ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

نقد فیلم Wolf Man | پنجه‌های چنگال پدرسالاری
فیلم سینمایی

نقد فیلم Wolf Man | پنجه‌های چنگال پدرسالاری

استعاره بازی سرگرمی را به حاشیه می‌‌برد!

امیر پریمی
نوشته شده توسط امیر پریمی | ۲۱ بهمن ۱۴۰۳ | ۱۳:۰۰

فیلم «مرد گرگ‌نما» یک داستان ترسناک جدید از استودیو Blumhouse است که بازنمایی یک هیولای کلاسیک را همراه با درام روانشناختی به بینندگان ارائه می‌دهد. کارگردان این اثر لی ونل که به خاطر کارش در فیلم هیجان‌انگیز و موفق «مرد نامرئی» شناخته می‌شود، بار دیگر در فیلم جدید خود فضایی پرتنش ایجاد می‌کند که در آن هر قدمِ شخصیت‌ها اضطراب بیننده را افزایش می‌دهد. اما آیا این به تنهایی برای جذابیت چنین اثری کافی است یا خیر؟ برای رسیدن به پاسخ در ادامه با نقد فیلم Wolf Man همراه ویجیاتو باشید.

نقد فیلم Wolf Man | پنجه‌های چنگال پدرسالاری

پیش از هرچیزی باید بدانید که Wolf Man، فیلم جدیدی از دنیای هیولاهای استودیو یونیورسال است که در سال‌های اخیر تا حدودی فراموش شده؛ اما این کمپانی پس از شکست دنیاسازی بلاک‌باستری چندسال پیش خود پیرامون این هیولا‌های کلاسیک، سعی در زنده کردن این موجودات جذاب به شکل فیلم‌های ترسناک کوچک اما مولف کرد. در این بین وظیفه مدرنیزه کردن وحشیانه ترین شخصیت هیولایی آنها، یعنی مرد گرگ‌نما، به لی ونل، استاد فیلم‌های ترسناکی که کار خود را به عنوان بازیگر و فیلمنامه نویس برای فرانچایز Saw آغاز کرد، محول شد.

اما داستان این فیلم از این قرار است که: پسری به نام بلیک در جنگل‌های اورگان با پدر شکارچی خود زندگی می‌کند و از این واقعیت که پدرش بیش از حد با او خشن است رنج می‌برد. در این خانواده کوچک هیچ مهربانی پدرانه‌ای وجود ندارد، در عوض ما تنها شاهد قوانینی برای بقا هستیم که یک پدر سعی می‌کند به پسرش بیاموزد. اما این دو یک روز در جنگل با حیوان عجیبی روبرو می‌شوند که روی دو پا راه می‌رود و یک شکارچی درنده است. این موجود هیولایی، تقریباً هر دوی آنها را به وحشت می‌اندازد و سپس به طور مرموزی ناپدید می‌شود.

سال‌ها بعد، بلیک (کریستوفر ابوت)، که اکنون ساکن سانفرانسیسکو شده و یک نویسنده بیکار است، نامه‌ای از اورگان دریافت می‌کند که پدر گمشده او را رسماً مرده اعلام کرده است. حالا بلیک که کودکی مناسبی در ارتباط با پدرش نداشته باید به خانه‌ای که برای او به ارث رسیده‌ برود و همه چیز را مرتب کند. بنابراین، بلیک لاول که احساس می‌کند خانواده‌اش در حال از هم پاشیدن است، تصمیم می‌گیرد آنها را به کابین کوهستانی پدرش که مدتی پیش ناپدید شده بود ببرد. اما آن‌ها در راه مورد حمله موجودی عجیب قرار می‌گیرند که از یک طرف شبیه حیوان جنگلی و از طرف دیگر شبیه انسان است. آنها موفق می‌شوند سرپناهی پیدا کنند، اما نه قبل از اینکه بلیک به شکل دردناکی مجروح و سپس دگرگون شود.

