به بهانه نمایش فیلم The Hunt – نگاهی به موضوع شکار انسانها به عنوان تفریح در سینما
فیلم جنجال برانگیز The Hunt مدتی پیش از شیوع جهانی ویروس کرونا، آن هم بدون سر و صدا به اکران درآمد. پس از بسته شدن اکثر سینماها و فروش فاجعهبار تمام آثار سینمایی در گیشه، ...
فیلم جنجال برانگیز The Hunt مدتی پیش از شیوع جهانی ویروس کرونا، آن هم بدون سر و صدا به اکران درآمد. پس از بسته شدن اکثر سینماها و فروش فاجعهبار تمام آثار سینمایی در گیشه، حال سازندگان فیلم The Hunt تصمیم گرفتند آن را روی پلتفرمهای استریم عرضه کنند. با این عرضه زودهنگام، تام جولیف نویسنده سایت Flickering Myth آمده و نگاهی اجمالی به ایده «شکار انسانها به عنوان ورزش/ تفریح» در سینما نگاهی انداخته؛ هرچه باشد این مفهوم و ایده اصلا جدید نیست و عقبهای نسبتا طولانی دارد. در ادامه این مقاله با ویجیاتو همراه باشید.
همانطور که گفتیم ایده شکار انسانها به عنوان تفریح و سرگرمی در سینما چیز جدیدی نیست. مخصوصا، فیلمهایی که تصویری از یک ویرانشهر (دیستوپیا) یا فواصل طبقاتی بیش از حد در آیندهای نه چندان دور را روایت کردهاند، خیلی روی این ایده مانوور دادهاند. در این زیرژانر فیلمهایی همچون Running Man 1987، Battle Royale و یا عناوین جدیدتر مانند The Hunger Games اغلب نگاهی منتقدانه و هجوآمیز به رسانه و عطش بینندگان برای دیدن چنین مفاهیمی دارند. درحال حاضر بسیاری از ما با تماشای سریالهای تلویزیونی نسبت به خشونت و تبعات آن خیلی نگران نیستیم و به نوعی برایمان عادی شده است. تحقیقات نشان میدهد برنامههای تلویزیونی که سلبریتیها در آنان به شکلی مورد اذیت و شکنجههای بامزه قرار میگیرند، محبوبیت بسیاری نزد مردم دارد. یک مثال کوچک از این دسته میتواند برنامه مشهور !I'm a Celebrity... Get Me Out of Here باشد.
در بیشتر ایدههایی که به پیشبینی آینده میپردازند وقایع معمولا برای عموم واضح و مشخص نیست و در واقع جریاناتی در پشت پرده قرار دارد. چه تعداد فیلم با این مضمون تماشا کردهایم که یک فرد ثروتمند و دیوانه برای سرگرمی خودش مسابقاتی مرگبار را سازماندهی میکند؟ فیلم معروف و کلاسیک Enter the Dragon (اژدها وارد میشود) مثال خوبی برای این موضوع است. ثروتمندانی در خرج کردن پولشان افراطزده هستند و از هیچ فرصتی برای شکار انسانها به عنوان ورزش/ سرگرمی چشم نمیپوشانند. در فیلم Hard Target 1993 (هدف سخت)، لانس هنریکسن نقش ویلنی را ایفا میکند که شکار سربازان قدیمی و بازنشسته جنگ را در دستور کار قرار میدهد. این اثر کلاسیک از «جان وو» تمامی شاخصههایی که از سبک هنری او انتظار میرود را در خود گنجانده. Hard Target همچنین با تیم بازیگری قدرتمند هنریکسن، ژان کلود ون دام و آرنولد وسلو ترکیبی جانانه و هیجانانگیز ایجاد کرده است.
