نقد فیلم The Dig – درام آغشته به عشق و باستان شناسی
برخی از درامهای تاریخی وجود دارد که باعث میشود شما در حالی که بیرون باران زیبایی میبارد از دیدن باران خودداری کنید و با در خانه ماندن، آن فیلم را در خلوت خود تماشا کنید. ...
برخی از درامهای تاریخی وجود دارد که باعث میشود شما در حالی که بیرون باران زیبایی میبارد از دیدن باران خودداری کنید و با در خانه ماندن، آن فیلم را در خلوت خود تماشا کنید. فیلم جدید سایمون استون «The Dig» یا حفاری قطعاً در همین گروه قرار میگیرد. با نقد فیلم The Dig همراه ویجیاتو باشید.
فیلمنامه مویرا بوفینی براساس رمان سال 2007 جان پرستون در مورد داستانِ واقعی کاوش در سال 1939 در منطقه Sutton Hoo بریتانیا در انگلیس نوشته و ساخته شده است که شامل دو گورستان اولیه قرون وسطایی بود. گرچه شاید برخی فیلم را کُند بدانند، اما طرفداران ژانر درام از آن لذت خواهند برد. به عبارت صریح فیلم The Dig، طعمه اسکار بودن را برای بیننده تداعی میکند.
ما در این اثر شاهد بازی کری مولیگان در نقش ادیث پرتی هستیم، این شخصیت یک زن اشرافی بیوه است که با وجود یک بیماری، باستان شناسی تجربی به نام باسیل براون (رالف فاینس) را برای حفاری برخی از زمینهای املاکش به خدمت میگیرد. گرچه جنگ نیز در فاصله دوری از داستان است و درامهای بین فردی در میان شخصیتهای بزرگ (و انباشته) فیلم میتواند به تنهایی حوادث چندین اثر را پُر کند، اما فیلم The Dig واقعاً بیش از هر چیز به حفاری اهمیت میدهد.
از نماهای آغازین فیلم، سایمون استون به عنوان کارگردان دائماً روشن میکند که این شخصیتها از اهمیت کمتری نسبت به تاریخ پیرامون آنها برخوردار هستند. همچنین تصاویر فیلمبردار مایک اِلی گسترده و چشمنواز است، که اغلب با دامنههای وسیع گرفته میشود و گرچه این سبک بصری بر سرزمین و تاریخ غنی آن تأکید دارد، اما توجه بی حد و اندازه به این سبک نمایشی، یک اثر جانبی تأسفآور است که باعث میشود کل فیلم کمی از بیان احساسات شخصیتها دور شود.
شاید برجسته ترین مثال برای بیان این ضعف وقتی باشد که شخصیت پرتی میفهمد بیماری مزمن او احتمالاً منجر به مرگ زودرس او خواهد شد. دوربین هنگام دریافت خبر در خارج از پنجره مطب دکترش نشسته است، اما دوربین به جای تمرکز بر شخصیت و مهارت بازیگری مولیگان، عقب میکشد تا چند لحظه بعد شاهد بیرون رفتن زیبای شخصیت از مطب باشیم. مطمئناً این صحنه یک قاب زیبا است، اما بیننده را از درک احساس سنگین آن لحظه باز میدارد و این نوع قطع ارتباط در طول زمان فیلم بارها و بارها اتفاق میافتد. و این عملکرد نه فقط در سطح بصری بلکه در گستره شخصیت و کارگردانی نیز ادامه دارد.
اگرچه فیلم The Dig از نظر فنی دچار اشکالاتی است، اما میتوان آنها را با وجود مهار عمومی و نسبتاً مناسب توسط کارگردان نادیده گرفت، اما تناقض در شخصیت پردازی چیزی کاملاً مشهود است که نمیشود ساده از کنار آن گذشت. برای مثال از همان ابتدا یک شیمی به ظاهر پویا بین شخصیت براون و پرتی وجود دارد. اما با توجه به اختلاف سنی بیش از 20 سال بین مولیگان و فاینس، در ابتدا آسان است که این شیمی را فقط به عنوان احترام متقابل رد کنیم. از طرفی دو نفری که هرگز مجاز نبودند اهداف خود را تشخیص دهند و تنهایی یکدیگر را آنالیز کنند دچار تغییر میشوند. با این حال، هنگامی که دیدار غیرمنتظره همسر براون جلسه شامی را برای دو شخصیت مرکزی یعنی براون و پرتی خنثی میکند، مشخص میشود که نوعی عاشقانه بین آنها ایجاد شده است.
