نقد فیلم Antlers – یک داستان گوتیک برای عصر جدید
اسکات کوپر همیشه کارگردانی جذاب برای دنبال کردن و تماشا بوده است، چرا که با هر فیلم جدید، به نظر میرسد او با ژانر متفاوتی از داستان سرایی دست و پنجه نرم میکند. از فیلم ...
اسکات کوپر همیشه کارگردانی جذاب برای دنبال کردن و تماشا بوده است، چرا که با هر فیلم جدید، به نظر میرسد او با ژانر متفاوتی از داستان سرایی دست و پنجه نرم میکند. از فیلم برنده اسکار «Crazy Heart» گرفته تا درام جنایی «Black Mass» و همچنین وسترن خونین «Hostiles» ممکن است کوپر همیشه موفق نشود داستانهای خود را به شیوهای دراماتیک و رضایت بخش بیان کند. با این حال، فیلمهای او همیشه از نظر تکنیکی بدون هیچ گونه تکرار ژانری مهارت خاصی از خود نشان دادهاند. همین امر در مورد آخرین فیلم او، «Antlers» یا شاخها نیز صدق میکند، که اولین تلاش کوپر در ژانر ترسناک را نشان میدهد. در ادامه با نقد فیلم Antlers همراه ویجیاتو باشید.
پس از بیش از یک سال انتظار برای اکران فیلم به دلیل تاخیرهای ناشی از بیماری همهگیر کووید-19، محصول نهایی کاملاً مطابق با اوج و فرودهای دیگر فیلمهای این کارگردان است، البته به میزانی خشنتر از همیشه. فیلم Antlers به طور موثری از اتمسفر آزاردهنده و جلوههای بصری خاص خود برای حفظ تنش در سرتاسر کار استفاده میکند، حتی اگر پیام فیلم به اندازهای که در نظر گرفته شده قدرتمند نباشد.
اگرچه فیلم اغلب نمیتواند مضامین خود را به دقت و عمقی که برای چنین داستان چندلایهای لازم است بررسی کند، اما فیلمبرداری زیبا و تاریک و کارگردانی خوب در نظر گرفته شده باعث میشود فیلم در سطح بسیار اساسیتری موفق شود. برای مثال: این فیلم یک داستان فولکلور بومی واقعی را با یک معمای قانعکننده و پرمخاطب ترکیب میکند، که به داستانی نسبتاً گیرا ختم میشود که در مورد جامعه مدرن حرفهای زیادی برای گفتن دارد، بهویژه در موضوعات آسیبدیدگی و سوء استفاده جسمی که شخصیتهای اصلی فیلم را در بر میگیرد.
فیلمنامه این کار بر اساس کتاب «پسر آرام»، داستان کوتاهی از نیک آنتوسکا، خالق سریال «Channel Zero»، نوشته شده است. داستان درباره پسری ساکت به نام لوکاس ویور است که پس از مرگ مادرش و بیماری تازه پدرش، با آگاهی از موجودی شاخدار و مرگبار که شروع به ایجاد وحشت در شهر کوچک آنها کرده، از پدر و برادرش مراقبت میکند. اما قتی معلم او (کری راسل) به رفتار عجیب این پسر در مدرسه توجه میکند، نگران امنیت او میشود، از طرفی با ایجاد وحشت در شهر این معلم به همراه برادر خود که یک کلانتر است، درگیر جستجوی پلیس برای یافتن این موجود میشوند که هر قدم این خواهر و برادر آنها را به لوکاس نزدیکتر میکند.
این فیلم در زمینههای زیادی موفق است، اما یکی از تاثیرگذارترین داراییهای آن روشی است که این داستان بیماری روانی و سوء استفاده را با شکار هیولا در مقیاس بزرگتر ترکیب میکند، آنهم بدون اینکه هیچکس احساس کند که یک داستان بر دیگری تسلط دارد. ممکن است لحظاتی وجود داشته باشد که این عناصر بهطور مستقل توسعه نیافته به نظر برسند، اما روشی که با آن برای خلق چنین فیلم جذابی در کنار هم قرار میگیرند، گواهی بر توانایی فیلمسازی نمایش داده شده و اهمیت پیامرسانی محوری داستان است.
