نقد فیلم مسخره باز – «مرا ببوس» در کازابلانکا
همایون غنی زاده عاشق سینما است. این را به راحتی میتوان از تماشای نمایشهای معروف او مثل «میسیسیپی نشسته میمیرد» و «کالیگولا» فهمید. حال غنی زاده در آستانه چهل سالگی سراغ ساخت اولین فیلم سینمایی ...
فیلم درباره پسر جوانی به نام «دانش» است که رویای بازیگر سینما شدن را در سر دارد. دانش که هنوز به شهرت کافی نرسیده، در سلمانی کاظم خان (علی نصیریان) کنار همکار عجیبش یعنی (شاپور با بازی بابک حمیدیان) مشغول به کار است. او کمدی مخصوص به خود دارد که تصاویر بازیگر معروف سینما با نام هما روی آن چسبانده شده یک جعبه جادویی مثل تلویزیون هم هست که به رویاپردازیهایش کمک میکند.
مسخره باز در یک فضای بی زمان و بی مکانی جریان دارد. سلمانی و چهره آدمها بهگونهای است که خبر از رخ دادن اتفاقات فیلم در دهه چهل شمسی میدهند اما فیلم بارها به قصد (به طنز!) از یک بازه زمانی میزند. آرایشگاه در این فیلم مانند صحنه تئاتر عمل میکند و تمام اتفاقات فیلم در این مکان رخ میدهند. البته غنی زاده از ضمیر ناخودآگاه دانش استفاده کرده تا جایی که میخواهد از رئالیسم جادویی استفاده کند و به مسخره باز تنوع ببخشد.
آشنایی با آرایشگاه
تقریبا نیمی از فیلم به آشنایی با دانش، کاظم خان و شاپور، وضعیت جامعهای که داستان در آن جریان دارد و بازپرس (رضا کیانیان) میشود. فیلمبرداری و فرمی که غنی زاده برای استفاده از به تصویر کشیدن قصه دانش و همکارانش استفاده کرده جذاب است به طوری که در همان دقایق ابتدایی متوجه میشوید با فیلمی طرف هستید که نمونه آن را کمتر در سینمای ایران دیدهاید.
کشش داستانی نیمه ابتدایی فیلم در نیم ساعت ابتدایی آن تمام میشود. شما با روحیات کاظم خان آشنا میشوید، تیکهای عصبی شاپور و گذشته او را میشناسید و ارزش بازیگری را توسط دانش درک میکنید. به همین دلیل، فرم جالب مسخره باز به کمک آن میشتابد و اجازه نمیدهد که بیخیال تماشای این فیلم شوید. بعد رسیدن به نیمه فیلم، ناگهان مسخره باز گرههای داستانی جدیدی رو میکند که شما را تا سی دقیقهای انتهایی فیلم درگیر نگه میدارند و در نهایت با پایان بندی غیر منتظرهای روبرو میشوید که اصلیترین نکته مثبت این فیلم دوست داشتنی است.
بله دوست داشتی! نحوه حرکات بازیگران در صحنه، لباسهای اتو کشیده و منظم و حرف زدن نسبتا مکانیکی بازیگران به فیلم فضای فانتزی و تئاتریکال بخشیده. شاید به همین خاطر است که در نگاه اول متوجه نشوید که چه چیز مسخره باز با دیگر فیلمهای فانتزی ایرانی تفاوت دارد اما با کنار هم گذاشتن این المانها میتوان به این نتیجه رسید.
عنصر تکرار یکی از مهمترین المانهای رسیدن به این فرم جالب در مسخره باز است. طی فیلم دفعات زیادی کاظم خان را میبینید که به اشتباه سبیل کسی را میتراشد یا شاپور که با تحریک بازپرس شروع به انتقاد از وضعیت موجود کرده و کاظم خان هم بعد از مدتی عصبانی شده و شاپور را به خفه شدن دعوت میکند!
استفاده از این ریتم تکرای باعث بهوجود آمدن موقعیتهای طنز و تعلیقهای جالبی در داستان شده. برای مثال، بارها به این موضوع اشاره میشود که کاظم خان به خاطر سنش دیگر نمیتواند موی مردم را بتراشد و به همین اصلاح صورتها به صورت انحصاری در اختیار او است. به همین دلیل وقتی موقعیتی پیش میاد که شاپور و دانش نمیخواهند کاظم خان صورت شخصی خاص را بتراشد، از آنجایی که اهمیت موضوع برای شما به عنوان تماشاگر جا افتاده، حسابی از نتیجه همین اتفاق ساده هیجان زده خواهید شد.
فرم به جای قصه
فیلم از همین تکرار روزمرگی برای بیان دغدغههای اجتماعی خودش هم استفاده کرده. البته همانطور که پیش از این گفتیم همایون غنی زاده در این فیلم تا حد زیادی تحت تاثیر روایت نمایشی است به همین خاطر مفاهیم فیلم هم به صورت کاملا نمادین بیان شدهاند. برای مثال، شخصیت دانش که معیارهای یک کاراکتر ضد اجتماع دارد، افکار مردم را مسموم و خطرناک میداند و به همین خاطر در شستشوی سر مشتریان سلمانی اغراق میکند و اعتقاد دارد که سر و موها هر چقدر هم که شسته شوند، هنوز کثیف هستند و نمیتوان هیچ آنها را کاملا پاک کرد.
از این ساختار فرمی که بگذریم، میرسیم به پایان بندی فیلم که مسخره باز را وارد فضای کاملا متفاوتی میکند. در این مرحله اتکای فیلم به رویاهای دانش و ارتباط او با شخصیت هما بیشتر میشود. همزمان تماشاگران منتظر پاسخ دادن به گرههایی هستند که فیلم در میانههای داستان مطرح کرده بود. در واقع فیلم به جای این که رویه قبلی خود را ادامه دهد، با اتفاقات عجیب و غریب غافلگیرتان میکند.
تنوع اتفاقات فیلم در انتهای داستان بسیار بالا است اما از آنجایی که مسخره باز قبل از این به شما ثابت کرده که ریتم عجیبی دارد، از تعدد این اتفاقات عجیب سردرگم نخواهید شد و در عوض لذت میبرید.
بازی بابک حمیدیان در نقش شاپور نکته خاصی ندارد اما صابر ابر و به خصوص علی نصریان در به ثمر رساندن کاراکتر خود حسابی درخشیدهاند. گریم هدیه تهرانی هم خیلی خوب از آب در آمده و حضور او در رویاهای دانش از جذابیاتهای بصری مسخره باز محسوب میشود.
بیشتر بخوانید:
- نقد فیلم شکستن همزمان بیست استخوان – رونا مادر عظیم
- نقد فیلم به دنیا آمدن – غنیمتی کوچک
- جدول فروش هفتگی سینمای ایران؛ رد خون روی رتبه اول
- تهیهکننده متری شیش و نیم: «شک ندارم که فیلم ما از وزارت ارشاد به دست افراد شبکه قاچاق افتاده»
مسخره باز فیلم غافلگیریها است. چه به خاطر فرم جالبش و چه کاراکترهای متفاوت و اتفاقهای عجیبی که روی صحنه رخ میدهند. شاید محتوای مسخره باز کمی در مقابل بقیه بخشهای آن لنگ بزند و در قامت یک فیلم سینمایی بلند نباشد اما همین فرم خوب و کارگردانی درست اتفاقات عجیب و صد البته انتخاب خوب موسیقی که شامل ترانههای کلاسیکی مثل «مرا ببوس» است باعث میشود تا از تماشای این اثر آن هم در سینمای یکنواخت و قابل پیشبینی ایران خسته نشوید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
جالب بود،خاص و بی نقص ساخته شده بود از لحاظ تکنیکی،به جز صحنه برخورد و ورود ماشین به آرایشگاه ( سلمونی) که از ماشین داغون با کابوت قر استفاده شده بود،تیکه های جالبی هم به اوضاع اجتماع ایران هم داشت، ولی مفهوم قوی و مستقل رو وارد ذهن بیننده به جا نمیگیره،در کل جهشی برای سینمایی ایران بود، به امید و قصد بیداری همه جماعت خواب زده..
کله های کثیف
تا دیوانه نگردی نفهمی این فیلم چیست . هنوزم باورم نمیشه کارگردانش ایرانی باشه این فیلم میتونه تمام رنج های یه ادم افسرده که نیاز داره با یه فوران اتش فشانی به اوج بره هر لحضه در دنیای خیال و رویا این رویداد رو میبینه که در لحضه میتونه با یه قدرت عظیم از تمام رنج ها و سختی های زندگیش بیاد بیرون تا این اتفاق برای کسی نیفته نمیتونه این فیلم رو درک کنه وقتی یه انسان برای پول ادم میکشه و در اخر میبینه تمام کینه ها و اقده های ذهنی و روحیش تمام میشه خودش پر معنی ترین داستان دنیاس . دانش و این نوع افراد ادمایی هستن که اینقر شکست خودن و هنوز امید دارن ولی دیگه راهی برای بالا رفتن نمی بینن که رو میارن به دنیای خیال این ادما هیچی واسه از دست دادن ندارن این ادما خیلی دانشن
حرفی نمی خاست بزنه از قصد گنگ و پوچ ساخته بود که همه چی بتونه ازش در بیاره
كارگردان قطعا تحت تاثير شيشه اين فيلم رو ساخته بود
فیلمی فوق العاده دو مرتبه دیدمش خیلی داستان و فیلم نامه قوی و لایه لایه و عمیقی داره. فیلم نامه با وسواس و سواد زیادی نوشته شده و خیلی دقیق و پر جزییات پیش میره. قطعا در آینده بسیار بهش رجوع خواهد شد از جهت ارزش اجتماعی و تاریخی که داره
مسخره باز باتوجه به جلوههای ویژه و سینمایی و استفاده از هنرمندان برتر واقعا کسالت اور و بی روح ومسخره بود زمان و زبان و پرداختن به مسایل اجتماعی رو در پوششی بسیار گنگ به نمایش گذاشته بود واقعا نمیدونم ترس از چی باعث شده بود که از سر وته همه چیز بزنه وجرات وجسارت نداشته باشه وفیلم رو عقیم تحویل تماشگر بده ،
برایدرک کامل فیلم نظر دوستان را جلب می کنم به نقدی با عنوان " پنکه لرزان " در سایت سلام سینما که از فیلم رمز گشائی کرده است.
با وجود هنرپیشه های خوب دوراز انتظار بود فوق العاده مسخره ازی بود وقت تلف کردیم سانس فوق العاده پردیس زندگی هم رفتیم سالن خالی هرچی فیلم جلوتر رفت سالن خالی تر می شد تا اخرش فکر کنم اپارات چی خودش تنهایی دید البته فرصت خوبی شد برای چند نفر که باهم دردل تاریکی درد دل کنند نه موضوع نه تصویر برداری و صحنه پردازی هیچی اش خوب نبودیا ارایشگاه زیبا تلویزیون افتادم
من نظر شخصي خودم رو ميخوام بگم - اصلا اين فيلم و دوست نداشتم و به نظرم خيلي مسخره و غير طبيعي بود و اون اخرش ديگه به اوووووج مسخرگيش ميرسه طوري كه سردرد گرفته بودم و فقط ميخواستم تموم شه بتونم سالن و ترك كنم
طرز راه رفتن مث ادم اهني ها تو ارايشگاه ببخشيد سلموني !!! و اينجوري كه روي خط راست مث روبات حركت ميكردند و اون پرنده اي كه هي ميومد و همهههه و همهه به شكل وحشت ناكي حالت تهوع بهم ميداد
اصلاااا اصلاااا پيشنهاد نميكنم ديدن اين فيلمو
ب شدت فیلمو دوست داشتم و لذت بردم از لحظه لحظه ش. فقط یه سوال دارم اون اهنگ crazy ک تقریبا آخرای فیلم پخش شد کدوم ورژنشه؟ من ورژن اصلیشو دانلود کردم ولی اونی نیست ک تو فیلم پخش شد. اگ کسی دارتش برام تو تله بفرسته لطفا : negarshvr
Gnarls Barkley - crazy (live from the )basement
در یک کلام دیوانه وار بود. آشفتگی عجیب و غریبی داشت که آخرش متوجه می شدی ناشی از آشفتگی ذهن بیمار و عقده مند دانش است. دانش واقعا روان پریش بود و درگیری های روانی زیادی با خودش داشت بخاطر گذشته ی ناراحت کننده اش که توی تصمیم هاش تاثیر می گذاشت. نفرت و توجه همزمان او به گداها، تصمیم ناگهانی اش برای قتل زنهای گدا. خلوت خنده دارش توی کمد با عکسهای هما. و ناشی گری اش در بازیگری و اصرار بر بازیگر بودنش که احتمالا بخاطر این بود که مادر واقعی اش یا شایدم مادر خیالی اش در بچگی بهش گفته بود بازیگر خوبیه...اینها همه ذهن عجیب وغریب و شلوغ دانش را نشون می داد.
من اولش از بازی صابر ابر خوشم نیومد و بسته بودن دکور و قدم به قدم اشاره ها به فیلم ها و داستانهای گذشته اذیتم می کرد. حس می کردم فیلم تقلید ناشیانه ای از فضا و بازی فیلم های مشهور هست ولی هرچه جلوتر رفت و بیشتر دانش رو درک کردم از بازی او و همه ی بازیگرای دیگه. دکور فیلم. داستانها ی فیلم. و همه چیز فیلم بیشتر خوشم اومد و پایانش بنظرم خیلی خیلی خوب بود و دیوانگی حاکم بر فیلم رو کاملا نشون می داد.
واقعا بد بود. اگه ميخواين برين سينما كه سرگرم شين اصلا اين فيلمو بهتون توصيه نميكنم. من و خانوادم نيم ساعت اخرش همش چشممون به ساعت بود كه بالاخره كي تموم ميشه :((( عذاب الهي بود
مشکل شما اینه که فیلمو برای سرگرمی میبینین نه نقد و فکر
فکر کنم هدف این فیلم سرگرمی باشه البته
من نظرم کاملا مخالف اقا یا خانم میم هست. به نظر من تماشای فیلم یا انتخابش یا خوش اومدن و بد اومدن از اون فیلم یه چیز کاملا سلیقه ایه. من از این فیلم خیلی خوشم اومد. چون به نظرم یه اثر متفاوت بود. واینکه تا اخر فیلم تونست منو روی صندلی سینما نگه داره. من پیشنهاد میدم برای یبارم شده هرکی این فیلمو ندیده بره ببینه. فیلم جالبیه
شما برو همون تگزاس تو ببین.
خب خیلی چیزا تو فیلم سعوال هست بچه .گدا.....ولی من فکر کردم کاظم خان نمایانگر گذشته وشابور نمایانکر حال و دانش برای اینده
در حالی که کاضم خان از دست رفتن خیلی چیزارو مهم نمیبینه مثل سبیل .شابور شاکی با رسیدن به مادیات حال موضعشو عوض کرد ودانش همش در خیال اینده.
تکرار نمایانگر زندگی روز مره و مو شبیه انسانها .خیلی با ارزش یا بی اهمیت بشن
البته بد نیست غیر از سینما روی املای صحیح کلمات فارسی هم کمی کار کنید
:)))))))))
فيلم متفاوت و خوبي بود و حرفاي زيادي براي زدن داشت.موسيقي انتهاي فيلم هم آهنگ silence بود
koop island blues
اما دو نکته دیگر:
چرا شاپور و دانش به گدا پول می دهند؟ دو دلیل وجود دارد، گدا ابزاری است برای انجام کار های کثیفشان، برای تحمل زندگی با فروش غیر قانونی مو های زنان و گدا شاید راه کوچکی برای دانش باشد که کمک می کند از زندان بی معنایی زندگیش فرا تر رود و مفید باشد.
بچه کوچک کیست؟ این بچه نماد بچگی همه انسان ها است، بچه هایی که غبار خیال پیرشان نکرده و هنوز زنده و چابک اند. این بچه با وجود فهم سختی ای که از رفتن هما به آن دچار خواهد شد گریه نمی کند و سختی و مشکلات زندگی را به بازی می گیرد، شاید مسخره باز واقعی اوست. اوست که پوچی دنیا را می فهمد و به خود دروغ نمی گوید تا خود را چیزی غیر آنچه که هست نشان دهد. هما ساعتی به او می دهد، ساعت عمر که استفاده درست از آن می تواند مسیر زندگی اش را مشخص کند، زندگی پوچ و ملال آور در خیال و یا زندگی اصیل در واقعیت.
در انتهای فیلم در ته چاه جنازه ای دیده می شود که معلوم نیست چه کسی است.
شاید این جنازه صاحبان سلمانی است، شاید جنازه ماست، مایی که عمل به آرزو هایمان را فراموش کرده ایم و اکنون در خیالاتمان زیست می کنیم، ما جماعت خواب زده که خود را کشته ا
اما پایان ماجرا:
سرهنگ کیانی در پایان به طرزی ساده و پوچ می میرد و به زندگی خویش که مثابه دروغی است که به خود و جامعه گفته پایان می دهد.
کاظم خان در حالی که فروپاشی هویت(لغو شدن مجوز کسب) و زندگی اش را می بیند با حسرت ناکرده هایش جان می سپارد.
شاپور نماد کسی است که آنقدر اشتباه کرده که دیگر نمی تواند از جبر اشتباهاتش بیرون بیاید و اشتباهاتش را تکرار می کند، چون باید بکند و با اینکه نمی خواهد دانش را لو دهد میگوید مجبور شدم، هر اسمی که تو یادمه باید بگم.
و اما دانش... دانش با خیالاتش زنده است، با شیطنتش در مغازه وقتی که کیانی نمیبیندش. این هما است، اوج خیالات دانش که او را زنده نگاه داشته و هر وقت که ملال زندگی پوچ به سراغش میاید به هما می اندیشد. اما همای خیال ماندنی نیست و هرچند شبها سراغش می آید اما دایم با پرواز و یا مرگ ترکش می کند. دانش بدون هما هیچ است مثل صحنه بارانی که درمانده نشسنه است تا هما به دادش برسد و او را نحات بخشد.
به قول دبی فورد همه می گویند رسیدن به آرزو ها سخت است اما هیچکس نمی گوید زندگی با باور نرسیدن به آرزو ها از آن هم سخت تر است. این زندگی سراسر حال بد و اضطراب و ملال است. ملال و پوچی اگزیستانسیال زندگی سه بازیگر اصلی در فیلم به خوبی روشن است، زندگی ای پر از تکرار و بیهودگی. زمانی هم که فردی را می بینند که از خودشان زیبا تر است، مو هایش را جوری خراب می کنند یا سیبیلش را جوری می زنند که فرد زیبایی اش زایل شود و دوباره سه بازیگر ما بتوانند با توهم اینکه زندگی ای ارزشمند و زیبا دارند به راه خود ادامه دهند.
هر کس در این حال خود را با چیزی سرگرم می کند تا از فکر کردن به زندگی پوچش جلوگیری کند، ماهی ای که باعث بخت خوش است، عکس ها و تخیلات مربوط به سینما و یا درگیری با موی در تن ماهی که هرچند حقیقت دارد (تن مو دارد) اما خیلی هم مهم نیست و روزی که شاپور حالش خوب است به آن بی توجه است.
مامفورد نماد پوچی و زشتی این نوع زندگی است. زشتی ای که گرچه در ظاهر بامزه و به قول فروید لذت بخش است اما در باطن متعفن و زشت و پلید است.
اما ماجرا زندگی همیشه اینچنین نمی ماند، زمانی که بحران به سراغ انسان می آید
تحلیل روانشناختی فیلم مسخره باز
شاید بتوان چندین تحلیل از یک روایت واحد ارایه داد. لازم میدانم در ابتدا تاکید کنم که این روایت لزوما درست نیست و ناشی از هرمنوتیکی روانشناختی است.
ماجرای فیلم مربوط به جماعتی خواب زده است، جماعتی که چون -دانش- در ذهن خود می زیند، با آرزو هایشان پیش می روند و هرگز جرات دست به عمل زدن ندارند، چون -شاپور- که در آرزوی اصلاح ملت و کشور است اما هیچگاه اقدامی نمی کند یا -کاظم خان- که همیشه در حسرت صحنه ای بود که می توانست به قول خودش فریادی بر سر -سرهنگ کیانی- بزند و معشوق خود را نگاه دارد اما فرار را بر قرار ترجیح می دهد و در آخر -دانش- که می خواهد بازیگر شود و انتظار می کشد، انتظاری که هرگز به پایان نمی رسد و گاهی با دلایلی که خیلی هم مهم نیستند مثل تراشیده شدن ریش استاد تئاتر، از تست دادن و تحقق آرزو هایش منصرف می شود.
زندگی انسان هایی که جز در خیالشان هیچ نیستند، زندگی کار های کثیف است، کار بریدن غیر مجاز موی زنان نیازمند، موی کثیفی که کثافتش طبق گفته فیلم از کله های کثیف می آید.
به قول دبی فورد همه می گویند رسیدن به آرزو ها سخت است اما هیچکس نمی گوید
هر اثر هنری برای عرضه به مردم که در اینجا مخاطب نامیده میشوند ساخته میگردد
اینکه نکات فنی ، تخصصی و ژانر خاص یک فیلم را ملاک خوب بودن و موفقییت یک فیلم بدانیم و چشم پوشی از خروجی ناموفق فیلم داشته باشیم از نظر من همانند فرو کردن سر در برف توسط کبک است.
امروز پس از اینکه چهل هزار تومان عزیزم را دور ریختم هنگام خروج از درب سالن نمایش شاهد سیل نظرات و بازخوردهای منفی این فیلم بودم
استفاده از هنرمندان و بازیگران محبوب سینما برای ساخت فیلمی بسیار کم هزینه با دیالوگهای ضعیف و تکراری این مساله را تداعی میکند که اولویت و هدف تهیه کنندگان فقط فروش گیشه و سود مادی است.
نقش آفرینی پرنده ای که در فیلم با پنکه سقفی تصادف میکند خیلی پر رنگتر و اثر گذارتر از هدیه تهرانی که حضار انتظار دارند نقش اول فیلم باشد مینماید. استفاده از موسیقی های خاطره انگیز اگر چه به لحاظ نوستالژی حس خوبی در بیننده ایجاد میکند ربط خاصی به فیلم ندارد.
یک فیلم خوب و مفید فیلمی است که مخاطب را ترغیب کند که در فاصله کم زمانی برای دیدن فیلم بعدی ترغیب شود که متاسفانه این فیلم از این ویژگی عاری است.
بنظرم تازگی این فیلم برای چشم مخاطب ایرانی برگ برندشه..
موقیت های کلامی طنزش تو اکثر جا ها جواب نداده مثل تاکید زیاد کاظم خان به سلمونی و ارایشگاه یا دوئل های دانش و شاپور...
از لحاظ میکس صدا هم بد عمل کردن...تو جایی که دو شخصیت دارن حرف میزنن آهنگ گذاشته که اصلا نه میشد از اهنگ لذت برد و نه میفهمیدی دارن چی میگن...
فیلمساز جرعت انتخاب پایان برای فیلمش رو نداشت چون در یک سوم اخر فیلم 4 الی 5 تا پایان داشت و من تا میخاستم به هر کدومشون عادت کنم, بلافاصله یکی دیگه شروع میشد..
مفهوم کلی فیلم خوب بود ولی دیالوگ ها جالب نبود و فیلمساز باید بیشتر روشون کار میکرد چون هنوز خامن .. وقی مفهوم فیلم رو میخای بصورت غیر مستقیم و پنهانی برسونی, باید جورشو با تعدد دیالوگ های قوی و ایجاد موقیت بِکِشی که متاسفانه فیلم مهمترین ضربه رو از این قسمت میخوره..
شخصا از لحظاتی که فقط با تخیلات دانش همراه بودیم لذت بردم و ایکاش بیشتر در تخیلات دانش میبودیم..
از بازی هدیه تهرانی خیلی خوشم اومد...کاملا کاراکترش رو فهمیده بود..
از لحاظ فیلمبرداری, طراحی صحنه و جلوه های کامپیوتری هم کاملا راضی کننده بود..
یه سوتی هم داشت البته...
کودکی که نقش خردسالی {دانش} رو بازی میکرد, نیم زبون بود ولی بزرگسالی {دانش} این مشکل رو نداشت.
باور كنيد من آدم بي سوادي نيستم .
سينما برو هم هستم البته به قول يكي از دوستان فيلم تگزاس رو هم دوست ندارم .
ولي راستش آخرش هم نفهميدم اين فيلم چرا ساخته شد . گاهي اوقات فيلم رو براي اساتيد فيلم و هنر مي سازيم و قراره تو دانشگاه هنر پخش بشه و چيزايي تو هست كه فقط اونا مي فهمن كه نبايد توگيشه بليطش رو به من و امثال من بفروشند .
اما بايد قبول كنيم كه براي ديدن فيلم همه نوع آدم ميان جلو گيشه و بليط مي خرند .
منظورم اين نيست كه فقط به گيشه و فروش توجه كرد . منظور اينه كه حد اقل 15 درصد كساني كه فيلمو مي بينند آخرش نگويند حيف 20 هزارتومنم .
البته من متاسفانه ميگم حيف 60 هزار تومن به علاوه دو تا 15 هزار تومن پول اسنپ كه رفتم و برگشتم .
بابک حمیدیان قطعا بی نظیره و همچنین توی مسخره باز عالی بود و اگر از صابر ابر و علی نصیریان بیشتر نباشه ،کمتر نیست.و من تعجب می کنم شما اینجوری در مورد ایشون نوشته اید.
واقعا ارزش وقت گذاشتن نداره!
متولیان باید اینو در نظر بگیرن که در قبال وقت و سرمایه ای که تماشاچی میگذاره مسئولن!
هفته قبل سانس ساعت دو رفتم اما خیلی جالب بود که از اواسط فیلم خیلیا رفتن و سالن خالی شد
ساعت سه و نیم که فیلم تموم شد فقط چهار نفر مونده بودن!!!!!
من کسی هستم که به هنر خیلی احترام میزارم و اتفاقا معتقدم باید همیشه عرصه برا خلاقیت و نوآوری باز باشه تا تجربه اندوزی بشه و پیشرفت رخ بده حتی اگه با شکست مواجه شیم....
با تمام احترامی که برا کارگردان و همه عوامل قائل هستم اما فیلم مسخره باز جزء شکست ها بود...
اما به نوبه خودش جسارت داشت تا حد و مرز فیلم ها رو فراتر ببره
کاش فیلم های فانتزی دیگری به تبعیت از این فیلم ساخته بشه اما این بار با محتوی....
قرار نیس حتما آخر فیلم پند اخلاقی داده بشه یا همیشه پایان بسته ای داشته باشه یا پر از نماد و تمثیل و هر تکنیک دیگه ای باشه....
اما یه فیلم خوب بااااااید به درک ما از جهان هستی و مسائل موجود اضافه کنه...باید ذهن بازتری برامون ایجاد کنه...
یه فیلم خوب در قبال سرمایه و وقتی که براش گذاشته میشه مسئوله!!!!!!!
خوشم نیومد ، فیلم متفاوتی بود ولی هر متفاوتی که دلیل بر خوب بودن نیس
سلام
دوستان من دنبال موسیقی ۲ تا سکانس آخر هستم اگرکسی می دونست ممنون میشم پیغام بزاره...
البته منظورم مرا ببوس نیست...!
@SoOoShiiii
salam
ahange sekanse akhar ke titrazhe payani pakhsh mishe
hello my love/koop
hast
KheYliii hm Mmnon
???
پیدا کردید ب منم بدید منم دنبالشم. بخصوص اونی ک با مرا ببوس همزمان شد.
crazy gnarls barkley
Tnx Mr
???
Koop Island Blues
Koop Island Blues
KheYliii hm Mmnon ???
Crazy...Gnarls Barkley
Koop island blues...Koop
به نظر من مثل اسمش مسخره بود نه داستانی داشت نه حرفی برا گفتن . بی سرو و ته!!!
اتفاقا به نظرم به خوبی وضعیت زندگی دانش با «مسخره باز» توصیف شده بود.
همین وجود مو تو قوطی تن ماهی معنی نیست ، مفهوم باد ظریف و تکنیکی عدا بشه . این فیلم اگر تئاتر بین باشید مفهومشو بیشتر نشون میده
شما ادا رو درست بنویس بعد بیا در مورد مفهوم صحبت کنیم.
فیلم خیلی خوبی بود یه تاتر سینمایی با جلوه های ویژه ، و به نکات جالبی اشاره کرده بود ،مثلا موی زنان رو به فروش میرساند و آنها را می کشد ، یعنی استفاده از زن و پایمال کردن حقوقش
این که یه جمله ای بگیم که توش 'زن' داشته باشه معنی اش این نیست که داریم از حقوق زن ها دفاع می کنیم! وانگهی برای دفاع از حقوق زن ها میشه خیلی کارها کرد، لازم نیست بیایم و مدیوم سینما رو آلوده به هزیان های چرت بعد از آبگوشت خودمون بکنیم! فیلم سیاسی یعنی دزد دوچرخه، یعنی راننده تاکسی، یعنی اژدها وارد میشود (مانی حقیقی).
طرف یه چرتی نوشته، تو هم بر گرفتی.
کلا نماد گرایی تو فیلم یکی از ابزارهای اصلی نویسنده برای زدن حرفش بود. قضیه تمیز کردن سر آدمها توسط دانش هم میشه ازش برداشتهای دیگهای کرد.
فيلم از نظر فيلمنامه و همين طور استفاده بي رويه از جلوه هاي ويژه بسيار ضعيف بود و فقط بازيگران خصوصا استاد نصيريان بسيار عالي درخشيدند و به هيچ عنوان ارزش وقت گذاشتن رو نداره
باز خدا پدرش رو بیامرزه فیلمش رو روی یک ساعت و نیم جمع کرد! کالکشن موسیقی ش رو دوست داشتم. اون سکانس پاپیون ش هم روده بر بود. در حد سرگرمی (فان) میشد تحمل کرد، نه بیشتر!
به نظرم بین فیلمهای داخلی یکی از بهترین استفادهها از جلوههای ویژه رو داشت.
فیلمی بی نظیر بود
علللککی!!!!
عالی عالی دمتون گرم