ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

نقد فیلم Little Women – اقتباسی زنانه از زنانه‌ترین رمان‌ِ یک زن

این فیلم نسخه‌ای دیگر از رمان خانم لوییزا می الکات است با اقتباسی تقریبا وفادارانه. نکته جالبی که هم درباره نسخه قدیمی‌تر فیلم: 1994 و هم درباره نسخه جدیدترِ آن 2019 وجود دارد، این است ...

منا سهیلی
نوشته شده توسط منا سهیلی | ۱۸ بهمن ۱۳۹۸ | ۲۰:۳۰

این فیلم نسخه‌ای دیگر از رمان خانم لوییزا می الکات است با اقتباسی تقریبا وفادارانه. نکته جالبی که هم درباره نسخه قدیمی‌تر فیلم: 1994 و هم درباره نسخه جدیدترِ آن 2019 وجود دارد، این است که هر دو آن‌ها  توسط کارگردانانِ زن ساخته شده؛ اولی توسط گیلیان آرمسترانگِ استرالیایی و دومی توسط گرتا گرویگ آمریکایی. می‌توان گفت قصه زنانه فیلم نیز این موضوع را به شیوه جالبی تکمیل می‌کند. این قصه سوالاتی را نیز با خود به همراه می‌آورد که در این نقد به آن‌ها پاسخ داده می‌شود: - جمع شدن این عوامل، می‌تواند تفاوتی در لحن و محتوای فیلم‌ها ایجاد کند، به طوری که بتوانیم از واژه «فیلمِ زنانه» استفاده کنیم؟ - چرا این فیلم با وجود موضوع بسیار آشنایش، در اسکار مورد توجه قرار گرفته؟ - چه تفاوت‌هایی بین زنان وجود دارد؟ ویجیاتو را در نقد فیلم Little Women همراهی کنید.

  • کارگردان: گرتا گرویگ
  • بازیگران: سورشا رونان، فلورنس پیو، لورا درن، مریل استریپ، تیموتی شالامی

چرا فیلم زنان کوچک در اسکار مورد توجه قرار گرفته است؟

فیلم زنان کوچک در بخش‌های بهترین فیلم، بهترین بازیگر زن: سورشا رونان، بهترین بازیگر نقش مکمل زن: فلورانس پو، بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین موسیقی و بهترین طراحی لباس، نامزد اسکار 2020 شده است و این نشان می‌دهد که تا چه حد بازسازی داستان‌های آشنا در هالیوود اهمیت دارد (لزوما قرار نیست برنده جوایز شود و همین نامزد شدن کفایت می‌کند).

این فیلم در نگاه اول معمولی به نظر می‌رسد؛ گویی هیچ عنصر عجیب و شگفت‌آوری در خود ندارد و واقعا هم همینطور است. دوباره همان دختران خانواده مارچ، دوباره رفتن پدر برای حضور در جنگ‌های داخلی، همان فداکاری‌های مادر در خانواده و همان سرنوشت‌هایی که دختران مارچ با آن روبه رو می‌شوند که اغلب ما آن‌ها را می‌دانیم (و اینکه با چه کسانی ازدواج می‌کنند).

جالب این است که بدانیم این آثار، با چه انگیزه‌ای دوباره بازسازی می‌شوند؟ در واقع مخاطب اینبار می‌خواهد چه چیز جدیدی ببیند. همه مخاطبان می‌دانند سرنوشت بتی مرگ است پس کارگردان می‌خواهد برای جذب و ایجاد کنجکاوی در مخاطب چه کاری انجام دهد. این موضوع که مخاطب همه چیز را می‌داند، کار را برای عوامل این فیلم سخت کرده است، به طوری که تنها برگ برنده آن‌ها، تحویل دادن داستان در یک تدوین جدید، در یک پلات غیرقابل پیش‌بینی‌تر در حد امکان، بازیگران جدید و مهم‌تر از همه بازخوانیِ به روزتری از مفهوم زن‌بودن است.