یکی از نکات مثبت این فیلم خلق اتمسفر و فضایی سرد و تاریک است که دنیای مرطوب و شبنمآمیز Antlers را به سرزمین عجایب تاریکی بدل میکند که شخصیتها میتوانند در آن به بهترین شکل نقش خود را بازی کنند، حتی شخصیتهای جانبی راههایی برای درگیر کردن معنادار خود در روایت پیدا میکنند؛ چیزی که برای بسیاری از فیلمها نمیتوان گفت. برای مثال کری راسل در به تصویر کشیدن شخصیت قهرمان محوری فیلم یعنی جولیا کاملاً تیزبین است و عملکردی چندلایه از اعتماد به نفس شکسته ارائه میدهد. جسی پلمونس نیز مثل همیشه، یک مکمل آرام در فیلم است و نقش شخصیتی را بازی میکند که بارها بازی کرده است؛ یک انسان دارای اصول ویژه با قلبی از طلا.
به گفته کوپر، تیم بازیگران فیلم، غیر بازیگرانی که قبلاً هرگز دوربین ندیده بودند، چه تصادفی یا غیر تصادفی در نقشهای کوچک خود قدرتمند هستند. بنابراین کوپر در مقیاس خود فیلمی ساخته است که در این روزهای ژانر وحشت، تا حدودی دست نیافتنی است. در قلب فیلم Antlers قصد آن نهفته است. فیلم از لحاظ مضمونی غنی است و به پویایی طبقاتی، اپیدمی مواد مخدر و آسیبهای خانوادگی میپردازد. همه اینها را با افسانه فولکلور بومی در مرکز فیلم ترکیب کنید، افسانهای شامل وندیگو، موجودی آدمخوار و گوزنمانند، و حالا شما مواد لازم برای یک فیلم هیولایی را هم دارید.
در دنیایی که احساس میشود هر فیلم ترسناکی همیشه در تلاش است تا نوعی پیام اجتماعی یا سیاسی را به مخاطبان خود القا کند، Antlers موفق میشود با ارائه یک داستان به همان اندازه سرگرمکننده در کنار زیرمتن مهم خود، به طور معجزهآسایی از این موضوع جلوگیری کند. در حالی که سفر خودیابی و بهبودی شخصیت لوکاس بدون شک هدف واقعی فیلم است، اما این تنها جنبهای نیست که به فیلم اجازه موفقیت میدهد. زیرا یک روایت سطحی به اندازهای کافی نیست که توجه مخاطب را در تمام طول مدت حفظ کند، بلکه این سرعت کندتر فیلم است که به ما زمان میدهد تا بدون هیچ احساس عجلهای با شخصیتها ارتباط برقرار کنیم.
همانطور که گفته شد، مضامین مهم فیلم چون سوء استفاده و تروما اغلب در نتیجه این امر توسعه نیافته احساس میشوند، و ممکن است شما را متعجب کند که اگر قرار نباشد به طور کامل مورد بررسی قرار گیرد، این تفسیر اجتماعی دقیقاً چه هدفی دارد. اما به هر حال فیلمساز سعی کرده هم پیامی را انتقال دهد که مناسب است و هم کاری را با چارچوب ژانر فیلم انجام دهد که پیام زیر متن اثر همچون یک پیکان به چشم مخاطب فرو نرود. بنابراین در فضای کلی، فیلم آنتلرز با وندیگو استعارهای غنی میسازد. این یک پاسخ اولیه به استرس اقتصادی و ویرانیهای محیطی است، همچنین میتواند به عنوان وسیلهای برای هدایت بدرفتاری با بومیان آمریکا در منطقه مورد استفاده قرار گیرد (اگرچه این زاویه به طرز ناامیدکننده ای در فیلم مورد بررسی قرار نگرفته است).
