نقد فیلم Thirteen Lives | سیزده زندگی
نقد فیلم سیزده زندگی با بازی ویگو مورتنسن و جوئل ادگرتون
فیلم «سیزده زندگی» به کارگردانی ران هاوارد اثری استادانه از سینمای انسانگرایانه است که در لحظاتی به عنوان یک ماجراجویی دلخراش نیز عمل میکند؛ در ادامه با نقد فیلم «سیزده زندگی/جان» همراه ویجیاتو باشید.
در نقد فیلم سیزده زندگی باید به این نکته اشاره کنیم که فیلم بر اساس عملیات نجات واقعی پیرامون یک تیم فوتبال جوان و مربی آنها که در سال ۲۰۱۸ درون غاری در تایلند گیر افتاده بودند، روایت میشود. در این فیلم ویگو مورتنسن، کالین فارل و جوئل ادگرتون ایفای نقش میکنند و فیلم رویدادهای مربوط به تلاش برای نجات این افراد را به تصویر میکشد که تقریباً سه هفته طول کشید. در دل روایت این اثر سینمایی، بازیکنان جوان تیم فوتبال گرازهای وحشی بازی خود را به پایان میرسانند و برای کاوش به پارک جنگلی میروند. در اینجا آنها به داخل غار «تام لوانگ» میروند، و اندکی بعد از بارش شدید باران، دیگر هیچکدام این افراد دیده نمیشوند.
چند ساعت بعد، وقتی بچهها نتوانستند به خانه برگردند، والدینشان به جستجوی آنها میپردازند. و اینجاست که این رویداد به زودی تبدیل به یک عملیات نجات گسترده شده، و وضعیت اسفناک این تیم فوتبال درون غار به سرفصل خبرهای بینالمللی تبدیل میشود. به زودی، با حضور غواصان متخصص جهانی در غار، از جمله تیمی از بریتانیا، ابعاد این عملیات نجات تغییر میکند. اما با تداوم باریدن شدید و سیلگونهی باران، پر شدن سریع غار از آب و کم شدن ذخایر هوا، ماموریت نجات تبدیل به مسابقهای با زمان برای نجات جان انسانها میشود.
اما در نقد فیلم سیزده زندگی ساختهی کارگردان نامی، ران هاوارد، باید گفت این اثر فیلمی است که میتوانست با وجود مستند خارقالعاده «The Rescue» پیرامون همین حادثه بیفایده جلوه کند. در عوض، با یک اثر سینمایی محکم همراه تخیلی پویا طرفیم که به داستان واقعی ماموریت نجات غارهای تام لوانگ در سال ۲۰۱۸ در شمال تایلند، وفادار میماند. با این حال، من به عنوان کسی که از طریق این فیلم با این رویداد آشنا شد و سپس به مستند رجوع کرد، متوجه شدم که این اثر فیلمی گیرا و پرتعلیق است که در بازگویی وقایع واقعی موفق عمل کرده. بنابراین، چه با آثار مربوط به اتفاقات زندگی در جهان واقعی آشنا باشید یا نه، توصیه میکنم نگاهی به فیلم «سیزده زندگی/جان» بیندازید، زیرا شامل تصویر بسیار خوبی از این حادثه است.
این فیلم ترکیبی از زبانهای تایلندی و انگلیسی را به نمایش میگذارد تا اصالت را به داستان بیافزاید و شامل سکانسهای مختلفی از شخصیتهای مرکزی است که در موقعیتهای خطرناک و بسیار وخیم از درون غار عبور میکنند. مدت زمان این فیلم حدود دو ساعت و نیم است و من کاملاً مطمئن هستم که هرکسی که فیلم را تماشا میکند ظرف چند دقیقه به درون اثر پرتاب میشود و تا پایان آن را دنبال خواهد کرد.
علت بزرگ موفقیت این اثر سینمایی حضور شخص ران هاوارد در پشت دوربین به عنوان کارگردان کار است. این فیلم از هاوارد دوباره به ما ثابت میکند او یکی از کارگردانان همهکاره در هالیوود است. با نگاهی به کارنامه کاری این فیلمساز متوجه گستره فعالیت او خواهیم شد؛ شاید کسی باور نکند که کارگردان فیلم «ذهن زیبا» همان کسی است که فیلم «چگونه گرینچ کریسمس را دزدید» و «سولو: داستانی از جنگ ستارگان» را کارگردانی کرده. ران هاوارد کسی است که در گذشته کارهای خارق العادهای انجام داده است و این فیلم بازگشت هاوارد به عنوان راوی سینمایی غنی، از یک رویداد متاخر و معجزهگونه در حافظهی مردم جهان است.
هاوارد با توجه دقیق به طراحی صدا و نگاهی مستدل به این نجات جسورانه، در این فیلم کار خارقالعادهای انجام داده است. او از موسیقی به اندازهی کافی استفاده میکند و لحظاتی طولانی را از تعلیق آرام به مخاطب ارائه میکند که در آن احساس میکنید در محیط تاریک و مرطوب یک غار غوطهور هستید. کارگردانی او به خوبی فیلمنامهی ویلیام نیکلسون را تکمیل میکند، زیرا این فیلم یک مرحلهی اول سریع دارد و داستان را بلافاصله شروع میکند. در واقع این نوعی از فیلم است که خود را پر زرق و برق یا شیک نشان نمیدهد، بلکه بیشتر شبیه نگاهی عینی به هر کاری است که تیم پای کار برای نجات پسرانی که در غار گرفتار شدهاند، انجام دادهاند.