این مورد آخر را می‌توانیم به وضوح در صحنه‌های پایانی فیلم، زمانی که کاراکتر جوزفین به عنوان نویسندهِ داستان زنان کوچک نشان داده می‌شود ببینیم – گویی خانواده مارچ ساخته ذهن اوست و این خودِ جو است که تا به اینجا سرنوشت این آدم‌ها را تعیین کرده- که می‌خواهد به مخاطب بگوید قرار نیست همیشه سرنوشت دختران، به عشقی رمانتیک یا به ازدواج ختم شود، (آغاز خطر اسپویل) اما بعد می‌بینیم که به خاطر اصرار رییس انتشاراتی به ناچار می‌پذیرد که جو در پایانِ داستان ازدواج کند، آن هم به رمانتیک‌ترین شکلی که مخاطب ممکن است بپسندد (پایان خطر اسپویل). البته می‌توان این وجه از فیلم را با نگاه مثبتی ارزیابی کرد، چرا که سرنوشت زنان به واقع قرار نیست لزوما با ازدواج یا رمانتیک‌گرایی گره خورده باشد (این سخن به معنای کوچک دانستنِ امر مهمی مثل ازدواج نیست).

به نظر می‌رسد توجه اسکار به این اقتباس آشنا دلایل دیگری هم دارد. قصه زنان کوچک در خلال و بعد از جنگ داخلی در امریکا می‌گذرد و سختی‌های این جنگ و فقدان پدر، در کل داستان تاثیر می‌گذارد. ایجاد همذات‌پنداری با شرایط سختِ جنگ، در دختران و مخاطبانِ نسل جوان‌ترِ آمریکایی برای هالیوود اهمیت دارد.

به همین دلیل است که به هیچ عنوان به داخلی بودن جنگ و درگیریِ خود آمریکایی‌ها با یکدیگر اشاره مستقیم نمی‌شود بلکه به ماهیت جنگ به طور کلی و فداکاری سربازان در جنگ‌ها به طور ضمنی می‌پردازد. مادر خانواده نیز به عنوان سمبلی از زنان امریکاییِ حامی سربازان نشان داده می‌شود. با اینکه قسمت‌های مربوط به جنگ، به طور کامل در حاشیه و پس‌زمینه قرار دارد اما همان صحنه‌های معدود نیز با یک تقدیر شعاری و اغراق‌شده از سربازانی که در جنگ داخلی آمریکا شرکت کرده‌اند همراه است.

هسته‌های ایدئولوژیک، داخل پوسته‌ای عاشقانه

زنان کوچک، تنها درباره رشد و بلوغ دخترانِ جوان نیست. در صحنه‌ای که خانم مارچ مشغول کمک به بازماندگانِ جنگِ داخلی آمریکا است، با پیرمردی روبه رو می‌شود که سه پسر خود را در جنگ‌های داخلی تقدیم کرده است. فیلم هیچگونه نگاهِ انتقادی به این وقایع ندارد و با محافظه‌کاری هر چه تمام‌تر حمایت از میهن را تبلیغ می‌کند، حال آنکه دشمن مدنظر آن‌ها، آمریکایی‌های ایالاتِ جنوبی و هموطنان خودشان هستند.

می‌توان گفت که هر چقدر فیلم بربادرفته (1939) می‌تواند جنگ داخلی آمریکا را در خلال داستان عاشقانه‌اش، به تمسخر بگیرد و حماقت آن را برملا کند، فیلم زنان کوچک کوچکترین علاقه‌ای برای این کار از خود نشان نمی‌دهد، چرا که هالیوود در زمان فعلی، به تشویق سربازان آمریکایی به جنگ نیاز دارد.

فیلم زنان کوچک، فیلم خوب و متوسطی است که سعی می‌کند از وظیفه‌ای که بر دوشش گذاشته شده بربیاید. هرچند که صحنه‌های تقدیرکننده‌اش از جنگ به طور کامل بی‌اثر و پرداخت‌نشده باقی می‌ماند، به طوری که تنها می‌تواند از پسِ صحنه‌های عاشقانه بربیاید و البته همین موضوع را با تلاش زیاد و به خوبی به سرانجام می‌رساند.

