پی بردن به ذات شخصیت مون نایت (Moon Knight) چندان کار ساده‌ای نیست. در هر حال، شوالیه ماه کسی است که با چندین هویت متفاوت شناخته می‌شود. اما شاید برای درک بهتری از این شخصیت نه به سراغ خودش، بلکه به سراغ دوستان و دشمن های مون نایت برویم.
به هر شکل، هیچ وقت یک فرد را به خوبی درک نمی‌کنید تا زمانی که بدانید به چه کسانی علاقه دارد، از چه کسانی متنفر است و دوست دارد مشتش را به طور مداوم به صورت کدام یک راهی کند!
حالا نیز در این مطلب به سراغ ۱۴ شخصیت مکمل داستان‌های شوالیه ماه می‌رویم. شخصیت‌هایی که ترکیبی از دوستان و دشمن های مون نایت و افرادی فی مابین این دو دسته هستند.
دوست/دشمن: ورولف بای نایت (Werewolf By Night)
با این که در نهایت مون نایت سری اختصاصی خودش را به دست آورد اما او در سال ۱۹۷۵ و شماره‌های ۳۲ و ۳۳ کمیک Werewolf By Night پا به دنیای داستان‌ها گذاشت. در این کمیک، او به جک راسل (Jack Russell) نوجوان در حالت گرگینه او به درخواست یک سازمان مرموز با نام کمیته (The Committee) حمله کرد.
با این حال اما وقتی شوالیه ماه متوجه نقشه کمیته برای استفاده از خون جک برای تبدیل خواهرش به یک ورولف به عنوان یک سلاح شد، جبهه خود را عوض و به فرار زندانی‌ها کمک کرد. مون نایت و ورولف بای نایت دوست هم محسوب نمی‌شوند اما در شرایط مختلف مسیر آن‌ها با هم تلاقی پیدا کرده است.
مطلب پیشنهادی:تفاوت بین دو فلز آدامانتیوم و ویبرانیوم در دنیای مارول چیست؟شبیه ولی متفاوت
دوست: فرنچی (Frenchie)
پیش از تبدیل شدن به شوالیه ماه، مارک اسپکتور (Marc Spector) یک مزدور بود که با ژان پل دوشان (Jean-Paul DuChamp)، که با نام مستعار فرنچی [فرانسوی] شناخته می‌شود، همکاری داشت. در سال ۱۹۸۰ و در شماره ۱ کمیک Moon Knight، این شخصیت به اسپکتور اطلاع داد که رئیسشان، رائول بوشمن، از چیزی که فکر می‌کردند بدتر است.
پس از این که مارک توسط رئیسش در مقبره‌ای در یک محل کاوش باستانی مورد حمله قرار گرفت و در حال مرگ با مارلین الرون برخورد کرد، فرنچی سر رسید و هر دوی آن‌ها را به محل امنی انتقال داد. از آن جا، دوشان به همراه بقیه اعضای گروه به نیویورک سیتی نقل مکان کرد و اکثراً مشغول به خلبانی هلیکوپتر هلالی شکل مارک شد که برای انتقام گرفتن از آن استفاده میشد. پس از این وقایع، مارک و ژان پل به طور مداوم با هم کار و از هم پشتیبانی کردند.
دوست؟: کانشو (Khonshu)
خونس یا کانشو یک عوضی است. درست است که او جان مارک را در آن مقبره نجات داده اما در عین حل نیز برای سال‌ها او را به بازی گرفت. در هر صورت اما کانشو، اسکپتور را به عنوان آواتار خودش برگزید و به طور مداوم او را درگیر آزمایش‌های غیرالزامی می‌کند.
از شماره ۳۳ تا ۳۷ کمیک Avengers، کانشو به مون نایت فشار می‌آورد تا به او در تسلط بر کل زمین با دزدیدن قدرت‌های آیرون فیست (Iron Fist)، گوست رایدر (Ghost Rider)، دکتر استرنج (Doctor Strange) و ثور کمک کند. اونجرز دور هم جمع شدند و جلوی کانشو را گرفتند. خدای رعد نیز این خدای مصری را دستگیر کرد. در شماره ۱ جدیدترین سری Moon Knight مشخص شد که اسپکتور دست رد به سینه این خدا زده است اما هنوز هم به عنوان بخشی از میدنایت میشن (Midnight Mission) خودش را وقف ایده‌های کانشو می‌کند.
