در دنیای الدن رینگ چه اتفاقاتی میافتد؟ (هالیتری میکیلا)
با عبور از زمینهای پوشیده از برف (Consecrated Snowfield) به هالیتری (Haligtree) وارد میشوید، جایی که نیمهخدایی (Demigod) به نام میکیلا (Miquella) تصمیم به ساختن مکانی امن برای موجودات سرزمین مابین داشت و البته محلی ...
با عبور از زمینهای پوشیده از برف (Consecrated Snowfield) به هالیتری (Haligtree) وارد میشوید، جایی که نیمهخدایی (Demigod) به نام میکیلا (Miquella) تصمیم به ساختن مکانی امن برای موجودات سرزمین مابین داشت و البته محلی که در آن باید با ملینیا (Malenia) مبارزه کنید.
در سرزمین مابین ما به مناطق وحشتناکی در حین سفر تارنیشد خود وارد شدیم، مناطقی که موجودات در آنها شکنجه میشدند یا بیرحمانه قتل میرسیدند، اما با عبور از زمینهای پوشیده از برف به منطقهای وارد میشویم که به هیچ وجه مشابه سایر مناطق سرزمین مابین هولناک به نظر نمیرسد. اینجا مکانی است که با نام هالیتری میکیلا (Miquella's Haligtree) شناخته میشود که در حقیقت درخت عظیمی است که قرار بود مقر حکومتی جدیدی برای جایگزینی قانون طلایی (Golden Order) و اردتری (Erdtree) باشد، اما همانطور که میدانیم عمر چیزهای خوب و نیات خیر در سرزمین مابین بسیار کم است و این موضوع در مورد هالیتری هم صدق میکند.
در هالیتری میکیلا، یک نیمهخدا و جنگجوی افسانهای مخفی شده است که در مقابل شما قرار میگیرد، ملینیا، شمشیر میکیلا (Malenia, Blade of Miquella). او همان نیمهخدایی است که در منطقه کیلید (Caelid) با رادان (Radahn) مبارزه کرده و سراسر این سرزمین را به طاعون فساد سرخ (Scarlet Rot) مبتلا کرده است. این درخت عظیم نیز مقر حکومتی برادر ملینیا، میکیلا است که البته شما قادر به مبارزه با خود او نخواهید بود اما اطلاعات فراوانی درباره داستان و اهدافش در این منطقه بدست خواهید آورد و با وجود اینکه هرگز در طول بازی با او ملاقات نخواهید کرد، اما نشاندهندهی تاثیر عمیق او بر سرزمین مابین میباشد.
در این مقاله به بررسی تمام اطلاعاتی که با رسیدن به هالیتری و نبرد با الههی فساد سرخ (Goddess of Rot) بدست خواهید آورد، میپردازیم.
مشابه مقالات قبلی، این مقاله نیز شامل اسپویل از داستان بازی خواهد بود.
میکیلا و طلایی خالص (Unalloyed Gold)
اولین چیزی که با ورود به هالیتری خواهید دید حضور تعداد بسیار زیادی از پیشگویان وحی (Oracle Envoys) به همراه شیپورهای عجیبشان است که اولین بار در لیندل با آنها مواجه شدیم. این پیشگویان، همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم، موجوداتی هستند که خبر از پیدایش خدایی جدید یا رسیدن پایان یک عصر را میدهند.
در بخشهای پایینی هالیتری ملینیا منتظر شماست که مبارزه با او منجر به تصاحب ابرطلسمش (Great Rune) میشود، همینطور به نظر میرسد که این پیشگویان وحی نیز به خاطر اوست در این محل حضور دارند چرا که با بررسی داستان این منطقه متوجه میشویم که او به رسیدن به جایگاه خدایان بسیار نزدیک شده و این پیشگویان نیز در شیپورهایشان میدمند تا خبر از شروع عصری جدید در سرزمین مابین به رهبری میکیلا و نابودی عصر قانون طلایی و ناپدید شدن مریکا (Marika) دهند، هر چند نقشههای میکیلا در نهایت شکست خورده و او دیگر در هالیتری حضور ندارد.
ما اطلاعات زیادی از میکیلا و داستان او بدست خواهیم آورد اما هرگز قادر به ملاقات او نخواهیم بود، او در ظاهر با وجود دانش و بصیرت فراوان، نفرین شده و در بدن یک کودک حبس شده است. ملینیا، خواهرش نیز با فساد سرخ نفرین شده اما به برادر خود بسیار وفادار است و به همین منظور لقب شمشیر میکیلا را به او دادهاند زیرا در نبردهای مختلف به جای برادرش حضور یافته و مبارزه میکند.
