۷ نمونه از وحشتناکترین کارهای مگنیتو
در بین ویلنهای کمیک بوکی شخصیتهای کمی هستند که به اندازهی مگنیتو جذاب و ویژه باشند. با این که آدم بدهای زیادی هستند که صرفاً به خاطر آدم بده بودن، آدم بده به شمار میآیند ...
در بین ویلنهای کمیک بوکی شخصیتهای کمی هستند که به اندازهی مگنیتو جذاب و ویژه باشند. با این که آدم بدهای زیادی هستند که صرفاً به خاطر آدم بده بودن، آدم بده به شمار میآیند ولی این ویلن دیرپای ایکس-من یک شخصیت چند لایه و پر از جزئیات است که گاهی حتی میتوان بحث کرد که حق با اوست. درست است که مگنیتو گاهی کارهایی وحشتناک انجام میدهد و تند میرود اما در ژرفای وجودش به دنبال این است که از همپیمانان جهشیافتهاش که توسط دیگران قربانی و طرد میشوند نگهداری کند.
با تمام این اوصاف، فرقی نمیکند در مورد کدام هویت و کدام نگارش از مگنیتو سخن گفته شود، هنگامی که بحث خشونت و کارهای وحشتناک به میان آید، اریک لنشر جزو سنگدلترینها و بیرحمترینهاست. گفته میشود که هیچگاه قهرمان برجستهای نخواهید داشت مگر این که یک ویلن برجسته برای رویارویی با آنها وجود داشته باشد. این گذاره برای ایکس-من و مگنیتو بیچون و چرا درست است.
حالا نیز در این نوشتار به سراغ ۷ نمونه از وحشتناکترین کارهای مگنیتو خواهیم رفت تا ببینید اریک لنشر برای رسیدن به اهدافش از هیچ کاری پا پس نمیکشد!
ترفند گیرهی کاغذ
در سال ۲۰۱۴، مارول برای یک بار دیگر سری کمیک اختصاصی مگنیتو با نام Magneto را به مخاطبان عرضه کرد. این سری کمیک دربارهی شخصیت چند لایهی او و نبردش برای جهشیافتگان بود. همان طور که در طول دههها دیده شده است، آشوب و کشتار همواره دنبالهروی اریک لنشر هستند و این سریِ Magneto نیز سوا نمیافتد.
کولتون هندری بیچاره تنها یک ایفاش نقش کوتاه در شمارهی ۱ کمیک Magneto و خط داستانی Collapse داشت. هندری که توسط یک گروه تنفر از جهشیافتهها مورد هدف قرار گرفته بود، مورد شکنجه قرار گرفت و با استفاده از قطعات سنتینالها تبدیل به گونهای از ماشین کشتار جهشیافتهها شد.
مگنیتو که دلش برای کولتون میسوزد، او را از رنجاش رها میسازد و سپس تمرکزش را روی کسانی که چنین بلایی را سرس آوردهاند متمرکز میکند. به این ترتیب است که لنشر به دکتر الیزابت آلن میرسد. آلن در ابتدا سر باز میزند تا همهی کارهای وحشتناکی که او و همکارانش در سر دارند را به مگنیتو بگوید.
برای همین، استاد مغناطیس، بریدن بدن الیزابت آلن را با یک گیرهی کاغذ آغاز میکند و سپس این وسیله را در بدن او به حرکت در میآورد تا فریادش به آسمان برود. با به کار بردن روشهای کارآمدی که به خاطر آنها پرآوازه است، مگنیتو چیزی که میخواهد را به دست میآورد و با استفاده از همان گیرهی کاغذ مغز آلن را میبرد تا جانش را نیز بگیرد.
بیرون کشیدن آدامانتیوم از اسکلت ولورین
در سال ۱۹۹۳ و آرک داستانی Fatal Attractions، شورای امنیت سازمان ملل متحد یک شبکه از ماهوارهها را در اطراف کرهی زمین فعال میکند که به طور ویژه طراحی شده بودند تا جلوی مگنیتو در به کار بردن تواناییهای مغناطیسیاش را بگیرند. ولی فکر میکنید چنین چیزی میتواند یکی از بدنامترین شرورهای تاریخ صنعت کمیک بوک را بگیرد؟ البته که نه!
در تقابل با این مانور و خاموش کردن همهی ابزارهای الکترونیکی زمین، مگنیتو خیلی زود خودش را در برابر چارلز اگزویر و ایکس-من میبیند. البته اریک لنشر در این رویارویی، خونسردی خود را حفظ میکند و دست به کار عجیب و غریبی نمیزند... تا این که ولورین پا پیش میگذارد.
مگنیتو که از گستاخی ولورین خشمگین شده است، خونسردی خود را از دست میدهد و درجا آدامانتیوم را از بدن ولورین بیرون میکشد؛ همان فلزی که با اسکلت لوگان پیوند خورده است.