دشمن: رائول بوشمن (Raoul Bushman)
رائول بوشمن که صورتش را شبیه به یک جمجمه رنگ می‌کند و دندان‌های فلزی در دهان دارد، یک مزدور تروریست است که باعث ترس و مرگ خیلی‌ها شده. سال‌ها پیش، او یک جفت مزدور با نام‌های مارک اسپکتور و ژان پل دوشان را برای از بین بردن نیروهای شورشی در سودان و غارت هر چیز ممکن استخدام می‌کند.
وقتی عذاب وجدان و اخلاقیات مارک تبدیل به یک مشکل می‌شود، رائول کلکش را می‌سازد و رهایش می‌کند تا بمیرد. اما در عوض مارک در صحرا به معبدی می‌رسد که باعث تبدیل شدندش به مون نایت می‌شود.
این دو از آن وقت به بعد چندین و چند بار با همدیگر گلاویز شده‌اند. مثل اوایل دوران فعالیت مارک به عنوان یک ویجلنتی در شهر نیویورک. از آن وقت به بعد، رائول بوشمن تبدیل به یکی ویلن‌های اصلی شوالیه ماه شده است. در سری ۲۰۰۶ کمیک Moon Knight دیده شده که رائول حتی در مرگ نیز دست از سر مارک برنمی‌دارد.
بیش از یک دوست: مارلین الرون (Marlene Alraune)
مارلین الرون که در شماره ۲۸ کمیک Marvel Spotlight معرفی شد به همراه پدر باستان‌شناسش، پیتر (Peter)، در آفریقای شمالی به دنبال مقبره فرعون ستی دوم می‌گشت. وقتی رائول بوشمن و افرادش به این محل آمدند، آن‌ها دچار وحشت شده و پیتر نیز وقتی سعی کردن بوشمن را بکشد توسط این ویلن به قتل رسید.
مارلین به سختی وارد مقبره شد تا اشیای باستانی را از آن جا بردارد پیش از این که رائول بتواند آن‌ها را غارت کند. او وقتی مارک اسپکتور وارد این مکان شد و ظاهراً از دنیا رفت نیز حاضر بود. مارلین حتی احیای مارک و تبدیل شدنش به مون نایت را نیز شاهد بود.
به نظر این اتفاقات نظر مارلین را جلب کردند؛ چرا که او یک رابط را با اسپکتور آغاز کرد و با او به نیویورک رفت. در شهر نیویورک بود که مارک هویت‌های استیون گرنت (Steven Grant) و جیک لالکلی (Jake Lockley) را به وجود آورد تا خودش را تبدیل به یک مبارز با جرم و جنایت کارآمدتر کند.
با این که رابطه این دو شخصیت پیچیده بوده اما به نظر مارک و مارلین بیشتر همراه هم هستند تا جدا از هم. مارلین حتی از هویت جیک لاکلی یک فرزند با نام دئاتریس (Diatrice) دارد. از آن جایی که نحوه زندگی شوالیه ماه با خطرات زیادی همراه است، مارلین همراه دخترش از او دور شده و تمام روابطش را با مون نایت قطع کرده.
دوست: برتراند کرولی (Bertrand Crawley)
مارک با هدف یادگیری هر چه بیشتر در مورد دنیای زیرزمینی نیویورک، از هویت جیک لاکلی استفاده کرد تا هر اطلاعاتی که ممکن است را به دست آورد. با این حال، این راننده تاکسی نمی‌توانست همه این کارها را به تنهایی انجام دهد. او از برتراند کرولیِ وراج برای به دست آوردن اطلاعات بهره می‌برد. برتراند کرولی یک آدم مجذوب فلسفه بود که در خیابان‌ها گشت می‌زد و هر اطلاعاتی که میشد را جمع آوری می‌کرد تا به مون نایت انتقال دهد.
کرولی در شماره ۲ کمیک Moon Knight توضیح می‌دهد که زمانی یک زندگی معمولی به عنوان یک فروشنده به همراه زن و بچه داشت. اما قربانی نوشیدنی‌های الکلی شد. همسرش نتوانست این رفتار آسیب‌بار برتراند را تحمل کند و او را ترک کرد. این اتفاق باعث شد تا کراولی بیش از پیش به اعتیادش چنگ بزند و زندگی و خانه‌اش را پشت سر بگذارد.
مثل بسیاری از افرادی که در این مقطع وارد زندگی مارک اسپکتور شدند، برتراند کرولی نیز با او به طور نیمه مداومی برخورد دارد.
