نقد فیلم Dual – خود تخریبی مدرن
فیلم Dual یا «دوگانه» یک مفهوم علمیتخیلی قانعکننده ارائه میکند و شروعی محکم دارد، اما علیرغم بهترین تلاشهای کارن گیلان در امر اجرای نقش خود، در نتیجه در پله آخر دچار تغییر لحن میشود. فیلم ...
فیلم Dual یا «دوگانه» یک مفهوم علمیتخیلی قانعکننده ارائه میکند و شروعی محکم دارد، اما علیرغم بهترین تلاشهای کارن گیلان در امر اجرای نقش خود، در نتیجه در پله آخر دچار تغییر لحن میشود. فیلم رایلی استرنز که میتوان آن را ترکیبی از دو فیلم «Swan Song» از بنجامین کلیری و «آخرین دوئل» ریدلی اسکات دانست با اشارهای به سبک فیلمسازی «یورگوس لانتیموس» به آیندهای نزدیک میپردازد که در آن میتوانید خود را شبیه سازی کنید. در ادامه با نقد فیلم Dual همراه ویجیاتو باشید.
قبل از شروع نقد فیلم Dual باید به این نکته اشاره کرد که رایلی استرنز، به عنوان کارگردان این اثر، در سومین فیلم بلند خود یعنی Dual، یک داستان اخلاقی و علمیتخیلی ملایم در مورد عوارض شبیهسازی انسان را به پای میز کاوش خود میآورد، اما با نسخهای از «ماچوئیسم» هالیوودی که آخرین فیلمش، یعنی «The Art of Self-Defense» نیز با آن همراه بود. به طور کلی فیلمهای رایلی استرنز هم فوقالعاده خاص و هم دارای جهانی متفاوت هستند، و چیزی را که همه ما میتوانیم درباره بیگانگی انسان، دلشکستگی و حتی پیروزی از طریق یک مکانیسم بسیار خاص درک کنیم، به مخاطب منتقل میکنند.
حال این عجیب بودن مفهومی آثار رایلی استرنز، سکوی پرشی برای فیلم «دوگانه»، آخرین اثر آینده نگرانه این فیلمساز است؛ چرا که مسلما این اثر سینمایی تا به امروز بلندپروازترین کار او هم از لحاظ روایی و هم از نظر موضوعی است. بنابراین، در یک جمله میتوان این فیلم را یک نگاه خندهدار و سیاه به بحران وجودی انسان مدرن دانست که تنها به خشونت ختم میشود. خلاصه داستان این فیلم بدین شرح است که دختری بنام سارا پس از آنکه به بیماری لاعلاجی مبتلا می شود، تصمیم میگیرد برای نجات خانوادهاش از درد از دست دادن او، خود را شبیه سازی کرده و به کلون خود آموزش دهد که شبیه او باشد.
اما پس از آنکه سارا به طرز معجزه آسایی بهبودی پیدا میکند، یک مشکل بزرگ دارد، مطابق قانون، فقط یکی از این دو سارا میتوانند وجود داشته باشند. در این شرایط، تنها چاره راه اندازی دوئل تا سر حد مرگ است. در واقع خط اصلی داستان فیلم، آماده سازی و ساختن مسیر برای دوئل بین دو سارا است. کارگردان و نویسنده فیلم یعنی رایلی استرنز داستانی را ساخت که هم از کلیشههای معمولی در این نوع داستانهای علمی تخیلی پیروی میکند و هم آنها را بهینه میکند تا به اندازهای برای مخاطب امروزی برجستهتر به نظر برسد. به طور کلی، داستان فیلم دارای پیچ و خمهای مناسبی است، اما در نهایت به همان جایی که فکر میکنید میرسد، ختم میشود.
بدون شک با روندی که امروزه علم پیش میرود، ایدهها و مکانیسمهای موجود در فیلم Dual میتوانند از آنچه ما فکر میکنیم به ما نزدیکتر باشند. تا زمانی که انسانها قادر به شبیهسازی موجودات دیگر باشند، باید درباره شبیهسازی انسانها نیز نگران بود. حال با این نگاه، فیلم «دوگانه» این سوال را در مورد اخلاقی بودن شبیه سازی و اینکه اگر فردی بیمار لاعلاج باشد چگونه این فرمول کار میکند، میپرسد.
ایده و فضاسازی موجود در این فیلم به گونهای ارائه شده است که ما را به یاد فیلم «Total Recal» میاندازد. برای مثال بر اساس فرمول داستانی این اثر، اگر شما یک بیمار لاعلاج هستید، شبیهساز یا شبیهسازی جدید شما اساساً زندگی شما را تحت کنترل میگیرد. با این حال، این یک شبیه سازی دقیق از شما نیست. این شخص ظاهر و صدای شما را دارد، اما افکار، احساسات یا حتی خلق و خوی شما را ندارد. ایده اصلی Dual این است که آیا این عمل اخلاقی است و مردم در این شرایط چه کاری انجام میدهند.
اما مشکل اصلی این فیلم در پرداخت ایده مرکزی آن قرار دارد؛ چرا که داستان به سختی توسعه یافته است. بدون شک یک پیشفرض هیجانانگیز در این فیلم وجود دارد، اما توضیح زیادی در مورد چگونگی وجود این فناوری، اینکه چگونه میتوان در عرض چند دقیقه یک کلون ساخت و چرا دو نسخه از یک شخص نمیتوانند همزمان وجود داشته باشند، وجود ندارد. همچنین هیچ نشانه دقیقی وجود ندارد که چرا سارا (کارن گیلان) علاقه جدیدی به زندگی دارد. این پرسشها حفرههای بزرگی است که داستان را به سمت بیراهه میکشاند. بنابراین «دوگانه» به طور کامل به آنچه که برای کاوش در نظر گرفته دست نمییابد.
البته باید توجه داشت که کارن گیلان یک هنرپیشه با استعداد است که در اکثر لحظات با وجود ضعف داستانی در فیلم خودنمایی میکند، و بنابراین او به سارا و نسخه سارا شبیهسازی شده با تفاوتهایی که به دقت در شخصیتها تعدیل شده است، جان میدهد. در واقع سارا یک آدم آشفته و مضطرب است که برای مخاطب باور پذیر به نظر میرسد و این به لطف بازی گیلان است. کارن گیلان تضادهای جزئی موجود در دو شخصیت را با جلوههایی در صورتش ترسیم میکند و احساسات را عمدتاً از طریق چشمان خود بیان میکند. نکته همین است. شکسپیر میگوید چشمها دریچهای به روح هستند. سارا و نسخه کلون او چشمان متفاوتی دارند و بنابراین روحهای متفاوتی دارند. با این توصیف، این اثر سینمایی کاملاً فیلم کارن گیلان است.
اما در کنار بازی گیلان باید به نقش مکمل آرون پل نیز اشاره کرد. آرون پل در فیلم نقش ترنت، مربی رزمی را بازی میکند که سارا برای آماده شدن برای دوئل خود، او را استخدام کرده است. در حالی که پل در مدت کوتاهی که در فیلم حضور دارد فوق العاده است، اما باید قبول کرد که این نقش احتمالاً بزرگترین فرصت از دست رفته است. اما چرا؟ چون داستان او را در نقطهای عجیب در فیلم رها میکند و دیگر از او نامی برده نمی شود. شخصیت او اسرارآمیز است و گاهی اوقات برای آماده کردن سارا برای دوئل خود تلاش میکند. صحنههای بین ترنت و سارا بهترین صحنههای فیلم هستند. آنها تعاملات جالبی دارند که به سود شخصیت ترنت با بازی آرون پل تمام نشده، بلکه این تعاملات به تکامل و رشد شخصیت سارا در طول فیلم کمک میکنند.
در پایان نقد فیلم Dual باید بگویم این اثر سینمایی ایدههای خوبی دارد اما این ایده و طرح به پایان جالبی متصل نمیشود. در واقع فیلم «دوگانه» ایدههای عالی و برداشتهای تازهای از ژانر علمی تخیلی پیرامون کلون یا نسخه شبیهسازی انسان دارد، اما به جایی که نیاز دارد نمیرسد. پایان در یک نقطه خاص قابل پیش بینی است و با تفسیر زندگی روزمره واقعاً شما را تحت تأثیر قرار نمیدهد. این یعنی فیلم مخاطب را با سوالات بیشتری نسبت به پاسخ، تنها میگذارد، که معمولا چیز خوبی است. در ایستگاه پایانی فیلم کمی گیج کننده است، و به نظر میرسد که تیم سازنده تنها روی خلق ایده کار کردهاند تا تولید یک فیلمنامه کامل.
