توضیح و تحلیل فیلم تنت به زبان ساده؛ Tenet درباره چیست؟
خطر اسپویلدر این مطلب به توضیح داستان و نکات کلیدی داستانی فیلم Tenet میپردازیم. اگر نمیخواهید داستان برای شما لو برود، از مطالعه این تحلیل فیلم تنت صرف نظر کنید! یازدهمین فیلم بلند سینمایی نولان، ...
- 1 خطر اسپویل
- 2 اساساً تِنت "Tenet" در مورد چیست؟
- 3 مانند بسیاری از فیلمهای نولان، زمان ایده اصلی در قلب همه امور است؛ اما سوال مهم این است که دقیقاً در فیلم تنت چه اتفاقی می افتد؟
- 4 سبک های زمانی، وارونگی و چگونگی پایان همه چیز
- 5 سبک نولان در تنت
- 6 نولان در مورد تنت چه اشتباهی میکند؟
- 7 کاری که تنت میتوانست متفاوت انجام دهد
- 7.1 پرسشهای متداول در مورد فیلم تنت:
خطر اسپویل
در این مطلب به توضیح داستان و نکات کلیدی داستانی فیلم Tenet میپردازیم. اگر نمیخواهید داستان برای شما لو برود، از مطالعه این تحلیل فیلم تنت صرف نظر کنید!
یازدهمین فیلم بلند سینمایی نولان، یعنی "Tenet" اولین فیلم مهم هالیوود بود که در میان همهگیری ویروس کرونا در سینماها اکران شد. حالا با مشاهده گستردگی ابعاد فنی کار استقامت نولان برای اکران فیلم جدیدش بر پرده سینما منطقیتر به نظر میرسد. این فیلم نولان هزارتویی بافته شده از رشتههایی است که یادآور کارهای گذشته این فیلمساز است.
با تمام اوصاف، نویسنده سایت دیجیتال اسپای یعنی ایان ساندوِل طی یک مقاله تلاش داشته به سوالات مختلف بینندگان فیلم Tenet پاسخ دهد. قطعا لازم به ذکر نیست اما اگر فیلم جدید کریستوفر نولان را تا اتنها تماشا نکردهاید، از خواندن ادامه مقاله تحلیل فیلم تنت خودداری بفرمایید. حال اگر فیلم را دیدهاید و سوالات مختلفی در ذهنتان نقش بسته، در ادامه تحلیل فیلم تنت با ما همراه باشید و بدانید که این مطلب کلا اسپویل فیلم است!
صحنههای نبرد شدید دانکرک، سکانسهای اکشن علمیتخیلی Inception و زمان پراکنده Memento همه در Tenet بازتاب مییابد. حالا با این اوصاف باید دید خود فیلم Tenet در مورد چیست؟! حالا ما در ویجیاتو قصد داریم با بیان نکات کلی داستان و تحلیل فیلم تنت، شما را به درک کاملتری از این اثر نزدیک کنیم.
اساساً تِنت "Tenet" در مورد چیست؟
در آنچه که جاه طلبانهترین و پیچیدهترین فیلم کریستوفر نولان تا کنون به نظر میرسد، تِنت یک مامور CIA (با بازی خونسرد جان دیوید واشنگتن) که نامش مشخص نیست را دنبال میکند. این فیلم از همان ابتدا شروع به ایجاد یک ایده گیجکننده و داغ میکند. یک اجرای سمفونیک در کیف مورد حمله قرار میگیرد و مأمور سیا که نامش در فیلم به طرز وحشتناکی با عنوان "قهرمان داستان" برده میشود، برای بازیابی یک همکار و یک شئ عجیب، مخفیانه به این ماموریت فرستاده میشود.
سپس بعد از این افتتاحیه پُر سروصدا قهرمان داستان دستگیر و شکنجه میشود و البته او مایل نیست هیچ اطلاعاتی را فاش کند. بنابراین سعی میکند با خوردن قرص سیانور خودکشی کند. کمی بعد روشن میشود او زنده ماند و از خواب بیدار میشود و میفهمد قرص سیانورش جعلی بوده. در واقع این ماموریت مهر تاییدی بر وفاداری وی به یک آژانس بوده است. آژانسی که او را به عنوان یک مامور محرمانه برای نجات جهان میخواهد. این آژانس مخفی، معروف به تِنت است.
این انتصاب قهرمان فیلم را به یک مرکز مخفی هدایت میکند که در آن این شخصیت اصلی از تهدیدی که با آن روبروست (وارونگی) مطلع میشود. البته، اگر فیلم را دیده باشید، قطعاً میدانید داستان بسیار پیچیده تر از این است. اما حداقل در تریلرها، این داستانی است که نولان برای تنت ساخته است.
اما وارونگی چیست؟ هنگامی که ما واقعیت را تجربه میکنیم، اشیا و آنتروپی آنها را در حالی که به جلو حرکت میکنند، میبینیم. با این حال، اشیایی پیدا شده است که در آنها مواد برعکس شدهاند، و این باعث میشود که آنها در طول زمان به عقب بروند. در حالی که این موضوع در صحنه فیلم با یک گلوله نشان داده میشود، اما به نظر میرسد تهدید واقعی سلاحهای هستهای معکوس باشد.
احتمالاً گفتن همین توضیحات نیز گیجکننده است، اما این موضوعات واقعیت فیلم "Tenet" را شکل میدهند. در طی یک سفر ماجراجویانه قهرمان داستان با شخصیت نیل همراه میشود، شخصیتی که توسط رابرت پتینسون با لحنی شوخ اجرا شده است.
اما این دو نفر منبع این اشیا معکوس را پیش یک فروشنده اسلحه روسی به نام آندره (کنت برانا) ردیابی میکنند. برای نزدیک شدن به آندری فوقالعاده ثروتمند و کاملاً مشکوک، قهرمان داستان از کت همسر آندری (الیزابت دبیکی) کمک میگیرد.
کت نیز به دلیل تهدید شوهر بد دهن خود نسبت به پسرش در صورت عدم تمکین از او ضربه میخورد، بنابراین کت نیز تنفر خاصی نسبت به آندری دارد. اما آنچه در ادامه تنت به وجود میآید تلاش مداوم شخصیت قهرمان برای جلوگیری از برنامه مخرب آندری در استفاده از فناوری وارونگی برای پایان دادن به جهان است. همه اینها توسط صحنههای اکشن وارونه که هرگز در سینما دیده نشدهاند، به تصویر کشیده شده است.
جالب است بگوییم تصور بر این بود که رازداری در مورد طرح فیلم Tenet مانع از هرگونه اسپویل میشود. اما با انتشار فیلم و گشوده شدن حرف و حدیثها، بسیاری از طرفداران نولان سوالات بیشتری داشتند تا پاسخ. از نظر بسیاری از منتقدان، به نظر میرسد که این پنهان کاری بیش از آنکه به رمز و راز فیلم مربوط باشد، بیشتر به پیچیدگی فیلم مربوط بوده است. جالب است بدانید حتی بازیگران تِنت نیز در پاسخ به این سوال که "تنت در مورد چیست؟" مشکل داشتهاند.
مانند بسیاری از فیلمهای نولان، زمان ایده اصلی در قلب همه امور است؛ اما سوال مهم این است که دقیقاً در فیلم تنت چه اتفاقی می افتد؟
تنت به معنای یک اصل یا یک اعتقاد است، که نشان میدهد قهرمان اصلی باید به راحتی به آنچه انجام میدهد، (بدون در نظر گرفتن واقعیات کامل) اعتقاد داشته باشد. همانطور که در بالا گفته شد وارونگی زمان یک موضوع اصلی در این فیلم است، به این معنی که زمان میتواند به عقب برود.
افراد و اشیا میتوانند معکوس شوند، و این باعث صحنههای گیجکنندهای مانند شلیک گلوله به اسلحه میشود، در حالی که یک فرد وارونه در فیلم میتواند در طول زمان به عقب حرکت کند، و این در حالی است که بقیه جهان به جلو میدوند و بالعکس.
همه عناصر از قهرمان گرفته تا ضدقهرمان درگیر کسب یک نقشه تاریک برای دستیابی به الگوریتم وارونگی در آینده هستند. این برنامهها یا نقشه شامل جمع آوری 9 قطعه الگوریتم، از سلاحی است که در زمان و مکان پراکنده شدهاند. جمع آوری آنها به دارنده اجازه میدهد تا آنتروپی را وارونه کند (یک مفهوم فیزیکی پیچیده شامل ماده و زمان).
حالا در این بین شرور ماجرا با بازی کنت برانا نیز یک بیماری بدون درمان دارد، بنابراین درگذشت او حتمی است، اما این شرور قصد دارد وقتی از این دنیا میرود همه بشریت را نیز بُکشد. چرا؟! هیچ منطق و خط داستانی درستی در این باب وجود ندارد.
از قرار معلوم این شرور قصد دارد به زمانی که با همسرش کت در یک سفر سعادتمندانه در قایق شخصی بوده بازگردد و سپس خود را بکشد، که این باعث میشود "سوئیچ مرد مرده" باعث تحریک الگوریتم شود و عواقب فاجعه باری برای بشریت به همراه داشته باشد.
این شرور همچنین با مردم مرموز آینده همکاری میکند. مردمی که معتقدند اقدامات او میتواند به نوعی با تغییر دادن آنتروپی تمام زندگی روی زمین، به تغییرات آب و هوایی پایان دهد. اما در نهایت شخصیت اصلی یا قهرمان، نیل و کت جلوی اینگونه کارها را میگیرند.
سبک های زمانی، وارونگی و چگونگی پایان همه چیز
با استفاده از اصطلاحی به نام "Temporal Stile" که به فرد امکان میدهد معکوس شود و به عقب حرکت کند، تیم تشکیلات تنت قصد دارد از وقوع چیزی شبیه به جنگ جهانی سوم جلوگیری کنند. با حرکت شخصیتها در طول زمان به عقب و جلو، اغلب هر شخص بیش از دو بُعد را صاحب میشود.
برای اینکه چنین نکاتی برای بینندگان کمی واضح تر باشد، باید گفت کسانی که در طول زمان به عقب حرکت میکنند باید ماسک صورت خود را بزنند تا بتوانند نفس بکشند، این یکی از راههای تشخیص این است که چه کسی به عقب میرود و چه کسی در فیلم جلو میرود.
یکی دیگر از مزایای وارونه سازی یک شخص در طول زمان، امکان به اشتراک گذاشتن اطلاعات مربوط به آینده با خودِ گذشته یا دیگران است. صحنههایی وجود دارد که تیمهایی از افراد به سمت جلو حرکت میکنند، در حالی که دیگران در آنچه به عنوان "حرکت ناخنک زمانی" شناخته میشود، به عقب حرکت میکنند. این سناریو پیچیده گویای واقعیت مفهوم تنت است.
نزدیک انتها، صحنهای وجود دارد که قهرمان داستان در تلاش است تا بخشی از الگوریتم را بدست آورد اما با مشکل روبرو میشود و در نتیجه توسط فردی با نقاب که به نظر میرسد مرده است نجات پیدا میکند. سرنخ اصلی در اینجا شخصیتی است که نقش اصلی فیلم را نجات میدهد، این فرد یک بند قرمز بر روی کیف خود دارد.
بعداً مشخص میشود که نیل یک توری قرمز روی کیف خود داشته، بنابراین، در واقع نسخهای از نیل بوده که که قهرمان را نجات داده است. اقدامات نیل در اینجا به شخصیت اصلی اجازه میدهد تا از فاجعه جلوگیری کند. جالب اینجاست که از اساس تشکیل ماهیت تنت نیز کار نسخهای از قهرمان فیلم بوده! به همین سادگی و همین پیچیدگی!
- چرا “Tenet” را دوست نداشتم؟
- ۱۰ تا از جزئیات پنهان فیلم Tenet که احتمالا از دست دادهاید
- نگاهی به پایانبندی فیلم Tenet – سرانجام پیچیدهترین فیلم نولان چه شد؟
سبک نولان در تنت
فیلم تنت شبیهترین اثر به یک جیمز باند با اسانس زیاد علمی تخیلی کریستوفر نولانی است. یک عامل مخفی کاریزماتیک که جهان را از نقشه شرور یک فروشنده اسلحه روسی نجات میدهد، آشنا به نظر میرسد. اما چگونگی بیان نولان از این داستان چیزی آشنا نیست. مانند بسیاری از بهترین فیلمهای نولان، تنت مفهوم ما از زمان و چگونگی شکل گیری آن در یک داستان را به چالش میکشد.
