ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

سریال ریکاوری
فیلم و سریال

نقد سریال ریکاوری – ولگردهای متاهل

خوب یا بد بودنِ قسمت اول، نقش تعیین‌کننده‌ای در سرنوشت هر سریالی دارد چرا که اولین آجرهای داستان در همین قسمت گذاشته می‌شود. انتظار طبیعی هر مخاطبی این است که در همین ابتدا، اگر چالش ...

مینا سهیلی
نوشته شده توسط مینا سهیلی | ۲۹ تیر ۱۳۹۸ | ۲۰:۳۰

خوب یا بد بودنِ قسمت اول، نقش تعیین‌کننده‌ای در سرنوشت هر سریالی دارد چرا که اولین آجرهای داستان در همین قسمت گذاشته می‌شود. انتظار طبیعی هر مخاطبی این است که در همین ابتدا، اگر چالش عجیب و غریبی هم رخ نمی‌دهد، دستِ کم ردی از کشمکش‌های آینده در لابه‌لای دیالوگ‌ها و موقعیت‌های اولیه پیدا کند. باید دید که آیا ریکاوری توانسته در نخستین عرضِ اندامش، جالب، جدید و کنجکاوبرانگیز باشد. ویجیاتو را در بررسی کوتاهِ سریال ریکاوری همراهی کنید.

  • کارگردان : بهادر اسدی
  • نویسنده: مهرداد نیکنام
  • تهیه کننده: جمال گلی
  • بازیگران: هومن برق نورد، پوریا پورسرخ، مجید واشقانی، شبنم قلی خانی، مریم معصومی، نگار عابدی

سریال ریکاوری

این سریال در دسته «خانوادگی» جای گرفته است البته اگر در ادامه ماجرا، خانواده‌ای باقی بماند چراکه مضمون اصلی‌اش درباره به خطر افتادنِ آن است.

با اینکه این سریال مشخصا یک کار طنز نیست اما در این قسمت شاهد رگه‌های خوبی از طنز هم هستیم. حداقل اولین قسمتش، از این نظر خوب و قابل قبول بوده و اصلی‌ترین نقطه قوتش به حساب می‌آید. بعضی از طنزهای کلامی‌اش حتی از دیالوگ‌های سریالی مثل هیولا که عملا برچسب کمدی را یدک می‌کشد، بهتر است.

فکر می‌کنم یکی از دلایل اصلی دیده شدنِ سریال ریکاوری در روزهای آتی، بعد از وجود بازیگرانی مثل پوریا پور سرخ و هومن برق‌نورد، همین موضوع باشد. در این قسمت، پس و پیش کردن‌های زمان هم خوب است و در کنار طنزی که به آن اشاره شد، باعث می‌شود که لااقل هنگام تماشای آن حس خوش‌آمدن، به مخاطب دست دهد و سرگرم شود. اما در ادامه بررسی بد نیست که آجرهای رنگ و رو رفته و بدون گوشه این قسمت از سریال را  شناسایی کنیم.

مثلث مردانِ بد

بابک (پوریا پور سرخ) مدیر یک هفته نامه ظاهرا پول‌ساز است. مسعود (هومن برق‌نورد) و سهیل (مجید واشقانی) یا اول رفقایش بودند که بعدا همکار شدند یا در طول همکاری رفیق شدند. در هر صورت رفت و آمدِ نزدیک خانوادگی، نشان از صمیمیتِ چندین و چند ساله‌شان با یکدیگر دارد.

ماجرای کلی قسمت اول درباره این سه شوهر است که تصمیم می‌گیرند زنان خود را دور بزنند و یادی از ولگردی‌های مجردی‌ یا عشقِ سابق‌شان کنند. چنین ایده‌هایی ما را یاد طرح‌‌های فیلم‌های مستهجنِ خارجی می‌اندازد.

