نقد فیلم Plane | سقوط مرگبار به دل خطر
پس از یک کار قهرمانانه از سوی یک خلبان و فرود موفقیت آمیز هواپیمای آسیب دیده خود در طوفان آن هم در یک جزیره ناشناس، این خلبان نترس خود و مسافران را در بین گروهی ...
پس از یک کار قهرمانانه از سوی یک خلبان و فرود موفقیت آمیز هواپیمای آسیب دیده خود در طوفان آن هم در یک جزیره ناشناس، این خلبان نترس خود و مسافران را در بین گروهی شبه نظامی که قصد گروگان گرفتن هواپیما و مسافرانش را دارند، مییابد؛ آیا سرنوشت این هواپیما و مسافرانش چه خواهد شد؟! فیلم «هواپیما» یک اثر اکشن به کارگردانی ژان فرانسوا ریشه فرانسوی و با بازی جرارد باتلر و مایک کولتر است که سعی میکند با یک فرمول ساده مخاطب را به خود جذب کند؛ آیا فیلم میتواند به چنین خواستهای برسد؟ برای یافتن پاسخ در ادامه با نقد فیلم Plane همراه ویجیاتو باشید.
با عنوانی کلی مثل «هواپیما»، نمیتوانم برخی از مخاطبان را به خاطر این که فکر میکنند این فیلم یکی از آن آثار اکشن ارزان قیمتی است که بر روی یک قهرمان سرسخت کلیشهای سرمایهگذاری میکند، سرزنش کنم. اما چرا؟ چون درست فکر میکنند. ما در این فیلم با استاد جدید فیلمهای اکشن یکبار مصرف و جانشین به حق افرادی چون لیام نیسون و استیون سیگال روبرو هستیم. و این شخص کسی نیست جز جناب «جرارد باتلر». البته این بازیگر اسکاتلندی مترادف کلماتی نیست که با «کیفیت» و «ثبات» همخوانی دارند. اما او در سالهای اخیر برخی از فیلمهای ژانر اکشن که قابل تماشا هستند را در کارنامه خود ثبت کرده که خوبهای آن آثاری مانند «Olympus Has Fallen» و «Den of Thieves» به شمار میآیند.
خب، خوشبختانه، «هواپیما» متعلق به آثار اکشن یکبار مصرفی است که میتوان یکبار و برای چند دقیقه آن را تحمل کرد. یک فیلم اکشن قابل تماشا که باتلر در آن حتی در سن ۵۳ سالگی هنوز هم جذابیت خشن یک قهرمان اکشن را دارد. او نقش کاپیتان برودی تورنس، خلبان خطوط هوایی تجاری پرواز ۱۱۹ تریل بلیزر را بازی میکند، جایی که ما ابتدا متوجه شدیم که او مشتاق است تا با دخترش، دانیلا (هالی هکینگ) در هاوایی همراه شود. البته، اگر با این نوع فیلمهای اکشن آشنا هستید، میدانید که همه چیز آنطور که برنامهریزی شده است پیش نمیرود.
همه چیز از آنجا شروع شد که او در شب سال نو با هواپیما از سنگاپور به توکیو پرواز کرد و در میان معدود مسافران هواپیما، لوئیس گاسپار (مایک کولتر) وجود داشت. قاتل محکومی که در حال استرداد به مقصد مذکور در آمریکا است. زمانی که برودی و کمک خلبانش، بعد از برخاستن، متوجه میشوند که با طوفانی در هوا دست و پنجه نرم میکنند، یک قاتل محکوم کمترین مشکل را در اینجا ایجاد میکند. رعد و برق به هواپیما برخورد میکند و باعث می شود هواپیما دچار نقص شود، اما آنها موفق به فرود اضطراری در جایی نامعلوم چون جزیرهای در فیلیپین میشوند.
اما تیم پرواز و مسافران درست زمانی که فکر میکنند بر وضعیت نزدیک به مرگ غلبه کردهاند، خطر دیگری رخ میدهد: گروهی از شبهنظامیان ضد دولتی به رهبری داتو (به معنی رئیس) در نهایت مسافران را ربوده و آنها را گروگان نگه میدارند. اینجاست که جرارد باتلر در نقش برودی، بدون چاره برای نجات مسافران هیچ راهی جز اینکه با یک قاتل محکوم متحد شود تا آنها را نجات دهد، ندارد.
در اینجا و هنگام تماشای این فیلم انتظار چیز جدیدی را نداشته باشید، زیرا «هواپیما» بیشتر یک بازگشت به دوران سینمای اکشن هالیوود در دهه ۹۰ میلادی است که در آن روزگار چنین آثاری یک معامله بزرگ بر پرده سینما بود. اما واقعیت پیرامون این اثر سینمایی این است که: «هواپیما» با ظاهر فنی نامرغوب، نماهای داخلی کم نور و هویت بصری کلی فیلمهای اکشن درجه «B»، راه مناسبی برای گذراندن چند ساعت استراحت روی مبل و خوردن تنقلات نمکی چون پاپکورن است. شاید نکته مثبت فیلم این باشد که کارگردان فرانسوی ژان فرانسوا ریشه به دلیل تولید چند اکشن دیگر میداند که باید چنین سناریو پوچی با یک ریتم تند به سمت جلو حرکت کند.
این فیلمساز سعی میکند در همان ابتدای شروع فیلم هیجانهای مؤثری را در چارچوب یک اثر هوایی پر تنش به نمایش بگذارد، بهویژه صحنه آغازین آشفتگی هوا و التهابات ناشی از آن بر مسافران و همچنین لحظهی اوج مربوط به سقوط هواپیما که حدود 30 دقیقه ابتدایی فیلم را شامل میشود. در این لحظات خاص هرچند کارگردانی آن چنان به چشم نمیآید و نور پردازی به معنی واقعی کلمه افتضاح است، اما جلوههای ویژه حتی با بودجه پایین ۲۵ میلیون دلاری که کار در اختیار دارد به نظر برای تولید این سکانس کافی است.
