مصاحبهای با بازیگر خردسال «روزی روزگاری در هالیوود»
فیلمهای کوئنتین تارانتینو هیچگاه به داشتن بازیگران خردسال معروف نبوده و علاقه عجیب وی به خشونت و خونریزی و عدم سانسور، یکی از همین دلایل بوده است. آخرین اثر تارانتینو، «روزی روزگاری در هالیوود» نشان ...
فیلمهای کوئنتین تارانتینو هیچگاه به داشتن بازیگران خردسال معروف نبوده و علاقه عجیب وی به خشونت و خونریزی و عدم سانسور، یکی از همین دلایل بوده است. آخرین اثر تارانتینو، «روزی روزگاری در هالیوود» نشان میدهد این کارگردان افسانهای کمی در ساخت عناوینش نرمخوتر از قبل شده؛ در این فیلم مشاهده میشود که ریک دالتون (دیکاپریو) از همبازی خود نصحیتها و راهنماییهایی میشنود. این بازیگر ۱۰ ساله و دوستداشتنی که خیلی هم مورد توجه قرار گرفته، جولیا باترز نام دارد. تارانتینو این بازیگر خردسال را در سریال American Housewife دیده بود و به همین جهت، وی برای شرکت در تست بازیگر برای روزی روزگاری در هالیوود فراخوانده شد.
به گفته منابع نزدیک، باترز در اولین نمایش خود چنان همه را تحت تاثیر قرار داده که تارانتینو بدون معطلی وی را وارد پروژه خود کرد. خیلی زود، این بازیگر خردسال در طول کار هم بیش از پیش تواناییهای خود را به اثبات رساند و امروز میبینیم که عملکردش مورد تحسین بسیاری از افراد است.
جولیا باترز که دوران پرمشغلهای را پشت سر میگذارد، مصاحبهای با سایت Vulture انجام داده و از درسهای تارانتینو به وی در کار سینما گفته است. برای دنبال کردن این مصاحبه جالب، همراه ویجیاتو بمانید.
- دوست دارم با یک سوال ساده و کلی شروع کنیم؛ چه چیزی باعث شد به بازیگری روی بیاوری؟
جولیا: من کودکی خجالتی و کمرو بودم. اوایل، در عکسهای مدلینگ برای کودکان حضور مییافتم و کمکم این به بازی در تبلیغات کودکان تبدیل شد. میشود گفت به نوعی با این چیزها بزرگ شدم و از همان زمان عاشقشان بودهام.
- تست بازیگریات برای «روزی روزگاری در هالیوود» چگونه بود؟
جولیا: در ابتدا، پیش از هرکس دیگری، خود کوئنتین با من صحبت کرد. باهم کلی خوش گذراندیم. کلی هم خندیدیم. چنان بلند میخندیدیم که مجبور شدیم از اتاق بیرون برویم. جوک میگفتیم، داستان تعریف میکردیم و خیلی خوش گذشت. او واقعاً آدم باحالی است!
- کاراکتری که در فیلم بازی میکنی، قوانین خاص و جالبی برای خودش دارد. مثلاً پیش از فیلمبرداری چیزی نمیخورد یا به عنوان مثال دوست دارد با نام همان شخصیت وی را صدا کنند. تو هم چنین قوانینی برای خود داری؟
جولیا: خب، این شخصیت کمکهای زیادی به من کرد. پس از آنکه فیلمنامه را خواندم و فهمیدم این کاراکتر چه کارهایی انجام میدهد، حس کردم با تمرکز روی آنها میتوانم عملکرد حرفهای خود را هم بهبود بخشم. من همیشه آمادهام؛ آماده یادگیری، آماده بهتر شدن. وقتی کوچکتر بودم و این کار را شروع کردم، خواندن و نوشتن نمیدانستم. مادرم فیلمنامه و دیالوگها را برایم میخواند و من اینگونه آن را یاد میگرفتم. جالب است که این روش هنوز هم کار میکند؛ نمیدانم چگونه ولی واقعاً جواب میدهد.
- ایفای نقش در یک فیلم سینمایی مانند «روزی روزگاری در هالیوود» چه تفاوتی با بازی در تلویزیون دارد؟
جولیا: من چیزهای زیادی سر صحنه یاد گرفتم، چون کسی اجازه نداشت با خود تلفن همراه بیاورد. اینگونه ارتباط همه باهم بیشتر بود. ما میتوانستیم باهم بودن و گروهی کار کردن را به نحو احسن تجربه کنیم. این مسئله همچنین کمک کرد من ارتباط بیشتری با کارگردان داشته باشم. از همان روز اول رابطه نزدیکی داشتیم و او برای راهنمایی و صحبت کردن با من، جلویم مینشست. در یکی از صحنهها من روی زمین خوابیده بودم و او در کمال تعجب برای همسطح شدن با من روی زمین دراز کشید تا با من صحبت کند. حتی اجازه میداد روی صندلیِ کارگردانیاش بنشینم و نماهای مختلف صحنه را به من نشان میداد. در کل باید بگویم که کوئنتین مرد فوقالعادهای است و برای احساس راحتی من در صحنه هر کاری میکرد.
