جهان مرگ در اساطیر چین و ژاپن
بررسی باورهای مردمیان شرق از جهان مرگ
علت آنکه اساطیر چین و ژاپن با یکدیگر بررسی میشوند، شباهتهای عمیق در عناصر اساطیری نیست، بلکه این دو فرهنگ در مقایسه با بسیاری از تمدنهای دیگر، دیدگاههای محدودی درباره جهان مردگان دارند. این محدودیتها به دلایل مختلفی از جمله تمرکز آیینهای بومی آنها بر مفاهیم دنیوی، تأثیر اندیشههای فلسفی، و رویکرد متفاوت نسبت به زندگی پس از مرگ شکل گرفته است. در ادامه، نگاهی دقیقتر به این تمایزات و محدودیتها خواهیم داشت. با ویجیاتو همراه باشید. همچنین پیشنهاد میکنیم تا مطلب «جهان پس از مرگ در اساطیر مصر باستان» را هم از دست ندهید.
آیین شینتو؛ دینی دنیوی
آیین شینتو، دین بومی مردم ژاپن، با دیدگاههایی ساده و طبیعی نسبت به جهان و زندگی شناخته میشود. برخلاف بسیاری از ادیان که توجه ویژهای به مفاهیم انتزاعی، مرگ و جهان پس از مرگ دارند، شینتو بر امور دنیوی، احترام به طبیعت و ارتباط با نیاکان تمرکز دارد.
ویل دورانت، در توصیف این دین میگوید:
"آیین شینتو شامل اعتقادات و مراسم پیچیده یا قوانین اخلاقی نبود و درباره بهشت و جاودانگی سخنی نمیگفت. تنها مؤمنان را موظف میکرد که گاهگاه به زیارت مکانهای مقدس بروند و با زهد و تقوا به گذشته، نیاکان و امپراتوران حرمت بگذارند."
این دیدگاه دنیوی موجب شد که ژاپنیها به جای تمرکز بر مفاهیمی چون جهان آخرت یا بهشت، نیروی فکری و مادی خود را صرف بهبود زندگی زمینی و پیشرفت علمی و اجتماعی کنند. برای مثال، ژاپن در دوران فئودالی، به جای ادبیات دینی درباره مرگ و رستاخیز، ادبیات جنگجویانهای تولید کرد که قهرمانان سامورایی و ارزشهای افتخار و شجاعت را برجسته میکرد.
تأثیر اندیشههای کنفسیوس بر فرهنگ ژاپن
اندیشههای کنفسیوس، فیلسوف برجسته چینی، تأثیر قابلتوجهی بر فرهنگ ژاپنی گذاشت. کنفسیوس بر ساختار اجتماعی و مادی جامعه تأکید داشت و از پرداختن به مسائل روحی و اخروی خودداری میکرد. او باور داشت که:
"کسی که قادر به خدمت مردم نیست، چگونه میتواند مرگ را درک کند؟"
این دیدگاه مشابه آیین شینتو بود که زندگی پس از مرگ را در حاشیه قرار میداد و به ساختار اجتماعی و روابط انسانی در این دنیا اولویت میداد.کنفسیوس همچنین توصیه میکرد که حکومت باید بر پایه فضیلت و اخلاق باشد، نه بر اساس زور و مجازات. این رویکرد، گرچه موجب توسعه فرهنگی و اخلاقی در ژاپن شد، اما همچنان جهان مردگان را به عنوان موضوعی فرعی و کمتر مورد توجه قرار داد.
باورهای ژاپنی درباره ارواح و زندگی پس از مرگ
باوجود تأثیر شینتو و اندیشههای کنفسیوس، ژاپنیها همچنان باورهایی درباره ارواح و جهان پس از مرگ داشتند. این باورها عمدتاً به صورت داستانهایی پراکنده درباره ارواح و ارتباط آنها با دنیای زندگان مطرح میشد.
یکی از مهمترین داستانهای آفرینش ژاپنی، به ایزانامی و ایزاناگی مربوط است. این دو، اولین زوج الهی در اساطیر ژاپنی بودند. پس از مرگ ایزانامی، ایزاناگی تصمیم گرفت به جهان مردگان (یومی) سفر کند تا همسرش را بازگرداند. این سفر، تصویری مبهم و محدود از جهان پس از مرگ در فرهنگ ژاپنی ارائه میدهد. باور کلی ژاپنیها این بود که افراد شرافتمند پس از مرگ زنده میشوند و کسانی که زندگی شرافتمندانهای نداشتهاند، مرده باقی میمانند. این نوع نگاه ساده به جهان مردگان، نشاندهنده اهمیت رفتار دنیوی در این فرهنگ است.
داستانهای ارواح انتقامجو
در کنار باورهای کلی، داستانهای محلی زیادی درباره ارواح انتقامجو در فرهنگ ژاپنی وجود دارد. این ارواح، اغلب به دلیل ظلمی که در زندگی به آنها شده یا وعدهای که قبل از مرگ دادهاند، به دنیای زندگان بازمیگردند. یکی از این داستانها مربوط به مردی محکوم به مرگ است که پیش از اعدام تهدید کرد پس از مرگ، به روحی انتقامجو تبدیل خواهد شد. پس از گردن زدن او، سر بریدهشدهاش سنگی را گاز گرفت. این داستان، علاوه بر ایجاد وحشت، نشاندهنده باور عمیق ژاپنیها به ارتباط میان جهان زندگان و مردگان است.
یومی؛ جهان تاریک مرگ
در اساطیر ژاپنی، «یومی» یا سرزمین تاریک مرگ، به عنوان مکانی مبهم و هراسانگیز توصیف میشود. این مکان نه بهشت است و نه جهنم، بلکه سرزمینی تاریک و بیروح است که مردگان در آن اقامت دارند. در داستان سفر ایزاناگی به یومی، این مکان با تصاویری از پوسیدگی و تاریکی وصف شده است. «یومی» برخلاف جهان پس از مرگ در بسیاری از فرهنگهای دیگر، فاقد پیچیدگیهای فلسفی یا توصیفات گسترده است. این امر به دلیل تمرکز اساطیر ژاپنی بر دنیای زندگان و مسائل ملموس و دنیوی است.
تأثیر آیین بودا و تناسخ
با ورود آیین بودا به ژاپن، مفاهیمی همچون تناسخ و چرخه حیات (سامسارا) به فرهنگ این کشور راه یافت. در این اعتقاد، روح پس از مرگ به بدن یا موجودی دیگر منتقل میشود و زندگی دوبارهای آغاز میکند. یکی از داستانهای مشهور ژاپنی درباره تناسخ، حکایت زوجی است که عاشق گلکاری بودند. پس از مرگ آنها، پسرشان متوجه دو پروانه در باغ شد که به گلها علاقه داشتند. او در خواب دید که این پروانهها، والدین او هستند که به این شکل بازگشتهاند.
نتیجهگیری
اساطیر چین و ژاپن، با وجود محدودیتهای خود در ارائه جهان مردگان، همچنان گنجینهای ارزشمند از داستانها و باورها را در خود جای دادهاند. این فرهنگها به جای تمرکز بر مفاهیم انتزاعی و اخروی، نگاه خود را به زندگی دنیوی معطوف کردهاند و از این طریق، پایههای پیشرفت اجتماعی و اخلاقی خود را تقویت کردهاند.
بیشتر بخوانید:
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.