دنیایی که Dual میسازد شاید جالبتر از یک فیلم معمولی علمی تخیلی باشد. همچنین کارن گیلان و آرون پل همگی در نقشهای خود فوقالعاده هستند. با این حال، به نظر میرسد که ما باید بیشتر از این جهان فیلم نکته و حقیقت داشته باشیم. در بیشتر موارد، ایجاد اثری طولانی برای خلق موارد داستانی عمیقتر راه درستی نیست. اما در این مورد، یعنی فیلم دوگانه، ممکن است برای درست درک کردن جهان اثر، افزایش دقایق فیلم انتخاب درستی بوده که صورت نپذیرفته است. در نتیجه باید گفت فیلم Dual در کمتر از یک ساعت و نیم وارد قصه خود میشود، و به نظر میرسد در رابطه با این جهان و شخصیتها زمان بسیار کمی است.
بنابراین، در پایان باید گفت: اگر طرفدار سینمایی هستید که به مفهوم علمیتخیلی با دید خاص مینگرد و آن را از فیلتر سینمایی چون سبک آثار یورگوس لانتیموس عبور میدهد، دادن وقت و زمان به فیلم Dual ضرری ندارد، اما برای مخاطبان عام و معمولیتر، داستان این اثر ممکن است در نهایت آنقدر ناچیز و نامفهوم و تیره باشد که به طور کامل رضایت شما را جلب نکند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
بیاید روی چشم انداز آینده ی جهان متمرکز بشیم.
"آیا ما انسان ها تبدیل به کالا می شویم؟"
بله. قطعا در آینده جایگاه انسانیت بسیار نزول خواهد کرد.
این موضوع که محققان در همین لحظه در حال کشت انسان در آزمایشگاه ها هستند کاملا اثبات شده است.
از راه های رفع ناباروی لقاح آزمایشگاهی بین گامت ها هست. اما بحثی که وجود داره اینه که چی میشه اگه به درجه ای برسیم که با تمایز یاخته های پیکری انسان، گامت ها را تشکیل بدیم و روزانه صد ها انسان در آزمایشگاه های مختلف بسازیم؟
فیلم هایی مثل این فیلم خیلی خوش بین تر به این موضوع نگاه می کنند! حتی اگه اسلشر محض باشند و ته داستان ده ها نفر تکه تکه بشوند.
واقعیتِ جهان، خیلی ترسناک تر هست.
اگر دانشمندان موفق شوند به تمایز بافت به گامت، میتوانند روزانه صد ها جنین را تشکیل دهند.
با ساخت مراکز درست و آزمایشگاه های درست، میتوان مرحله ی جنینی را کامل از بین برد و گامت ها را مجبور به ساخت انسان بالغ کرد.
یک انسان با قد دو متری و عضله های برجسته، سرعت بالا، خستگی اندک با آیکیوی بالا.
نتیجه؟
شرکت های جهانی ای مثل اپل، آمازون، گوگل، مایکروسافت، سامسونگ و... که زورشان از دولت های آمریکا و چین و اروپا هم در حال بیشتر شدن هست مایل می شوند به سواستفاده از این کارگر ها.
ارتش های جهان میتوانند نیروی نظامی فوق العاده قوی داشته باشند.
آزمایشگاه های انسانی می توانند روزانه هزاران انسان را بسازند و شبانه هزاران نفر (که مثلا معلول شده اند.) را بازیافت کنند.
شما یک سر برو سراغ کمیک ها، فیلم ها، کتاب ها، بازی ها و بررسی کن جایگاه ربات ها در این رسانه ها چگونه تعریف شده؟
پدر ربات را در می آورند.
رباته حرکتی که می زند در جا نابودش می کنند.
جایگاه انسان به شدت نزول خواهد یافت اگر صنعت کلون سازی موفق به کلون کردن انسان بشود؛ که موفق هم شده.
این فیلم هم کلا چرت بود.
هر اثری که در سینما برای کلون ها ساخته می شود چرت است.
چون نمی توانند وحشت واقعی از ایده ی تولید نامحدود انسان و بازیافت آن را به نمایش بگذارند.
و السلام.
هم خوب بود هم بد