عصر زرتشت؛ آخرین دوران خلقت اساطیر ایران
این عصر که به نام "عصر وحی دینی" نیز شناخته میشود آخرین دوران از عمر هستی طبق اساطیر ایران به شمار میرود. با گذشت سه هزار سال از یورش اهریمن به گیتی، سپس عصر فَرِشگَرد ...
این عصر که به نام "عصر وحی دینی" نیز شناخته میشود آخرین دوران از عمر هستی طبق اساطیر ایران به شمار میرود. با گذشت سه هزار سال از یورش اهریمن به گیتی، سپس عصر فَرِشگَرد (دوره بازسازی و به کمال رسیدن جهان) اتفاق میافتد و با پایان این دوره (که همان سه هزار سال سوم عمر هستی محسوب میشود) وارد عصر پایانی و آغاز سه هزار سال چهارم اساطیر ایران میشویم.
در مقاله معرفی جمشید گفتیم که اهورامزدا به جمشید پیشنهاد پیامبری میدهد اما او در انجام چنین وظیفهای ابراز ناتوانی کرده ولی در عوض با استفاده از قدرتهایی که پروردگار و ایزدانش در اختیار او قرار دادند (فَرّه شاهی) به بزرگترین و افسانهایترین پادشاه تاریخ خلقت تبدیل شد.
سرنوشت پادشاهی ایرانشهر
با پایان پادشاهی گشتاسپ و مرگ اسفندیار، تاج و تخت ایرانزمین به بهمن، پسر اسفندیار میرسد که توسط رستم دستان به وصیت اسفندیار، تربیت شده و برای پادشاهی آماده میشود. در برخی از روایتها بهمنشاه را با اردشیر اول سلسله هخامنشیان یکی میدانند و از اینجاست که مرز میان اسطوره و تاریخ به کلی محو میشود.
پس از بهمن تخت و تاج ایرانشهر به دخترش هما، و پس از او به پسر هما یعنی داراب میرسد که طبق شاهنامه پسر داراب که در روم متولد میشود همان اسکندر مقدونی است که به دلیل ترک مادر توسط داراب کینه از ایرانیان به دل میگیرد و اتفاقاتی رقم میخورد که اساس داستان اسکندرنامه را شکل میدهند. از سویی دیگر داراب در ایران همسری دیگر برگزیده و از او صاحب پسری به نام دارا (داریوش سوم) میشود که وارث تاجوتخت ایران میشود. (طبق این روایت شاهنامه، اسکندر و داریوش سوم برادران ناتنی هستند).
در متون دینی اما از اسکندر همواره با صفت گُجَسته (به معنای نفرینشده) یاد شده و در داستانهای دینی به سوزانده شدن اوستا به دست او اشاره میشود.
در این حال طبق اسناد تاریخی "کرده خدایان" یا شاهان محلی که با سلسله اشکانیان مطابقت داده میشوند حکومت ایران را به شکل متفرق در دست گرفته و در نهایت با شروع سلسله ساسانی و به قدرت رسیدن اردشیر ساسانی کشور نظم و نظام دوباره یافته و اساطیر و دین زرتشتی جان دوبارهای میگیرند. در شاهنامه نیز شاهد هستیم که داستانهایی به روایتهای واقعی تاریخ و افسانههای منتسب به شاهان ساسانی اختصاص مییابد.
تولد زرتشت
برمیگردیم به انتخاب اولین پادشاه ایران؛ همزمان با اینکه اهورامزدا وظیفه گستردش و سرسبزی زمین را به عهده جمشید قرار داد به شخص دیگری برای تبلیغ دینش در میان انسانها نیاز داشت که آن شخص کسی نیست جز زرتشت.
طبق اساطیر ایران باستان، زرتشت (یا زردتشت - Zoroaster) مانند سایر انسانها از سه عنصر زاده میشود: فرّه (یا خُرّه یا خوره) همان موهبت ایزدی است که به شکل نور در زرتشت تجلی پیدا میکند، فروهر که نگهبان انسانهاست، پیش از تولد هر انسان و پس از مرگش باقی مانده و از خانواده او حمایت میکند، و جوهر یا گوهرِ تن که صورت مادی و جسمانی انسان را شامل میگردد. اما در خلقت زرتشت هر کدام از این سه عنصر به شکلی معجزهآسا پدیدار میشوند:
فرّه زرتشت از روشنی نامتناهی خورشید، از خورشید به ماه، از ماه به ستارگان و از ستارگان به آتشی که در منزل مادری زرتشت روشن است، میرسد. این فرّه ایزدی به دوغدو (مادر زرتشت) رسیده و روشنایی و پاکی او را چندین برابر میکند و در آخر به شکل نوری در زمان تولد زرتشت از مادر به فرزند منتقل شده و به واسطه همین موضوع است که در زمان تولد زرتشت، دهکده محل زندگی مادر و پدرش در نور فرو رفته و مردم دهکده را به دشمنی با خانوادهاش وامیدارد و آنها را وادار میکند تا دهکده را ترک کرده و به مکانی دیگر برود.
فروَهَر زرتشت برای رسیدن از عالم مینویی (عالم ارواح) به عالم مادی توسط امشاسپندان صورت گرفت. ایزدان نزدیک اهورامزدا با خلق گیاه مقدس "هوم" فروهر زرتشت را در آن جای میدهند و گیاه را در بالاترین نقطه کوه افسانهای اَسنَوَند قرار میدهد.
این گیاه همان گیاهی است که در داستان جمشید و در داستان فریدون گفتیم پدر هر یک پیش از تولد آنها موفق به یافتن و فشردن آن شده بودند.
