
نقد فیلم Being The Ricardos – فیلمی عاری از هر گونه ذوق
درام شِبه مستند «Being the Ricardos» به کارگردانی آرون سورکین، داستان یک هفته پُر التهاب از زندگی ستارههای تلویزیونی یک سیتکام بزرگ به نام «I Love Lucy» را روایت میکند، موضوعی که درآن زوج قدرتمند ...

درام شِبه مستند «Being the Ricardos» به کارگردانی آرون سورکین، داستان یک هفته پُر التهاب از زندگی ستارههای تلویزیونی یک سیتکام بزرگ به نام «I Love Lucy» را روایت میکند، موضوعی که درآن زوج قدرتمند هالیوود دهه 1950، لوسیل بال (نیکول کیدمن) و دسی آرناز (خاویر باردم) سوژه اصلی هستند. به لطف فیلمنامه سورکین و شیمی دینامیت گونه بین نیکول کیدمن و خاویر باردم، «ریکاردو بودن» یکی از فیلمهای مهم فصل جوایز خواهد بود. در ادامه با نقد فیلم Being the Ricardos همراه ویجیاتو باشید.

آرون سورکین یکی از بهترین فیلمنامه نویسان عصر حاضر در هالیوود است. او معمار فیلمهایی مانند چند مرد خوب (1992)، شبکه اجتماعی (2010)، مانی بال (2011) و استیو جابز (2015) است. شما به عنوان مخاطب میتوانید به شدت با نظرات او در موارد مختلف و گوناگون مخالف باشید؛ اما باید قبول کنید که نوشتهها و اساسا سبک فیلمنامه نویسی او به سادگی زیباست. از شبکه اجتماعی گرفته تا استیو جابز، او میل زیادی به ایجاد تجربیات هیجان انگیز سینمایی از نمایش زندگی افراد مختلف دارد.
آرون سورکین داستانهایی درباره نابغههای مشکل پسند دوست دارد، خواه این نابغه در سیاست، فناوری، اعتراض مدنی، یا صرفاً یک درگیری ساده باشد. او به دنبال رسیدن به قلب افرادی است که از چنین موهبتهایی برخوردارند و همزمان به بهایی که باید برای آنها بپردازند رنج میبرند، و این چیزی است که او را به اوج فیلمنامه نویسی هالیوود رساند و به او اجازه داد در طول مسیر به سمت کارگردانی پیش برود.

اما شخص آرون سورکین به عنوان یک نویسنده خوب دارای یک پاشنه آشیل است، و آن پاشنه آشیل زمانی بیشتر خودنمایی میکند که نوبت به کارگردانی سورکین بر فیلمنامههای خودش میرسد. سورکین تا کنون سه بار با بازی مالی (2017)، محاکمه شیکاگو 7 (2020) و ریکاردو بودن (2021) این کار را انجام داده است، و در هر سه فیلم کارگردانی سورکین به طرز بدی میلنگد. در واقع انتخابهای بیحال او در پشت دوربین ثابت کرده است که کارگردانی او تضاد تاسفباری با نوشتههای پرانرژیاش دارد.
بنابراین، «Being the Ricardos» به عنوان جدیدترین فیلم آرون سورکین مصداق ماشینی است روغن کاری شده که عاری از هر گونه ذوقی است. این یعنی فیلمنامه سورکین مثل همیشه تازه است، اما کارگردانی او کاملاً فاقد پرستیژ است، و شخصیتهای پویا و دیالوگهای پر جنب و جوشی را خلق نمیکند. بدون تردید این شیوه هدایت، شخصیت پردازی را با محیط سینمایی کسلکنندهای که کارکترها در آن زندگی میکنند تضعیف میکند. در واقع مشکل Being the Ricardos این است که سبک سورکین در گفتگوهای پس زمینه و مکانیزم نحوه عملکرد شخصیتها برای بیان این داستان مناسب نیست.

بیشترین جایی که کارگردانی فیلم لنگ میزند، اتکای فلجکننده سورکین به درج روایت به سبک مستند است. در واقع این تیپ از ترکیب مستند نمایشی با اجرای درام داستانی به طور کلی در فیلم درنیامده. به دلیل همین رویکرد، زمان زیادی طول میکشد تا فیلم مسیر خود را پیدا کند. در این گیر و دار، پرده اول بیشترین آسیب را میبیند. و جدای از این در فیلمی بیوگرافی محور با رویکرد شبه مستند، ما اطلاعات خاصی پیرامون شخصیت اصلی فیلم بدست نمیآوریم.
در واقع فیلمنامه چند لایه Being the Ricardos نمیتواند تصمیم بگیرد که چه چیزی میخواهد باشد. آیا درباره لوسیل بال است که به دلیل کمونیست بودن مورد بازجویی قرار گرفته است؟ آیا این در مورد ازدواج ویران شده یک زوج ستاره است؟ یا آیا درباره اتاق نویسندگان و قسمتی است که روی آن تمرکز میکنند؟ من هیچ نظری ندارم. همه این ایدهها مطرح شدهاند، اما به روشی رضایتبخش بررسی نشدهاند. بنابراین، نابخشودنی ترین چیز برای یک فیلمنامه نویس کارکشته، یک دستگاه قاب بندی نامناسب است. سورکین نمیتواند به طور منسجم رشتههای مختلف فیلمنامهاش را کنار هم بیاورد، بنابراین از یک مفهوم تنبل برای معنا بخشیدن به آن استفاده میکند.

