ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

اسطوره‌شناسی

داستان آفرینش انسان در اساطیر یونان

آخرین مقاله اسطوره‌شناسی به داستان جذاب خلقت انسان‌ها در اساطیر یونان اختصاص دارد که با وجود قصه‌های نیمه‌کاره و ناتمام خدایان پایان‌دهنده مبحث اسطوره‌شناسی خواهد بود. با کامل شدن پانتئون خدایان اُلَمپ متشکل از حاکم ...

پردیس احمدی
نوشته شده توسط پردیس احمدی | ۱۹ بهمن ۱۴۰۲ | ۲۲:۰۰

آخرین مقاله اسطوره‌شناسی به داستان جذاب خلقت انسان‌ها در اساطیر یونان اختصاص دارد که با وجود قصه‌های نیمه‌کاره و ناتمام خدایان پایان‌دهنده مبحث اسطوره‌شناسی خواهد بود.

با کامل شدن پانتئون خدایان اُلَمپ متشکل از حاکم خدایان؛ زئوس (Zeus)، هِرا (Hera) همسر او و ملکه خدایان، هستیا (Hestia)، دیمیتر (Demeter)، آفرودیت (Aphrodite)، پوسایدن (Poseidon) حاکم اقیانوس‌ها و دریاها، و سپس نسل دوم خدایان به ترتیب آرس (Ares) خدای جنگ، هفاستوس (Hephaestus)، آتنا (Athena)، آرتمیس (Artemis)، آپولو (Apollo) و در نهایت هرمیس (Hermis)، همه‌‎چیز در بهترین حالت خود قرار دارد اما... حاکم پانتئون، زئوس بزرگ... حوصله‌اش سر رفته بود!

خدایان المپ

اسباب‌بازی جدید زئوس

حتما پرومتئوس (Prometheus) را به خاطر دارید؛ برادر اطلس (Atlas) تایتان بزرگی که در نبرد تایتانومکی شکست خورده و از طرف زئوس موظف به نگه داشتن طاق آسمان شده بود، و دوست صمیمی زئوس که در مواقع سخت، مثل زمان سردرد شدید زئوس که به تولد آتنا انجامید به یاری‌اش می‌شتابید.

با اینکه پرومتئوس یکی از تایتان‌ها (که نوعی دشمنان خدایان محسوب می‌شوند) بود، اما زئوس او را از همه بیشتر دوست می‌داشت. او تایتانی باهوش، زیبا و جذاب بود و درست همان‌طور که زئوس او را دوست داشت، او نیز به زئوس علاقه‌مند بود و آن‌ها دوستانی بودند که همواره تصمیمات بزرگی با هم می‌گرفتند.

تایتانومکی؛ نبرد تایتان‌ها و خدایان

با کامل شدن پانتئون خدایان، پرومتئوس کم‌کم احساس می‌کرد که دوست عزیزش به شدت تغییر کرده و به آدمی بدخلق و عصبی تبدیل شده است که دیگر حوصله ماجراجویی و تفریح در سراسر هستی با پرومتئوس را ندارد و ترجیح می‌دهد در کوهستان خدایان باقی مانده و تنها نظاره‌گر اتفاقات میان سایر خدایان باشد. از این رو پرومتئوس تصمیم می‌گیرد زئوس را دوباره سرحال آورد.

یک روز صبح پرومتئوس با سر و صدای همیشگی زئوس که بالا و پایین می‌پرید و با هیجان به این طرف و آن طرف می‌رفت از خواب بیدار می‌شود و پادشاه خدایان که گویی دوباره به همان زئوس پر شور و هیجان سابق تبدیل شده بود به او می‌گوید:

زود بیدار شو! کار خیلی خیلی مهمی باید انجام بدهیم! کاری که همه دنیا را تغییر دهد! کاری که هستی را منفجر کند! کاری که....

پرومتئوس سعی می‌کند زئوس را آرام کند و ببیند که قرار است کجا بروند. زئوس جوابی نداده در عوض دست او را گرفته و به زیر درختی می‌برد. زئوس آنجا به پرومتئوس دنیا را نشان می‌دهد که در سکوت کامل فرو رفته و "خالی" است. او به پرومتئوس می‌گوید:

هیچ نظری داری که پادشاه خدایان در چنین سرزمینی تهی چقدر حوصله سر بر است؟ راستش را بگو! می‌دانم اگر تو هم جای من بودی از چنین شغلی متنفر می‌شدی! اما من یک ایده دارم!!! می‌خواهم یک نژاد جدید خلق کنم!

پرومتئوس که کاملا گیج شده به صحبت‌های هیجانی زئوس گوش می‌دهد که درباره این نژاد جدید صحبت می‌کند؛ نژادی که از لحاظ ظاهری کاملا شبیه به خدایان هستند، یک سر، دو دست و دو پا دارند و ایستاده راه می‌روند و مهم‌تر از همه عقل دارند! می‌توانند حرف بزنند اما به هیچ عنوان از لحاظ قدرت حتا نزدیک به ما هم نیستند و تهدیدی برا ما محسوب نمی‌شوند بلکه باید ما را بپرستند و دائما از ما تعریف و تمجید کنند.