مطلب پیشنهادی:آشنایی با مرد عنکبوتی ۲۰۹۹ – اسپایدرمنی از آینده‌ی ناگوار مارولاسپایدی سایبرپانکی
دوست: جینا لندرز (Gena Landers)
همانند کراولی، جینا لندرز نیز تبدیل به یکی از شخصیت‌های مهم در اوایل فعالیت مارک به عنوان مون نایت شد. او صاحب و مدیر غذاخوریِ جیناز دینر (Gena’s Diner) بود که لاکلی و کراولی، مثل دو فرزند خود جینا با نام‌های ریکی (Ricky) و ری (Ray)، به طور مدوام از آن استفاده می‌کردند. این پسرهای نوجوان چندین بار کمک حال شوالیه ماه شدند. جینا نیز مثل کراولی در شماره ۲۸ کمیک Marvel Spotlight برای اولین بار به مخاطبان معرفی شد.
دشمن: استیند گلس اسکارلت (Stained Glass Scarlet)
زنی که با نام استیند گلس اسکارلت شناخته می‌شود سه سال در یک کلیسای مخروب در برانکس جنوبی زندگی کرد. او که قربانی مردان شنیعی در اکثر طول زندگی‌اش بود، وقتی با مون نایت رو به رو شد که می‌خواست پسر خودش، یک مجرم فراری با نام مستعار مد داگ (Mad Dog) را بکشد.
از آن وقت به بعد، استیند گلس اسکارلت تصمیم گرفت تا خودش یک ویجلنتیِ زوبین به دست شود و از طریق روش‌های مرگبارش خیابان‌ها را پاک کند. پس از آن، او کشته و آن طور که در شماره ۸ سری جدید کمیک Moon Knight روایت شد، تبدیل به یک افسانه زنده از جنس شیشه‌های رنگی شده است! به دلایلی که هنوز مشخص نیست، استیند گلس اسکارلت زمانی یک ارتباط ذهنی با شوالیه ماه برقرار کرده بود.
مطلب پیشنهادی:کوییز ۱۸ ویجیاتو؛ چقدر اسپایدرمن را می‌شناسید؟چقدر طرفدار مرد عنکبوتی هستید؟
دوست: تیگرا (Tigra)
پس از این که وست کوست اونجرز (West Coast Avengers) در برابر کانشو قرار گرفت، مارک نیز به سمت ساحل دیگر آمریکا و کالیفرنیا رفت. دوران ماجراجویی شوالیه ماه با این تیم از شماره ۲۱ کمیک West Coast Avengers شروع و تا شماره ۴۱ ادامه پیدا کرد تا این که یک برخورد نامبارک با خدای ماه اوضاع را عوض کرد.
هر چند در این دوره، مون نایت یک رابطه را با یکی از هم‌تیمی‌هایش با نام تیگرا آغاز کرده بود. با این حال اوضاع بین آن‌ها خوب نبود. هر چند این دو سعی کرده‌اند که اشتباهاتشان را جبران کنند، به طوری که گریر نلسون (Greer Nelson) در شماره ۴ سری سال ۲۰۲۱ کمیک Moon Knight سعی کرده کمک حال شوالیه ماه و یک گوش شنوا برای او باشد.
خانواده: رندال اسکپتور (Randall Spector)
برادر کوچک‌تر مارک، با نام رندال، دوران کودکی‌اش را سعی در تکرار بی‌نقصی ظاهری برادرش کرد. او نیز یک سرباز و سپس یک مزدور شد. در این حین اما او لیسا مالونیِ (Lisa Maloney) پرستار را کشت؛ زنی که مارک به او علاقه داشت.
برای انتقام گرفتن، مارک سعی کرد برادر خودش را به یک نارنجک از بین ببرد اما رند جان سالم به در برد و خودش مسیر انتقام را پیش گرفت. او سپس به تعدادی شورشی در آفریقا پیوست؛ دقیقاً همان‌هایی که توسط رائول بوشمن قبل از تبدیل مارک به مون نایت مورد تهاجم قرار گرفتند. با آزردگی بیشتر، رند نیز چندین هویت به خود گرفت که شامل هچت من (Hatchet-Man)، شدونایت (Shadow Knight) و نایت شدو (Night Shadow) می‌شود.