آن‌ها 4 نفر بودند

زمانی که نوشتن درباره سرگذشت و امورات روزمره یک خانواده‌ی پر از دختر باب نبود -داستان‌ها معمولا دارای قهرمانان مرد بودند و حداقل باید یک صحنه قتل یا یک ماجرای هیجان‌انگیز می‌داشتند- می الکات رمان زنان کوچک را با الهامی مستقیم از خواهران و خانواده خود نوشت. این داستان شباهت بسیاری با داستان غرور و تعصب - نوشته خانم جین آستین که توانست آن را پس از 17 سال به چاپ برساند- دارد.

در هر دو رمان، تعداد دختران زیاد است و یکی از آن‌ها شخصیت اصلی است اما در عین حال همه دختران در این خانواده و در پیشبرد قصه نقش ایفا می‌کنند. در واقع آنچه در این دو رمان اهمیت دارد، پرداختن به زنان به عنوان انسان‌هایی متفاوت از یکدیگر است.

زنانی هستند که بیش از زنان دیگر، علاوه بر مسئولیت‌هایشان نسبت به خانواده و اطرافیانشان، به شکوفاییِ استعدادها و نشان دادنِ توانایی‌هایشان علاقه‌مندند. در فیلم زنان کوچک، هر 4 دختر به هنر (نویسندگی، موسیقی، نقاشی و بازیگری)  علاقه‌ دارند اما تنها بتی و جو هستند که این میل را در خودشان زنده نگه می‌دارند. البته این بدان معنا نیست که انتخابِ جو (نویسنده‌شدن) به انتخابِ ایمی و مگی (ازدواج و خانه‌دار بودن) برتری دارد،  بلکه صحبت در تفاوت‌هاست.

جالب است که فیلم زنان کوچک، خیلی بیشتر و بهتر از اغلبِ فیلم‌های ایرانی، روایات دینی که درباره زنان وجود دارد را بازتاب می‌دهد. می‌توان روایت مشهور امام علی (ع) از زن را در اینجا ذکر کرد: «زن گُل است، نه پیشکار». نکته‌ای که در این روایت وجود دارد و در رمان‌های زنانه آستین و الکات نیز به چشم می‌خورد این است که زنان، طیفی متنوع و گاه متفاوت را شکل می‌دهند (این روایت اشاره به زنانی دارد که انتخاب می‌کنند در بیرون از خانه نیز فعال باشند) اما شباهتی مشترک (زن بودن) بین همه آن‌ها دیده می‌شود. ناگفته نماند که در اینجا گُل صرفا به معنای لطیف بودن نیست چراکه گُل‌ها، خارهای تیزی هم با خود دارند.

پی‌نوشت: معنای مستقیم‌ روایت این است که زنان به دنیا نیامده‌اند که پیشکارانی در خانه باشند. عده‌ای با استناد به یکی از جملات حضرت فاطمه، مبنی بر اینکه زن چشم مرد غریبه را بخود جلب نکند، اینطور نتیجه گرفته‌اند که ایشان به خانه‌نشینی زنان توصیه کرده است. این در حالی است که حجم زیادی از فعالیت‌های سیاسی و اجتماعیِ ایشان از جمله تدریس، کمک‌های خیریه به ایتام، شرکت در مراسم غیرمسلمانان، سخنرانی سیاسی (خطبه) و کشاورزی (در کنار مسئولیت‌ها و تقسیم کار در خانه)، به معنای این توصیه است که حضور زنان در بیرون از خانه، با نشان دادن استعدادها و توانایی‌های زنان همراه باشد و نه نشان دادنِ ظواهر زنانه برای جلب توجه.

این تنوعِ دیدگاهِ زنان، نسبت به زندگی در فیلم زنان کوچک، در قالب کاراکترهای مختلف به تصویر کشیده است: (آغاز خطر اسپویل) جوزفین (همان کتی در نسخه کارتونی)، دختری است که کمتر از خواهرانش از تنهایی وحشت دارد، ازدواج برایش مقصد نهایی نیست، می‌خواهد توانایی‌هایش را ثابت کند و با درآمد نویسندگی‌اش به خانواده کمک کند.