مسعود یکی از آن جمعِ سه نفره است که سالها از ازدواجش گذشته و در مرحله طلاق عاطفی با زنش به سر می‌برد، از زندگیِ زیرسقفیِ بابک هم زمان زیادی نگذشته اما انگار زیادی به او بد گذشته است و مدام می‌خواهد از خانه فرار کند. سهیل  هم با دخترِ ثروتمندتر از خودش عقد کرده و ظاهرا دغدغه مراسم عروسی‌اش را دارد.

یک سریال چه عاقبتی پیدا می‌کند وقتی کاراکترهای اصلی‌اش را با شخصیت‌هایی چنین ناهنجار چیده است؛ بابکِ دروغگو، مسعود الکلی و سهیلِ دخترباز، مثلثِ مردانِ بد را تشکیل می‌دهند.

در این قسمت حتی رفتارهای بد این کاراکترها چندان خوب از کار درنیامده است. خوش و بش کردن‌های سهیل با یک منشی، به شکلِ بد و غیرقابل باوری اجرا می‌شود. دروغ‌های بابک به وضوح از لحن و کلماتش مشخص است و درباره الکلی بودنِ مسعود هم فقط یک دیالوگ گلایه آمیز از زنش می‌شنویم. او در اولین برخورد شبیه لات‌های قلدر است که کمی بعد می‌فهمیم روی ویرایش‌ها و مطالب یک نشریه اجتماعی نظارت دارد؛ عجب آشِ شله قلمکاری.

مثلث زنانِ منفعل

نگار (شبنم قلی‌خانی) همسرِ بابک است و در یک خط می‌توان به این شکل توضیحش داد: مادرمسلک، حساس و وسواسی و کمی هم زودباور. تمامِ وقتی را که این زن و شوهر با هم می‌گذرانند به خوردنِ غذا،کمی هم قدم زدن و سوتی‌های لفظی بابک و شک‌های لحظه‌ایِ نگار سپری می‌شود.

گرچه در طول سریال، پیش‌داستان نسبتا خوبی از «آنچه گذشتِ» زندگی‌شان دستمان می‌آید. امیدوارم مشکلِ آنها به مسائل چالش‌برانگیزی برسد و این صفتِ بدبینی و مالکیتِ صددرصدیِ بعضی زنان نقد و تحلیل شده و عوامل رفتاری بعضی مردان در دامن زدن به این ترس‌های غیرعادیِ زنانه واکاوی شود. اصلا اگر مسایلِ مهم این چنینی به شکلی دراماتیک مطرح نشود، چه می‌خواهد مطرح شود.

بیتا (مهسا کامیابی) زنِ سهیل هم زیادی مهربان است و از آن‌دسته مرد پررو‌کُن‌های افراطی محسوب می‌شود که از چرب‌زبانی شوهرش لذت می‌برد. بدترین دیالوگ‌های این قسمت از سریال بین این دو کاراکتر رد و بدل می‌شود. تا به اینجای کار هم بازی تقریبا بدی، از  بازیگرِ این نقش می بینیم. امیدوارم روزی برسد که اکثرِ فیلمسازان در انتخاب بازیگرانشان، به چیزهایی غیر از شکل چشم و ابرو فکر کنند و این دسته از بازیگرانِ تازه وارد هم، سعی کنند تصنع در بازیگری را با تمرین بیشتر کنار بگذارند.

نمایشی از  تقابل‌ها

اینکه معرفی شخصیت‌ها را با مردها شروع کردم بدلیلِ محوریت‌شان در فیلم است. تا به اینجای کار، زنانِ فیلم مفعول به حساب آمده و در پشت‌زمینه داستان چیده شده‌اند (همان‌طور که در تیتراژ هم شاهدش هستیم) و ما با مردان همراهی کرده‌ و جلو رفته‌ایم. امیدوارم این موضوع در ادامه سریال تغییر کند تا بتوانیم شخصیت‌های فعال‌تری در سریال ببینیم.

