5 فرنچایز فانتزی و علمی تخیلی که تحت تأثیر رمان Dune خلق شدهاند
میلیونها نفری که فیلم Dune را بدون خواندن حتی یک صفحه از کتاب فرانک هربرت دیدهاند، احتمالاً متوجه شباهتهای بسیار زیاد آن با دیگر فرنچایزهای داستانی شدهاند. این یک تصادف نیست. رمان تلماسه که در ...
میلیونها نفری که فیلم Dune را بدون خواندن حتی یک صفحه از کتاب فرانک هربرت دیدهاند، احتمالاً متوجه شباهتهای بسیار زیاد آن با دیگر فرنچایزهای داستانی شدهاند. این یک تصادف نیست. رمان تلماسه که در سال 1965 به نگارش درآمده، مبدأ ادبیات علمی تخیلی یا فانتزی نیست، اما مسلماً موفقترین و تأثیرگذارترین رمان در رده خود است. رمان Dune یک گام بزرگ را از نظر جهانسازی حماسی و داستانسرایی اپیزودیک نشان میدهد و قوسهای داستانی، کهن الگوهای شخصیتی و عناصر ژانری را معرفی میکند که امروزه بسیار رایج هستند؛ در واقع اصالت فرانک هربرت در نگارش تلماسه را به راحتی میتوان بدیهی دانست. کتابها، سریالها و فیلمهای بیشماری از Dune الهام گرفته شدهاند، از جمله پیشتازان فضا، سرگذشت ریدیک، نائوشیکا از دره باد اثر میازاکی و حتی مجموعهٔ پویانمایی فیوچراما.
با این حال، پنج فرنچایز مورد نظر ما بیشتر از ایدههای هربرت یا تقلید تمثیلهایی است که او خلق کرد. هر کدام از این آثار آنقدر شباهتهای قوی با Dune دارند که بدون آن شاید هرگز وجود نداشتند. این پنج فرنچایز محبوب با قرض گرفتن همه چیز از طراحی مخلوق تا جهان بینی آن، ممکن بود هرگز بدون وجود رمان Dune وجود نداشته باشند. این شما و 5 فرانچایز فانتزی و علمی تخیلی که تحت تأثیر رمان Dune خلق شدهاند.
جنگ ستارگان یک ریمیکس از تلماسه است
فرنچایز جنگ ستارگان آنقدر از مجموع رمان Dune عناصر زیادی قرض گرفته است که شبیه یک ریمیکس است. از سیارات منفرد با اکوسیستمی خاص گرفته تا یک ناجی مردِ جوان و سفیدپوست آغشته به قدرتهای عرفانی بگیرید تا دنیای بیابانی با دو جرم آسمانی در افق که رطوبت و آب در آن کمیاب است. در کنار این موارد بومیان متخاصم کوچ نشین و موجودات شنی غولپیکر و درنده به همراه یک فرقه جادویی و شبه مذهبی خودپسند و کنترل کننده ذهن که راه خود را به سیاست بین کهکشانی کشاندهاند نیز وجود دارند که همگی از رمان تلماسه الهام گرفتهاند؛ و این موارد تنها بخشی از این عناصر وام گرفته شده هستند.
البته برای اینکه جرج لوکاس را منصف بدانیم، باید گفت: جنگ ستارگان داستانی بسیار متفاوت از Dune را روایت میکند، داستانی که به شکلی سادهتر درباره خوب و بد حرف میزند، و اغلب سرگرمکنندهتر و در دسترستر از رمان Dune است و قطعا برای کودکان مناسبتر است. لوکاس برای تولید جنگ ستارگان همچنین از فیلمهای جنگ جهانی دوم، ویتنام، ساموراییها و وسترنهای اسپاگتی الهام گرفت، در حالی که هربرت از فرهنگهای خاورمیانه و محیطگرایی الهام گرفت و از سری کتابهای خود برای واکاوی اخلاق قدرت استفاده کرد. طرفداران مطمئنا از داشتن هر دو فرنچایز خوشحال هستند، اما این واقعیت که Dune راه را برای جنگ ستارگان هموار کرد غیرقابل انکار است.
