معرفی مادریپور – پاتوق ولورین
دنیای داستانهای مارول اکثر اوقات سعی دارد تا روایتهایش را در مکانهایی از دنیای واقعی پیش ببرد ولی با این حال در این دنیا میتوان چند شهر و کشور خیالی نیز پیدا کرد که در ...
دنیای داستانهای مارول اکثر اوقات سعی دارد تا روایتهایش را در مکانهایی از دنیای واقعی پیش ببرد ولی با این حال در این دنیا میتوان چند شهر و کشور خیالی نیز پیدا کرد که در دنیای واقعی وجود ندارد. سریال The Falcon and the Winter Soldier یکی از این مکانهای خیالی را به دنیای سینمایی مارول آورده است؛ مادریپور پر از جنایت.
کسانی که داستانهای ایکس من را دنبال کرده باشند میتوانند حدس بزنند که معرفی این کشور در دنیای سینمایی مارول میتواند اتفاق بزرگی محسوب شود. چرا معرفی این کشور قدم بزرگی در جهت معرفی ولورین و ایکس من به دنیای سینمایی مارول محسوب میشود؟ در ادامه هم پاسخ این پرسش را خواهید یافت و هم با مادریپور بیشتر آشنا میشوید.
مادریپور چیست؟
مادریپور یک جزیره کوچک است که در جنوب شرق آسیا، و به طور دقیقتر در تنگه ملاکا، قرار دارد. مثل سنگاپور، مادریپور نیز فقط از یک شهر تشکیل شده است. این کشور در ابتدا توسط دزدان دریایی در قرنها پیش پایهگذاری شد که توضیح خوبی برای این است که چرا دولت محلی نسبت به جنایت و فساد چندان اهمیت قائل نمیشود.
مادریپور مکانی است که تقریباً هر مجرمی میتواند بدون ترس از دستگیر یا استرداد شدن در آن جا زندگی کند. اگر هم کسی از طریق بازار سیاه ثروتی به هم زده باشد، هیچ جایی امنتر از مادریپور برای مخفی کردنش وجود ندارد. البته شاید جالب باشد که بدانید این جزیره بر روی یک اژدهای عظیمالجثه و خفته قرار گرفته است!
این طور نیست که تمام ساکنان مادریپور خلافکار، تروریست، قاچاقچی انسان یا فروشنده مواد مخدر باشند. این کشور یکی از مراکز مهم اقتصادی دنیای مارول محسوب میشود که تعدادی از کسب و کارهای قانونی و حتی مراکز تجاری به شکل آسمانخراشها در آن وجود دارند. به طور کلی، اهالی مادریپور اهمیت نمیدهند که چه اخلاقیاتی دارید، تنها چیزی که اهمیت دارد پول است. این وسواس نسبت به پول باعث شده تا مادریپور تبدیل به مرکز ثروت عظیمی شود.
همان طور که در The Falcon and the Winter Soldier دیده میشود، این شهر به دو منطقه هایتاون (Hightown) و لوتاون (Lowtown) تقسیم شده است. در حالی که ساکنان هایتاون در زندگی لاکچری خود غرق شدهاند، ساکنان لوتاون گیر یک زندگی جهنمی افتادهاند. در لوتاون زندگی ارزش کمی دارد و جایی نیست که ابرقهرمانان زیادی جرئت سر زدن به آن را داشته باشند؛ مگر این که از چنگالهای آدامانتیومی (Adamantium) و عامل التیام بهره ببرند.
تاریخچه ولورین و مادریپور
اگر یک شخصیت وجود داشته باشد که بیش از هر کس دیگر با مادریپور سر و کله زده، قطعاً آن شخصیت ولورین است. پس از معرفی اولیه در شماره ۳۲ کمیک New Mutants (انتشار در ماه اکتبر سال ۱۹۸۵)، این جزیره تبدیل به یکی از مهمترین عوامل پایهگذاری سری Wolverine در سال ۱۹۸۸ شد.
در طول این دوره در فرانچایز ایکس من، مردم دنیا تصور میکردند که اعضای ایکس من مردهاند. ولورین نیز در این دوره، مدت زیادی را در مادریپور میگذراند و با خلافکاران و ویلنهایی مثل سیلور سامورایی (Silver Samurai) میجنگد. او حتی هویت مخفی جدیدی به نام پچ (Patch) به خود میگیرد و یک چشمبند تکچشم به صورت میزند. به طرز عجیبی همین تغییر قیافه کوچک باعث میشود کسی او را نشناسد، البته شاید هم ساکنان مادریپور ترجیح میدهند خود را به نشناختن بزنند تا از گزند چنگالهای آدامانتیومی ولورین در امان باشند.
