رتبه بندی فیلم های Predator (غارتگر) از بدترین تا بهترین
در سال ۱۹۸۷ استودیو فاکس فیلم «Predator» یا همان «غارتگر» را که زاییده فکر برادران جیم و جان توماس و کارگردان جان مک تیرنان بود منتشر کرد. در ابتدا نقدها در آن زمان متفاوت بود ...
از زمانی که فیلم علمی-تخیلی جان مکتییِرنان با نام Predator یا همان غارتگر در سال ۱۹۸۷ روی پردهها آمد، تماشاگران بارها شاهد بودهاند که زنان و مردان، تنها با امیدی بسیار کمرنگ برای زنده ماندن، در برابر مرگبارترین گونههای کیهان صف کشیدهاند. در میان تمام خون، رگ و پی و ویرانی، همیشه میدانستیم که شکار دیگری در راه است. اکنون Predator: Badlands به کارگردانی دن تراختنبرگ وعده میدهد که با شکاری روبهرو شویم که تا امروز نمونهاش را ندیدهایم. شاید «وقتی برای خونریزی نداریم»، اما وقت آن را داریم که پس از هفت سال، بازگشت شکارچی را روی پرده بزرگ تماشا کنیم. به همین مناسبت و با انتشار Predator: Badlands، ما تصمیم گرفتهایم تا فیلمهای Predator را از بدترین تا بهترین رتبهبندی کنیم. با ویجیاتو همراه باشید.

این محتوا در آذر ۱۴۰۴ بهروزرسانی شده است.
بیگانه شکارچی این فیلم بهعنوان موجودی که میتواند همزمان نامرئی شود و از طریق نور مادون قرمز گرمای بدن شکار را تشخیص دهد، به موجودی ویژه در آثار سینمای هیولایی بدل شد. اکنون این بیگانه شکارچی به یک هیولای نمادین در تاریخ سینما تبدیل شده است و هنوز هم امروز باعث وحشت و ایجاد هیجان در تماشاگران میشود. بنابراین، فاکس با چنین موفقیتی در دستان خود سعی کرده است تا فیلمهای بیشتری با این موجود بسازد تا دوباره هیجان نسخه اصلی را به تصویر بکشد.
اما از Predator تا Prey، کدام ماجراجویی واقعا ارزش هیجان شکار و شکارچی را بهتر به نمایش گذاشت؟! با این پیشزمینه، در این لیست ویجیاتو ما میخواهیم به رتبه بندی فیلم های Predator (غارتگر) از از بدترین تا بهترین بپردازیم؛ پس در ادامه با معرفی این آثار همراه ما باشید.
Aliens vs Predator: Requiem

Requiem به کارگردانی گرگ و کالین استراوس در شهری کوچک در کلرادو روایت میشود؛ جایی که موجودی دورگه از بیگانه و شکارچی، موسوم به پردالیِن، که در پایان فیلم پیشین AvP متولد شد، به شهر یورش میبرد. پردالیِن تعدادی تخم زِنومورف با خود دارد که طبعا شکافته میشوند و آشوب را گسترش میدهند. در همین حال، شکارچیای به نام وُلف به زمین فرستاده میشود تا پردالیِن و زِنومورفها را نابود کند. گروهی از انسانها، اغلب قابل چشمپوشی، با بازی استیون پاسکوآل، جانی لوئیس، کریستن هاگر، دیوید پیتکو، آریل گِید، رِیکو آیلسوورث و جان اورتیز، تلاش میکنند پیش از آن که توسط این موجودات یا حمله هستهای در راه، کشته شوند از شهر بگریزند.
روایت ساده است و تلاش میشود عناصری از ژانر وسترن به مجموعه تزریق شود. برای دوستداران جهان AvP، این نخستین فیلمی است که شخصیت خانم یوتانی (با بازی فرانسوا ییپ) را در این مقطع زمانی معرفی میکند؛ لحظهای جذاب، هرچند دنبالهای که بنا بود بر آن بنا شود هرگز ساخته نشد. اما بیرون از همین معدود نکات، فیلم با چنان بیتوجهی به نورپردازی ارائه شده که دیدن سکانسهای اکشن یا صحنههای خونریزی تقریبا ناممکن است. «چیزی» در فیلم هست، اما برای دیدنش انگار نیازمند یک نسخه تدوینشده توسط طرفداران هستیم که فقط روشنایی کار را افزایش دهد تا معلوم شود آن «چیز» چیست.
