ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

جنگ قهرمانان دی‌سی با خودشان - Banner

۵ بار که قهرمانان دی‌سی با خودشان جنگیدند

یک آینه تاریک

محمدرضا صفری
نوشته شده توسط محمدرضا صفری تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۴۰۴ | ۱۹:۰۰

قهرمان بودن کار دشواری‌ست. این که در حالی که یک ماسک به چهره دارید و بیرون از سیستم قضایی به فعالیت می‌پردازید بتوانید اعتماد همگانی را به دست آورید کار ساده‌ای نخواهد بود. بنابراین، واپسین چیزی که می‌خواهید این است که در برابر یک سوپرویلنی قرار بگیرید که تصمیم گرفته است با پوشیدن رخت شما و استفاده از هویتتان، به آشوب بپردازد. عقل بسیاری از مردم در چشمانشان است و برای همین اگر کسی ببیند که بتمن چند تبهکار را می‌کشد یا تین تایتانز یکی از اعضای خود را به قتل می‌رسانند، تنها به یک نتیجه می‌رسد: آن قهرمان مورد اعتماد رو به پلیدی آورده است. برای همین، نیاز است که هر زودتر جلوی چنین وضعیتی را بگیرید. با این پیشگفتار، به سراغ ۵ باری می‌رویم که قهرمانان دی‌سی مجبور شدند با کسی که هویتشان را دزدیده بود بجنگند.

یک برخورد عجیب

یکی از دیوانه‌وارترین دشمنان شوالیه تاریکی در ظاهر یکی از عادی‌ترین افراد است. پروفسور هوگو استرینج از کهنه‌ترین ویلن‌هایست که در گاتهام فعالیت می‌کند. او که در ابتدا بیش‌تر سرگرم آزمایشات عجیب و غریب و ترسناک روی انسان‌ها بود، سرانجام تصمیم گرفت تا تمرکز خود را روی مردی بگذارد که موفق به شکستش شده بود.

استرینج بعد از این که موفق شد تا بتمن را گیر بیندازد و به هویت راستینش پی ببرد، به دنبال این افتاد تا بروس وین را از بین ببرد و هویت ویژه او را برای خود کند. در سال ۱۹۸۳ و شماره ۳۵۶ کمیک Batman، هوگو استرینج اول وین را مسموم کرد و سپس با آلفرد و رابین رباتی به او یورش آورد. همه این‌ها در حالی بود که نسخه کپی از عمارت وین را با غار خفاشی در زیر آن می‌ساخت! این رابین واقعی بود که به کمک شوالیه تاریکی مات و مبهوت آمد تا قهرمان داستان از این برخورد با دانشمند روان‌پریش جان سالم به در ببرد.

وحشت تایتان‌ها

نزدیک بود که سقوط تین تایتانز توسط یکی از خودشان رقم بخورد. در سال ۱۹۸۴ و شماره ۴ کمیک The New Titans، ریون کم‌کم تحت تأثیر پدر شرورش قرار گرفت تا سردتر شود و از دیگران فاصله بگیرد تا این که نتواند در برابر نیروی ترایگان پایداری نشان دهد و تبدیل به شریان او در گشایش زمین شود. هنگامی که دیگر اعضای تایتانز پا پیش گذاشتند تا دوستشان، و در نهایت کل جهان را نجات دهند، غرق در تصورات وحشتناکی از بدترین نسخه‌های خود شدند که از ناامنی‌های عاطفی آن‌ها سرچشمه می‌گرفتند.

نایتوینگ با یک همتای پلید رو به رو شد که تصمیم دیک گریسن در کنار کشیدن از نقش رابین را مسخره می‌کرد و تصاویری از بتمن نشان می‌داد که به خاطر خود او و جیسن تاد جانش را از دست داده بود. ورژن شرور بیست بوی شروع به خندیدن به همه افرادی کرد که گار در طول زندگی‌اش از دست داده بود؛ از والدینش گرفته تا اعضای دووم پاترول. سایبورگ توسط یک تصویر آرمانی از چیزی که آرزو می‌کرد می‌بود، عاری از بخش‌های سایبرنتیک و مدارها، مورد استهزا قرار گرفت. به استارفایر چشم‌اندازی از مردمش که به بردگی گرفته شدند نشان داده شد. والی وست هم نمایی از پیوند عاطفی خود با ریون را دید تا به خاطر تصمیم نگرفتن و بی‌عملی‌اش مسخره شود.

این ناامنی‌های عاطفی بودند که نزدیک بود تایتان‌ها را به دیوانگی بکشاند تا سوگند بخورند که نگارش‌های تاریک خود را از بین ببرند. با انجام این کار، آن‌ها قربانی تاریکی درون خود می‌شدند تا منجر به مرگ ریون و آزاد شدن ترایگان باشند.