با گذراندن تمام این مدت در مادریپور، ولورین از نزدیک با لوتاون و مردمش آشنا است. او آن قدر شیفته این کشور شده که حتی برای نجاتش نیز میجنگد. ولورین به یکی از متحدان جدیدش به اسم جسان هون (Jessán Hoan)، که خانوادهاش مالک یکی از بزرگترین بانکهای مادریپور است، کمک میکند که کنترل دنیای زیرزمینی خلافکاران مادریپور را به دست آورده و سعی در ایجاد کمی قانون و نظم در این سرزمین بیقانون کند. هون با استفاده از نام مستعار تیگر تایگر (Tyger Tiger) از قدرتش استفاده میکند و بردگی و قاچاق مواد مخدر را منع میکند. ولورین نیز با یک هشدار او را ترک میکند: مادریپور را به سمت یک آینده روشنتر هدایت کند یا برمیگردد و میکشدش.
از آن وقت به بعد، تیگر تایگر هر چه قدر که میشود در یک جهنم مثل مادریپور نظم برقرار کرد، از این کشور مراقبت کرده است. او چندین بار در برابر مهاجمان و کسانی که سعی کردهاند کنترل این جا را به دست بگیرند، از هایدرا (Hydra) گرفته تا دولت چین، مقاومت کرده است. در نهایت، تیگر تایگر و مرد مرموزی به نام پچ تنها رهبرهایی هستند که ساکنان لوتاون دنبالهرویشان خواهند بود.
بار پرنسس
در حالی که به نظر نسخه دنیای سینمایی مارولِ مادریپور همان اساس کمیکها را دنبال میکند اما شخصیتهایی مثل تیگر تایگر و ولورین در سریال The Falcon and the Winter Soldier معرفی نمیشوند (حداقل تا به الآن که نشدهاند). باید در نظر داشت که هنوز در اوایل فاز چهارم دنیای سینمایی مارول هستیم پس احتمالاً انتظار حضور ایکس من کمی زود است. حتی کوئیکسیلور (Quicksilver) در سریال WandaVision نیز آن چیزی نبود که مخاطبان انتظارش را میکشیدند.
با این حال یک اشاره کوچک اما مهم در قسمت Power Broker به ولورین وجود دارد. یک لحظه تابلوی بار پرنسس (The Princess Bar) دیده میشود که یکی از مراکز محبوب ولورین به حساب میآید. خود تیگر تایگر نیز یکی از صاحبان این بار است. شاید اینها اشارههای مارول استودیوز به این باشد که متوجه علاقه مخاطبان به حضور ایکس من در دنیای سینمایی مارول شده است. با این که احتمالاً خیلی با مشخص شدن بازیگران ایکس من فاصله داشته باشیم، چه برسد به دیدن این شخصیتهای جهشیافته در یک اثر، اما بار پرنسس اشارهای است که نشان میدهد دنیای سینمایی مارول در حال قدم برداشتن در این مسیر است.
همین که The Falcon and the Winter Soldier از مادریپور در بین تمام مکانهای ممکن به عنوان یکی از لوکیشنهای روایت داستانش بهره برده نشانه خوبی است. در دنیای مارول یک کشور جزیرهای دیگر به نام باگالیا (Bagalia) وجود دارد که مثل مادریپور پر از فساد و جنایت است. در واقع، باگالیا ارتباطات محکمی با بارون زیمو (Baron Zemo) در دنیای کمیکها دارد پس شاید کمی جای تعجب داشته باشد که چرا سریال The Falcon and the Winter Soldier تصمیم گرفته به جای سر زدن به آن سرزمین، به سراغ مادریپور بیاید. فقط میتوان حدس زد که دلیل این انتخاب، وجود یک برنامه بلند مدت برای مادریپور و فرشته نگهبان مشهورش است.
آینده جهشیافتهها در دنیای سینمایی مارول
سریال The Falcon and the Winter Soldier اولین پروژه از دنیای سینمایی مارول محسوب میشود که المانهای کوچکی از ایکس من را در خود جای داده است (البته اگر اشارات دنیای خیالی واندا در سریال WandaVision را حساب نکنیم) که با توجه به این اشارات میتوان انتظار داشت شخصیتهای ایکس من در این دنیا حضور داشته باشند. ایستر اگ بار پرنسس ممکن است یک نشانه باشد که ولورین جزو اولین جهشیافتههایی خواهد بود که به دنیای سینمایی مارول میپیوندد.