The Predator

این فیلم میتوانست یک برگ برنده باشد. وقتی اعلام شد شِین بلک، فیلمنامهنویس کارکشته و بازیگر فیلم Predator اصلی، قرار است پس از Iron Man 3 (۲۰۱۳) و The Nice Guys (۲۰۱۶) یک Predator تازه بسازد، انتظارات به بالاترین حد رسید. این جهان، جهان شین بلک بود؛ با دیالوگهای تیز، روابط رفیقانه جذاب، بازی با کلیشههای ژانری و گروه بازیگری شامل بوید هالبروک، تروانته رودز، استِرلینگ کی براون، کیگن-مایکل کی، جیکوب ترمبلی، توماس جین و الیویا مان. همه چیز نوید یک Predator بزرگ و کمنظیر را میداد، اما نتیجه چنین نشد. آنچه به دست مخاطبان رسید فیلمی بود متشکل از تدوینهای بههمریخته استودیو و حاشیههایی چون استخدام استیون وایلدِر استریگل، دوست بلک و مجرم جنسی، برای صحنهای کنار مان، بدون آن که او از پیشینهاش خبر داشته باشد.
فیلم با پیشفرضی جذاب آغاز میشود: گروهی سرباز دچار اختلال استرس پس از سانحه به رهبری مککِنا (هالبروک)، همراه با کیسی براکت (مان) دانشمند زیستشناسی تکاملی، پس از به دام انداختن یک شکارچی و کشفِ وجود دیانای انسانی در بدنش متحد میشوند. روشن میشود گروهی از یاوتجاها در کهکشانها سفر میکنند تا خود را با دیانای گونههای دیگر ارتقا دهند. با توجه به این که زمین بهزودی در معرض نابودی بهسبب تغییرات اقلیمی است، شکارچیها به سوی آن میشتابند تا کلید تازهای برای دورگهسازی بیابند؛ کلیدی که در بدن پسر مککِنا، روری (ترمبلی) نهفته است. درست همینجاست که فیلم به سراشیبی میافتد. روری مبتلا به اوتیسم است و فیلم دیانای او را مثل سنگ روزِتا جادویی تصویر میکند که توانایی فهم هر زبان، حتی زبان بیگانهها را فراهم میکند. پس از ربوده شدن روری، مککِنا، همرزمانش و براکت باید برای نجات او با گروهی از شکارچیها بجنگند.
در پایان، فیلم زمینهچینی برای دنبالهای میکند که شامل زرهی شبیه آیرونمن برای شکارچی است؛ زرهی که قرار بود با باز شدنش، «داتچ» با بازی آرنولد شوارتزنگر را نشان دهد، اما او از حضور حتی کوتاه نیز خودداری کرد. بازگشت ریپلی با بازی سیگورنی ویور و یک نِیوْت بزرگسال از Aliens نیز با بدلکار فیلمبرداری شد، اما نهایتا فیلم به یک زره خالی رسید؛ چیزی برای پوشیدنِ مککِنا در دنبالهای که هرگز ساخته نشد. The Predator بیش از آن که بد باشد، آزاردهنده است؛ زیرا فیلمی قدرتمند در دل آن پنهان است، اما مجموعه تصمیمهای اشتباه بلک و استودیو آن را به چیزی شبیه مرغ بریان نیمهخورده تبدیل کردهاند. مقداری گوشت خوشعطر هنوز باقی است، اما بخشی از آن را یکی قاپ زده است.