از سوی دیگر شاید مهمترین دارایی این فیلم همان جرارد باتلر در قامت یک خلبان وظیفه شناس باشد که به عنوان یک قهرمان برای مخاطب چنین آثاری قابل قبول است. مایک کولتر نیز در دیگر نقش اصلی فیلم به همان اندازه کاریزماتیک است، جایی که هم او و هم باتلر به عنوان یک تیم دو نفره دور از ذهن، شیمی مناسبی را به اشتراک میگذراند. اما مابقی شخصیتها به جز یک اسم نه شناسه مشخصی دارند و هدف روشنی، در نتیجه با همان اسم پسزمینه فیلم را شلوغ میکنند تا مخاطب شاهد چند قربانی در دل یک آشوب باشد.
اما به همان اندازه که من از «هواپیما» به عنوان یک اثر یکبار مصرف لذت میبرم، باید بگویم که فیلم میتوانست بهتر باشد، به خصوص در قسمت میانی. اما چرا؟ چون این فیلم با سناریو فرمولی خودش میتوانس تبدیل به بازخوانی فیلم «Die Hard |جان سخت» در یک جزیره شود؛ اما این اتقاق به معنی واقعی رخ نداد. در حالی که ایده گروهی از مردم سرگردان در جزیرهای پر از افراد بد قبلا انجام شده بود، و فیلمهایی مانند «منو» نشان میدهد که چگونه این ایده ساده میتواند شکل های جدیدی به خود بگیرد، اما این فیلم چنین محتوایی ندارد.
با این حال، فیلم «Plane» با یک سناریو روی کاغذ جالب، هیچ چیز جدیدی ارائه نمیدهد، و یک داستان یکبار مصرف با ارزش نمایش در VOD به شما ارائه میدهد که تحت تاثیر قرار نمیگیرد. البته همانطور که گفتم این فیلم چند لحظه تنش و مهارت را ارائه میدهد، مانند اولین صحنه مبارزه فیلم بین کاپیتان برودی و یک مزدور. این سکانس مبارزه تماماً در یک برداشت دستی فیلمبرداری میشود و فقدان یک بدلکاری پر زرق و برق باعث میشود که نبرد واقعی احساس شود. با این حال، بقیه فیلم هرگز آن را تکرار نمیکند و سکانسهای اکشن و کشتارهایی را ارائه میکند که فاقد خلاقیت یا بیرحمی هستند.
برای مثال: فیلمی چون «Violent Night» با بودجه مشابه و شاید کمتر از هواپیما ساخته شد و آن فیلم کشتارها و مبارزات خونینتر و سرگرمکننده تری از هر چیزی که این فیلم داشت ارائه داد. سکانسهای اکشن بین نزاع تکبرداشت فوقالذکر و پایان هیجانانگیز پرده سوم فیلم، بیشتر در یک نمای نزدیک ترسناک گرفته میشوند. درگیریهای با اسلحه بعدی به نوعی فاقد هیجان هستند، و این چیز خوبی برای یک اکشن نیست. علاوه بر این، سرعت تند فیلم نیز مانع شخصیت پردازی آن میشود.
در واقع همکاری یک خلبان با یک زندانی رابطهای است که میتوانست پر از تنش باشد، اما فیلم هرگز بین آنها درگیری یا دوستی خاصی جز یک شیمی معمولی ایجاد نمیکند. در طول فیلم، آنها به جای دو نیروی متضاد که برای زنده ماندن به یکدیگر نیاز دارند، احساس همکار بودن میکنند. بنابراین همان رابطه معمولی آنها نیز رفته رفته خستهکننده میکند و اینکه هر دو به تنهایی شخصیتهای تک بعدی هستند این موضوع را بدتر میکند. البته بد ماجرا این است که نه تنها قهرمانان آن چنان جالب نیستند، بلکه شرورها نیز در جایگاه افتضاح قرار دارند. متأسفانه، این فیلم آنتاگونیستهای جذاب و به یاد ماندنی را با هدفی قابل درک ارائه نمیدهد.
وقتی شما یک مجموعه بیجان از قهرمانان و شروران دارید، پایان بزرگ فیلم نیز به همان اندازه هیجانانگیز میشود که گروهی از اکشنهای پلاستیکی مینیاتوری اسلحهها را به سمت یکدیگر نشانه میگیرند. علاوه بر این، فیلم هرگز با لویی، زندانی که تصمیم میگیرد به مسافران کمک کند، کار جالبی انجام نمیدهد. این فیلم به جای اینکه اخلاق او را بررسی کند، انتخابهایش را زیر سوال ببرد، و در داستان پیچیدهاش را جستجو کند، او را به «مردی با یک تفنگ» تقلیل میدهد.
در نتیجه «هواپیما» به دور از یک فیلم اکشن خوب است، اما به اندازه کافی برای یک مخاطب معمولی پسند لذت بخش است. این یعنی فیلم هواپیما یک اثر هیجانانگیز است که بسیار شبیه به هواپیما، یک برخاست قوی و یک فرود تصادفگونه فاجعهبار دارد.
برای دیدن پلی لیست فیلم های هواپیمایی ویجیاتو حتما با ما همراه باشید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فیلم رو ندیدم پیشنهاد میکنید ببینم؟
من باشم به کسی پیشنهاد نمیکنم!
ممنون پس میرم پلنگ سیاه ببینم?