ند استارک از Game Of Thrones اساساً دوک لتو آتریدیس است
مجموعه کتاب فانتزی پرفروش و موفق «ترانه یخ و آتش» نوشته جرج آر آر مارتین و اقتباس تلویزیونی آن، «بازی تاج و تخت» محصول علاقه نویسنده به «جنگ رزها» و ادبیات فانتزی کلاسیک است. اما تلماسه هربرت نیز به وضوح یکی از آثار مورد توجه این نویسنده بود. اگرچه بازی تاج و تخت و تلماسه در جهانهای مختلف اتفاق میافتند، اما هر دو حول خاندانهای بزرگ میچرخند. هر کدام از این آثار با تاج، رنگها و نیروهای خاص خود شناخته میشوند که نشان دهنده تاثیر پذیری مارتین از رمان هربرت است. ساخت بازیهای سیاسی و نظامی برای کسب تاج و تخت نیز مستقیما از رمان Dune وام گرفته شده است.
در واقع هر دو نویسنده تاریخهای طولانی و محیطهای وسیعی را با نسلهایی از افسانهها و پیشگوییهای مذهبی خلق کردند که ممکن است قابل اعتماد باشند یا نباشند. تعداد اندکی از موجودات اسطورهای و رئالیسم جادویی هم در Dune و هم در Game of Thrones ظاهر میشوند، که این بر خلاف فرنچایزهایی مانند ارباب حلقهها و جنگ ستارگان است که در آن عناصر خارقالعاده فانتزی رایجتر هستند. در واقع در دو اثر تلماسه و بازی تاج و تخت بسیاری از مردم فقط مردم عادی هستند، حتی اگر ترفندهای جالبی را یاد گرفته باشند.
اما آنچه که سریال و نوشته مارتین به وضوح از رمان Dune کپی و پیست میکند شخصیت ند استارک است. شخصیت ند و قوس داستانی او تقریباً و دقیقاً مشابه شخصیت دوک لتو آتریدیس است. در نهایت، میتوان گفت Dune استانداردی را برای فراوانی شگفتانگیز مرگ شخصیتهای اصلی که Game of Thrones به آن معروف شد، تعیین کرد.
آواتار مضامین غیر قابل انکاری مشابه Dune دارد
آواتار جیمز کامرون، از نظر تئوری، یک فرنچایز است، اگرچه تنها اولین فیلم آن در واقع اکران شده است. البته قسمت دوم این اثر فیلمبرداری شده و به پایان رسیده است و قرار است در دسامبر 2022 اکران شود و قسمت سوم در حال تولید است. هر کسی که فیلم پرفروش آواتار در سال 2009 را دیده باشد، مضامین نه چندان ظریف آن را درک کرده است. یکی دیگر از قهرمانان مرد جوان و سفیدپوست به یک سیاره عجیب و غریب و خارجی میرود تا به جمع آوری منابع آن کمک کند. سپس، او با مردم محلی ملاقات میکند، راه و رسمهای آنها را میآموزد، عاشق یکی از آنها میشود و تبدیل به یک «برگزیده» میشود.
مشخصات وام گیری آواتار از تلماسه یک به یک باهم برابر نیست؛ برای مثال: پاندورا مانند آراکیس زیبا و خطرناک است، اما دقیقا برعکس آن است. این یعنی سیاره مرکزی برخلاف آراکیس سرسبز است، به جای کرمهای شنی زیرزمینی، بانشیهای پرنده (اژدها) و به جای ادویه یا اسپایس، عنصری به نام «unobtainium» دارد. اما آواتار از نظر موضوعی شاید نزدیکترین تطابق با آنچه هربرت به کاوش آن علاقه داشت باشد. اینکه آیا فیلمهای آواتار این مضامین را همانطور که هربرت در جلدهای بعدی Dune واکاوی کرد، در دنبالهها برانداز خواهند کرد یا خیر معلوم نیست، اما باید منتظر ماند و دید تا دنبالههای مورد انتظار بالاخره به سینماها بیایند.