با این ایده چندین بار در طول داستانهای گوناگون بازی شده است ولی این رویداد یکی از دفعات انگشتشماری است که مگنیتو در زمینگیر کردن ولورین موفق میشود. حتی این حملهی وحشتناک مگنیتو میتوانست منجر به کشته شدن لوگان شود اگر جین گری با تواناییهای ویژهی خود از متلاشی شدن اسکلت ویپن ایکس جلوگیری نمیکرد.
چارلز اگزویر نیز در عوض خشم خودش را روی رفیق قدیمیاش خالی میکند تا ذهن اریک لنشر را پاک کند و باعث شود تا او از هوش رود.
دو نیم کردن آپوکالیپس
شاید داستان Age of Apocalypse سال ۱۹۹۵ کمی عجیب و غریب و دیوانهوار بود ولی یکی از شگفتانگیزترین لحظات این رویداد مربوط به زمانی میشود که مگنیتو توانست آپوکالیپس را دو نیم کند.
در بیشتر توصیفها، آپوکالیپس به عنوان نیرومندترین جهشیافتههای همهی تاریخ جهشیافتگان معرفی شده است. ولی با این وجود حتی او نیز در برابر مگنیتو با یک سرنوشت وحشتناک رو به رو شد.
البته شکست آپوکالیپس از غرور خودش سرچشمه میگیرد. هنگامی که مگنیتو و آپوکالیپس در برابر هم قرار میگیرند، ان صباح نور از استاد مغناطیس میخواهد تا با او بجنگد ولی لنشر سر باز میزند. آپوکالیپس یک بار دیگر همین کار را میکند تا خوانندگان کمکم با دیالوگ «من... نمیتونم. دارم تمرکز میکنم.» بفهمند اوضاع از چه قرار است. در همین لحظه است که مگنیتو، آپوکالیپس را به دو نیم تقسیم میکند.
درست است که ان صباح نور بار دیگر و این بار نیرومندتر بازمیگردد ولی این جا سخن از سنگدلی و بیرحمی مگنیتوست. و همان طور که گفته شد، شگفتانگیزی این رویداد را میتوان در دیوانهوار بودن آرک Age of Apocalypse جست و جو کرد.
کشتن پسر خودش
داستان House of M یکی از بزرگترین رویدادهای مدرن مارول به شمار میآید. این روایت روی اسکارلت ویچ متمرکز است که همهی راستینگی دنیای مارول را دگرگون میکند تا یک دنیای تازه به دست وندا ماکسیموف پدیدار شود.
این آرک داستانی که از سال ۲۰۰۵ در تمام عناوین کمیکهای مارول اعمال شد، نتیجهی تلاش واندا در به وجود آوردن دنیایی بود که در آن فرزندانش را از دست نداده است. در طی انجام این کار ولی اسکارلت ویچ یک دنیای کاملاً تازه را به وجود آورد که در آن همهی آرزوها و خواستههای شخصیتهای مارول به حقیقت رسیده بود.
از آن جایی که یکی از دیربازترین خواستههای ولورین به دست آوردن حافظه از دست رفتهاش است، در این دنیای نو او جزو افراد انگشتشماری به حساب میآید که به یاد میآورد این دنیا راستین نیست و واندا ماکسیموف در جنون خود این هرج و مرج را به وجود آورده است.
حالا نوبت ولورین است تا دیگران را قانع کند که باورهایشان درست و راستین نیست. بخشی از کار او مربوط به این میشود که کاری کند تا مگنیتو (که حالا فرمانروای این دنیای تازه است) بفهمد واقعاً چه اتفاقی افتاده است. استاد مغناطیس نیز میفهمد که پسرش، کوئیکسیلور، خواهر از تعادل خارج شدهاش را به بازی گرفته است و به خاطر لکه دار کردن خانوادهاش به دنبال انتقام از او میافتد.
با خشمی که از کوئیکسیلور دارد، مگنیتو تکههای بزرگ فلزی را روی سر او میباراند تا پسرش کشته شود. هنگامی هم که این اتفاق رقم میخورد، اسکارلت ویچ عبارت «دیگر جهشیافته نه.» را به زبان میآورد تا یک بار دیگر راستینگی را دگرگون کند. در این دنیای تازه، تنها چند صد نفر هستند که توانایی جهشیافتگی دارند، نه همانند قبل که چند هزار جهشیافته در دنیای مارول دیده میشدند.
بریدن دستها و پاهای اسکلپهانتر
درست است که اسکلپهانتر (Scalpunter) عملاً یک ویلن است و به دنبال این بود تا جهشیافتهها را بکشد ولی در هر صورت بلایی که مگنیتو سر جان گریکرو (John Greycrow) آورد بیچون و چرا وحشتناک است.