Alien vs Predator

پس از آن که دنبالهای در فیلم Predator 2 محصول ۱۹۹۰ داده شد و مجموعهای از کتابهای کمیک و بازیهای ویدیویی حول آن شکل گرفت، زِنومورفها و یاوتجاها سرانجام در AVP ساخته پل دبلیو. اس. اندرسون روبهروی هم قرار گرفتند. این فیلم همزمان دنبالهای برای دو فیلم Predator تا آن زمان به شمار میرود و پیشدرآمدی برای چهارگانه Alien محسوب میشود. آغاز درگیری میان دو گونه زمانی رقم میخورد که گروهی از کاشفان به رهبری لِکس وودز (سانا لِیتن) به دستور چارلز وِیلَند (لنس هنریکسن) برای بررسی هرم مدفون در یخهای نزدیک جنوبگان اعزام میشوند.
درون هرم، این گروه ملکه بیگانه را بیدار میکنند؛ رخدادی که سه شکارچی را به زمین میکشاند تا پیش از آن که فرزندان ملکه از هرم خارج شوند و جهان را که یکی از زمینهای شکار آنان است درمینوردند، ملکه و هرم را نابود کنند. فیلم همچنین دارای پیشزمینهای مضحک و ذاتا نژادگرایانه، الهامگرفته از نظریههای اریک فوندانیکن است: شکارچیها تمدن آزتک را آموزش میدهند تا هرم بسازند، در برابر آن که گروهی از انسانها بدن خود را برای روییدن نطفههای زِنومورف در اختیارشان بگذارند تا شکارچیها بتوانند میدانهای شکار نمایشی برپا کنند. همه اینها فقط بستری است برای رسیدن به آنچه تماشاگران مشتاقش بودند؛ چیزی که اندرسون نسبتا خوب از پسش برمیآید و تلاش میکند با آنچه پیش از این در مجموعه وجود داشته سازگار باشد.
AVP و دنبالهاش Requiem تا مدتی در خط داستانی رسمی مجموعه قرار داشتند، تا این که ریدلی اسکات با Prometheus محصول ۲۰۱۲ تاریخچه بیگانهها را بازنویسی کرد و نسخهای اندیشمندانهتر ارائه داد. با این حال، اندرسون با دقت تلاش میکند فیلمش را در خط زمانی آثار موجود جای دهد. AVP در مجموع همان چیزی را ارائه میکند که وعده میدهد: درگیری بیگانه و شکارچی با جلوههای ویژه چشمگیر و عروسکگردانی حرفهای از شرکت ADI.
واقعیت این است که جلوههای ویژه ستون اصلی فیلم هستند و شاید از نظر لحن و گرایش به تواناییهای اکشنی اندرسون، فیلم بیشتر یک Predator است تا Alien. شخصیت لِکس با بازی سانا لیتن که نقش یک بازمانده شبیه ریپلی را ایفا میکند، در زمان اکران یک پیروزی مهم برای مخاطبان سیاهپوست محسوب میشد و چه در خط داستانی رسمی باشد و چه نباشد، همچنان یکی از شخصیتهای محبوب این جهان است. AVP تا حد کمال فاصله دارد و از نظر مضمون تقریبا تهی است، اما به عنوان «غذای هلههوله سینمایی» فیلمی سرگرمکننده و سرراست است.
Predator 2

به «جنگل سیمانی» خوش آمدید! Predator 2 ساخته استیون هاپکینز، جنگلهای آمریکای مرکزی را با خیابانهای لسآنجلس معاوضه میکند. داستان یک دهه پس از وقایع فیلم نخست میگذرد و دنی گلاور، در اوج دوران اکشنستاره شدنش پس از دو فیلم Lethal Weapon، نقش مایک هَریگن را بازی میکند؛ کارآگاهی با ترس از ارتفاع و مشکل همیشگی در اطاعت از دستور. پیگیری او درباره قتلهای خشن میان دو باند رقیب کلمبیایی و جامائیکایی، هریگن را به ردّ قاتلی میرساند که ظاهرا ماهیتی ماورایی دارد. با کمک همکار قدیمیاش، کارآگاه آرچولِتا (روبان بلیدز) و همراهی کارآگاه تازهوارد، لَمبِرت (بیل پکستون)، هریگن به دستور مأمور ویژه کِیز (گری بوسی) وارد گروه ضربتِ اداره مبارزه با مواد مخدر میشود؛ گروهی که او را در تعقیبی هرچه خونینتر به قلب لسآنجلس میکشاند تا بفهمد با قدرتی ماورایی طرف نیست، بلکه با موجودی فرازمینی روبهرو شده است. کِیز آشکار میکند که مأمور مواد مخدر نیست و در حقیقت برای شکار و به دام انداختن شکارچی اعزام شده؛ کاری که طبعا گفتنش آسانتر از انجام دادنش است.