از طریق مفهوم وارونگی، نولان بار دیگر استفاده خود از ترکیب فیلم سازی داستانی و قصه پردازی فلسفی که ما را به شدت درگیر فیلمهای پیشتر او کرده بود را پیاده سازی میکند. اما مشکل اینجاست که فیلم تنت از دیالوگ برای توضیح گسترده مفهوم و طرح (اغلب به خطا) استفاده میکند. با این حال، بیشتر لحظات فیلم سرگرمکننده است.
سکانسهای اکشن عجیب و غریب و تعقیب و گریزهای ماشین ما را به یاد مقیاسی از سینما میاندازد که هیچ وقت پیش از این شاهدش نبودهایم. به نقل از دانشمندی که وارونگی را برای شخصیت اصلی توضیح میدهد، "سعی نکنید آن را درک کنید. آن را احساس کنید. "
تماشای Tenet بدون شک در تعهد نولان به جلوههای عملی و یک دوربین خلاق خلاصه میشود (بله، نولان در واقع یک هواپیمای واقعی 747 را در فیلم منفجر کرد). جادوی انکارناپذیری برای شخص نولان وجود دارد که به پرده سبز اعتماد نمیکند بلکه به معنای خلاقانهتر دنبال به تصویر کشیدن واقعی آنچه غیرممکن است میگردد. شکی نیست که کریستوفر نولان از جمله فیلمسازان برجستهای است که سینما را به جلو سوق میدهد.
اما بدون تردید ایرادهایی در تنت وجود دارد که در کارهای گذشته نولان نیز مشاهده کردهایم. ایراداتی مثل گفتگوهای بیش از حد طولانی و خشک، شخصیتهای نازک و پیچیدگی آشکار طرح. چنین نکاتی میتواند داستان فیلم تنت را برای برخی طاقتفرسا کند. اما در مجموع تنت ریسک میکند، مرزها را کنار میزند و به ما اجازه میدهد از طریق فیلم در زمانی که واقعیت عجیبتر از داستان است، فرو رویم.
در نتیجه، نولان کارگردان قدرتمندی است. آن هم با وجود داشتن فیلمهایی مانند شوالیه تاریکی، تلقین و دانکرک در کارنامه خود. بی انصافی است که او را کارگردان بدی بنامیم. اما از طرف دیگر، یک نویسنده بد توصیف دقیقی از نولان است، خصوصاً بعد از آخرین فیلم او، تنت.
نولان در مورد تنت چه اشتباهی میکند؟
نولان با خطوط ترسیمی غیر خطی غریبه نیست. برای مثال دانکرک، تلقین، پرستیژ، ممنتو و اکنون Tenet ساختار سهگانه فیلمنامههای سنتی را به راحتی شکستند. اما بسیاری از طرفداران تیفوسی نولان سردرگمی مردم از داستان این فیلم را با گفتن این جمله "درک نکردن ساختار غیر خطی" توجیه میکنند.
ولی واقعیت این است که نولان نمیداند چگونه به درستی یک فیلمنامه بنویسد و از این روشهای غیرخطی داستان نویسی استفاده میکند تا مردم فکر کنند داستان او قویتر از آن چیزی است که آنها فکر میکنند.
این شکاف در فیلمنامههای نولان قبل از فیلم تنت هرگز به این شکل آشکار نمیشود. اما در این فیلم به شکل واضح و عریان خودنمایی میکند. تنت، در هسته اصلی خود، یک فیلم جاسوسی است. این چیزی منحصر به فرد خارج از حیله وارونگی شخصیت شرور فیلم، آندری ساتور (کنت برانا) ارائه نمیدهد.
اما از آنجا که لحظاتی از کُنش قوی علمی در تنت وجود دارد و سرانجام قهرمان فیلم از فناوری وارونگی برای حل همه چیز استفاده میکند، مردم داستان فیلم را قویتر از آنچه هست میبینند.
اما حیله وارونگی دقیقاً همان جایی است که فیلم از هم می پاشد. نیل (رابرت پتینسون)، همراه شخصیت پروتاگونیست، در حقیقت به عنوان بخشی از سازمان شناخته میشود که نه تنها توسط قهرمان برای Tenet استخدام شده، بلکه پروتاگونیست هم بنیانگذار آینده Tenet است. اگر نیل در واقع "در پایان یک دوستی زیبا" است، همانطور که در پایان تنت ادعا میکند، چگونه او میتواند به اولین مأموریتی که قهرمان داستان کار میکند، برگردد؟
به نظر میرسد که Tenet از فناوری وارونگی برای کمک به نیروها و جهان در انجام مأموریت استفاده میکند، اما این بدان معنی است که نسخههای زیادی از سربازان Tenet که در اطراف زمین میدوند وجود دارد. برخی از افراد تلاش کردهاند تا درکی از چگونگی حیله "سفر در زمان" در تنت برای توضیح این پیچش داشته باشند و بهترین چیزی که آنها ارائه دادهاند "تئوری حلقه بسته" است.
طبق این گفته افراد و اشیا " معکوس "آنتروپی خود را معکوس میکنند، اما زمان همچنان که ما آن را در جدول زمانی معمول میشناسیم اتفاق میافتد. این یعنی گذشتهها گذشته.
در واقع اگر چیزی وجود داشته باشد، این است که سربازان Tenet که به گذشته باز میگردند، به گذشته گذشته خود کمک میکنند تا به جایی که امروز است برسند. به عنوان مثال، نسخه قبلی نیل، شخصیت اصلی را در ابتدای فیلم در خانه اپرا نجات میدهد.
با این حال، این منجر به تعدادی پارادوکس میشود. در واقع نولان با این فرمول تنها باعث تحریک سر درد شما میشود. بدون شک فیلمنامه نولان در تنت با تلاش برای ارائه یک توضیح منطقی، در نهایت به لطف پارادوکسها همه چیز را بیش از حد پیچیده میکند.
فیلم Tenet جنابِ کریستوفر نولان بیشتر دارای یک حیله خلاق است تا یک ایده خلاق. در حالی که Inception قطعاً خلاقانه است، هرچند در آن فیلم هم اگر سعی کنید فراتر از سطح اول رویا بنگرید، داستان شروع به خراب شدن میکند. در تلقین گفته میشود زمان بسته به سطح رویایی که دارید سریعتر پیش میرود، با این حال به نظر میرسد گروه کاب به همان اندازه که برای رسیدن به اهداف خود نیاز دارند زمان دارد.
از جانب دیگر Memento میـواند به راحتی بزرگترین نقص را در بین تمام داستانهای نولان داشته باشد: چگونه مردی که دچار از دست دادن حافظه کوتاه مدت است به یاد میآورد که حافظه کوتاه مدت دارد؟ بعلاوه، دانکرک شخصیتهای زیادی را معرفی میکند، اما نمیتواند به برخی از آنها نتیجه گیری مناسبی بدهد.
نولان به خاطر شاهکارهای بلند و بزرگش مشهور است، اما به محض اینکه بخواهید عمیقتر از گذشته به آنها بنگرید، فیلمها شروع به حل شدن و گاهاً شکافدار شدن میکنند. این حرف من بدان معنا نیست که نولان نمیتواند فیلمهای خوبی بسازد، بلکه به این معنی است که او نمی تواند آنها را خوب بنویسد.
کاری که تنت میتوانست متفاوت انجام دهد
بزرگترین اشتباه تنت به راحتی پایان آن است. این فیلم سعی دارد خود و رمز و راز پیرامون نیل و عنوان سازمان را توضیح دهد و سپس همه پارادوکسهایی را که میتوان از آنها اجتناب کرد، باز میکند.
اگر این فیلم به سبک یک نتیجه گیری کلاسیک پیش میرفت و نشان میداد قهرمان قصه سازمان تنت را تأسیس کرده و نیل را در آینده استخدام میکند، هنوز هم میتوانست بدون باز کردن سوراخهای پیرامونی به نکاتی که میخواست بپردازد. اما در عین حال، پاسخ مناسبی برای شکست پارادوکسهای باقی مانده از تئوری حلقه بسته استفاده شده در تنت وجود ندارد.
در پایان روزی که فیلم نولان را چندینبار تماشا میکنید و برای فهم احتمالیاش به کانالهای یوتیوبی پاس داده میشوید، بازهم Tenet یک فیلم جاسوسی سرگرمکننده با اکشن عالی و طرح کوچک است. اما طرفداران نولان برای داستان به سراغ فیلم نمیروند، بلکه به دنبال برند ارزشی نام او هستند.
بینندگان نمیتوانند دیالوگ های تنت را به طور کامل درک کنند و احتمالاً در تلاش برای درک طرح پیچیده آن نیز همین مشکل را دارند. اما این آزمونِ ریاضی فیزیک دشوار، یک اکشن محسورکننده است که میتواند بیننده تنت را امیدوار کند. در مجموع این بینندگان هستند که باید تصمیم بگیرند آیا از معمای داستانی متراکمی که نولان برای گره گشایی برای آنها ایجاد کرده لذت میبرند یا خیر.
نقد فیلم تنت از وسایت ویجیاتوپیچیدگیهای فیلم جدید کریستوفر نولان واقعا زیاد است و اساسا مفاهیم موجود در آن به خودی خود هر فردی را گیج میکنند. در نهایت امیدواریم تحلیل فیلم تنت از ایان ساندوِل تا حدی به درک و بینش بیشتر شما از وقایع این فیلم کمک کرده باشد.
پرسشهای متداول در مورد فیلم تنت:
به نوعی فیلم تنت در مورد سفر در زمان است؛ اما نه آن سفر در زمانی که اکثراً در ذهن داریم. برای توضیح درستتر، بهتر است تحلیل فیلم تنت را مطالعه کنید.
شخصیتی که جان دیوید واشنگتن به ایفای نقش آن در فیلم تنت میپردازد، شخصیت اصلی داستان است اما در طول فیلم هیچوقت اسمی به او نسبت داده نمیشود.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
واقعا فیلم پیچیده ایه و هرکی بار اول فهمید داستان چی به چیه قطعا هوشش خوبه?
درکش نکنید احساسش کنید
سلام به همگی. یه نکته ای هم که تو فیلم درست بهش پرداخته نشد حضور همزمان آینده و گذشته فرد در خط زمانی رو به جلو هست. فیلم همیشه معکوس شده اشخاص در گذشته رو نشون میده برای مثال کاراکتر اصلی فیلم به گذشته میره و به صورت معکوس باخودش مبارزه میکنه رو نشون داده میشه ولی دوباره تو دستگاه رفتن و عادی شده خط زمانیش رو نشون نمیده(چرا؟ چون در این حالت اگر تا آینده ای که به دستگاه میرسه اتفاقی که موجب تغییر در آینده نشه نیافته هر دونفر در یک زمان و با خط زمانی یکسان وجود دارند.). در مورد کاراکتر زن داستان مشکل بدتر هم میشه چرا که با تغییر در گذشته، آینده تغییر میکنه و اصلا با اتفاقات روبرو نخواهد شد و به گذشته هم باز نخواهد گشت و 100 درصد دو شخص به صورت هم زمان زندگی میکنند. که با این منطق انتهای فیلم بچه شخص با نسخه گذشتش زندگی میکنه نه نسخه آینده.
فیلم عالی به این میگن
ممنون از متن خوبی که تهیه کردید ولی لطفا وقتی ترجمه میکنید به اسم نویسنده اصلی هم اشاره کنید
سلام
ممنون از توضیحات خوبتون
ولی با این همه من هنوز متوجه نشدم که نیل کیه که آخرش میگه خودت فهمیدی و اینکه قهرمان گریش میگیره
ممنون میشم یکی واضح توضیح بده
نیل پسرکت هستش که سکانس آخردیدیش
حدس زده بودم ولی مطمین نبودم
ممنون
دلیل نمیشه چون ایده فیلم علمی بوده پس فیلم خوبی باشه- یا چون نولان ساخته- تو ژانر اکشن خوبه- ولی نولان گمشده در دنیای خودش... بازی ها فوق العاده ابتدایی، دیالوگ افتضاح- فرم اکشن و عملیات ها خیلی خیلی خنده دار و مصنوعی- ولی چون موضوع علمی هستش..