اسکلپهانتر به عنوان یکی از مارودرزِ (Marauders) مستر سینیستر (Mister Sinister)، مشهور است که به عنوان یک مزدور و همانند دیگر اعضای مارودرز این توانایی را دارد تا از هر آسیبی بهبود پیدا کند. به این ترتیب، هر آسیبی که به اسکلپهانتر بزنید او در نهایت از آن بهبود پیدا میکند و دوباره برای مبارزه روی پاهایش میایستد. ماجرا از این قرار بود تا این که مگنیتو پا پیش میگذارد.
بریدن دستها و پاهای اسکلپهانتر برای استاد مغناطیس کافی نبود؛ چرا که او میدانست این اعضای بدن دوباره رشد خواهند کرد. برای همین بود که لنشر برای این که مطمئن شود این بار دیگر بهبودی در کار نیست، نبوغ دیوانهوار خود را به کار گرفت تا زخمهای اسکلپهانتر را بسوزاند.
با بستن این زخمها و جلوگیری از بهبود بیشتر، بریدن دستها و پاهای اسکلپهانتر به راحتی در لیست وحشتناکترین کارهای مگنیتو قرار میگیرد. حتی اگر هدف اریک لنشر جلوگیری از این آدمکش بیاحساس باشد تا دیگر جان جهشیافتهها را نگیرد.
شکاندن گردن پروفسور ایکس
اگر به دنبال یک کمیک هستید تا مگنیتو را به طور کامل به شکل یک زورگوی قاتل خارج از تعادل به تصویر بکشد، جایی فرای سری Ultimatum نروید. در این سری کوتاه مربوط به سال ۲۰۰۹، خوانندگان با مگنیتویی رو به رو شدند که سوگوار از دست دادن فرزندانش یعنی کوئیکسیلور و اسکارلت ویچ است. استاد مغناطیس نیز همانند هر آدم بدهی دیوانهی دیگری تصمیم میگیرد تا عذاب شخصیاش را به دنیا تحمیل کند.
با دزدیدن میولنیر از دست ثور (با کمی کمک از سمت دکتر دووم) این نسخهی مگنیتو توقف ناپذیر بود. با کشتن میلیونها نفر از انسانها، او به موسسهی اگزویر برای بچههای مستعد میرود تا در برابر دوست قدیمیاش قرار بگیرد. ولی هنگامی که پروفسور ایکس دیدگاه و رفتار مگنیتو را با اسامه بن لادن، پل پوت و آدوف هیتلر مقایسه میکند، به اندازهای روی اریک فشار وارد میکند تا او دیوانهتر شود و گردن رفیق پیشینش را بشکند.
هر چند مرگ همیشگی در دنیای کمیکها نادر است ولی این مرگ چارلز اگزویر دائمی باقی ماند. البته، ایمپرینت Ultimate Marvel خیلی زود به پایان رسید و به عنوان Ultimate Comics ریلانچ شد.
کشتن ولورین
همان طور که در نمونهی پیشین گفته شد، مگنیتوی Ultimatum در وحشیانهترین حالت خود قرار گرفته است. او نه تنها میلیونها انسان و پروفسور ایکس را کشت بلکه در بین قتلهایش ولورین نیز دیده میشود.
اگر با ایکس-من دنیای آلتیمیت مارول آشنا نیستید باید گفت که در این نسخه از این شخصیتها، ولورین در ابتدا به عنوان یکی از آدمکشهای مگنیتو کار میکرد. مگنیتو، ولورین را به سراغ ایکس-من میفرستد تا جلوی چارلز اگزویر را بگیرد. البته که لوگان میفهمد پروفسور ایکس و جهشیافتگانش آدم خوبهای این دنیا هستند و بنا بر این به استاد مغناطیس پشت میکند.
دوباره به سراغ آرک داستانی Ultimatum میرویم، جایی که ولورین تبدیل به یک خسارت جانبی در نابود کردن تمدن به دست مگنیتو میشود. پس از درگیریهای متعدد، مگنیتو در برابر ولورین و چندین قهرمان دیگر قرار میگیرد. بلایی که سر لوگان میآید وحشتناک است چرا که استاد مغناطیس یک بار دیگر ترفند تکراری بیرون کشیدن آدامانتیوم را اجرا میکند.
با این که لوگان در دفعات پیشین زنده از اجرای این حقه بیرون آمده بود ولی در Ultimatum ولورین کشته میشود. سلولهای ولورین بر اثر حملهی مگنیتو به قدری آسیب میبینند که نمیتوانند همانند همیشه مشغول به بهبود و التیام شوند تا محبوبترین عضو ایکس-من از بین برود.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
علمی می خواهید نگاه کنیم
تو بدن انسان انواع فلزات مثل روی آهن زینک و مقدار بسیییار ناچیز اگر اشتباه نکنم طلا وجود داره
پس اصولا مگنیتو باید بتون انسان ها رو هم به حرکت در بیاره ؟
اونا به صورت اتمن نه به هم پیوسته که تشکیل یه فلز بدن و خاصیت فلزی دارن فلز نیستن که.