سرنوشت اولین خدایان اساطیر یونان
در هفته پیش دیدیم که مادر زمین؛ گایا برای گرفتن انتقام شش فرزند عزیزش که توسط پدرشان؛ خدای آسمان یا اورانوس به اعماق زمین تبعید شده بودند به سراغ تکتک فرزندان دوازده فرزند ارشدش که ...
در هفته پیش دیدیم که مادر زمین؛ گایا برای گرفتن انتقام شش فرزند عزیزش که توسط پدرشان؛ خدای آسمان یا اورانوس به اعماق زمین تبعید شده بودند به سراغ تکتک فرزندان دوازده فرزند ارشدش که به تمامی آنها تایتان (Titan) گفته میشود، میرود اما هیچیک پیشنهاد نابود کردن پدر خود را نمیپذیرند و تنها کوچکترین و جوانترین تایتان باقی مانده که در اعماق غارهای تارتاروس در انزوا و تاریکی به سرمیبرد.
گایا از کوچکترین دختر خود، ریئا (Rhea) میشنود که کرونوس (Kronos) با تمام خواهران و برادران خود فرق دارد و خشم و نفرتی عجیب در درونش نهفته است. همین امر کافی بود که گایا متوجه شود گزینه مناسب برای گرفتن انتخاب از اورانوس را پیدا کرده و به این شکل راهی اعماق تارتاروس میشود.
دنیای زیر زمین
در روایات اساطیری یونان باستان آمده است که اگر وزنهای برنزی را از بهشت و محل زندگی خدایان بر زمین اندازیم مدت 9 شبانهروز طول میکشد تا به زمین برسد، حال همان وزنه دقیقا 9 شبانهروز باید سقوط کند تا از زمین به دنیای تارتاروس (Tartarus) وارد شود. در حقیقت زمین در جایی دقیقا وسط تارتاروس و بهشت قرار گرفته است.
در اولین مقاله از سری اساطیر یونان گفتیم تارتاروس همچون اورانوس و گایا یکی از موجودات و خدایان اولیه بود که همچون آسمان که مخصوص اورانوس و زمین که مخصوص گایاست، دنیای زیرزمین متعلق به اوست.
لازم است بدانیم که گایا، اورانوس و تارتاروس هیچیک همچون تایتانها یا خدایان اُلمپ که به زودی با آنها آشنا خواهیم شد، نمود ظاهری مشخصی ندارند. با اینکه آنها را در تصویرسازیها به شکل مادر زمین یا پدر آسمان نمایش میدهند اما براساس اساطیر یونان این "خدایان" اولیه تنها تصوری از خدا محسوب شده و در حقیقت نوعی نیروی اولیه شکلگیری هستی هستند.
تارتاروس و گایا در آخر با هم ملاقات میکنند و ثمره این ملاقات هم وحشتناکترین هیولای تمامی دنیای یونان باستان یعنی تایفون (Typhon) خواهد شد که بعدها به طور مفصل به این هیولا خواهیم پرداخت.
از اینجا روایت اساطیر یونان را با کمک نویسنده و کمدین معروف استفن فرای (Stephen Fry) اندکی دستکاری میکنیم تا خاصیت سرگرمکنندگی روایات پررنگتر شود.
گایا و تارتاروس همانطور که با فامیلی ناخوشایند ملاقات میکنیم یکدیگر را میبینند؛ تارتاروس به گایا میگوید چقدر چاق شدهای یا گایا به او میگوید که نکند بیماری؟ چون شبیه به مردهها شدهای! و به همین منوال به مکالمه و تکه انداختن به هم ادامه میدهند تا دست آخر تارتاروس میپرسد گایا برای چه کاری به قلمروی آرامش وارد شده و گایا از او سراغ کرونوس را میگیرد.
تارتاروس به گایا میگوید که از تو خواهش میکنم این پسرت را از اینجا ببری. او تمام روز من را دنبال کرده و تمام کارهای من را با چشمانی گشاد و دهانی باز نگاه میکند. او مدل مو، لباس پوشیدن و حتا راه رفتن و آه غمناک کشیدن را نیز از من تقلید میکند. او با حالتی سرگردان و غمبار به درختان عزیزم تکیه میدهد گویی که نقاشی در حال کشیدن پرتره اوست. زمانی هم که موفق میشوم جایی قایم شده و او را دست به سر کنم، میبینم به طرز خطرناکی به لبه گودال مواد مذاب نزدیک شده و به دل آتش چشم دوخته است.
گایا نگاهی به اطراف انداخته و میبیند تایتان جوانش دقیقا همانجایی که تارتاروس گفته قرار دارد و از لبه گودال مواد مذاب خم شده و به دل آتش خیره شده است. گایا تارتاروس را رها کرده و به سراغ تنها امیدش برای انتقام میرود.
جوانترین تایتان
کرونوس (Kronos یا Cronus) با اینکه جوانترین تایتان میان یازده خواهر و برادر خود محسوب میشود و با توصیفاتی که ریئا و تارتاروس تاکنون از او داشتند به نظر جوانی لاغر و ایمو (Emo - دختران و پسران نوجوان یا جوانی که به سبک خاصی از موسیقی، آرایش و لباس پوشیدن علاقه دارند) میرسد، اما قدرتمندترین تایتان در میان تمام خواهران و برادران خود و تنها کسی است که میتواند به تنهایی در برابر اورانوس بایستد. کرونوس رفتهرفته از سایر خواهران و برادرانش فاصله گرفته و تصمیم میگیرد بیشتر وقت خود را در اعماق تارتاروس به دور از چشم پدرش بگذراند و ریئا تنها کسی بود که کرونوس را میشناخت و از میزان نفرت او از اورانوس باخبر بود.
گایا پسرش را صدا زده و کمکم زهر خشم و نفرت را در او میریزد و در گوش او نقشه انتقامش را بارها و بارها تکرار میکند. گایا کرونوس را به قله کوهی میبرد که در آن داسی کوچک و مخصوص را پیش از رفتن به سراغ تکتک فرزندانش پنهان کرده بود. گایا داس کوچک را به کرونوس میدهد و بیآنکه چیزی بگوید کرونوس میداند که باید با آن چهکار کند.
اجرای نقشه
کرونوس که با دقت به جزئیات نقشه گایا گوش کرده بود آماده بود تا نقشه انتقام مادر و رسیدن به قدرت بینهایت را اجرا کند و تنها کاری که باید میکرد این بود که در تاریکی منتظر بماند تا گایا اورانوس را فراخوانده و پیش از آنکه اورانوس متوجه حضورش شود به او حمله کند. لازم است بدانیم که خدایان اساطیر یونان همگی نامیرا هستند بنابراین کرونوس نمیتوانست با داس مخصوصش اورانوس را به قتل برساند تنها کافی بود به او به نحوی آسیب برساند که شرمسار شده و لیاقت حضور در جایگاهش را از دست بدهند.
در زمان موعود کرونوس به اورانوس حمله کرده و بخشی از بدن پدر را با استفاده از داس مخصوص جدا میسازد و پیش از آنکه اورانوس بتواند آن را از چنگ پسر خارج کند، کرونوس آن را به دورترین نقطه اقیانوس پرتاب کرده و نیست و نابود میسازد. حال این قطع عضو اورانوس او را از جایگاه قادر مطلق خارج کرده و باعث میشود که جایگاهش به پسری که گایا برمیگزیند برسد... که آن پسر هم کسی نیز جز کرونوس.
عضو قطع شده بدن پدر به اعماق اقیانوس افتاده اما به دلیل قدرت بینهایت و جادوی آن خود به تنهایی به موجودی زنده و بینهایت زیبا تبدیل میشود؛ الههای به نام اَفرودایتی (آفرودیت در فارسی - Aphrodite) که بعدها بیشتر با او آشنا خواهیم شد.
اورانوس پیش از آنکه برای همیشه گایا را ترک کند، کرونوس را نفرین میکند. اورانوس به کرونوس میگوید:
ای سیاهترین و رذلترین مخلوق، با این جملات تو را نفرین میکنم؛ باشد که فرزندانت تو را همانگونه که مرا نابود کردی، نابود سازند. انتقام من گرفته خواهد شد و برای تو زجری آهسته و طاقتفرسا را به همراه میآورد.
عضو قطع شده اورانوس پیش از آنکه به اعماق اقیانوس افتد سراسر زمین را در خون اورانوس غوطهور ساخته و تمام زمین را حاصلخیز و سبز میسازد و زندگی از هر گوشه زمین به بیرون میشتابد. با اینکه اورانوس نسبت به فرزندان خود رحم و محبتی نداشت اما او قدرتمندترین موجود در سراسر هستی بود که به هر آنچه که وجود داشت حیات بخشیده بود. نابود کردن اورانوس به همین دلیل بزرگترین جرم در تمام کیهان محسوب میشد.
آزادی هیولاها
با کنار رفتن اورانوس دیگری خطری گایا را تهدید نمیکند و کرونوس با همان داس مخصوص بر شکم گایا ضربهای زده و سایکلاپس و هکاتونکیرس، هیولاهای یک چشم و پنجاه سر و صد دست را از اعماق زمین بیرون کشیده ولی با دیدن آنها وحشت کرده و از مادر میخواهد که آنها را در غارهایی دور نگه دارد.
سپس کرونوس، اورانوس را به عمیقترین چاههای دنیا، صدها بار عمیقتر و دورتر از تارتاروس تبعید میکند تا طعم اسارت در انزوا و دوری از هستی را بچشد. اورانوس در عمیقترین نقطه هستی تمام خشم و نفرت خود را جمع کرده و به شکل سنگی نفوذناپذیر و خطرناک تبدیل میکند که اگر کسی به این سنگ عجیب نزدیک شده و قصد شکستن آن را داشته باشد فورا از انرژی هولناکش نابود شود.
البته که هیچکس شهامت بیرون آوردن سنگی که از خشم و نفرت خدای آسمان شکل گرفته را ندارد... سنگی که نامش را از پدر آسمان میگیرد... اورانیوم!
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
زیبا و خوش بیان ( عکسایی که بنده تحقیقات انجام دادم نیست)
بابا ایول به این مقالات 👍
خیلی اساطیر یونانی باحالن
و حالا که که فهمیدم اسم اورانیوم از کجا اومده ، میتونم حدس بزنم که هلیوم و تیتانیوم چرا چنین نامیده شدند !
به این میگن یک مقاله سرگرم کننده و جذاب و در عین حال آموزنده که باعث افزایش سطح اطلاعات عمومی میشه !
یونان منبع نامگذاری خیلی از عناصر جدول تناوبی هست