ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

تحلیل و بررسی the alien رپلی و جونزی
فیلم و سریال

تحلیل و بررسی The Alien – مادری به شکل هیولا

بیست و ششم آوریل در جهان فرهنگ و هنر سینما، روز بیگانه نامیده شده است و به همین مناسبت می‌خواهیم نگاهی دوباره به این فرنچایز در عالم سینما داشته باشیم. فیلم اصلی The Alien (بیگانه) ...

پرنیان عنبری
نوشته شده توسط پرنیان عنبری | ۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۲۰:۲۲

بیست و ششم آوریل در جهان فرهنگ و هنر سینما، روز بیگانه نامیده شده است و به همین مناسبت می‌خواهیم نگاهی دوباره به این فرنچایز در عالم سینما داشته باشیم. فیلم اصلی The Alien (بیگانه) ساخت 1979 و به کارگردانی ریدلی اسکات، عناصر زیادی را از فیلم‌ها و همچنین داستان‌های پیش از خود وام گرفته  و مدیون کل تاریخ فیلم‌های علمی تخیلی است. اما یک فیلم علمی تخیلی هیولایی محور نیست که صرفا سنت پیشیان خودش را ادامه دهد بلکه عناصر موجود در آن‌ها را شناخته و آگاهانه به کار می‌گیرد. چیزی که آن را متمایز می‌کند شیوه‌ی استفاده از مضامینی چون میل جنسی و تکنولوژی در روایتش است.

تحلیل و بررسی The Alien زنومورف

درون مایه بیگانه هم همانند سایر فیلم‌های علمی تخیلی درباره فضا و زمانی در آینده نیست، بلکه درباره دنیا در زمان حال است. فیلم‌های علمی تخیلی با نگاه کردن به آینده در واقع نگرش‌ها و اضطراب‌های زمان حال را بازتاب می‌دهند و روح تکنولوژیکی زمانه را ثبت می‌کنند. همانطور که هیولاهای رادیواکتیوی دهه 50 میلادی (گودزیلا  مثلا) اضطراب‌های دوران انرژی هسته‌ای را بازتاب می‌دادند، بیگانه هم احساسات مردم زمان خودش را به نمایش می‌گذارد.

سناریوی بیگانه نوید دوره‌ای جدید در ادبیات و سینمای علمی تخیلی را می‌دهد، در حالی که خودش متعلق به دوره پیش از آن است. بیگانه ترسیم منحصر به فردی از نظرات و اضطراب‌های معاصر از پیشرفت علم و تکنولوژی، در ژانر علمی تخیلی است و با به کار گیری و واژگون کردن سنت‌های قدیمیِ فیلم‌های این ژانر، لحظه‌‌ای در تاریخ را که نظرات و اضطراب‌ها در حال تغییر بودند، ثبت می‌کند.

در ادامه به تحلیل و بررسی The Alien می‌پردازیم، ابتدا مرور کوتاهی بر تاریخ فیلم‌های علمی تخیلی خواهیم داشت و سپس با تحلیلی روانشناسی و صحنه به صحنه از فیلم، توضیح می‌دهیم که چگونه عناصر ژانر علمی تخیلی در این فیلم به شکلی متفاوت به کار گرفته شده.