داداش سازنده فیلمی که اینطوری انتقاد میکنی؟ :/
خوب حالا وقتی معکوس میشه و به نحوی به عقب برمیگرده، در زمان گذشته دوتا از خودش وجود دارن و اون حتی اگر دوباره معکوس بشه با زمان به جلو پیش میره نه سریع تر از اون تا به زمان خودش برگرده؟ درسته؟
خو بله مگه چيزي غير اين گفتن ؟
سلام عزیزان.یه سوال داشتم
وقتی شخصیت اول زن فیلم برمیگرده گذشته تو قایق تا همسرش رو بکشه چرا ماسک به صورت نداره؟مگه اینطور نیست که سفر به گذشته ملزم به استفاده از ماسکه؟
داداش يه جوابم اينه كه پياماي قبل رو بخون
جواب دومم اينه كه فيلم رو از اول ببين
جواب سومم اينه كه مگه قهرمان بعد دوين بار استفاده از دستگاه معكوس وقتي نيل ماسك رو از صورتش بر ميداره از بي اكسيژني ميميره كه شما فك كردي بايد هميشه داشته باشن
لحن حرفم تند نيست
فیلم چرت و پرت بود. مثل همه فیلم های هالیوودی یه قهرمان خیالی و ضد گلوله و خوب علیه آدم بدا که هندی و روس و ... هستند می جنگه و جهان را از شر جنگ جهانی سوم نجات می دهد. هالیوود متشکریم
لطفا درباره چیزی که درکش نکردید اظهار نظر نکنید با تشکر
رفیق اگر شما بری نظریه تک الکترون ویلر بخونی فیلم به خوبی متوجه میشی بعد چون فیلم درک نکردی نباید بگی فیلم مزخرفی هست
داشتن صرفا یک نظریه علمی، دلیلی به جذابیت فیلم نداره....
کلا درک فیلم های کریستوفر نولان مشکل هست مثل فیلم Interstellarکه بر پایه قوانین انیشتین و..هست بر اساسی که فیلم فوق العاده هست
اولا یارو روس و هندی نبود ، دوما یارو ضدگلوله نبود ، سوما مثل اونجرز نبود قدرت داشته باشن :/
تو چیزی که سرتون نمیشه بحث نکنید چون اشتباه میگید :/
چرا شخصیت اصلی میره چند روز توی اون توربین های بادی
میخوابه و ورزش میکنه؟؟
داداش دیگه اینو خودت فک کن سادس
ممنونم که جواب دادید
نمی خواستم بی احترامی کنم گفتم خودت فک کنی به جواب میرسی و کیفش هم برات بیشتره
وگرنه بفرما :
چون سیانور خورده بود و بعد کما ای که رفته بود بدنش از فرم افتاده بود و آمادگی ماموریت رو نداشت گفت بهترین زمان برای تمرین همون زمان سفر هست . شخشیت قهرمان (teneet) نمیره تو کشتی تو کشتی بیدار میشه در جا ماموریت رو میکنن تو پاچش
نه واقعا ممنونم به خاطر پاسخ هایی که دادید
قصم تیکه اتداختن نبود
فقط توی یه سایت خارجی تحلیل فیلم خونده بودم که
بخاطر این رفته بود توی آسیابهای بادی که
با شخصیت آیندش تداخل یا برخورد نداشته باشه ...
که فکر نمیکنم درست باشه
اصل اول میگه در زمان حال وقتی چیزی معکوس اتفاق می افته حتما توی زمان بعدی طرف میاد و اون را درست انجام میده
مثل صحنه سرقت که توی خیابون ماشین معکوس میبینند و صحنه بعد خود قهرمان واشنگتن میاد و اون ماشین معکوس میشه و انجامش میده
توی صحنه ی فرودگاه هم همین اتفاق می افته اول یه صحنه ی شلیک گلوله ی معکوس داریم و سپس اون کسی که از دستگاه معکوس میاد بیرون درواقع خود واشنگتن هست که زمان بعدی میاد و واقعا گلوله ها را شلیک میکنه و انجامش میده
سوال 1 :آخر داستان نیل وقتی جلوی گلوله می ایسته تا قهرمان واشنگتن را نجات بده در حالت معکوسه یعنی بعد نیل باید بیاد و اون را انجام بده و کشته بشه و فکر کنم یعنی سرانجام نیل توی یه سفر به گذشته کشته میشه
یعنی از نظر واقعی نیل میاد داخل تونل میبینه درگیریه میاد و کنار در وایمیسه و درب و قفل را باز نگه میداره
در همین حین قهرمان واشنگتن و اون همکارش از در بیرون میرندو درب قفل میشه و دشمن قصد تیراندازی داره که به صورت نیل شلیک میکنه و کشته میشه و یعنی فداکاری نیل به صورت برعکس جواب میده نه اون کاری که خودش انجام داده
پس یعنی نیل در حین یه حرکت معکوس کشته میشه و این آخر نیل هستش
پس چرا بعدا نیل حضور داره و همه چیز را برای قهرمان توضیح میده یعنی نیل آخر داستان گذشته خودشه ؟؟؟
سوال 2: از نظر دنیای موازی توی فرودگاه همزمان دونفر از دستگاه خارج میشند درسته هردوشون واشنگتن هستند ولی یکیشون حرکت درست و یکی حرکت معکوس داره یعنی یکیشون از قبل به سمت دستگاه در حرکت بوده و اون یکنی از دستگاه خارج میشه و توی صحنه ی بعدی دوم که واشنگتن با ترکیدن موتور هواپیما وارد سالن میشه تا وارد دستگاه بشه و همزمان اون طرف به صورت واشنگتن معکوس از دستگاه خارج میشه دو حرکت رفتن به دستگاه و خارج شدن همیشه باهم صورت میگیره یعنی یه جورهایی مبدا زمانیه
یکسمت حرکت معکوس و یک سمت حرکت درسته همزمان انجام میشه
این یعنی چی؟؟ این تو کت من نمیره که همزمان رخ بده
سوال 3 :توی سالن موسیقی نیل واشنگتن را با گلوله معکوس نجات میده این گلوله کی شلیک شده که حالا معکوس بشه؟؟
سوال 4: یه سری حرکات هست که به صورت رفتن به گذشته انجام میشه مثل اونجا که زنه میره تا شوهرش را بکشه و هیچ حرکت معکوسی نداره
ولی بعضی حرکت ها وقتی به گذشته برده میشند حرکت معکوس دارند چرا؟؟ به جز این قسمت قسمت های دیگه ای هم هست که گاهی معکوس و گاهی عادیه با اینکه در گذشته هم هست
چه جوری بعضی وقت ها سفر در زمان معکوس و گاهی عادی هست؟؟?
یه سوال دیگه
چرا حمله میکنن به اوپرا؟
حمله چه زمانیه؟
بعد از جنگه یا قبلش
کی الگوریتمو مخفی کرده بود که رفتن تو اپرا دنبالش؟
1 چون مردی که اون تیکه الگریتم رو داره بکشن و الگریتم رو بگیرن اون جا هم منفجر میکنن مثلا کار تروریستا بوده
2هم زمان
3 ته فیلم نشون میده که 6 تکه (کلا نه تکه بود که بین سه نفر میشه نفری 3 تا که نیل مال خودشو میده قهرمان)میفته دست tenet (همون قهرمان داستان) اگه دقت کنی همون تکه که بدبختیا سرشه دست tenet هست پس اون قایمش کرده اگه اول فیلمم خوب ببینی میفهمی که یه خرده تکه هه زنگزدگی و خرابی داره یعنی خیلی قدیمیه (در یعنی چند بار جا به جا شده چه در مکان چه در زمان)
اصل اول میگه در زمان حال وقتی چیزی معکوس اتفاق می افته حتما توی زمان بعدی طرف میاد و اون را درست انجام میده
مثل صحنه سرقت که توی خیابون ماشین معکوس میبینند و صحنه بعد خود قهرمان واشنگتن میاد و اون ماشین معکوس میشه و انجامش میده
توی صحنه ی فرودگاه هم همین اتفاق می افته اول یه صحنه ی شلیک گلوله ی معکوس داریم و سپس اون کسی که از دستگاه معکوس میاد بیرون درواقع خود واشنگتن هست که زمان بعدی میاد و واقعا گلوله ها را شلیک میکنه و انجامش میده
سوال ۱ :آخر داستان نیل وقتی جلوی گلوله می ایسته تا قهرمان واشنگتن را نجات بده در حالت معکوسه یعنی بعد نیل باید بیاد و اون را انجام بده و کشته بشه و فکر کنم یعنی سرانجام نیل توی یه سفر به گذشته کشته میشه
یعنی از نظر واقعی نیل میاد داخل تونل میبینه درگیریه میاد و کنار در وایمیسه و درب و قفل را باز نگه میداره
در همین حین قهرمان واشنگتن و اون همکارش از در بیرون میرندو درب قفل میشه و دشمن قصد تیراندازی داره که به صورت نیل شلیک میکنه و کشته میشه و یعنی فداکاری نیل به صورت برعکس جواب میده نه اون کاری که خودش انجام داده
پس یعنی نیل در حین یه حرکت معکوس کشته میشه و این آخر نیل هستش
پس چرا بعدا نیل حضور داره و همه چیز را برای قهرمان توضیح میده یعنی نیل آخر داستان گذشته خودشه ؟؟؟
سوال ۲: از نظر دنیای موازی توی فرودگاه همزمان دونفر از دستگاه خارج میشند درسته هردوشون واشنگتن هستند ولی یکیشون حرکت درست و یکی حرکت معکوس داره یعنی یکیشون از قبل به سمت دستگاه در حرکت بوده و اون یکنی از دستگاه خارج میشه و توی صحنه ی بعدی دوم که واشنگتن با ترکیدن موتور هواپیما وارد سالن میشه تا وارد دستگاه بشه و همزمان اون طرف به صورت واشنگتن معکوس از دستگاه خارج میشه دو حرکت رفتن به دستگاه و خارج شدن همیشه باهم صورت میگیره یعنی یه جورهایی مبدا زمانیه
یکسمت حرکت معکوس و یک سمت حرکت درسته همزمان انجام میشه
این یعنی چی؟؟ این تو کت من نمیره که همزمان رخ بده
سوال ۳ :توی سالن موسیقی نیل واشنگتن را با گلوله معکوس نجات میده این گلوله کی شلیک شده که حالا معکوس بشه؟؟
سوال ۴: یه سری حرکات هست که به صورت رفتن به گذشته انجام میشه مثل اونجا که زنه میره تا شوهرش را بکشه و هیچ حرکت معکوسی نداره
ولی بعضی حرکت ها وقتی به گذشته برده میشند حرکت معکوس دارند چرا؟؟ به جز این قسمت قسمت های دیگه ای هم هست که گاهی معکوس و گاهی عادیه با اینکه در گذشته هم هست
چه جوری بعضی وقت ها سفر در زمان معکوس و گاهی عادی هست؟؟?