در مجموع، انجام ماموریت نجات واقعی ۱۸ روز طول کشید. فیلم «سیزده زندگی» این دوره زمانی را در مدت زمان به نسبت طولانی خود پوشش میدهد و چالشهای بسیاری را که در این مسیر رخ داده است؛ از جمله پیروزیها، تنشها و تراژدی را به نمایش میگذارد. البته، این دراماتیزه کردن رویدادی واقعی است، بنابراین داستان به ضرباهنگهای اصلی داستان ادامه میدهد و وفادار است، واقعیت و تیرگی وضعیت را به میزان قابل توجهی متراکم میکند و برخی از ایدههای نجات را که در ابتدا پیشنهاد شده بود حذف میکند. با این حال، فیلم ظرافت و عزم روح انسانی را که در مرکز این داستان قرار دارد، به تصویر میکشد و این نقطه قوت خود را در تمام طول فیلم حفظ میکند.
این فیلم همچنین بر عنصر کلیدی نجات نهایی تمرکز دارد؛ ایدهای که بسیار خطرناک، اما برای نتیجهی این داستان حیاتی بود. اگر نمیدانید تیم فوتبال چگونه از غار نجات یافتند، آن را در گوگل جستوجو نکنید، فقط فیلم را تماشا کنید تا متوجه شوید. برای کسانی که مجذوب درام میشوند، سکانسهای زیر آب نمایانگر این است که این رویداد واقعی چقدر وحشتناک بوده است و سازندگان این اثر هر کاری که لازم است انجام میدهند تا شما را به داستان بکشانند. این چیزهای پرتنش، تعلیقزا، کلاستروفوبیک و قدرتمند است.
من از پیچیدگیهای نحوهی فیلمبرداری صحنههای غار در این فیلم، که احتمالاً با استفاده از مخازن عظیم آب به سرانجام رسیده اطلاعی ندارم، اما برایم اهمیتی هم ندارد. چرا که همه چیز بسیار واقعی به نظر میرسد (به طرز باورنکردنی) و من به عنوان مخاطب متوجه شدم که به راحتی در جادوی دلخراش همهی حوادث آن گم میشوم.
اما با توجه به میزان سرمایهگذاری داستان، به راحتی میتوانید فراموش کنید که در حال تماشای یک فیلم هستید. بخشی از آن به خاطر بازیهایی است که در فیلم به لطف استعداد مورتنسن و فارل در جلو و مرکز داستان شاهدش هستیم. در اوایل سال جاری، این دو به ترتیب در فیلمهای «جنایتهای آینده» و «بتمن» کار بسیار خوبی انجام دادند و دیدن آنها در کنار هم چیزی است که بسیار خواستنی و عالی به نظر میرسد.
بنابراین، در نقد فیلم سیزده زندگی باید خاطرنشان کرد همه چیز در مورد این فیلم به جای نمایشیبودن، طبیعی است و ران هاوارد لحنی ایجاد میکند که کاملاً برای رویدادهای درون فیلم کار میکند. در حالی که گاهی اوقات میتوان از نبود پرداخت شخصیت دقیق دچار یک دوری نسبت به کار شد، اما خود داستان به اندازهای قوی است که شما را به فیلم متصل میکند.
باید به این نکته توجه داشت که هاوارد این فیلم را برای کسانی که با وقایع ناآشنا هستند تهیه کرده است. در نتیجه او بیش از پسرانی که در غار گیر کردهاند، روی نجاتدهندگان تمرکز میکند و تماشاگران را به این فکر میاندازد که آیا بچهها درون غار زنده هستند یا خیر. در واقع این فیلم بر روی مخاطرات قرار میگیرد، و همانطور که «سیزده زندگی» ادامه مییابد، واضح است که احتمال اینکه پسرها همگی از غار بیرون بیایند، کمتر و کمتر میشود. تیکتاک تعلیقگونهی ساعت در سرتاسر فیلم وجود دارد و هاوارد مخاطب را با التهاب مدت زمانی که پسران به دام افتادهاند و مدت زمانی که طول میکشد تا از غار نجات پیدا کنند، هماهنگ نگه میدارد.
در مجموع، «سیزده زندگی/جان» از اجراهای عالی ویگو مورتنسن، کالین فارل و جوئل ادگرتون و همچنین کارگردانی خوب ران هاوارد بهره میبرد. هاوارد موفق میشود در تمام طول فیلم هیجان را به طرز درخشانی حفظ کند و عنصر انسانی را در مرکز داستان قرار دهد. «سیزده زندگی» یک فیلم بقامحور کلاستروفوبیک و پُر تعلیق است که میداند چهگونه داستان خود را روایت کند، و به همین علت است که خستهکننده نمیشود. کاراکترها هدف مشخصی دارند و شما به این راز کشیده خواهید شد که چگونه در هدف خود موفق خواهند شد. این یک داستان جذاب است و درست گفته میشود.
به طور خلاصه: Thirteen Lives فوقالعاده است. هاوارد موفق میشود یک داستان مهم و جذاب را تعریف کند و من به شما توصیه میکنم نگاهی به آن بیندازید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.