 فیلم‌های علمی تخیلی کلاسیک

در دهه 50 تا 70 میلادی سرکوب بدن یکی از ویژگی‌های غالب ژانر علمی تخیلی بود. با این که فضانوردان در همه‌ فیلم‌های علمی تخیلی حضور ندارند اما قهرمانان اصلی این ژانر هستند و پاکدامنی و عقلانیت از فضیلت‌های آنان است. از نظر این فیلم‌ها برای پیشرفت کردن ما باید میراث بیولوژیکی‌مان را پشت سر بگذاریم و به اندازه خود تکنولوژی خون‌سرد و کارآمد شویم. فضانوردی و مسائل مربوط به آن، شغلی در سلطه مردان بود و ایده‌ تکنولوژی به عنوان افزونه‌ بدن مردانه به فیلم‌های علمی تخیلی هم راه پیدا کرد. در این فیلم‌ها هیچ‌گاه مشکلات را نمی‌شد به وسیله مذاکره حل کرد؛ بلکه تنها راه از میان برداشتن موانع، خشونت فیزیکی و استفاده از تکنولوژی در شکل سلاح (موشک، اسلحه لیزری...) بود. در واقع می‌توان گفت در فیلم‌های کلاسیک علمی تخیلی آمریکایی، آینده ویژگی‌هایی مرد-محور و پدرسالارانه داشت.

گودزیلا (1954)

آرزوی غایی علم، توانایی خلق بدون وجود مادر است و این فانتزی در سینما و ادبیات علمی تخیلی در شخصیت فضانوردان و دانشمندان تجسم یافته. قهرمانانِ پاکدامن این فیلم‌ها نمادی از امکان بارداری بدون بیولوژی و رابطه با جنس مخالفند. اما زنان برای این فانتزی معصومانه تهدیدآمیزند چرا که امکان مادر شدن یادآور شکست تکنولوژی و وابستگی بقای ما به بیولوژی است. تواناییِ زایش زنان در برابر ناتوانی بدن مردان قرار می‌گیرد و این هتاکی، در کنار تاریخ یهود-مسیحی که در آن زنان همیشه نماینده طبیعت و مردان نماینده علم و فرهنگ بوده‌اند، باعث می‌شود که ژانر علمی تخیلی زنان را به نوعی از روایت‌هایش طرد کند. برای همین در سینمای علمی تخیلی اغلبْ تفاوت‌ بدن زنان به وسیله یونیفرم خنثی شده و روابط بین شخصیت‌ها هم روابطی افلاطونی است؛ یا این که این تفاوت به کلی جابجا شده و در موجود فضایی قرار گرفته. این نوع از نمایش بدن، موفقیت تکنولوژی در پروسه زایش و خلق را تداعی می‌کند.

قهرمانان داستان علمی-تخیلی درست برعکس هیولاها  پاکدامنند. هیولاهای این فیلم‌ها معمولا مهاجمانی ابتدایی و سیر نشدنی هستند که هدفشان سلطه بر زمین و تکثیر ژن شرارت بارشان است و ترس و اضطراب دیرین مردان از بدن زنانه و دستگاه‌های تولید مثلی او را نشان می‌دهد. این بیگانگان نمادی از ترس انسان مدرن از پیشرفت نکردن به خاطر بیولوژی و غرایز ابتدایی بدن هسنتد و پیروزی همیشگی قهرمانان فیلم‌های علمی تخیلی بر هیولاها، این پیغام را به مخاطب می‌دهد که انسان توانایی غلبه بر نیازهای ابتدایی‌ بدنش را دارد.

تحلیل و بررسی The Alien جنگ دنیاها قدیمی
جنگ دنیاها (1954)

اما در اواخر دهه هفتاد میلادی اوضاع عوض می‌شود، تکنولوژی در حوزه‌های مختلف پزشکی، کامپیوتر و... پیشرفت می‌کند و بدن انسان را به گونه‌ای که قبلا قابل تصور نبود تحت تاثیر قرار می‌دهد. و اضطراب‌های جدیدی در رابطه با تهاجم تکنولوژی به بیولوژی بدن انسان شکل می‌گیرد.