نقد فیلم Wolf Man | پنجه‌های چنگال پدرسالاری

خب همین ابتدا باید بگویم که من معمولاً ایده‌های لی ونل را خیلی دوست دارم. اما چرا؟ چون از اولین بازی قوی او در قالب نخستین فیلم «اره»، تا دیگر ایده‌های داستانی او در فیلم‌های «توطئه‌آمیز» و سرانجام کارگردانی دو فیلم «Upgrade» و «مرد نامرئی» همگی بسیار لذت بخش بودند. با کمی بررسی در آثار نوشتاری و بصری لی ونل به سادگی می‌توان یافت که او یک حرفه‌ای تمام در ژانر وحشت است. فیلمنامه‌های او ممکن است به‌ویژه برجسته یا شایسته اسکار نباشند، ولی اغلب بر اساس ایده‌های موجود یا غیر اورجینال، آثار او همیشه محتوای کافی را برای ایجاد توجه در مخاطب عام و خاص داشته‌اند.

اما در Wolf Man همه چیز متفاوت است. جدای از این‌ که فیلمنامه مرد گرگ‌نما نیز اورجینال نیست و الهامات آشکارتر این واقعیت است که این به سادگی نسخه جدیدی از یک شخصیت کلاسیک یونیورسال مربوط به نزدیک به یک قرن پیش است، ولی منطور من از متفاوت بودن این است که این فیلمنامه لی ونل از اساس سمت و سوی خاصی دارد. جالب است بدانید که خود فیلمساز در مصاحبه‌هایش اعتراف می‌کند که چیزی که واقعاً الهام‌بخش او برای نوشتن این داستان شد، فیلم «مگس» کراننبرگ بود.

در واقع ونل مجذوب تبدیل شدن آهسته یک انسان به یک هیولا و تراژدی متعاقب آن در فیلم مگس بود. تراژدی که درون آن مردی بدنش شروع به تبدیل شدن به علیه او می‌کند. بر همین پایه داستانی، لی ونل رنگی از واقع‌گرایی را به این فیلمنامه اضافه کرد که آن نیز برگرفته از موقعیت یک دوستش بود، دوستی که مجبور بود به تماشای انحطاط آهسته و مرگ نهایی او بر اثر اسکلروز جانبی بنشیند. تمام این نکات به ما نگاه جالبی به شخصیت گرگینه درون این فیلم می‌دهد، که وضعیتش به عنوان یک بیماری لاعلاج معرفی می‌شود که به تدریج شما را از درون می‌خورد، چیزی که شما از آن آگاه هستید اما نمی‌توانید هیچ کاری در مورد آن انجام دهید.

نقد فیلم Wolf Man | پنجه‌های چنگال پدرسالاری

بنابر وجود همین ریزه‌کاری‌ها در داستان این فیلم، Wolf Man اثری است که کمی از آثار بی‌مووی یا همان فیلم‌های گرگینه‌ای پاپ‌کورنی فاصله می‌گیرد. در نتیجه گاهی اوقات تماشای آنبرای مخاطب عام سخت، اما در مجموع قابل قبول است. نکته موجود در فیلمنامه این اثر که شاید باعث شود گاهی فیلم کسل‌کننده جلوه کند همان بیماری واگیر مرموزی است که قطعاً درگیرترین عنصر کل فیلم است.

اگر واقعیت را بگویییم پس از سکانس ابتدایی و آشنایی با شخصیت‌ها ما به مدت 60 دقیقه شاهد تبدیل آهسته مردی هستیم که بیش از هر چیز به تنها دخترش اهمیت می‌دهد و همزمان به هیولایی تبدیل می‌شود که تهدیدی مستقیم برای اوست. نکته طلایی در این میان آن است که لی ونل و تیم او برای نمایش هیولای خود به سراغ جلوه‌های ویژه کاربردی رفتند، که مصنوعی بودن و CGI ارزان را از بین می‌برد. اگرچه از طرف دیگر، این بدان معناست که گرگینه فیلم در اینجا حتی پس از یک دگرگونی کامل، باید شکل کاملاً انسانی داشته باشد.