مگی برعکسِ او یک زنِ خانه تمام‌عیار و در پیِ یافتن یک شوهر ایده‌آل و ثروتمند است که بتواند باری را از دوش خانواده‌اش بردارد. بتی یک پرستار بالقوه است که حتی می‌تواند یک پیرمرد را از تنهایی نجات دهد و خوش‌قلبی‌اش صورتی فرشته‌خو به او می‌بخشد. ایمی (یا همان سارا در نسخه کارتونی) که در ظاهر به نظر می‌رسد دختر قوی و بااعتماد به نفسی است، در باطن نقطه‌ضعفی به نام عشق دارد (پایان خطر اسپویل).

البته برای مخاطبانی با متوسط سنی بین 20 تا 30، این اسامی آشناست و اسپویل محسوب نمی‌شود. ناگفته نماند که در عموم فیلم‌های ایرانی (نمونه ‌آن فیلم عرق سرد) نه تنها این تنوعِ طیفِ زنان نادیده گرفته می‌شود، بلکه سعی دارند یکی از این انواع را به نام زنِ روز معرفی کنند و از آن سو مردان را به موجودات ترسناکی تبدیل کنند. زنی که به انتخاب خودش نمی‌خواهد ازدواج کند با زنی که وسط زندگی همه چیز را با بی‌مسئولیتی کامل رها می‌کند بسیار متفاوت است. جوزفین در زنان کوچک نمونه‌ای از مورد اول و افروز در عرق سرد نمونه‌ای از مورد دوم است.

مردان هم اهمیت دارند

در فیلم زنان کوچک، مردان نه تنها مانعی بر سر راه زنان نیستند بلکه در قالب پدر و شوهر و دوست خانوادگی، زنان را در راه رسیدن به اهدافشان همراهی می‌کنند. نکته جالب این است که هم جین آستین و هم می الکات در راه چاپ کتاب‌هایشان سختی‌هایی زیادی متحمل می‌شوند اما هیچکدام، مردانِ قصه‌هایشان را هیولاهایی مخوف نشان نمی‌دهند.

زنانِ موفق به خوبی می‌دانند که برای ایجادِ تغییر در مردان و تبدیل کردنِ آن‌ها به حامی، باید با آن‌ها با زبانی محترمانه و خلاقانه و در حین حال شجاعانه صحبت کرد؛ مثل نحوه صحبتِ جوزفین با رییس انتشاراتیِ کتاب، آقای دشوود. از این منظر نیز فیلم زنان کوچک، صدها پله از فیلم‌های ایرانیِ به اصطلاح مدافع حقوق زنان که تنها به ایجاد دوقطبی بین زنان و مردان می‌پردازند بالاتر است.

گذشته گرم و رنگی

مخاطب از همان ابتدا شخصیت اصلی قصه را پیدا می‌کند و در قالب فلش‌بک‌ها و با گذر به دوران کودکی این خانواده، خلقیات اعضای آن را می‌شناسد. اینگونه روایت هنوز هم جذابیت‌های خاص خود را حفظ کرده است، به خصوص وقتی زمان حال به اندازه فلش‌بک‌ها حس مخاطب را درگیر می‌کند.

قطعا یکی از جالب‌ترین بخش‌های این روایت‌گری، زمانی است که بتی در زمان حال در بستر بیماری فوت می‌کند اما همچنان در فلش‌بک‌ها زنده است و می‌توانیم همچنان حضورش را حس کنیم. تقابلِ رنگیِ بین گذشته و حال نیز از قسمت‌های فکر شده‌ی کارگردان است که می‌تواند قاب‌های روان و ساده در فیلم را تکمیل کند.

رنگ‌لباس‌های کاراکترها نیز به صورت اختصاص انتخاب شده است. مگی بیشتر با رنگ بنفش کم‌رنگ دیده می‌شود، بتی با رنگ قهوه‌ای روشن، ایمی با آبی روشن و جو با رنگ‌های قرمز و یا تیره‌تر. این موضوع دقت در طراحی لباسی متناسب با روحیات کاراکترها را نشان می‌دهد.