در آخر پرومتئوس تمام این نکات را گوش داده و به زئوس می‌گوید که دقیقا برای این برنامه سرگرمی جدید زئوس چه کاری از دستش ساخته است! زئوس هم می‌گوید:

دقیقا از دستان کاری ساخته است که باید انجام دهی! باید تو آنها را هم‌چون مجسمه بسازی! مجسمه‌هایی از مرد و زن‌هایی شبیه به ما در مقیاس کوچک‌تر که آگاهی و قدرت بسیار بسیار کمتری از ما دارند.

پرومتئوس با خود فکری کرد... تمام خدایان برای خود سرگرمی و یا حیواناتی دارند که آنها را همراهی می‌کنند و این حق زئوس بود که بخواد برای خود همراهانی داشته باشد. بنابراین به ساحل رود بزرگ نیل رفته و مشتی خاک برمی‌دارد اما پیش از آنکه مشغول به کار شود از زئوس مقداری آب دهانش را نیز به او دهد تا بتواند گِل مجسمه‌هایش را آماده کند.


بهترین نمونه

پرومتئوس روزها و هفته‌ها به کار مشغول می‌شود و مجسمه‌هایی در رنگ‌های متنوع با شکل‌هایی مختلف می‌سازد، یک آبی، یکی سیاه، یکی بنفش، یکی با گوش‌هایی بزرگ و دراز روی صورت (که اتفاقا وقتی زئوس در حال صحبت با پرومتئوس بود بی‌هوا پایش را روی مجسمه گذاشته و آن را کاملا له می‌کند) دیگری با دست‌هایی دراز یا چشمانی بزرگ و کشیده که هر یک به نوعی شبیه به نسخه‌ای مینیاتوری از خدایان بودند.

پرومتئوس نمونه‌های زیادی می‌سازد

در روز انتخاب بهترین نمونه، زئوس عزیزترین فرزندش، یعنی آتنا را نیز با خود می‌آورد و مشغول به حذف کردن نمونه‌های به‌درد‌نخور می‌شوند. در میان تمام نمونه‌ها زئوس یک نمونه به رنگ آبی کبود را انتخاب می‌کند و زمانی که همگی روی این نمونه توافق می‌کنند آتنا قدمی جلو گذاشته و با دمیدن نفس به این مجسمه نفس، آگاهی و حیات می‌بخشد. با زنده شدن این مجسمه‌های کوچک رنگ آنها رفته‌رفته از آبی کبود به کِرم روشن تبدیل شده و چشمانشان شروع به درخشیدن می‌کند.


انتخاب نام برای سرگرمی جدید پادشاه

با زنده شدن این موجودات، زئوس با آنها شروع به صحبت می‌کند:

سلام!!! من زئوس قدرتمند، خالق و صاحب شماها هستم!!

صدای زئوس برای این موجودات کوچک هم‌چون زمین‌لرزه‌ای سهمگین بود که باعث وحشت همه آنها شده و باعث می‌شود هر یک از آناه به سمتی رفته و زیر بوته یا چمنی مخفی شوند. زئوس که متوجه می‌شود ابعاد بزرگش چقدر می‌تواند آنها را به وحشت اندازد به همراه آتنا و پرومتئوس سایز خود را تا اندازه آنها کوچک کرده و در میان آنها شروع به قدم زدن می‌کنند.

پرومتئوس خالق انسان‌هاست

این مجسمه‌های کوچک با دیدن آن‌ها همگی بر زانوهای خود افتاده و در برابر پرومتئوس که آن‌ها را آفریده و از آن‌ها مراقبت کرده است، سجده می‌کنند. پرومتئوس می‌گوید که من خدای شما نیستم، نیازی نیست که در برابر من سجده کنید! اما زئوس فورا اضافه می‌کند که نه!!! اجازه بده سجده کنند تا یادشان بماند که باید همیشه از ما اطاعت کنند!

مجسمه‌های پرومتئوس با نفس آتنا زنده می‌شوند

پرومتئوس دوباره تاکید می‌کند که من خدای آن‌ها نیستم. من می‌خواهم دوست آن‌‌ها باشم! من می‌خواهم به آن‌ها کشاورزی یاد بدهم تا بتوانند نان تهیه کنند! می‌خواهم به آن‌ها آموزش دهم که چگونه با آهنگری ابزارهای مختلفی برای خود بسازند. اینجا زئوس حرف او را قطع کرده و درحالی که آسمان سیاه شده و ابرهایی خشمگین پیش می‌آیند، با عصبانیتی بی‌مانند به پرومتئوس می‌گوید:

پرومتئوس! تو می‌توانی دوست آنها باشی! شکی ندارم که آتنا و سایر خدایان هم همین کار را خواهند کرد اما تنها یک قانون برای همه خدایان و تو دارم و آن این است که این موجودات نباید هرگز "آتش" را بدست آورند! چرا که با کمک قدرت آتش، آنها سعی می‌کنند ما را به چالش بکشند یا حتا خود را همتای خدایان بدانند.