- تارانتینو میگفت چه کارهایی انجام دهی؟
جولیا: او میگفت عجله نکنم و برای حفظ کردن خطوط [دیالوگم] استرس نداشته باشم. همچنین اینکه به خوبی به حرفهای دیگر شخصیتها توجه کنم تا همه چیز مفهوم بهتری پیدا کند. در اینصورت روی صحنه احساسات عمیقتری جریان داشت و همه چیز واقعیتر جلوه میکرد.
- از صحنههایی که بازی کردی، کدامیک را بیشتر دوست داری؟
جولیا: در واقع بیشتر از همه میانصحنهها را دوست داشتم. وقتی صحنه کات میخورد، با کوئنتین و لئو [دیکاپریو] صحبت میکردم و باهم در ستهای وسترن قدم میزدیم.
- شنیدهام که هیچ فیلمی از لئوناردو دیکاپریو را تماشا نکرده بودی...
جولیا: غیر از این [روزی روزگاری در هالیوود] نه، البته هنوز هم نمیدانم پایان فیلم چه میشود. اما اخیرا نشستم و فیلم تایتانیک را تماشا کردم. خیلی غمانگیز بود، در عین حال شگفتانگیز.
- در فیلم گفتی که کاراکترِ لئو بهترین ایفای نقشی بوده که تا به حال دیدهای. آیا واقعاً اینگونه فکر میکنی؟
جولیا: بدون شک. او واقعاً در نقش خود فرو رفته بود. آنطور که پدر و مادرم میگویند، شبیه همان شخصیت جانگو شده بود. گاهی در حین کار فراموش میکردیم که او لئوناردو دیکاپریو است؛ تنها کسی که آنجا میدیدیم، ریک دالتون در دهه ۶۰ بود! این موضوع بعضی اوقات ترسناک میشد اما در حین حال لذتبخش هم بود. او حرف ندارد!
- میدانم که پایان فیلم را ندیدهای اما کنجکاوم بدانم کدام صحنه فیلم را بیشتر از همه دوست داشتی.
جولیا: در یک صحنه لئو بهشدت عصبانی میشود؛ در واقع وقتی ریک دالتون دارد نقشی را ایفا میکند، حسابی از کوره در رفته و دیوانهوار فریاد میزند. واقعاً صحنه جالبی بود. البته، برخی از صحنههای خودم را هم دوست داشتم چراکه تجربه فوقالعاده بودند.
- مارگو رابی چطور؟
جولیا: اوه، بله. من پس از تماشای فیلم در سینما به شکل عجیبی با شارون تیت (مارگو رابی) ارتباط برقرار کردم. ضمن آن، در نامهای که برای کوئنتین نوشتم، این مورد را ذکر کردم. همچنین به او گفتم که چقدر فیلمش فوقالعاده بود و چقدر از تماشای آن لذت بردم. این نامه نوعی تقدیر و تشکر از او هم بود.
- من شنیدم که تو در یک صحنه سومی هم بازی کرده بودی اما در تدوین پایانی این صحنه حذف شده است. کنجکاوم که در آن صحنه چه کردی...
جولیا: نمیتوانم به شما بگویم، واقعاً نمیتوانم. به هرحال در آینده میتوانید آن را ببیند اما بدون شک نمیخواهید سوپرایز و جذابیت فیلم را برایتان نابود کنم. این نوعی اسپویل است.
- از همین حالا در رازنگهداری حرفهای شدهای!
جولیا: این تنها صحنهای نبود که حذف گردید. اگر اشتباه نکنم سه صحنه بود. صحنهای که شما راجع به آن صحبت میکنید مربوط به پوستر فیلم است. [روی یکی از پوسترهای فیلم شخصیت باترز در حال صحبت با تلفن دیده میشود] از آنجا که صحنهاش حذف شد، حتی نمیدانم چرا آن را روی پوستر قرار دادند. شاید پوستر فیلم را پیش از حذف شدنش ساخته بودند.
- شاید.
جولیا: هیچ ایدهای ندارم. فکر میکنم روزی آن صحنهها را منتشر کنند و شما میتوانید آن را ببینید.
- چند هفته اخیر خیلی سرت شلوغ بوده و دیوانهوار کار میکردی...
جولیا: هفتههای فوقالعادهای را پشت سر گذاشتهام. شاید بهترین هفتههای زندگیام باشند، واقعاً. البته، در مراسم اکران هم باید به دیدن همه بروم.
- تا حالا در مراسم اکران شرکت داشتهای؟
جولیا: در مراسم اکران شرکت کردهام اما نه فیلمی که در آن بوده باشم.
- پس این خیلی خاصتر است.
جولیا: وقتی نتوانستم به جشنواره کن بروم، خیلی ناراحت شدم.
- بامزهترین کاری که تا به حال انجام دادهای چیست؟
جولیا: همین الان در یک کافه پر از گربه، یک مصاحبه انجام دادم!
- عاشق گربهها هستی؟
جولیا: بله بله. خودمان دو تا گربه در خانه داریم. یکی از آنها یک کیتنِ کور است...
- چگونه به او غذا میدهی؟
جولیا: او یک گربه معمولی است و مانند بقیه غذایش را پیدا میکند. چون چشم ندارد، نباید او را دست کم بگیریم.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
?wow
یه دختر کوچولو ببین چطوری صحبت میکنه در (سطح دکترا)