عده‌ای ممکن است این صحبت را فورا فمینیستی برداشت کنند اما باید بگویم که چنین نیست. از آنجایی که کشمکشِ اصلی این سریال اینطور که از ماجرایش مشخص است، درگیریِ میان زنان از یک طرف و مردان از طرف دیگر خواهد بود بنابراین لازمه این کشمکش، وجود کاراکترهایی فعال در هر دو طرف است.

گرچه عجیب است که داستانِ فیلم این چنین پایه‌ریزی شده است؛ همان اتفاقی که برای نگار عابدی (همسر مسعود) افتاده گویا قرار است برای نگار و بیتا هم بیفتد چون مرامِ «ریکاوری خارج از خانه» در هر سه مردِ فیلم به شکل مشترکی بی کم‌و کاست در قبال زنان‌شان وجود دارد؛ منتها با انگیزه‌های متفاوت.

امیدوارم مردِ شایسته‌ای هم در این فیلم حاضر شود (یا یکی از این کاراکترها از چیزی که به سمتش می‌رود دست بکشد) و فیلمنامه‌نویس هم این قضیه را درک کرده باشد که کشمکشِ جنسیتی از نوعِ آتش‌بس‌های بعضی از فیلمسازانِ زن سینمای ایران، چیز جالبی نیست.

ناگفته نماند که جدا از عنوان سریال، عبارت «الان دیگه وقتِ ریکاوریه» زیادی توسط عکس‌های مربوط به این فیلم تبلیغ می‌شود. این درحالی است که معنای مثبتی از ریکاوری در همین تک‌قسمت ندیده‌ایم. ای کاش هدف این سریال تبلیغ ریکاوریِ درست و مرتبی باشد که باز هم با این چیدمانی که از کاراکترها عرض کردم، خیلی بعید می‌دانم.

آیا با سریالی انتقادی طرف هستیم؟

از قرارِ معلوم این نشریه بخاطر ذائقه غیرمحافظه‌کارانه بابک، منتقدِ دولت است. اما مسئله اینجاست که زندگیِ شبه لاکچریِ آقایانِ فرهنگی و زیرآبی‌های سهیل در رابطه با مسائل مالی، چندان با تیترزنی‌ها و مطلب رفتن‌هایشان علیه وضع موجود، نسبتی ندارد؛ ای کاش داشت.

می‌شود حس کرد که این برچسبِ «فیلم اجتماعی» کمی برای فیلم زیادی است و فیلمنامه صرفا بخاطر مدِ روز بودنِ نقد دولت، چند خطی هم آن پشت مُشت‌ها به برجام و دلار اشاره کرده است؛ ای کاش در قسمت‌های بعد این وجه انتقادی واقعا جدی شود و کاراکترها به قواره آدم‌های مبارز و منتقد به فساد اقتصادی کمی نزدیک شوند. تا اینجای کار که ما بیشتر یک شبه مافیای فرهنگی دیدیم که دَم و دستگاهش بیشتر بدردِ معرفی سلبریتی‌ها و تبلیغات مختلف می‌خورد؛ با آن کت‌های زیبا و نوشیدنی‌های رنگ و وارنگ.

رنگ‌بندی کاراکترها

اگر بخواهیم طیف رنگی آدم‌های فیلم را شناسایی کنیم باید مردان را در خاکستری‌های مایل به سیاه جای دهیم. مسعود بخاطر الکلی بودن و اغفالِ بابک به عنوان یک مرد متاهل، از همه تیره‌تر بوده و سهیل بخاطر جهل و خریت‌اش کمی روشن‌تر از او است. سهیل با همه دستِ گل به آب دادن‌ها و زبان‌بازی های زیادی‌اش (که ظاهرا هر زنی به غیر از بیتا، می‌فهمد که مربوط به عملیاتِ مخ‌زنی است) یک صحنه اختصاصی در این قسمت از سریال دارد؛ نتیجه این صحنه در لوکیشنِ ماشین، نشان دادن این است که متوجه شویم او با وجود سربه هوایی‌‌های مالی و شخصی‌اش، نمی‌تواند یک انگلِ کامل باشد و هنوز از آدمیت اندک بویی دارد. مجید واشقانی نسبتا خوب این نقش را ایفا کرده است.