گفته میشود امشاسپند بهمن و اردیبهشت مرغی را وامیدارند که این گیاه را برداشته و به لانه خود ببرد تا مار به دلیل قداست آن نتواند آسیبی به تخمهای مرغ بزند و در اینجا ساقه هوم با درخت پیوند میخورد و به درخت سرو همیشه سبز تبدیل میشود. سپس در زمان تولد زرتشت، پدرش به دستور امشاسپند بهمن و اردیبهشت به بالای این درخت دست یافته و شاخه هوم را نزد دوغدو (مادر زرتشت) میبرد.
جوهر تن زرتشت را اهورامزدا خلق کرده و به باد میسپارد و از باد به سمت ابر به حرکت درمیآورد و سپس به شکل قطرهقطره بر زمین میریزد که از آن گیاهانی میرویند. پدر زرتشت گاو سفید خود را به سوی این گیاهان هدایت کرده و با خوردن گاو از این گیاهان جوهر تن زرتشت به شیر گاو میرسد.
دوغدو با کوبیدن ساقه هوم در شیر گاو، فروهر و جوهر زرتشت را در هم آمیخته و با وجود حمله دیوان (چشمک دیو) برای از بین بردن این نوشیدنی، با کمک و یاری امشاسپندان دوغدو موفق به نوشیدن آن شده و فره، فروهر و جوهر زرتشت را به فرزندش عطا میکند.
در هنگامن تولد زرتشت ایزدان در منزل مادر و پدر او حضور دارند اما جادوگری نیز در حوالی منزل آنها حضور دارد که هر یک به روشی اقدام به از بین بردن زرتشت میکند: جادوگر ده اول سعی میکند سر نرم نوزاد را بفشارد اما دستش در جا خشک میشود، سپس با خواندن وردی پدر زرتشت را آشفته میکند، سپس با آتش زدن خانه زرتشت سعی میکند او را به قتل برساند اما آتش در او موثر نمیافتد.
جادوگر نوزاد را بر گذرگاه گله گاو و اسب رها میکند اما حیوانات نیز او را لگد نمیکنند، نوزاد را در لانه ماده گرگی که تولههایش را کشته است قرار میدهد اما پوزه گرگ میز خشم میشود 🙁 و در اینجاست که امشاسپند بهمن و ایزد سروش میشی را روانه لانه ماده گرگ میکنند تا نوزاد را شیر دهد و بامداد دوغدو را به سمت نوزادش هدایت میکنند.
زرتشت در دوران نوجوانی تا سی سالگی به فضل و کمال رسیده با ملاقات با امشاسپند بهمن، تا چهل سالگی با او به گفتگو میپردازد و اهورامزدا اسرار دین را بر او آشکار میکند. در نهایت در این دوران زرتشت به بارگاه گشتاسپ رفته و او را به همراه سرو همیشه سبز و آتش همیشه روشن، به دین اهورامزدا فرامیخواند.
با پذیرش گشتاسپ، زرتشت با استفاده از مِی، بوی (بوی خوش)، شیر و انار خانواده او را مورد لطف پروردگار قرار میدهد، با نوشیدن می، گشتاسب جایگاه والای خود را در جهان میبیند، با نوشیدن شیر مقدس توسط پشوتن او نامیرا، با بوییدن بوی خوش، جاماسب بر تمام اسرار زمین آگاه و با خوردن انار توسط اسفندیار او نامیرا میگردد. (در مورد اسفندیار روایتی برمبنای غسل داده شدن در آب مقدس نیز وجود دارد).
سرانجام زرتشت در هفتاد سالگی، به دست تورِبَرادَرُوش که به صورت یک گرگ (نماد اهریمن) در آمده به قتل میرسد. زرتشت که بنابر روایاتی در دوران میانه خلقت اساطیری ایران ظهور میکند نماد یک انسان کامل طبق دین مزدیسنایی است و کارهایش بعدی جهانی دارند؛ او بیدادی را که به گیومرث رفته را جبران میکند (اولین انسان خلق شده) و در سایه اوست که سوشیانت (آخرین موعود زرتشت) قادر خواهد بود وظیفه خود را به انجام برساند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
"عصر زرتشت؛ آخرین دوران خلقت اساطیر ایران"
شاهنامه:
من برای شما یک شوخی هستم؟
عصر زرتشت و داستانهای شاهنامه از لحاظ تایم لاین زمانی همگی در دوازده هزار سال سوم و ابتدای چهارم در اسطوره خلقت تمدن ایرانی قرار میگیرند. پس از اینها هم سوشیانت و افسانه پایان جهان رو داریم.
روایت های زرتشت تنها روایتهایی هست که ولقعا دوستشون دارم . و واقعا به سرزمینم بابت داشتن همچین تاریخ و دینی افتخار میکنم 🔥💪
عالی
ویجیاتو بعضی وقت ها پست های دور از گیم و فیلم و جالبی میزاره
کاربر گرامی اسطوره شناسی الان خیلی وقت میشه که یک بخش از سایته و خانم احمدی گل کاشتند
صرفا جهت اطلاع شما گفتم
اره میدونم:)
گفتم که خیلی خوبه میزارن
ولی خوب اسم شخص رو نمیدونستم
با تشکر از مطالب بسیار زیباواموزنده شما
درود و سپاس
تنها پیامبری که قبول دارم
بسیار عالی و زیبا
چقدر اساطیر ما دقیق و ریز به ریز اینجوری هیچ جا راجع بهشون گفته نشده ولی شما به این زیبایی تعریف کردید 🤘🏻
خوشحال و ممنانم که دوست داشتید کاربر گرامی. نمیدونم کی به این کامنت down vote داده البته...
ایران پاره تنم وطنم