برا سواال 1 :
بله ميره تو دست گاه معكوس كن دشمنا خودشو معكوسز ميكنه درگيري ميبينه در رو باز ميكنه رفيقاش ميرن بيرون ميپره جلو گلوله و تمام
سوال 2 :
برا گفتنش بايد خيلي پيچيده حرف بزنم و دركش از روي نوشته برا من هم سخته
آخه خودت گفتي جواب رو
ببين
اون يارو معكوسه اگه با زمان معمولي جلو بره تهش ميرسه به دستگاه در يك زمان معلوم
حالا هون شخص كه هنوز معكوس نشده كي ميره تو دستگاه ؟ تو يه زمان معلوم ديگه اين فرايندتول كشيدنش ميشه چرخيدن اون دستگاهه حالا اگه زمان رفتن تو با بيرون اومدن يكي نباشه پس تو اون زمانداره توكدوم زمان ميره جلو ؟ تو كدوم مكان ؟اصلا وجود داره؟
ولي بازم خودت گفتي جواب رو اون همزمان وارد شدن مبدا زمانه براي معكوسيت
سوال3 :
ايراد فيلم حركاتش بايد معكوس باشه ولي نيست
ميشه اين جوري همنگاه كرد كهقهرمان روز و ساعت و ثانيه اون اتفاق رو ميدونسته پس يه گلوله معكوس شليك ميكنه كه بعدا نيل نجاتش بده كه فك نكنم انقدر ها باهوش بوده باشه
سوال 4:
اشكال فيلم
يا
اون زنه كه ميره شوهرش رو بكشه تنها دليل عقل پسند ما اينه كه دوباره رفته تو دستگاه كه اين سوا به وجود مياد كه كدوم دستگاه ؟
ميشه گفت دستگاه هاي شركتي كه قهرمان ميسازه كه فك نكنم بازم اون قد باهوشبوده باشه
سلام
نوشته مفیدی بود
یه سوال دارم
آخر فیلم که نیل زنده میشه و در رو باز میکنه
معکوس شدست یا عادیه ؟
چون وقتی بلند میشه میره بیرون ،عادی راه میره
ولی چجوری زنده شد؟
اگر قبلش مرده بود پس چجوری معکوس شد و زنده شد مگه نباید بره تو دستگاه؟
سلام
ببین یه دستگاه تو مخفیگاه دشمنا بود که معکوس میکرد با اون معکوس شد
چون فیلم هم در مورد نابودی اون دست گاه هیچی نگفت فرض بر اینه که همون جا هست این برا سوالت که چه جوری معکوس شد
برا فهمش از نگاه نیل داستان رو از جلو ببین
نیل میاد میبینه دارن میجنگن در رو باز میکنه اون دو تا میرن بیرون میپره جلو گلوله میمیره در تمام مدت زمان معکوس بوده حالا تو فیلم ما داریم روند معمول زمان رو میبینیم برا همین گیج شدی
معکوس شدس فیلمو خوب ندیدی داشت معکوس میدویید بعد اگه منظورت اون موقعی که داره بیرون میدوعه یه واقعیت دیگه ی نیله اخر فیلم وقتی از هم جدا میشن دوباره خودشو معکوس میکنه و میره اونجا درو باز میکنه و میمیره
پسر کریستوفر نولان گل کاشته .........بابا این فیلم خیلی توپه ... بعضی از منتقدهای حسود الکی بهش امتیاز منفی میدن خو لامصب دیگه از یک فیلم چ انتظاری دارید.!!
بزار کمکت کنم کل فیلم و پارادوکس هاشو درک کنی و بهت میگم چرا نیل در اون لحظه گفت این پایان یه دوستی زیباست.
قهرمان داستان نیل رو (که احتمالا پسر شخصیت اول زن فیلمه) از آینده می فرسته به اپرا تا اون شخص که اسلحه روی سرش گرفته رو بکشه و خودشو نجات بده ، شروع داستان از اونجاست و پایانش هم دقیقا لحظه ی تکه تکه کردن دستگاهه.
فیلم هم علمیه و نه جاسوسی و آدم از این فیلم عملا انتظار یه فیلم علمی رو داره و نه جاسوسی ، مثل اینه که بگی از اینسپشن انتظار فیلم جنگی داشتم.
ایده ی کلی فیلم بر اساس نظریه ی پوزیترون و الکترونه و این نظریه اثبات شده اس و میتونی راجع بهش مطالعه داشته باشی و بعد تلاش کنی نقدش کنی.
پوزیترون در واقع بار و جرم مساوی با الکترون داره اما در جهت مخالف الکترون حرکت میکنه ، هیچ دستگاهی نمیتونه یه الکترون رو از یک پوزیترون متمایز کنه و تشخیص بده و ایده ی کلی فیلم هم همین بود که اگه کل وجود هستی بخاطر الکترون ها رو به جلو حرکت میکنه پس اگه الکترون رو به پوزیترون تبدیل کنیم دقیقا همون رو به عقب حرکت میکنه که البته این کار بدون جلوگقری از سقوط الکترون به هسته امکان پذیر نیست.
حتی یه نظریه ی علمی هست که میگه کل جهان هستی فقط از یک الکترون ساخته شده که بینهایت بار به آینده رفته ، پوزیترون شده و به گذشته برگشته و دوباره الکترون شده.
این مباحث از ذهن یک فرد عادی خارجه و خوب قائدتا بهت حق میدم...
سلام دوستان یه سوال داشتم اگه جواب بدید خیلی ممنون میشم
تو فیلم که قران داستان برای اولین بار خودشو معکوس میکنه و میره سوار ماشین
خود واقعیش از زمان گزشته یه بسته (همون الگریتم )پرت میکنه سمت آدم بدا خوب ؟تا این جاش ok
ولی یه هو نشون میده تو ماشین یه چیزی هی میخوره در دیوار و تهش از پنجره میره بیرون
سوالم اینه اگه اون همون الگریتم بود که آدم بدا نگرفتنش پرت شد بیرون
اگه هم نبود چی بود
اگه اینو بگین خیلی ممنون میشم تو رو خدا هم نگین فیلم رو نفهمیدی که 4 بار دیدم صحنشو بازم نگرفتم
سپاس
منم خوب نگرفتم ولی الگوریتم پرت نمیشه بیرون الگوریت توسط قهرمان معکوس نشده پرت میشه تو این ماشین که واقعا یه نقطه مبهمه ولی در کل فک میکنم ماشین واسه شخصیت بده بوده بعد تو حالت معمولی میرسه بدستش اگه یکم دقت کنی حرفمو متوجه میشی اون قطعه پرت نشده بیرون بلکه افتاده تو ماشین و بر میگرده به گذشته
اوفففففففففففف
دمت گرم يه گره بزرگ بود كه تموم شد فك نكنم گره ديگه اي مونده باشه
دم شما گرم
از این جمله ((اگر نیل در واقع “در پایان یک دوستی زیبا” است، همانطور که در پایان تنت ادعا میکند، چگونه او میتواند به اولین مأموریتی که قهرمان داستان کار میکند، برگردد؟)) به بعد دیگه نخوندم.
good for you
میگویند نیکولا تسلا هم وقتی سلاح مخربش را سخت وحشت کرد و نقشه ساختنش را چند تکه کرد و در میان کشورهای قدرتمند تقسیم کرد ،تا هیچ کدامشان نتوانند به تنهایی به آن سلاح دست پیدا کنند .
به نظر میرسد فیلم «انگاشته» به نوعی سفر زمانی به نام «پارادوکس هستیشناختی» پایبند است؛ جایی که شما میتوانید گذشته را تغییر دهید اما تنها به این خاطر که گذشته در واقع تغییر کرده است، زیرا شما آن را همیشه تغییر دادهاید. در نتیجه بازی با نقش خود در خط زمانی، حلقه علیّت را تکمیل میکند.
یکی این جمله بالا رو توضیح بده به من لطفا!
مخصصوصا این قسمتش ک میگه: ((اما تنها به این خاطر که گذشته در واقع تغییر کرده است، زیرا شما آن را همیشه تغییر دادهاید))
ببین داداش من
برای پارادوکس هستی شناختی نمیشه بیشتر حرف زد
چون همش همون میشه که اون جا نوشتن
ولی من سعی خودم رو میکنم
پارادوکس که یعنی دو تا چیز با هم نمیخونن عین
آتش سرد یا لباس برهنگی
تو داستان یه جایی هست قهرمان یه ماشین میبینه به معکوس در زمان داره حرکت میکنه ولی میبینه همه افراد دشمن جلوش هستن
پس کی تو ماشینه ؟
جلو تر میفهمیم که خود قهرمان داستان میره تو یه دست گاهی زمان رو برعکس میکنه میره سوار ماشینه میشه
اون بالا داره این رو میگه
قهرمان رفته بود همه چیز رو در زمان قبل تغییر بده ولی خودش نمیدونسته از قبل همه چیز تغییر کرده
چون خودش تو زمان سفر کرده
یعنی چی
خیلی ساده یعنی اگه تو زمان سفر نکنه هم همون اتفاق ها میفته
این میشه پارادوکس هستی شناختی
برای حلقه علیت هم
اگه نولان اول فیلم قهرمان رو نجات نمیداد زنده نمیمون که آخر فیلم نولان رو استخدام کنه و اون تشکیلات رو بسازه
اگه دقت کنی میبینی همش تو یه حلقه گیر افتاده
اول نجات پیدا میکنه (که خودش یکی رو فرستاده نجاتش بده )
بعد ماموریت میره
بعد میفهمه خودش خودش باید همه اون تشکیلات زد نابودی دنیا رو بسازه
بعد نولان رو میفرسته خودشو نجات بده و همین جور ادامه داره
اگه مفید بود یه ریکشنی نشون بده
ببین داداش من
برای پارادوکس هستی شناختی نمیشه بیشتر حرف زد
چون همش همون میشه که اون جا نوشتن
ولی من سعی خودم رو میکنم
پارادوکس که یعنی دو تا چیز با هم نمیخونن عین
آتش سرد یا لباس برهنگی
تو داستان یه جایی هست قهرمان یه ماشین میبینه به معکوس در زمان داره حرکت میکنه ولی میبینه همه افراد دشمن جلوش هستن
پس کی تو ماشینه ؟
جلو تر میفهمیم که خود قهرمان داستان میره تو یه دست گاهی زمان رو برعکس میکنه میره سوار ماشینه میشه
اون بالا داره این رو میگه
قهرمان رفته بود همه چیز رو در زمان قبل تغییر بده ولی خودش نمیدونسته از قبل همه چیز تغییر کرده
چون خودش تو زمان سفر کرده
یعنی چی
خیلی ساده یعنی اگه تو زمان سفر نکنه هم همون اتفاق ها میفته
این میشه پارادوکس هستی شناختی
برای حلقه علیت هم قهرمان داستان تو یه حلقه گیر کرده که اگه همون اول یه کاری نمیکرد هیچ کدوم از اتفاقای دیگه هم نمیفتاد
بزار بگم
اولش نیل نجاتش میده (که خودش در آینده استخدامش میکنه )
بعد ماموریت میگیره
بعد میفهمه خودش مالک شرکت هست
بعد نیل رو استخدام میکنه
بعد میفرسته خودشو نجات بده
اگه برای بار اول کسی نجاتش نمیداد قهرمان زنده نمیموند که بخواد داستان رو ادامه بده
اینم حلقه علیت
اگه مفید بود یه ریکشنی رین دوستان
سلام خسته نباشید
اونجایی که قهرمان معکوس شده بود و میخواست برگرده الگربتم و بگیره که با ماشین چپ شد و آندری الگریم رو برد بعد تو حالت عادی دیدیم که یه ماشین چپ شده جلو هست و بعد به حالت اول برگشت و اون اتفاقات افتاد
سوال من اینه مگه به قهرمان توضیح ندادن که تو معکوس میشی نه دنیا مگه قهرمان معکوس نشده بود پس چرا ماشین هم تو فیلم معکوس بود
این یکی از اشکالات فیلمه که خیلی چیزا بر پایه اون میچرخه
کسی که معکوس شده هر چیزی که تماس برقرار کنه (تا همون ثانیه تماس) رو معکوس میکنه
پس خود ماشین هم نباید منفجر میشد و آتش میگرفت بلکه باید یخ میزد.
یا در مورد کیت؛ کیتی که آندره را کشت در پایان فیلم پسرش رو از مدرسه برداشت، پس کیتی که در همان زمان بود چی میشه.
یا وقتی معکوس میشن مثل اینه که دنیا براشون به عقب برگرده و روز به روز به تاریخ قبل برمیگردن، خب حالا سر زمان حالشون چی میاد؟!...
البته این آخری رو یه مقدار بیشتر روش فکر کنید!
خلاصه با اینکه موقع تماشا خیلی از فیلم لذت بردم ولی حس میکنم بعضی از قسمتهای فیلم با تناقضات داستان مواجه میشیم و در نهایت بیشتر تماشاگر را فریب میده.
امیدوارم یه مستند برای این فیلم بسازن و این موضوعات را اونجا بررسی کنن.
برا آتيش كه خود فيلم يخ زدن ماشين رو نشون داد
برا كيت هم به تاريخ بايد دقت كني بعد همه درد سراس پس فقط يه كيت هست
برا زمان حالشون دو باره ميرن جلو ميسازنش فك كنم نگرفتم اين جا داري چي ميگي
ببین بعد از اینکه کیت آندره رو کشت، قایق پسرش با کیت همون زمان رسیدن، حالا ما دوتا کیت داریم توی یک زمان!
سلام مجدد
ببین دو تا چیز رو با هم داری مخلوط میکنی
1 کیت میکشه یعد دوتا کیت داریم
2 ته فیلم کیت ÷سرش رو میگیره ÷س کیت اصلی کو ؟
خوب داداش 2 برای بعد همه دردسر هاس
برا 1 هم اولین بار نیس که دو تا از یه آدم وجود داره
اون که از آینده اومده خودشو مخفی میکنه تا همه اون جریان ها معمولی بره جلو
بازم اگه نفهمیدم بم بگو
آرش اگه دقت کنی اونجایی که قهرمان از اون دریچه میاد بیرون و معکوس میشه ماشین جلوش پارکه و درواقع ماشین و چیزای توش هم معکوس شدن از قبل
حالا من یه سول دارم توی اون سکانس که برمیگردن به اسلو چرا قهرمان معکوس وقتی ماسکش میافته سریع برش میداره میره ولی وقتی ماشین چپ میشه و ماسک از دهنش جدا میشه احساس خفگی میکنه؟ قاعدتا نباید اینجوری باشه چون هر دو تا معکوسن
خیر
ماشین معکوس نشده بود , در واقع شخصیت معکوس شده پس برای اون فرد تمام اشیا از نظر اون معکوس شده
نه دیگه عزیز اونجا که معکوس نیست اونجا توسط دستگاه به حالت عادی بر میگرده دیگه
نولان عالیه، درست
اما اگه کسی inception , memento,و .....
رو دیده باشه این فیلم پیچیدگی کمتری داره چون از نولان یادگرفتیم زمان خطی نیست و ....
اینکه چرا کت توی کشتی ماسک نزاشت قابل درکه ، یه بار زندگیش معکوس شده و توی اون حالت دوباره دایورت شده بود و میشه همیشه ماسک نزاشت مثل موقعی که رفتن بجنگن یا حتی وقتی که نیل ماسک اون سیاه پوسته(ببخشید، توی فیلم اسم نداشت) رو برداشت، طرف نمرد و اینکه تو کشتی فقط کت معکوس نشده بود بلکه خود سیتو هم معکوس شده بود(بعد از اینکه الگوریتم رو تو اینده تکمیل میکنه میخواد برگرده به لحظه ی اوج زندگیش تا خودشو بکشه)
به هر حال نمیشه این فیلم رو ضعیف در نظر گرفت
یه جورایی سطح توقع بالاتری داشتیم
مثل دانکرک که فیلم خیلی ضعیفی نیست اما تو ی کارای نولان اصلا حساب نمیشه
البته با توجه به نظر دوستان این رو هم قبول دارم که هواپیما باید بیشتر اتیش میگرفت?
عزیز با این تعریفایی که ازت شنیدم معلومه که هیچی از فیلمو متوجه نشدی
نقد افتضاح
داداش اگه خودت چیزی نفهمیدی چرا میگی بیننده هم چیزی نمیفهمه؟
فیلم های نولان اگه شکاف بینش هست همین شکاف هاست که فیلمو زیبا میکنه
لطفا نویسندگی خودتونو اصلاح کنید نمیخواد به نولان گیر بدی شما
سلام و خسته نباشید.
هرچقدر بیشتر مخاطبان فیلمهای نولان بیشتر این فیلم رو ببینند بیشتر دچار سردرگمی میشن. بنظرم باید به مخاطب اخطار داده بشه که «برای دیدن فیلم داشتن مدرک دانشگاهی در رشته فیزیک الزامیست». انگار فیلم برای مخاطب خاص ساخته شده. وگرنه که چه لزومی برای رساندن مفهوم فیلم باید وجود داشته باشه. من براحتی با ۳گانه بتمن و یا تلقین ارتباط برقرار کردم و از دیدنش لذت بردم اما اینبار بجز سرسام چیزی عایدم نشد. از دیدن این فیلم بیشتر از هر چیز خستگی نصیبمشد.
سلام خسته نباشید ، ببنید چرا اطلاعات پایین بیننده و اینکه بیننده مفهوم زمان رو درک نمیکنه ، رو میگیم جناب نولان از حیله داخل داستان استفاده کرده ، شما یکی از بهترین نویسنده ها رو میبرید زیر سوال ؟! این مقاله شما هستش که نویسنده خوبی نداشت
من که فیلم و فهمیده بودم این مقاله رو که خوندم اصلا قاطی کردم ، لطفا اگر اطلاعاتتون پایینه اینجوری مقاله ندین ، یا حداقل جناب نولان رو زیر سوال نبرید .
مقالت رو بنویس اینجا بخونیم راجب فیلم
من ممنون میشم شما درباره مفهوم فیزیکی آنتروپی معکوس ده دقیقه صحبت کنید. با تشکر
تون ون وایلن با مفهوم آنتروپی معکوس لرزید .... انتروپی معکوس یعنی نقض تمام علم ترمودینامیک
یه ابهام اساسی برام پیش اومد؟
دو تیم آبی و قرمز در سکانس شهر متروکه با چه چیزی میجنگیدن و به چی شلیک میکردن؟ انفجارهای پی در پی از طرف کی بود و به چه دلیل؟
با اونایی که میخواستن الگوریتم رو با انفجار فعال کنند تا روند آیندگان معکوس بشه و زمان حال نابود بشه میجنگیدند.
سلام . دوستان من یه سوالی داشتم که در آخر فیلم دقیقا چه اتفاقی برای شخصیت کت افتاد ؟ چون در آخر فیلم دو کت وجود داشتند
تنها جوابی که به ذهنم میاد اینه که کت تا روزی که نسخه گذشتش در عملیات دزدیدن قطعه آخر الگوریتم در تالین گلوله میخوره و معکوس میشه ، صبر کنه و بعدش بره و با مکس زندگی کنه .
اونی که معکوس شده بود و شوهرشو کشت، با دستگاه برمیگرده به روند زمانی خودش و راحت با پسرش زندگی میکنه. اون یکی هم که مال گذشته خودش بود، در آینده میشه همین کت که خودش معکوس میکنه و...
خب اینجوری که دو تا کت در اینده همزمان هستند . باید یکیشون خودشو بکشه اما چجوری ؟
ببخشید خدمت همه اساتید عرض ادب دارم و گفتم یه حمل بر جسارت و بی ادبی بنده نذارید ولی فیلمنامه کاملا از نظر علمی درست نوشته شده بر خلاف نقدی که خوندم و تعدادی از نظرات عزیزان . تو فیلم چند تا جمله کلیدی وجود داره . و درکشون نیاز به مطالعات فیزیکی کوانتومی و پیش زمینه علمی لازم داره واسه باگ هایی که دوستان از فیلم گرفتن که به تضاد مرغ و تخم مرغ میرسیم تو روابط نیل و قهرمان داستان باید بگم تو سکانس اخر عملیات گازانبر زمانی نیل به قهرمان که نسخه ای از خودش تنت رو تاسیس کرده میگه تو آینده ای در گذشته ات داری . یا اول عملیات فرمانده آیوز به قهرمان میگه ا گه نمیتونی تفکر خطی درباره زمان رو کنار بذاری اصلا وارد عملیات نشو . اینا همه میخوان به ما بگن درک مفهوم فضا زمان نیاز به تفکری جدید و غیر خطی داره که باید قبلش مفاهیم اثبات شده کوانتومی درین باره رو مطالعه و درک کرد . اونوقت میبینیم که چرا شخصیت ها در زمانهای گذشته که رر میگشتن ماسک نداشتن چون با برگشت به زمانی مشخص دوباره وارد روال عادی زمان غیر وارونه میسن و ماسک نیاز نیست . و مفهوم نسخه های افراد در زک زمان واحد هم بسیار قابل بحث و گسترده است .....
حرف شما متین - اما مدیوم قابل بحث در تنت قبل از مضمون داخلش، هویت سینماییاش برای یک بیننده عام یا حتی خاصه - بیننده باید با چیزی مثل داستان یا شخصیت به ارتباط برسه و اون موقع طرح رو برای فهم درگیری ماجرا حس و درک بکنه! اما این اثر نولان به چنین زبان مشترکی برای من بیننده نمیرسه
خیلی وقت ها بیننده نیاز به تعامل و ارتباط نداره
باید حسش کرد
طبق منطق فیلم میشود تو یک اتاق بی نهایت ورژن از یک نفر جمع شوند؟ !درسته دوستان؟
بله
توی فیلم هم به مفهوم جهانهای موازی اشاره میکنه. کما اینکه آیندگان در فیلم اعتقاد دارند اگر گذشتگان رو نابود کنند خودشان نابود نخواهند شد.
بنظرم میخواد بگه کسی که در زمان به عقب برمیگرده و تغییری ایجاد میکنه، آینده ی همون گذشته رو تغییر میده نه آینده ای رو که ازش اومده. یعنی در هر زمان ممکنه چند جهان و واقعیت متفاوت با نسخه های مشابهی از همین انسانها و اشیا وجود داشته باشه. و طبق صحبت شما ممکنه این نسخه های مشابه همدیگه رو ملاقات کنند
پاسخ شما اینجا جالب هست و شاید درست اما در صورت این عملکرد در واقع ایندگان یک کار بی ثمر انجام میدن که با از بین بردن گذشته یک بُعد دیگر اینده اون بعد رو نابود میکنن و بُعد خودشون که دچار بلایای طبیعی به دلیل الوده شدن زمین توسط گذشتگان شده همونجور باقی میمونه
در واقع یک کار کاملا بیهوده که در این صورت انجامش نمیدادن
پس حتما فرستادن افرادی به گذشته برای اینه که اینده ای که خودشون درش هستن دچار تغییرات مثبتی بشه که من هر چقدر فکر کردم نتونستم به نتیجه مثبتی از نابودی گذشته برسم
چون نابودی گذشته مساوی هست با نابودی اینده
اگر من به گذشته برم و پدرمو بکشم پس بدنیا نمیام و جسم الان من نابود میشه و حتی ممکنه باعث نابودی کل بُعد بشه چون یک تناقض بوجود میاد (تناقض اینکه با مرگ پدرم من اتم ها و سلول های من نباید وجود داشته باشه چون من اصلا در این دنیا نباید وجود میداشتم که این تناقض ممکنه باعث فرو ریختن کل هستی بشه دقیقا مثل تناقض گربه شیرودینگر)
خوب البته من که مدرک فیزیک کوانتوم ندارم اما منطقم میگه این جا یکم میلنگه قضیه
البته نولان یک سازنده کار بلده که برای فیلم هاش ایده های خاص خودش رو داره
حتی اگر اون فیلم ادامه فیلمهای دنباله دار مثل بتمن باشه که اوج هنرش توی قسمت دومش نشون داد
کلا نولان طرفدارای خاص خودش رو داره و خیلی ها هم از سبک فیلم هاش خوششون نمیاد ولی برای من اکثر فیلم هایی که ساخته جزو برترین هاس
از ممنتو و پرستیژ بگیر تا سه گانه بتمن و اینترستلار و میست
ولی در کل این فیلم جزو فیلم های خوبش نیست!
خودت هم درست متوجه نشدی تنت چیه بعد میای نقد می کنی، عزیز من تو اول فیلم رو درست درک کن بعد بگو کجاش ایراد داره
منکه هنوز هنگم واقعا!
چرا باید قهرمان این سازمان رو تاسیس کنه؟ چرا نیل اخرش قبل اینکه سوار هواپیما بشه اونا رو میگفت؟
چرا بهش نگفت تو از ماشین در اومدی ؟
چرااخانومه که میره شوهرش رو بکشه ماسک نداره؟ خب اونم برگشته عقب
چرا یه نفر توی اینده باید این قدرتو بده به کسی که همه رو نابود کنه؟؟؟
درود.
شما نظرات پایین رو کامل بخونین فک کنم جواباتونو بگیرین.
در مورد سوال اخرتون اگه فیلم رو با دقت نگاه کنین متوجه میشین
نویسنده ی خوب کاگردان ضعیف این درست تره.تقریبا به تمام مسائل فیلم پی بردم اونم اینه که در حرکت عکس تو ناچاری ماسک بزنی ولی وقتی شخصیت خانوم فیلم به عقب بر می گرده ک پیش شوهرش میره هیچ ماسکی روی صورتش نیس.و اینه که هردو در جهان وارونه قرار دارن چطوریه که جفتشون بدون نیاز به ماسک تو قایق هستن.
منم اولش همین اشتباهو کردم مدام میگفتم چرا اینا ماسک ندارن؟
اما میتونن نداشته باشن. شما باید اینطوری ببینید که اینا معکوس رفتن تا اون زمان، بعد دوباره وارد دستگاه شدن و خودشون رو معکوس کردن. برای همین ترتیب اتفاقایی ک دید دقیقا مثل چیزی بود ک اول فیلم تعریف کرد و انگار که در زمان سفر کرده بود. هدفش هم این بود که شوهرش فک کنه خودش در زمان حاله و از آینده معکوس نزده، برا همین یارو هی مهربونی میکرد و جای زخم زنه رو دید کپ کرد:))
با این وجود حق میدم بهتون که نولان بیش از حد همه جا مفهوم دوبار معکوس رو زده. دوست داشته فیلمش پیچیده باشه:))
و البته بر خلاف آنچه گفته میشد و در این نقد نیز بیان شده؛ هیچ هواپیمایی منفجر نشد.
تنها یک هواپیما به دیوارهایی برخورد کرد. و اندکی آتش به پا شد.
واقعا دیدن این برخورد آبکی چقدر هیجان داشت؟ و اینکه این برخورد یک هواپیمای واقعی بود چه تاثیری در نظر بیننده داشت.
به نظر بنده در میان صعف های فیلم، این صحنه ضعیف ترین بود!
اما آن زن، چطور به عقب برگشت و همسر خودش را کشت ولی، در زمان بعد، همسرش زنده بود و با مرد آمریکایی ملاقات داشت؟
میخاستم جواب کامنت بالاییتو بدم ولی وقتی اینو دیدم فهمیدم ک ارزش نداری بخام جوابتو بدم
هیچی از فیلم نفهمیدی
من خودم یکی از طرفداران سرسخت نولان هستم.
یکم شعور داشته باش دوست عزیز.
یک نویسنده ی بد توصیف دقیقی از نولان است
نویسنده ی بد!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟
حتما به کتابای هری پاترم علاقه داری و اونا رو الگو ی زندگیت قرار دادی ها؟(کتاب های هری پاتر برای کودکان نوشته شده است)
نه اشتباه از من بود ک قبل از اینکه نقد رو بخونم نرفتم ببینم منتقدش یه ایرانیه
فقط یک احمق میتونه ادعا کنه نولان نویسنده ی بدیه
اصلا این سه تا کلمه ی "نولان، نویسنده و بد" رو نمیشه با هم تلفظ کرد حتی نمیشه "نولان نویسنده و خوب" رو گفت فقط میشه گفت محشر بی نظیر و در نهایت سه نقطه...
فقط این رو هم بگم ک من خودم از فیلم های هری پاتر خوشم اومده(فقط به خاطر پیچش های پایانیش) ولی چیزی ک در مورد هری پاتر وجود داره اینه ک به شدت خالی از داستانه و خانم جی کی رولینگ فقط با بمباران کردن داستان ها با ایده های جدیدش اونا رو برای خیلی ها لذت بخش کرده
در هر صورت نقد درمورد کار نولانه نه هری پاتر فقط میخواستم بگم من خودم یک نویسنده ام و تنها الگوی زندگیم در کار نویسندگی اقای کریستوفر نولان هستش و اگه شما نمیتونی با نفهمی خودت کنار بیای بهتره بری همون هری پاتر رو ببینی(احتمالا توسط دوستان به کسانی ک از کریستوفر نولان بت ساختن متهم بشم اما باید بگم من نتونستم جلوی خودمو بگیرم و با کیفیت پرده ای فیلم رو دیدم و نظرم اون موقع این بود ک واقعا فیلم مزخرفی بود واینکه از همون وسطای فیلم میشد فهمید ک کلا خود موضوع فیلم هرگز نمیتونه به اندازه ی کافی جذاب باشه بر خلاف اینسپشن ک حتی از موضوعش هم که حرف میزنیم برامون جذابه(رویا) اما الان ک کیفیت بهتر اومده کمی نظرم تغییر کرده و با دیدن فیلم به دو نتیجه رسیدم:اول اینکه ضعف اساسی فیلم، شخصیت پردازی ضعیف کاراکتر ها و حتی بازیگران نا مناسبه بازیگرانی ک حتی به طور کامل درمورد اتفاقات فیلم توجیه نشده اند و دوم عجله ی اقای نولان برای ساخت این فیلم ک حتی در مورد اکران فیلم هم این شتابزدگی رو از اقای نولان دیدیم ک به نظرم باعث ایجاد ابهاماتی شد که خود اقای نولان نمیخواست بر خلاف بقیه ی ابهامات وارد داستان کنه
پس منی ک آقای نولان تنها الگوی زندگیم هستش کسی نیستم ک بدون هیچ ملاکی به کارای نولان امتیاز صد بده
اما نویسنده ی این نقد قطعا یا جز کسایی هستش ک میخوان با کوبوندن اقای نولان به اعتبار برسن(دقیقا مثل برخی منتقد های خارجی ک حالا بعد از دو فیلم دانکرک و تنت ک اولی کلا داستان نداشت و دومی ابهامات ناخواسته، سعی دارن با نقد کردن نولان برای خودشون اعتبار کسب کنن)یا احمقه!!!!
من پیشنهاد می کنم به غیر از هری پاتر و نولان فیلم های دیگ روهموببیند.تارکفسکی گدار فیلینی برسون میزگوچی گورساوا فورد هیچکاک برگمان ولز کوبریک هاکز بیلی وایلدر موسلینی تروفو اوزو کوبایاشی .تمام فیلم های این افرادو ببین بعد شروع کن از فیلم حرف بزن پسر خوب.دوسال شروع کردی فیلم دیدن و هنوز نمی دونی فیلم خوب چیه بهت برخورده نولان در کارهاش ضعیفه.تو نویسندگی هم بهتر سرمشقت تولستوی و دیکنز و داستایفسکی ...باشه
داداش عالی هستی در زمینه فیلم من خودم سعی کردم بیشتر شاهکار های کارگردان های مطرح رو ببینم نتونستم این همه رو بشناسم
لارس فون تریر هم وقتی افسردگی گرفت رفت ضدمسیح رو ساخت، تجربه بهم میگه کارگردان ها وقتی خیلی غرق در تفکرات خودشون میشن، مثلا فلسفه فون تریر رو به افسردگی کشوند و متافیزیک هم داره نولان رو به جنون میکشه ،میان برای رهایی از این افکار یه اثر خلق میکنن و اصطلاحا خودشون رو خالی میکنن.
فیلم های نولان تو صده جدید با فاصله گرفتن از سینمای مستقل کاملا رفته سمت مفهوم سینما سرگرمی من بیننده هم از تنت همین انتظار رو داشتم ولی وقتی با اثر روبرو شدم متوجه شدم نولان در تلاشه شاید یه نوع عقده گشایی کنه با مفهوم زمان،دقیقا مصداق بارزش همین گره ای است که وقتی با دست باز نمیشه زور میزنی با دندان باز کنی ولی گره کور و کور تر میشه
اینه که میگم فیلم بعد از دوبار دیدن پشت هم برای من به جای سینما سرگرمی بیشتر شبیه به سینما سردرد شد هر چقدر مولف اثر تلاش در توضیح مطلبی داشت من هم تلاش در فهمش داشتم ولی سوال اینجاست
ایا واقعا چیزی برای فهمیدن وجود داشت؟
به نظر خودم بله ولی گره فیلم نامه به قدری کور شده بود که حواس ببینده رو از درک همون چند مصداق زیبایی که در فیلم اومده بود پرت میکرد
موافق یه سری مصادیقی که هم جدیدا میگن نیستم ،اخه یعنی چی میگن فیلم رو حس کن درکش نکن انسان وقتی از درک یه چیز عاجز باشه دیگه نمیتونه حسش کنه که اخه
و اینکه میگن این فیلم برای اینده است الان از درکش عاجزیم ،بابا بی خیال مگه نولان ،پیکاسو یا دالی هست که برا صد سال جلو تر اثر حلق کنه نولان صرفا یه کارگردان سینما سرگرمیه که انصافا هم کارش درسته.
غلط های دستوری و املائی نقدتون رو تصحیح کنید
مخاطبین رو گروه بندی نکنید
طرفداران تیفوسی؟
اما طرفداران نولان برای داستان به سراغ فیلم نمیروند، بلکه به دنبال برند ارزشی نام او هستند؟
سعی کنید در جهت کسب بازخورد مخاطبین مهارت کسب کنید
با نیش و کنایه متن شما جالب نمیشه
حقیقتا اثر چنین قلم غرض ورزانه ای ارزش وقت گذاشتن نداره
بدون کوبیدن مخاطبین و بینندگان فیلم رو نقد کنید
(البته اگرتوانائی و مهارت لازم رو دارید !)
حتی به صورت جسته و گریخته به خیلی از مفاهیم داخل فیلم نپرداختید
در نهایت هدف نویسنده این نقد در هاله ای از ابهام مانده
ببخشید میشه فیلم را خلاصه بگید منم بفهمم خیلی ممنون
سلام بچه ها یه جای فیلم باگ داره
اون اول فیلم که شخصیت اول ( سیاه پوسته) تو تالار توسط یه گلوله معکوس نجات داده میشه ، اون شخصی که گلوله معکوس زده و ماسک داره باید حرکتشم معکوس باشه ولی مثل زمان حال حرکت میکنه در صورتی که باید حرکت معکوس هم میداشت.
ماسکش لوله ای نداشت
نه دیگه اشتباه میکنی
فقط تفنگ و گلوله معکوس شدن
اینجای متن تون اشتباهه:
اگر این فیلم به سبک یک نتیجه گیری کلاسیک پیش میرفت و نشان میداد قهرمان قصه سازمان تنت را تأسیس کرده و نیل را در آینده استخدام میکند، هنوز هم میتوانست بدون باز کردن سوراخهای پیرامونی به نکاتی که میخواست بپردازد.
دلیلش:
یه نکته ای که باید بهش دقت کنیم، کاراکترا در روند معکوس نیاز داشتند ماسک بزنند. یعنی اگر ما سال 2020 هستیم و واشنگتن بخواد نیل رو در سال 2030 استخدام کنه، نیل در اتفاقات فیلم در گذشته خودش وجود داره و باید ماسک بزنه و این قضیه که نیل تو فیلم ماسک نداشت، منطق تنت رو نقض میکنه.
پس در حقیقت فیلم به درستی شروع میشه و تموم هم میشه. شما باید اینطوری ببینید که کاری که واشنگتن بعد از اتمام فیلم باید انجام بده و نشون داده نشده، اینه که روند خودشو معکوس کنه و بره نیل رو از گذشته (مثلا سال 2010) استخدام کنه و بهش آموزش بده. در واقع واشنگتن یه مدت طولانی میره تو روند معکوس که فیلم وقتشو نداره بما نشون بده.
حالا سوال اینجاست که کی تنت رو تاسیس کرده؟ واشنگتن
از کجا فهمیده ک باید تاسیس کنه؟ نیل بهش گفته
کی به نیل گفته؟ خود واشنگتن که از نیل در سال 2020 شنیده
اینجا یه لوپ به وجود میاد که اگه نیل حقیقت رو به واشنگتن نمیگفت، کی به واشنگتن میگفت که بره به سال 2010 که نیل رو آموزش بده؟ اینجا پارادوکس مرغ و تخم مرغ رو داریم که خود فیلم ازمون میخواد قبولش کنیم.
