ساکت و آرام گوشهای ...
عروسکها بهخودیخود میتوانند وحشتآور باشند خصوصاً آنهایی که باهدف شباهت به ما انسانها ساخته میشوند. از چشمان شیشهای آنها، پوزخند خشکشان ، انگشتان کوتاه و پهنشان تا البسه گاه ترسناکشان، عروسکها ساکت و آرام گوشهای نشستهاند و منتظر وقت مناسباند تا بتوانند به زانوهایمان حمله کنند و تبدیل به عروسک های قاتل شوند.
آنها ممکن است وقتی خوابیم نفسمان را بگیرند. آنها حاملانی پوچ و توخالی هستند و در حالی که ما بهظاهر میتوانیم آن خلأ را با احساسات و اعمال مورد انتخاب خودمان پرکنیم و تصمیم بگیریم که چه تجهیزات و لباس مناسبی برایشان برگزینیم. هریک از ما در بازهای از زمان به این فکر کردیم که شاید عروسکهایمان خواستهها و آرزوهایی ترسناک متعلق به خود دارند. فیلمهای سینمایی سالیان سال است که این تئوری را تأیید میکنند.
بعضی از هواداران ژانر وحشت به فیلمهای اسلشر علاقه دارند، سایرین از فیلمهایی با محوریت هیولاها خوششان میآید و بخش کوچکی دوست دارند عروسکهای بیجان را ببینند که به زندگی میآیند و هرکه را که دم دستان کوچکشان میآید از دم تیغ میگذرانند. خوب شاید این گروه خیلی هم کوچک نباشد چراکه فیلمهای درباره عروسکهای آدم کش اغلب اوقات سرگرمکننده و کمتر وحشتآور است. همین چند وقت پیش بود که دوتا فیلم از بزرگترین فیلمهای این زیرشاخه به سینماها بازگشتند. «بازی بچهگانه» ریبوت فرنچایز معروف چاکی و «آنابل به خانه بازمیگردد» سومین فیلم درباره این عروسک با چشمان سرد و بیروح است که اولین بار به بینندگان در فیلم احضار (2013) معرفی شد.
این دو فرنچایز بهآسانی عنوان موفقترین فیلمهای عروسک آدم کش/شرور را به خود اختصاص میدهند، بالأخص اگر یکی از معیارهای موفقیت را باکس آفیس در نظر بگیرید. زیرا فیلمهای چاکی در باکس آفیس (5 فیلم اول) بیش از 175 میلیون دلار فروش جهانی داشت در حالی که دو فیلم اول آنابل حدود 560 میلیون دلار درآمد داشته است. بااینکه این دو فرنچایز شناختهشدهترینها هستند اما تنها فیلمهایی نیستند که سعی در رفع عطش بینندگانی دارند که عاشق ترسیدن از عروسکهای شرور هستند. در حقیقت آنها تنها در بخش سطحی سینمای عروسکهای شرور قرار دارند.
یکی از محوریتهای رایج در این زیرشاخه ایده به نمایش گذاشتن عروسکهای نمایشی با ذهن و هوشیاری متعلق به خودشان است. فیلم «گبوی بزرگ» سال 1929 یکی از نمونههای اولیه آن است اما در حالی که این فیلم به جنون اشاره دارد بیشتر از دلهره و وحشت ،حس درام و دلشکستگی است که به بیننده منتقل میشود. همین موضوع گواه وحشتانگیز بودن آدمکهاست، چراکه هنوز هم موفق به ارعاب شما میشود. فیلم «سکوت شب» (1945) احتمالاً یکی از اولین فیلمهای این ژانر است که مردم آن را به خاطر دارند اما این مورد تنها بخشی از یک فیلم چندقسمتی است که پایانی فوقالعاده سهمگین دارد.
فیلمهای «عروسک شیطانی» (1964) و «جادو» (1978) هر دو ایده عروسک دیوانه و زنده روی جفت پاهایش را به نمایش درمیآورند. در فیلم اول عروسک چوبین سخنگو را قربانی عروسکگردان روانپریش خود میکند. فیلمهای پسازآن نیز راهی مشابه را در پیش گرفتند خصوصاً فیلم «آدمک» (2000) که حتی تماشای آن دشوار است اما فیلم «سکوت مطلق» (2007) جیمز وان راهی دیگر در پیش گرفت. او عروسکی چندشآور را بهعنوان محوریت وحشت اولیه فیلم نشان میدهد اما در ادامه داستان، مانند خیابان الم، مشخص میشود که پشت پرده اعمال این عروسک، شکم گوی بیرحم و آدم کشی است که تحمل خلافکاران را ندارد.
این فیلم در لیست بهترین کارهای وان قرار ندارد اما باید او را برای تلفیق وحشتانگیزی یک عروسک با داستانی بزرگتر تحسین کرد. اما اگر بخواهیم به گل سرسبد فیلمهای عروسکهای شرور اشارهکنیم فیلم «جوئی» (1985) رولند امریک به ذهن میآید. دیدن این فیلم بالأخص به هواداران فیلمهایی چون «من و مک» (1988) توصیه میشود.
