نقد فیلم 65 | سیاره دایناسور
در بازار فیلمهای هالیوودی که پر از فرنچایزهای بلاکباستری است، ایجاد هماهنگی با این آثار غولپیکر و در عین حال تلاش برای خلق چیزی جدید برای ایستادن در کنار آنها میتواند کاری غیرممکن به نظر ...
در بازار فیلمهای هالیوودی که پر از فرنچایزهای بلاکباستری است، ایجاد هماهنگی با این آثار غولپیکر و در عین حال تلاش برای خلق چیزی جدید برای ایستادن در کنار آنها میتواند کاری غیرممکن به نظر برسد. بنابراین، ساختن فیلمی درباره موجودات هیولایی ماقبل تاریخ که مخاطبان از زمان «پارک ژوراسیک» مجذوب آنها شدهاند، کار سادهای نیست. با این حال، فیلم «65» با این چالش روبرو شده است؛ ولی آیا این اثر توانسته سربلند از این چالش خارج شود یا خیر؟ برای یافتن پاسخ در ادامه با نقد فیلم 65 همراه ویجیاتو باشید.
خلاصه داستان: پس از یک سقوط فاجعه بار در یک سیاره ناشناخته، خلبان پرواز میلز (آدام درایور) به سرعت متوجه میشود که در واقع 65 میلیون سال پیش روی سیاره زمین گیر افتاده است. اکنون، تنها با یک شانس برای نجات، میلز و تنها بازمانده دیگر، کوآ (آریانا گرینبالت)، باید مسیر خود را در یک زمین ناشناخته پر از موجودات هیولایی خطرناک ماقبل تاریخ طی کنند.
فراموش شده در 65 ثانیه!
همین ابتدا باید گفت: فیلم «65» اثری متوسط محسوب میشود، نه به اندازه کافی خوب است که بتوان آن را برای دیدن به کسی پیشنهاد کرد، و نه به آن شکل بد و ناجور است که بتوان آن را یک افتضاح کامل دانست. اما خلاصه کلام این است که ما با یک اثر اکشن علمیتخیلی روبرو هستیم که پس از مشاهده آن، بدون شک بزودی آن را فراموش خواهید کرد. من شخصا به موفقیت این فیلم امید داشتم؛ اما چرا؟ چون میخواهم هالیوود از فیلمهای اکشن علمیتخیلی اورجینال که به یک فرنچایز غولپیکر ارتباطی ندارند، پشتیبانی کند. و این فیلم بوی چنین محتوایی را در این ژانر میداد.
محبوبیت فرهنگی دایناسورها طعمهای مطمئن برای کسب درآمد است که اخیراً توسط سه گانه بسیار موفق مالی، اما در عین حال نه چندان جالب دنیای ژوراسیک تأیید شد. با توجه به عشق زیاد مردم به این خزندگان و قدرت تکنولوژی مدرن، تا حدودی طعنه آمیز است که بهترین سرگرمی با این موجودات هنوز در مستندهای امروزی یافت میشود. متأسفانه «65» هم تماشاگر را دست کم گرفت و تمام ورقها را روی ایدههایی پوچ انداخت و این برای چندمین بار ناکافی بود.
فراموش نکنید که همیشه تماشاگرانی برای فیلمهای دایناسوری وجود دارد که فقط دنبالههای «پارک ژوراسیک» یا «دنیای ژوراسیک» نیستند. با این حال، تا آنجایی که فیلمهای «اورجینال» پیش میروند، «65» فراتر از فرض اولیه و ایده اصلی خود، به طرز وحشتناکی غیرخلاقانه است، و از انواع شخصیتهای کلیشهای استفاده میکند که تقریباً در همه جای هالیوود بهطور قانعکنندهتری بهتر از آن را دیدهایم.
