نقد فیلم The Tragedy of Macbeth- مکبث سیاه
تراژدی مکبث، محصول 2021، فیلمی به کارگردانی جوئل کوئن، اولین بار در سپتامبر سال گذشته و در فستیوال نیویورک به نمایش درآمد. همان طور که از نامش پیداست، بر اساس نمایشنامه اسکاتلندی؛ مکبث، شاهکار شکسپیر ...
تراژدی مکبث، محصول 2021، فیلمی به کارگردانی جوئل کوئن، اولین بار در سپتامبر سال گذشته و در فستیوال نیویورک به نمایش درآمد. همان طور که از نامش پیداست، بر اساس نمایشنامه اسکاتلندی؛ مکبث، شاهکار شکسپیر ساخته شده است. این اولین فیلمی ست که یکی از برادران کوئن به تنهایی آن را کارگردانی میکند.
به لطف سریال زخم کاری، مکبث در میان مخاطب ایرانی سینما هم شناخته شده است. شاهکار شکسپیر که بارها در مدیومهای مختلف مورد اقتباس و تقلید قرار گرفته است. تعداد اقتباسهای موفق سینمایی از مکبث قطعا بیش از انگشتان دست است. اورسون ولز، آکیرا کوروساوا و رومن پولانسکی سه نام بزرگی هستند که پیشتر، شاهکارهایی بر اساس این نمایشنامه ساختهاند. این که کوئنها از میان آثار کلاسیک به مکبث علاقهمند باشند جای تعجب ندارد؛ چرا که اثری ست خونآلود. هرچند این بار تنها پای یکی از کوئنها در میان باشد.
سپهسالار مکبث (دنزل واشینگتن) از جنگی خونین، سربلند بازمیگردد. پادشاه او را به مقامی مفتخر میکند اما این مقام در چشمش خوار است؛ چرا که در راه، سه خواهر جادوگر به او وعده دادهاند که به زودی پادشاه خواهد شد. او و همسرش (فرانسیس مکدورمند) با کشتن پادشاه و فراری دادن پسران او اگرچه حاکمیت کشور را به دست میگیرند اما عنان عقل را از دست میدهند و...
فیلم مانند یک تابلوی نقاشی قابل تماشاست. دکوپاژهای شسته رفته جذابیت بصری آن را افزایش میدهد. همه چیز نه تنها به نمایشنامه بلکه به طور کلی به تئاتر وفادار است. صداهای بیش از حد واضح و به دور از آمبیانس، طراحی مینیمالیستی صحنه و کنتراستهای شدید نور و رنگ، به طرزی که گویی همه چیز در تئاتری مجلل اتفاق میافتد. اگر کسی اثر شکسپیر را از بر باشد، میتواند واو به واو دیالوگها را همراهی کند.
ابعاد قاب به شیوهی سینمای کلاسیک، نزدیک به مربع انتخاب شدهاست تا با موضوع فیلم و رنگ آن در تطابق کامل باشد. از طرف دیگر این انتخاب باعث میشود شخصیتهای فیلم را همواره در تنگنا احساس کنیم. این موضوع در نیمه دوم فیلم شدت میگیرد؛ تا جایی که تماشای فیلم برای مبتلایان به کلاستروفوبیا باید تجربهای عذابآور باشد.
فیلمبرداری در فضاهای استیلیزه و سایهوار سینمای اکسپرسیونیستی آلمان را به خاطر میآورد. آیا کوئن با این کار قصد دارد به شکلی تئاتری به سنت نوآر بازگردد و لیدی مکبث را تبدیل به یک فم-فتال کند؟ پس چرا لیدی را این قدر کم میبینیم؟
تراژدی مکبث، کهکشانی ست از ستارههای اسکاری. اما اگر توقع دارید از مکدورمند و واشینگتن نمایشی ببینید که شوکهتان کند به احتمال زیاد مایوس خواهید شد. بازی واشینگتن آمیزهای از قدرت و ترس، جاهطلبی و تردید است. ترکیبی ناهمگون که بازی او ممکن شدهاست. ستاره دیگر فیلم فرانسیس مکدورمند است. جواهری که فیلم از ظرفیت او در بازی و نمایان ساختن عمق شخصیت کمترین بهره را میبرد. لازم به ذکر است که در نمایشنامه اصلی مکبث و همسرش جوانتر از چیزی هستند که در فیلم نمایش داده شده.
بازیگرها هم مانند رنگبندی فیلم سیاه و سفید انتخاب شدهاند. مکبث سیاهپوست، پادشاه سفید را میکشد. این موضوع قطعا به مذاق طبقه متوسط آمریکا خوش نمیآید.
امروز دیگر داستان مکبث، تراژدی فرماندهای که با جاهطلبی سرش را به باد میدهد نیست. آنچه امروز درگیرمان میکند و تکانمان میدهد، سرنوشت تراژیک آدمهای بیگناهی ست که قربانی جاهطلبی شخص دیگری میشوند. اصرار نا به جای مکبث بر تاجداری که سرآخر موجب مرگ او میشود در پایان فیلم به بهترین وجهی به نمایش در میآید.
فیلم با نمادپردازی آغاز میشود. از نمای چشم خدا، پرندههایی وحشی را در حال پرواز میبینیم. به طور کلی در تراژدی مکبث، استفاده از پرندگان برای فضاسازی خوب از کار درآمده است. عنصری که در پایان فیلم به هیچکاکیترین شکل ممکن ظاهر میشود. پرندگان منحوسی که گویی پس از بلایی که بر سر مکبث آوردهاند حالا به دنبال طعمهای جدید میروند.
اگرچه با مرگ پادشاه ریتم فیلم سرعت میگیرد؛ با اینحال شنیدن مونولوگهای طولانی شکسپیرین از سلیقه – و حوصله- بسیاری خارج است. به راستی آیا از زمان شکسپیر تا کنون چیزی تغییر نکرده است؟ چه لزومی دارد آثاری که همه میشناسند (بلکه از برند) را باز هم به کلاسیکترین شیوه به نمایش بگذاریم بی آن که حتی معنای جدیدی خلق یا منتقل کنیم. آیا تنها هدف آن است که پیشرفتهای تکنولوژیک، امکانات فنی زمانهمان را به رخ بکشیم؟
آثاری تا این حد شاخص را باید جویباری روان دانست که هر بار با چهرهای جدید روی مینمایند. مطابق روز خود را میآرایند و در لباسی تازه ظاهر میشوند. مکبث، باتلاقی راکد و ساکن نیست که در 1606 مانده باشد. شکسپیر زنده ست و در سال 2021 باید مکبثی ساخت که او را به زمان حال بیاورد. باید از او حرفهای تازه شنید. آخر در جهان امروز دیگر هیچچیز سیاه و سفید هم نیست جناب کوئن!
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.