نقد فیلم The Night of the 12th | آناتومی یک پلیس
«شب دوازدهم» به عنوان برنده بهترین فیلم جوایز سزار (اسکار فرانسوی) در سال ۲۰۲۲، با تمرکز بیشتر بر پریشانی بازرسان پلیس تا حل یک جنایت، خود را به عنوان یک درام جنایی اجتماعی گیرا و ...
«شب دوازدهم» به عنوان برنده بهترین فیلم جوایز سزار (اسکار فرانسوی) در سال ۲۰۲۲، با تمرکز بیشتر بر پریشانی بازرسان پلیس تا حل یک جنایت، خود را به عنوان یک درام جنایی اجتماعی گیرا و انسانگرا معرفی میکند که نه تنش دارد و نه سرزندگی؛ البته این شکل از روایت و قصهگویی برآمده از فرم و مضمون آن است. در واقع ما با آناتومی یک پلیس روبرو هستیم، نه واکاوی مطلق یک جنایت. در ادامه برای آشنایی بیشتر با نقد فیلم The Night of the 12th همراه ویجیاتو باشید.
خلاصه داستان: شب دوازدهم؛ فیلمی فرانسوی و مهیج به کارگردانی دومینیک مول است؛ داستان فیلم رهبر بخش جنایی پلیس به نام یوهان ویوز را دنبال میکند که به همراه تیم خودش در حال بررسی زندگی و روابط پیچیده یک قربانی قتل هستند. با این حال، چیزی که به عنوان پروندهای عادی شروع شده بود، اکنون به یک وسواس برای این افسر پلیس تبدیل شده است.
عملاً از زمانی که داستانسرایی به فهرست امکانات بیانی زبان سینما گنجانده شد، بازسازی پروندههای جنایی واقعی به یکی از تکراری ترین مدلهای آثار عامه پسند هنر هفتم تبدیل شده است؛ بدون شک این فرم از آثار شامل محبوبیت فراوانی در سطح جهانی است. اما دلایل این جذابیت متعدد و پیچیده است، که قبلاً موضوع مطالعات و کتابهای منتشر شده بسیاری بوده است، ولی نکته جالب توجه در اینجا این است که چگونه این زیرژانر واقعی سینمای جهان با درجهبندیهای متفاوت و در دل کشورهای مختلف به مخاطب ارائه میشود.
اکنون فیلم «شب دوازدهم» با تمرکز بر چنین فرمولی، یکی دیگر از آثار برآمده از جنایات واقعی و حل نشده از دل روستاهای کوهستانی فرانسه است. این فیلم به دنبال تحقیقات پلیس در مورد قتل کلارا رویر، زن جوانی است که در نیمه شب ۱۲ اکتبر ۲۰۱۶ توسط فردی ناشناس در خیابان سوزانده شد. پس از این جنایت، گروهی از بازرسان به رهبری فردی به نام یوهان شروع به تخقیق میکنند. بازجوییها پشت سر هم میآیند و مظنون در این میان کم نیست، اما شک و تردید یوهان متوقف نمیشود. تنها یک یقین وجود دارد: جنایت در شب دوازدهم رخ داده است.
اما نکته قابل توجه این اثر سینمایی آن است که «شب دوازدهم» یک فیلم غیر معمول است زیرا به قانون فیلمهای ژانر خود پاسخ سر راست نمیدهد. شاید داستان قتل یک دختر در گرنوبل و تحقیقات پلیس برای حل این پرونده را روایت کند؛ با این حال، ما به عنوان مخاطب در همان دقیقه اول فیلم میدانیم که جرم درون فیلم قرار نیست حل شود. اما چرا؟ چون در همان لحظات ابتدای فیلم سازندگان با نمایش آمار قتل و جنایت در فرانسه، به این نکته اشاره میکنند که چیزی حدود 20 درصد پروندههای قتل در این کشور بدون جواب باقی میماند، و این فیلم شامل یکی از همان پروندههای مذکور است.
بنابراین، کارگردان شرط بندی بسیار پرمخاطرهای انجام میدهد زیرا بزرگترین انگیزه فیلم جنایی «شب دوازدهم» که حل راز قتل است، در اولین فرصت ممکن از بین میرود. شما در ادامه میتوانید عذاب یک پرونده ناتمام برای یک پلیس را ببینید، داشتن پاسخهای بدون مدرک و دانستن اینکه عدالت وجود نخواهد داشت. در واقع هدف فیلمساز نیز حل پرونده نیست؛ بلکه او میخواهد سمت و سوی انسانی با تمرکز بر افسران پلیس را برای مخاطب به نمایش بگذارد.
در نتیجه تماشای شب دوازدهم و تمرکز بر فیلمنامه آن دو نخ در افکار شما ترسیم میکند. اول از همه اینکه قاتل یا قاتلان آزاد هستند. این جنایات توسط شخصی انجام شده است که میتوانید در نانوایی یا در صف اتوبوس با او برخورد کنید. افرادی که سنگینی انجام یک جنایت را بر دوش میکشند. این خود سرگیجه آور است که بدانیم آنها در خیابان هستند و انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. و ثانیاً، والدین، چهرههای شکننده که زندگی برای آنها در حال حاضر بسیار تلخ است. این گروه اکنون تنها با دو امید زندگی میکنند، عدالت و خاطره. عدالتی که نخواهد آمد و خاطرهای در قدم زدن به گورستان و در سالگردی که همه چیز دوباره با قدرت و اندوه بیشتر به ذهن باز میگردد.