نقد فیلم Wolf Man | پنجه‌های چنگال پدرسالاری

خب مشکل این فیلم میان مخاطب عام نیز از همین نکته سرچمه می‌گیرد؛ چرا که من گمان می‌کنم که همه چنین هیولایی انسانی و خاصی را دوست ندارند، اگرچه من شخصاً ظاهر آن را دوست دارم. اما بدون پرداختن به جزئیات ظاهری خاص این موجود برای افرادی که هنوز فیلم را تماشا نکرده‌اند، باید بگویم گرگینه فیلم شاید کمی شما را به یاد وندیگوی درون Until Dawn بیَندازد. جالب اینجاست که این گرگینه، اگرچه بر اساس یک اصل ساخته شده است، اما به طرز دلپذیری از گذشتگان کلاسیک خود متفاوت است، بنابراین هیچ احساس تکراری وجود ندارد.

همچنین شخص کریستوفر ابوت نیز به طرز درخشانی از درد و تحریک ناشی از حمل لوازم آرایش و گریم ناخوشایند که ساعت‌ها روی او به کارگرفته شده بود، استفاده کرد و آن را به خشم، درد و احساس ناامیدی کامل تبدیل کرد که با گذشت هر دقیقه از فیلم بیشتر و واضح‌تر در چشمانش قابل خواندن است.

نقد فیلم Wolf Man | پنجه‌های چنگال پدرسالاری

با این تفاسیرمی‌توانم بگویم که کل لایه بصری فیلم به طرز خیره کننده‌ای تأثیر خوبی می‌گذارد. صحنه‌های تاریک که اغلب در تاریکی غلیظ و غیرقابل نفوذ غوطه‌ور می‌شوند، کمک می‌کنند تا هیولاهایی که در سایه‌ها کمین کرده‌اند، به زیبایی پنهان شوند، و کنتراست باورنکردنی را با صحنه‌هایی که از منظر گرگینه دیده می‌شوند، فراهم می‌کنند.

منظور من زمانی است که دوربین از همسر بلیک، شارلوت (جولیا گارنر) به سمت خودش می‌رود، و جهان به طور ناگهانی به نور آبی تبدیل می‌شود؛ این لحظات بلند و واضح به چشم می‌آیند. یک افکت خارق‌العاده که ظاهراً با تغییر نورپردازی به هنگام حرکت دوربین در داخل دوربین به دست آمده است. البته، با افکت‌های کامپیوتری، این اثر به طور مناسبی افزایش و بهبود یافته است. در نتیجه از منظر صرفاً تکنیکی، این یک فیلم بسیار تاثیرگذار و خوش ساخت است و تماشای آن را به همه افراد متعصب این نوع موضوع به شدت توصیه می‌کنم.

نقد فیلم Wolf Man | پنجه‌های چنگال پدرسالاری

اما مشکل بزرگ من با این فیلم آن است که از نگاه شخص من طرح داستانی Wolf Man در جایی میان جنگل گم می‌شود؛ در واقع با طراحی جدید لی ونل فیلم از جایی میان فیلم دیگر خسته کننده است. نه به این دلیل که هیچ اتفاقی در آن نمی‌افتد، بلکه عموماً آنچه به دست می‌آوریم، از یک سو، به‌شدت قابل پیش‌بینی است (به شما تضمین می‌دهم که مطلقاً هیچ عنصری از طرح شما را غافلگیر نمی‌کند)، و از سویی این محتوای آشنا به شدت کسل‌کننده است.

اساساً کل داستان این فیلم این است: خانواده‌ای به کوه می‌روند، مورد حمله قرار می‌گیرند، از خود دفاع می‌کنند. و این برای دو ساعت زمان نمایش خیلی زیاد است. من می‌دانم که از این لحاظ ممکن است فیلمساز بخواهد فیلمی ساده در مورد بقا در شرایط پر از خطر را خیلی طبیعی به نمایش بگذارد، اما این نگاه خسته کننده است. توجه داشته باشید مشکل من این نیست که فیلم طرح خیلی ساده‌ای دارد، بلکه این است که چگونه سعی می‌کند از طریق طرح‌ها و شخصیت‌های اضافی بر آن تأکید کند.