Predator 2 فیلمی است که هم از «زیادهروی» سود میبرد و هم زیر بار آن له میشود. همه چیز، نه فقط جنگهای خیابانی، چنان است که انگار با مواد محرک تغذیه شده؛ همه غرق در عرق، گاه به شکلی مضحک. دیالوگها بیدلیل پر از ناسزا هستند و شخصیتهای کلمبیایی و جامائیکایی چنان با کلیشههای قومی اغراقآمیز نوشته و بازی شدهاند که حتی عبارت «دهه نود بود» نیز برای توجیه آن بسنده نیست. شخصیت کِیز در اصل برای «داتچ» قهرمان مجموعه نوشته شده بود، اما شوارتزنگر بازگشت را نپذیرفت و به جای آن Kindergarten Cop و Total Recall را بازی کرد؛ دو اثری که ستارهبودنش را پررنگتر هم کردند.
وقتی Predator 2 دچار افت میشود، نتیجه آنقدر کسلکننده است که بیدار ماندن تقریبا ناممکن میشود. اما وقتی اوج میگیرد، بهویژه در پرده سوم، جایی که هریگن وارد سفینه شکارچی میشود، با بزرگان یاوتجا برخورد میکند و فیلم lore مجموعه Alien vs. Predator را پیش میکشد و روشن میکند که شکارچیها قرنهاست به زمین میآیند، با برخی از بهترین لحظات کل مجموعه مواجهیم.
Predators

سالها طول کشید تا سومین فیلم مستقل Predator ساخته شود و وقتی سرانجام ساخته شد، علاقه عمومی به این مجموعه فروکش کرده بود. اما در میان تمام فیلمهایی که ارزش بازبینی دارند، Predators به تهیهکنندگی رابرت رودریگز و کارگردانی نیمرود آنتال، احتمالا بزرگترین شگفتی است. آدرین برودی، بازیگری که شاید در نگاه اول اکشنقهرمان به نظر نرسد، مگر این که در چشمانش نگاه کنید و داستان جوانیاش را بشنوید، نقش رویس را ایفا میکند؛ سربازی که به مزدور تبدیل شده و رهبری گروه را بر عهده دارد.
رویس همراه با گروهی نهچندان خوشمشرب از آدمکشها و جامعهگریزهای حرفهای، با بازی توفر گریس، آلیس براگا، والتون گوگینز، ماهرشالا علی، دنی ترخو، لوییس اوزاوا چَنگچِین و اولگ تاکتاروف، خود را در سیارهای ویژه شکار مییابند؛ جایی که باید در بازی مرگبار چهار شکارچی شرکت کنند؛ شکارچیهایی مجهز به مجموعهای از سلاحها، تلهها و «سگهای جهنمی» (سگهای شکارچی، اگر واژه دقیقتری نباشد). وقتی اعضای گروه یکییکی شکار میشوند، رویس و بازماندگان، پس از ملاقات با نولَند (لارنس فیشبرن)، سرباز کهنهکار نیروی هوایی ارتش که پس از گذراندن چند چرخه شکار، کمی حالوروز کولونل کورتز در Apocalypse Now را پیدا کرده، نقشهای برای رهایی میکشند. البته با شکارچیها هیچ نقشهای خوب از آب درنمیآید و همین ما را به پرده سوم میکشاند: مجموعهای از خیانتها، خونریزی و البته ادای دینی مستقیم به فیلم اول.
واکنشهای اولیه نسبت به Predators متوسط بود، اما فیلم با گذر زمان مخاطبان خود را یافت و اکنون بابت طراحی اکشن، جلوههای ویژه عملی و بازیها ستایش میشود. درست است که از نظر داستانی کمی سطحی است و شخصیتهای فرعی عمق احساسی چندانی ندارند، اما Predators با بودجه ۴۰ میلیون دلاری جهانسازی قابلتوجهی ارائه میکند و مهمتر از آن، نخستین فیلم Predator است که کاملا خارج از زمین میگذرد؛ مشعلی که Badlands بعدها برمیدارد. برودی بارها علاقه خود را به بازگشت به این مجموعه نشان داده؛ موضوعی که برای طرفداران خوشایند است و با توجه به فیلم بعدی در این فهرست، کاملا ممکن به نظر میرسد.
Predator: Killer of Killers

سال ۲۰۲۵ نه یک، بلکه دو فیلم تازه از مجموعه Predator را به ما هدیه داد. دن تراختنبرگ نخستین (و امیدواریم نه آخرین) فیلم انیمیشن این مجموعه را با عنوان Predator: Killer of Killers ارائه کرد. فیلم ساختاری آنتولوژی دارد و سه مواجهه متفاوت سه جنگجو با یک یاوتجا را در سه دوره تاریخی روایت میکند.
بخش نخست، «سپر» در اسکاندیناوی سال ۸۴۱ میگذرد و جنگجوی وایکینگ، اُرسا (با صداپیشگی لیندسی لاونچی) را دنبال میکند که میکوشد به پسر خردسالش اهمیت شرافت را از راه انتقام بیاموزد؛ اما کمین یک یاوتجای عظیمالجثه، نهتنها قبیله او را به خاک و خون میکشد، بلکه عطش انتقام اُرسا را به نقطهای تازه میرساند.
بخش دوم، «شمشیر» در ژاپن سال ۱۶۰۹ روایت میشود و بر کنجی و کیوشی (با صداپیشگی لوییس اوزاوا) تمرکز دارد؛ دو پسر یک سامورایی که در کودکی مقابل هم قرار داده شدهاند و بیست سال بعد ناچار میشوند با گناهان گذشته روبهرو شوند؛ در حالی که گناهان جهانی دیگر نیز بر آنان فرود میآید و هر دو را به مرگبارترین نبرد زندگیشان میکشاند.
بخش سوم، «گلوله» در ۱۹۴۲ میگذرد و درباره مکانیک جوانی به نام جان جی. تورس (ریک گونزالس) است که در جنگ جهانی دوم بهعنوان خلبان جنگنده اعزام میشود و خیلی زود درمییابد با حریفی روبهرو شده که به او شباهت ندارد: یک خلبان یاوتجا با فناوریای بسیار پیشرفتهتر از نیروی دریایی آمریکا. تورس ناچار است فناوری بیگانه را دور بزند، و حتی این هم تضمینی برای زنده ماندنش نیست. هر سه شخصیت در بخش پایانی «نبرد» گرد هم میآیند؛ جایی که اُرسا، کنجی و تورس از حالت انجماد خارج شده و مجبور میشوند در نبردی گلادیاتوری علیه گونهای عظیمالجثه بجنگند؛ زیر نظر رئیس یاوتجا، «گرندل کینگ».
Killer of Killers با بهرهگیری خیرهکننده از انیمیشن، ثابت میکند که این شیوه نه راهی برای کاهش هزینهها، بلکه تنها فرم مناسب برای روایت چنین داستانهایی بوده است. کیفیت فیلم به حدی بالاست که بهراحتی میتوانست یک اکران سینمایی شایسته داشته باشد. از صداپیشگی و جزئیات پوشاک و معماری هر دوره گرفته تا صداگذاری و موسیقی، این فیلم نه یک فرعی و نه مقدمهای برای یک سریال انیمیشن، بلکه اثری کاملا ضروری در کنار فیلمهای لایو اکشن این مجموعه است. افزون بر این، فیلم شامل اشارات سرگرمکنندهای است؛ از جمله معرفی فرمانده تورس، وندی، با صداپیشگی مایکل بین.