در همان سالها، یعنی دهه نود میلادی، فیلم هیجانانگیز Surviving the Game نیز وجود داشت که در آن گروهی از شکارچیان شروع به ترساندن آیس-تی (جک میسون) میکنند. سطح کیفی این نوع فیلمها اغلب به خوب بودن آنتاگونیست یا همان ضدقهرمانشان بستگی دارد و حضور بازیگرانی همچون روتگر هایر، گری بیوسی و چالرز اس. داتون، Surviving the Game را به فیلمی مفرح و تأثیرگذار تبدیل کرده است. در حقیقت میتوان دهههای ۸۰ و ۹۰ را دوران اوج آثار این چنینی و اکشن دانست. با این حال گویا همیشه جای خالی این فیلمها در لیست آثار اکشن «درجه یک» به چشم میخورد.
از دیگر پیشگامان این سبک میتوان به فیلم Avenging Force 1986 هم اشاره کرد که توسط استودیو فیلم کانن توسعه یافته بود. فیلم کانن از جمله شرکتهای فیلمسازی معتبر و خاصی بود که بین سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۹۴ آثار فاخر و جذابی با بودجههای کم میساخت. مایکل دادیکوف که در آن زمان جزو بازیگران جوان فیلم Avenging Force بود، در سری فیلمهای American Ninja و The Hitcher هم حضور پیدا کرد، اما خب Avenging Force همچنان یکی از قویترین و درخشانترین آثار او به شمار میرود.
عنوان The Hunt خود بیشتر به عنوان یک مفهوم برجسته از شکاف طبقاتی مطرح میشود و قصد ندارد هجویات فرهنگی، تبلیغاتی یا رسانهای را به نمایش بگذارد. صدالبته، حضور Blumhouse به عنوان یکی از کمپانیهای سازنده فیلم، آن را به اثری قابل اعتمادتر و مدرنتر تبدیل کرده است. از سوی دیگر منتقدان بر این باورند که بتی گیلپین صداقت و حساسیت زیادی برای نقش خود قائل شده؛ شاید این تصمیم استودیو سازنده بوده تا با اضافه کردن لایههای بیشتر به شخصیت وی بتواند چیزی را به مخاطبان عرضه کند که پیش از این در آثاری مانند Hard Target شاهد آن نبودهایم.
حال اگر بخواهیم یک مقایسه کوچک انجام بدهیم عنوان The Hunger Games مثال خوبی خواهد بود. عناوین مختلف این سری از نظر فنی همیشه در رده متوسط باقی ماندند و نتوانستند پایشان را فراتر بگذارند. حال این اثر از نظر فلسفی نکات مثبت زیادی داشت اما همچنان در برخی نقاط موضع و هدف خود را عملا گم میکرد. بعضا نمیدانستیم Hunger Games آمده تا سرگرمکننده ظاهر شود یا تاریک، عمیق و دارای پیام. در هر حال اگر طرفدار چنین ژانر متمایزی هستید بدون شک تماشای هنرنمایی جنیفر لارنس با تیر و کمان اصلا خالی از لطف نیست. از نظر من در این ژانر خاص بیش از حد جدی بودن جوابگو نخواهد بود و سازندگان باید به خوبی محدودیتها و همچنین نگاه مخاطب را بشناسند. به عنوان مثال فیلم The Invisible Man که به تازگی اکران شده، نمونه مناسبی برای دانستن جایگاه یک درام در چشم مخاطب است.
علاوه بر مواردی که تاکنون ذکر کردیم، نمونههای بیشتری از این ژانر وجود دارد که از میان آنها میتوان به The Belko Experiment، Big Game و The Tenth Victim اشاره کرد. گرچه آثار ضعیف و کمارزشتری هم در دهههای ۶۰ و ۷۰ وجود داشت که اشاره به آنها لطف چندانی ندارد و به درد مخاطب هم نخواهد خورد. آنچه بهطور کلی مشخص بهنظر میرسد، درجه یک نبودن آثار ژانر مذکور است. حتی The Hunt که تحسین «برخی» منتقدان را برانگیخته، همچنان در رسیدن به پتانسیل نهایی و منتهی الیه خود ناکام میماند. هرچند فکر میکنم بتواند طرفداران اکشنی که بیش از حد سختگیر نیستند را به مدت ۱۱۵ دقیقه راضی و سرگرم نگه دارد.
فیلم مورد علاقه شما در این ژانر کدام است؟
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فیلم بدی نبود