همانطور که در مقالات قبلی گفتیم، میکیلا همزمان برای نجات برادرش گادوین (Godwyn) و درمان خواهرش ملینیا از بیماری فساد سرخ تلاش میکرد. بیماری ملینیا، طاعونی نابودگر است که نشانههای قدرت ویرانگرانه آن را در کیلید دیدیم. این بیماری در زمان نبرد ملینیا با رادان در حین جنگهای از هم گسیختگی (The Shattering)، طوری رادان را بیمار کرد که او عقلش را برای همیشه از دست داد اما با وجود حذف شدن عنصر مرگ از سرزمین مابین، بیماری قادر به پایان بخشیدن به عمر او نبود. تلاش بیوقفه میکیلا برای از بین بردن فساد سرخ منجر به خدشهدار کردن قانون طلایی شد، مذهبی که والدینشان به آن ایمان کامل داشتند اما ایمانشان قادر به حفظ جان گادوین و یا درمان ملینیا نبود. به همین ترتیب میکیلا برای یافتن پاسخ شروع به تحقیقات و مطالعاتی خارج از حدود قانون طلایی کرد و این تحقیقات باعث شد او راههایی برای کوتاه کردن دست موجودات بیگانه (Outer Gods) (که اراده ماورایی (Greater Will) هم یکی از آنهاست) از سرزمین مابین پیدا کند.
در رابطه با موجودات بیگانه در مقالات قبلی اندکی صحبت کردیم، موجوداتی که یکی از آنها اراده ماورایی است، اما به نظر میرسد که بیماری ملینیا حاصل نفرین موجود بیگانه دیگری به نام خدای فساد (Rot God) باشد. در داستان بازی به طور دقیق به هدف این موجود بیگانه اشاره نشده است و تنها چیزی که از او وجود دارد نفرین فساد سرخ ملینیاست. تلاشهای بیوقفه و موفقیتآمیز میکیلا که منجر به خدشهدار شدن قانون طلایی شد، به او هدف بزرگتری برای نجات سرزمین مابین، یعنی از بین بردن تمام نفوذ و قدرت موجودات بیگانه، داد. او خواهان آزادی خود، خانوادهاش و تمام موجودات بختبرگشته سرزمین مابین بود و برای رسیدن به این هدف او چیزی با نام «طلایی پاک» خلق کرد که نه تنها ظاهری فیزیکی در سرزمین مابین دارد، بلکه استعارهای از پیروزی او در برابر قانون طلایی به عنوان مذهب و قانون حاکم بر سراسر سرزمین مابین، به حساب میآید.
به این ترتیب طلای پاک که به معنای طلایی خالص و بدون آلیاژ است، نمایشگر هدف و دیدگاه میکیلا برای آینده سرزمین مابین شد که بدون دخالت موجودات بیگانه، پاک شده و در صلح قرار میگیرد. البته طلای پاک جسمی فیزیکی است که میکیلا آن را برای بیرون راندن موجودات بیگانه از سرزمین مابین خلق کرده است.
اگر در کیلید با گوری (Gowry) و زنی به نام میلیسنت (Millicent) که به فساد سرخ دچار است ملاقات کرده باشید احتمالاً متوجه تاثیر و قدرت طلای پاک شدهاید. با پیشروی در خط داستانی گوری، شما قادر به یافتن سوزنی از جنس طلای پاک (Unalloyed Gold Needle) خواهید بود که برای بدست آوردنش باید با شخصی به نام فرمانده اُنیل (Commander O'Neil) و سربازانش مبارزه کنید. در مصاحبه با تیم سازنده الدن رینگ، اعضای تیم اشاره کردند که در ساخت بازی از عناصر فرهنگ و زبان ایرلندی استفاده زیادی کردهاند، نامهایی مثل اُنیل و فرمانده نیال (Commander Niall) از قلعه سُل (Castle Sol) ریشه در زبان ایرلندی دارند. همچنین از اینکه اُنیل سوزنی از جنس طلای پاک دارد میتوان چنین برداشت کرد که او نیز از یاران میکیلاست.