اولین نشانه فقدان تخیل فیلم در افتتاحیه آن رخ میدهد، جایی که متوجه میشویم شخصیتهای انسانی این فیلم آنطور که برخی از تماشای پیشنمایشها حدس میزدند مسافران زمان نیستند، بلکه بیگانگان باستانی هستند که از تمدنهای بشری خارج سیاره زمین به این مکان آمدهاند. اما آیا سازندگان نمیتوانستند به شخصیتهای انسانی نامعلوم خود که از ناکجا آباد سر از سیاره زمین دوره کرتاسه درآوردهاند ویژگیهای بیگانه قابل توجهی فراتر از داشتن سفینههای فضایی بینستارهای و فنآوری با ظاهری کمی متفاوت بدهند؟!
سکانسهای نامرتب و کاراکترهای نامرغوب
در دل داستان این اثر 90 دقیقهای میلز (آدام درایور) قهرمان ما است که با انگیزه سفری اکتشافی به خاطر پرداخت قبوض پزشکی برای دختر بیمار لاعلاجش آلیا (کلویی کلمن) وارد این سفر شده است. این سفر به کجا میرود یا قرار است چه کاری کند، ما واقعاً نمیدانیم، زیرا سفینه پس از برخورد یک سیارک به زمین سقوط میکند. میلز فکر میکند تنها بازمانده تصادف است تا اینکه دختر دیگری به نام کوآ (آریانا گرینبلات) را پیدا میکند که به زبان او صحبت نمیکند اما با این وجود برای او به دختری جانشین دختر خودش تبدیل میشود، حتی وقتی او در سوگ آلیا است. میلز و کوآ با هم در سراسر زمین سفر میکنند تا بقیه سفینه شکسته را پیدا کنند و به خانه ببرند.
اما مشکل این سه خط داستان این است که نه از آن سکانس اکشن خوبی در میآید و نه شخصیت قابل واکاوی و بررسی؛ در واقع نویسندگان این فیلم یعنی «اسکات بک و برایان وودز» که پیش از این ایده جذاب فیلم «یک مکان ساکت» را نوشتهاند، در مقام کارگردان و نگارنده این فیلم یک ایده جالب را به یک نخ آشنا در هالیوود کنونی گره زدهاند که از اساس دیگر تکراری است و به قول گفتنی دیگران ته این ماجرا را به خوبی درآوردهاند. منظور من از این نخ داستانی کلیشهای ماجرای «پدر قهرمانی است که یک کودک را پیدا میکند و از آن محافظت میکند».
این خط داستانی به یکی از طرحهای اصلی در فرهنگ عامه معاصر تبدیل شده است، همانطور که در فیلمها و سریالهایی مانند «مندالورین»، «لوگان» و «آخرین بازمانده از ما» دیده میشود. اکنون فیلم «65» نیز به طور خاص با میلز که از یک کودک جدید محافظت میکند، به درون همین مسیر کشیده شده است. اما جایی که «65» واقعاً در ایجاد این مضامین شکست میخورد، در شخصیت پردازی است. با وجود بهترین تلاش بازیگران بااستعداد برای یافتن چیزی در این کلیشه، هیچ چیز جالبی در مورد میلز یا کوآ وجود ندارد. نزدیکترین چیز به تضاد شخصیتی معنیداری که با آن مواجه میشوند، مانع زبانی آنها است.
اینجاست که هر دو بازیگر بیشترین درخشش را دارند و گرینبلات با توجه به اینکه او یک بازیگر کودک است مخاطب را تحت تاثیر اجرای خودش قرار میدهد. اما حتی این هم توسط فیلم هدر میرود و هرگز رابطهشان را به درستی تنظیم نمیکند. اما این فیلم یک مزیت بزرگ نسبت به دیگر تلاشهای فیلم دایناسوری داشت که آن سلاحهای پیشرفته علمی بود.