در این لحظه فیلم میگوید: باید ادامه دهید چون گزینه دیگری نیست؛ داستان تیره و تاریک شب دوازدهم مثل زندگی نشان میدهد که با وجود همه چیز باید ادامه داد. یک فقدان یا ضرر، هر چند غم انگیز و ناعادلانه به نظر برسد، نمیتواند ما را ناامید و ناتوان کند. در پایان، اگرچه این سناریو در ظاهر تلخ است، اما یک نکته حیاتی دارد، باز کردن پنجرهها و بیرون رفتن. فیلم میگوید وقتی پاسخی وجود ندارد و نتوانستهایم به آنها دست پیدا کنیم، فقط باید ادامه دهیم. زیرا مهم در این مورد تحقیق و دست نکشیدن از تلاش است، هر چند در انتهای تونل نوری نباشد.
شاید این رویکرد برای یک فیلم جنایی آنچنان که باید مخاطب پسند نباشد، اما در نوع خود یک روند جذاب است. مخصوص پایان امیدوارکننده آن. زندگی همینطور است، برای اینکه بتوانید نفس بکشید، باید تلاشهای بی حد و حصری انجام دهید، و هرگز از رسیدن به آن چه هنوز ممکن است، دست نکشید. فیلم «شب دوازدهم» چکیدهاش همین جریان است.
به طور کل، دومینیک مول فرانسوی در کسوت یک فیلم پلیسی به مسائل اجتماعی به شکلی دلخراش میپردازد و به رابطه زن و مرد توجه خاصی دارد. با این حال، مهمتر از همه، او با روند توسعه قهرمان به همان اندازه ساکت و مالیخولیایی خود به گونهای درگیرکننده همراه است که باید با مظنونان زیادی سر و کار داشته باشد اما نمیتواند مقصری پیدا کند. با این وجود، پرونده حل نشده منجر به بینشهای جدید و دیدگاه متفاوتی از زندگی او میشود.
در نتیجه این واقعیت که شب دوازدهم در یک داستان پلیسی جنایی کلیشهای دیگر شناور نیست نقطه قوت فیلم است. باید توجه داشته باشید که پلیسهای درون این اثر، یک پلیس هالیوودی مانند هری کثیف یا اکسل فولی نیستند، بلکه افرادی از گوشت و خون هستند که به مافوق خود ناله میکنند که اجازه ندارند اضافه کاری خود را بگیرند یا به دلیل اینکه چاپگر ارزان دوباره کار نمیکند، فحش میدهند. این موارد نکات سازنده این داستان هستند.
کارگردان دومینیک مول، که گاهی اوقات نسخه فرانسوی دیوید لینچ نامیده میشود، به قتل و رمز و راز درون فیلمش نقشی میبخشد، اما اصل راهنما عمدتاً این است که هر کس از دهکده میتواند یک عامل بالقوه برای قتل باشد. وقتی در پایان به نظر میرسد که همه قطعات پازل تا حدودی با هم هماهنگ هستند، مول جرأت میکند که از نظر داستانی کمی بیش از حد همه چیز را متفاوت کند، اما جدای از آن، «شب دوازدهم» یک فیلم پلیسی جنایی بسیار هوشمندانه است که تماشاگر صاحب حوصله را از همان ثانیه اول مجذوب خود میکند.
در پایان باید گفت: امروزه تولید و تماشای چنین فیلمهایی واقعاً نادر است؛ اما چرا؟ چون دقیقاً اساس اکثریت قریب به اتفاق محصولات فرهنگی در قرن بیست و یکم، تقریباً همه به استانداردسازی جریان اصلی سینمای آمریکای شمالی یا همان هالیوود اختصاص داده شده است، به همین دلیل شکی نیست که فرمولهای غالب، همان فرمول فرنچایز سازی و دنبالههای رنگارنگ هستند. پس دیدن اثری همانند «شب دوازدهم» که سعی میکند با رویکرد یک ژانر خاص بازی متفاوتتری نسبت به جریان اصلی سینما انجام دهد، خود یک نکته نادر است.
دومینیک مول، فیلمساز فرانسوی آلمانی، یکی از معدود کارگردان جهان خارج از هالیوود است که از وضعیت تکراری جریان اصلی فرار کرده و دقیقاً همان کاری را انجام میدهد که از خودمختاری ایدئولوژیک و حرفهای می خواهد، مردی که همیشه در مرز بین سینمای ژانر و مرز هنری خود حرکت کرده است. آخرین فیلم او نیز مصداق چنین تعریفی است. پس اگر فیلمی با چنین خصوصیات دوست دارید، دیدن این اثر سینمایی یک پیشنهاد مناسب برای شماست.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.