بابک از جهت رفتاری، از دوتای قبلی به مراتب وضع بهتری در جدولِ رنگ‌ها دارد. گرچه نقشه‌ای هم که او برای شیره مالیدن سرِ زنش انجام داد باعث می‌شود به انتخاب رنگ‌های تیره‌تری برایش فکر کنیم. پوریا پورسرخ در اولین حضورش در سریال صاحبدلان، نقش یک پسرِ بد را به خوبی بازی کرد و بسیار به چشم آمد اما در ادامه به تکرار افتاد. گویا این‌بار هیکل و صورت و صدایش تا حدودی در نقش نشسته است و تقریبا خوب دیالوگ‌های شوخی و جدی را ادا می‌کند.

از طرف دیگر زنان فیلم هستند که یکجا سفیدند اما نه آن سفیدهای آرامش‌بخش بلکه از آن‌دسته سفید‌های گچی که بیشتر اوقاتِ زیر دل آدم می‌زنند. تزریق سیاست‌های زنانه در ادامه ماجرا به شدت لازم است. گرچه بعید می‌دانم که این اتفاق بیفتد و پرداختِ سطحی زنان یک اتفاق مرسوم از سوی اکثرِ فیلمنامه‌‌نویسانِ مرد است.

در رقابت‌های تازه‌ای که بین سریال‌های پخش خانگی پیش‌آمده، بُرد با فیلمسازی است که داستانی جذاب و بدردبخور را در قالبی جدید برایمان تعریف کند. تبلیغات زیاد یا برند بودنِ بعضی سازندگان، تا یک جایی کار را پیش می‌برد اما در نهایت شخصیت‌های سریال هستند که می‌توانند نجات‌دهنده کار باشند. اکثریت سریال‌های اخیر تا حدود زیادی در قسمت‌های اول خوب بوده‌اند اما چیزی نگذشت که با سرعت زیادی نزول کردند. در این باره می‌توانید به بررسی سریال هیولا مراجعه کنید. باید دید برای سریال ریکاوری با وجود این شرحی که از اولین قسمتش داده شد، چه پیش می‌آید.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (12 مورد)
  • hamed
    hamed | ۲۷ شهریور ۱۳۹۸

    آقای پورسرخ واقعا مناسب نقش اول هیچ فیلمی نیستند.کلا مناسب هنروری هم حتی نیستند.بازی تصنوعی ایشان،هنر دیگر هنرمندان را هم زیر سؤال میبره.هرچقدر که آقای واشقانی عالی بود در این سریال،به میزان 10برابرش آقای پورسرخ افتضاح
    به نظر بنده ایشون اصلا هنر بازیگری ندارن
    حیف پول که این آقای مثلا بازیگر بگیره
    حیف وقت که ما بزاریم بازی مصنوعی ایشون رو ببینیم
    و حیف هنر بقیه بازیگران خوب این سریال خوب که با بی هنری ایشون نظر منفی بگیره
    و حیف خانم قلی خانی که مشخص بود عدم کفایت آقای پورسرخ،روی بازی ایشون هم تأثیر گذاشته
    در کل سریال خیلی خوبی بود ولی حیف...

  • Omid
    Omid | ۱۵ شهریور ۱۳۹۸

    یکی از مضخرف ترین نقدها رو خوندم،قیاس بی خود با فیلم هیولا،این سریال ریکاوری یک سریال تبلیغاتی و بسیار بسیار احمقانه ست ،حیف این همه پول و نیروی انسانی که خرج این سریال شده ست

  • Mahsa
    Mahsa | ۱۳ شهریور ۱۳۹۸

    من یکی از قسمتهای این سریال رو دیدم و اصلا جذاب نبود. بازی نقش مقابل اقای واشقانی بسیار سرد و بی روح بود. ذره ای جذابیت برای تماشای قسمتهای آینده نداشت. ممنون از نقدتون کاملا درست بود