گوری به دلایل شخصی خود شما را به دنبال سوزن طلایی میفرستد اما در حال حاضر خط داستانی او و میلیسنت را بررسی نمیکنیم، اما تاثیر طلای پاک را در همان ابتدای داستان گوری و زمانی که سوزن را به میلیسنت میدهید، خواهید دید. طلای پاک با فساد سرخ مبارزه کرده و با وجود اینکه آن را درمان نمیکند اما مانع پیشرفت آن میشود، چرا که طلای پاک با قدرت و تاثیر موجودات بیگانه، که فساد سرخ نیز هدیه یکی از آنهاست، مبارزه میکند.
میکیلا حتا از ایستادن در مقابل موجودات بیگانه و ممانعت از دخالت آنها در سرزمین مابین با خدشهدار کردن قانون طلایی پیشتر رفته و حتا سعی میکند جایگزینی برای اردتری بسازد و برای کسانی که بر علیه آن برخواستهاند مکانی جدید و امن پدید آورد. میکیلا در یک کلام نماینده مذهب و حکومت جدید در سرزمین مابین است اما موفق به تکمیل هدف خود نمیشود چرا که با شروع جنگهای از هم گسیختگی و اتفاقات بعد از آن، در مسیرش موانعی اساسی ایجاد میشود.
قانون جدید میکیلا
با ادامه دادن به مسیر خود به بخشهای پایینتر هالیتری به شهری به نام اِلفیل (Elpheal) میرسید که توسط شاخههای قدرتمند هالیتری نگه داشته شده و تا ریشههای آن امتداد مییابد. در این شهر تعداد فراوانی از موجودات نفرین شده و بالداری (Misbegotten) هستند که در سفر خود به مناطق مختلف سرزمین مابین با آنها روبهرو شدهاید، به ویژه در قلعه مورن (Castle Morne) در شبه جزیره گریان (Weeping Peninsula) با تعداد زیادی از آنها مبارزه کرده و اگر با اِدگار (Edgar) نگهبان قلعه و دخترش ایرینا (Irina) صحبت کنید، آنها به شما اطلاع میدهند که این موجودات خدمه و بردههای انسانها هستند که با هم متحد شده و قلعه مورن را تصاحب کردهاند. اما مشابه آلبینوریکها (Albinaurics) این موجودات نیز برای داشتن زندگی بهتر در صلح و آرامش به هالیتری آمدهاند.
با گذر از شهر اِلفیل به لورتا (Loretta) میرسید که حالا شوالیهی هالیتری شده و مانع ادامه مسیر شما به سمت ریشههای هالیتری میشود، شما قبلاً با لورتا در قصر کاریا (Caria Manor) در دریاچه لیورنیا (Liurnia of the Lakes) به شکل نوعی شبح جادویی مبارزه کردهاید. در منطقه هالیتری اطلاعات بسیاری درباره لورتا بدست خواهید آورد که بخشهای ناگفته داستان آلبینوریکها را روشن میکند. لورتا قبلاً از شوالیههای وفادار به خاندان اشرافی کارین (Carian) بوده اما پس از اینکه رنالا (Rennala) کمکم عقل خود را از دست میدهد، لورتا عنوان خود در قصر کاریا را رها کرده و به میکیلا ملحق میشود، اما در عین حال شبحی جادویی از خود در قصر کاریا باقی میگذارد تا رنالا را به طور کامل تنها و بیدفاع رها نکند.
رزه و سلاحهای لورتا، مخصوصاً سپرش نشان میدهد که او نیز از موجودات نسل آلبینوریک است (که سوار بر اسب بودنش هم این موضوع را تایید میکند چرا که ما میدانیم استخوان پای آلبینوریکها شدیداً ضعیف بوده و با بالا رفتن سنشان به طور کامل از کار میافتد، اما از طرفی خون قرمز رنگی که از او جاری میشود هم این موضوع را نفی میکند چرا که خون آلبینوریکهایی که تا این لحظه با آنها مبارزه کردیم همگی سفید رنگ بوده است). در هر حال لورتا نجات آلبینوریکها را هدف خود قرار داده و به همراه گروهی از آنها از لیورنیا به هالیتری فرار میکند تا در آنجا زندگی آزادانه را تجربه کنند. با رسیدن به هالیتری، گروهی از این آلبینوریکها در شهر اوردینا (Ordina) مستقر شدند اما گروه دیگری، من جمله لاتنا (Latenna) به لیورنیا بازگشته تا سایر آلبینوریکها و قطرهی زایش (Birthing Droplet – که عنصر اصلی برای تولید مثل آلبینوریکها محسوب میشود) را با خود به هالیتری آورند اما با رسیدن به دهکده آلبینوریکها با حمله و قتل عام تمامی افراد دهکده مواجه میشوند.