بااینکه فیلم «سکوت شب» که پیشازاین به آن اشاره شد به شایستگی تمجید و تحسین میشود اما باید گفت این فیلم دستاوردی دیگر نیز با خود به همراه داشت، این فیلم باعث شکلگیری ترندی در فیلمهای وحشت چندقسمتی شد که یک بخش خود را به عروسکهای کوچک ترسناک اختصاص دهند. «تیمارستان» (1972) روی وارد بیکر داستانهای رابرت بلاک را اقتباس میکند که یکی از آنها داستان مردی مجنون و خالق مانکنهای کوچک آدم کش است که شکمشان پر از اعضای بدن آدمهاست.
دو فیلم دیگر، «سهگانه وحشت» (1975) و «داستانهایی از گتو» (1995)، داستانهایی را درباره مردمانی نشان میدهد که توسط عروسکهای کوچک آفریقایی وحشتزده میشوند اما در حالی که فیلم دهه نود راستی کاندیف این کار را بهعنوان تفسیری از نژادپرستی در آمریکا نشان میدهد فیلم سهگانه وحشت داستان خود را بهگونهای دیگر منتقل میکند. بااینحال این دو فیلمهای فوقالعادهای هستند. «وقت جیغ زدن» (1983) از سوی دیگر، حاوی بخشی است که در آن عروسک پانچ آدم کشی نمایش داده میشود که تمام وحشت است و بههیچعنوان سرگرمکننده نیست.
پیروی پرداختن به زاویه نژادی، زیردستهای ای در این زیرشاخه محتویات وجود دارد که اعمال عروسک قاتل، خود را با رفتارهای نژادی همراه میکند و من دقیقاً مطمئن نیستم که مخاطب این دسته چه کسانی هستند.
فیلم عروسک سیاه شرور از جهنم سال 1984 داستان یک زن را دنبال میکند که عروسکی را خریده اما دیر متوجه میشود که این عروسک شرور است و قصد دارد میل جنسی او را بالا ببرد. «عروسک سیاه شرور» (2007) داستانی مشابه دارد با این تفاوت که این عروسک شهوتران علاقهاش را هدف زنان سفیدپوست قرار میدهد. هرچه کمتر درباره فیلم اوگا بوگا» (2013) سخن بگوییم بهتر است اما دروغ گفتهام اگر نگویم حضور کوتاه کارن به لک در آن لبخندی بر لبم نیاورد.
اگر تنها به ژانری علاقه دارید که در آن عروسکهای کوچک عصبانی سیطره کامل دارند خوشحالیم که به اطلاعتان برسانیم که فولمون فیچرز و چارلز بند امپراتوری را با استفاده از این آدم کش های کوچک بناکردهاند. اوگا بوگا تنها یکی از آخرین محصولات لیست طویل کمدی وحشتهاست که با محوریت عروسکهایی که به زندگی آمدهاند و علاقه به خونریزی دارند «مانند عروسکهای شیطانی» (1992)، «مرد عروسکی در برابر عروسکهای شیطانی» (1993)، «عروسکهای خونین» (1999) و «قبرستان عروسک» (2005).
بعضی از این فیلمها داستان واضحی دارند اما داستانسرایی رایج بند شامل کنار هم قرار دادن قتلها با کمترین وجه معمول کمدی است. موفقیت بزرگ او و فرنچایزی که تمامی محصولات عروسکی که عرضه مستقیم به دیویدی میشوند بر اساس آن سنجیده میشوند مجموعه فیلمهای عروسکگردان است.
در حال حاضر سیزده فیلم با عنوانهایی مانند «عروسکگردان 5: آخرین فصل» (1994)، «عروسکگردان رترو» (1999)، عروسکگردان در برابر «عروسکهای شیطانی» (2004) و «عروسکگردان: کوچکترین رایش» (2018) همراه است.
مجموعه فیلمهای رابرت هنوز راه زیادی پیش رو دارد. اگر تا بهحال اسم بهیادماندنی این رقیب چاکی را نشنیدهاید پس بهتر است به سراغش بروید چراکه «رابرت» (2015)، «نفرین رابرت (2016)، «رابرت و عروسک ساز» (2017)، «انتقام رابرت» (2018) و «تولد دوباره رابرت» (2019) منتظر شما هستند. شاید فکر کنید من دارم عناوین این فرنچایز را از خودم در میآورم اما قسم میخورم که اینطور نیست.