دشمن: آرتور هارو (Arthur Harrow)
دکتر آرتور هارویِ خود پرست با چیزی که به عقیده خودش «فلجی مضحک و دردی عذاب‌آور» بود، شروع به آزمایش رو انسان‌ها کرد تا راهی برای درمان خودش پیدا کند. با استفاده از اطلاعات پزشکی نازی‌ها که توسط گروه مرموز اومنیام (O.M.N.I.U.M.) جمع‌آوری شده بود، هارو روی پروژه دردش در یوکاتان کار کرد تا این که مون نایت از طریق ربودن دکتر گریل (Grail)، دانشمندی که منبع اصلی اطلاعات هارو را کشف کرده بود، وارد زندگی‌اش شد. هارو فقط یک بار در شماره ۲ سری سال ۱۹۸۵ کمیک Moon Knight حضور داشت اما در همان یک شماره تأثیر خودش را گذاشت.
دوست: اکو (Echo)
در طی یک سفر دیگر به کالیفرنیا در سری ۲۰۱۱ کمیک Moon Knight، مارک نه تنها گفت و گوهای خیالی با کاپیتان آمریکا، آیرون من و ولورین داشت بلکه با اکو واقعاً صحبت می‌کرد. مایا لوپز (Maya Lopez) وقتی که با اسکپتور برخورد کرد که به طور مخفیانه مشغول به کار روی پرونده‌ای بود که شامل کله پیدا شده اولتران (Ultron) میشد. این دو با همدیگر یک گروه تشکیل دادند و مارک نیز نسبت به اکو علاقه پیدا کرد اما به خاطر مرگ (ظاهری) مایا توسط کنت نفاریا (Count Nefaria) در شماره ۹ هیچ اتفاقی بین این دو نیفتاد.
دشمن: سان کینگ (Sun King)
مردی که با نام بیمار ۸۶ (Patient 86) در موسسه ریون‌کرفت (Ravencroft) شناخته میشد و از یک ضربه سنگین جان سالم به در برده بود، از خودش به شکل تجلی آتشین خدای خورشید مصری‌ها، آمون را (Amon Ra)، پرده برداشت. او اولین بار در شماره ۱۸۸ کمیک Moon Knight حضور پیدا کرد و در تمام شماره‌های آتی این سری تا شماره ۲۰۰ نهایی حضور داشت. در این دوره، سان کینگ به عنوان معادل و مخالف مارک اسپکتور باعث دردسرهای زیادی برای او شد. او حتی با رائول بوشمن همراه شد و مارلین و دئاتریس را تهدید کرد.
مطلب پیشنهادی:۸ کاراکتر ایرلندی دنیای مارولبه مناسبت روز سنت پاتریک
دوست: ریس (Reese)
در اولین شماره از سری جدید کمیک Moon night، مون نایت در برابر یک زن جوان با نام ریس قرار می‌گیرد که پس از ربوده شدن توسط عاملان یک فرقه طرح هرمی تبدیل به یک خون آشام شد. شوالیه ماه زندگی‌اش را بخشید و او را تبدیل به بخشی از میدنایت میشن کرد؛ یک سازمان که خودش را وقف کمک به افرادی و کسانی کرده که در شب سفر می‌کنند. این وگان سابق حالا برای زنده ماندن خون می‌نوشد و مسئول پذیرش مستر نایت (Mr. Knight) است!
اونایی که این کامنت رو میخونن به نظرم سریال خیلی توپیه اگه تا الان ندیدینش ببینین که قسمت‌هاش بیشتر شد اذیت نشین.
قسمت اول خسته کننده ولی از قسمت دوم خوب میشه???
نمیدونم چرا یک عده میان میگن سریال خوبی نیستش به نظر من که هم سطح لوکی بودش
تو سریال وقتی ماموران آرتور استیون رو تو خونش دستگیر کردن و بعد جرائمشو داشتن نگاه میکردن یه جاش گفتن یه تیم باستان شناسانیو دستاشونو از پشت بسته و اعدامشون کرده
اولش خیلی برام مهم نبود این نکته ولی وقتی فهمیدم تو قتل پدر زنش لیلا دست داشته متوجه شدم اون تصاویر مربوط به پدر لیلاست
کاشکی تو مطلب راجب لیلا توضیح داده میشد
توی سریالش که فک کنم به غیر از آرتور بقیه رو ندیدیم، ولی روند سریا قطعا جوریه که شخصیتای دیگه ای هم وارد میکنه داخل ادامه داستان
این که فقط دو سه تا دشمن داشت بقیه دوستاش بود?