این موضوع باعث میشود بین و دوست فقیدش، بیل پکستون، تنها بازیگرانی باشند که با هر سه هیولا یعنی ترمیناتور، بیگانه و شکارچی، جنگیدهاند. پایان فیلم نیز سطح تهدیدهای آینده مجموعه را بالا میبرد: کپسولهای انجمادی که بدنهای نارو از Prey، هریگن از Predator 2 و خودِ داتچ از فیلم آغازین مجموعه را در خود دارند. با توجه به اینکه تراختنبرگ پیشاپیش طرحهای بزرگی برای آینده مجموعه دارد.
Prey

این اثر سینمایی به عنوان یک روایت مستقل بر داستان غارتگر، جدیدترین فیلم فرنچایز Predator است، اما در واقع پیش درآمدی مهم برای فیلم اصلی است. داستان در سال ۱۷۱۹ در یک قبیله بومی کومانچی اتفاق میافتد و به اصول اولیهای که باعث موفقیت نسخه اصلی در دهه هشتاد میلادی شده بود باز میگردد. تمرکز داستان این فیلم بر بقای بین انسانها و شکارچیان است، اما هرگز از روایت جذابی که به تنهایی پای آن ایستاده است غافل نمیشود. این فیلم بر روی یک زن جوان کومانچی به نام نارو تمرکز دارد که به دنبال اثبات خود به عنوان یک شکارچی است. زمانی که Predator به زمین میرسد و شروع به کشتن مردمش میکند، او این فرصت را به دست میآورد.
این تنها ورودی این فرنچایز است که بدون اکران سینمایی مستقیماً به یک سرویس پخش خانگی رفت و دومین قسمت برتر ما در این لیست رتبه بندی شد. بدون هیچ شکی فیلم «Prey» تکاملی خوب در روند تولید یک اثر سینمایی بر پایه فرنچایز Predator است که طرفداران هم تماشای آن را دوست داشتند. در همین حال باید گفت، امبر میدتاندر در نقش شخصیت اصلی به نام نارو جذاب است و قدرت فوقالعادهای در یک فیلم اکشن و ترسناک بسیار خونین از خود به نمایش میگذارد.
Predator

اولین نسخه از این فرنچایز یعنی فیلم «Predator» محصول ۱۹۸۷ هنوز هم بهترین فیلم این مجموعه سینمایی دنبالهدار است. در داستان این فیلم یک تیم نخبه از تکاوران آمریکایی برای نجات گروهی از گروگانها به جنگلهای بارانی آمریکای مرکزی میروند اما با یک شکارچی مرگبار روبرو میشوند. این یک داستان ساده و به نظر کوچک است، اما کارگردانی حرفهای و بازی بازیگرانی همچون آرنولد شوارتزنگر، آن را از دیگر فیلمهای اکشن علمی تخیلی دهه ۱۹۸۰ متمایز میکند. قهرمان شناخته شده آثار اکشن در آن دوران، یعنی آرنولد شوارتزنگر نیز واقعاً نمادین است، زیرا او تا به امروز بخش عظیمی از ژنتیک ژانر اکشن باقی مانده است.
باید بدانید که فیلم Predator موفق ترین اثر این فرنچایز از نظر توانایی ایجاد تنش است. کارگردان جان مک تیرنان موفق میشود هم در گرمای سکانسهای اکشن و هم در تنش آرامی که در بیشتر فیلم وجود دارد متمایز شود. حتی اگر «غارتگر» محصول ۱۹۸۷ با فیلم «بیگانه» ریدلی اسکات محصول سال ۱۹۷۹ در برخی موارد همتراز نباشد، ولی بازهم هر دو فیلم از نظر اهمیت کلاسیک این ژانر در یک کلاس برابر هستند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
تو عمرم بیش از هزاران فیلم دیدم ولی هیچ فیلمی را بیشتر از غارتگر ۱ دوست ندارم یه نکته ای را که یادتون رفت بگید موسیقی عالی غارتگر ۱ هستش اثر الن سیلوستری که تو تمام مدت فیلم صدای موسیقی در حال پخشه