نقد فیلم BlackBerry | بلکبری
سخت کار کن، سخت بازی کن، سخت شکست بخور؛ این خلاصه و چکیده داستان شراکت عجیب و گاهی خطرناک مایک لازاریدیس، مخترع بلکبری، و جیم بالسیلی، مردی است که سعی کرد آن را به پرفروش ...
سخت کار کن، سخت بازی کن، سخت شکست بخور؛ این خلاصه و چکیده داستان شراکت عجیب و گاهی خطرناک مایک لازاریدیس، مخترع بلکبری، و جیم بالسیلی، مردی است که سعی کرد آن را به پرفروش ترین گوشی جهان تبدیل کند. اگر میخواهید با زیر و بم این اثر سینمایی بیشتر آشنا شوید، در ادامه با نقد فیلم BlackBerry همراه ویجیاتو باشید.
خلاصه داستان: بلکبری بر اساس کتاب پرفروش «از دست دادن سیگنال: داستان ناگفته پشت ظهور فوقالعاده و سقوط تماشایی بلکبری»، داستان ظهور و سقوط شرکتی را که در پشت اولین گوشی هوشمند جهان قرار دارد، روایت میکند. در واقع بلکبری بخش مهمی از تاریخ فناوری و روابط پیچیده و ذهنهای درخشانی را که باعث تحقق آن شده است، همچون یک اثر مستند برای شما ثبت میکند.
بلکبری علیرغم اینکه یک فیلم بیوگرافی کانادایی در مورد ساخت یک تلفن همراه است، به دلیل استفاده از دوربین دستی و قاببندی قدیمی که حس بیمووی را به آن میدهد، شگفتی لذت بخشی است. این یک تقابل خنده دار بین دو جهان بینی متفاوت است: مدیران عامل تهاجمی و پسرانی که در دهه ۸۰ با بازی Doom بزرگ شدهاند، که در نهایت با یکدیگر یک ایده میلیون دلاری ایجاد میکنند.
از بین تمام آثار با سبک «بیوگرافیهای شرکتی» که برای سال ۲۰۲۳ در فهرست فیلمهای شاخص منتشر شد، هیچکدام بیشتر از بلکبری نتوانست علاقه من را برانگیزد. جذابیت این داستان صرفاً به دلیل قابل پیشبینی نبودن نتیجه بود، زیرا همه میدانند که نایک میلیاردها دلار از برند «Air» جردن به دست آورد و «تتریس» نیز به یکی از محبوبترین فرنچایزهای بازی ویدیویی در جهان تبدیل شد. اما آیا مردم واقعاً میدانند چه اتفاقی برای بلکبری افتاده است؟ من حدس میزنم که اینطور نیست، زیرا یک محصول بهتر شناختهشده به نام آیفون در آن لحظه انتقالی تمام توجه را به خود جلب کرد.
داشتن یک کامپیوتر کوچک که میتوانید آن را در جیب خود حمل کنید و در عرض چند ثانیه شما را به گستره بیپایان شبکه جهانی وب منتقل کند، روزی روزگاری یک آرزوی دست نیافتنی، یک رویای شیرین و یا حتی یک ایده دیوانهکننده به نظر میرسید. اما در دهه گذشته همان آرزوی شیرین به بخشی ضروری از زندگی روزمره ما تبدیل شده است.
بدون شک اختراع گوشیهای هوشمند بشر را با طوفانی مواجه کرد، و از آن زمان به عنوان نمادی از اضافه بار حسی دیجیتال، دامنه توجه بسیاری را به خود اختصاص داده است. اما قبل از اینکه اپل، و دیگر شرکتهای اندرویدی مدلهای هوشمند خود را ارائه دهند که هنوز هم در آن موفق هستند، این یک شرکت کانادایی نامحسوس بود که برای اولین بار این هیولای نوآوری فنی را در بازار عرضه کرد.
آن گوشی هوشمند چیزی نبود جز برند بلکبری که در آن زمان هنوز به جای تاچ پد صفحه کلید داشت. اما مهم نیست که ظهور این سازنده تلفن همراه چقدر شبیه پرتاب اولین موشک بوده، چرا که سقوط آن نیز به همان اندازه تماشایی است. بنابراین، مت جانسون به عنوان یک کارگردان مستقل کانادایی که پیش از این با دو فیلم کوچک دیگر نامی برای خود دست و پا کرده بود، وظیفه نمایش ظهور و سقوط این برند کمتر شناخته شده را بر عهده گرفته است.
این فیلم زندگینامهای که به سادگی «بلکبری» نام دارد، تاریخ پرحادثه این شرکت را نشان میدهد. این فیلم داستان گروهی از آدمهای بیاهمیت اما توانا است که اسباببازیهای آیندهنگرشان دنیای فناوری را متحول کرد و نتیجه کارشان در نهایت با وعدههای پوچ یک گرگ وال استریتی خراب شد.
همه چیز در سال ۱۹۹۶ میلادی، یعنی زمانی شروع شد که مهندس فناوری اطلاعات مایک لازاریدیس (جی باروشل) ایده ساخت تلفنهای همراه با اینترنت را بیان و ارائه کرد. وقتی لازاریدیس و بهترین دوستش داگ (با بازی شخص کارگردان مت جانسون) ایده خود را برای تاجر جیم بالسیلی (گلن هاوتون) که از همان ابتدا قصد حریصانه خود را پنهان نمیکند، تعریف میکنند، بالسیلی در ابتدا چندان مشتاق نیست.
با این حال، با آشکار شدن نبوغ پشت نمای عجیب و غریب لازارادیس، علائم دلار در چشمان بالسیلی شروع به روشن شدن میکنند. پس این کارآفرین خشمگین با آدمهای پولدار آمریکایی وارد تجارت میشود، و از این لحظه به بعد بقیهاش شرح روایت تاریخ است. و داستانی که در آن به زودی هر گونه ابهامی کنار گذاشته میشود.
البته، شما میتوانید فقط مقاله ویکی پدیا در مورد بلکبری را بخوانید تا تمام این اطلاعات را به دست آورید. اما جانسون یک نویسنده و کارگردان به اندازه کافی باهوش است که در هر مرحله حساس فیلمش از کمدی استفاده میکند. حتی دوربین روی دست او مستند محور است و زومهایی شبیه به سریال The Office و Succession دارد.
مت جانسون به عنوان کارگردان و نویسنده، در طول نزدیک به دو ساعت رشد سریع این برند تلفن همراه را از طریق یک ارائه سمعی و بصری بسیار جذاب، متشکل از ترفندهای زیبایی شناختی، تدوین سریع و موسیقی پس زمینه دقیق به نمایش میگذارد. برای مثال فیلمنامه با رد و بدل کردن دیالوگهای بسیار سرگرمکننده و صیقل داده شده به سبک کمدی که سرعت صحنهها را انفجاریتر میکند، مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد.
موفقیت کلیدی بلکبری در آغوش گرفتن دوره زمانی خود است که ما را در سیل ارجاعات به بازیهای ویدیویی، فیلمها و فرهنگ پاپ آن دوره غرق و سرگرم میکند. شاید شخصیتها بهخوبی توسعه نیافتهاند، و داستان فوقالعادهترین داستانی نیست که تا به حال گفته شده، اما این فیلم با یادآوری خاطرات خلقت بلکبری، دو ساعت زمان شما را با لبخندهای دلپذیر پر میکند.
با این حال، هر چه فیلم در جدول زمانی خود به فروپاشی اجتنابناپذیر این خانه دیجیتالی و کالایی که زمانی مایک لازاریدیس با تلاش آن را ساخته بود نزدیکتر میشود، لحنش نیز جدیتر میشود. این یعنی فیلم موفق میشود بدون زحمت بین طنزهایی درباره یک حوزه مردانه که افراد ناتوان اجتماعی را یک شبه به میلیونر تبدیل میکند و تراژدی درباره خیانت، شکست و سقوط تغییر کند.
علاوه بر صحنهپردازی دقیق و بدون حاشیه و فیلمنامه لذتبخش، این موفقیت موجود در فیلم بلکبری عمدتاً به لطف بازیگران عالی آن است. باید بدانید ثابت شده است که تصمیم برای انتخاب بازیگران کمدی برای نقشهای جدیتر که به خاطر کمدیهایشان در آثار مختلف شناخته میشوند، یک نبوغ مطلق است.
جی باروشل، که به عنوان بخشی از یک گروه کمدی در اطراف نامهایی مانند ست روگن و جونا هیل در آثار کمدی شناخته شده است، در این فیلم تبدیل یک شخص خجالتی به فردی انقلابی در بخش فناوری خودمختار را با خویشتنداری متقاعدکننده خود به بهترین شکل تجسم میدهد. در مقابل او، بازی بسیار بلندتر و خشنتر گلن هاوتون قرار دارد. این بازیگر، که با کمدی سیتکام پرطرفدار «فیلادلفیا همیشه آفتابی است» شناخته میشود، بهعنوان یک رئیس کچل و اغواکننده که حضور روانپریش او به وضوح اثر خود را در محیط کاری شرکت تلفن همراه برجای میگذارد، بهترین بازی فیلم است. اجرای به یاد ماندنی که درهای جدیدی را در هالیوود به روی این ستاره باز خواهد کرد.
با این تفاسیر و جدا از کیفیت خوب کل اثر، شاید بتوان لحن بیوگرافی فیلم را متهم کرد که روند وقایع را تا حدی قالببندی شده و تمام فرمولی نشان میدهد. این یعنی استفاده از الگوهای روشنی مانند «وال استریت» و «شبکه اجتماعی» را به سختی میتوان در این اثر سینمایی نادیده گرفت.
با این حال، در نهایت، «بلکبری» به اندازهای خوب ساخته شده است که نمایشپردازی یا دراماتورژی مورد انتظار آن را آشفته نمیکند. اگرچه بلکبری ممکن است به همان سطح موفقیت شبکه اجتماعی نرسد، اما هنوز هم نگاهی جذاب به بخش مهمی از تاریخ فناوری و روابط پیچیده و ذهنهای درخشان پشت همه آن دارد.
نمایشی درخشان، بازیهای فوقالعاده و مهمتر از همه، بازگویی بسیار سرگرمکننده از یک شرکت کوچک کانادایی که اختراع خاصش بلافاصله با ابزار بزرگ بعدی که همان آیفون بود جایگزین شد. پیام این فیلم نیز سرانجام روشن است: همانطور که مشخص است، کسانی که دائماً کالای خود را در دنیای غولهای فناوری از نو بازآوری و اختراع نمیکنند، در نهایت بازنده میشوند.
در نتیجه باید گفت: به نظر من، بلکبری یک اثر تاریخساز برجسته نیست، اما آن چیزی که در این فیلم نمایش داده میشود، بیش از اندازه سرگرمکننده، کافی و شایسته وقت شماست. بنابراین، بلکبری هدفش این نیست که در ژانر خود به یک شاهکار تبدیل شود، اما رفتاری باوقار و مناسب دارد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.