واژه فیلمِ زنانه و سوءتفاهم‌هایش

نمی‌توان فیلم‌هایی را که به حقوق زنان می‌پردازند و یا شخصیت‌های اصلی‌شان زن هستند، الزاما فیلم‌های زنانه قلمداد کرد. در واقع این واژه، به آثاری اطلاق می‌شود که هم توسط کارگردانان و نویسندگانِ زن ساخته و نوشته شده باشد و هم به موضوعی زنانه پرداخته باشد.

اما قطعا این کلمه با خود سوءتفاهم‌هایی به همراه دارد. اولین چیزی که از آن به ذهن می‌رسد این است که اینگونه فیلم‌ها فقط مخاطبانِ زن را راضی می‌کنند، در حالی‌که چنین نیست. اما آنچه آشکار به نظر می‌رسد این است که زنانِ فیلمساز و نویسنده، می‌توانند در لحنِ آثار سینمایی که عموما در هالیوود با صحنه‌های بسیار خشن، صحنه‌های اروتیک و هیجان‌های لحظه‌ای عجین شده است، تاثیر بگذارد (در فیلم زنان کوچک، عاطفه زنان روی خلقیات مردان هم اثر می‌گذارد و آن‌ها را به انسان‌های متفاوت‌تر و حتی بهتری تبدیل می‌کند).

از سوی دیگر آثاری هم هستند که توسط زنان ساخته شده‌اند و به موضوعات زنان هم پرداخته‌اند، اما هیچ رنگ و بویی از زنانگی و لحنی متفاوت در آن‌ها وجود ندارد و همچنان لحنِ خشن و غیرانسانیِ تعدادی از آثار هالیوودی را دنبال می‌کنند. فیلم آشپزخانه (2019) نمونه‌ای از چنین فیلم‌هایی است که با برداشتی خطرناک و افراطی از فمینیسم ساخته شده  و مضمون کلی آن این است که زنان می‌توانند از تبهکاران مرد نیز خشن‌تر و پلیدتر باشند و خانم آندرآ برلوف، به عنوانِ کارگردانِ اثر، این موضوع را امری قابل افتخار تلقی می‌کند. به این دلیل نمی‌توان به راحتی کلمه فیلم زنانه را نقطه اشتراکی برای این آثار تلقی کرد.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (2 مورد)
  • الکات
    الکات | ۲۵ اسفند ۱۳۹۸

    گرتا بدون شک یک ایرلندی خوش شانس است زیرا در حال حاضر جنبش های زنان سبب شده بعضی کارگردانان خوب ولی نه عالی مسیری را که کارگردانان دیگر به سختی طی می کنند را زیر نام فمینیسم به راحتی طی کنند حتی فیلم هایی که تا این حد ارجاعات نژاد پرستانه در ان دیده می شود که اگر کارگردانی دیگری بود حتما اعتراضاتی بر ضد ان می شد مثل رها کردن جنوبا با نظام برده داری یا اشاره همیشگی ضد فرانسی و ایتالیایی ان که در فیلم قبلی کارگردان به علت عدم وجود سیاه پوستان متوجه فرانسوی ها بود جدای از رمان زنان کوچک خود انقدر خوب هست که فیلم خوبی بتوان از ان ساخت یا لیدی برد که به خاطر موضوع مشکلات دوران بلوغ که این روزها مورد توجه است معروف شد شاید چون فیلمهایی با شخصیت زنی واقعی نه زنی که همیشه ابر قهرمان اسلحه به دست تا این حد کم است سبب توجه به فیلم هایی شده است که شاید بعد ها معلوم شود واقعا چیزی نبوده اند شده است

  • zahra
    zahra | ۲۳ اسفند ۱۳۹۸

    چرا همه چیز رو با هم قاطی میکنید؟ عرق سرد یک فیلم واقعی است از قدرتی که قانون به مردهای ایران داده و عده ی زیادی از اون ها رو دچار توهم کرده. واقعیت تلخ و ناعادلانه ی جامعه رو نمیشه با حرفای تکراری به ظاهر قشنگ پنهان کرد.

مطالب پیشنهادی