شاید اگه یه فیلم دوقسمتی داشتیم که فیلم فرصت میکرد یکم به روابط کاراکترا بهتر بپردازه و شخصیتها رو عمیق کنه، یه دوگانه ناب داشتیم. اما تعداد زیاد حوادث و پیچیدگیشون کل تایم فیلم رو گرفته.
نمی دونم چرا ولی کامنتتون خیلی قشنگ بود. البته یکم که بگذره کم کم یکسری از سوالا حل میشن. ولی خوب پارادوکساش که حل نمیشن. در کل اثر قابل احترامیه. پیچیده و کم نقص. ولی بی نقص نیست.
ممنونم. دقیقا، نولان بلاک باستر میسازه و جوری میسازه که آدم هی میبینه و هی میبینه.
میتونست رو رابطه دوستی مانور بیشتری بده. تلقین رابطه عشق زوجین، میان ستاره ای رابطه پدر فرزندی و تنت رابطه دوستی که خب زمان کم آورد و شکست خورد.
??
دوست عزیز نیل نیازی نداره که ماسک بزنه... جهت زمانی که توش هست مهمه نه زمانش
یعنی وقتی داره از ۲۰۲۰ میاد به ۲۰۱۰ باید ماسک بزنه،ولی وقتی رسید به ۲۰۱۰ و رو به سال ۲۰۲۰ حرکت کرد دیگه نیازی به ماسک نداره
درست میگید و من دلیلمو پس میگیرم. برای بررسی موارد بیشتر میتونید پایین مشارکت کنید باهامون :))
نظرتون خیلی قشنگ و منطقی بود اون لوپ زمانی که عنوان کردین منو یاد یه دیالوگ قشنگ در سریال دارک انداخت این دیالوگ میگه فقط گذشته روی آینده تاثیر نداره بلکه آینده هم میتونه روی گذشته تاثیر بزاره
نولان برای عصر حاضر کمی زود بود
اقا من اول این نقد و کامنتا رو خوندم بعد کلا نامامید شدم ولی باید بگم فیلم عالی بود ودوستانی که فیلم های قبلی نولان رو درک کردن میتونن به راحتی از این فیلم لذت ببرن
والا اخرشم من نفهمیدم شما ها فبلم های نولان رو چجوری بار اول درک نمیکنند
نکته دیگه فیلم های نولان اینه که هر بار ببینیشون چیزی ازجذابیتشون کم نمیشه پس برای دوستانی مه با خوندن این نقد و کامنتا ترسیدن ونمیخوان فیلم رو ببینن بدونین اینا چرت و پرت گفتن و راحت برید بببینید
مطمعنی با این وضع حرف زدنت فیلم نولان رو درک کردی ؟!
همونجور که کاربر mani گفت
لطفا یک ایتم ویدیویی با حضور منتقدین سایت درباره tenet تهیه کنید
اره عالی میشه،قشنگ بیان تحلیل کنن و داستانو یه مروری کنن،حالا نه تنها برای تنت برای بعضی از فیلمای بزرگ دیگ(به نظرم چند نفر باشن بهتره تا یه نفر)
داداش نمی دونم میشناسی یا نه ولی من کاربر Joey Tribbiani یا uncle Tribbiani هستم :)
«حمله گاز انبری »تو ترجمه که دیدم بکار بردن ولی شما اینجا نوشتید «حرکت ناخنک زمانی »
به نظرم ترجمه حمله گاز انبری بهتره و نزدیکتر و قابل فهم تره تا جمله شما که نوشتید ...
و یه انتقادم دارم
مطالب که تو استوری اینستا میذارید که برای خواندن مطلب و موضوع لینک ارجا میدید به تلگرام و کانال دیجاتو ... بعد تو کانال تلگرامتون دوباره فقط موضوع گذاشتید و دوباره لینک میذارید که میگید برای خوندن مطلب باید برید سایت دیجاتو ...
خوب از استوری اینستا همونجا لینک ارجاع بدید به سایت و مطلب ...
نه الکی به قول معروف لقمه دور سرتون بچرخونید ...
مثلا میخواد تعدا کاربر و اعضا کانال تلگرامی تون بیشتر بشه !!!
میشه ایده و حرف اصلی داستان رو فهمید اما توی ریزه کاریا گیج میشه آدم و من از وسط فیلم تصمیم گرفتم زیاد به فکر فرو نرم و فقط لذت ببرم از انجام وقایع و دلیلشون برام مهم نباشه. دفعه های بعدی ای که خواهم دید فیلم رو بیشتر به وقایع ریز دقت میکنم و در موردشون فکر میکنم
به نظرم یه ویدیو هم در این مورد بسازید و منتقدای سینمای ویجیتاو با هم در مورد این فیلم ثحبت کنن عالی میشه
دقیقا
تحلیل بدی نبود منم تا حدی قبول دارم
حقیقتا واسه نقد کردن این فیلم هنوز زود است، و نقد کردنش هم نه فیزیک خواندن میخواهد و نه پیش زمینه خاصی. داستان از این قرار میباشد که هروقت نولان اثری بیرون میدهد، سینه فیل ها و شبیه سینه فیل ها به دو دسته تقسیم میشوند، 1. نفهمیدن، اما به زعم خودشان بت ساختن به انها ارزش میبخشد 2. نفهمیدن، اما به زعم خودشان با کوبیدن نولان جایگاهی بدست می اورند! (چرا؟ به این دلیل که برای نقد کردن اثار نولان، کریستوفر نولان را نقد میکنند، نه پرده سینمایش). به شخصه معتقدم چیزی که نولان رو از بقیه متمایز میکند، نحوه روایت و داستان سرایی این کارگردان است( دقیقا چیزی که شما اینجا به عنوان نقطه ضعف این کارگردان نام بردید)، داستان سرایی جذابی که طبق فرم فیلم پیش میره. پیشنهاد میکنم به جای فیزیک خوندن فیلم رو دقیق تر تماشا کنین، و به جای مچ گیری بازم فیلم رو دقیق تر تماشا کنین! اشاره کردین نیل چگونه پس از خداحافظی به ماموریت اول پروتاگونیست برمیگردد. همانطور که اشاره شد این خداحافظی پایانی برای نیل، اما شروعی برای پروتاگونیست است. پروتاگونیست در اینده نیل را استخدام میکند،و اولین جایی که نیل پس از استخدام اعزام میشود ماموریت اول است. بازم تکرار میکنم، نقدهای زودهنگام به قصد تولید محتوا و بازدید، بی برو برگشت نتیجه مطلوبی ندارند.اغلب زمانی که کاراکتری در فیلمنامه نام خاصی ندارد،پای بیننده به داستان باز میشود،بی انصافی نیست به جای موشکافی، با برچسب "کمبود در شخصیت پردازی" به این موضوع پایان دهیم؟ یا زمانی که با دکوپاژ و سینماتوگرافی ای به این پیچیدگی روبه رو میشویم به دنبال توسعه پرسوناژ بگردیم؟(برای مثال بدون شک فیلمی مانند دانکرک نباید شخصیت پردازی به خصوصی داشته باشد،زیرا سوژه اثر افراد نیستند، حادثه است)
مثل همیشه اگر با اثار این کارگردان اشنایی داشته باشید، نکته های جالبی میتوان از گوشه و کنار اثارش پیدا کرد(شاید تنها به منظور سرگرمی). برای مثال: نام کودک کت،max کوتاه شده Maximilien است و اگر انرا از اخر بخوانیم"neil" از ان بدست میاید.(چند اشاره و دیالوگ کوتاه را در فیلم توجیه میکند). بابت این مطلب از شما ممنونم.
خبلی کامنتت قشنگ بود
لذت بردم
انصافا کامنت پر و پیمونی نویشتی. صد البته که نقد خود سایت هم قابل احترام و قابل تامله. ممنون از ویجیاتو.
دقیقا!!! آفرین
اگر از این سلک فیلما زیاد دیده باشین فیلم خیلی پیچیده نبود. احساس می کنم بعضی نقدها فقط به اسم نولان بوده که فیلمش پیچیدس...
اسپویل!!!
اسپویل!!!
مشخص بود کارکترهایی که شخصیت اول فیلم می بینه در حال معکوس خودش هستن... یا اون تیکه که تیل نمی کشه کارکتر رو در حالت معکوس فهمیده خودشون هستن... ولی سوال پیش میاد چند تا تو شرایط رفت یا بازگشت هستن که فیلم همه رو میگه...
پسر کت هم همون نیل هست که بزرگ میشه و در زمان برمیگرده تا دنیا رو نجات بده... و این اتفاق نمی افتاد مگر اینکه قهرمان داستان به کت کمک می کرد تا سرپرستی بچه رو به عهده بگیره.
فیلم شاید داستان محکمی مثل سری بتمن نداشت یا شما رو مثل inception به فکر فرو نبره ولی با مشاهده اون یه فیلم جذاب می بینین که تا دو ساعت شما رو میخکوب می کنه.
اینسپشن از این صدپله قابل فهم تر بود? اصلا یکم می خوام درکش کنم مغزم سوت میکشه?
دوست عزیز اسپویلتون اشتباهه.
کاراکتر نیل فرزند کت نیست و این نظریه رد شده. دلیلش هم دقیقا تو کامنتم اون بالاها آوردم، چون نیل از آینده نیمده. اگه فرزند کت بود در جریان فیلم باید ماسک میزد.
با باقی کامنت تون موافقم که فیلمش اونقدر که شلوغ میکنن پیچیده نبود. من سر اینسپشن که در خواب کی هستیم بیشتر گیج شدم و دوبار فیلمو دیدم، اینجا بعد از همون بار اول همه چی واضح بود.
البته قبلش تریلرای فیلمو دیده بودم ذهنم آماده بود :))
متوجه منظورتون در مورد ماسک زدن نمیشم میشه یک بیشتر توضیح بدین؟
مگه ماسک برای زمانی نیست که جهت زمان فرد با جهت زمان محیط برعکس شده وجلوی فشار منفی هوا رو میگیره؟
اگه منظورتون اینه که نیل چون از اینده اومده پس باید جهتش برعکس باشه خب میتونه دو بار ریورس کنه ینی با یه بار ریورس برگرده به گذشته و با معکوس شدن دوباره جهتش همسو با زمان بشه
منظور من معکوس اول هست. که چون جهتش برعکسه به همون دلیلی که گفتید باید ماسک بزنه.
اما شما هم درست میگید و این حالت هم ممکنه. (اما احتمالش در برابر اون یکی تئوری که من میگم خیلی کمتره)
ما تو فیلم از کاراکتر نیل چندبار معکوس رو داشتیم. نمونه اش همون جنگ انتهای فیلم که نیل خودشو معکوس میکنه و بعد دوباره معکوس میکنه و... .
اگر این فرض رو بگیریم که نیل خودشو دوبار معکوس کرده و از آینده اومده، یعنی بخش زیادی از کاراکتر نیل تو جریان معکوس بوده و در اون صورت یعنی کاراکتر واشنگتن بعد از فیلم در زمان فعلی زندگی کرده.
حالا چرا میگم احتمال نیل از آینده نیمده بیشتره؟
1. اعتقاد کلی نیل به اینکه اتفاقی که افتاده افتاده :)
2. تاکید فیلم براینکه قهرمان یدونه هست و اون واشنگتنه. و اینکه قهرمان باید ردپا رو درست کنه (صحنه کشتن خانم هندیه در ماشین)
3. تاکید نیل در پایان فیلم در اونجایی که نیل به واشنگتن میگه: تو آینده ای در گذشته داری. برای تاکید که منظور از آینده، سال 2030 نیست بلافاصله اینو اضافه میکنه: سالهایی که من سپری کردم و سالهایی که تو باید سپری کنی.
اما خب فیلم از نولانه و همیشه یه احتمال دو هرچند کم برای پایان فیلمش میذاره. مثل فرفره تو تلقین.