اِلفیل از یاران میکیلا و ملینیا پر شده و حتا در آن شما با شوالیههایی مواجه میشوید که نشان هالیتری را بر زره خود دارند و همچنین شوالیههای ملینیا که به طور کامل به فساد سرخ مبتلا شدهاند (Cleanrot knights) نیز در این شهر حضور دارند. حال سوال اینجاست که آیا این افراد با میل و خواست خود اینجا هستند؟ با گشت زدن در هالیتری درمییابیم که با وجود اینکه افراد بسیاری به دلیل روحیه آزادیخواه میکیلا با او همراه شدهاند، میکیلا خود قدرتی جادویی برای دستیابی به مهر و علاقه افراد نسبت به خود دارد. در میان سربازانی که در الفیل حضور دارند گروههایی هستند که به سمت شما دویده و خود را منفجر میکنند که تنها توضیح چنین عملی را میتوان ناشی از علاقه بسیار سربازان به ارباب خود یعنی میکیلا دانست، که ثمرهی قدرت جادویی اوست. این قدرت جادوییست که باعث میشود وجود جمعیت بسیار زیاد هالیتری زیر سوال برود، این که این افراد با میل خود در این جا حضور دارند یا قدرتی جادویی در حال کنترل آنهاست، در هر حالت شکی در هدف میکیلا برای نجات دادن قربانیان ستمدیده در سراسر سرزمین مابین نیست، اما لازم است در پس ذهن خود بدانیم که او نیز مانند سایر خواهران و برادرانش، تماماً پاک و معصوم نیست.
تمام شواهدی که در هالیتری پیدا میکنیم بیانگر هدف میکیلا برای جایگزین کردن قانون طلایی و از بین بردن سلطه موجودات بیگانه در سرزمین مابین است، او حتا با خلق هالیتری، اردتری جدیدی میسازد و در شهر الفیل با مینیاتورهای اردتری (Erdtree Avatars) مواجه میشویم که محافظ اردتریهای کوچکی (Minor Erdtrees) هستند که در مناطق مختلف سرزمین مابین با آنها مبارزه کردهایم. با شکست آنها در این منطقه متوجه میشویم که میکیلا با خون خود به هالیتری آب داده است تا چیزی مشابه اردتری از آن بسازد.
میکیلا در نهایت با جاسازی خود در هالیتری موفق به ساخت ارتری جدیدی شده و خود نیز به جایگاهی خداگونه دست مییابد، اما پیش از تمام کردن برنامههایش، دخالت شخص دیگری نقشههای او را نقش بر آب میکند و شما قادر به یافتن او در هالیتری نخواهید بود چرا که از آنجا ربوده شده است.
موگ (Mohg) و میکیلا
به عنوان یک اشرافزاده، میکیلا یکی از معدود نیمهخدایانی است که قادر به رسیدن جایگاه خداگونه و به حقیقت رساندن آرزوی مریکاست و تلاش او برای ساخت قانونی جدید به دور از دخالت موجودات بیگانه، منجر به آمدن یکی از این موجودات به سراغ او میشود و این امر زمانی اتفاق میافتد که ملینیا در کیلید (Caelid) مشغول مبارزه با رادان (Radahn) بوده و هالیتری و میکیلا دفاعی در برابر این قدرت بیگانه نداشتند.
در غیبت ملینیا، موگ، ارباب خون (Mohg, Lord of Blood) به هالیتری وارد میشود. داستان موگ به نوبه خود بسیار جالب است چرا که موگ برادر مارگوت (Morgott) بوده و مشابه او از فرزندان طالع (Children of Omen) است که در فاضلابهای زیر لیندل (Leyndell) زندگی میکند اما موجودی بیگانه به نام مادر بیشکل (Formless Mother) به او نزدیک میشود و موگ شروع به پرستیدن او به عنوان خدایی جدید کرده و گروهی را با خود همراه میکند همچنین سلسلهی موگوین (Mohgwyn Dynasty) را به راه میاندازد. وارِ نقاب سفید (White Mask Varre) که در ابتدای بازی در لیمگریو (Limgrave) با او ملاقات میکنید یکی از یاران موگ است و بیشتر اطلاعاتی که در طول بازی به شما میدهد با هدف دور کردن شما از دو انگشت (Two Fingers) و ملحق شدن به ارباب خون است.