حال که صحبت از چاکی شد جالب است بدانید که در حالی که این فیلم جدید روایتی جدیتر از چاکی ارائه کرد، فرنچایز بازی بچهگانه پیشازاین فیلم بهطور فزایندهای درگذر سالها بهسوی کمدی سوق پیداکرده بود. فیلم ارجینال تام هالند سال 1988 در استفاده از کمدی ظرافت خاصی به خرج داده بود و خود معترف بود که این موقعیت چقدر مضحک است ولی در کنار بازهم به روایت رک و راست خود ادامه داده بود. از سوی دیگر دو دنباله بعدی که ساخته شدند همین هدف را دنبال میکردند اما آنها به موفقیت فیلم اول در برقراری این تعادل نرسیدند.
آنها طی تصمیم عاقلانهای به چاکی تعطیلات هفت سالهای پس از سه فیلم اول اختصاص دادند اما پسازآن با فیلمی با درونمایه کمدی بازگشتند. فیلم سال 1998 «عروس چاکی» که جنیفر تیلی را بهعنوان فریبندهای معرفی کرد که او هم تبدیل به عروسک شده است. سه فیلم بعدازآن کاملاً جنبه کمدی و طنز داستان را با تغییر شخصیتهای چاکی و تیفانی پذیرا شدند.
اکنونکه سخن از فرنچایزها به میان آمد، چندین فیلم وجود دارند که عروسکهای چندشآوری را نشان دادند اما علیرغم سرگرمکننده بودن آنها هرگز دنبالهای برایشان ساخته نخواهد شد. فیلم «گودال» (1981) داستانی ساخت کانادا درباره پسری منحرف به نام جیمی، سخنان نابه هنجار او درباره یک عروسک خرسی و گودالی در جنگل پر از هیولاهای گوشتخوار است.
«عروسکها» (1987) ساخته استوارت گوردون همانطور که از عنوانش واضح است فیلم سادهای در ژانر وحشت است. این فیلم داستان گروهی از غریبهها را دنبال میکند که یک شب را در ایربیانبی سپری میکنند. این اقامتگاه پر از عروسکهای آدمکش است. عملکرد جلوههای بصری، ویژه و انیمیشن استاپ موشن در این فیلم فوقالعاده است. فیلم «خانه اشباح اومبرتو لنزی» (1988) از فیلمهای عجیبوغریب ایتالیایی است و بااینکه عروسک دلقک وحشتانگیز تنها بخشی از آشفتگی ماورا طبیعی اوست اما یکی از بهیادماندنیترین بخشهای آن است.
فیلمهای بیشتری دیگری در طول سالها در این ژانر ساختهشده مانند «تعطیلات وحشت» (1989)، «دالی عزیز» (1991) «انتقام پینوکیو» (1996)، «ارباب عروسک» (2017) اما علاوه بر اینکه این فیلمها فراموششدنی هستند آنها همچنین در گروه اکثر فیلمهایی که در این مقاله دربارهشان صحبت شد جای میگیرند از این نظر که آنقدرها هم ترسناک نیستند.
البته استثنائاتی وجود دارد مانند «سکوت مطلق، پسر» (2016) و آن سکانس اتاقخواب کابوس وار از فیلم شبح (1982) توبی هوپر اما این فیلمها را بهندرت میتوان یافت خصوصاً وقتی در نظر میگیرید که پیش آورد اولیه وجودی این زیرشاخه ترس و احتیاط ذاتی ما نسبت به عروسکهاست.
بزرگترین استثنا در این جمع فرنچایز آنابل است. هرچه میخواهید درباره «آنابل» (2014) و «آنابل: آفرینش» (2017) بگویید علیرغم وجود مشکلاتی در فیلمنامه هر دو فیلم در القای وحشت و ترس موفق عمل میکنند.
درست است که فیلمهای آنابل در مقابل فیلمهای احضار که به منجر به خلق آنها شد حرفی برای گفتن ندارند اما فیلمسازان میدانند که چطور با این محتوا باهدف آشفته کردن و ترساندن بینندگان از با استفاده از راهکارهای بصری، طراحی صدا و یادآور مداوم که آنابل موجودی ترسناک است برخورد کنند.
ما این عروسک را در حال راه رفتن نمیبینیم چراکه این امر بهسرعت حس ترس را خنثی میکند و در عوض وحشت از طریقی دیگر و با حضور او در فریم القا میشود.
چیزی که بسیاری از این فیلمها فراموش میکنند یا شاید اصلاً به آن اهمیت نمیدهند این است که ترسناکترین چیز درباره عروسکها تصوراتی است که ما دربارهشان وقتی چراغهای خاموش میشوند داریم. آیا دارند ما را تماشا میکنند؟ آیا دارند حرکت میکنند؟ آیا دارند نزدیک میشوند؟ هیچچیزی ترسناکتر از خیال پردازیهای خود ما نیست. البته خوب هیچچیز بهجز آن عروسکی که الآن پشت سرتان است.
در کنار مطالعه مقاله فوق، میتوانید همچنین سری به لیست عروسک های ترسناک دنیای سینما نیز بزنید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
یه عروسک هم الان پشت سر خودت وایستاده نگار خانم!(((((:
نظر خاصی ندارم :|