اره قبول دارم مخصوصا دیالوگ اخر فیلم راجب آینده ای درگذشته ولی به نظرم زیاد باقطعیت نمیشه گفت
اعتقاد من از این بابه که هممون از رابطه عاطفی کت و پروتاگونیست باخبریم ومیدونیم حاضر شد برای نجات جون کت الگوریتم روبده اما بعد از اینکه کت رو تو ماشین تنها میزاره به جای دنبال کردن سیتور برای نجات کت میره وجالبه نیل هم هیچ مخالفتی نمیکنه
در پایان فیلم هم نیل از پروتاگونیست میپرسه که آیا برای دیدن کت به لندن میری پروتاگونیست جواب میده نه و نیل میخنده انگار میدونه که دروغ میگه(البته یه خنده ای که زیاد تو چشم مخاطب نیست) وبعد میگه حتی از دور هم ملاقات نمیکنه در حالی که پروتاگونیست برای کشتن پریا نه تنها لندن میره بلکه بهش نزدیک میشه
دلیل دیگم سخنانیه که تو سکانس پایانی وقتی کت وبچش مکس رونشون میده گفته میشه
وراجب بمبی که هرگز منفجر نشد وکسی متوجه نشد حرف میزنه درسته که منظورش الگوریتمه اما به نظرم حالت استعاری داره ومنظورش کته که متوجه نجات پیدا کردنش نشد(این خودش میتونه دلیلی بر نزدیک نشدن پروتاگونیست به کت باشه اما همچنان میتونه به معنی این باشه که نیل همون مکسه ولزوما پسر پروتاگونیست نیست)
اما وقتی که راجب نجات پیدا کردن جهان حرف میزنه ینی جون کت وبچش مهمه که اونارو نجات داده
در اخر هم به کت ومکس زل میزنه وفیلم تموم میشه که به نظرم این معنا داره دقیقا مثل پایان بندی اینسپشن.
بنظرم سکانس آخر تاکیدی بود بر اینکه چگونه آیندگان به وجود میان و چرا در لوپ نمیفتیم.(به یاد اون قسمت پنجم فصل چهار ریک و مورتی افتادم که همه مارها از زمان میومدن بیرون هیتلرو بکشن یا جلوشو بگیرن)
راستی علاوه بر موارد بالا، یه سکانس مداوای کت بیرون فرودگاه هست که نیل میگه: آیندگان میخوان ما (به کلمه ما نمیگه شما) رو بکشن. براشون نظریه پدربزرگ مهم نیست و بهش اعتقاد دارن که گذشته توشون تاثیر نمیذاره.
اما آره منم تا سکانس خداحافظی باز فک میکردم ممکنه بچه زوجین باشه. حتی کیف مکس رو چک میکردم که ببینم نوار قرمز داره یانه.
پس نظر بالاترمو پس میگیرم با احتمالاتی هرچند خودم بهش زیاد معتقد نیستم، ممکنه واقعا از آینده باشه.
جوابم به شما و دوستای پایین چندساعته رفته تو تایید کامنت گیر کرده و اجازه نشر ندادن.:(
یه سوال پیش میاد
اونجای که اول فیلم نیل نجات میده قهرمان داستان ( که اسمشم تو فیلم معلوم نیست ) با تیر معکوس شونده .، یعنی قبلش یکی اون تیر شلیک کرده که نیل میاد و بر میگرده تیر و میکشه دشمن و نجات میدن قهرمان داستان ...
خوب اون تیر اول کی شلیک کرده ؟؟؟!!
احتمالا خودش بوده که دو سه بار معکوس شده ولی باز تناقص پیش میاد !!!
یا اونجای که برکشتن دو تا قهرمان فیلم به فرودگاه با لباس مخصول خوب همونجا که لباس پوشید دیگه باید میدونست که اون دو کسیای که اول جنگیدن خودش بودن ولی تا لحضه اخر و تو ماشین با تعجب و انگار که نمیدونست به نیل گفت چرا به من نگفتی !!! در حالی که قبل از رفتن به اونجا دیگه میدونست و میتونست اونجا بپرسه ...
البته اینا حقه های کارگردان بزرگ مثل نولان که هی یه چیز های تو زمان مناسب بذاره تا مردم گمراه و یه جور هنگ باشن درست کرده
راجب سوال اولتون، بنظرم یه نکته رو دقت کنید: اونجا که واشنگتن به نیل حقیقت رو میگه که بحث هسته ای نیست و جنگ سرد سر زمان هست، نیل میگه:سفر در زمان؟ واشنگتن جواب میده: نه اشیا بتونن در جهت معکوس زمان حرکت کنند.
بنظرم حرفتون درسته و قبلا اونجا یه شلیک انجام شده بوده (حالا یا نیل یا هرکس دیگهای) اینجا نیل فقط گلوله رو معکوس کرد. مثل سکانس یادگیری واشنگتن که گلوله ها یا اشیا رو از دیوار و قفسه ها معکوس میگرفت.
با این منطق دومی هم بنظرم میتونست اتفاق نیفته. در واقع واشنگتن لباس نظامی میتونست فرد دیگه ای باشه (اینجا حتی نولان با ما بازی میکنه ک میتونه نیل باشه) منتها همون لحظه بهش باد هواپیما خورد و پرت شد تو. اما در کل قیافه واشنگتن خیلی باحال بود:))
نیل و واشنگتن معکوس بودن باهم توی کشتی قبل از اینکه برن به اون شهره درسته؟
خب اینجا ۱ نفرشون از حالت معکوس در اومد که اون واشنگتن بود چون ماسکشو در اورد اما نیل روب همون حالت معکوس موند چون ماسک داست هنوز و عضو تیم آبی شد
خب این تا اینجا
جایی که واسم مبهمه زمانیی که نیل میکششون با ماشین بالا بعد میره دوباره معکوس بشه که ماسک بزنه بره در رو قفلشو باز کنه؟خب چطور؟تونل که ریخته بود از قبل، یعنی چند ساعت بیشتر معکوس کرده که بره توی تونل کمین کنه منتظر تا واشنگتن بیاد ؟اینجاش گیج کنندست.
و یه چیز دیگه وقتی معکوس میکردن هی در زمان عقب میرفتن؟ راهی واسه بازگشتتشون در زمان حالشون دیگه نیست؟؟ چون با دستگاهه فقط به عقب میرفتن و یه جورایی فقط در زمان عقب پیاده میشدن . اگه میخواست به جلو بره به اواین باری که از دستگاه استفاده کرد باید بره به داخل همون دستگاه اولیه پیش اسکله؟؟؟ جواب بدین ممنون میشم کلا مرگ نیل و برگشتنش ابهام داشت . میتونست برنگرده اصلا ؟؟
درود بر شما فیلمو خوب متوجه شدین!
وقتی خودشو معکوس کنه، اتفاقا همه معکوس میشن. ینی اون ورودی بجای اینکه خراب بشه بریزه، جمع میشه و سالم میشه. (مثل دیوار تو اون سکانسی ک به ویلر هشدار داد از دیوار خرابه فاصله بگیره)
شما با دستگاه در زمان سفر نمیکنید بلکه روند همه چی رو از بعدبه قبل میبینید یا به اصطلاح معکوس میکنید. تو کامنت بالاییه گفتم کجا راجب این قضیه حرف میزنند اما میتونیم بیشتر باز کنیم.
تو سفر به زمان شما صرفا وقایع روبه همون ترتیبی که اتفاق میفتند میبینید(ِگلوله از تفنگ شلیک میشه و شما فقط زودتر ازش خبر دارید نمیتونید کاری بکنید) اما روند معکوس شما همه چی رو خلاف جهت اتفاق افتان میبینید.
دستگاهم صرفا معکوس میکرد، برا همین حرکت به دو جهت امکان پذیر بود. نیل همینطوری تو جنگ هی خودشو عقب جلو میکنه تا بتونه همه رو نجات بده.
قبول دارم مرگ نیل خیلی پیچیده و سخت بود. من ک تیتراژ با اون آهنگ زیبا میرفت هنوز تو شوک اتفاقات اون بخش بودم.
تنها بخشی که من را خیلی گیج کرده قسمت کشته شدن نیل پشت در هست؟!
توی سکانس آخر یعنی همون درگیری ها دو گروه قرمز و آبی داریم که در گذشته هستند گروه قرمز همزمان با زمان جلو میره و گروه آبی معکوس شده دلیلش هم اینه که گروه آبی داستان را برعکس ببینه و به گروه قرمز خبر بده از روند جنگ شون
نیل توی این ماجرا چون داره برعکس میبینه میفهمه که ورودی زیرزمین بمب گذاری شده و در این حین میره و نقشش را برعکس میکنه یعنی همزمان با زمان جلو میره و با ماشین میاد و برای قهرمان واشنگتن بوق میزنه که داخل نرند ولی دیگه دیر شده پس با ماشین میره تا بالای گودال و اون ها را نجات میده همین
تا اینجای کار درسته و نیل در دو نقش معکوس و همزمان حضور داره و با عقل جور درمیاد
ولی اون کسی که داره به صورت معکوس در گذشته میره تا هم درب را باز کنه و هم جلوی گلوله به ایسته کیه؟ مگه نیل نیست پس چه جوری؟ و یه نکته واقعا حساس توی این ماجرا اینه که اون کسی که جلوی گلوله می ایسته که همون نیل هست به صورت معکوسه یعنی داستان اصلی نیل توی این ماجرا به صورت معکوس انجام شده
چه جوری من واقعا این تیکه را متوجه نمیشم؟!
داستان نیل اینجوره که به صورت معکوس میاد وارد داستان میشه و از تونل که ریزش کرده و بسته شده میاد و پشت در وایمیسه تا دوستش و قهرمان و واشنگتن برند پشت درب در این حین جلوی گلوله وایمسته و کشته میشه و درب قفل میشه
این اصلا با عقل من جور در نمیاد؟؟؟
و یه سوال دیگه اونم اینه که این دستگاه ها فقط و فقط زمان را معکوس میکنند یعنی با ورود و خروج از دستگاه زمان از همون لحظه معکوس انجام میشه پس اینا چه جور به زمان خیلی وقت پیش گذشته یعنی همون جنگ و صحنه قایق میرند؟!؟؟ما میتونیم به شکل معکوس به گذشته بریم و وقتی به اونجا رسیدیم دوباره وارد بشیم تا با زمان جلو بریم؟!پس چه جوری دوباره میتونیم به زمان حال خودمون بیاییم؟!
قهرمان یا همون واشنگتن بعد از اون ماجرا دزدی از ماشین و دستگاه نزدیک اسکله وارد گذشته میشه وبه صورت معکوس تا زمان یک هفته پیش یعنی صحنه فرودگاه و هواپیما میرند از اونجا دوباره وارد دستگاه میشند تا همزمان با زمان گذشته به جلو بیاند ولی اینکه چه جوری با اون کشتی معکوس سفر میکنند و به صحنه جنگ میرند و اینکه دوباره به زمان حال بیاند یعنی بعد از معکوس شدن از صحنه اسکله یکم گیج کننده ست؟!؟!
و در آخر ما میبینیم که دو قسمت از اون الگوریتم یا پلوتونیوم دست قهرمان واشنگتن هست که داره اون ها را به آینده میبره تا مخفیشون کنه پس در واقع اون کسی که الگریتم را به گذشته میاره و مخفی میکنه خود واشنگتن هست؟؟؟!
منو به یه نتیجه گیری بزرگ رسوندی
واشینگتن مرده بوده...
واشنگتن تو اپرا میمیره
پسر کت بزرگ میشه برمیگرده به اپرا واشنگتن رو نجات میده...
بله..درسته..در همین لحظه زندگی برای واشنگتن اغاز میشه و با اتفاقات روبرو میشه
نجاتش میده که چی بشه؟ که مادرشو از دست پدرش نجات بده یا حالا هر دلیل دیگه ای
واشنگتن لحظه ای ک میخواد از نیل جدا بشه گریه میکنه
میفهمه ک اگه نیل نبود الان زنده نبود و مرده ای بیش نبود..
تاماااام
نیل: سال هایی ک من سپری کردمو تو باید سپری کنی
اینجا علنی داشته بهش میگفته ک تو اصا مرده بودی
چرا نیل مخالفتی نمیکنه وقتی واشنگتن الگوریتمو تحویل میده تا کت رو نجات بده؟
چرا؟
چون میخواد مادرشو نجات بده
بالاتر گفتم که چرا نیل نیازی به ماسک نداره...
:-)
یه فیلم خیلی عالیه
ممنون که این مطلبو گذاشتین