این به خودی خود خیلی مسخره نخواهد بود. چرا که مولیگان و فاینس بازیگران بزرگی هستند و راهی که آنها بی سر و صدا اما محکم در ارتباط شخصیتهای خود برقرار میکنند میتواند به راحتی بر هر گونه صحنهای سوار شود. اما مشکل تناقض در لحن است که بیننده بدون هیچ زیر و بم خاصی ناگهان شاهد شکل گیری یک عاشقانه نامتعارف میشود. از طرفی مولیگان در اواسط سی سالگی است و در نقش زنی بازی میکند که هنگام وقوع داستان در اواسط دهه پنجاه خود زندگی میکرده و این انتخاب بازیگران نه تنها شیوه بازی روابط پرتی و براون را نیز تغییر میدهد، بلکه عملکرد این شخصیت را در کل فیلم تغییر میدهد و دچار تناقض میکند.
شاید اگر فیلم از همان ابتدا بیشتر بر روی قوس عاطفی شخصیتها تمرکز میکرد، انتخابهایی از این دست بسیار بیشتر از آنچه در فیلم انجام دادهاند مایه خوشحالی بیننده میشد، اما تقریباً هر طرح اصلی و فرعی فراتر از درام کار قرار میگیرد و اینکه چه کسی گنجینه را کشف خواهد کرد و چه کسی در نهایت اعتبار خواهد یافت، برای بیننده اهمیت خاصی پیدا نمیکند؛ و اینها همه از ضعف شخصیت پدیدار میشود.
در واقع، هر نکته داستانی شخصیت محور چنان بی پروا ارائه شده است که تماشای فیلم The Dig و کنار گذاشتن آن با گفتن اینکه واقعاً هیچ اتفاقی نمیافتد، کار آسانی خواهد بود. پرتی به براون میگوید که حفاری کند، او یک قسمت بی بدیل از تاریخ گذشته را کشف میکند و یک گروه بزرگ از شخصیتها بیشتر فیلم را صرف بحث و گفتگو درباره اینکه چه کسی اعتبار این یافته را صاحب میشود، میکنند. و همه این حوادث در حالی شکل میگیرد که یک گروه از درامهای شخصی کوچک در حاشیه اثر نیز به شکلی خنثی اجرا میشوند.
باید توجه داشته باشید که جملات گفته شده بدان معنا نیست که «حفاری» از پایه فیلم خوبی نیست، زیرا این کار با بازیهای قدرتمند و تصاویر بسیار زیبا ساخته شده است. البته بعد از تماشای فیلم فقط احساس دنجی شبیه به تماشای یک اثر درام در بعد از ظهر یک جمعه ابری دارید، نه احساسی شبیه به این که اخیراً یکی از بهترین فیلمهای سال را تماشا کردهاید. با این حال، دقیقاً دامنه نرم و شاعرانه فیلم است که به آن اجازه میدهد معنای احساس سنگینی تاریخ بر زندگی روزمره انسان را کشف کند.
فیلم The Dig ممکن است همه جزئیات را به درستی به بیننده منتقل نکند و حتی ممکن است اصلاً علاقهای به جزئیات نداشته باشد. اما نکته مهیبی پیرامون زندگی در کار وجود دارد که در تلاش برای ثبت این لحظه ظریف تلاش میکند. در واقع موفقیت این فیلم لزوماً در دراماتیزه کردن این داستان واحد نیست، بلکه سقوط هزاران سال تجربه بشر بر روی یکدیگر برای یادآوری زیبایی ذاتی زندگی است که حفاری را دیدنی کرده است. از این گذشته کری مولیگان و رالف فاینس با داشتن فلسفه درباره گذشته و میراثی که از خود به جای میگذارند، بازی بسیار قوی از خود بروز دادهاند.
در پایان باید بگویم اگر این فیلم شما را وادار به خواندن اطلاعات بیشتری در مورد باستان شناسی در Sutton Hoo و اهمیت کشف آن کند (که برای من این اتفاق تقریباً رُخ نداد)، در این صورت کار خود را در زندگی بخشیدن به گذشته انجام داده است. با این وجود هم فیلم The Dig هنوز یک درام خوب اجرا شده و زیبا برای گذراندن یک ساعت آرام در آخر هفته است.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.