نقد فیلم Wolf Man | پنجه‌های چنگال پدرسالاری

ما در دل داستان خورده استعاره‌ای در شخصیت بلیک با پدرش داریم که در نهایت نتیجه چندانی ندارد. این فقط پایه‌ای برای یک چرخش داستانی است. اما خط داستانی او به جایی نمی‌رسد که نتیجه‌بخش باشد، در واقع این خط داستانی بیش از آن که چیزی را حل کند، برای فیلمنامه مشکلاتی ایجاد می‌کند. مشکل اما این است که تمام ایده‌های نقاشی شده روی سطح هستند. بلیک که از پدر بی احساس و سختگیر خود فاصله گرفته، به طور استعاری تبدیل به او می‌شود.

این یعنی خطری که او می‌خواست در مواجه با آن از همسر و دخترش محافظت کند، با توسعه طرح داستان، از خود او سرچشمه می‌گیرد؛ بنابراین، فیلم این ایده ساده را ارائه می‌کند که تهدیدی برای یک زن اغلب مردی است که با او زیر یک سقف زندگی می‌کند. و این به شدت توی ذوق من مخاطب می‌زند. جدای از این برای فیلمی که هنجارهای مردسالارانه را نقد می‌کند، به طرز شگفت انگیزی محتوای زنانه در Wolf Man کم است.


نقد فیلم Wolf Man | پنجه‌های چنگال پدرسالاری

در نتیجه باید گفت: لی ونل بار دیگر استعداد خود را در ایجاد یک فضای متشنج نشان می‌دهد. با این حال، وقتی فیلم Wolf Man را با اثر قبلی او The Invisible Man مقایسه می‌کنیم، می‌توان دریافت که فیلم جدید از نظر اصالت و عمق پایین‌تر است.

با این تفاسیر، ارزیابی این فیلم «مرد گرگ‌نما» جدید برای من بسیار دشوار است. از یک طرف، این یک اثر کاملاً تأثیرگذار در سطح فنی است، با فیلمبرداری زیبا، دگرگونی جالب ارائه شده به یک گرگینه، لباس‌های عالی و چند صحنه پرتنش. از سوی دیگر، نمی‌توانم از این احساس خلاص شوم که این یک مدل سینمای مفهومی 100 دقیقه‌ای است که هرگز قرار نبود یک فیلم کامل باشد، اما به نوعی به سینماها راه یافت.

اما چرا؟ چون شخصیت‌ها به شدت یکنواخت هستند و تقریباً زنده ماندن هیچ‌کدام از آنها از جایی به بعد برای من مخاطب اهمیت ندارد، طرح داستان به شدت ساده است، و علاوه بر آن با تماشاگر مانند یک احمق رفتار می‌کند که باید همه چیز مستقیماً به او گفته شود، زیرا او به تنهایی متوجه نمی‌شود. بنابراین من هنگام تماشای فیلم چشمانم را کاملا باز نگه داشتم تا تمام جزئیات تصاویر زیبا را جذب کنم، اما هنوز هم وقتی فیلم به پایان رسید به طرز وحشتناکی حوصله‌ام سر رفته بود.

نقد فیلم Wolf Man | پنجه‌های چنگال پدرسالاری

55
امتیاز ویجیاتو

ساده بگویم این فیلمی است که مانند یک دوی سرعت شروع می‌شود، اما از میان راه تا خود خط پایان این حس را به شما می‌دهد که دیگر آن مسابقه آنچنانی که در ابتدا بود نیست؛ البته باید قبول کرد که Wolf Man برداشتی بسیار جالب و تازه از یک شخصیت نمادین است، با لباسی زیبا، اما با طرحی کاملا ملایم، خسته کننده و قابل پیش بینی. تماشای آن را صرفاً برای جنبه‌های بصری توصیه می‌کنم.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی