نقد فیلم Late Night with the Devil | سینمای وحشت
فیلم «نیمه شب با شیطان»، اثری خلاقانه در سبک ترسناک است که توسط کالین و کمرون کیرنز کارگردانی شده؛ در اینجا عناصر ژانر فوند فوتیج با تم و دکور نمایشهای دهه هفتادی ترکیب شدهاند تا ...
فیلم «نیمه شب با شیطان»، اثری خلاقانه در سبک ترسناک است که توسط کالین و کمرون کیرنز کارگردانی شده؛ در اینجا عناصر ژانر فوند فوتیج با تم و دکور نمایشهای دهه هفتادی ترکیب شدهاند تا فیلمی متفاوت در سبک ترسناک را شاهد باشیم. دیوید دستمالچیان بالاخره نقش اصلی را که درخور اجرای اوست میگیرد و بهترین بازی خود را به نمایش میگذارد. در ادامه برای آشنایی بیشتر با این اثر سینمایی با نقد فیلم Late Night with the Devil همراه ویجیاتو باشید.
معرفی فیلم Late Night With The Devil
فیلم Late Night with the Devil، داستان شخصی به نام جک دلروی را دنبال میکند؛ او میزبان یکی از پرطرفدارترین برنامههای تلویزیونی شبانه است؛ جک را میتوان فردی جاهطلب و عاشق زندگی و همسر خود، توصیف کرد. با این وجود، وضعیت کنونی و این موفقیت نسبی برای جک کافی نیست و آرامشی برای او به ارمغان نمیآورد؛ چون او هر قدر هم تلاش میکند، برنامهاش از نظر بازدید و رتبهبندی، پایینتر از برنامهی گفتگوی شبانه معروف جیمی کارسون قرار میگیرد.
تمام تلاشهای جک برای رسیدن به موفقیت برنامهاش، بینتیجه میماند. در این راه فقط همسرش نیست که به او کمک میکند، بلکه جک با گروهی از افراد معروف در زمانهای مشخص به کمپی در جنگلهای کالیفرنیا میرود و ارتباط قوی با چنین اشخاصی پیریزی میکند. کمی بعد همسر جک به علت سرطان فوت میکند و این موضوع تاثیر عمیقی روی روحیهی او میگذارد.
داستان از آن جایی دنباله گرفته میشود که پس از چند سال دوری، جک به صحنه برمیگردد و برای افزایش بازدید و رتبهبندی برنامهاش تصمیم میگیرد در شب هالووین، برنامهی ویژهای با محوریت مسائل جادویی و ماورا طبیعی تدارک ببیند. برای این کار جک چهار مهمان دعوت میکند؛ یکی واسط روحی به نام کریستو، یکی شعبدهباز سابق به نام کارمایکل هیگ که کارش رو کردن ادعاهای دروغین افرادی است که با ماورالطبیعه سر و کار دارند، یک فرا-روان درمانگر (پاراسایکولوژیست) به نام جون راس میشل و در نهایت لیلی، دختری تسخیر شده که موضوع اصلی کتاب جدید جون است.
روایتی در سبک Found Footage با تم دهه هفتاد میلادی
در روایت مستند گونهی اول فیلم Late Night with the Devil، تمامی اینها به مخاطب بازگو میشود. راوی مستند میگوید که چیز عجیب و ترسناکی در مورد دههی 70 و مخصوصاً برنامههای گفتگو شبانه دهه 70 وجود داشت که کل کشور را درگیر خود کرده بود. سپس بعد از اتمام روایت مستند گونه، به شروع روایت اصلی داستان میرسیم، که در واقع نمایش دوبارهی نوارهای ویدئویی پیدا شدهی متعلق به این اپیزود هالووین برنامه جک دلروی است. پس از سالها بالاخره موفق شدند تا این نوارهای ویدئویی را اصلاح و کیفیتشان را بازسازی کنند تا بفهمند که در آن شب، در برنامه و پشت صحنه واقعاً چه گذشته است.
بینندهی فیلم زمانی که فیلم را دنبال میکند، در واقع دارد این نوارهای ویدئویی را مشاهده میکند. بله، همانطور که حدس زدید، ما با فیلمی در سبک Found Footage (ویدئوی یافت شده) مواجه هستیم، فیلمی مشابه به آثاری چون «پروژه جادوگر بلر»، «فعالیت فراطبیعی»، «غیر دوستانه»، «کانیبال هولوکاست» و...؛ خصیصه اصلی در این سبک و فیلمهایی که مشاهده میکنیم، در واقع مجموعه ویدئوهایی هستند که توسط شخصیت اصلی یا شخصیتهای دیگر ضبط شدهاند و فیلم توسط همان تصاویر روایت میشود. استفاده از این تکنیک برای تأکید فیلم بر واقعی بودن حوادث داستان و القای حالت مستند گونه به مخاطب است.
جک بسیار روی برنامهی ویژه هالووین حساب باز کرده است. امشب یا شب صعود یکبارهی او یا سقوط اوست؛ برنامه شروع میشود، دکورها و محیط فیلم نمایان میشود که فقط شامل استدیو و البته پشت صحنه هستند. فیلم به شکلی عالی توانسته صحنهی یک برنامهی شبانه دهه 70 را بازسازی کند، به طوری که از ابتدا تا انتهای این فیلم، مخاطب کاملاً به این باور میرسد که در حال مشاهدهی یک برنامهی شبانه دهه هفتاد میلادی است و اگر در تاریکی شب و تنها این فیلم را مشاهده کنید، قطعا برای 90 دقیقه حس میکنید خودتان هم در دههی هفتاد میلادی قرار دارید!
از گریم بازیگران گرفته، تا لباسهای آنها، طراحی دکور و صحنه، آهنگها و تبلیغات و رنگپردازی و حتی فونتهای نوشتهها، تماماً حس دهه هفتاد را به مخاطب القا میکند. حالا که صحنه و دکور و محیط شکل گرفته، به هنرپیشگانی نیاز داریم تا در محیط و جو این صحنه به نقشپردازی بپردازند. با اینکه هر کدام از هنرپیشگان مشخصاً تم رفتاری و کرداری و پوششی دهه هفتاد را دارند، اما از نظر روحیات و ذهنیت با یکدیگر متفاوتاند. همین تفاوت در روحیات و ذهنیت آنها باعث تنش در پیشبرد داستان بر روی صحنهی ثابت استدیو میشود. چنین موضوعی باعث میشود با اینکه تمام اتفاقات فقط در یک صحنه رخ میدهد، اما هیجان قصه به خاطر تنش بین هنرپیشگان هیچگاه افت نکند. البته زمان 90 دقیقهای فیلم باعث شده تا درست در همان جایی که باید فیلم اتمام یابد وگرنه امکان داشت فیلم در ورطهی تکرار و بیحوصلگی بیافتد.
همه به دنبال منافع شخصی؛ معامله با شیطان
جک تنها به فکر افزایش بازدید برنامه و صعود یکشبه است، برای همین روحیات و ذهنیات افراد دیگر آنقدرها برایش اهمیتی ندارد. برای افزایش تنش و هیجان، او افراد سایکیکی که با ماورالطبیعه ارتباط دارند را در برنامهاش با یک شکاک نیروهای ماورالطبیعه قرار میدهد که اتفاقاً جایزهی هنگفتی هم در قالب یک چک برای کسی که اثبات کند واقعاً نیروهای ماورالطبیعه دارد تدارک دیده است. کریستو، فردی که برنامه با او شروع میشود و اتفاقی که در این خلال در درگیری با کارمایل برای او رخ میدهد، در واقع دروازهی ورودی به نقطهی عطف داستان، یعنی جون و لیلی است.
اما این دو شخصیت چگونه به یکدیگر رسیدهاند؟ وقتی که افبیآی متوجه فعالیتهای غیرقانونی گروهی شیطان پرست در یک خانه میشود، پس از درگیریهای متعدد با پلیس، رهبر این گروه شیطانپرست دستور میدهد تا خانه با ساکنین آن یکجا سوزانده شود. از این قتل عام، فقط لیلی، دختری 10 ساله نجات مییابد. لیلی به جون سپرده میشود و 3 سال است که زیر نظر او در حال درمان است. با این حال، لیلی انگار در مدت اقامت در آن خانه، توسط یک شیطان تسخیر شده!
3 سال رابطه جون با لیلی و مسیر درمان او، موضوع کتاب اخیر جون میباشد که قرار است برای اولین بار در برنامهی جک دلروی رونمایی شود. جون به جک هشدار میدهد که مکالمه با شیطانِ درون لیلی، آن هم جلوی جمع، احتمال دارد نتایج فاجعه باری رقم بزند، اما گوش جک بدهکار این حرفها نیست، چون برای او فقط و فقط تعداد بینندهها مهم است و برای رسیدن به این مهم دست به هر کاری میزند. جون هم البته پس از اصرار جک سریعاً قانع میشود، چون او ظاهراً به جک علاقه دارد و دوست دارد که او به موفقیتی که لایقش است برسد.
تم اصلی این فیلم است: انسان برای شهرت، موفقیت و اعتبار، تا کجا پیش میرود؟ انسان برای به دست آوردن این چیزها حتی راضی به فروختن روح خود میشود؟ آیا او برای رسیدن به موفقیت شخصی، حتی به قربانی کردن اطرافیان خود و صدمهی آشکار زدن به آنها راضی میشود؟
جک وقتی همواره از نظر بازدید و رتبهبندی در پشت برنامهی جیمی کارسون قرار میگیرد، میتواند از افراد مشهوری که با آنها در کمپ جنگلی ملاقات میکند، کمک بگیرد. اما کمک در چه ازایی؟ یکی از مورد بحثترین فعالیتهای گروهی افراد مهم، عضو بودن در فرقههای عجیب و غریب و ماورالطبیعه است. وقتی افراد مهم در مکانی کاملاً دور از دسترس افراد عادی در دورههای زمانی مشخص گرد هم میآیند، همواره این شک وجود دارد که آنها در آنجا دست به کارهای عجیب و غیرعادی میزنند که بهتر است از دید عموم پنهان بماند. حال جک هم با همین افراد مشهور بارها به کمپ رفته است. آیا جک برای موفقیت برنامهی خود، معاملهای در آنجا انجام داده است که ما از آن بیخبریم؟ معاملهای با شیطان؟
به شخصه برای من، معاملهی روح برای موفقیت مادی یکی از موردعلاقهترین تمها در آثار هنری است. چه این موضوع با مسائل ماورالطبیعی گره بخورد شبیه به نمایشنامههای معروف و بزرگی چون مکبث یا فاوست، یا شبیه به فیلم فوقالعادهی Sweet Smell of Success باشد. به همین دلیل، آخر شب با شیطان هم نظرم را جلب کرد و جزو فیلمهای مورد علاقه اخیرم حساب میشود. با رعایتِ به جای تکنیکهای سینمایی و فیلمنامه و روایتی چفت و بست دارد، این فیلم توانسته به یک اثر درخور سینمایی تبدیل شود. فیلم از جلوههای ویژهی کاربردی، از جمله نمایش عروسکی همراه با جلوههای بصری دیجیتال استفاده کرده، که نتیجهی کار کاملاً عالی از آب در آمده است. البته فیلم درگیر حواشی به علت استفاده از هوش مصنوعی هم شده بود. پس از فاش شدن این مطلب در رسانهها و وارد شدن هجمههای بسیار به فیلم، کارگردان اذعان داشت که از هوش مصنوعی فقط در سه تصویر ثابت استفاده شده است.
نمایشی خلاقانه؛ نقد فیلم آخر شب با شیطان
لیلی در نقش کودک تسخیر شده به خوبی بازی میکند. در واقع ستایش بیشتر هنرنماییاش برای زمانیست که در حالت عادی خود و یک کودک صدمهدیده با خندهها و رفتارهای معصومانهاش او را مییابیم. جون هم به خوبی توانسته نقش فردی که نگرانِ لیلیست و در قبال سلامتی او احساس مسئولیت میکند و در عین حال، مجذوب و دلدادهی جک است را به خوبی بازی کند. عاشق جک بودن و همزمان نگران لیلی بودن، ذهنیت و روحیه متضادی را در جون به وجود آورده که لورا گوردون به خوبی توانسته این تنش را در چهره و هنرنمایی خود نشان دهد.
در آخر به جک دلروی با بازی دیوید دستمالچیان میرسیم. دستمالچیان باید احساساتی همچون هیجان، طمع، نگرانی، ترس و دلهره در پشت صحنه و مجریگری در جلوی صحنه را بازی میکرد. اما سختترین جای کار و نقطهی اوج هنرنمایی او زمانی است که در آخر فیلم این حس ها با هم مخلوط شده و جلوی صحنه در جلوی چشم افراد حاضر در استدیو درمیآید. به نظرم هنرنمایی دستمالچیان را میتوان جزو بهترین بازیهای سال 2023 قلمداد کرد! این نقش واقعاً مقدار زیادی از توانایی در هنرپیشگی میخواست که او توانسته بسیار خوب از پسش بربیاید.
فیلم آخر شب با شیطان، در سال 2023 در ملبورن استرالیا فیلمبرداری شده و توسط برادران کامرون و کالین کایرنز نویسندگی، کارگردانی و تدوین شده است. فیلم برای اولین بار در ماه مارچ در همایشی واقع در آستین تکزاس به نمایش درآمد. در همان ماه، نسخهای از فیلم زودتر از عموم در اختیار استیون کینگ نویسندهی معروف قرار گرفت و او پس از مشاهدهی فیلم گفت: «بدون شک فیلمی فوقالعاده است. نمیتونستم چشمهام رو از روی صحنه بردارم. شاید نظر شما با من فرق کند، اما پیشنهاد میکنم هر وقت تونستید فیلم رو ببینید».
نویسندهی این متن نیز با استیون کینگ همنظر است و توافق دارد که با فیلمی بسیار خوشساخت روبرو شده که توانسته از پتانسیلهای ژانر Found Footage به خوبی بهره ببرد. مضامینی چون عمقِ روح انسان، طمع و معامله با شیطان برای صرفاً رسیدن به هدف، نیز کاری کردهاند که Late Night with the Devil به خوبی در ذهن بیننده خودش را جا کند.
7 از 10
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
واقعا خوشحالم که آقای سروری به فیلم ها نمره میده و انگار بالاخره این طلسم نمره ندادن به فیلم و سریال ها در ویجیاتو شکست. فقط یه چیزی رو نفهمیدم. این متن که انتقاد خیلی خاصی از فیلم نداشت چرا ۳ نمره کم کردید؟