یک خفاش بدِ بد

در یک شب همیشگی در گاتهام سال ۱۹۸۶ و شماره ۴۰۲ کمیک Batman، شوالیه شنل‌پوش یک زورگیری توسط دو جنایتکار را متوقف می‌کند... و گردن آن‌ها را می‌شکند. البته که بروس وین هرگز به سمت آدمکشی نمی‌رود. در واقع، این بتمن تازه یک وانمودگر به نام تامی کارما بود؛ یک افسر پلیس سابق که بتمن را الگو قرار داده بود. تامی وقتی که به خاطر روش‌های خشنش نیروی پلیس را ترک کرد، لباس شوالیه تاریکی را پوشید تا هر کسی که در طول دوران فعالیتش به عنوان پلیس به خاطر سیستم قضایی ناتوان یا فاسد گاتهام از عدالت گریخته بود را از بین ببرد.

ذهن تامی زمانی کاملا از هم می‌پاشد که بتمن راستین به سراغش می‌آید. ولی پیدا شدن سر و کله رابین بود که آخرین میخ را به تابوت ذهنش وارد کرد. نمایان می‌شود که سال‌ها پیش همسر و دختر جوانش در یک تیراندازی بین تبهکاران جان خود را از دست داده بودند. اسم دختر او نیز رابین بود. همین حواس‌پرتی به اندازه‌ای بود که بتمن واقعی موفق به متوقف کردن تامی شود که تبدیل به چالشی برایش شده بود.

دلیل این که نمی‌توانیم با هم کنار بیاییم

سال‌ها پیش، شهبانو هیپولیتا شروع کرد به دیدن تصوراتی که در آن دایانا جان خود را از دست داده است. با ترس از امنیت دخترش، او یک سری مسابقات تازه را آغاز کرد تا قهرمانی که بتواند جایگزین دایانا در دنیای انسان‌ها شود را برگزیند. به طور پنهانی، هیپولیتا با دستکاری مسابقات کاری کرد تا آرتمیس برنده شود. با قرارگیری در جایگاه واندر وومن تازه، آرتمیس به جهان انسان‌ها رفت و مسیری بسیار خشن‌تر را برای نابودی شرارت پیش گرفت.

در همین حال هم پرنسس دایانا سرگرم به مبارزه با جرم و جنایت با یک رخت متفاوت بود و خیلی زود به کند و کاو در مورد رویدادهای مربوط به ماجراجویی‌های آرتمیس پرداخت تا بفهمد بسیاری از مبارزات او توسط دست‌های پشت پرده هدایت می‌شوند. زمانی که دایانا پرینس با کشفیات خود به سراغ آرتمیس در شماره ۹۸ کمیک Wonder Woman سال ۱۹۹۵ آمد، آرتمیس با این باور که دایانا نسبت به جایگزینی‌اش حسادت می‌کند به او یورش آورد. این نبرد سراسر شهر بوستون را درگیر خود کرد تا وقتی که دایانا متوجه شد کسی که پشت همه این ماجراها بود وایت مجیشن است. در نهایت، این دو آمازونی از یکدیگر جدا شدند، در حالی که احتمالا هیچ کدامشان از رخدادهای پیش‌آمده خشنود نبودند.

گرین لنترن در برابر گرین لنترن در برابر گرین لنترن

در بین همه اعضای بنیادین جاستیس لیگ، هیچ کس به اندازه هال جوردن سرگذشت در هم پیچیده ندارد. در حالی که بسیاری باور داشتند که او یکی از برترین فانوس‌های سبز همه تاریخ است، از دست رفتن کوست سیتی باعث شد تا یک انگل فرازمینی با اسم پارالکس کنترل ذهن هال را به چنگ آورد و او را در برابر دوستانش قرار دهد. پارالکس توانست سپاه گرین لنترن‌ها را از بین ببرد و نزدیک بود که همه راستینگی را بازنویسی کند تا این که جلویش گرفته شد. در پایان، جایگاه فانوس سبز زمین به کایل رینر رسید تا تنها گرین لنترن زمین باشد... تا این که سال‌ها بعد دوباره سر و کله هال جوردن پیدا شد.

هر چند این بار با هویت پارالکس نبود بلکه نگارشی جوان از او به نمایش درآمد که از گذشته به آینده فرستاده شده بود. اوضاع، زمانی پیچیده‌تر شد که خود پارالکس نیز که از تلاشش برای زدودن راستینگی در زمان جا به جا شده بود، متوجه سفر نسخه جوان‌تر خود به آینده شد. در سال ۱۹۹۸ و شماره‌های ۱۰۵ و ۱۰۶ کمیک Green Lantern شاهد یک نبرد بین کایل، هال و هال دیگر هستیم. هویت پلید هال سعی می‌کند تا ورژن جوان‌تر خود را با قول راست و ریس کردن هستی به سمت خود بکشاند. در انتها اما همه می‌پذیرند که مهم‌ترین چیز این است که خط زمانی را از هر چه بیش‌تر به هم خوردن حفظ کنند و با کمک حلقه‌های نیرویشان، همگی به جایگاه خود در خط زمانی بازمی‌گردند.

DC
دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی