نقد فیلم To Catch a Killer | شکار قاتل
«گرفتن قاتل» یک اثر به شدت مهیج و موثر است که بیش از همه نشاندهنده پرتره یک آمریکای از درون شکسته است که با سیستم اجرایی و اداری خاصش هیولاهای خود را تولید میکند. نگاه ...
«گرفتن قاتل» یک اثر به شدت مهیج و موثر است که بیش از همه نشاندهنده پرتره یک آمریکای از درون شکسته است که با سیستم اجرایی و اداری خاصش هیولاهای خود را تولید میکند. نگاه دامیان سیفرون آرژانتینی مطمئناً انتقادی و بدبینانه است، اما شیوه روایت او جدا از این که باعث نارضایتی ما نمیشود، بلکه در مجموع نشاندهنده یک واقعیت جالب است؛ پس ما شاهد دستاوردی به ظاهر ساده اما گرانبها هستیم. در ادامه با بررسی و نقد فیلم To Catch a Killer همراه ویجیاتو باشید.
خلاصه داستان: النور، یک پلیس جوان با گذشتهای سنگین و به شدت دردناک، به صحنه یک جنایت دسته جمعی وحشتناک فراخوانده میشود. پلیس و افبیآی تعقیب بیسابقهای را آغاز میکنند، اما در مواجهه با شیوههای عملیاتی غیرقابل پیشبینی قاتل، تحقیقات به در بسته میخورد و متوقف میشود. در همین حال، النور خود را بیشتر و بیشتر درگیر این پرونده میبیند و متوجه میشود که شیاطین درونی او میتوانند به او کمک کنند تا روح این قاتل منحصر به فرد را درک کند…
یادآوری دوران خوش گذشته در سینما
در حال حاضر و در سینمای بدون هنر کنونی هالیوود که پولی بودن حرف اول را میزند، تعداد بسیار کمی از آثار مهیج، اثری محو نشدنی و در عین حال جهانی بر سینمای معاصر بر جای گذاشتهاند. اما سه موردی که از دل سینمای خوب دهه نود میلادی به ذهن همه میرسد (صرف نظر از ویژگی های صرفا سینمایی آنها…) احتمالاً «سکوت برهها»، «هفت» و «مظنونین همیشگی» است. اما آیا شما به عنوان مخاطب برای دیدن فیلم جدیدی که این «کلاسیکها» را به چالش میکشد آماده هستید؟! خوب، اگر واقعیت را بخواهید چهل و پنج دقیقه اول فیلم «To Catch a Killer» ما را به شدت به این باور میرساند که این همان فیلم است، چرا که ما با مروارید کمیابی روبرو هستیم.
«گرفتن قاتل» فیلمی است که با شور و اشتیاق توسط افراد پرانرژی ساخته شده است که در طول تماشای فیلم میتوان آن را حس کرد: کارگردان عالی آرژانتینی، دامیان سیفرون، که فیلم قبلیاش، «قصههای وحشیانه یا حکایتهای وحشیانه» قبلا مورد توجه اکثر مخاطبان و کارشناسان قرار گرفته بود، در کنار کارگردانی این فیلم، فیلمنامه را نیز خودش نوشته است، در حالی که شایلین وودلی و بن مندلسون نیز تیم بازیگری خوبی هستند که فیلمنامه جالب کارگردان آرژانتینی را بهتر کردهاند.
شما به عنوان مخاطب باید بدانید «قصههای وحشیانه» دامیان سیفرون را بهعنوان فیلمسازی معرفی کرد که میداند چگونه از نظر اجتماعی-سیاسی منتقد و البته ژانرگرا باشد. هر داستان کوچک در آن فیلم او ژانر خودش را داشت، به اصطلاح، از کمدی سیاه و درام گرفته تا هیجان انگیز. اما اکنون «گرفتن قاتل» پیرامون یک ژانر محدودتر است که به یک تریلر جنایی پلیسی از نوع «قاتل سریالی» متمرکز شده که در دهه نود میلادی در اوج محبوبیت خود بود.
بنابراین، ما در این اثر سینمایی با یک تریلر فوقالعاده روبهرو هستیم که این شایستگی را دارد که در بخش زیادی از دو ساعت خود از کدهای فرسوده این ژانر پیروی نکرده است. بلکه کماکان اثری به شدت منتقد و کمکان ژانرگرا است که میداند کجا و چگونه ژانر و محتوای خود را بر مسیری یکسان و هماهنگ هدایت کند.
به آمریکای از درون مخرب خوش آمدید
باید بدانید جدا از بازی با ژانر، فیلم دامیان سیفرون آرژانتینی راضی به ارائه یک تریلر هیجانانگیز دیگر نیست، بلکه قصد دارد عیوب آمریکا را بررسی کند که به طور فزایندهای از درون خود با بیماری واگیردارش افسارگسیخته شده است. فیلمنامه نسبتاً تاریک این اثر ما را به دنبال کردن راه یک محقق جوان میکشاند که به دلیل آسیبهای دوران جوانی که کاملاً او را تضعیف میکند، مدتها به کنار و به حاشیه رانده شده است.
این پلیس زن که ناگهان تحت بال و پر یک مامور رده بالا قرار میگیرد که با قدرت و اعتقاد بن مندلسون تجسم یافته است، در حل یک پرونده پیچیده روشن بینی زیادی از خود نشان میدهد و در ناامیدی ظاهری پیدا کردن قاتلی سرسخت که FBI در حال تعقیب آن است، شریک میشود. مسلماً، «گرفتن قاتل» با وجدان تحقیقی را انجام میدهد که از ابتدا تا انتها جالب به نظر میرسد، اما علاقه این فیلم داستانی در نهایت جای دیگری است.
در اینجا ما یک نقاشی ساده از یک جامعه آمریکایی را مییابیم که در تناقضات خود گرفتار شده است. از یک طرف، دولت آزادی هموطنان، حق حمل سلاح برای دفاع از خود و همچنین پذیرش تفاوتها را ندا میدهد، اما از طرف دیگر، بخش بزرگی از مردم تسلیم این تمایل برای باز بودن ظاهری این دروغگویی سیستمی هستند که از بیرون ظاهر خوشی دارد، اما از درون همچون موریانه پایههای هویتی انسان را خراب میکند.
به طور کلی، با فیلم با To Catch a Killer، دامیان سیفرون هر دو دست خود را در این آمریکای افسارگسیخته فرو میبرد که ما هنوز نمیخواهیم واقعیت عینی آن را ببینیم. واقعیتی که نشان دهنده نژادپرستها، پیروان سلاح، تنزل یافتهها و به حاشیه رانده شدگانی است که با اکثریت قاطع به ترامپ رای دادند و با دیدن توخالی بودن فردی چون جو بایدن و تفکرات پوچ جریان او، حتی در شرف انجام دوباره آن امر، یعنی بازگرداندن ترامپ به قدرت هستند.
با تماشای فیلم شرارت را بهتر درک کنید
نقطه قوت فیلمنامه دامیان سیفرون این است که هرگز شخصیتهایش را قضاوت نمیکند و ادعا ندارد که فیلمش حقیقتی جهانی دارد. در واقع همیشه در سطح انسانی، دامیان سیفرون یک هیولا را ردیابی نمیکند، اما سعی دارد سیستمی را که میتواند باعث چنین رفتاری شود را درک کند. برای این کار، او از محقق خود، زنی مصمم میسازد، قهرمانی که خود گذشتهای دارد که از دل همان سیاهی سیستمی بیرون آمده و در واقع میتواند عذابهای قاتل درون فیلم را به سادگی درک کند.
به این ترتیب، کیفیت عالی دیگر فیلم در کنار شخصیتهای آن است. برای مثال النور (شیلین وودلی) که از ابتدا به عنوان یک افسر ساده در یک بار معرفی میشود، در تقاطع دو کهن الگوی برآمده از سینمای دهه نود میلادی قرار دارد. از یک طرف، این افسری است که شبها با افراد عادی در محیطهای روزمره کار میکند: یعنی غذاخوریها، پمپ بنزینها، پارکینگها که میتوان شبیه به آن ها را در «The Crow» یا فیلم «Chungking Express» پیدا کرد.
از سوی دیگر، النور به عنوان قهرمان داستان یک محقق با گذشته سنگین و توانایی تحلیلی ارزشمند است، مانند کلاریس استارلینگ در سکوت برهها از فیلم جاناتان دمی؛ بنابراین با کمی توجه خواهیم دید که دامیان سیفرون همچنین به رابطه بین استارلینگ و مافوقش جک کرافورد نیز در فیلمش میپردازد. رابطه برادرانه، از استاد تا شاگرد. رابطهای بین یک مامور با استعداد کوچک و فرمانده بالا دستش. در واقع این رابطه به شایلین وودلی و بن مندلسون اجازه میدهد تا نمایشهایی پر از تفاوتهای ظریف ارائه دهند و به آنها اجازه میدهد از نقشهایی خارج شوند که با فرنچایزهای محبوب همراه بودهاند.
البته در طول نمایش فیلم سایر اعضای تیم تحقیق به این دو نفر اضافه شدهاند و به کارگردان اجازه میدهند تا روی یک پویایی گروهی واقعی بازی کند و از ایده گروهی برای حل این تحقیق حمایت کند. در کل، عناصر بسیار زیادی که با نمایندگی اقشار مختلف شهر بالتیمور، از کارمند ساده مرکز بازیافت گرفته تا نمایندگان اداری، در جلو رفتن قصه این فیلم دست به دست هم میدهند.
در نتیجه توجه به کوچکترین موارد اضافی در کادر، ایده شهری را تقویت میکند که در نوع خود به عنوان یک شخصیت واقعی سینمایی ارائه میشود. اگر نتیجه نهایی فیلم هرگز به اوج آثار شاخص کارگردانان بزرگ دهه نود نرسد، میل به قرار دادن زندگی روزمره یک شهر و ساکنان آن در پیشزمینه، با توجه به یک محصول آمریکایی که این مکانها را به آسیبهای جانبی در بلاکباسترهای مختلف فوققهرمانی کاهش داده است، بیش از حد معمول مفید است.
باید توجه داشت که به اینها انتقادی از عملکرد سلسله مراتبی نهادهای قضایی و وزن رسانهای نیز اضافه میشود که متواضعانه سعی میکند در رویکرد تلخ و سرخورده خود با سینمای خاص دهه هفتاد که از سینمای سیدنی لومت به ارث رسیده، ارتباط برقرار کند. بار دیگر اگر نتیجه هرگز به سطح فیلمساز «سرپیکو» نمیرسد، اما احضار این مضمون به شیوهای همه جانبه و ارگانیک در دل داستان به حمایت از موفقیت To Catch a Killer به عنوان یک فیلم خوب میانجامد که به درستی انجام شده و به تماشاگرانش احترام میگذارد.
کلام پایانی: هزارتویی پر از تنش
شاید در نگاه اول هدف دست اندرکاران تولید این اثر سینمایی اینگونه باشد که بیننده به این فکر کند که شاید این اثر نیز نوار دیگری خواهد بود که از قوانینی تکراری پیروی میکند که قبلاً بارها استفاده شده است. با این حال، از یک لحظه به لحظه دیگر، همه چیز درون فیلم تغییر میکند و چیزی بیش از یک بازی موش و گربه جنایی میشود. اما چگونه؟ باید بدانید کارگردان ساختار داستانی کلاسیک را کنار گذاشته است که ما را از نقطه A به نقطه B میبرد تا قاتل را بگیریم.
در اینجا، به جای تمرکز بر یک درگیری واحد، آنچه به ما نشان داده میشود، همه چیزهایی است که در اطراف قوس اصلی اتفاق میافتد. نویسنده شخصیت هایش را آنقدر خوب میسازد که همیشه باور کردنی است که چگونه برای حل این پرونده به نتیجه میرسند، اما هرگز از این واقعیت غافل نمیشود که اگر به چنین نتایجی رسیدهاند، به این دلیل است که شهر اطراف آنها همیشه بیدار و سرزنده است. خطر همیشه وجود دارد و این به بازرسان اجازه میدهد همیشه هوشیار باشند و به جزئیات توجه کامل داشته باشند.
این جزئیات فقط سرنخهایی نیستند که در صحنههای جنایت وجود دارند. مطلقاً هر چیزی که نقاشی پایه این طرح را میسازد به نوبه خود چیزی به ما میگوید، از استخری عریض که النور در آن غوطهور میشود تا تا زباله دانی در میان برف. به همین دلیل مخاطب وارد هزارتویی از امکانات بینهایت میشود که کارگردان در آن وسواس خود را به نمایش میگذارد.
در نتیجه To Catch a Killer فیلمی است که در آن همه چیز سر جای خودش قرار دارد. این اثر تفکربرانگیز است، اما این مانع از تحریک و حتی خفگی ناشی از تعلیق آن نمیشود. حتی نقطه اوج آن، که شامل تبادل طولانی کلمات است، تعلیق را حفظ میکند و در عین حال ما را به این سوال وا میدارد که آیا واقعاً با آنچه ما را انسان میسازد هماهنگ هستیم یا خیر. در نهایت، این نمایش بسیار لذت بخش است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
به شخصه از فیلم لذت بردم
بازی بن مندلسون عالی بود
طرفدار ژانر جنایی و فاز تروریست باشید حتما لذت می برید