ایده سلاحهای آیندهنگر عجیب در مقابل تی رکس بحثی است که جالب به نظر میرسد، بنابراین دانهها برای کاشت محصولی وجود داشت که میتواند، اگر منحصر به فرد نباشد، حداقل بهطور به یاد ماندنی سرگرمکننده باشد. پس چطور شد؟! توسط دو کارگردان فیلم حیف شد. اما چرا؟ چون به روشنی معلوم است که این کاره نیستند. اگر منصف باشیم، این یک فیلم بقا است ، که در آن داستان اغلب بر اساس موقعیت است تا شخصیت. پس تنها کاری که فیلم باید انجام دهد این است که صحنههای خلاقانه، اکشن واضح و حس خوب تشدید هیجان را ارائه دهد. با این حال، 65 در این زمینه شکست میخورد.
در چنین اثری باید تعلیق حرف اول را بزند؛ بنابراین ما غرشهای دوردست را در جنگلی تاریک و بارانی میشنویم و ردپایی غول پیکر روی زمین میبینیم. با این حال، اولین برخورد واقعی با دایناسورها در روز روشن است، جایی که یک دایناسور به اندازه یک سگ، میلز را به سختی میترساند. تقریباً تمام صحنههای اکشن به سادگی و بدون پیشروی مناسب شروع میشوند و جایی برای ایجاد تعلیق واقعی باقی نمیگذارند. در طول سکانسهای اکشن فیلم، تنها چیزی که به دست میآوریم یک اسکنر، یک تفنگ و چند بمب است. این عدم تنوع بسیاری از صحنههای اکشن را محدود میکند.
نکته مثبت فیلم «65» کجاست؟
امروز، دیدن یک فیلم به ظاهر بلاکباستری توسط یک استودیوی «مهم» هالیوود که به جای دو یا سه ساعت فقط 90 دقیقه طول میکشد و نه ارتباط نزدیکی با یک فرنچایز به عنوان دنباله یا پیش درآمد دارد و نه یک فیلم مستقل هنری است، خود یک نکته شاداب مثبت است. از سوی دیگر تیم تولید توانستهاند ترکیب خوبی از جلوههای ویژه کاربردی و جلوههای کامپیوتری ارائه دهند. از این رو فیلم توانسته بسیار زیبا به نظر برسد و دنیا و فضای باورپذیر خوبی برای خود بسازد.
اما، شاید بتوان نکته مثبت فیلم را همان آنتاگونیست این فیلم یعنی دایناسورها دانست. ولی چرا؟ چون دایناسورها در بیشتر موارد کاملاً جالب ساخته شده و باورپذیر هستند. در طول فیلم از گونههای مختلفی استفاده شده است و همچنین جالب است که چگونه «65» از آزادیهای خلاقانه برخوردار است و تا حدودی طرحهای ظاهری و ژنتیکی چندین دایناسور مختلف را برای تولید حیوانات جدید ترکیب میکند. من هنوز بر این عقیده هستم که بهترین نمایش دایناسورها در فیلم به شکل انیمیشن در اولین پارک ژوراسیک بود، اما آنها در اینجا و در این فیلم نیز بد به نظر نمیرسیدند.
البته رویارویی دو شخصیت اصلی فیلم با خزندگان بسیار کم و زودگذر بود، هرچند کلیشهای و تا حدودی قابل پیش بینی. «65» با تمام وجود تلاش میکند تا جذابیت فیلمهای اکشن دهههای 80 و 90 میلادی را تولید کند، اما هرگز موفق نمیشود و به همین دلیل اثری شستهرفته و بدون جهتگیری خلاقانه مشخص به نظر میرسد. در پایان، باید بگوییم که فیلم در کل کمی بیش از حد ساده است. فقدان تنوع واقعی و مفهوم سرراست آن، فیلم را کمی سادهتر از آن میکند که به آن فرصتی دهد تا تأثیر زیادی روی شما بگذارد. پس واقعاً نباید انتظار سورپرایز واقعی را در «65» داشته باشید، مگر اینکه چیزی از داستان ندانید و هنوز حتی یک تریلر را ندیده باشید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.