  • Farzad
    Farzad | ۱۰ شهریور ۱۳۹۸

    در این 7 قسمت پخش شده، بیشتر سکانس های فیلم، پر از سوتی و ایراد است_این سریال فکر کنم اصلا نویسنده نداشته_آخه در کجای دنیا طرف میاد جلوی چشمای زنش گروگانگیری الکی راه میندازه و اینهمه ترس و وحشت رو به زنش میده فقط برا یه سفر تفریحی؟؟؟ جالبه در یکی از سکانس ها: سهیل با نامزد مسعود در روز روشن قرار میزاره بعد در چند صحنه بعدش نشون میده که شب شده و بابک داره میره خونه و دوباره در صحنه بعد، سهیل رو با نامزد مسعود نشون میده که همان لباس ها رو پوشیدند و هوا روشن است و دارند میروند شرکت- یا در یکی دیگر از سکانس ها، اصلا سهیل و بابک در جریان نبودند که مسعود با یک زن دیگه دوست شده که بخواند به آن زن شک کنند و دنبالش بروند- آخه وقتی دارند فیلم ساعت 11 شب دوربین مداربسته رو چک می کنند پس چرا ساعت درج شده روی فیلم، 4 بعدازظهر را نشون میده و هوا تاریک است؟ خلاصه، وای از این نویسنده و وای از این تدوینگر!!!!

  • کاربر
    کاربر | ۲۵ مرداد ۱۳۹۸

    بازم یه ژانر تکراری. عامه پسند. زندگیهای لاکچری و غیر واقعی. فقط بازیگرها عوض شدن. به نظرم بازیها خیلی ضعیف و آبکیه. اون خانمه که نامزد سهیله همش تو دوربین نگاه میکنه. خیلی بد. نپسندیدم

  • هاله
    هاله | ۸ مرداد ۱۳۹۸

    قسمت اول رو دیدم، با اینکه بازی ها خیلی سطح پایینی داشت خواستم قسمت دوم رو هم ببینم که شاید چیز بهتری از آب بیرون بیاد. اما تو این قسمت به قدری به زنان توهین شده بود، انگار که تمام تلاش سریال برای همین هست که باعث شد از نیمه این قسمت حتی نتونم تا آخرشو تحمل کنم.
    شاید تنها دلیلم هم برا دیدن این سریال حضور آقای برق نورد بود که ....

    • مینا سهیلی
      مینا سهیلی | ۸ مرداد ۱۳۹۸

      مرسی بخاطر اینکه واکنشت به سریال رو به اشتراک گذاشتی، موافقم باهات

    • عاطفه
      عاطفه | ۲۰ مرداد ۱۳۹۸

      واقعا همینطور بود و من از دیدن اداه ی سریال منصرف شدم

  • رضا
    رضا | ۷ مرداد ۱۳۹۸

    ولی من میرم میبینم که این موضوعات برچیده نشه.

  • amir
    amir | ۵ مرداد ۱۳۹۸

    قسمت اول سریال اصلا جذاب نبود .دیالوگ ها کلیشه ای بود و خیلی مخاطب را جذب نمی کرد

  • احمد
    احمد | ۳ مرداد ۱۳۹۸

    سریال های ایرانی فقط جریان عشق و عاشقی و روابط نامشروع واقعا چی داره که این همه هزینه میکنند تنها سریالی که توی این چند سال ارزش دیدن داشت گاندو بود و الا حیف انسان که وقت بگذارد و این آشغالها رو نگاه کنه

    • مینا سهیلی
      مینا سهیلی | ۴ مرداد ۱۳۹۸

      همینطوره، شخصا حاضر نیستم چنین سریال‌هایی رو دنبال کنم و امیدوارم بقیه هم با خوندن نقدهای منفی درباره چنین کارهایی، دیگه نرن ببینن تا کم کم این موضوعات برچیده بشه

مطالب پیشنهادی