ترس از پیشرفت دانش

«بیگانه» در آستانه‌ی موج نوی ژانر علمی تخیلی در دهه هشتاد ساخته شد. در این دهه نگرانی‌های جدیدی در رابطه با بدن به وجود آمد و مرز بین بدن انسان و تکنولوژی کمرنگ‌تر شد. می‌توان فانتزی انسان به مثابه ماشین را در فیلم Tron (تولید سال 1982) و ماشین به مثابه انسان را در فیلم ترمیناتور (تولید سال 1984) دید. فیلم Blade Runner (تولید سال 1982) نیز به ما نشان داد که انسانیت آنقدرها که تصور می‌کردیم تعریف مشخصی ندارد و ما می‌توانیم «از انسان، کمتر انسان باشیم». نظرات و ایده‌های پیشین به چالش کشیده می‌شد و این چالش‌ها نه فقط از ژانر علمی تخیلی، بلکه از از پیشرفت تکنولوژی در دنیای واقعی بر می‌خاست.

تحلیل و بررسی the alien 1982
Blade Runner

خیلی از ایده‌های جدیدی که در ژانر علمی تخیلی به وجود می‌آید در واقع عکس العمل به آن پیشرفت‌هایی در دنیای علم و تکنولوژی است که مرز بدن را باز تعریف می‌کنند. چیزهایی مثل پیوند عضو یا مهندسی ژنتیک تصور ما از یکپارچگی بدن را زیر سوال بردند، چرا که انسان‌ها متوجه شدند اجزای بدن همچون اجزای ماشین می‌توانست جایگزین یا تقویت شود، بدن چون ماشینی پیچیده بود.

فیلم ترمیناتور یکی از نشانه‌های نابودی مرز بین انسان و ماشین بود چون مخاطبان به راحتی ایده‌ی ماشین-درون-یک-انسان را پذیرفتند. سوزان سانتاگ درباره اضطراب‌های ایجاد شده در اثر تکنولوژی‌های جدید می‌گوید:« پیش‌ترها راز تاریکِ در پس طبیعت انسان غلیان خوی حیوانی‌اش بود... اما خطر امروز،  قابلیت تبدیل انسان به ماشین است.»

احتمالا بحث برانگیزترین تهاجم به بدن (Bodily Invasion) آن زمان فرایند لقاح مصنوعی بود چرا که خیلی‌ها آن را تعدی به فضایی تابو در بدن می‌دانستند. پیشرفت درعلوم تولیدمثلی تبدیل به یکی از منابع اصلی ترس از تکنولوژی شد. این تکنولوژی ما را یک قدم به فانتزی زایش بدون مادر نزدیک کرده بود اما به خاطر ورود به حیطه‌ای ممنوعه،‌ ارزش‌های پدرسالارانه را نیز زیر پا گذاشته بود.  بدین ترتیب اضطراب از دست رفتن یکپارچگی جسمانی به حقیقت پیوست و بیگانه تجلی این تهدید جدید بود. وحشت ناشی از تهاجم، فساد و نابودی بدن را بی‌پرده‌تر و خشن‌تر از تمام فیلم‌های پیش از خود نشان داد و برعکس سنت‌های معمول این ژانر، قهرمان پدرسالارانه‌ی مرد داستان بر مهاجم غلبه نمی‌کند، بلکه به دست آن نابود می‌شود.

همچنین در دوگانه دوست و دشمنی که در این فیلم وجود دارد، انسان‌ها دوستند و غیرانسان‌ها دشمن، دشمنان هم شامل محصولات تکنولوژی (مانند ربات کمپانی و کامپیوتر مادر) می‌شوند و هم شامل هیولایی وحشی.

تحلیل بیگانه با استفاده از روانشناسی

یکی از تمایزهای اصلی فیلم بیگانه با سایر فیلم‌ها در شخصیت منفی (آنتاگونیست) آن است. دن ‌اُبانن (فیلم‌نامه ‌نویس) گفته بود قصد دارد فیلم ترسناکی بسازد که اضطراب‌های جنسی را کاوش کند. هیولای فیلم بیگانه قصد به بردگی گرفتن یا تسخیر محل زندگی قربانیانش را نداشت، بلکه به خشن‌ترین وجه ممکن به بدن حمله و در آن نفوذ می‌کرد، عملی که به «تجاوز کردن» شباهت داشت.