بهترین کارهای حرفهای سورکین معمولاً توسط او کارگردانی نشده است، جایی که استیو جابز شور و نشاط سبک دنی بویل را داشت، یا شبکه اجتماعی خلاقیت فشرده دیوید فینچر را داشت، اما ریکاردو بودن اغلب غیرواقعی به نظر میرسد. سکانسها و لحظاتی در این کار هستند که بهتر از یک فیلم تلویزیونی به نظر نمیرسند. در واقع هیچ عاملی برای درخشش ریکاردو بودن وجود ندارد. هیچ حس زندگی یا عمقی به اندازه که روی بیننده تأثیر داشته باشد نیست. و حتی زیباییشناسی سورکین به همان اندازه بیجان است که اکثر صحنهها در یک فریم متوسط با فیلمبرداری دیجیتال گرفته شدهاند که سرد و بیهدف به نظر میرسند.
اما آنچه که فیلم را از یک شکست کامل نجات داده، بازیگران شاخص کار هستند. بنابراین، اینکه «ریکاردو بودن» حتی از راه دور جذاب است، گواهی بر این است که بازیگران کار، نثر برجسته سورکین را استادانه ارائه میکنند. این فیلم در میانه یکی از مهمترین هفتههای زندگی بال (کیدمن) و همسرش دسی آرناز (باردم) میگذرد، جایی که روند هفتگی شلوغ نوشتن، تمرین و ضبط یک قسمت از سریال «من لوسی را دوست دارم» توسط این دو به پایان میرسد. در همین راستا اجرای تیم بازیگری کار نیز بسیار دیدنی است.

وقتی نوبت به انتخاب هر نقش در این فیلم میرسد، میبینید که سورکین دیدگاه خاصی در ذهن دارد. او قطعاً به سراغ فاکتور شباهت در چهره نمیرود. او حتی از پروتز یا CGI استفاده نمیکند تا بازیگرانش را بیشتر شبیه افرادی کند که در آن به تصویر میکشد. در عوض، او بهترین بازیگرانی را انتخاب میکند که فکر میکند میتوانند داستان او را تعریف کنند، و به نظر میرسد که امیدوار است تماشاگران بقیه ماجرا را ببخشند.
بنابراین انتخاب کیدمن و باردم بسیار جذاب است. قدرت و شیمی بین این دو غیرقابل انکار است. باردم جذابیت دسی، عشق به کارش، درد ترک کشورش و همچنین حسادت قابل لمس او نسبت به موفقیت همسرش را به تصویر میکشد. کیدمن نیز به عنوان یک زن قدرتمند که زیر میکروسکوپ قرار گرفته و در آستانه از دست دادن همه چیزهایی است که در چند دهه گذشته ساخته است، کار خوبی انجام میدهد. به طور کلی این دو بازیگر در جوایز پیش رو از جمله جوایز مربوط به آکادمی اسکار شانس نامزدی را دارند و این نکته درخشانی برای هر دوی این بازیگران است.

اما در نتیجه باید گفت: «Being the Ricardos» با فیلمنامهای که دارد، اگر کارگردان بهتری آن را میساخت، میتوانست فیلم خوبی باشد. بدون تردید یک کارگردان بهتر میتوانست ایراداتش را بهبود ببخشد، یا شاید سورکین را وادار کند تا برخی از عناصر داستنش را دوباره مرور کند و آنها را از نو بسازد. در واقع فیلمنامه ریکاردو بودن به صدای متفاوتی نیاز داشت. اما فیلم کنونی هم از نظر کارگردانی دچار مشکل است و هم از منظر شیوه روایت که نیر به آرون سورکین بازمیگردد. بنابراین اگر بخواهیم صادق باشیم باید بگوییم این فیلم اثر خوبی نیست، اما ساختار تولید آن هر کدام به صورت جداگانه شانسهای در جوایز پیش رو خواهند داشت.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
تنها نکته مثبتی که کل فیلم داشت نقش آفرینی خاویر باردم بود ، وگرنه فیلمی نبود که بخوام پیشنهادش کنم .