فرنچایز Mad Max و تلماسه جهان بینی تیره و تار مشابهی دارند
فیلمهای مکس دیوانه جورج میلر بیش از آنکه علمی تخیلی یا فانتزی باشند، دیستوپیایی هستند، اما در آثار هربرت نیز یک حس پسا آخرالزمانی وجود دارد. وقایع موجود در Dune هزاران سال در آینده اتفاق میافتد، پس از اینکه بشریت به شدت به فناوری تکیه کرد، منابع خود را هدر داد و همه چیز فرو ریخت. منهای زمان بندی، مابقی این تنظیمات برای مکس دیوانه نیز اعمال شده است، که در آن شخصیت مکس سعی میکند زنده بماند و اخلاق شخصی خود را در دنیایی که ممکن است فراتر از صرفه جویی باشد، کشف کند، و در نهایت همانطور که شما حدس زدید، او نیز تبدیل به یک شخصیت مسیحایی دیگر میشود.
فراتر از این رمان Dune و فرنچایز Mad Max برخی از عناصر سطحی را به اشتراک میگذارند، مانند مکانهای خشن، خشک و شنی؛ همچنین شرورهای عجیب و غریب موجود در آنها نیز شباهتهای فراوانی باهم دارند. اما در کنار این موارد جهان بینی تیره و تار این دو داستان است که آنها را عملاً مشابه همدیگر میکند. هر دو این آثار بررسیهای غیر عاطفی از نحوه سازماندهی انسانها در جوامع هستند و هر دو به این نتیجه میرسند که هیچ راه کاملاً نوع دوستانهای برای انجام آن وجود ندارد.
فرنچایز Tremors کرمهای غولپیکر Dune را به یک عنصر ژانر ترسناک تبدیل کرد
لزومی ندارد که الهام گیری از یک اثر دارای لایههای عمیقی از معنا باشد. فرنچایز «Tremors» نمادین ترین عنصر بصری Dune را گرفت و هفت فیلم را از آن بیرون آورد. کرمهای شنی موجود در رمان هربرت موجوداتی مخوف و البته محترمانه در آراکیس هستند. فریمنها آنها را Shai-Hulud مینامند که در زبان داستانی آنها به معنای پیرمرد صحرا است و در عربی از نزدیک به جاودانگی ترجمه میشود. اما این موجودات با وجود تهدید و اهمیتی که برای تولید ادویه دارند، در واقع آنقدرها در کتاب یا فیلم حضور ندارند.
اما فیلم «Tremors» این مشکل را با ساختن نسخهای از این موجود به نام Graboid حل میکند، هیولاهایی که در مجموعه فیلمهای کمدی ترسناک که از سال 1990 شروع به کار کردند به سینما دوستان معرفی شدند. این هیولا با شباهت بی چون چرا به کرمهای رمان فرانک هربرت نشان میدهد که تأثیر جهانی Dune در 55 سال گذشته چقدر فراوان بوده است.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
این رمان رفت جز رمان هایی که باید حتما مطالعه اش کنم
خیلی جالب بود.
فیلم به نظرتون خوبه؟
من نصفشو دیدم حوصلم سر رفت چیزی نمیفهمم
ولی از الحاماتش از اسلام خیلی خوشم اومد
قطعا بهترین فیلم سال تا الان
نصف دیگم ببین( مشخص میشه داستان) ولی اگر بازم موردی بود، بیا اینجا بهت بگم.
الان بگممیشه اسپویل
الهامات چیه ؟
لسان القیف ، بنه جزریت ، صحرا ، مقدس بودن نخل ، نماز .
بازم بگم؟
البته این فقط یه مقدمه برای پارت دومش هست به عنوان یه مقدمه بد نبود ولی خیلی حوصله سربره
اگه وقت کردی ادامش هم ببین قراره پارت دوم داشته باشه
تصورش هم نمی کردم
عجب رمان تاثیر گذاری بوده
پس… مطالعش کن