تحلیل و بررسی the alien پشت صحنه

برای بهتر فهمیدن رابطه بین موجود بیگانه، فضانورد پاکدامن و مخاطبان بهتر است مروری بر چند مفهوم روانشناسی داشته باشیم. روان در تئوری فروید از دو بخش در هم تنیده‌ خودآگاه و ناخودآگاه تشکیل شده است. ساختار ذهن انسان نیز دو بخش دارد که یکی تحت کنترل خودآگاه است که به آن ایگو (ego) می‌گویند و دیگری تحت کنترل ناخودآگاه است که به آن اید (id) می‌گویند.  ایگو سطح ذهن است و از دنیای فیزیکی بیرون تاثیر می‌پذیرد در حالی که اید هسته ذهن است و از غرایز و امیال درونی تاثیر می‌پذیرد.

اگر در انسان میل‌هایی به وجود آید که در خودآگاه او غیرقابل قبول است، ایگو آن‌ها را سرکوب می‌کند و آن‌ امیال ناخودآگاه باقی می‌مانند. حیطه فعالیت اید و ایگو در چنین سرکوبی همپوشانی دارد و به آن سوپر-ایگو می‌گویند. به عبارت ساده‌تر باید گفت سوپر-ایگو مسئول سانسور کردن امیال غیر قابل قبولی است که از ناخودآگاه می‌آیند.

حال اگر بپذیریم در فیلم‌های علمی-تخیلی آمریکایی‌، علم و تکنولوژی همانند سوپر-ایگویی عمل کرده که بیولوژی و مکانیزم تولید مثل انسان را سرکوب می‌کنند، آنگاه می‌توانیم بگوییم موجود بیگانه‌ فیلم در واقع نماینده غرایض سرکوب شده است، هیولا از اید (ناخودآگاه) می‌آید. شخصیت «اش» در فیلم این هیولا را اینگونه توصیف می‌کند: «یک بازمانده، موجودی که دغدغه وجدان یا توهم داشتن اخلاق ندارد.» همانند ایدِ انسان که شر و خیر نمی‌شناسد و با ارزش‌های اخلاقی کاری ندارد. البته این روانکاوی قطعا بر نویسندگان تاثیر گذاشته اما به هر حال این یک فیلم است و نه ذهن انسان و نباید فراتفسیر کرد.

تئوری روانشناسی کاربردی‌تر در اینجا، تئوری تفسیر خواب فروید است. همانطور که امیال و افکار سرکوب شده انسان در خواب‌ها پدیدار می‌شوند، موجود بیگانه نیز نماینده بیولوژی (زیست) سرکوب شده انسان است، تجسم نه یکی بلکه چندین میل، غریضه  و ویژگی: تلفیقی از ویژگی‌های جنسیتی زنانه و مردانه، ترسیم غرایض جنسی و سیستم تولید مثلی انسان، یادآور بیولوژی آشکار و زننده. به عبارت دیگر موجود بیگانه بر چندین مفهوم مختلف دلالت دارد، اتفاقی که در خواب‌های ما نیز می‌افتد. یک عمل، شی یا شخص می‌تواند نماینده تعداد زیادی از احساسات و اضطراب‌های ما در دنیای واقعی باشد.

تحلیل و بررسی the alien بر اساس روانشناسی

به عقیده فروید با این که ایگو (خودآگاه) شب‌ها به خواب می‌رود اما همچنان قدرت اعمال سانسور در رویا‌ها را دارد. برای همین امیال  و اضطراب‌های سرکوب شده مجبورند برای فرار کردن از دست سانسور ایگو، تغییر شکل بدهند تا بتوانند به خواب راه بیابند. به این فرایند در خواب «جابجایی» می‌گویند. در فیلم هم فرایند تولید مثل انسان به شکلی عقیم یا علمی نمایانده شده و ماهیت خشونت آمیز بیگانه در تضاد با آن قرار دارد تا بدین ترتیب تمایز میان انسان و هیولا را آشکار کند.

تا اینجا رابطه بین موجود فضایی با فضانوردان پاکدامن را بررسی کردیم، اما این موجود با مخاطب چگونه ارتباط برقرار می‌کند؟ این هیولای بیومکانیکی مرز بین بیرون و درون را محو می‌کند. اعضای بیرونی بدنش شبیه اعضای داخلی است. درون بدن انسان لانه می‌کند و بدین ترتیب مرز بین «خود» و «دیگری» را نیز به هم می‌ریزد، او یک «دیگری» در بدن ما است. و همین از بین رفتن مرز‌هاست که باعث وحشتمان می‌شود. این هیولا هم ویژگی‌های فیزیکی مردانه دارد و هم ویژگی‌های فیزیکی زنانه و مادر-وار. حتی پوسته بیرونی سخت و فلز مانندش ممکن است تداعی کننده این باشد که هیولایی تکنولوژیکی است (همان حس پیشرفتگی که در فضاپیمای متروک القا می‌شد را دارد) و او را با سایر دشمنان تکنولوژیکی انسان که در فیلم نمایش داده می‌شود همتراز دانست. این موجود را می‌شود به ترس از پیشرفت علوم باروری و لقاح مصنوعی مرتبط دانست.

در ادامه فیلم را جز به جز بررسی خواهیم کرد

بررسی صحنه به صحنه: نمادها و مفاهیم

تحلیل و بررسی the alien شخصیت‌ها بازیگران
شخصیت‌های فیلم به ترتیب از راسه به چپ: اش، برت، ریپلی، پارکر، کاپتان دالاس، لمبرت، کین

صحنه اول فیلم که فضانوردان از محفظه‌شان در می‌آیند نماد تولدی دوباره است، اما بدون خون ریزی و درد، تولدی تکنولوژیکی. تمام فضانوردان یونیفرم پوشیده‌اند و بدین ترتیب تفاوت‌های جنسیتی بدن‌هایشان پوشانده شده. هیچ کشش جنسی یا احساسی بین هیچ‌کدام از اعضا وجود ندارد که یادآور فضانوردان پاکدامن و حذف بیولوژی است.

سه فضانورد مذکر داریم: دالاس رهبری مطمئن و قدرتمند، کین فضانورد پاکدامن بی‌باک و اش، مرد علم. سفینه عموما تحت سلطه پدرسالارانه است، زنان یعنی ریپلی و لمبرت با بقیه سازگارند، برت هم همینطور. اما پارکر اهل دردسر است، او را نمی‌توان کلیشه فضانورد پاکدامن به حساب آورد چون جزو نادیده گرفته شده‌ترین اقلیت‌های دنیای علمی-تخیلی، یعنی کارگران سیاه پوست است. کمپانی نماد علم و تکنولوژی است و تمام این فضانوردان، حتی با داشتن قدرت در خود فضاپیما، تحت سلطه کمپانی‌اند.

تحلیل و بررسی the alien کین دالاس اش

آن‌ها به خاطر دستور کامپیوتر مادر (در واقع همان کمپانی) بر سیاره‌ای فرود می‌آیند. اش در توصیف آن می‌گوید کهن و ابتدایی است، در واقع سیاره به نوعی نماینده قدرت عظیم طبیعت در باستانی‌ترین شکل آن است. سه نفر از آن‌ها برای کاوش می‌روند و وارد یک فضاپیمای متروک می‌شوند. فضای تاریک داخل فضاپیمای متروک، یاد آور رحم و فضاهای تولید مثلی است. کین که در گروه از همه کنجکاوتر است وارد محیطی می‌شود که تخم‌ها در آن قرار دارند.

به نظر می‌رسد کین، فضانورد پاکدامن، موفق شده بر طبیعت چیره شود، اما به شکلی غیر منتظره برعکس این اتفاق می‌افتد و به جای این که کین بر فضایی چیره شود و نفوذ کند، او به کین حمله‌ور شده  و از راه تنها حفره محافظت نشده او یعنی دهان، به بدنش نفوذ می‌کند.

شکل فضایی، شبیه دستی است که می‌خواهد صورت و دهان قربانی را بپوشاند تا هر گونه درخواست کمک را خفه کند. نکته‌ی قابل توجه این است که ابتدا این فضانوردان بودند که به حریم فضاپیمای متروکِ–ظاهرا مونث- تجاوز کردند و این می‌تواند استعاره‌ای از ورود تکنولوژی به حریم فرایند تولید مثل، برای مثال لقاح مصنوعی باشد.

تحلیل و بررسی the alien فیس هاگر کین
در فرهنگ عامه به این موجود Face Hugger می‌گویند

چندی بعد، هنگامی که فضانوردان دور میز غذا نشسته‌اند، نوزاد بیگانه، که شکل و قیافه‌ای شبیه به آلت نرینگی دارد، بدن کین را می‌شکافد و بیرون می‌آید و خون بر لباس او جاری می‌شود، تولدی که بر خلاف از نو زاده شدنِ ابتدای فیلم، و همانند زایش واقعی همراه با خون و درد است. تفاسیر زیادی از این صحنه شده است برای مثال آن را به ترس از بارداری و زایش و تغییراتی که بدن در این دوران دچارش می‌شود تعبیر کرده‌اند.

این نکته که اولین قربانی بیگانه کین است جالب توجه است. او سعی کرد به فانتزی تکنولوژیکی مبنی بر غصب کردن طبیعت دست یابد و در نهایت هم مجازاتش را دید.

اگر این یک فیلم کلاسیک علمی تخیلی آمریکایی بود،  داشتن تکنولوژی پیشرفته، صلاحیت، خونسردی و شجاعت برای از بین بردن خطر کفایت می‌کرد. اما در فیلم بیگانه ابتدا فضانوردان پاکدامن ناکارآمدی خود را اثبات می‌کنند و بعد معلوم می‌شود که اصلا خود تکنولوژی به اندازه هیولا خطرناک است. مورد اول وقتی روشن می‌شود که دالاس، کاپیتان فضاپیما و قهرمان کلیشه‌ای ما وقتی در کانال تهویه به دنبال شکار بیگانه بود خود به دام می‌افتد و با مرگ او افسانه برتری انسان هم می‌میرد. ما می‌فهمیم که این بیگانه درنده‌ای برتر است که فقط بر غریزه‌اش تکیه می‌کند و هیچ میزان از زکاوت انسانی نمی‌تواند آن را شکست دهد.

بعد کاپتان دوم فضاپیما یعنی ریپلی که توانایی‌هایش را به عنوان رهبری قابل اثبات کرده، به کامپیوتر مادر می‌رود و بالاخره می‌فهمد که این تکنولوژی یا نمی‌خواهد و یا نمی‌تواند از فضانوردانش محافظت کند.  و بعد اش سر می‌رسد. اش تمام ویژگی‌های لازم برای در خدمتِ علم و تکنولوژی بودن را دارد. او همانند شخصیت دکارد در فیلم بلید رانر باهوش، قوی و خالی از ترس، تردید یا هر گونه احساسات انسانی دیگر است. او آخرین بازمانده از سه فضانورد مرد پاکدامن کلیشه‌ای ما است و می‌فهمیم که اصلا انسان نیست، بلکه نماینده کمپانی‌ای است. دو هیولا در فضاپیما وجود دارد، هیولای بیگانه که حاصل تکامل زیستی و اش که حاصل تکنولوژی انسانی است.

اش به ریپلی حمله می‌کند و لمبرت و پارکر برای نجاتش سر می‌رسند. پس از این که پارکر با ضربه‌ای سر اش را از بدنش جدا می‌کند، سیم‌ها و مایع سفید درونش بیرون می‌ریزد و متوجه می‌شوند که او صرفا تقلید رقت انگیزی از بدن انسان است و با آن ابر-انسانِ شکست ناپذیری که علم رویای ساختنش را داشت فاصله زیادی دارد.