منطقی نیز به نظر میرسد، هم کمیکهای ایکس من و هم فیلمهای X-Men کمپانی فاکس خیلی وقت است که به فعالیت طولانی لوگان قبل از پیوستنش به گروه تحت رهبری چارلز اگزویر (Charles Xavier) اشاره کردهاند. میدانیم که پچ در مقطعی از زندگیاش برای سالها در لوتاون وقت میگذرانده است.
اشاره به ولورین نیز ممکن است نقشی در کند و کاو بزرگترِ The Falcon and the Winter Soldier در مسابقه ساخت ابرسربازها در دنیای سینمایی مارول داشته باشد. در قسمت دوم این سریال با ایسایا بردلی (Isaiah Bradley) آشنا شدیم، یکی از چندین نمونه تلاش چند دههای در خلق مجدد کاپیتان آمریکا. خود ولورین نیز یکی از محصولات این مسابقه است. برنامه ویپن ایکس (Weapon X) که استخوانهای آدامانتیومی ولورین را به او داد در واقع باید ویپن تن (Weapon Ten) خوانده شود که یکی از چندین شاخه سازمانی به نام ویپن پلاس (Weapon Plus) به حساب میآید. خود کاپیتان آمریکا، ویپن وان (Weapon I) اولیه بود.
در حالی که انتظار حضور ولورین در این سریال بعید است (چرا که حداقل تا به امروز باید شایعاتی از انتخاب بازیگر او شنیده میشد) اما به نظر The Falcon and the Winter Soldier درها را برای ویپن پلاس و خیلی از ابرسربازان ناموفقی که برای خلق دوباره کاپیتان آمریکا به وجود آمده بودند را باز میکند.
شاید این سریال اشاراتی به پاسخهایی برای بزرگترین پرسشهای پس از Avengers: Endgame در دنیای سینمایی مارول داشته باشد. قرار است جهشیافتههای دقیقاً چگونه به این دنیا معرفی شوند؟ آیا آنها پدیدههای جدیدی در دنیای سینمایی مارول هستند یا از قبل اما به طور مخفیانه وجود داشتهاند؟ آیا پروفسور ایکس (Professor X) از قدرتش استفاده کرده تا کاری کند مردم دنیا وجود جهشیافتهها را فراموش کنند؟ آیا تشعشعات گامای منتشر شده به دلیل بلیپ (Blip) دلیل جهشیافتگی گسترده است؟
با توجه به محتوای The Falcon and the Winter Soldier به نظر دنیای سینمایی مارول میتواند از دنیای آلتیمیت (Ultimate) کمیکهای مارول الهامگیریهایی داشته باشد. در دنیای آلتیمیت، ژن جهشیافتگی یک پدیده کاملاً مصنوعی است که در یک آزمایشگاه به وجود آمده. ولورین اولین جهشیافته دنیا است و والدین مگنیتو (Magneto) جزو دانشمندانی هستند که مسئول این دستکاریهای ژنتیکی بودهاند (خود مگنیتو نیز در این دنیا جزو قربانیان هولوکاست به تصویر کشیده نمیشود).
مثل دنیای آلتیمیت، خلق کاپیتان آمریکا یکی از بزرگترین اتفاقات تاریخی دنیای سینمایی مارول محسوب میشود. این اتفاق باعث شروع عصر جدیدی از ابرقهرمانان میشود و منطقی است که جهشیافتهها را به این موضوع ارتباط داد. به این ترتیب، میتوان ایکس من را با مشکلاتی متفاوت در دنیای سینمایی مارول رو به رو کرد. آنها نه تنها به عنوان قدم بعدی در سیر تکاملی بشریت محسوب نمیشوند، بلکه مثل ایسایا بردلی به چشم محصولاتِ نادرستِ ماشینِ کشتاری بدونِ توقف دیده میشوند. جای تعجب نخواهد داشت که جهشیافتهها و انسانها با هم رابطه خوبی نداشته باشند.
به مطالعه ادامه دهید:
- معرفی مأمور آمریکا – جانشین دولتی کاپیتان آمریکا
- معرفی فلگ اسمشر – مخالف هر آن چه که کاپیتان آمریکا برایش میجنگد
- سنگهای ابدیت چه هستند و چه سرنوشتی در دنیای سینمایی مارول داشتند؟
- نگاهی به تریلر The Falcon and the Winter Soldier – از بازگشت زیمو تا حضور ولورین
- قسمت اول سریال The Falcon and the Winter Soldier رکورد بینندگان دیزنی پلاس را شکست
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عالی بود
مرسی بابت مقاله ولی به نظرم اگه قرار باشه یه درس از وانداویژن گرفته باشیم، اینه که ازین تئوری های بلند پروازانه نداشته باشیم، یادمون نره مارول چجوری ترول کردمون سر کویک سیلور