رعد و برقی سهمگین آسمان را روشن می‌کند و این موجودات تازه متولد شده دوباره با وحشت فرار می‌کنند و پناه می‌گیرند اما زئوس فورا آرام شده و خورشید دوباره به آسمان برمی‌گردد و او با لبخند به صحبت‌هایش ادامه می‌دهد:

اما آن‌ها اجازه دارند از تمام چیزهای دیگری که در دنیا وجود دارد لذت ببرند. آ‌ن‌ها می‌توانند در اقیانوس‌های پوسایدن کشتی‌رانی کنند، می‌توانند با کمک دیمیتر گندم بکارند و درو کنند یا با کمک هستیا خانه و خانواده تشکیل دهند. می‌توانند با کمک آرتمیس شکار را بیاموزند و هرمیس و آپولو هنر و موسیقی به آن‌ها آموزش دهند. حتا آفرودیت هم می‌تواند به آن‌ها عشق ورزیدن آموزش دهد تا به این شکل آن‌ها شاد و آزاد باشند.

با کف زدن زئوس جمعیت انسان‌ها چندین برابر می‌شود

در اینجا همگی از چیزی که خلق کرده‌اند راضی و خوشحالند و آتنا سوال می‌کند که حالا نام این موجودات را چه بگذاریم؟

زئوس فورا جواب می‌دهد: "آنچه پست‌تر از ماست" (آنتروپوس - Anthorpos)

سپس با دست زدن تعداد آن‌ها را صدها، هزاران و میلیون‌ها برابر افزایش داده و در سراسر زمین پراکنده می‌کند و به این ترتیب اولین انسان، با خاک از مادر زمین گایا (Gaia)، آب (از بزاق زئوس)، حرارت (از خورشید که از آن آپولوست) و از هوا (دم آتنا) خلق می‌شوند و سراسر زمین را پر از جمعیت می‌کنند. همه چیز کامل است اما فکری ذهن پرومتئوس را مشغول کرده و آن را آزار می‌دهد... این دوستان جدیدش یک عنصر بسیار بسیار مهم را کم دارند...!

انسان‌ها در آخر آتش را تصاحب می‌کنند
دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (10 مورد)
  • AliNa
    AliNa | ۲۹ بهمن ۱۴۰۲

    امیدوارم پایان موقتی باشه
    میخواستم بدونم شما چه سایت هایی را پیشنهاد میکنید که در مورد اسطوره شناسی یا حتی حوزه فیلم و کتاب های فانتزی فعالیت کنند و مرتب مطلب بزارن (ایرانی ، خارجی فرقی نمیکنه)

    • Elham
      Elham | ۲ فروردین ۱۴۰۳

      پادکست ساگا خوبه .

  • hellhunter
    hellhunter | ۲۲ بهمن ۱۴۰۲

    ویجیاتو خیلی از راهش داره منحرف میشه و مطالب غیر مرتبط به سابقه اش می‌زاره امیدوارم برگردید به مسیر اصلی ویجیاتو

    • big pig master Hawk
      big pig master Hawk | ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

      ویجیاتو شعارش افزایش اطلاعات و سرگرمیه

  • BEHKAM
    BEHKAM | ۲۱ بهمن ۱۴۰۲

    باید برای شما با این مقاله زیبا ایستاد و دست زد.
    افرین بر شما که افریننده لذت در دیگران میشوید.

  • Amirhoein-g-a-r
    Amirhoein-g-a-r | ۲۰ بهمن ۱۴۰۲

    منبع اینا کجاست؟ هیچ های اینترنت پیدا نکردم انگلیسی‌ هم نبود

  • Toni Cipriani 2005
    Toni Cipriani 2005 | ۲۰ بهمن ۱۴۰۲

    خسته نباشید خانم احمدی

    «پایان مقالات اسطوره‌شناسی»؟!
    پایان؟ نکنید این کار رو با ما خانم احمدی!
    ما همیشه یک هفته صبر می‌کنیم که پنجشنبه شب یا صبح جمعه مقالات اساطیری رو بخونیم؛ تازه دلمون رو صابون زده بودیم برای اساطیر مصر!

    حداقل لطف کنید و بگید که موقتیه و دوباره پس از مدتی قرار بنویسید که ما هم منتظر و امیدوار بمونیم...

  • iman-generous
    iman-generous | ۲۰ بهمن ۱۴۰۲

    خیلی جالب بود. درود و سپاس

  • Maryam6294
    Maryam6294 | ۲۰ بهمن ۱۴۰۲

    چرا پایان؟😭

  • shadowk
    shadowk | ۲۰ بهمن ۱۴۰۲

    مبحث یونان خیلی عالی بود خسته نباشید ولی در صورت امکان حداقل به یه قسمت دیگه نیازه داره حیفه الان تمومش کنید مخصوصا دوست دارم بدونم پایان خدایان یونان به چه صورت بوده

مطالب پیشنهادی