در زمینهای پوشیده از برف، نسل دوم آلبینوریکها در کنار یک دروازه تلپورت جمع شدهاند که عبور از این دروازه شما را به منطقهای زیرزمینی به نام مقبره سلسلهی موگوین (Mohgwyn Dynasty Mausoleum) و مردابهای پر از خون اطرافش میبرد که موجودات قورباغهشکلی در آن حضور دارند که از نسل دوم آلبینوریکها بوده اما پوستی قرمزرنگ دارند.
موگ نیز مشابه میکیلا قهرمان موجودات ستمدیده سراسر سرزمین مابین، من جمله فرزندان طالع است اما هدفش ذاتی تاریک و شرور دارد، چرا که او برخلاف میکیلا و یارانش به دنبال صلح نیست بلکه خواهان جنگ و دستیابی قدرت است. آلبینوریکهای سرخ موجوداتی هستند که با او همراه شده و قدرتی بسیار بیشتر از همنوعان پوست آبی خود دارند. به نظر میرسد که آلبینوریکهای سرخ، آلبینوریکهای دیگر را اسیر کرده و نزد موگ میبرند تا طی عملیاتی به آلبینوریک سرخ تبدیل شده و از یاران موگ شوند. در نزدیکی دروازه تلپورت هم تعدادی آلبینوریک آبی را میبینیم که به نظر میرسد به منظور نجات قهرمان خود یعنی میکیلا، در کنار این دروازه جمع شدهاند.
ارتباط موگ و میکیلا وجههای دیگری نیز دارد اما بررسی آن را به مقالات بعدی که به تحلیل مناطق زیرزمینی اختصاص دارد موکول خواهیم کرد. در اینجا کافی است بدانیم که میکیلا ربوده شده و رویای هالیتری و طلای پاک برای همیشه شکست میخورد.
ملینیا، الههی فساد سرخ (Goddess of Rot)
وقتی به مسیر خود در رسیدن به ریشههای هالیتری ادامه میدهید متوجه خواهید شد که قسمتهای پایینی درخت با قارچهای سمی و فساد سرخ مشابه چیزی که در کیلید دیده بودید، پوشیده شده است. با مطالعه توضیحات ارائه شده بر روی سلاحها و زرههایی که در این منطقه پیدا خواهید کرد متوجه میشوید که درخت در حال نابودی و گندیدن است که با غیبت میکیلا هرگز موفق به رشد کامل و تبدیل شدن به اردتری نشده است، اما بدتر از آن خشکیدن بخشهایی از آن است که ناشی از حضور ملینیا در کنار آن میباشد.
با عبور از شهر الفیل و در قسمتهای تحتانی هالیتری با مرداب بزرگی که از فساد سرخ پوشیده شده است روبهرو میشوید که به شکل آفتی در حال از بین بردن هالیتری است. به نظر نمیرسد که میلینا از قصد در حال نابود کردن درخت باشد بلکه در نبود میکیلا بیماری او بر هالیتری غلبه کرده و در حال نابودی آن است.
در نهایت با رسیدن به ملینیا خواهید دید که در کنار محلی که میکیلا خود را در هالیتری جاسازی کرده بود نشسته است و با نزدیک شدن به او میشنوید که در حال صحبت با خود و انتظار بازگشت میکیلاست و از هویت کسی که او را ربوده خبر ندارد. همچنین لازم است بدانیم که برای پیروزی در مبارزه با رادان، ملینیا خود را تسلیم فساد سرخ کرده که رفتهرفته ذهن و روح او را نابود میکند برای همین است که به منظور یافتن برادر خود تلاشی نمیکند.
تصمیم ملینیا برای تسلیم شدن در برابر فساد سرخ و شکست رادان از طریق قدرت آن باعث میشود تمام منطقه کیلید به فساد سرخ دچار شود، ملینیا تمام عمرش در برابر فساد سرخ مقاومت کرده است اما تمایلش برای پیروزی در نبرد به قدری است که باعث میشود تمامی منطقه کیلید، خودش و برادر ناتنیش رادان را به طور کامل تسلیم فساد سرخ کند. در اولین ویدیوهای منتشر شده از بازی الدن رینگ صحنه نبرد رادان و ملینیا را میبینیم که او برای آزاد کردن فساد سرخ شمشیر را در بدن خود فرو کرده و به نحوی خود را برای پیروزی در نبرد قربانی میکند و در نهایت یکی از شوالیههای وفادارش به نام فینلی (Finlay) بدن بیمار او را در حالی که در فساد سرخ غرق شده است با خود به هالیتری میآورد.
با تکمیل خط داستانی گوری و میلیسنت از امید و آرزوی همه درباره آینده ملینیا باخبر میشوید. او مانند مریکا و میکیلا قادر به رسیدن به جایگاه خداگونه بود اما به دلیل وجود بیماریش و قدرت انتقال آن به هر چیزی که به او نزدیک میشود، به نظر میرسد که انتخاب او به عنوان جانشین مریکا به هیچ عنوان پیامد خوبی برای سرزمین مابین نخواهد داشت. ملینیا خود نیز خواهان چنین جایگاهی نیست اما عدهای به پرستش فساد سرخ پرداخته و خواهان نشاندن او در جایگاه خداگونه هستند و حتا با بررسی وردهای جادویی فساد سرخ (Scarlet Aeonia incantation) در مییابیم که تحت شرایط به خصوصی فساد سرخ در ملینیا شکوفا شده و او را به جایگاه خداگونه نزدیکتر میکند. این شکوفایی دو بار اتفاق میافتد، یکی در زمان نبرد ملینیا با رادان در کیلید و دیگری در زمان نبرد او با شما در کنار ریشههای هالیتری که با شکوفایی دوم او خود را الههی فساد سرخ مینامد.
در نهایت اگر موفق به شکست ملینیا شوید به نقشههای کسانی که به پرستش فساد سرخ روی آورده بودند پایان میدهید. ابرطلسم ملینیا ارزشی ندارد و فاقد قدرتی است که به شما در مسیرتان کمک کند، تمامی منطقه هالیتری هم به دور از سایر مناطق سرزمین مابین مخفی شده و مردمانی در آن زندگی میکنند که خواهان صلح و دوری از نبرد هستند. ملینیا در گذشته برای رسیدن به هدف خود تمامی منطقه کیلید را قربانی کرده است اما وقتی در هالیتری به او میرسید، خطری برای کسانی که در هالیتری زندگی میکنند ندارد و شاید شما هیولایی باشید که با ورود به هالیتری افرادی که در آن زندگی میکنند را قتل عام کرده و آنان را از زندگی صلحآمیز خود دور میکنید، البته لازم به ذکر است که در حقیقت با نابودی ملینیا فساد سرخ قادر نخواهد بود که هالیتری را بیشتر نابود کند.
با تصاحب این ابرطلسم شما میتوانید به لیندل بازگردید و یا به دنبال آخرین جنگجوی افسانهای (Shardbearer) یعنی موگ، ارباب خون بروید. قلمروی او در زیرزمین قرار گرفته است و با وجود اینکه جدا از سایر مناطق زیرزمینی قرار دارد اما میتواند نشان دهد که موگ به آهستگی در حال گسترش قلمروی خود بر روی بقایای تمدنهای قبلی است تا قدرت خود را افزایش دهد. قبل از اینکه به لیندل بازگردیم، در مقاله بعدی به شهرهای بیپایان (Eternal Cities) زیرزمینی و سلسلهی موگوین سفر میکنیم.
بیشتر بخوانید:
- آشنایی با سرزمین مابین و داستان بازی الدن رینگ
- در دنیای الدن رینگ چه اتفاقاتی میافتد؟
- در دنیای الدن رینگ چه اتفاقاتی میافتد؟ (دریاچه لیورنیا)
- در دنیای الدن رینگ چه اتفاقاتی میافتد؟ (منطقه کِیلید)
- در دنیای الدن رینگ چه اتفاقاتی میافتد؟ (کوهستان گلمیر و کاخ آتشفشان)
- در دنیای الدن رینگ چه اتفاقاتی میافتد؟ (لیندل، پایتخت اشرافی)
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
چرا خوندم هالتر؟؟
یه سوال ... دلیل مرگ میکلا این بود که موگ که میخواست الدن لرد بشه از هلیگ تری جداش کرد یا به خاطر این مرد که موگ از خون خودش بهش داد ؟
مطلب واقعا عالی بود و این نشاندهنده قلم عالی نویسنده هست
خدا قوت خانم احمدی
(:
چرا جدیدا کامنتا انقدر کم شدن؟
دلیل زیاد داره