برای مثال: انتخاب خود وندیگو به عنوان هیولای مرکزی فیلم یک اتفاق بدون هدف نیست؛ با ریشهیابی افسانه فولکلور آن متوجه میشویم وندیگو به معنای یافتن انتقادی کوبنده از سرمایه داری و هیولایی است که توسط طمع و مصرف استعماری به وجود آمده است. در روزگار قدیم، پس از غارت زمینهای مستعمرهنشینها در زمستان، گروهی از گرسنگی رها شدند و این جمعیتهای بومی به آدمخواری متوسل شدند که منجر به ایجاد وندیگو شد. از نظر تمثیلی، این موجود به عنوان یک نیروی اصلاح کننده و یک روح انتقام جو ظاهر میشود که برای مجازات کسانی فرستاده شده که وجود آنها در زمین باعث عدم تعادل بحرانی در طبیعت شده است.
اما از نقطه نظر فنی، فیلم هر آنچه را که انتظار دارید و سپس بیشتر را مدیریت میکند. برای مثال: رنگها در طول فیلم وهمآمیز و بهطور مناسب با خلقوخو کار همسو هستند، همچنین فیلمبرداری درست، مناظر گسترده را با لحظات صمیمی توسعه شخصیت همراه میکند، و شیوهای که اسکات کوپر با آن لحظات وحشتناک را هدایت و قاببندی میکند، آنها را بسیار مؤثرتر و ترسناکتر جلوه میدهد.
فیلم Antlers از دقایق ابتدایی، تا آخر، احساس بی رحمی و ظلم را تداعی میکند. این فیلمی است که به شما فرصت نفس کشیدن یا حتی احساس امید نمیدهد. اسکات کوپر از روزهای تاریک و بیرحمانه تا شبهای تلخ و ناامید، با هر صحنهای که میگیرد، پرترهای از رنج را میکشد. از طرف دیگر حضور تهیهکنندهای چون گییرمو دل تورو نیز در سراسر Antlers احساس میشود، چرا که فیلم به شدت بوی داستانهای افسانهای با موجودات عجیب و مخوف را میدهد.
جلوههای عملی و طراحی تولید نیز برجسته هستند؛ چه مواردی که مربوط به خلق خود موجود فیلم یا همان وندیگو باشد و چه بقایای قربانیانش، همه چیز دقیق و مبتنی بر واقعیت به نظر میرسد، که این دقت صحنهها را نگرانکنندهتر میکند. از سوی دیگر برخورد اسکات کوپر با هیولای فیلم نیز عالی است، اما چرا؟ چون این هیولا فقط در مواقع ضروری مقیاس و قدرت واقعی خود را نشان میدهد، و کارگردان معمولاً ترجیح میدهد آن را خارج از کادر نگه دارد تا تنش، دسیسه و تعلیق را به حداکثر خود برساند.
در مجموع، چیزهای زیادی در مورد Antlers وجود دارد. یک فضای فوقالعاده دلخراش، شخصیتهای قابل لمس و واقعی و یک معمای متقاعدکننده که فقط التماس میکند که حل شود. این فیلم ممکن است انتظارات به ظاهر بی پایانش را برآورده نکند، اما با سهولت تحسین برانگیزی به آنچه میخواهد دست مییابد. این یکی از آن وحشتهای اجتماعی نادری است که پیام خود را به مخاطبانش تحمیل نمیکند، در عوض ارائهای محدودتر و در دسترستر از تفسیر خود را انتخاب میکند که مطمئناً بینندگان زیادی را به خود جذب میکند.
بنابراین، من Antlers را یک اثر سرگرمکننده دیدم؛ فیلمی پر تعلیق با بازیهای یکدست توسط یک تیم بازیگری عالی که از موضوعات سخت یا غمانگیز دوری نمیکند، که به نظر من همین یک مورد چیزی است که بسیاری از فیلمهای ترسناک مدرن آن را از دست میدهند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فاجعه بود
اسکات کوپر کارگردان خیلی خیلی خوبی شاید نباشه ولی فیلماش همیشه سرگرم کننده بوده و حداقل ارزش یک بار دیدن داره
دم شما گرم نقد خیلی خوب و دقیقی بود
همیشه سبک گوتیک و لاو کرفتی رو خیلی دنبال می کنم، این فیلم رو هم حتما باید ببینم