تحلیل و بررسی the alien اش ربات کمپانی

بعد از آن، سه کاراکتر با یکدیگر متحد می‌شوند و تصمیم به فرار می‌گیرند. پارکر مردی قوی و مسلح و یادآور قهرمان فیلم‌های علمی تخیلی نوجوانان است او برای دفاع از لمبرت با موجود بیگانه وارد درگیری تن به تن می‌شود و می‌میرد. لمبرتِ پاکدامن هم که از پیشرفتگی جنسی  فضایی دچار ترسی فلج کننده شده، به دست او کشته می‌شود. همزمان ریپلی به دنبال یافتن گربه‌اش جونز رفته. این غریزه مراقبت ریپلی وجه مادرانگی او را پررنگ می‌کند. گربه هم نماد فرزند ریپلی است و هم نماد بیولوژی معصومانه که قصد چیره شدن بر طبیعت را ندارد و به همین خاطر هیولا به او حمله نمی‌کند.

ریپلی وقتی می‌بیند بیگانه راه فرارش را بسته، باز می‌گردد تا سیستم خود تخریبی فضاپیما را غیرفعال کند اما کامپیوتر درست کار نمی‌کند و این صحنه اوج نمایش مردود بودن تکنولوژی در فیلم است. او نهایتا مجبور می‌شود قبل از انفجار فضاپیما از آن جدا شود، او موفق می‌شود و پس از نابود شدن فضاپیما یونیفرمش را در می‌آورد. اما ناگهان متوجه حضور موجود بیگانه در فضای پشتی شاتل می‌شود. دیدن ریپلی در لباس راحتی، تضاد بین بدن آشنا و زنانه او با بدن غریب و خشن بیگانه را پررنگ می‌کند. البته از دیدگاه علمی تخیلی قدیمی، ریپلی هم تهدیدی برای پدرسالاری محسوب می‌شود و این رویارویی، رویارویی هیولا در برابر هیولا است. در این موقعیت ریپلی صرفا شر کمتر است.

تحلیل و بررسی the alien ریپلی لباس فضانوردی

او سپس به درون لباس فضانوردی می‌خزد و موجود بیگانه را از شاتل بیرون می‌اندازد، در واقع با پوشیدن آن لباس دوباره تهدید بدن زنانه هیولاوارش را خنثی و فضای شاتل را برای خودش و گربه‌اش امن می‌کند اما همچنین بدین وسیله سرکوب بیولوژی زنانه را نیز تداوم می‌بخشد. در صحنه آخر که ریپلی در حال فرستادن گزارش است، گربه‌اش را در آغوش گرفته که یادآور تصویری است که مدام در طول فیلم تکرار می‌شد: تصویر مادر و فرزند.

تحلیل و بررسی the alien رپلی و جونزی

ریپلی و گربه‌اش، جونزی

بعد از بیگانه

تحلیلی که در این مطلب ارائه شد فیلم را از دیدگاه اضطراب‌های در حال رشد از تکنولوژی و نامشخص‌تر شدن مرزهای بدن بررسی کرد. اضطرابی که در دهه بعد از ساخته شدن فیلم بیگانه یعنی دهه هشتاد هم ادامه داشت و باعث تولید آثار درخشانی در ژانر علمی-تخیلی و همچنین وحشت بدن (Body Horror) شد.

در نهایت باید گفت در سال‌های بعد چندین دنباله برای فیلم بیگانه ساخته شد که هر کدام اضطراب‌های بیولوژیکی زمانه خود را ثبت کردند و هر بار مسائل جدیدی را به تصویر کشیدند و همین ویژگی است که مجموعه فیلم‌های بیگانه را به مجموعه‌ای قدرتمند و ماندگار تبدیل کرده.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی