چگونه عناوینی همچون Dark و The Vast Of Night تعریف تازهای از ژانر علمی ـ تخیلی ارائه کردند؟
امروزه بازار فیلمها سریالهایی علمی ـ تخیلی به شدت داغ است و تلفیق موضوعات جنایی و همچنین سفر در زمان جذابیتهای این فیلمها را دوچندان کرده و عناوینی نظیر دارک (Dark) و فیلم سینمایی The ...
امروزه بازار فیلمها سریالهایی علمی ـ تخیلی به شدت داغ است و تلفیق موضوعات جنایی و همچنین سفر در زمان جذابیتهای این فیلمها را دوچندان کرده و عناوینی نظیر دارک (Dark) و فیلم سینمایی The Vast of Night را میتوان جزو بهترین نمونههای این ژانر به شمار آورد.
در این مقاله که سایت Mashable india به آن پرداخته، قصد داریم به ویژگیهای این فیلمها نگاهی انداخته و دریابیم چطور این فیلمها توانستند انقلاب بزرگی در ژانر علمی ـ تخیلی به وجود آورند. پس با ادامه مقاله با ویجیاتو همراه باشید.
توجه داشته باشید که در ادامه ممکن است قسمتهایی از این عناوین اسپویل شود، پس اگر تاکنون Dark و The Vast Of Night را تماشا نکردهاید از ادامه مقاله صرف نظر کنید.
سریال آلمانیِ دارک (Dark) یکی از همین عناوین به شدت پیچیده و رمزآلود نتفلیکس است که از زمان پخش اولین فصل در عین محبوبیت علامتسوالهای زیادی را در ذهن مخاطبان به وجود آورد، چراکه تعدد شخصیتها و اسامی و همچنین پیچش داستانی آن کمی دشوارتر از سریالهای معمول این سبک به نظر میرسد.
این روزها که بیشتر توجهات به سمت سریال دارک و ابهام زدایی از داستان پیچیده جلب شده، فیلمهای هم ژانر این سریال کمتر مورد توجه قرار میگیرند. عنوان The Vast Of Night (گستره شب) یکی از نابترین فیلمهای ژانر علمی ـ تخیلی سالهای اخیر است. این فیلم همانطور که از اسمش پیداست، دربارهی احساسِ مالیخولیایی و اسرارآمیزِ گرهخورده با قلمروی شب است، آن هم شبی در قلب بیابانهای نیو مکزیکو، جایی که فاصلهی جداکنندهی بینِ زمین و قلمروهای کهکشانی، نازکتر و ناپایدارتر از هر جای دیگری است.
یکی از چندصد خصوصیات این فیلم، یادآوری پرسشهای فراوان و معماهای بی جواب در خصوص وجود بشقابپرنده های فضایی است. نکته دیگری که نظر هر مخاطبی را به آن جلب میکند عدم وجود جلوههای ویژه آنچنانی، تیم بازیگری خیلی معروف یا بودجه سرسامآور است. گستره شب یکی از همان عناوین تحسینبرانگیزی است که در عین سادگی، بدون عجله و با صبر فراوان به روایت داستانش میپردازد.
در ابتدا نویسنده این مقاله آمده و قسمتی از تجارب و نظراتش را در رابطه با این دو عنوان بیان کرده. او میگوید پس از تماشای فصل سوم و پایانی سریال دارک، نمیتوانست از فکر کردن و صحبت کردن راجع به آن دست بکشد و به معنای واقعی سریال «دارک» را زندگی کرده . وی همچنین درباره فیلم The Vast Of Night میگوید که پس از چندین بار تماشای آن در فواصل زمانی خیلی کم، به شدت غرق آن شده و دائما درباره آن صحبت میکرده است. به عقیده او این دو اثر، تأثیر شگرفی بر ژانر علمی ـ تخیلی داشتند و توانستند تحول عظیمی در این سبک به وجود آورند.
او همچنین اضافه کرده که با تماشای فیلم ژوراسیک پارک (به کارگردانی استیون اسپیلبرگ) قدم در دنیای این ژانر گذاشت، اما اکنون دیگر تکرار آن صحنه معروف و واکنش دکتر آلن گرنت (سم نیل) پس از دیدن آن دایناسور چندان غافلگیرانه به نظر نمیرسد.
به نوعی میتوان گفت که این فیلم آغازگر دیگر سبکهای این چنینی مانند Back to the Future ، The Thing و aliens بوده که با توجه به بودجه، شخصیتها و تم داستان نمایشِ به مراتب با شکوهتری داشتند. از آن زمان به بعد سینمای هالیوود وسیعتر شد و ژانر علمی ـ تخیلی هم توانست به پیشرفتهای بسیار چشمگیری دست یابد.
در این میان نمیتوان از عنوان پرطرفدار ماتریکس (The Matrix) گذشت. این فیلم نهتنها در زمان اکران بلکه هنوز هم طرفداران سرسخت خود را دارد و آنها بیصبرانه منتظر دیدن قسمت جدید آن هستند. ماتریکس ترکیب فوقالعاده از نمایشهای بصری، موضوعات مربوط به بشریت و تکنولوژی، عملکرد شخصیتها، اکشن و هرچیز دیگری که فکرش را بکنید بود. البته پس از مدتی دنبالههای آن ساخته شد و با سپری شدن زمان، هالیوود و دیگر صنعتها سعی کردند از استایل مخصوصی که توسط خواهران واچوفسکی به وجود آمده بود تقلید کنند و بدین وسیله این فیلم را هرچه بیشتر از ژانر اصلی و ریشهای خود دور کردند.
اگرچه نمیتوان از عناوین بسیاری که باعث احیای این سبک شدند چشم پوشی کرد؛ سهگانه پیش درآمد جنگ ستارگان (Star War) یکی از آن فیلمهایی است که در به کارگیری تصاویر رایانهای بسیار موفق ظاهر شد.
نویسنده این مطلب میگوید که عاشق دنیای سینمایی مارول و فیلمهای آن است و هنگامی که مارتین اسکورسیزی بیان کرده بود فیلمهای مارول بیشتر شبیه به پارکهای تفریحی هستند تا فیلمهای سینمایی، به شدت اسکورسیزی را مورد انتقاد قرار داده بود. اما او صحبتهایش را در این باره تکمیل کرد و گفت پس از تماشای فصل آخر دارک و The Vast Of Night سرانجام منظور اسکورسیزی را درک کرده و متوجه شده که در آن فیلمها فقط گوشهای از خصوصیات ژانر علمی ـ تخیلی به نمایش درآمده بوده.
Dark و The Vast Of Night علیرغم اینکه در یک ژانر مشترک قرار میگیرند اما از لحاظ روایت داستان، چینش شخصیتها و موضوعاتی که ارائه میدهند در دو دنیای کاملا مجزا و متفاوت قرار میگیرند. اگرچه در دو چیز مشترک هستند؛ داستان پردازی روایی پایه و داستان پردازی بصری موثر.
بیایید به سراغ داستان پردازی سریال دارک برویم، پیچش داستانی، چرخه طبیعیِ سفر در زمان و تدوین بی نقص این سریال مهارتی بس دشوار به نظر میآید. هنگام تماشای دارک سعی میکنید از تک تک سلولهای فعال مغزتان استفاده کرده و روابط بین کاراکترها را تشخیص دهید، چراکه آنها در نظر شما مهم جلوه میکنند؛ حال به طرز مثبت یا منفی.
هیچوقت تصور نکردید که اگر امکان سفر در زمان برایتان فراهم شود یا به یکباره قدم در یک جهان آخرالزمانی بگذارید چه کارهایی را میتوانید انجام دهید، بجای آن دائما در حال کنکاش هستید به و حل معماهای موجود در سریال میپردازید، تلاش میکنید یوناس، میکل، مارتا، مگنوس، اولریک، هانا و تمام شخصیتها را تک به تک بشناسید. خوشبختانه تمام کاراکترهای سریال از طریق دیالوگها و قوسهای شخصیتی طوری در معرض دید مخاطب قرار گرفتهاند که به خوبی میتوان ریشه ارثی خصوصیات منفی آنهارا پیدا کرد، اینکه هر تصمیمی پیامدهای خودش را دارد. پس اگر بخواهیم دقیقتر سبک آن را بررسی کنیم درمییابیم که این سریال به سادگی و البته با ظرافیت ابعاد انسانشناسی را نیز موشکافی کرده است.
این موضوع در رابطه با فیلم The Vast Of Night نیز صدق میکند، چراکه صرفا بحث یک اثر علمی ـ تخیلی در میان نیست بلکه مفاهیمی نظیر نژادپرستی و جنگهای گذشته را هم در دل خود جای میدهد و البته در این فیلم نیز نمیتوان از معجزه دیالوگها گذشت؛ دیالوگها باتوجهبه ادبیاتِ دههی ۵۰، طبیعی، بامزه و تند و تیز هستند و کیفیت واقعگرایانهای دارند. شاید اگر از سر بیحوصلگی و پر کردن وقتتان به سراغ این فیلم بروید و با یک دید سطحی به دیالوگهای میان دو شخصیت اصلی آن یعنی «فی» و «اورت» گوش دهید، بدون شک آن را کسلکننده مییابید. درصورتی که در پس تمامی حرفهای آنان و البته بازی تحسین برانگیز این دو شخصیت بحثهای مهمتری پنهان شده است.
درمورد فیلمنامه نیز باید گفت که بسیار غنی و قوی نگاشته شده، به تدریج مخاطب را به اوج داستان میبرد، طوری که تصور میکنید شخصیتها را به خوبی شناخته و با آنها انس گرفته اید اما ناگهان یکه خورده و جایی بین زمین خواهید ماند. حتی اگر بیخیال جلوههای بصری شده و تمرکزتان را تنها روی کل فیلم بگذارید، بازهم این علامت سوال در ذهنتان نقش میبندد که چه چیزی آن بالا در آسمان معلق باقی مانده است.
اما همانطور که میدانید ابزارهای بصری از خصوصیات اصلی و مهم این ژانر به شمار میروند و درمورد فیلم «گستره شب» باتوجه به مفاهیم عمیقی که ارائه میکند این شرط به خوبی رعایت شده. پیشتر نیز گفته شد که نقطه عطف آن همانجایی است که تصور میکنید تمامی مسائل حل شده و دیگر جایی برای ادامه داستان نیست؛ درست همین لحظه است که فیلم شما را غافلگیر میکند، هرچه کمتر مفاهیم را درک میکنید، خیالپردازیتان بیشتر و بیشتر میشود.
در نهایت میتوان اینطور برداشت کرد که فیلمسازان آثار علمی ـ تخیلی، صرفا نباید فضای فانتزی گونه و پر زرق و برقی که در اکثر فیلمهای این چنینی شاهدش هستیم به تصویر بکشند، بلکه میتوان مفاهیم مهمتر دیگری را نیز در پس آن اتفاقات به نمایش گذاشت؛ کاری که کارگردانان Dark و The Vast Of Night به خوبی از پسش برآمدند.
بیشتر بخوانید:
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.